استراتژی برخورد آمریکا با ایران در دهه اول انقلاب

استراتژی برخورد آمریکا با ایران در دهه اول انقلاب

یکی از مهمترین و کلیدی ترین رویدادها، برافراشته شدن پرچم جمهوری اسلامی در کشوری بود که زمانی از طرف آمریکا به عنوان ژاندارم خلیج فارس انجام وظیفه می کرد.البته این بر افرازی و سر افرازی به رهبری فردی انجام پذیرفت که به اعتراف بسیاری از ناظران مسائل جهانی تنها کسی بود که در آن تاریخ توانست به آمریکا، به عنوان سردمدار استکبار جهانی «نه » بگوید.
عمل منحصر به فرد امام خمینی در نگه داشتن مردم در خیابان در 21 بهمن ماه 1357 که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در ایران گردید باعث تصمیماتی از طرف دولتمردان واشنگتن علیه ایران گردید، زیرا خود را مغلوب انقلاب خمینی می دیدند.در همان آغاز در واشنگتن افراد پر نفوذ کنگره که از خیلی پیشتر با رژیم پهلوی رابطه ای داشتند مصاحبه هائی انجام دادند و بانی صدور قطعنامه ای شدند که انقلاب ایران را نامطلوب و روند سیاسی آن رامحکوم می شناخت.
در 30 مهر 1358 (22 اکتبر 1979) .یک هواپیمای شرکت «گلف استریم » که حامل پهلوی دوم و همسرش و گروهی از اطرافیان آنها بود بی سر و صدا در فرودگاه «لاکاردیا» در شهر نیویورک فرود آمد.چند ساعت پیشتر از آن کارتر رئیس جمهور به شاه اجازه ورود به آمریکا را داده بود. این «تصمیم » مهم، مستقیما دوره جدیدی در روابط ایران و آمریکا به وجود آورد که همراه با افزایش بی اعتمادی و نفرت مردم ایران تا نقطه اوج بود.
در 4 نوامبر 1979 (13 آبان 1358) تقریبا دو هفته پس از ورود شاه به آمریکا، و سه روز پس از دیدار بازرگان - برژینسکی در الجزایر گروهی از دانشجویان دانشگاههای ایران که بعدها به «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام » معروف شدند به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند و 61 روز آمریکائی را به گروگان گرفتند.این عمل از طرف امام مورد تایید قرار گرفت و دانشجویان را در کار خود مصر کرد.طی 444 روز آمریکا تمام توان خود را وقف خاتمه بخشیدن به بحران گروگانگیری نمود، ولی هر تصمیم به فشاری که آمریکا به اجرا می گذاشت، متقابلا تصمیم به مقاومت بیشتری را از طرف ایرانیان شاهد بود.شاخصترین تصمیم آمریکا در مورد این واقعه تصمیم به طرح نجات با نام «پنجه عقاب » (3) از طرف کارتر بود که در 4 اردیبهشت 59 (24 آوریل 1980) با استفاده از هشت هلیکوپتر، ناو دریائی «نیمیتز» ، امکانات کشورهای عربی طرفدار آمریکا و گروهی از کماندوهای آمریکایی به مرحله اجرا در آمد. (4)
اما به قول استاد دانشگاه «ویلیام و مری » : در آوریل 1980 (1359) پنجه های خرد شده عقاب آمریکا در کویرهای ایران جا ماند و مدفون شد. (5)
از آن پس ایران اسلامی به دشمن سر سخت آمریکا تبدیل شد به طوری که هم نهضتهای آزادیبخش اسلامی رابه خود جذب نمود و هم کشورهای ضد آمریکایی را.علیهذا ترس از صدور انقلاب اسلامی در اوایل دهه شصت شمسی باعث شد تا «آمریکا ایران اسلامی را از جمله بزرگترین مشکلات واشنگتن در جهان تلقی نموده » و دنیا را وادار نماید تا تجاوزات عدیده عراق به ایران، قبل از شروع جنگ، را نادیده بگیرند.به علاوه آمریکا از آن پس برنامه های دیگری نیز در دستور کار خود قرار داد که تلاش برای کودتا، تحریم اقتصادی وتحمیل یک جنگ طولانی از آن جمله اند.اما با شکست کودتا و نا کام ماندن تحریم اقتصادی و مقاومت دلیرانه شت ساله ملت مسلمان ایران، آمریکا دریافت که از راه زور نمی توان این ملت را به زانو در آورد، لذا طرحهای دیگری را نیز در دستور کار خود قرار داد.با این همه با وجود گذشت بیش از دو دهه از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران جمهوری اسلامی هنوز هم بزرگترین مشکلات واشنگتن در سراسر جهان است.پس آمریکا باید به گونه ای این مشکل را از سر راه خود بردارد تا هر چه بهتر در پیاده کردن نظم نوین آمریکائی در جهان موفق باشد.آمریکائیها در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد در این جهت سعی نموده اند و خواهند نمود که در کنار برنامه هائی همچون براندازی، خلع سلاح، ایجاد درگیری با کشورهای همسایه، جلوگیری از همگرائی و... طرحهائی نیز برای «جذب جمهوری اسلامی ایران » و «ایجاد رابطه » با آن داشته باشند، که در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت.
1- براندازی
از هنگام اوج گیری قیام مردم ایران و سست شدن پایه های نظام شاهنشاهی، آمریکا طراحی عملیاتهای براندازی در صورتهای مختلف را علیه انقلاب اسلامی آغاز نمود.سناریوهای مختلفی برای سرنگونی نظام اسلامی چه مستقیم و چه توسط عوامل وابسته ریخته شد. «کودتا» از اصلی ترین شاخه های طرح براندازی جمهوری اسلامی محسوب می شد و همانگونه که ژنرال «هایزر» اعتراف کرده است در همان روزهای اول پیروزی انقلاب از او خواسته شده بود که برای ترتیب دادن این کودتا به ایران عزیمت نماید. (6)
مهمترین سناریو کودتای نوژه بود.آمریکا آنچنان امیدی به این کودتا بسته بود که اهمیت آن را در بر اندازی جمهوری اسلامی بیش از تجاوز نظامی صدام ارزیابی می کرد.بنا به گفته کودتا گران مدتی بر سر تقدم کودتای نوژه یا آغاز جنگ تحمیلی بحث شد، و سر انجام بعد از سفر «بنی عامری » (یکی از عوامل اصلی کودتا) به پاریس، جنگ تحمیلی در تقدم 2 قرار گرفت و تقدم 1 به کودتا داده شد. (7)
آشوبهای داخلی و درگیریهای منطقه ای نیز بخش دیگری از سناریوی اصلی بر اندازی راتشکیل می داد، که به دلیل پهناوری کشور و وجود اقوام و زبانهای گوناگون در آن و همچنین تاریخ گذشته این منطقه زمینه مساعدی نیز برای توطئه های دیده می شد.یکی از مهمترین بخشهای این سناریو زمزمه استقلال کردستان بود و عامل اصلی، حزب منحله دمکرات که در نخستین ماههای فعالیت خود (تابستان 1358) میلیونها دلار از ناتو دریافت کرد و همزمان با گروه پیکار نخستین جریانی بود که وارد مبارزه مسلحانه با نظام نو پای جمهوری اسلامی شد و به سرعت موفق به اخذ منابع کلان پول و مقادیر معتنابه اسلحه از رژیم صدام گردید. (8)
سناریوی سوم تجاوز آشکار به تمامیت ارضی و استقلال کشور بود، که بارزترین مصداق نقض قوانین بین المللی و انسانی می باشد. این تجاوزها از «عملیات نجات » یعنی ماجرای طبس شروع و با جنگ تحمیلی صدام - آمریکا بر علیه ایران تداوم یافت.پس از تسخیر لانه جاسوسی، آمریکا که نقشه های گذشته خود را خنثی شده می یافت به این نتیجه رسید که «باید اجازه دهد مورد تمسخر و استهزاء قرار بگیرد» . (9)
لذا طرح محرمانه عملیات نجات را مورد بررسی قرار داد که به گفته برژینسکی استراتژیست شورای روابط خارجی «اگر این کار با موفقیت انجام می شد، آمریکا یک بار دیگر زور بازوی خود را نشان می داد، چیزی که بیست سال بود به آن احتیاج داشت » . (10)
با شکست طرح کودتا و عملیات نظامی طبس دیگر دلیلی برای تاخیر شروع جنگ وجود نداشت، لذا در تاریخ 31 شهریور 59 (سپتامبر 1980) جنگی نا برابر با هدف براندازی سه روزه نظام آغاز گشت.یعنی هدف از جنگ چند صد کیلومتر زمین نبود، بلکه بنا به اظهار «طه یاسین رمضان » از عناصر اصلی حزب بعث عراق «هدف، سرنگونی و انهدام جمهوری اسلامی » (11) بود.و به همین دلیل بود که برژینسکی برای آماده سازی و اطلاع از وضع عراق برای شروع جنگ سفرهای محرمانه مکرری به بغداد کرد به طوریکه مجله ژورنال استریت مورخ 8 فوریه 1980 (1359) یکی از این سفرهای محرمانه را فاش ساخت و تایمز لندن مورخ 17 ژوئن 1980 به ملاقات برژینسکی و صدام اشاره نمود.ولی با پیروزیهای پی در پی ایران در جنگ این توطئه های خنثی شد و توسعه قدرت ایران در جنگ سبب شد تا استراتژی آتش افروزان به سوی مهار هر چه سریعتر آتش تغییر جهت داده با نام صلح طلبی تلاشهای پرحجمی برای فرار از مهلکه تدارک دیده شود.فعالیتهای مجامع مختلف در جهت پایان دادن به جنگ و وادار کردن ایران به قبول صلح به آن اندازه بود که از تاریخ 28 اسفند 62 تا 31 تیر 64 نزدیک به هزار تلاش بین المللی برای پایان دادن به جنگ ثبت گردیده است.
