انتخابات دهم و رؤیای انقلاب رنگی

این تحول همچنان که از عنوان آن پیداست بر رویکردی نرم و شیوه ای آرام برای تغییر حکومت و حکمرانان تأکید دارد و از این رو، راهرو نوینی در عرصه تغییر رژیم ها به شمار می رود. موفقیت این شیوه در جوامع مذکور این گمانه در میان برخی استراتژیک های نومحافظ کار آمریکایی و بعضی گروه های مخالف جمهوری اسلامی را تقویت نموده است که بهترین شیوه تغییر جمهوری اسلامی درشرایط کنونی، بهره گیری از همین راهبرد، یعنی برپایی انقلاب رنگی است. برهمین اساس اپوزیسیون ج. ا. ا در داخل و خارج و نومحافظه کاران آمریکایی در تداوم این فرآیند، سودای تغییر جمهوری اسلامی را از طریق انقلاب رنگی، درسر می پرورانند. مقاله حاضر با اشاره به چیستی و چرایی انقلاب های رنگی به مطالعه و بررسی طرح انقلاب رنگی در انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران می پردازد.
پیشینه انقلاب اسلامی از بدو پیروزی تاکنون، یعنی طی سی سال گذشته با دو جریان مخالف روبه رو بوده است. یک جریان دشمنان خارجی که در رأس آنها آمریکا و صهیونیزم بین الملل و برخی از کشورهای اروپایی مانند انگلیس قرار دارند و جریان دیگر، گروه های سیاسی داخلی از طیف های مختلف که بعضی از آنها از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی در ایران، وارد جنگ مسلحانه علیه نظام شدند و بعضی هم به طرق دیگر با نظام مبارزه کردند. درواقع اپوزیسیون ج. ا. ا، با حمایت و پشتیبانی کشورهای غربی بویژه آمریکا و کشورهای غربی طی سه دهه اخیر، در یک همسویی کامل، با استفاده از شیوه های غیردمکراتیک، مانند تجزیه ایران با ایجاد غائله های جدایی طلبی در مناطق قومیتی، مثل کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان، طراحی کودتاهایی مانند کودتای نقاب، مداخله نظامی مستقیم مانند حادثه طبس، تحمیل جنگ هشت ساله و راه اندازی جریان تروریسم داخلی مانند گروهک منافقین با هدف حذف فیزیکی رهبران انقلاب از صحنه، به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی بوده اند. برهمین اساس باتوجه به شکست و ناکامی ها در برخورد سخت با جمهوری اسلامی، الگوی تعارض جویانه غرب طی سال های اخیر، دچار تغییر و تحول شده است و پروژه براندازی نرم در دستور کار قرار گرفته است.
چراکه امروزه شیوه های براندازی سخت به دلایلی مانند عدم کارائی در بلندمدت، ایجاد هزینه های بالای مستقیم سیاسی، اقتصادی و امنیتی، ایجاد و تشدید مقاومت فزاینده اجتماعی کشورهای هدف، تکیه بر اطاعت پذیری اجباری مردم و عدم رسوخ در لایه های فرهنگ و رفتار اجتماعی، مطلوب و ممکن نیستند. (1)
ازاین رو می کوشند تا با ایستادن در حد واسط، «براندازی رژیم موردنظر و تحول دفعی ولی آرام آن»، آرایش نیروهای سیاسی داخلی را درهم بریزند و ظرفیت های متفاوت سیاسی را به سود تغییر شرایط سیاسی و به دست اپوزیسیون ایجاد نمایند. (2)
از این رو در شرایط فعلی قدرت های خارجی و گروه های مخالف برای براندازی نظام های حاکم تهدید سخت را در اولویت دوم خود قرار می دهند و با رویکرد تهدیدات نرم به عنوان بهترین مدل و شیوه مؤثر در جابه جایی قدرت و رسیدن به اهداف خود در کشورهای هدف، به دنبال ایجاد انقلاب رنگی هستند.
