خاطراتي از حجت‌الاسلام احمد خميني درباره تسخير لانه جاسوسي

خاطراتي از حجت‌الاسلام احمد خميني درباره تسخير لانه جاسوسي


يكي از مهمترين وقايعي كه در نخستين سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي اتفاق افتاد و منشاء تحولات عمده‌اي در مسير حركت انقلاب گرديد و تأثيري شگرف بر معادلات سياسي و رخدادهاي مرتبط با انقلاب اسلامي در آن سوي مرزها و در داخل كشور گذاشت ماجراي اشغال لانه جاسوسي آمريكا در ايران است كه قريب 15 ماه سياست داخلي ايران و روابط خارجي جمهوري اسلامي را تحت تأثير مستقيم خويش داشت و از آن پس نيز آثار و نتايج اين واقعه همواره به عنوان يكي از عوامل مؤثر در پهنه مسائل سياسي جامعه ايران مطرح بوده است.
مطبوعات داخلي در روز 15 آبان 1358 نوشتند:
«تهران ـ خبرگزاري پارس ـ ساعت 15 و چهل دقيقه روز چهاردهم آبان ماه 1358 حجت‌الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خميني فرزند امام خميني وارد محوطه اشغالي سفارت آمريكا شد و مورد استقبال شورانگيز دانشجويان قرار گرفت. دانشجويان مسلمان پيرو خط امام كه از روز گذشته سفارت آمريكا را تصرف كرده‌اند در اعلامية شمارة 9 خود از حجت‌الاسلام احمد خميني دعوت كردند تا براي آگاهي از چگونگي اوضاع داخل سفارت به دانشجويان بپيوندد. نخست قرار بود كه ايشان از در جنوب وارد محل سفارت شود؛ ولي به واسطة ازدحام شديد جمعيت، وي ناچار از در شرقي وارد شد. حاج سيد احمد خميني در داخل سفارت با استقبال شورانگيز دانشجويان و حجت‌الاسلام موسوي خوئيني كه از ديروز با دانشجويان تصرف‌كنندة سفارت به سر مي‌برد روبرو شد. قرار است امروز فرزند امام در يك گفتگو با نمايندگان رسانه‌هاي گروهي شركت كند.»
روز 13 آبان سال 1358 خبر تسخير سفارت آمريكا در ايران به وسيله دانشجويان مسلمان پيرو خط امام ـ كه اين واقعه در فرهنگ انقلاب اسلامي به «اشغال لانة جاسوسي آمريكا» شهرت يافته است ـ در صدر رويدادهاي خبري، موجي از واكنشها را در سطح جهان پديد آورد. اين خبر همچون طوفاني رعدآسا، كاخ سفيد و سازمان سيا و ديگر مراكز تصميم‌گيري و اطلاعاتي هيئت حاكمة آمريكا را به لرزه درآورد. اين واقعه دومين ضربة كاري انقلاب اسلامي بر حيثيت سياسي و اقتدار اسطوره‌اي ابرقدرت آمريكا بود كه ظرف مدت كمتر از يك سال وارد مي‌شد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن سال 57 و فروپاشي اركان سلطنت پهلوي ـ كه نزديك به سه دهة متوالي نقش ژاندارمي مستقيم منافع آمريكا و غرب را در منطقه خليج‌فارس ايفا كرده بود ـ دولت آمريكا تمام اميد خود را به سازماندهي ضد انقلاب و ايجاد اغتشاش و درگيري در داخل كشور با تلاش سفارت خود در ايران دوخته بود تا از اين طريق و به عنوان اهرم فشار از ضعفهاي دولت موقت كمال استفاده را برده و خط سازش و نفوذ در دولت موقت و اركان كليدي كشور را ـ كه بعدها اسناد فراواني از آن منتشر گرديد ـ تقويت كند و از اين رهگذر نظام سياسي نوپا را از درون به سَمْت اهداف و منافع نامشروع خود دگرگون سازد. همان كاري كه آمريكا تجربه آن را در بسياري از كشورهاي جهان سوم با موفقيت پشت سر گذاشته بود و در ايران نيز قبلاً در ماجراي نهضت ملي شدن صنعت نفت به سهولت بدان دست يازيده بود. بنابراين طبيعي بود كه اشغال مركز فعاليتهاي نفوذ و براندازي آمريكا در ايران با واكنش سرسختانه اين كشور و همپيمانان آن و كشورهاي تحت نفوذ آنان مواجه شود و از سوي ديگر مورد استقبال ملتهاي دربند و دولتهاي انقلابي رويارو با آمريكا قرار گيرد.