اما به رغم پایان جنگ تحمیلی در مرداد ماه 1367، و وقوع تحولات جدید در نظام بین الملل و تقلیل اهمیت استفاده از کار افزارهای نظامی نسبت به دوران کلاسیک، رهبران جمهوری اسلامی دریافتند که نمی توان به این ملاحظات دل بست و مخاطرات موجود به ویژه عنایت به نقش آفرینی ساختاری دشمن اصلی جمهوری اسلامی یعنی آمریکا، در مناسبات نوین جهانی، را نادیده گرفت.تجارب تاریخی نشان می دهد که جنگهای بزرگ همواره به بهانه های بسیار پیش پا افتاده حادث شده است.یقینا یافتن بهانه هائی نظیر نقض حقوق بشر، حمایت از تروریزم بین المللی، مساعی در جهت تولید سلاحهای کشتار جمعی و نظیر آن برای حل مشکل جمهوری اسلامی ایران از سوی استکبار به سهولت امکان پذیر است.در آغاز سال 1991 روزنامه نیویورک تایمز مطلبی را افشاء نمود که نشاندهنده آن بود که وزارت دفاع آمریکا برای مواجه با مناقشات خارجی سناریوهای مختلفی را تهیه کرده است که می تواند پای نیروهای آمریکائی را ظرف ده سال آینده به جنگ بکشاند.بر اساس این اسناد محرمانه داخلی پنتاگون، مقامات وزارت دفاع آمریکا طرحهائی را برای حد اقل دو جنگ احتمال همزمان علیه عراق و کره شمالی در نظر گرفته بودند.این روزنامه اذعان نمود که یک «سناریو» نیز برای مقابله آمریکا با ابر قدرت توسعه طلبی که اصلی ترین کانون خطر علیه منافع جهانی آمریکا محسوب می شود، به عنوان هفتمین سناریوی مندرج در اسناد محرمانه پنتاگون وجود دارد. (12)
به هر حال با توجه به تمامی شواهد و قرائن موجود در پایان دهه اول و آغاز دهه دوم مشخص شد که باید کانون اجرای سناریوی هفتم مقامات پنتاگون که آنها را به تجهیز و تسلیح نیروهای تجاوز سریع آمریکا واداشته بود، را در جائی دانست که قرار بود از آن یک «ابر قدرت اسلامی » سربلند کند.
2- خلع سلاح
در دهه نخستین بعد از انقلاب اسلامی خاورمیانه به صورت یکی از عظیم ترین زرادخانه های تسلیحاتی جهان در آمد.از سال 1984 تا 1988 کشورهای خاورمیانه پنج ردیف اول شش مقصد اسلحه را به خود اختصاص دادند.و در همین دوران خاورمیانه نسبت به سایر مناطق جهان بیشترین سهم تولید ناخالص ملی خود را به خرید اسلحه اختصاص داد. (13)
با اتمام جنگ دوم خلیج فارس، تلاشها و ابتکاراتی در جهت تعیین سیاستهائی به منظور حصول به یک سیستم امنیتی و خلع سلاح در منطقه خاورمیانه آغاز گردید، که در دو سطح موازی دنبال شد، یکی در سطح دولتی و رسمی، مانند ابتکارات آمریکا (که در پی سفرهای پی در پی وزیر وقت امور خارجه آمریکا - بیکر - تبلور یافت)، ایجاد ترتیبات امنیتی 6 و 2 (کشورهای حوزه خلیج فارس و مصر و سوریه) و دیگری در سطح غیر دولتی و غیر علنی و تا حدی خصوصی، هدف از این فعالیتها ایجاد توازن منطقه ای از طریق فروش تسلیحات و ایجاد نیروهای امنیت خلیج فارس بود.اما آمریکا با اینحال در مورد فروش موشک و تکنولوژی آن حساس بود.
برای نخستین بار بوش رئیس جمهور آمریکا به عنوان اولین صادر کننده تسلیحات نظامی به منطقه به منظور تداوم سیادت خود در خاورمیانه ظاهرا به خاطر ممانعت از ظهور بغدادی دیگر در 29 ماه می 1991 پیشنهاد کنترل صدور سلاحهای متعارف، سلاحهای مخرب و تکنولوژی مربوطه به خاورمیانه و تشکیل کنفرانس پاریس با شرکت نمایندگان عالیرتبه پنج عضو دائم شورای امنیت که در عین حال بزرگترین صادر کنندگان تسلیحات در دنیا محسوب می شوند را ارائه کرد.در این پیشنهاد تاکید عمده آمریکا بر کنترل صدور تسلیحات هسته ای، شیمیائی، میکروبی، موشکهای زمین به زمین و تکنولوژی مربوطه به منطقه استوار بود. (14)
البته علی رغم استقبال اکثریت کشورهای ذینفع از پیشنهاد آمریکا از ابتدا پیدا بود که چنین پیشنهادی به علت تضاد منافع ملی و امنیتی بین کشورهای صادر کننده از یک طرف و وارد کننده از طرف دیگر، به طور آسان جامه عمل نخواهد پوشید.کشورهای مهم صادر کننده اعم از یک طرف و وارد کننده از طریف دیگر، به طور آسان جامه عمل نخواهد پوشید.کشورهای مهم صادر کننده اعم از آمریکا، شوروی، فرانسه، انگلیس و چین چه به صورت مخفی و یا آشکار به فروش و صدور تسلیحات به خاورمیانه ادامه دادند، چرا که حاضر نبودند به آسانی پر سودترین بازارتسلیحاتی جهان را از دست بدهند.در ضمن خاورمیانه آزمایشگاه خوبی برای تعیین کارآئی انواع تسلیحات جنگی محسوب می شد.از طرفی بقای صنایع نظامی کشورهای صادر کننده اسلحه و تداوم تحقیقات نظامی جهت تولید سلاحهای پیشرفته تر به در آمد حاصله از فروش خارجی شدیدا بستگی داشت، به ویژه اینکه طی سالهای پایانی دهه اول انقلاب کاهش بودجه نظامی اکثر کشورهای صادر کننده اسلحه، وابستگی صنایع نظامی آنان به ارز حاصله از صدور تسلیحات، را بیشتر کرده بود.
