وقتی که پرده‌های نفاق دریده می‌شود

وقتی که پرده‌های نفاق دریده می‌شود

وجود عنصری چون« شهید رجب بیگی» در سنگر مبارزه بر علیه عناصر وابسته به اشرافیت و فرهنگ فاسد غربی و نفاق چپ در آموزش و پرورش، همچون سدی نفوذ ناپذیز در برابر بازگشت سلطه آمریکا بود. در عین اینکه در انجام کارهای گوناگونی که بر عهده او بود، آرام و قرار نداشت و در شبانه روز جز چند ساعت اندک استراحت نمی کرد...شهید مهدی رجب بیگی از دانشجویان مسلمان پيرو خط امام دانشگاه تهران بود که پنجم مهرماه ۶۰ بر اثر ترور منافقین کوردل به شهادت رسید. وجود عنصری چون« شهید رجب بیگی» در سنگر مبارزه بر علیه عناصر وابسته به اشرافیت و فرهنگ فاسد غربی و نفاق چپ در آموزش و پرورش، همچون سدی نفوذ ناپذیز در برابر بازگشت سلطه آمریکا بود. در عین اینکه در انجام کارهای گوناگونی که بر عهده او بود، آرام و قرار نداشت و در شبانه روز جز چند ساعت اندک استراحت نمی کرد، در برخورد با دوستان و یارانش و در برخورد با دانش آموزان، هرگز جانب صمیمیت و حسن رفتار را از دست نمی داد . متن مقاله اي از شهید رجب‌بیگی در کتاب “می‌رویم تا خط امام بماند”، منتشر شده است كه مي خوانيم :
سرانجام حمایت بی چون و چرا از لیبرالیسم و شکست این جریان آمریکایی سبب شد تا مجاهدین در یک موضع صد در صد انفعالی قرار گرفته و پرده های نفاق خویش را به کناری نهند که اطلاعیه ۱۱ تیر ماه حضرات بارزترین دلیل این مدعاست. هر چند متن اطلاعیه خود به حد کافی گویا بوده و دنائت و پلیدی آنان و همچنین همنوایی آنان را با بوقهای تبلیغاتی امپریالیستی و صهیونیستی به خوبی آشکار می کند و اگر چه مجاهدین در این اطلاعیه با دشنامگویی ناشی از عصبانیت بیش از حد در اثر پی بردن به عاقبت شوم خود یعنی شکست مفتضحانه ، روی روزنامه های آمریکایی و رادیو هایی نظیر کلن و بغداد را سفید نموده اند؛ اما برای بهتر روشن شدن ماهیت این جماعت پاره ای نکات را در رابطه با این اطلاعیه ذکر می نماییم.
۱- این اطلاعیه بدون آرم سازمان و به صورت دست نویس نوشته شده است و دلیل آن هم این است که اگر در آینده در اثر این اطلاعیه ضربات کاری بر پیکر این سازمان وارد آید، سازمان بتواند آن را به سادگی تکذیب کند. لازم به تذکر است که قبلاً نیز مجاهدین چندین اطلاعیه را به صورت دست نویس منتشر ساخته و علاوه بر آن با لحنی غیر از لحن همیشگی سازمان نوشته اند .
۲- نسبت به اطلاعیه های قبلی سازمان این اطلاعیه حاوی مسلمان نمایی بیشتری بوده و در آن از حدیث و آیه استفاده شده است .
