برژينسكي: من به تصرف جزيره خارك مي‌انديشيدم

برژينسكي: من به تصرف جزيره خارك مي‌انديشيدم

روز جمعه، 11 آوريل 1980/ 22 فروردين 1359، كارتر در جلسه شوراي امنيت ملي در زمينه تصميم‌گيري براي عمليات جان گروگان‌ها، گفت: «آبرو و حيثيت ملي ما به خطر افتاده و سادات، رئيس جمهور مصر، به من گفته است كه اعتبار و موقعيت ملي و بين‌المللي آمريكا به علت سستي در اين كار لطمه‌ شديدي خورده است».
به اين ترتيب، تصميم به اتخاذ عمليات نظامي در دستور كار قرار مي‌گيرد؛ هرچند به منظور رعايت اصل غافل‌گيري در عمليات نظامي، آمريكاييان همچنان تظاهر به تمايل براي حل مسالمت‌آميز مسئله مي‌نمودند.
طولاني شدن ماجراي گروگان‌گيري و به نتيجه نرسيدن روش‌هاي مسالمت‌جويانه و غيرقهرآميز، براي متقاعد كردن ايران نسبت به آزادي گروگان‌ها، در عين حال كه جايگاه آمريكا را به عنوان يك ابرقدرت در عرصه‌بين‌الملل به شدت تضعيف كرده بود، موجب شد تا توسل به اقدام نظامي مستقيم براي آزادي گروگان‌ها به عنوان آخرين راه‌حل ممكن، در دستور كار مقامات كاخ سفيد قرار گيرد. كارتر در تاريخ هفتم آوريل 1980 اعضاي شوراي امنيت ملي را به جلسه‌اي اضطراري فراخواند و اعلام كرد: «افكار عمومي بي‌قرار شده و مردم آمريكا خواهان اقدام قاطع و مستقيم ما براي آزادي گروگان‌ها هستند. ديگر زمان دست زدن به اقدامي جدي فرا رسيده است». سه روز بعد بحث بر سر چگونگي اجراي عمليات نجات گروگان‌ها، در جلسه شوراي امنيت ملي آمريكا، آغاز شد.  برژينسكي در اين‌باره مي‌گويد:
تصميم براي رهايي گروگان‌ها با توسل به زور در فاصله‌ سه هفته بين 21 مارس تا 11 آوريل 1980 اتخاذ شد... عقيده‌ من از ابتدا اين بود كه ما بايد عمليات نجات را در قالب يك عمليات نظامي وسيع‌تر كه جنبه‌تنبيهي آن قابل توجيه باشد، انجام دهيم. اگر عمليات نجات موفق مي‌شد، اقدامات جنبي تنبيهي آن قابل توجيه بود و اگر موفق نمي‌شد، مي‌توانستيم افكار عمومي را متوجه عمليات نظامي و تنبيهي خود كرده و اعلام نماييم كه در ضمن، براي نجات گروگان‌ها تلاش كرديم؛ ولي متاسفانه موفق نشديم... در اينجا بايد متذكر شوم كه طرح عمليات نجات را من، ابتدا به عنوان آخرين چاره، با يك اقدام اضطراري ـ در صورت به خطر افتادن جان گروگان‌ها ـ تعقيب مي‌كردم و به مؤثر بودن عمليات نظامي نظير محاصره‌ دريايي ايران با تصرف جزيره خارك و حملات هوايي به اهدافي در خاك ايران، بيشتر اعتقاد داشتم؛ ولي پس از تهاجم شوروي به افغانستان، كم‌كم اين فكر را رها كردم و ايجاد يك اتحاد اسلامي ضد شوروي در منطقه، بيشتر توجه مرا به خود جلب ‌كرد. به همين جهت طرح عمليات نجات را به همان صورتي كه عنوان شده بود، تأييد كردم و مسئوليت اجرايي آن را برعهده گرفتم».
ماجراي عمليات نجات، با استفاده از حمله‌ نظامي از اين قرار بود كه يك گروه 82 نفري از لشگر ويژه هوا به زمين ارتش، موسوم به «دلتا» به فرماندهي سرهنگ «چارلي بكويث» و سرگرد «ميدوز» كه به مدت پنج ماه در صحراي «آريزونا» كه تقريباً شرايط كويري ايران را داشت و نيز در محل‌هايي كه شبيه سفارت آمريكا ساخته شده بود، تحت تعليم قرار گرفته بودند، با پيشرفته‌ترين سلاح‌ها و تجهيزات به همراه تعدادي هواپيما و با يك حمله ناگهاني به ايران، گروگان‌هاي آمريكايي را با خود ببرند.