درواقع ایجاد انقلاب رنگی در کشور، بخشی از پازل راهبردی آمریکا برای تغییر ساختار جمهوری اسلامی ایران است که تاکنون به دفعات طراحی شده اما در هر نوبت با شکست مواجه گردیده است. از این رو اپوزیسیون ج. ا. ا در داخل و خارج با حمایت و مدیریت آمریکا و کشورهای غربی درصدد تداوم فرآیند تغییر جمهوری اسلامی از طریق انقلاب رنگی است.

چیستی و چرایی انقلاب رنگی
اگرچه انقلاب ها پیشینه ای طولانی در تاریخ تحولات جوامع بشری دارند و به همین دلیل، هم اکنون، حجم بالایی از نظریه ها پیرامون چیستی و چگونگی فعالیت انقلاب ها وجود دارد؛ اما آنچه به نظر می رسد که دامنه شناخت ما نسبت به این موضوع، همچنان که باید توسعه نیافته است، پیدایش گونه هایی جدید از انقلاب است که برخلاف تصور عمومی، در عصر پایان انقلاب ها ظهور یافته اند و تأثیرات بسزایی در معادلات سیاسی- امنیتی به جای گذارده اند. «انقلاب های رنگی» اگر چه موضوع جدی پژوهش های سیاسی- امنیتی نبوده اند؛ اما در عمل، فعال و تأثیرگذار حاضر شده اند. (3)
انقلاب رنگی یا انقلاب مخملی از شیوه های براندازی نرم و نوعی سرنگون کردن حاکمیت و جابه جایی قدرت به وسیله تحولات سیاسی است که به شیوه های آرام و مسالمت آمیز جلوه گر شده است و از شیوه مبارزه منفی و نافرمانی مدنی نیز بهره می گیرد. این واژه برای نخستین بار از سوی «والسلاوهادل»، رئیس جمهور پیشین چک که در آن زمان رهبر مخالفان چکسلواکی سابق بود به ادبیات سیاسی وارد شد.
این طرح و ایده به ترتیب در یوگسلاوی(2000)، گرجستان (انقلاب گل رز، 2003)، اوکراین (انقلاب نارنجی، 2004) و قرقیزستان (انقلاب لاله ای، 2005)، لبنان و بلاروس (ناکام، 2005-2006) صورت گرفت که عمدتاً به صورت نمادین، نام انقلاب رنگی به خود گرفتند. (4)
بررسی های صورت گرفته در خصوص انقلاب های رنگی نشان می دهد که در وقوع چنین حرکت هایی، عوامل متعدد داخلی و خارجی نقش دارند و از پیامدهای چنین انقلاباتی تأثیر پذیرفته و منتفع یا متضرر می شوند. (5) و انگیزه آن تغییر رژیم، و نتیجه آن، به قدرت رسیدن احزاب و شخصیت های دموکراتیک و غرب گرا می باشد.
در واقع غرض اصلی از طراحی و پیاده سازی انقلاب های رنگی براندازی حکومت هایی است که آمریکا آنها را مانع بسط و گسترش سلطه خود می داند. که در برخی از کشورهای اروپای مرکزی، اروپای شرقی و آسیای مرکزی انقلاب رنگی طراحی و پیاده شده است. بنابراین اصطلاح هایی چون انقلاب مخملی یا انقلاب رنگی برای این نوع تحولات سیاسی با تأکید بر جابه جایی قدرت بین مخالفین یک دولت و حکومت با کسانی که در قدرت هستند اطلاق می شود. در واقع در این نوع به اصطلاح انقلاب ها، یک نوع براندازی از طریق بحران سازی از سوی مخالفین انجام می شود. گروه های سیاسی مخالف، با ایجاد هیجان و با سوارشدن بر امواج احساسات هواداران خود که از یک رنگ مشخص استفاده می کنند، در جامعه، یک موجی را ایجاد می کنند و با فضاسازی رسانه ای نیروهای بی تفاوت را نیز همراه کرده و دولت حاکم را مجبور به عقب نشینی و تسلیم می کنند.

