آمریکا و تحریم تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران

درست در اوج تجاوز علیه ایران، از سال1983 به بعد، آمریکا تحریمی یک جانبه موسوم به ”قطع جریان هر گونه کمک به عملیات“ را اعمال کرد که هدف آن جلوگیری از دسترسی ایران به تسلیحات یا تجهیزات دارای استفاده دوگانه در هر کجای جهان بود. این تحریم به منظور کمک به عراق بود که آمریکا طی دهه ی1980 بر آن سرپوش گذاشته بود.(1) بدین خاطر در سال 1983، وزارت خارجه آمریکا تلاش های خود را برای ممانعت کشورهای دیگر از عرضه ی تسلیحاتی که ایران در جنگ خود با عراق شدیداً به آنها نیاز داشت، افزایش داد.(2)
عملیات جلوگیری از ورود اسلحه به ایران، عملیات ”استانچ“ نام گرفت. مسؤولیت این امر به یکی از طرفداران اعراب در وزارت امور خارجه آمریکا به نام ”ریچارد فربنکز“ واگذار شد.
هدف این بود که با قطع صدور اسلحه به ایران، حکومت ایران را تضعیف کنند. ایران که در دهه های 1960 و1970 تقریباً اغلب جنگ افزارهایش را از آمریکا خریداری کرده بود، اکنون شدیداً به وسایل یدکی و جنگ افزار جدید نیاز داشت تا بتواند به جنگ ادامه دهد. عملیات ”استانچ“ به این منظور به راه افتاد تا آمریکا از متحدانش بخواهد ( و در صورت لزوم بر آنها فشار وارد آورد ) تا دست از فروش اسلحه به ایران بردارند .(3)
در سال 1984 (1363) به دنبال عملیات "استانچ " بسیاری از کشورها از فروش سلاح و قطعات یدکی به ایران خودداری ورزیدند و عراق تنها نقطه امید فروشندگان بین المللی اسلحه شد. در سراسر هشت سال جنگ، عراق به چشم خریدار کاملاً قانونی سلاح نگریسته می شد. در حالی که ایران در صحنه بین المللی (به خصوص در بازار اسلحه) مطرود و رانده شده بود.(4)
”کنت تیمرمن“ در این زمینه می گوید: در یک نکته جای هیچ تردیدی نیست؛ صدام حسین بدون یاری گرفتن از غرب قادر نبود صنعت تسلیحاتی متعارف خود را بنا نهد و آن همه سلاح در کشور ذخیره کند... ماشین مرگ آفرین صدام حسین به یاری شرکتهای غربی ساخته شد. قسمت اعظم ابزارهای ماشینی، کامپیوترها و ابزارهای آزمایشی مورد نیاز برای تولید موشک های دوربرد، بمب، گلوله، توپ و تفنگ را به صورت قانونی از شرکتهایی خریداری کرد که همگی پروانه صادراتی داشتند. یک آمار تقریبی نشان می دهد که 445 شرکت غربی در ساختن این ماشین مرگ و پرسود، شرکت داشته اند که یک سوم آنها شرکت های آلمانی هستند.(5)
”گاسپارو اینبرگر“ وزیر دفاع آمریکا در دولت ریگان، در کتاب خاطرات خود تحت عنوان ”مبارزه برای صلح“ می نویسد: «در بیشتر مواقع آمریکا تلاش داشت که جانبداریش از بغداد به طور علنی بروز نکند... پنتاگون با اجرای عملیات ”استانچ“ مانع رسیدن اسلحه به ایران شد. پنتاگون در این عملیات از کمک های عربستان، کویت، عمان، بحرین و امارات عربی متحده نیز بهره مند بود. در نتیجه عملیات ”استانچ“، ایرانیان از دستیابی به سلاح های پیشرفته محروم شدند...»(6)
”ویلیام انگلتون“ رییس هیأت دیپلماتیک آمریکا در بغداد، در ماه اکتبر 1983 (مهر1362) به دولت مطبوعش توصیه کرد آمریکا قطعات یدکی و تجهیزاتی را که به ایران نمی دهد، در اختیار عراق بگذارد.
وی طی یک تلگراف رمز به واشنگتن گفت: «ما می توانیم از طریق دولت ثالثی که خودمان تعیین می کنیم، تجهیزات نظامی آمریکایی را در اختیار عراق قرار بدهیم. پس چه بهتر که اقدام کنیم و این کار را از طریق مصر صورت دهیم.»(7)
در فصول بعدی کتاب خواهیم دید که تحریم تسلیحاتی ایران از جانب آمریکا، حتی در سالهای پس از پایان جنگ نیز همچنان ادامه پیدا کرد.