تسخير لانه جاسوسي آمريكا در داخل كشور نيز با واكنشهايي بسيار متفاوت همراه بود كه بيان جزئيات آن و تحليل عوامل و زمينه‌هاي اين واقعه از موضوع اين نوشتار خارج است فقط يادآور مي‌شود كه اين واقعه پس از ناديده گرفتن حق طبيعي ملت ايران از سوي آمريكا در بلوكه كردن اموال و دارائي‌هاي غارت شده ملت به وسيله شاه و فراريان رژيم او و پناه دادن به شاه و فعاليتهاي خصمانه آمريكا در داخل و خارج كشور، و پس از اعتراض گستردة نيروهاي انقلابي به مشي سازشكارانة دولت موقت، و به خصوص پس از انتشار خبر ديدار آقاي مهندس مهدي بازرگان ـ رئيس دولت موقت ـ با برژينسكي ـ مشاور عالي امنيت ملي كاخ سفيد ـ در الجزيره، و همچنين در پاسخ مثبت به پيام شورانگير حضرت امام خميني به وقوع پيوست. حضرت امام در اين پيام كه به تاريخ 10/8/58 به مناسبت 13 آبان (سالروز تبعيد امام و سالروز كشتار دانش‌آموزان و دانشجويان در دانشگاه تهران) منتشر گرديد، چنين فرمودند:
«... بر دانش‌آموزان، دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با قدرت تمام حملات خود را عليه آمريكا و اسرائيل گسترش داده و آمريكا را وادار به استرداد اين شاه مخلوع جنايتكار نمايند...»
رئيس دولت موقت يك روز پس از اشغال جاسوسخانه آمريكا و در اعتراض به اين اقدام استعفا داد بدان اميد كه حضرت امام با ردّ استعفا، دانشجويان را وادار به پايان ماجرا و آزادي گروگانها نمايد.
از نقطه نظر پيروان خط مشي انقلابي امام، يكي از مهمترين دست‌آوردهاي داخلي تسخير لانه جاسوسي: بازيابي وحدت ملي و انقلابي مردم در مواجهة با آمريكا و كوتاه كردن دست ليبرالها از عرصة مديريت اجرايي كشور بوده است. حضرت امام اين واقعه را انقلاب دوم ناميد. مرحوم حاج احمد آقا، با زيركي منحصر به فرد خودش در صحنة انقلاب دوّم نيز نقش‌آفريني مي‌كند.
ماجرا را از زبان يادگار امام اينگونه شنيدم (نقل به مضمون):
«خبر دادند كه آقاي بازرگان در اعتراض به حركت دانشجويان استعفاي خود و كابينة دولت موقت را نوشته ـ و ظاهراً ـ عازم قم مي‌باشد. ساعتي به پخش اخبار سراسري بعدازظهر از راديو نمانده بود. اين اولين بار نبود كه رئيس دولت موقت استعفايِ اعلام نشده مي‌داد. با شناختي كه از برخوردهاي ايشان و دولت موقت داشتم، مطمئن بودم كه اين اقدام يك حركت تاكتيكي براي گرفتن امتياز و تحت فشار قرار دادن دانشجويان است. هنوز در شوراي انقلاب و بسياري از اركان مديريت كشور عناصر سازشكار و غيرمتعهد به راه انقلابي امام وجود داشتند و مي‌دانستم كه اگر فرصت بيابند با توجه به فضاي سياسي آنروزها، جوّسازي را آغاز كرده و زمينه را براي اِعمال فشار فراهم خواهند نمود. با هر وسيله‌اي مسئول راديو تلويزيون را ـ كه در محل كارش نبود ـ پيدا كردم و تلفني به او گفتم كه بايد مردم را در جريان بگذاريد و خبر استعفا را در اخبار سراسري پخش كنيد. بالاخره با وجود مخالفتهاي مسئولين دولت موقت، خبر پخش شد.»