انتخابات و انقلاب رنگی
با تأمل در جریان انقلاب های رنگی، چنین می توان استنتاج نمود که الگوی در حال مدیریت انقلاب های رنگی که توسط کارگزاران آمریکایی صورت می گیرد، بر محوریت «انتخابات» قرار دارد. در این الگوی عملیاتی، سعی می شود تا با استفاده از حمایت های مادی و معنوی آمریکا، فعال شدن اپوزیسیون، توسعه دامنه مخالفت به اقشار جامعه (با شعار کفایت استمرار وضع موجود)، در واقع، حیثیت دموکراتیک و مردمی نظام سیاسی را به زیر سؤال برند. (6)
در واقع این اقدام با تمرکز برفرآیند انتخابات و با استفاده از عملیات روانی سنگین، نسبت به مخدوش نمودن، نتایج آن اقدام می نماید و با استفاده از تعدادی از تشکل های دانشجویی و سازمان های غیر دولتی، ضمن زیر سؤال بردن سلامت انتخابات، بحث نظارت بین المللی را مطرح و آن را به عنوان مطالبه عمومی برجسته می نماید و با ایجاد موج عمومی و تظاهرات، تحصن و اعتصابات، فرآیند عمومی کشور را مختل و حاکمیت را در تنگنای پذیرش خواسته های خود قرار می دهند و هسته اصلی حوادث نیز بر موضوع «انتخابات» و خدشه واردنمودن بر سلامت آن، و همچنین طرح مباحثی چون «تقلب» قرار می گیرد. (7)
این مسئله، دقیقاً همان سناریویی است که از سوی مخالفین دولت گرجستان که از سوی غربی ها حمایت می شدند، با استفاده از «رنگ سرخ» در انتخابات ریاست جمهوری سال 2003 میلادی این کشور اجرا گردیدو با کشاندن هواداران سرخ رنگ خود به خیابان ها و گسترش اعتراضات به نتیجه انتخابات و با حمایت های سنگین غربی ها، در نهایت دولت حاکم را وادار به عقب نشینی کرده و مخالفین قدرت سیاسی را به دست گرفتند. به همین سبک مخالفین دولت اکراین در سال 2004 میلادی با «انقلاب نارنجی» و مخالفین دولت قرقیزستان با «انقلاب لاله» در سال 2005 به قدرت رسیدند.
براساس این الگو برخی معتقدند که کشورهای بیگانه در ایام انتخابات دهم، نظیر چنین برنامه هایی را برای جمهوری اسلامی نیز، در دستور کار داشتند. البته پیشینه انقلاب مخملی در ایران، سال 1378 و به حادثه کوی دانشگاه باز می گردد. در روزهای آغازین سال 1378 «نتانیاهو» نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی خواستار اجرای فوری پروژه انفجار از درون ساختار حکومتی ایران شد و تأکید کرد: «باید با ایران کاری کرد تا همان اتفاقی که در شوروی سابق صورت گرفت، پیش آید و آن هم انفجار از درون بود». (8)
در همین راستا بنا به اظهارات وزیر محترم اطلاعات و با توجه به بررسی های صورت گرفته از سوی کارشناسان، قرائن و شواهد بسیاری از تلاش های مرموزانه و استتار شده کشورهای بیگانه برای زمینه سازی انقلاب رنگی در ایام انتخابات دهم ریاست جمهوری نیز در دست وجود دارد.
