آمریكا و هراس از تفكر سیاسی شیعه

عبور از لایه‌های سطحی
طی سه‌دهه‌ای كه از تولد انقلاب اسلامی و ظهور یك نظام سیاسیِ منحصر به فرد مبتنی بر شالوده‌های دینی در ایران می‌گذرد، راهبرد ایران‌ستیزی همواره در سرلوحه كار رهبران استكبار جهانی قرار داشته است. این مسئله حكایت از آن دارد كه تعارض ابرقدرت سلطه‌گر جهانی با جمهوری اسلامی ایران بسیار عمیق و فراتر از صِرف موضوعات بین‌المللی بوده و از ماهیت نظام سیاسی ایران و رویكرد خاص اسلام شیعی به مقوله سیاست سرچشمه می‌گیرد. به عبارت دیگر آنها نه فقط سوگیری‌های سیاست خارجی ایران بلكه اساس گفتمانی كه محصول انقلاب اسلامی محسوب می‌شود را تهدیدی برای منافع خود می‌پندارند.

اصولاً مفاهیم و آموزه‌های بی‌نظیر گفتمان شیعه از جمله باور به امتزاج كامل دین و سیاست، اعتقاد به لزوم نقش‌آفرینیِ فعال رهبران دینی در بستر جامعه، مفتوح دانستن باب اجتهاد در مورد مسائل مستحدثه اجتماعی و بین‌المللی، اعطای حق حاكمیت مشروع به ولی‌فقیه برای زمام‌داری جامعه سیاسی، نفی سلطه‌پذیری و اتخاذ موضع خصمانه در برابر مستكبرین، ترویج روحیه مقاومت، جهاد و شهادت‌طلبی و نیز اعتقاد به محتوم بودن تشكیل حكومت عدل جهانی در سایه انقلاب سراسری منجی الهی، شیعه را تبدیل به موجودیتی توانمند كرده كه از ظرفیت فوق‌العاده‌ای برای به چالش كشیدن منافع ابرقدرت‌ها در سطوح منطقه‌ای و جهانی و ایجاد یك بلوك مقاومت ضدهژمون برخوردار است. این مسئله موجب شده تا تحلیل‌گران و سیاست‌سازان استكبار، گفتمان پویای شیعه را خطرناك‌ترین تهدید و مانع از ناحیه جهان اسلام در برابر راهبردهای سیطره‌طلبانه خود انگاشته و تلاش فراوانی را مصروف شناسایی، فهم و مهار قدرت این گفتمان سازند. در این میان آنها به خوبی بر نقش كانونی ولایت فقیه، مرجعیت و حوزه‌های علمیه در هدایت دینی و سیاسی جامعه شیعیان وقوف یافته‌اند.

نقش‌آفرینی تاریخی حوزه
شاید نخستین بار دولت استعماری بریتانیا بود كه در عهد قاجاریه در ماجرای قرارداد تنباكو و با صدور فتوای تاریخی میرزای شیرازی، آشكارا توان نقش‌آفرینی یك زعیم شیعه و ظرفیت وی برای اعمال فشار نرم بر حكومت و لغو تصمیمات سیاسی را مشاهده كرد. در دوران سلطنت پهلوی هم ایالات متحده طعم تلخ خروش حوزه علمیه قم علیه قانون كاپیتولاسیون و صف‌آرایی علما به طلایه‌داری امام خمینی(ره) رویاروی بزرگ‌ترین رژیم سرسپرده‌اش در منطقه خاورمیانه را چشید. حتی حربه تبعید امام و جداسازی وی از حوزه قم به منظور پیشگیری از فوران این آتشفشانِ مولد قدرت نیز مؤثر واقع نشد زیرا ایشان در روزگار تبعید در حوزه علمیه نجف به تئوریزه كردن نظریه ولایت فقیه همت گمارد تا پانزده سال بعد به ایران بازگردد و ساختار یك نظام سیاسی بدیع را بر شالوده تفكرات اسلام شیعی بنا نهد. آن هم در كشوری كه جیمی كارتر جزیره ثباتش می‌خواند و ارزیابی سرویس‌های اطلاعاتی آمریكا نشان می‌داد كه لااقل تا 10 سال دیگر آبستن هیچ تحول سیاسی چشمگیری نخواهد بود.

بدین ترتیب از 1979 با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، رهبران نظام استكباری ناگهان با رویش پدیده ناشناخته‌ای به نام اسلام سیاسی شیعی روبرو گشتند كه به نحو شگفت‌آوری غیرقابل مهار بود و برخلاف تصورات، در زیر سنگین‌ترین فشارها به جای ضعف و زوال، هر روز بر حجم قدرت خود می‌افزود تا جایی كه دامنه امواجش به صرف مرزهای ایران محدود نماند و دیگر نواحی خاورمیانه خصوصاً سرزمین‌های اشغالی فلسطین و لبنان را نیز درنوردید و روح تازه‌ای در كالبد جنبش‌های مقاومت اسلامی دمید.
 آمریكا‌یی‌ها بر جایگاه علمای شیعه در راهبری دینی و سیاسی جامعه شیعیان اِشراف پیدا كرده‌اند. از همین روست كه همواره با حساسیت خاصی به رصد عملكرد حوزه علمیه قم كه نقشی كلیدی در رقم زدن معادلات سیاسی ـ اجتماعی جمهوری اسلامی دارند پرداخته و بازوهای رسانه‌ای‌شان از هیچ تلاشی برای القای وجود شكاف در درون حوزه و یا بروز اختلاف میان حوزه و دولت‌مردان ایران فروگذار نمی‌كنند.