به هر حال در زمینه تداوم فروش تسلیحات، علیرغم پیشنهاد بوش، مقامات آمریکایی از ادامه فروش و ارسال کمکهای تسلیحاتی این کشور به اسرائیل و دیگر کشورهای منطقه صحبت به میان آورند، و با اینکه اکثر کشورهای منطقه خاورمیانه پس از اتمام جنگ نفت از کنترل و کاهش زرادخانه های مهلک منطقه حمایت به عمل آوردند، ولی مشاهده تکنولوژی برتر تسلیحاتی که در جنگ نفت مورد استفاده قرار گرفت و لا ینحل باقی ماندن مشکلات منطقه، تمامی کشورهای منطقه را به فکر ابتیاع سلاحهای مدرنتر واداشت.برای مثال اسرائیل، ترکیه، مصر، عربستان، بحرین و امارات متحده عربی تصمیم گرفتند معادل هجده میلیارد دلار صرف خرید جنگنده های 16- ب موشکهای پاتریوت و تانکهای (ام - یک) آمریکایی بنمایند.آلمان سفارش ساخت دو زیر دریایی مجهز و مدرن و نفربرهای پیشرفته را از عربستان و اسرائیل دریافت کرد.فرانسه نیز سفارشاتی از پنج کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس در ارسال موشکهای ضد هواپیما و ضد تانک و سیستم تسلیحاتی «کروتالیک » دریافت نمود.انگلستان نیز امیدوار بود که تانکهای «چلنجر» و جنگنده های «تورنادو» به عربستان و امارات بفروشد.ایران و سوریه نیز دریافت میگ 29 از روسیه را در دستور کار خود قرار دادند. (15)
در این اشفته بازار تسلیحاتی، چین نیز تا زمانیکه دیگر اعضای دائم شورای امنیت به صدور اسلحه به منطقه ادامه می دادند نمی خواست از قافله عقب بماند، و لذا کما کان به ارسال انواع تسلیحات به ویژه موشکهای کوتاه برد و تکنولوژی آن به کشورهائی چون ایران، مصر و سوریه ادامه داد. (16)
یکسال پس از تجاوز آمریکا به منطقه خاورمیانه، یعنی در سه ماهه آخر سال 1370 هجوم تبلیغاتی زیادی همراه با تحرکات سیاسی در مورد مسائل نظامی ایران بخصوص در مورد صنعت هسته ای ایران و یا به قول هفته نامه «پانوراما» چاپ ایتالیا «اتم اسلامی » ، (17) به سرکردگی آمریکا شکل گرفت.اگر چه طی سالهای قبل از این موارد عدیده ای از این تبلیغات علیه جمهوری اسلامی ایران انجام پذیرفته بود.ولی این هجوم تازه در نوع خود قابل تامل بود.نخستین نغمه های این سناریو در اواسط تابستان 1370 آغاز شد، به هنگامی که ایران در چهارچوب همکاری اتمی گذشته خود با آلمان و فرانسه، مبادرت به رایزنی با این دو کشور نمود تا کوتاهی در انجام پروژه های منعقده را به پایان برسانند.این دو کشور از سالهای گذشته قراردادهای خود را در مورد تحویل اورانیوم سوخت رآکتور اتمی تهران و نیز تکمیل پروژه رآکتورهای بوشهر به بهانه های عدم امنیت و شرایط جنگی ایران به تعویق انداختند.لیکن پس از آتش بس و قبول قطعنامه 598 از جانب ایران دیگر بهانه ای برای عدم انجام قراردادها وجود نداشته و از اینرو طبیعی بود که ایران برای احقاق حقوق مقرر خود به رایزنی بپردازد.ولی این دو کشور رسما و علنا اعلام کردند که تحت هیچ شرایطی حاضر به ادامه همکاری هسته ای خود با ایران نیستند.پس از آن هجوم تبلیغاتی همگام با کار سیاسی محدود در پوشش یک سناریوی جدید علیه ایران آغاز گردید.سفر برخی مقامهای جمهوری اسلامی ایران به کشورهائی که از امکانات هسته ای برخوردار بودند، و دیدار و گفتگوهایی مقامهای آن کشورها با مسؤولین ایران همراه با اظهار نظر برخی از شخصیتهای سیاسی کشور بهانه و زمینه ای شد تا این تبلیغات به صورت گسترده ای ادامه پیدا کند.
در این میان شیطنت منافقین، یهودیان آمریکا و صهیونیست های اسرائیل شایان ذکر است.منافقین در چهارچوب تماسهای آشکار و پنهان که با بعضی از مقامهای آمریکایی به ویژه نمایندگان این کشور داشتند، به اصطلاح اطلاعاتی را فاش ساختند که علی الظاهر حساسیت آمریکائیان را بر انگیخت. «ایندیپندنت » چاپ انگلستان می نویسد: «تهدید ناشی از دستیابی ایران به سلاحهای هسته ای در اوایل سال جاری توسط گروه اوپوزیسیون مجاهدین خلق که متعهد به سرنگون سازی رژیم مذهبی در تهران هستند مطرح گردید.مجاهدین اظهار داشتند که ایران در حال انجام تحقیقاتی در پنج محل مخفی است تا بتواند سلاحهای هسته ای تولیدنماید» (18). «یوسف بودانسکی » که در محافل طرفدار اسرائیل در ایالات متحده سرشناس می باشد، در یک مقاله چهار هزار کلمه ای می گوید: «ایران در موقعیتی قرار دارد که می تواند تا ماه آوریل اجزاء تشکیل دهنده سه کلاهک هسته ای را مونتاژ نماید، و دارای سیستمهای پرتابی است که می تواند این کلاهک را به یک تهدید دائم تبدیل کند.» و بالاخره رادیو اسرائیل در می 1992 از قول مدیر کل وزارت دفاع اسرائیل اعلام کرد که این کشور گزارشهای اطلاعاتی موثقی در اختیار دارد که ثابت می کند که دهها نفر از دانشمندان هسته ای شوروی در صنایع اتمی ایران استخدام شده اند. (19)
در این سناریو مطبوعات آمریکا نیز همگام با سه گروه فوق الذکر به تبلیغات علیه ایران پرداختند و در این مورد از کمک رسانه های دیگر کشورهای وابسته به غرب نیز استفاده نمودند.عمده تبلیغات آنها پیرامون این مسائل عبارت بود از:
1- وجود مراکز تحقیقاتی در نزدیکی قزوین و تهران، که در حال تلاش برای غنی سازی اورانیوم هستند.
2- دریافت رآکتورها و تجهیزات اتمی از چین و روسیه.
3- مذاکره با هند در جهت دریافت تجهیزات اتمی.