اقدامات گوناگونی که با دستگیری برخی از عوامل و اعتراف عاملان این مسئله روشن شده که در ماه های اخیر با توجه به افزایش فعالیت های سیاسی و تبلیغاتی، آمریکا و برخی از کشورهای غربی با پوشش در قالب فعالیت ها و اقدامات گروه های سیاسی و با مدیریت اپوزیسیون ج. ا. ا و حمایت های مالی از آنان و با استفاده از جنگ رسانه ای وبهره گیری از تکنیک ها و تاکتیک های عملیات روانی برای جابه جایی افکار عمومی و زمینه سازی جهت انقلاب رنگی، به دنبال ایجاد آشوب و اختلال درفضای انتخابات بوده اند و با حمایت از گروه های تابلودار ضد انقلاب و گروه های تروریستی وابسته به غرب در دامن زدن به اغتشاشات اعتراضات و ناآرامی ها فعال بوده اند. (9) بر همین اساس با توجه به اهداف براندازانه کشورهای غربی به ویژه آمریکا و صهیونیزم بین الملل و با توجه به تجربه های مشابه در دیگر انقلاب های رنگی از مهمترین فعالیت های انجام گرفته در ایام انتخابات به موارد زیرمی توان اشاره کرد:
1- تشکیک در سلامت انتخابات و القاء تقلب در انتخابات
2- طرح نظارت بین المللی بر انتخابات و تشکیل کمیته صیانت از آراء
3- هجمه درگفتمان انقلاب، امام و رهبری (القاء ناکارآمدی)
4- تهدیدنمایی، بحران نمایی و سیاه نمایی از وضعیت کشور (ایجاد نارضایتی)
5- هدایت و مدیریت اپوزیسیون ج. ا. ا در ایجاد بحران ودامن زدن به اغتشاشات
6- حمایت از به صحنه آمدن تمام مخالفین و معاندین نظام
این اقدامات در فاز اول با استفاده از ابزارهایی همچون رسانه ها، سایت ها و فضاهای مجازی، رسانه های چاپی، شعارها، کاریکاتورها، دیوارنویسی ها و استفاده از پرچم ها و رنگ های نمادین و همچنین تظاهرات خودرویی و اجتماعات اعتراض آمیز بود که با حمایت کشورهای بیگانه واپوزیسیون داخلی در حمایت و تبلیغات انتخاباتی انجام گرفت. البته این در حالی است که شاید حتی خود کاندیدای مورد نظر از عمق فتنه آگاهی نداشته و به طور قطع انبوهی از علاقه مندان و هواداران ایشان هم بی اطلاع از چنین سناریوهایی که در اتاق فکر اپوزیسیون با مدیریت خارجی طراحی شده است، ناآگاه بودند. اما آنچه پس از انتخابات به عنوان فاز دوم فعالیت های این انقلاب رنگی در دستور کار قرار گرفت، شرایط متفاوت تری به نمایش گذاشت که وجود چنین جریانی را نیز اثبات نمود. شبکه های بیگانه نظیر بی بی سی و صدای آمریکا رسماً با تحریک برای حضور آشوب گران در خیابان ها درصدد آشفته کردن فضای سیاسی جامعه و دستیابی به اهدافی همچون ایجاد فشار به حکومت از سوی بیگانگان تحت عناوینی همچون جریمه های دیپلماتیک و سیاسی و اقتصادی و کاهش به رسمیت شناختن رئیس جمهور منتخب را داشتند و با تلاش برای از بین بردن مقبولیت و مشروعیت دولت حاکم تحریکات اخیر را رهبری نمودند. این مسائل به گونه ای است که تا قبل از اعلام نتایج انتخابات کمتر کسی قبول می کرد که تجمعات و استفاده از پرچم های نمادین رنگین، تظاهرات خودرویی درجهت براندازی نظام باشد و همه این فعالیت ها را در قالب تشدید اوضاع سیاسی قبل ازانتخابات بدلیل رقابت سخت نامزدها می دانستند اما بعد از اعلام نتایج و ایجاد آشوب و اغتشاش و دستگیری عوامل اصلی هدایت کننده و کنترل کننده، نقاب از چهره عناصر و مجریان موج رنگی که در تدارک یک انقلاب رنگی در ایران بودند افتاد و اهداف شوم آنان نیز ناکام ماند.