واكنش سريع امام خميني در پذيرش استعفا، و واگذاري ادارة كشور به شوراي انقلاب، كارنامة ضعيف و سرشار از ابهام دولت موقت را براي هميشه بست. رهبر كبير انقلاب اسلامي در روز 14 آبان 1358 طي سخناني از آمريكا به عنوان «شيطان بزرگ» ياد كرد و به سفارت آمريكا لقب لانة جاسوسي داد و اقدام انقلابي دانشجويان را در تصرف اين مركز توطئه و فساد، شديداً مورد حمايت قرار داد.
بدين ترتيب، و چنانكه حضرت امام در همين سخنراني پيش‌بيني كرده بود، انقلابي بزرگتر از انقلاب اول برپا شد. با بركناري دولت موقت ـ كه برخلاف حكم امام و عليرغم ميثاقي كه داشت رو به انحصارگري آورده و اكثريت اعضاي آنرا عناصري از جبهة ملي و نهضت آزادي تشكيل مي‌دادند ـ وحدت ملي، كه بر اثر خيانتهاي عناصر ضد انقلاب و ضعفهاي دولت موقت سخت به مخاطره افتاده بود، دوباره در سراسر كشور با فرياد «مرگ بر آمريكا» احيا شد. سلاح شعار دروغين پيشتازي در مبارزه با امپرياليسم از دست كمونيستها و چپ‌گرايان گرفته شد.
در پي تصرف مركز جاسوسي آمريكا در ايران، دوباره شور و احساس روزهاي اوليه انقلاب در زن و مرد مسلمان ايراني جان گرفت و آواي انقلاب از هر كوي و برزن شنيده شد. عليرغم مراتب و سوابق مبارزاتي رئيس دولت موقت، برخوردهاي ضعيف و سازشكارانه اين دولت در عرصة داخلي، انقلاب و نظام اسلامي را درگير مشكلات عديده و ناآرامي‌هاي منطقه‌اي و قومي و تحركات گروهكهاي ضد انقلاب ساخته بود و در پهنة روابط خارجي نيز، با زد و بندهاي سياسي سازشكاران و برخي از عناصر وابسته و نفوذي در دولت موقت ـ كه بعدها اسناد وابستگي آنان افشا گرديد ـ سياست خارجي كشور نيز خط سازش و بيرنگ ساختن آرمانهاي انقلابي را مي‌پيمود و خواسته و ناخواسته مي‌رفت تا شرايط داخلي و خارجي براي تكرار كودتاي 28 مرداد فراهم آيد امّا دم مسيحايي امام و لبيك دانشجويان مسلمان و حمايت گسترده مردم ايران در ماجراي تصرف لانة جاسوسي و كنار رفتن دولت موقت، انقلاب و نظام اسلامي را از ورطه سازش و سقوط نجات داد و رشتة تمام كانالهاي ارتباطي و نفوذي‌اي كه آمريكا به وسيله سفارت خويش در يك سال اخير ايجاد كرده بود، بريده شد و بدين ترتيب دولت آمريكا با ناباوري دومين شكست سهمگين سياسي خويش را از انقلاب اسلامي و درايت بي‌مانند رهبري آن دريافت كرد.
در توصيف درماندگي و شكست سياسي و رواني دولت آمريكا از ماجراي 13 آبان 58 همين بس كه سايروس ونس وزير خارجة آمريكا مي‌نويسد:
«هيچكس در روز واقعه نمي‌توانست پيش‌بيني كند كه اين ماجرا به يكي از پيچيده‌ترين مشكلات سياست خارجي آمريكا مبدل خواهد شد...
اين آغاز يك داستان دردناك براي ملت آمريكا بود. به دنبال اشغال سفارت آمريكا در تهران، دولت بازرگان هم در آستانة سقوط قرار گرفت... در مراحل اولية بحران ما تصور نمي‌كرديم مدت زيادي گرفتار اين مسئله خواهيم شد... نيازي نيست بگويم كه شكست عمليات نجات، تلخ‌ترين شكست و دلشكستگي براي خود من در مدت چهار سال خدمت در كاخ سفيد بود!»
در نقطه مقابلِ اين يادكردِ تلخ وزير خارجه آمريكا از روز شروع ماجرا، جناب آقاي موسوي خوئيني‌ها از چگونگي اطلاع امام و برخورد ايشان مي‌گويد:
«در قضيه اشغال لانة جاسوسي با احمد آقا تماس گرفتم تا موضوع را به امام بگويند، گفتند: گوشي را نگهدار، زيرا امام مشغول نماز هستند؛ بين دو  نماز ظهر و عصر از امام سؤال كردند و امام پاسخ دادند: جاي بسيار خوبي را گرفته‌ايد، محكم نگهداريد.»