4- آموزش دانشمندان چینی و پاکستانی به محققان اتمی ایران در دانشگاه مشهد. (20)
پس از این فعالیتها، سنا و دیگر تصمیم گیرندگان آمریکا نیز وارد معرکه شده و اظهارات و اقداماتی را شروع کردند، از جمله در 9/8/70، کمیته فرعی امور شرق آسیا «اقیانوس آرام » وابسته به مجلس سنای آمریکا ضمن برگزاری اجلاس دو روزه به سیاست وزارت امور خارجه این کشور در قبال امنیت شرق آسیا رسیدگی کرد.سناتور «آلان کرانستون » رئیس کمیته مذکور در مورد ایران گفت: «اخیرا مدارکی بدست آمده که نشان می دهد ایران در صدد تولید سلاح اتمی با بهره گیری از کمکهای چین است.و این مساله مسلما یک تحول بسیار جدی به شمار می رود.من میل دارم از میزان اطلاع دولت آمریکا از این مساله حاد با خبر شوم، و همچنین اطلاع پیدا کنم که دولت چه اقدامی را برای مقابله با این مساله در نظر گرفته است.من فکر نمی کنم که هیچ تحولی به این اندازه خطرناک باشد.همچنین «ریچاردسولومون » (دستیار وزیر خارجه آمریکا در امور آسیای جنوب شرقی)، در حین ادای شهادت در کمیته مزبور اظهار کرد که شواهدی در دست است که برخی از تجهیزات و تکنولوژی تحقیقات اتمی به ایران فروخته شده است، و فعالیتهائی در ایران در جریان است.مقامات آمریکائی درباره این موضوع با دولت چین تماس گرفته اند.و در همین زمان واشنگتن پست، نیویورک تایمز و برخی از جراید طی برگزاری کنفرانسهای خبری با سخنگویان وزارت خارجه و وزارت دفاع این کشور مساله دستیابی به سلاح اتمی را در دامن زده و وسعت بخشیدند.بنابر این از آن به بعد جلوگیری از دسترسی ایران حتی به سلاحهای متعارف در دستور کار تصمیم گیرندگان آمریکا قرار گرفت، که اقدامات زیر از آن جمله اند:
1- جرج بوش رئیس جمهور آمریکا با صدور دستور العملی محرمانه به سازمان جاسوسی آمریکا «سیا» خواستار نظارت و کنترل بر تکثیر و توسعه سلاحهای کشتار جمعی در جهان بخصوص کشورهائی مانند ایران شد. (21)
2- در تاریخ 25/8/70 آمریکا مخالفت خود را با عقد قرارداد خرید رآکتور آزمایشگاهی ایران از هند از طریق سفیر این کشور در واشنگتن را اعلام نمود، و این کشور را تحت فشار قرار داد و مجبور ساخت تا قرار داد را یکطرفه فسخ نماید.
3- در همین زمان «جوزف اشنایدر» سخنگوی وزارت امور خارجه در صورتی که مشخص شود که چین با یک کشور دیگر به ایران برای تولید جنگ افزار هسته ای کمک می کنند.آمریکا بسیار نگران خواهد شد.
4- در ماه فوریه 92 پس از تبلیغات زیاد در مورد استخدام متخصصین اتمی روسیه به وسیله ایران، جیمز بیکر وزیر امور خارجه آمریکا هنگامی که از مرکز تحقیقات هسته ای «چلیابینسک - 70) روسیه بازدید نمود، به آنها قول داد که غرب به آنها کمک خواهد کرد تا تخصص خود را با فعالیتهای زمان صلح تطبیق دهند.هفته قبل از آن ایالات متحده، آلمان و روسیه اعلام کردند که طرحهائی را جهت ایجاد یک مؤسسه علوم و تکنولوژی جهت استخدام دانشمندان هسته ای اتحاد شوروی سابق دارند. (22)
5- «یوگنی شاپوشینکف » فرمانده نیروهای مسلح جامعه مشترک المنافع کشورهای مستقل در تاریخ 12/11/70 گفت که این جامعه به زودی صدور جنگ افزار به ایران را محدود خواهد کرد و درباره عدم فروش تسلیحات به دولتهای تندرو تضمین خواهد داد. (23)
6- آرژانتین توافق 12 میلیون دلاری خود را برای همکاری در زمینه تحقیقات هسته ای که با ایران به امضاء رسانیده بود را لغو کرد زیرا آرژانتین امیدوار بود که بتواند با کمک آمریکا اقتصادش را رفرم دهد. (24)
7- در همین زمان غوغای بارگیری موشکهای بالستیک توسط کشتی کره ای از کره یا چین به مقصد بندر عباس برخاست و کشورهای مختلف از جمله اسرائیل از آمریکا خواستند که بر ضد کشتیهای مذکور اقداماتی انجام دهد، یا آنها را در دریا متوقف یا غرق نماید. (25)
3- ایجاد و تشدید اختلافات با همسایگان
همانطور که عوامل و انگیزه های گوناگون سبب توسعه همکاری و برقراری اتحاد میان واحدهای سیاسی متفاوت می شوند، عوامل مختلفی نیز در واگرائی و ایجاد تعارض میان دولتها مؤثر می افتند، که طی آن به جای ترغیب واحدهای سیاسی به همکاری و اشتراک مساعی در عرصه سیاست بین الملل، آنها را از یکدیگر دور ساخته زمینه های بحران و جنگ را فراهم می کند.از لحاظ سطح تحلیل تجاوز، می توان متغیرهای گوناگونی را نیز در نظر گرفت که عبارتند از: عوامل انسانی و روانی، عوامل اجتماعی، واحدهای سیاسی، نظام بین الملل و متغیرهای اجتماعی بین المللی. (26)
در اکثر موارد دولتها علت اصلی تعارضات خود با سایر واحدهای سیاسی را بر اساس به مخاطره افتادن منافع ملی توجیه می کنند، که البته منافع ملی مفهومی مبهم و چند پهلو است که در شرایط و مقتضیات گوناگون و با توجه به برخورداری دولتها از امکانات و توانائیهای لازم برای تاثیر گذاری بر رفتار سایرین از لحاظ محتوا و حوزه اطلاق اشکال مختلفی به خود می گیرد.البته نقش قدرتهای بزرگ در بحرانها نیز نباید نادیده گرفته شود.بخصوص امروزه که به علت گستردگی روابط و تسهیل ارتباطات حضور قدرتهای بزرگ در همه جهان که در پی منافع خود می باشند بسیار بیشتر از زمانهای گذشته می باشد.بنابر این در فرآیند بررسی بحرانهای مختلف منطقه ای بایستی قدرتهای بزرگ همواره به عنوان عامل اصلی یا تشدید کننده بحرانها مورد بررسی قرار گیرند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آمریکا به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ موضوع یکی از سناریوهای خود را اختلاف افکنی میان کشورهای همجوار ایران با ایران اسلامی قرار داد و اولین کشوری را که توانست به طور مؤثر تحریک به جنگ نماید عراق بود. البته آمریکا این کار را مستقیما انجام نداد بلکه عربستان را واسطه عمل قرار داد.بدین ترتیب که یک ماه و نیم مانده به شروع جنگ زمامداران عربستان هنگام استقبال از صدام هدیه ای به او دادند که از سوی دستگاههای سری آمریکا تهیه شده بود.در این مجموعه واقعیات دقیقی از وضع ارتش ایران، تعداد نفرات آن، مواضع و تجهیزات آن که هنوز بسیار محرمانه بود وجود داشت.با پایان یافتن جنگ و به نتیجه نرسیدن، و به دنبال آن پیدایش نظام نوین جهانی، آمریکا باز به دنبال ترفندهای قدیمی خویش مساله تعارض میان ایران و کشورهای همسایه را دنبال نموده، موارد جدیدی را در دستور کار خود قرار داد، که یکی از این موارد اختلاف میان ایران و ترکیه بر سر کشورهای تازه به استقلال رسیده آسیای میانه بود.