مراحل انقلاب رنگی
با عنایت به اینکه انقلاب های رنگین بر بنیاد انتخابات قرار داشته اند می توان تصویری از انقلاب رنگی در عرصه عمل با عطف توجه به آن ارایه نمود.

مرحله اول: پیش از انتخابات
دوره پیش از انتخابات در الگوهای انقلاب های رنگی دارای اهمیت می باشد که مهمترین کارکردهای آن در دو قالب سیاست زیر برای طراحان انقلاب رنگی قابل تعریف ودرک است. در این دوره اهداف اصلی، «تصویرسازی» نزد افکار عمومی است تا از این طریق، مشروعیت عمل حکومت در مراجعه به آراء عمومی مخدوش گردیده و به تعبیر «پرایس» واژگونی معنایی ایجاد گردد. در این حالت عمل دولت برای مراجعه به افکار عمومی به پدیده ای ضد حکومتی تبدیل شده و در نقد فعال می شود. در این مقطع است که ضرورت و فلسفه وجودی انتخابات نزد مردم مورد سوال قرار می گیرد. طرح ایده هایی از قبیل اینکه:
- چرا انتخابات؟ هیچ تغییر نخواهد کرد
- انتخابات نیز در اختیار حکومت است
- نتیجه معلوم است! چرا شرکت کنیم؟!
- شور انتخاباتی اندک است و مردم دیگر مثل قبل شرکت نخواهند کرد.
- رقابت سیاسی وجود ندارد، پس انتخابات بی معناست
و مانند آن پیشاپیش، «ضرورت انتخابات» و «کارکرد مشارکتی» آن را زیر سوال می برند. به عبارت دیگر از طریق فعالیت و اقدام روانی تلاش می شود تا مردم، نسبت به اصل مشارکت احساس تردید نمایند.
این وضعیت در صورتی به وخامت می گراید که برخی از گروه های سیاسی رقیب داخلی و یا پاره ای از اشخاص فعال سیاسی آگاهانه یا ناآگاهانه، به چنین ایده هایی استناد نمایند. (10)
در حقیقت کشورهای بیگانه در هر دوره انتخابات تلاش کرده اند تا حضور شرکت کنندگان را پایین بیاورند و مشروعیت نظام را زیر سؤال ببرند. مقام معظم رهبری با پیش بینی و آگاهی از اهداف شوم دشمن در تلاش چند ماه رسانه های بیگانه برای مخدوش جلوه دادن انتخابات دهم، در سخنرانی خود در ایام انتخابات (14/3/88) درحرم مطهر امام فرمودند: «دشمنان ملت، گاه انتخابات ایران را انتصاب می خوانند و گاه می گویند رقابت نامزدها، بازی کنترل شده درون حکومت است و انتخابات حتماً با تقلب همراه خواهد بود که البته هدف همه این تلاش ها، ضربه زدن به مردم سالاری دینی و جلوگیری از مشارکت قوی مردم در انتخابات است». (11)

مرحله دوم: پس از انتخابات
برگزاری انتخابات، زمان بهره برداری از نتیجه استراتژی های به اجرا گذارده شده توسط نظام سیاسی و طراحان انقلاب رنگی، به صورت توأمان است. اگر چه، زمان اعلام نتایج، و برای حساسیت ویژه ای است. اما از نظر طراحان انقلاب رنگی، نمی توان و نباید صرفاً بر نتیجه تمرکز نمود. بدین معنا که طرح انقلاب رنگی برای این مقطع، سیاست های متعددی را شامل می شود که از طریق حالات مختلف، بتواند به اهدافش، که همان نهادینه کردن اعتراض مدنی و متزلزل نمودن نظام است دست یابد. این مقطع می تواند تطابق چندین سناریوی و گزاره مختلف بررسی شود. و آن هم گزاره اعتراض برخی از نامزدهایی که حائز رای لازم نشده اند، به سلامت نتیجه انتخابات، موضوع جریان تبلیغات حامی انقلاب رنگی با هدف تقویت ضرورت تقدم به اعتراض مدنی خواهد بود. (12)
این مسئله، دقیقا همان سناریویی است که از سوی مخالفین دولت گرجستان که از سوی غربی ها حمایت می شد، با استفاده از «رنگ سرخ» در انتخابات ریاست جمهوری سال 2003 میلادی این کشور اجرا گردید و با کشاندن هواداران سرخ رنگ خود به خیابان ها و گسترش اعتراضات به نتیجه انتخابات و با حمایت های سنگین غربی ها، در نهایت دولت حاکم را وادار به عقب نشینی کرده و مخالفین قدرت سیاسی را به دست گرفتند. به همین سبک مخالفین دولت اکراین در سال 2004 میلادی با «انقلاب نارنجی» و مخالفین دولت قرقیزستان با «انقلاب لاله» در سال 2005 به قدرت رسیدند.