توطئه سقوط قیمت نفت و تحریم های تجاری:
در کنار حربه ی تحریم تسلیحاتی، آمریکا برای رسیدن به هدف کاستن از قدرت ایران جهت دفاع از خویشتن، به حربه ی اعمال فشارهای اقتصادی نیز متوسل شد. به این خاطر در صدد کاهش صادرات نفت ایران به کشورهای غربی و محدود کردن تجارت آنها با ایران برآمد. به نوشته روزنامه ”واشنگتن پست“، یکی از سخنگویان وزارت خارجه آمریکا گفته بود که بخشی از تلاش های آمریکا در جهت خاتمه دادن به جنگ ایران و عراق، سعی در بازداشتن شرکتها از خرید نفت و تجارت با ایران بوده است تا درآمد ایران کاهش یابد.(8)
آمریکا و فرانسه خرید نفت خام ایران را به کلی تحریم کردند و آلمان نیز واردات نفت ایران را کاهش داد. آمریکا به ژاپن نیز فشار وارد آورد تا او نیز چنین کند در نتیجه نخست صنایع خود را از خرید نفت خام ایران در بازار آزاد منع کرد و سپس مقرراتی وضع کرد تا واردات نفت از ایران را تا 30 درصد کاهش دهد.
آمریکا همچنین عربستان و کویت را تشویق کرد. بیشتر از سهمیه تعیین شده اوپک نفت تولید کنند به طوری که قیمت ها از بشکه ای دوازده تا پانزده دلار بالاتر نرود، تا ایران با توجه به تخفیف هایی که می دهد- مجبور شود نفت خود را بشکه ای هشت تا ده دلار بفروشد. این امر تضمین خواهد کرد که ایران (حتی اگر موفق به صدور نفت بشود) پول کافی برای تأمین مخارج جنگی خود را به دست نیاورد و در این حال کویت در روز 8/1 میلیون بشکه نفت عرضه می کند که تقریباً دو برابر سهمیه اوپک این کشور-996 هزار بشکه- است.(9)
پس از تصمیم اجلاس 76اوپک مبنی بر دفاع از سهمیه اوپک در بازار حتی به قیمت کاهش بهای نفت، یک تاجر خریدار نفت ، معامله ای با یکی از اعضای اوپک (احتمالاً سعودی) با شرایط غیرعادی به امضا رسانید و هم زمان قیمت نفت در بازار جهانی بیش از سه دلار تنزل پیدا کرد. تداوم این جریان با تزریق اضافی نفت به بازار اشباع شده، هر روز بیش از پیش جنگ قیمتها را شعله ورتر نمود، به صورتی که قیمت نفت خام در فاصله کمتر از چند ماه در بازارهای بین المللی حتی زیر ده دلار در هر بشکه نیز معامله شد...
غرب در پایین آوردن قیمت- با استفاده از روش کلی بازار اشباع شده، ابزار عملی زیر را به کار گرفت:
1- رژیم سعودی با شعار افزایش سهمیه اوپک، قیمت را پایین آورد و بازار را مملو از نفت کرد. میزان صادرات نفت سعودی از حدود 5/2میلیون بشکه به بیش از شش میلیون بشکه در روز رسید و حتی به این نیز بسنده نکرد و در یک روز صدمیلیون بشکه نفت از ذخایر شناور خود (36فروند نفت کش غول پیکر) را یک جا در بازار مقصد (روتردام، سنگاپور، نیویورک، ژاپن، انگلیس و...) عرضه کرد.
2- نفت دریای شمال (متعلق به انگلستان و نروژ) به عنوان سمبل تبلیغاتی، خط بورس بازار را به دست گرفت. لازم به ذکر است که در مواردی فروش نفت دریای شمال به بهایی کمتر از پانزده دلار در هر بشکه مقرون به صرفه نبود اما تأکید بر لزوم کاهش قیمت نفت در اجلاس اضطراری پنج کشور عمده صنعتی غرب، و متعاقباً آغاز جنگ قیمت ها از سوی عربستان و انگلیس، ارتباط تنگاتنگ میان منافع غرب با کاهش قیمت ها را نشان می داد.(10)
در نتیجه ی عرضه ی افراطی نفت، صحنه برای سقوط بزرگ قیمت ها در سال 1986 (1365) مهیا شد. این سقوط کمتر از دو ماه پس از آن رخ داد که ایران در پی یک حمله غافلگیرانه، بندر فاو عراق را فتح کرد.(11)
توطئه مشترک آمریکا و انگلیس و عربستان، باعث شد تا ظرف مدت هشت ماه، قیمت هر بشکه نفت از 27 دلار در سال 1364، به 9 دلار در سال1365 کاهش یافت.(12)
باید اذعان داشت که غرب در طراحی توطئه نفتی خود، به مسأله جمهوری اسلامی ایران نظر خاصی داشت... در چنین شرایطی، جهان سلطه گر صنعتی به رهبری آمریکا، با اجرای هر چه گسترده تر توطئه نفتی مصمم بود با ایجاد یک بن بست مالی- نظامی جمهوری اسلامی ایران را ناگزیر از پذیرش راه حل سیاسی و نشستن بر سر میز مذاکره کند.