از زمان استقلال کشورهای آسیای مرکزی، جمهوریهای مسلمان نشین ترک زبان اتحاد جماهیر شوروی سابق، شاهد رقابتی فزاینده میان ترکیه لائیک و ایران اسلامی بر سر فعالیت در این جمهوریها و عدم گرایش آنها به یک طرف بود، که طرف مقابل محسوب می شد.نگرانیهای غرب اسلام ستیز و ترکیه لائیک غربگرا بر سر گسترش انقلاب اسلامی در جمهوریهای مسلمان نشین شوروی بخصوص در آذربایجان مجاور آنکارا بوده است.بنابر این ایالات متحده در ادامه سیاستهای گذشته خود مبنی بر جلوگیری از نفوذ جمهوری اسلامی ایران در بین مسلمانان جهان به ویژه مسلمانان همجوار در شوروی سابق، که دارای زمینه های مشترک مذهبی، قومی و فرهنگی و قرابت جغرافیائی با ایران هستند و همچنین به امید جلوگیری از ظهور یک جنبش بزرگ اسلامی منطقه ای و بالاخره به طمع گسترش نفوذ اقتصادی - سیاسی خود به منظور بهره برداری از ذخایر غنی طبیعی جمهوریهای فوق الذکر، تلاشی پیگیر و جدی در همکاری با ترکیه را در برنامه سیاست خارجی خود قرار داد.از نظر دولت بوش و بسیاری از تحلیلگران آمریکائی ترکیه به عنوان یک کشور مسلمان و در عین حال با داشتن ساختار غیر مذهبی مدل بسیار خوبی برای دیگر جمهوریهای مسلمان نشین سابق بود.این مساله را بوش زمانی اظهار داشت که «سلیمان دمیرل » نخست وزیر وقت ترکیه در 11 فوریه 92 (اسفند 1370) به واشنگتن رفت.دمیرل سفرش را به واقع در راستای برنامه مشترک آمریکا و ترکیه در قبال جمهوریهای فوق الذکر قرار داده بود، بوش ترکیه را در عین حال دمکراتیک و بسیار مناسب توصیف کرد. (27)
البته از نظر تحلیل گران آمریکائی امید غرب نسبت به موفقیت ترکیه در گسترش حوزه نفوذی خود در جمهوریهای مسلمان نشین شوروی سابق بیشتر متوجه گروه نخبگان و روشنفکران این جمهوریها بود.زیرا علی رغم اعتقادات محکم مذهبی توده ها، گروه نخبگان و روشنفکران این جمهوریها دارای گرایشات غربی بوده و هستند. (28)
اما از طرف دیگر همانطور که یکی از مقامات کابینه قبلی ترکیه نیز معتقد است «ترکیه امروزه پس از چهار صد سال برای اولین بار تحت تهدیدات نظامی مسکو قرار ندارد» ، (29) و یک گونه اعتماد به نفسی را در خود احساس می کند.بنابر این خود را مجبور نمی بیند که هر آنچه را که از او خواسته می شود قبول کند، و می تواند از همه جهت ها به مسائل نگاه کند.علیهذا ترکیه این دیدگاه غرب که این کشور پلی میان غرب و جمهوریهای آسیایی شوروی سابق می تواند باشد را پذیرفت، و در صدد استفاده از این فرصت بر آمد که در کنار آن با استفاده از منابع نفت و گاز موجود در این منطقه ضعف اقتصادی خود را نیز جبران نماید. (30)
از آن به بعد ترکیه مبادرت به عقد قراردادهای متعدد در زمینه های حمل و نقل، تاسیس ایستگاههای تقویت کننده، دریافت و پخش برنامه های تلویزیونی، تهیه برنامه های تلویزیونی برای جمهوریهای ترک زبان و زمینه های دیگر، از جمله ارتباطات، خطوط هوائی، تاسیس کارگاههای کوچک و بزرگ، سرمایه گذاریهای مقدماتی و مشترک، اعزام مشاوران فنی و همکاریهای دیگر فنی و علمی و بالاخره عرضه کتاب و مطبوعات در تیراژ وسیع، ضمن کوشش در بسط نفوذ در منطقه آسیای میانه و قفقاز سعی کرد به اهمیت و نقش ترکیه در مجموعه جهان غرب جلوه خاصی بخشد، و غرب نیز این را پذیرفت.بنابر این به موازات پشتیبانی ایران از کاندیداتوری باکو برای عضویت در سازمان کنفرانس اسلامی در نشست سران اسلامی در داکا (سنگال 1991)، آنکارا نیز در ماه نوامبر 91 وجود آذربایجان را به عنوان یک جمهوری مستقل به رسمیت شناخت و در کنار نبرد بر سر نفوذ فرهنگی (جهت سوق دادن ساکنین آذربایجان، به تغییر الفبای خود به حروف لاتین مثل ترکیه) مساله اقتصادی در چهارچوب طرح ترکیه در خصوص برپائی «سازمان همکاری اقتصادی کشورهای حوزه دریای سیاه » که از سال 1989 متشکل از ترکیه، اتحاد شوروی، بلغارستان و رومانی بود، را دنبال نمود، و در این مسائل به اصطلاح با ایران به رقابت پرداخت.
البته ترکیه به این اقدامات اکتفا نکرد، و در اواخر سال 70 (اوایل 1991) به عناوین مختلف افکار عمومی این کشور و به ویژه مسلمانان را علیه جمهوری اسلامی ایران تحریک نمود.مطبوعات این کشور با ادعای اینکه جمهوری اسلامی ایران جهت تضعیف جمهوری آذربایجان از جمهوری ارمنستان حمایت می کند و با انجام کمکهای نفتی به ارمنستان، در درگیریهای قره باغ به کشتار آذریها کمک کرده، سعی کردند چهره جمهوری اسلامی ایران را در نزد افکار عمومی «ترکها» خدشه دار نمایند، و این مطبوعات در کنار سایر کشورها تا جائی پیش رفتند که وقوع یک جنگ میان ایران و ترکیه بر سر جمهوریهای آسیای میانه را اجتناب ناپذیر دانستند.الکفاح العربی در این زمان نوشت: «این در حالی است که آمریکا به بهانه انبار کردن سلاح در منطقه (در صورت وقوع جنگ) مقادیر زیادی جنگ افزارهای مدرن در اختیار آنکارا قرار می دهد» . (31)
غیر از ترکیه دو کشور دیگر نیز که توان نسبی رویاروئی با ایران در منطقه را داشتند نیز گاه تحریک به مصاف با ایران می شدند، که از آنجمله می توان «پاکستان » و «عراق » پس از پذیرش قطعنامه 598 را نام برد.زیرا پاکستان که منافعی را در افغانستان برای خود متصور بوده است، حضور جمهوری اسلامی ایران، در آن کشور را برای خود مانعی می پندارد که بایستی از سر راه خود برداشته شود، بنابر این خبرگزاریها در فروردین 1371 چشم اندازهائی را مبنی بر مقابله پاکستان با ایران بر سر همسایه شمالی خود پیش بینی می کردند. (32)
در مورد عراق نیز غربیها بر این عقیده بودند که با وجود عقب نشینی از خاک ایران و آغاز مذاکرات صلح میان دو کشور هنوز هیچ نتیجه عملی به بار نیامده است.به گفته غربیها عراقیها خواستارآزادی 30 هزار تن از اسرای خود بودند که ایرانیها به علت وجود پنج هزار نفر از اسرایشان در عراق حاضر به آزادی آنها نبودند.هنوز 50 فروند هواپیمای نظامی و غیر نظامی عراقی که به ایران پناهنده شده بودند به عراق باز گردانده نشده بود.اقلیت سنی حاکم بر عراق هنوز معتقد بودند که ایرانیها با بهانه جوئی مختلف از وقت استفاده می کنند و در انتظار ضعف و سقوط صدام به سر می برند.ولی آنها قصد دارند در زمان مناسب طرحهای (امام) خمینی را در عراق پیاده کنند، و استیلای خود را در خلیج فارس بگسترانند. (33)
بنابر این اینگونه مسائل، بهانه های خوبی بود که می توانست اختلاف میان ایران و عراق را زنده نگه داشته و روزی به عنوان بهانه علم شود.