ارکان انقلاب رنگی
با مروی بر تجارب مرتبط با انقلاب رنگی، در کشورهای اروپای شرقی و آسیای مرکزی حداقل سه رکن اصلی برای شکل گیری و ظهور انقلاب رنگی می توان شناسایی نمود:

رکن اول. نارضایتی
نارضایتی که خود شامل مشکلات اقتصادی و یا مسائل برآمده از نظام بوروکراسی است، بیشترین سهم را در افزایش نارضایتی ها دارد. (13)
ولی آنچه در انقلاب های رنگی بیش از پیش مدنظر حامیان و هادیان این جریانات است و باعث افزایش نارضایتی ها می گردد؛ ایجاد ذهنیت منفی در خصوص عملکرد نظام است. ایجاد این ذهنیت با توجه به وجود پاره ای از مشکلات اقتصادی- بوروکراتیک جامعه با ناتوانی عزم و توان سیاسی برای بهبود اوضاع و رفع مشکلات و با القاء ناکارآمدی نظام سیاسی در زمینه رفع مشکلات صورت می گیرد.
در نتیجه همین ذهنیت منفی است که نتایج مثبت، معنادار نبوده و شاهد رشد «منفی نگری» در خصوص «توان» نظام برای حل مشکلات می باشیم. در نتیجه روند نارضایتی ها رو به افزایش می گذارد. این در حالی است که هر فرد، ممکن است وضعیت خود را خوب یا متوسط بداند؛ ولی در نگاه به وضعیت جمعی، عمدتا ناراضی و نگاهی منفی دارد. (14)
مقام معظم رهبری نیز با آگاهی و هوشیاری دقیق از طرح و برنامه دشمن در ایجاد نارضایتی و ناامیدی در همان ایام انتخابات در حرم مطهر حضرت امام در 14/3/88 فرمودند: «دشمن در صدد است با القاء ناامیدی در مردم نظام را از پشتوانه مستحکم خود یعنی آرای مردم محروم کند.” (15)

رکن دوم. کفایت
نارضایتی ها در جوامع مختلف کم و بیش هستند یعنی اینکه در همه حکومت ها و نظام های سیاسی نارضایتی وجود دارد؛ اما آنچه نارضایتی را به مرحله «انقلاب رنگی» نزدیک می سازد ظهور پدیده «کفایت» است. هر نظام سیاسی برای خود دارای ضریب ایمنی ای است که در تضمین امنیت آن، نقش موثری دارد. منظور از «ضریب ایمنی» اصول و مبانی ای است که بازیگران، در آن واحد سیاسی، به صورت پیش بینی و یا قانونی، آنها را می پذیرند و حاضر به پرداخت هزینه برای صیانت از آنها هستند. برای مثال در حکومت نژادگرا، اصل نژادپرستی می تواند چنین نقشی را ایفا نماید. در سایر نظام های ملی گرا و یا قومیت گرا شاهدیم که ملیت و قومیت و یا آرمان های انقلابی، اصول دینی و مانند آن چنین نقشی را ایفا می نمایند. بنابراین با توجه به کشورهایی که انقلاب های رنگی را تجربه نموده اند؛ گرداندگان انقلاب های رنگین با توسعه نارضایتی ها درصدد از بین بردن این اصول هستند که در نتیجه آن شعار «دیگر کافی است» که حکایت از «عدم توان، برای تحمل بیشتر وضعیت موجود» دارد؛ طرح و شیوع می یابد و مقبولیت نظام سیاسی را به شدت تنزل می دهد. (16)
در همین راستا از جمله اقداماتی که از سوی مجریان انقلاب رنگی در خصوص زیر سؤال بردن کفایت نظام شکل گرفته، حجم وسیع تخریب ها، سیاه نمایی ها و القاء ناکارآمدی نظام سیاسی و طرح مسائلی که با حق و انصاف سازگاری ندارد قابل ارزیابی است.