در این فرآیند, غرب محاسبات خود را پیرامون سرنوشت جنگ تحمیلی، نه در نبرد نظامی، بلکه در تحولات اقتصادی رقم می زد، سناریوی توطئه مذاکره را باید از زبان”ویلیام فایر“، عنصر مکار سیاست پیشه و قلم به دست غرب شنید. وی چنین می گوید: ”با ایران چه کنیم؟ هر چه پول در رگ های عراق تزریق شده نتیجه ای نداده است(!) اگر عراق برود، فردا کویت، و پس فردا سعودی نیز خواهد رفت. تنها یک روزنه امید هست. با سقوط قیمت نفت، ایران ورشکست می شود و ماشین جنگی آن از کار می افتد. شاید این درمان کارگر شد و (به نظر می رسد) این آخرین شانس ما است.»(13)
نظریه پردازان غربی با استناد به آسیب پذیری ایران از نفت و فرآورده های نفتی که درصد زیادی از صادرات جمهوری اسلامی را تشکیل می داد و درآمدهای ارزی حاصل از آن صرف اداره جنگ و خرید تجهیزات نظامی و واردات مواد غذایی، دارو و مواد خام کارخانه ها می شد، استدلال می کردند که با سقوط قیمت نفت به یک سوم بهای آن، از میزان عایدات ارزی ایران هم به همان نسبت کاسته شده و درآمدهای نفتی از 2/1میلیارد دلار در ماه در طی سال1364، به پانصد میلیون دلار در ماه کاهش می یافت . و این در حالی بود که جمهوری اسلامی بر خلاف رژیم بعثی عراق بدون دریافت کمک از کشورهای دوست و بدون تمایل به گرفتن وام از خارج ، صرفا به قدرت مالی خود متکی بود .(14)
دکتر "غواص بدر " اقتصاددان مستقل کویتی در یک کنفرانس خبری در مقر سازمان ملل به تاریخ 27 نوامبر 1990 ، اظهار داشت : کویت در جریان جنگ عراق علیه ایران قریب به پانزده میلیارد دلار پول نقد به عنوان وام بلاعوض در اختیار بغداد قرار داده است... کمک مالی کویت به عراق جدا از نفتی بود که کویت برای عراق صادر می کرد.(15)
ملاحظه می کنید که فقط یکی از کمک هایی که به صورت بلاعوض به رژیم عراق شده بود، رقم پانزده میلیارد دلار است. حال می توانید رقم کمک های بلاعوض و وام ها، تسهیلات و اعتبارات گوناگون سایر کشورهای حامی عراق، از قبیل عربستان سعودی، آمریکا، انگلیس، فرانسه، شوروی، آلمان، مصر و... را نیز به رقم فوق بیافزایید و در مقابل آن، فشارهای شدید اقتصادی و انواع تحریم های نفتی و تجاری علیه جمهوری اسلامی ایران را نیز در نظر بگیرید تا به عمق تفاوت دو جبهه پی ببرید. ”کنت تیمرمن“ نیز در این باره می گوید:
«در ژانویه 1984 (دی1362)، دولت ریگان به منظور تنگ تر کردن حلقه محاصره اقتصادی در اطراف حکومت [آیت الله] خمینی، نام ایران را به فهرست کشورهایی که به ”اقدام های تروریستی بین المللی“ کمک می رسانند افزود. این اقدام دولت ریگان بر تجارت بین دو کشور تأثیر پردامنه ای بر جای نهاد. زیرا علی رغم بحران گروگان گیری سالهای81-1979، ایران هنوز می توانست فرآورده ها و قطعات یدکی را از آمریکا خریداری نماید، اما حالا دیگر این عمل ممنوع می شد. از این پس، ایران نمی توانست برای خرید ”وسایل دومنظوره“ مخابراتی، قایق، ژنراتورهای برق و کامیون، به سازندگان آمریکایی این کالاها روی بیاورد...