۳- مجاهدین می گویند امام می خواهد تمام مردم را به دستگاه اطلاعاتی تبدیل کند و حسرت نداشتن سازمان امنیتی نظیر شاه، ایشان را وادار به این امر نموده است. باید پرسید :
الف- اگر رژیم مردمی نباشد آیا چنین چیزی امکان دارد؟ چرا شاه دست به چنین کاری نزد و ناگزیر از پدید آوردن ساواک گردید؟ اگر شما پایگاه مردمی دارید چرا هر روز مردم شما را(حتی اگر جزء فرزندانشان هم باشید) لو می دهند؟ آیا این افتخار امام خمینی نیست که در هر کاری از مردم کمک می گیرد و این ننگ شما نیست که از مردم می هراسید؟
ب- سازمان که ادعا می کند سرنخ تمام قضایا را کشف کرده و به محض آنکه کوچکترین مطلبی علیه سازمان انتشار می یابد محل انتشارات، شماره اتومبیل ها و نام افراد و…را ذکر می کند و تمام روزنامه های خود را پر از به اصطلاح افشاگری از این اداره و آن گروه و آن وزارتخانه می کند، اطلاعات خود را از چه طریق به دست می آورد؟ آیا غیر از آن است که سازمان هواداران خود را به ساواکی ها بدل کرده و با دادن آموزش های لازم به آنان، در واقع خود نوعی ساواک پدید آورده است؟ شناسائی تمام خانه ها و مغازه های افراد مسلمان و پیرو خط امام از چه طریقی جز از طریق همین هواداران شبه ساواکی صورت پذیرفته است؟
۴- مجاهدین می گویند امام گفته است که آنها می خواهند از سایر نیروها و شخصیتها به مثابه پل پیروزی استفاده نمایند و سپس سر ببرند. ما می پرسیم آیا غیر از این است؟ اگر شما لیبرال ها را بجز برای این مقصود می خواهید طبق حرفها و نظرات و تحلیل های خودتان یک سازمان بورژوا- لیبرالیستی هستید(مجاهدین معتقدند بورژوازی لیبرال با شیوه های تولید وابسته به امپریالیسم در مرحله اول باید مورد حمایت قرار گیرند زیرا ارتجاع، پایگاه های توده ای وسیعتری دارد. تحلیل درون گروهی انتشار یافته سازمان) و اگر حمایت شما از لیبرال ها تاکتیکی است که هست پس حرف امام صحیح می باشد آیا تحلیل شما از قرار دادن لیبرال ها به عنوان آلترناتیو واسطه و خودتان به عنوان آلترناتیوهایی غیر از این است؟(مجاهدین می گویند لیبرالها در مرحله ی اول باید جایگزین ارتجاع شوند و سپس می توان آنها را به راحتی سرنگون کرد و خود جای آنان را گرفت)
۵- مجاهدین می گویند امام ذهن مردم را نسبت به مجاهدین متوهم کرده است و حمله مجاهدین به مردم و خرمن کوفتن آنان تهمتی بیش نیست؛ اما رادیو جدیدالتاسیس آن ها در تاریخ ۳۰ تیر ماه مسئولیت تمام انفجارها را به عهده می گیرد و حتی مردم را نیز پشتیبان این اعمال می داند. شما که بنا بر ادعای خودتان و هواداران دستگیر شده تان نقشه بمب گذاری در تمام مناطق را دارید و از جمله عملیات محیرالعقولتان کشتار مردم بی دفاع و بمب گذاری در مناطق شلوغ جنوب شهر و مساجد و آتش زدن کتابخانه ها می باشد و حتی از آتش زدن کودک ۳ ساله در جهاد ماهشهر نیز دریغ نورزیده اید، هنوز هم ادعا می کنید امام ذهن مردم را متوهم نموده است؟ آیا با این اعمال جنایتکارانه شما ، هنوز هم جای شبهه برای هیچ یک از مردم مانده است که کسی بخواهد آنان را شبهه دار نماید؟ وقتی که شما خود مسئولیت انفجارهای انقلابی(رادیو مجاهدین خلق ۳۰/۴/۶۰)را به عهده گرفته اید و تمام بوق های امپریالیستی بدون استثناء برایتان کف زده اند، آیا هنوز هم در خط امپریالیسم نیستید؟ آنها به امام ناسزا می گویند و از شما تمجید می کنند، حالا کدامیک در خط امریکا هستید و چه کسی دروغ می گوید؟
۶- مجاهدین می گویند امام نیز همچون شاه مجاهدین را خرابکار و اغفال شده می نامند. باید گفت مجاهدین نیز همچون شاه و آمریکا امام را مرتجع می دانند و بی پایگی استدلال آنان از همین جا روشن می شود. اشکال مجاهدین این است که به ارزشها و معیارهای ثابتی معتقد نیستند وگر نه دچار چنین تناقض گویی نمی شدند. آنها نمی دانند(یا می دانند و نمی خواهند به روی خود بیاورند= نفاق) که برای سنجیدن هر عمل بایستی آنرا بر طبق یک نظام ارزشی خاص ارزیابی کرد نه بوسیله ی افراد حق و باطل را تشخیص داد.