براساس اين طرح دو روزه، سه فروند هواپيماي C-130 و هشت فروند هلي‌كوپتر مدرن «سيكورسكي» كه به سبب پرونده‌ سفيد تعميراتي، جايزه و مدال گرفته بودند، در شب اول عمليات در عمق خاك ايران و در منطقه‌ي كويري و دور افتاده‌ طبس فرود آمده و پس از سوخت‌گيري، تيم اصلي حمله، توسط هلي‌كوپترها به نقطه‌اي نزديك تهران منتقل و پنهان مي‌شدند. شب بعد، حمله به محل سفارت انجام مي‌شد و پس از انتقال گروگان‌ها به استاديوم امجديه كه نزديك سفارت بود، به فرودگاه تهران كه قبلاً توسط هواپيماهاي آمريكايي اشغال شده بود، منتقل مي‌شدند. گروه كماندويي كه توسط هنگ پليس مخصوص سرويس‌هاي هوايي بريتانيا، عمليات نجات گروگان‌ها، سوخت‌گيري و چگونگي خروج آنها از سفارت را طبق برنامه زمان‌بندي شده، چندين بار تمرين كرده بودند، آماده‌ انجام عمليات بود. سرانجام يك روز پس از اينكه يك گروه جاسوسي از صليب سرخ بين‌المللي در ملاقات با گروگان‌ها مشخص نمود كه تمام 52 گروگان، كماكان در سفارت به سر مي‌برند، كارتر در دفتر كارش، كلمه‌ رمز «برويد» را كه اعلام‌كننده آغاز حمله بود، صادر كرد.
هواپيماهاي شركت‌كننده، از يك فرودگاه واقع در مصر پرواز كردند تا 82 كماندو را وارد ايران كنند. در همين بين، هشت هلي‌كوپتر از ناو جنگي، «نيميتز» كه در سواحل درياي عمان قرار داشت، بلند شده و از نقطه كور رادار و در ارتفاع بسيار پايين وارد ايران شدند.
به‌رغم ورزيدگي‌ خلبان‌ها و پيش‌بيني‌هاي علمي كارشناسان آمريكايي، مبني بر عدم وقوع طوفان در روز عمليات، در هنگام عمليات يعني در تاريخ 24 آوريل 1980/5 ارديبهشت 1359، سه فروند از هلي‌كوپترها در مواجهه با طوفان شن، از دور خارج شدند و «بكويث» كه براي اجراي برنامه‌هايش احتياج به حداقل شش هلي‌كوپتر داشت، ناگزير از توقف عمليات شد.
به دنبال آن، يكي از هلي‌كوپترها نيز پس از سوخت‌گيري، با هواپيماي حامل سوخت تصادف كرد و انفجار حاصل از آن، سبب كشته شدن هشت آمريكايي و سوختن شديد چهار آمريكايي ديگر گرديد. بدين ترتيب عمليات در همان مرحله‌ اول به ‌طور كلي متوقف و كماندوهاي آمريكايي پا به فرار نهاده و عمليات نجات با شكست مواجه گشت.
شايان ذكر است كه دولت ايالات متحده، علاوه بر عمليات طبس اقداماتي براي براندازي جمهوري اسلامي و فشار به ايران براي آزادي گروگان‌ها، به عمل آورد. به عنوان مثال، پس از گذشت 75 روز از تهاجم آمريكا به طبس، كودتاي «نوژه» به وقوع پيوست كه بزرگ‌ترين و منسجم‌ترين حركت ائتلافي گروه‌هاي ضدانقلاب و قدرت‌هاي غربي جهت براندازي جمهوري اسلامي به حساب مي‌آيد. همچنين كارشناسان و تحليل‌گران مسائل ايران و آمريكا معتقدند كه حمله‌ي عراق به خاك ايران در 23 سپتامبر 1980/ 31 شهريور 1359، با چراغ سبز و ترغيب آمريكا انجام گرفت كه به دليل اجتناب از طولاني شدن بحث، از توضيح تفصيلي اين دو ماجرا امتناع مي‌شود.


۱ . سايروس ونس و ديگران، توطئه در ايران، ترجمه‌ي محمود مشرقي، تهران، انتشارات هفته، 1362، ص 193.
۲ . اميررضا ستوده و ديگران، بحران 444 روزه در تهران، مؤسسه نشر و تحقيقات ذكر، 1373، ص 126.
۳ . سايروس ونس و ديگران، پيشين، صص 188 ـ 189.
۴ . صادق سليمي بني، ارمغان دموكراسي، قم، دفتر نشر معارف، 1383، صص 267 ـ 268؛ جهت اطلاعات بيشتر به منابع زير رجوع شود: اميررضا ستوده و ديگران، پيشين، صص 126 ـ 136؛ عمادالدين باقي، پيشين، صص 57 ـ 74.
۵ . جهت اطلاع بيشتر از كودتاي نوژه و تجاوز عراق به ايران و نقش ايالات متحده ر.ك. به: صادق سليمي نبي، پيشين، صص 271 ـ 286.