لازم به توضیح است كه آمریكا و به‌طور كلی دنیای غرب در ابتدا برداشت روشنی از ماهیت انقلاب اسلامی و تفكر اسلام شیعی نداشت و همین امر موجب بروز برخی اشتباهات فاحش در تحلیل‌های صاحب‌نظران غربی پیرامون تحولات ایران می‌گردید. برای مثال چنین تصور می‌شد كه قدرت انقلاب تماماً متكی به قدرت نفوذ امام خمینی(ره) می‌باشد و لذا با نبود ایشان، لاجرم همه چیز در جمهوری اسلامی به پایان خواهد رسید. لكن تداوم راه امام پس از ارتحال ایشان، بر این باور نادرست خط بطلان كشید و همگان را واداشت تا حقیقت حضور كنشگری بسیار توانمند و پویا كه به اقتضای آرمان‌های اسلام شیعی یك‌تنه در برابر سلطه‌گری اقطاب قدرت ایستاده بود را در منطقه استراتژیك خاورمیانه بپذیرند.

چرا حوزه‌ها رصد می‌شوند؟
دلایل هراس از قرائت اسلام شیعی را می‌توانیم به خوبی از رهگذر مقایسه این جریان فكری با سایر جریانات حاضر در منطقه طی دهه‌های اخیر مانند ناسیونالیسم جمال عبدالناصر در مصر یا پان‌عربیسم حزب بعث در عراق دریابیم. هیچ‌كدام از این دو جریان مشهور علی‌رغم ژست‌های پرطمطراقشان نتوانستند توفیقات چندانی به دست آوردند و خیلی زود بی‌آنكه در ژرفای اذهان ملت‌های خاورمیانه رسوخ كرده باشند، توسط ارتش اسرائیل و آمریكا در سراشیب افول قرار گرفتند. لذا قدرت‌های استكباری برای مهار آنها با مشكل چندانی مواجه نگردیدند.

اما انقلاب اسلامی ایران سی‌سال تمام در مقابل انبوه حربه‌های براندازنده سخت و نرم تاب آورده و مسیر اعتلای خود را مقتدرانه پیموده است. همچنین در سال‌های اخیر شاهد پیروزی‌های چشمگیر مقاومت اسلامی لبنان در بیرون راندن رژیم صهیونیستی از اراضی اشغالی جنوب، شكست قاطع اسرائیل در جریان جنگ 33 روزه بودیم. این مسئله از آن جهت اهمیت مضاعف یافت كه نشان داد انقلاب اسلامی ایران یك رویداد استثنایی و منحصر به فرد نیست و پیاده‌سازی تفكرات اسلام شیعی حتی در نقطه‌ای با صدها كیلومتر فاصله از موطن انقلاب ایران می‌تواند به حصول نتایج مشابه منتهی گردد. چنانكه حزب‌الله لبنان با الگوگیری كامل از نهضت امام خمینی(ره) هسته مقاومتی را تشكیل دادند كه علی‌رغم قدرتِ به ظاهر اندك خود ضربات سهمگینی را بر پیكره دشمن غاصب صهیونیست وارد آورد. گروهی كه فرمانده آن، یك روحانی شیعه، دانش‌آموخته حوزه علمیه قم و مكتب فكری امام خمینی(ره) است.

بنابراین مسئله‌ای كه ایالات متحده آمریكا و همپیمانان غربی‌اش را به هراس انداخته و آتش خصومت و كینه‌توزی‌شان را شعله‌ور می‌سازد، گفتمان سیاسی شیعه خصوصاً با قرائت امام خمینی(ره) است كه ذاتاً مولّد قدرت می‌باشد و پیروان خود را به مقاومت و جهاد علیه مستكبرین و نقش‌آفرینی فعال در عرصه سیاست فرامی-خواند. آنها نیز می‌دانند كه مركز گفتمانی شیعه، حوزه‌های علمیه است كه به عنوان مغز متفكر گفتمان شیعه عمل می‌كنند. آمریكا‌یی‌ها همچنین بر جایگاه علمای شیعه در راهبری دینی و سیاسی جامعه شیعیان اِشراف پیدا كرده‌اند. از همین روست كه همواره با حساسیت خاصی به رصد عملكرد حوزه علمیه قم كه نقشی كلیدی در رقم زدن معادلات سیاسی ـ اجتماعی جمهوری اسلامی دارند پرداخته و بازوهای رسانه‌ای‌شان از هیچ تلاشی برای القای وجود شكاف در درون حوزه و یا بروز اختلاف میان حوزه و دولت‌مردان ایران فروگذار نمی‌كنند.
 بازخیز و احیای حوزه علمیه نجف و همسویی مواضع مرجعیت در حوزه‌های قم و نجف، رهبران واشنگتن را شدیداً نگران می‌سازد. زیرا حضور مقتدرانه گفتمان شیعه در مناطق حساس خاورمیانه نظیر ایران، عراق و لبنان، تهدیدی جدی برای منافع آمریكا و اسرائیل به حساب می‌آید.