4- تحریم و محاصره اقتصادی
یکی از تکنیکهای مؤثر در اجرای سیاست خارجی، برای تحقق هدفها و تامین منافع ملی، استفاده از ابزار اقتصادی، مالی و تکنولوژیک است.در این راستا دولت استفاده کننده از این حربه ها سعی می کند سایر دولتها را وادار به تغییر در رفتار یاست خارجی شان کند، به گونه ای که دگرگونیهای حاصل، در داده های سیاست خارجی دیگران، منافع دولت استفاده کننده از ابزارهای مورد نظر را در پی آورد.البته باید توجه داشت که در بسیاری از موارد بهره گیری از حربه های اقتصادی در یاست خارجی به منظور تامین اهداف صرف اقتصادی نیست، بلکه ممکن است دولتی که این ابزار را به کار می گیرد، صرفا هدفهای سیاسی، اجتماعی امنیتی و یا نظامی را دنبال کند و تنها رفتار ظاهری آن دولت در چهارچوب مسائل اقتصادی توجیه گردد. امروزه حربه اقتصادی به اشکال گوناگون از جمله اعطاء یا عدم اعطای وام، صدور تکنولوژی یا خودداری از آن، تحریم تجاری و بازرگانی، محاصره اقتصادی، مسدود کردن دارائیها، افزایش یا کاهش تعرفه های گمرکی، مشارکت یا عدم مشارکت در سرمایه گذاریها و نظایر اینها مورد استفاده قرار می گیرند.بدین ترتیب هر اندازه دولتی از قدرت و توانایی کمتری برخوردار باشد و وابستگی آن به دولتهای دیگر بیشتر باشد در مقابل حربه های اقتصادی، مالی، تجاری و تکنولوژیک آسیب پذیر است.همانگونه که می دانیم، ایران در زمان پهلوی آماج توطئه های اقتصادی بود.و با کمال تاسف کشوری آنگونه ثروتمند به سرزمینی وابسته و نیازمند مبدل گردید که با از بین رفتن سنتهای ملی تولید و محصولات فراوان اقتصادی آن، تمام نقطه اتکاء کشور بر صادرات نفت قرار داده شد.عوامل بیگانه توانستند بر تمام منابع مالی و کارخانه های کشور و تبلیغ فرهنگ مصرف گرائی، وابستگی اقتصادی را به دولتهای خارجی روز تعمیق بخشند.لذا نظام جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب وارث کشوری با این مشخصات گشت و طبیعی است که چه مشکلات طاقت فرسائی را در پیش داشت.آمریکا در 18 فروردین ماه 1359 به بهانه اشتغال سفارتخانه آمریکا، که در ایران به لانه جاسوسی معروف گشت، روابط خود را با ایران قطع کرد، و پس از آن به اعلام تحریم اقتصادی علیه ایران همت گماشت.بدین ترتیب از تاریخ مذکور صادرات آمریکا به ایران متوقف شد، در حالیکه شرکتهای آمریکائی حتی قبل از آن تحریم اقتصادی علیه ایران را شروع کرده و قرار دادهای بازرگانی خود با ایران را باطل نموده بودند. (34)
جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا در اجرای تحریم اقتصادی، علاوه بر قطع صادرات آمریکا به ایران که شامل قطعات یدکی خریداری شده، بلوکه کردن مبالغی که قبلا بابت خریدهای تسلیحاتی و غیر نظامی پرداخت شده بود، موضوع بلوکه کردن مبلغ هشت میلیارد دلار ذخایر و سپرده های ارزی ایران در آمریکا را نیز اعلام کرد و تصمیم دولتش دایر بر پرداخت ضرر و زیانهای وارده به شرکتهای آمریکائی و اتباع آن کشور و خانواده گروگانها از محل ذخایر بلوکه شده ارزی ایران را عنوان نمود...آثار منفی تحریم مذکور با توجه به وابستگیهای شدید بخشهای اقتصادی کشور که میراث سیستم اقتصادی ناسالم و ترویج روند مصرفی در جامعه قبل از انقلاب اسلامی بود، بالطبع شدید و زیانبار ارزیابی می گردید، زیرا در سالهای 56- 57 (1978) یعنی آخرین سال حیات رژیم پهلوی میزان مبادلات ایران و آمریکا طبق اعلام مقامات آمریکائی بالغ بر 6/6 میلیارد دلار بوده است که 7/3 میلیارد دلار آن را واردات ایران از آمریکا و 9/2 میلیارد آنرا صادرات ایران به آمریکا تشکیل می داده است، که عمدتا شامل مواد نفتی بوده است. (35)
بنابر این با چنین کارنامه اقتصادی و حجم مبادلات با آمریکا و همچنین مبادلاتی مشابه باکشورهای اروپای غربی، به «تصور تصمیم گیرندگان آمریکا» اعمال یک تحریم کامل اقتصادی توسط آن کشور و هم پیمانان غربی او موجب می شد که اقتصاد نوپای جمهوری اسلامی تاب مقاومت نیاورد و آشفتگی و هرج و مرج ناشی از بحرانهای کمبود مواد غذایی و مصرفی، آن را در برابر شیطان بزرگ به تسلیم وادار سازد.بدیهی است چنین وضعی در شرایط قبل از انقلاب اسلامی فورا جامعه مصرفی و وابسته آن دوران را به تکاپو و واکنش مثبت در قبال کمبودها وا میداشت.ولی آنچه در ارزیابی تصمیم گیران آمریکا مورد توجه نبود تحولات معنوی در جامعه ایران انقلابی بود.در سال بعد از اعمال تحریمهای اقتصادی یعنی در سال 1360 (1981) روابط بازرگانی ایران و آمریکا به قدری ناچیز گردید که وزارت بازرگانی آمریکا حتی آمار آنرا هم تهیه نکرد.در هر حال تحریم اقتصادی تا پایان گروگانگیری ادامه داشت و در تاریخ سوم اسفند 1359 (22 مارس 1981) که زمان لغو تحریم بود شرکتهای متعدد آمریکائی به تدریج پیشنهادهای گوناگونی در زمینه صدور مواد غذایی و دیگر مایحتاج را نمودند که البته برقراری چنین ارتباط اقتصادی با سیاست جمهوری اسلامی سازگار نبود و پذیرفته نشد.
در آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز که با حمایت همه جانبه آمریکا بوجود آمده بود در عرض دو سال رقمی بالغ بر 96/163 میلیارد دلار (000/64 میلیارد ریال) خسارات مستقیم و غیر مستقیمی به ایران اسلامی وارد شد. (36)
که هشت برابر در آمد نفت خام در سال 1362 و حدود 16 برابر درآمد نفت در سال 1365 بود. (37)
نخستین برداشت از آثار اقتصادی جنگ تحمیلی، این فرض را پیش میآورد که اگر جنگ واقع نمی شد مسیر رشد اقتصادی ایران چگونه می بود و وقوع جنگ چه تاثیر مخربی بر آن گذاشت.در صورت وقوع جنگ تحمیلی، با ادامه رشد تولید ناخالص داخلی بدون نفت در سالهای 59- 61 کل سرمایه گذاری کشور در سال 1361 از حدود 6431 میلیارد ریال فراتر می رفت و موجب رشد متوسط 6 درصد در سال می شد، در حالی که رشد ناخالص داخلی بدون نفت در سه سال مورد اشاره به دلیل وقوع جنگ به ترتیب 3/1، 5/2 و 1 درصد برآورد می شود. (38)
بنابر این جنگ تحمیلی در کنار سایر عوامل از جمله ضرورتهای عینی وابستگی اقتصادی در شرایط تداوم الگوی مصرف قبل، امکان ساخت اقتصادی را نیز محدود کرد.ترمیم خسارات اقتصادی به وجود آمده در اثر جنگ تحمیلی، با ابعاد گسترده ای که کلیه زمینه های اقتصادی را در بر می گیرد، بازسازی یکصد هزار واحد مسکونی (تا اسفند ماه 1361)، دهها کیلومتر راه آهن، صدها کیلومتر راه، روستاههای بسیار، چند شهر از جمله: خرمشهر، آبادان، اسکله ها و تاسیسات مربوطه، پالایشگاه، 117 شرکت تولیدی (در زمینه نساجی، شیمیائی، داروئی، غذائی و خدمات صنعتی و مالی، صنایع ساختمانی و معدنی، الکتریکی و لوازم خانگی، فلزی و ماشین سازی) را شامل می شود.آمریکا و دستیارانش در خلیج فارس همواره سعی نمودند که ایران را در توان مالی ضعیف کنند تا پشتوانه جنگ از میان برود.بارزترین عمل پیرامون این قضیه «شوک نفتی سوم » (1986) بود که در آن قیمت نفت را به هفت دلار در هر بشکه تقلیل دادند.البته سقوط نفت در این سال درست زمانی اتفاق افتاد که احتمال عملیات سرنوشت سازی از سوی ایران می رفت. (39)
بنابر این پس از انجام موفقیت آمیز عملیات فتح فاو (22 بهمن 1364)، شدت بیشتری گرفت.هدف از این کار محروم کردن ایران از در آمدهای نفتی و سست نمودن دست او در تهیه سلاح و مهمات بود، زیرا در ایران علاوه بر اینکه سقوط بهای نفت موجبات کاهش اقلام مورد نیاز بخشهای کشاورزی و صنعت و همچنین کالاهای ضروری را فراهم آورده بود، موجب تورم شدید داخلی و بیکاری پنهان و آشکار قابل مشاهده نیز گردید.این عامل فعالیت علیه دشمن بعثی شدید داخلی و بیکاری پنهان و آشکار قابل مشاهده نیز گردید.این عامل فعالیت علیه دشمن بعثی را تا اندازه ای کند کرد.
پس از پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل متحد از سوی ایران، آمریکا و متحدان غربیش که خود از عوامل اصلی بروز جنگ تحمیلی و انحراف نیروهای مادی و معنوی ایران از توسعه اقتصادی و اجتماعی بودند و در صدد شرکت در بازسازی اقتصادی ایران بر آمدند، تا از این طریق نیز بتوانند ضربه های دیگری بر پیکر انقلاب اسلامی وارد آورند.از جمله پیشنهادهای این کشورها به ایران، پرداخت وامهائی به مبلغ یکصد تا سیصد میلیارد دلار در یک دوره ده تا بیست ساله به ایران و عراق به عنوان وام برای بازسازی اقتصادی بود که در مرحله توقف جنگ انجام پذیرفت. (40)
غیر از موارد فوق پس از پذیرش قطعنامه، آمریکا تا اواخر دهه اول انقلاب مسائل ذیل رادر دستور کار خود داشته و اعمال زیر را انجام داده است:
1- فشار به آرژانتین در مورد عدم صدور تکنولوژی به ایران.
2- توصیه به آلمان در مورد عدم تکمیل پروژه اتمی در جنوب ایران.
3- تحت فشار قرار دادن ژاپن، و جلوگیری از اعطاء وام به ایران و شرکت ژاپن در پروژه های صنعتی در ایران.
4- فشار به کارخانجات صنعتی اروپا که حد اقل 20 در صد از آنها متعلق به آمریکا است در مورد عدم فروش و قرار داد با ایران.
5...
5- تلاش برای جذب
تصمیم گیرندگان آمریکا دو سال را با درماندگی و ناباوری شاهد انفجار انقلاب در ایران بودند، و دیدند که چگونه یکی از مهمترین متحدان و بر پادارندگان سیاست آمریکا در خاورمیانه چون ستونی موریانه خودره فرو ریخت.بنابر این آن را به عنوان فاجعه ای با ابعاد عظیم در سیاست خارجی خود تلقی کردند.آنها به وضوح می دیدند که تئوریهای «ساموئل هانتینگتون » مغز متفکر هاروارد که می گفت: «امروزه نظامهای سیاسی، در بیشتر مناطق آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین همگی و همزمان با این احتیاجات رو به رو هستند: مرکزیت دادن به قدرت، تفکیک ساختار و گسترش مشارکت.پس جای تعجب نیست که مناسبترین روش حکومتی برای دستیابی به این هدفها حکومت تک حزبی باشد» .چگونه باعث شده بود که از سیاست فضای باز سیاسی حمایت کنند و گمراه شوند. (41)
ضربه های پی در پی انقلابیون مسلمان در ایران بر پیکر رژیم شاهنشاهی پهلوی چنان کوبنده و سریع بود که مهلت فکر کردن را حتی از حامیان شاه سلب کرده بود و «هنگام برکناری شاه در میان مشاوران اصلی ریاست جمهوری نوعی رقابت و ستیزه گری شدید مثل رقابت بچه های دبیرستانی برای در دست گرفتن قدرت در گرفته بود» . (42)
اساسی ترین اشتباه، درگیری عمیق میان وزارت امور خارجه به سرپرستی سایروس ونس و شورای امنیتی ملی به یاست برژینسکی بود.با وجوداین در همان دوران پیشنهادهائی برای رابطه مستقیم با سران انقلاب به خصوص امام وجود داشت، اما به خاطر همان سر در گمی و یا به عقیده جیمز بیل «خودسری برژینسکی و همکاران خود خواهش » توجهی به آن نگردید. سولیوان که از پرچمداران این فعالیت بود می گفت: «زمانی که انفجار غیر قابل اجتناب صورت گرفت، دولت آمریکا احمقانه و با لجاجت و دور از هر گونه عقل و منطق از شاه و سپس بختیار پیگیرانه حمایت کرد.حال دیگر برای ایالات متحده تنها راه، جلب محبت مردم ایران و کسب اعتبار بین آنها، اجتناب از ادامه اینگونه کارهای غیر منطقی و پشتیبانی از خمینی است » .ولی کارتر چنین کاری را نکرد و با هرگونه تماس آمریکائیان به طور آشکار با سران ایران مخالفت نمود.اما آمریکاییان روابط پنهانی با بعضی از دست اندرکاران حکومت را از دستور کار خود پاک نکردند، و این کار در زمان جمهوریخواهان نیز ادامه یافت، که «قضیه مک فارلین » در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان یکی از مهمترین مصادیق بارز آنست.