تحریم تجاری ایران نشانه پایان ابهام دیپلماتیک حاکم بر اتحاد و دوستی آمریکا با صدام حسین بود . آمریکا برای خلاص شدن از دست آیت الله خمینی ، روی صدام حساب می کرد و می کوشید به طرق گوناگون ولی سنجیده و حساب شده، به صدام و اهداف او کمک نماید .»(11)
در تاریخ بیست و نهم اکتبر1987، ”ریگان“ واردات از ایران را تحریم کرد و صدور چهارده نوع کالای دارای استفاده بالقوه نظامی را به ایران ممنوع ساخت.صادرات برخی مواد شیمیایی به ایران نیز در مارس1984 و ژولای1987 ممنوع شد.(17)
نه ماه قبل از اعزام ناوگان های آمریکا و متحدان اروپایی او به خلیج فارس، ”واینبرگر“ وزیر دفاع آمریکا در برابر کمیته روابط خارجی سنای این کشور گفت: «درصورتی که قطعنامه تحریم اجرا شود، ریشه توانایی ایران برای ادامه جنگ به سرعت خشک می شود و در واقع ریشه موجودیت ایران نیز به عنوان یک ملت به خشکی می گراید.»
تأکید ”واینبرگر“ به خشک شدن ریشه موجودیت ایران به عنوان یک ملت را نمی توان یک اشتباه در گفتار و یا بی توجهی در اظهار نظر تلقی کرد، به ویژه آنکه ”واینبرگر“ به عنوان یک مقام رسمی، این مطلب را در یک مجمع و مرکز رسمی اظهار می دارد و این امر عملاً با آنچه به عنوان یک خط مشی در قبال ایران اسلامی در پیش گرفت، انطباق کامل داشت.(18)

پی نوشتها:

1- محمد جواد ظریف و سعید میرزایی. ”تحریم های یک جانبه آمریکا علیه ایران“. مجله سیاست خارجی ، بهار1376 ص94
2- Jo. Anne Hart,OP.Cit.,P23.
3- کنت تیمرمن، پیشین، ص284 و 285.
4- همان، ص335.
5- همان، ص753.
6- کیهان هوایی، 19/2/1369. به نقل از کتاب ”گاسپارواینبرگر“ وزیر دفاع اسبق آمریکا تحت عنوان ”مبارزه برای صلح“.
7- کنت تیمرمن، پیشین، ص281.
به گفته مقام های مصری، عراق سالی 600 میلیون دلار جنگ افزار از مصر خریداری می نمود.
8- گذر از بحران 67، پیشین، ص94.
9- کودتای نوژه، پیشین، ص80 و81.
10- دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ”خط توطئه در ششمین و هفتمین سال جنگ تحمیلی“. (تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1366)، ص72و73.
11- هوشنگ امیراحمدی، ”سیاست خارجی منطقه ای ایران“، ترجمه علیرضا طیب، مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 71و72، مرداد و شهریور1372، ص4.
12- ”روابط پنهانی ایالات متحده و عربستان سعودی“. ترجمه بهمن همایون، مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 71و72، مرداد و شهریور 1372، ص69.
13- خط توطئه در ششمین و هفتمین سال جنگ تحمیلی، پیشین، ص76.
14- همان، ص78.
15- محسن صفری، پیشین، ص166.
16- کنت تیمرمن، پیشین، ص289.
17- ”تحریم های یک جانبه آمریکا علیه ایران“، پیشین، ص95.
باید توجه داشت که تحریم های اعمال شده از سوی آمریکا علیه ایران با بیانیه الجزایر که در سال 1981 میان ایران و آمریکا به منظور خاتمه بحران گروگان گیری به امضا رسید، مغایرت دارد. تعهد آمریکا طبق بند 10 بیانیه دایر بر لغو تمام تحریم های تجاری علیه ایران پس از نوامبر1979، نیز اجازه وضع مجدد تحریم های مشابه را به آن دولت نمی دهد. به علاوه، هدف تحریم های ثانویه آمریکا، قطع روابط ایران با سایر دولتها و اثرگذاری بر امور داخلی این کشور، همراه با اجبار و بدون هر گونه توجیه حقوقی است و بنابراین با بند یک بیانیه که هر گونه دخالت آمریکا در امور ایران را منع می کند، مغایرت دارد.
18- گذر از بحران67، پیشین، ص116.