تلاش برای تفرقه بین قم و نجف
البته این تحركات به داخل ایران محدود نمی‌شود. حضور پررنگ سیاسیون شیعه در دولت جدید عراق، بازخیز و احیای حوزه علمیه نجف و همسویی مواضع مرجعیت در حوزه‌های قم و نجف، رهبران واشنگتن را شدیداً نگران می‌سازد. زیرا حضور مقتدرانه گفتمان شیعه در مناطق حساس خاورمیانه نظیر ایران، عراق و لبنان، تهدیدی جدی برای منافع آمریكا و اسرائیل به حساب می‌آید. لذا شاهد هستیم كه كوشش فراوانی جهت القای عدم‌ همسویی و وجود شكاف و رقابت میان مرجعیت قم و نجف از جانب ایالات متحده صورت می‌پذیرد. برای نمونه «ماریسا كوچران سولیوان» پژوهشگر مؤسسه «ابتكار آمریكایی» از مهم‌ترین اتاق‌های فكر نومحافظه‌كاران در یادداشتی تحت عنوان «قدرت نرم ایران در عراق» راجع به شرایط كنونی حوزه‌های علمیه نجف و قم چنین می‌گوید:

«حوزه‌های علمیه در شهرهای مقدس نجف و قم مراكز تعلیمات شیعی هستند اما در قالب دو سنت متمایز و رقیب رشد یافته‌اند. حوزه نجف قدیمی‌ترین حوزه شیعه و مركز سنت آیت‌الله خویی می‌باشد كه معتقد بود روحانیون نباید در سیاست دخالت نموده و در عوض باید هدایت زندگی مذهبی پیروان خود را عهده‌دار گردند. نجف برای صدها سال كانون علمی و عقیدتی شیعه به شمار می‌آمد تا اینكه نفوذ آن تحت‌تأثیر سیاست‌های سركوبگرانه رژیم بعث صدام حسین محدود شد. متعاقب وقوع انقلاب اسلامی در 1979 شهر ایرانی قم، نجف را به عنوان مركز تعلیمات تشیع طی دهه‌های 80 و 90 در محاق قرار داد. حوزه قم موافق سنت آیت‌الله خمینی است كه براساس آن یك فقیه برجسته و یا جمعی از فقها بر تمام موضوعات سیاسی، مذهبی و اجتماعی جامعه مسلمانان اقتدار مطلق دارند. پس از حمله آمریكا به عراق در سال 2003 حوزه نجف به عنوان مركز علمی و مذهبی شیعه تحت صدارت آیت‌الله علی سیستانی یكی از علمای فوق‌العاده محبوبِ سنت خویی احیا گردید. با وجود اینكه تعاملات بسیاری (مذهبی، اقتصادی و ...) میان قم و نجف برقرار می‌باشد، اما ظهور دوباره حوزه نجف چالشی را برای اقتدار مذهبی حوزه قم ایجاد كرده است. ایران راهبرد گسترش دامنه نفوذ خود در شهرهای مقدس عراق را از طریق سرمایه‌گذاری‌های كلان در طرح‌های بازسازی و صنعت توریسم مذهبی و تسهیل مسافرت صدها هزار زائر ایرانی در طول سال دنبال می‌كند. اما ایران همچنین تلاش كرده است تا نفوذ خود را برای تضمین این مسئله كه اوج‌گیری نجف به قیمت كاهش نفوذ قم تمام نشود به‌كار گیرد.»

از برآیند آنچه گفتیم به وضوح می‌توان دریافت كه حوزه‌های علمیه و مراجع ‌عظام به عنوان قلب تپنده گفتمان شیعه چه مسئولیت سنگینی را در راستای اعتلای هرچه بیشتر جامعه شیعیان و خنثی‌كردن دسیسه‌های پیچیده دشمنان قسم‌خورده اسلام برعهده دارند. شاید مهم‌تر از هر چیز، حفظ وحدت‌كلمه و یكپارچگی حوزه‌های شیعه در ایران، عراق، لبنان و سایر كشورها و هوشیاری و بصیرت كامل در مقابل فتنه‌گران و پرهیز از هرگونه موضع تفرقه‌انگیز كه بی‌تردید با بزرگ‌نمایی چند برابر توسط ابزارهای رسانه‌ای جهان غرب منعكس خواهد شد، ضرورت برهه حساس كنونی محسوب می‌شود. باید منتظر ماند و دید كه رهبر معظم انقلاب در جریان سفر خود به شهر قم چه فصل تازه‌ای را در كتاب حوزه خواهند گشود و چه افق‌هایی را برای حركت آینده روحانیت شیعه ترسیم خواهند كرد.