با پایان عصر جنگ سرد تلاش آمریکا برای ایجاد رابطه با ایران نه تنها پایان نیافت بلکه به صور مختلف ادامه یافت.اما آمریکا برای تظاهر به اینکه این درخواست و تلاش برای ارتباط از طرف ایران بوده است، تلاشهای خود را گاه با پوششهای مخالفتهائی ضمنی انجام میداده است.مثلا همزمان با آغاز دوران بازسازی پس از جنگ در ایران آمریکائیها ادعا کردند که «تهران به رابطه بهتر با واشنگتن نیاز دارد زیرا ایرانیان امیدوارند که اقتصاد در هم شکسته ناشی از جنگ خود را بازسازی کنند، و امیدوارند که این کار را با تکنولوژی و سرمایه گذاری، که بیشتر از طرف اروپا باشد انجام دهند.آنها می خواهند مطمئن شوند که آمریکا مانعی در سرمایه گذاری اروپا در ایران ایجاد نخواهد کرد.اما آنها با یک واقعیت رو به رو هستند و آن اینکه: تنها راه برای ایجاد نفوذ، شروع مذاکره با آمریکا است » . (43)
یعنی آمریکائیها در واقع می گفتند که «آمریکا نخواهد گذاشت دیپلماسی ایران بدون ایجاد رابطه با آمریکا شکل بگیرد» .و یا «جرج بوش » رئیس جمهور آمریکا در بیانیه «استراتژی امنیت ملی آمریکا» که در اواخر سال 1991 منتشر شد نوشت: «ما برای بهبود روابط خود با ایران همچنان آماده ایم » . (44)
البته در همین دوران مسائلی اتفاق افتاد که به تبلیغ در مورد بهتر شدن روابط ایران و آمریکا دامن زد.آزادی گروگانهای غربی در لبنان (که غربیها گروگانگیری های آنها را شبه نظامیان هوادار ایران می نامیدند)، به ویژه «تری ویت » کشیش انگلیسی که از 1987 در اسارت بود، باعث تعجب بعضی ها شد، و این مساله را نشانی بر بهبود جو سیاسی بین تهران و واشنگتن دانستند. (45)
همچنین آزاد شدن 278 میلیون دلار دارائی مسدود شده ایران اندکی قبل از آزادی آخرین گروگان آمریکائی به عنوان اینکه حاصل تلاش هائی بوده است که از سال 1981 آغاز و بر حسب اتفاق با آزادی گروگانها همزمان گردیده بود.بنا بر این برخی در آمریکا بر این اعتقاد بودند که روابط با ایران بهبود می یابد. (46)
اما نا خشنودی طرفین از یکدیگر در رابطه با حوادث تاریخی گذشته، نظیر کودتای 28 مرداد 1332، پشتیبانی همه جانبه آمریکا از رژیم شاه و برقراری نظام کاپیتولاسیون در ایران، انقلاب اسلامی در ایران سال 1979 و اخراج آمریکائیها، اشغال سفارت آمریکا در تهران، حمله آمریکا به ایران و انجام واقعه طبس، پشتیبانی از کودتای نوژه، دست پنهان آمریکا در جنگ تحمیلی، و بالاخره اینکه در سالهای متمادی ایرانیان از آمریکا به عنوان شیطان بزرگ یاد کرده بودند، همچنان باقی بود و تهران علاقه ای به ایجاد رابطه جدی با واشنگتن نشان نداد و هر چند مدت نیز موضع گیریهای متقابل به این عدم علاقه دامن می زد.اما به هر حال جرج بوش در آوریل 1992 تقریبا آخرین نظریه دولت آمریکا در مورد ارتباط با ایران در این دوران را اعلام می کند.وی در مصاحبه هایی با مجله «میدل ایست اینسایت » می گوید:
«احساسات ناخوشایند گذشته و سوء ظن نسبت به آینده همچنان در موضع آمریکا نسبت به ایران حکمفراست...اما ما می دانیم که ایران از نقش مهمی در خلیج فارس برخوردار است، ما آماده ایم با کادر رهبری ایران در مورد مسائل مورد اختلاف دو کشور مذاکره کنیم » . (47)
پی نوشت ها:
1.james a.bill, (new york :yale university press,1988pp.284 -289.
2. lbid,p.293.
و ر.ک: هامیلتون جردن، بحران.ترجمه محمود مینا، تهران: نشر نو، 1362.صص 30- 35.
3.Eagle Clow
4.charle a.beck with & donald knox,delta force. (new york : harcourt bracejovanovich,1983) pp.253 -257
5. james a.bill,op.cit,p.301.
6. رابرت هایزر، ماموریت مخفی هایزر در تهران.ترجمه محمد حسین عادلی.تهران: مؤسسه فرهنگی رسا، 1368.ص 453.
7.مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کودتای نوژه.تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1367.ص 63.
8.همان، ص 45.
9.جان کانالی، (نامزد جمهوریخواه ریاست جمهوری 1980) .کیهان (16 آبان 1358) 10.سایروس ونس و برژینسکی، توطئه در ایران. ترجمه محمود مشرقی.تهران: انتشارات هفته، 1362.ص 197.
11.الثوره (دیماه 1360) .
12.New York Times, (Spring, 1991)
13.علیرضا شیر محمدی، «اقدامات جدید دولت کانادا جهت ورود به تجارت بین المللی اسلحه » ، فصلنامه خلع سلاح و امنیت بین المللی (اداره سازمان ملل متحد وزارت امور خارجه)، سال اول شماره 3 (تابستان 1370) .
14.علیرضا ملکوتی راد، «چین و کنترل تسلیحات در خاورمیانه » ، فصلنامه خلع سلاح و امنیت بین المللی (اداره سازمان ملل متحد وزارت امور خارجه) .سال اول شماره 3 (تابستان 70) .
15.همان.
16.همان.
17.Panorama, (February, 199).
18.Indipendent. (February, 25.1992) .
19.رادیو اسرائیل، (25 می 1992) .
20.panorama, (April, 1992) .
22.Indipndent12.Washington post, (June 23, 1992)
23.Washington Post, (February,1992) .
24.انوشیروان احتشامی، (استاد دانشگاه اگزیتل)، در مصاحبه با رادیو بی بی سی (17 بهمن 1370) .
25.کیهان، (اسفند 1370) .
26.عبد العلی قوام، پیشین، ص 229.
27.دفتر حفاظت منافع واشنگتن، «نگاهی به سفر دمیرل نخست وزیر ترکیه به واشنگتن » .تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، بولتن 58 (اردیبهشت 1371) .
28.همان.
29.همان.
30.Ill. Tempo, (March 30, 1992) .
31.الکفاح العربی، (بهمن 1370) .
32.آسوشیتدپرس، (29 فروردین 1371) .
33.Ill. Mesajero. (June 1992) .
34.جواد منصوری، شناخت استکبار جهانی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1367، صص 186- 185.
35.همان.
36.کمیسیون اقتصادی بر آورد خسارات جنگ تحمیلی (سازمان برنامه و بودجه)، «خلاصه گزارش بر آورد خسارت اقتصادی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تا اسفند ماه 1361» ، (خرداد 1362) .ص 15.
37.ابراهیم رزاقی، اقتصاد ایران.تهران، نشرنی، 1367.ص 656.
38.کمیسیون اقتصادی بر آورد خسارات جنگ تحمیلی.پیشین.ص 33.
39.رضا قمی، «آثار سقوط بهای نفت بر اقتصادی کشورهای در حال توسعه صادر کننده نفت » .نشریه بررسیهای بین المللی نفت (سال اول شماره 1)، 1367.
40.کیهان (23 مرداد 1367)، به نقل از ایندیپندنت.
41.James A. Bill. The EagelandThe Lion op. cit. p. 303.
24.Ibid.
43.Newsweek, (Decmber 2 1991) .
44.جرج بوش، «استراتژی امنیت ملی آمریکا در نظام نوین جهانی » .اطلاعات (6 آبان 1370) .
45.Newsweek
46.Rod ordland, [Were TheDeals Worth It] . (December 16, 1991) .
47.خبرگزاری رویتر (25 فروردین 1371) .