يادگار امام، همچون ديگر وقايع مهم انقلاب در تمام مدت 444 روزي كه از آغاز اين ماجرا تا زماني كه به تصميم مجلس شوراي اسلامي گروگان‌ها آزاد شدند، مي‌گذشت طرف مشورت امام و رابط امين رهبري و شوراي انقلاب و مسئولين نظام بود. وي علاوه بر انتقال پيامهاي امام به مسئولين و فراهم نمودن مطمئن‌ترين روشها براي اطلاع امام از جزئيات اين رخداد مهم، خود نيز به عنوان صاحبنظر در مسائل سياسي، در چندين مصاحبة عمومي تحليل خويش را از اين واقعه ارائه نمود و بر لزوم حمايت همه جانبه از اقدام دانشجويان تأكيد كرد. او بعد از امام خميني نخستين كسي بود كه در روز 14 آبان 58 عليرغم ابهامها و ترديدهاي فراواني كه ديگران در آغاز ماجرا داشتند، بدون ترديد و با صراحتِ تمام در مصاحبة مطبوعاتي كه در محل سفارت آمريكا برگزار نمود، اعلام كرد: «تمام مردم ايران از اين عمل پشتيباني مي‌كنند.» او در پاسخ به اين سؤال كه آيا امام از جريان ملاقات آقاي بازرگان با برژينسكي آگاهي داشته‌اند؟ پاسخ داد:
«ابداً، آنچه سخنگوي دولت در اين مورد اظهار كرده است به ملاقات دكتر يزدي با امام مربوط مي‌شود. در ملاقات وزير امور خارجه با امام، من هم حضور داشتم. دكتر يزدي فقط راجع به كسالت شاه مخلوع مطالبي معروض داشت و درباره ملاقات بازرگان با برژينسكي صحبتي به ميان نيامد.»
مرحوم حاج احمد آقا در اين مصاحبه اعلام كرد:
«به نظر من اقدام دانشجويان، اشغال سفارت آمريكا محسوب نمي‌گردد بلكه جوانان دلير ما لانة جاسوسي را تصرف كرده‌اند تا اشغالگران را بيرون رانند.»
فرزند امام با استفاده از تجربه سياسي و اندوخته‌هاي مبارزاتي خويش نقش مؤثر در خنثي كردن تلاشهاي ليبرالها و بسياري از جريانهاي سياسي آن روزها داشت كه مي‌كوشيدند تا ماهيت حركت انقلابي دانشجويان مسلمان پيرو خط امام را مشكوك و مخدوش جلوه دهند، او در تأسّي به پدر بزرگوار خويش از اقدام دانشجويان در برابر فشارهاي زايدالوصفي كه از ناحيه جريانها و جناحهاي مختلف سياسي و عناصري همچون بني‌صدر وارد مي‌شد، حمايت كرد. تأثير نقش آن عزيز در اين رابطه تنها بر كساني آشكار است كه بر شرايط سياسي كشور در آن ايام و فضاي مسمومي كه گروهكها و اشخاص ذي نفوذ عليه دانشجويان ايجاد كرده بودند واقف باشد. آن مرحوم علاوه بر ارتباط مستمر با دانشجويان پيرو خط امام و جناب آقاي موسوي خوئيني‌ها و مطالعه اخبار و گزارشات مربوط به موضع‌گيري جناحهاي داخلي و دولت آمريكا و ديگر دولتهاي خارجي در قبال اين حادثه، و دسته‌بندي و ارائه جمعبندي آنها همراه با نقطه نظرات خويش به حضرت امام، چندين بار نيز از نزديك در محل سفارت حضور يافت كه يك بار آنرا اينجانب افتخار همراهي با ايشان داشتم و به خاطر دارم كه چگونه با صفا و سادگي هميشگي با يك دستگاه پيكان، بدون محافظ و تشريفات و در خدمت ايشان به همراه برادر عزيزم جناب حجت‌الاسلام محمد علي انصاري آنجا رفتيم. حضور ايشان باعث قوت قلب دانشجوياني بود كه در روزهاي نخست از همه طرف تحت فشار بودند.