۷- مجاهدین می گویند ما هرگز امام را به عنوان جانشین پیغمبر(ص)يا امام زمان(عج) قبول نداشته و نداریم و نخواهیم داشت؛ با این حساب القابی نظیر “حضرت آیت الله العظمی امام خمینی”، “مجاهد اعظم”، “پدر بزرگوار”، “زعیم استوار و سازش ناپذیر” و از این قبیل که در ابتدای پیروزی انقلاب از جانب آنان به کار می رفته، در واقع تاکتیکی بوده است(تاکتیک نفاق) و آنان هرگز این مسائل را قبول نداشته و صرفا برای فریبکاری و متوهم کردن اذهان توده مردم از چنین روشهائی سود می برده اند. از این گذشته گویا مجاهدین در چنان تنگنائی قرار گرفته اند که ناگزیر از مهمل گوئی و دروغ بافی هم شده اند. آنها در نامه اول بهمن ماه ۵۷ خود که با امضای “مسعود رجوی- موسی خیابانی” به امام نوشته شده است، حضرت امام را ادامه دهنده و وارث راه انبیاء و اولیاء الهی نیز دانسته اند. به قسمتی از این اطلاعیه توجه کنید(…همچنین امیدواریم که خلق و انقلاب ایران و طبقات رنجبر و محروم جامعه که خداوند در قرآن کریم به نام مستضعفین به آنها وعده پیروزی نهائی داده است، همیشه این سعادت را داشته باشند که آن وجود گرامی در پیشایش آنها بوده و … که سیره همه انبیاء و اولیاء مکتب یکتا پرستی، بت شکنی و مبارزه با جمیع موانع عدل و قسط، شیوه ی قدیم آن حضرت بوده است. و می بینید که در این نامه (به تاریخ اول بهمن ماه ۵۷ که در کتاب مجموعه اعلامیه ها و موضعگیری های سازمان مجاهدین خلق از انتشارات سازمان درج گردیده است) منافقین مجاهدنما ادامه دادن راه انبیا و اولیا مکتب را شیوه قدیم حضرت امام دانسته اند .
۸- مجاهدین می گویند که این چه موضع ضد آمریکایی است که از یک سو مجاهدین را که سینه مستشاران آمریکایی را هم می درند، آمریکایی می نامند و نونهالان خردسال را نیز به جوخه اعدام می سپارند. باید پرسید:
الف- اکنون گلوله های شما سینه چه کسانی را هدف می گیرد؟ به جز پاسداران انقلاب، روحانیون و اخیرا هم مردم بی گناه کوچه و خیابان کدام آمریکائی را بعد از انقلاب نشانه رفته اید؟
ب- اگر ضد آمریکایی هستید چرا تمام امپریالیست ها به دفاع از شما برخاسته اند و وظیفه مداحی شما را به عهده گرفته اند؟ بر طبق انتشارات خود که در اول اطلاعیه نیز بدان استناد کرده اید، در کتاب شیوه تحلیل سیاسی، همسوئی جریانات را از جمله موارد تشخیص جریانات نام برده اید. همسوئی خودتان را با امپریالسیم چگونه توجیه می کنید؟
ج- شما می گوئید نونهال ها(یعنی همان ها که به تکلیف شرعی هم رسیدند و طبق گفته حاکم شرع ۱۸ساله هم بوده اند. وقتی شما عکس یکی از ۱۸ ساله های اعدامی را در صدر روزنامه تان چاپ می کنید، نشان دهنده آن است که کمتر از این سن وجود نداشته است وگرنه پوستر می کردید) را به جوخه اعدام نمی سپارند. ما می پرسیم آیا نارنجک جنگی و سه راهی و کوکتل را برای خرابکاری به دست نونهالان می سپارند؟ آیا کودک ۴ ساله را در(اصفهان)هم ترور می کنند؟ آیا اگر نونهالی حزب الهی باشد، شما حق دارید که به ضرب و شتم او بپردازید؟ آیا نونهال محصل دبیرستان “هدف” را که فجیعانه به قتل رساندند، از قانونمندی دیگری برخوردار بوده است؟
۹- مجاهدین می گویند که منتظر فتوای مراجع و اعلامیه نیروها و شخصیت های مختلف مبنی بر حکم عقوبت کسانی که در خیابان ها موجب رعب مردم می شوند، هستند. هر چند معلوم نیست که مجاهدین از چه تاریخی تابع مرجعیت شده اند، اما با توجه به موضع مراجع عظام لابد آنها چنین حکمی را از مرجع آخرین خود آیت الله! عزالدین حسینی یا آیت الله علی تهرانی و یا شاید هم امثال قمی و شریعتمداری که اسنادشان در جاسوس خانه بدست آمده است، می خواهند. از این گذشته رعب و وحشت را کسانی ایجاد می کنند که در زیر اتومبیل ها ،جلو سینماها در مساجد و نمازهای جمعه بمب می گذارند. حکم آنها هم به عنوان مفسد فی الارض اعدام است. حالا مجاهدین مجازند که اگر کسی غیر از خود را یافتند که بدین کار ننگین اشغال داشته باشد با چنگ و دندان پدرش را در بیاورند.
۱۰- مجاهدین می گویند که پیشاپیش در قبال اشد مجازات عناصر ایادی خبرچین، هر که باشد، از خود سلب مسئولیت می کنند و در اول اطلاعیه هم که گفته بودند امام مردم را به افشای محل اختفای آنان امر کرده است و عملا هم مردم این کار را کرده اند. با این حساب معلوم می شود که مجاهدین قصد دارند مردم را به اشد مجازات برسانند و موج بمب گذاری ها هم لابد به همین علت بوده است.
۱۱- مجاهدین می گویند که اسلام امام در پاریس و تهران متناقض است و امام در سال ۴۲ عریضه بسوی پیشگاه ملوکانه نوشته اند(و لابد به همین جرم هم ابتدا راهی زندان و سپس تیعید گردیدند.) به فرضِ صحت این ادعا، چهره کریه و منافقانه مجاهدین بیش از بیش آشکار می شود؛ زیرا آنان که از این جریان اطلاع داشته اند، نوشتن نامه های از موضع فرزندی به امام و حتی شروع اطلاعیه با ((به نام خدا و بنام خلق قهرمان ایران و بنام حضرت آیت الله العظمی امام خمینی و..))معنایی جز نفاق ندارد. اگر آنها به راستی به نوشتن چنین نامه ای از جانب امام معتقدند، چرا ایشان را کاندید ریاست جمهوری نمودند؟!
اگر آنها به نقش نداشتن امام در نهضت عقیده دارند، چگونه است که ادعای پخش پیامهای ایشان (یعنی کسی که به شاه نامه نوشته!)را نموده اند؟ آنها خود به خوبی می دانند در طول انقلاب اصولا دارای تشکیلاتی حتی برای پخش اعلامیه نیز نبوده اند و تنها در نزدیکی پیروزی انقلاب تیم هایی برای جمع آوری غنائم و دزدیدن سلاح از پادگانها تشکیل داده بودند و لابد هنوز هم اگر به حضرات منافق گفته شود، ترش می کنند. آنها باید برای درج جملات امام به عنوان شعار در بالای نشریه اشان و امام را رهبر امپریالیست دانستن و قربان صدقه رفتن خود توجیهی پیدا نمایند یا لااقل اگر ذره ای صداقت در وجودشان هست اعتراف نمایند که منافقانه با انقلاب و رهبری برخورد کرده اند و در واقع بین اسلام امام در پاریس و تهران تناقضی نیست. تناقض در افکار مجاهدین قبل و بعد از رو شدن دستشان در پیشگاه ملت می باشد.
۱۲- مجاهدین می گویند که امام در محاسبات خود دچار اشتباه شده و مردم را ناآگاه پنداشته است . حال آنکه ظاهرا مجاهدین دچار اشتباه شده اند. گواه این مدعا نیز تحلیل آنان مبنی بر روی کار آمدن لیبرالها می باشد که در اثر آگاهی مردم کاملا بر عکس شده است و اساسا همین دست و پا زدنها و این قبیل اعلامیه صادر کردن و متوسل شدن به عزالدین حسینی ساواکی و قاسملو و عناصر چپ (هزار خانی، ملکی، همسجزنی و…) و راست (علی تهرانی، قمی و …) و سرمایه دار(دستمالچی، جواهریانو…) و فئودال (خسرو خان قشقائی و…) خود حاکی از اشتباه بودن همه تحلیل ها و دنبال مفر گشتن آن ها می باشد. ما با مجاهدین موافقیم که مردم قهرمان بیدارتر و هوشیارتر از آنند که کسی بتواند آنها را فریب دهد و دقیقا به همین علت نیز می باشد که ملت مسلمان دشمنان خود را به سرعت تشخیص داده و خانه های تیمی آنان را کشف و عناصرشان را دستگیر می کند. اینها تنها نشانه بیداری و آگاهی امت است و منافقین نیز قدرت بینائی این آگاهی را از دست داده اند .

و العاقبه للمتقین