رکن سوم. مدیریت
انقلاب های رنگی، اگرچه تفاوت های بسیاری با سایر انقلاب ها دارند، مثلا در بحث سازمان دهی و تعریف هسته انقلابی، چندان تابع اصول انقلاب های سیاسی متعارف نیستند و به شکل خودجوش و بدون گروه رهبری منسجم شکل می گیرند و در جریان رشد، رهبران شان را می سازند؛ اما در حوزه مدیریت با توجه به تجربه های بدست آمده، تابع اصول مشخصی و مشترکی هستند که عملکرد آنها را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. در واقع رکن مدیریت در انقلاب های رنگی دارای سه بعد مهم است که عبارتند از:

1-مدیریت خارجی
از جمله ویژگی های عمومی و مشترک این انقلاب ها، نوع مدیریتی است که از ناحیه بازیگر خارجی و حمایت کشورهای غربی به ویژه آمریکا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، برای ظهور انقلاب های رنگی، اعمال شده است. در تمام این تحولات سیاسی و جابه جایی های قدرت از طریق کشاندن مخالفین به خیابان ها و بحران سازی ها، غرب به دلیل عدم همسویی دولت های حاکم با آنها، از جریان مخالف حمایت کرده و با حمایت های گسترده سیاسی، تبلیغاتی و انجام عملیات روانی علیه دولت و حامیانش و به نفع مخالفین، فضای سنگینی را در آن شرایط به ضرر دولت شکل داده است.
درواقع غرب دراین نوع انقلاب های انجام شده، با تمام توان از پروژه براندازی حمایت کرده و مخالفین را به قدرت رسانده است.
تجربه های موجود نشان می دهد که در بحث مدیریت خارجی حمایت های رسانه ای، سیاسی و مالی، به صورت موثری وجود داشته است. بدین صورت که ایده اعتراض مدنی، تأثیرگذاری آن و چگونگی توجیه این حرکت، از سوی منابع و کانون های خارجی، ترویج و تبلیغ شده است. حتی می توان درپاره ای از موارد، اظهار داشت که نیروی معترض، از سوی قدرت های خارجی (درصورت لزوم)، «آموزش داده شده است.” (17)
در تأیید این مطلب می توان به گفته «کنت تیرمن» مدیر اجرایی «بنیاد دموکراسی ایران» که سرویس فارسی زبان شبکه «صدای آمریکا» است، اشاره کرد که: «میلیون ها دلارطی دهه اخیر برای ایجاد انقلاب رنگی شبیه به اوکراین، با آموزش فعالان سیاسی هزینه شده است.” (18)
در بررسی بحث مدیریت خارجی یکی دیگر از اقدامات دیگر که قبل از انتخابات، توسط «مرکز سابان» وابسته به «اندیشکده و موسسه مطالعاتی برو کینگرز ایالات متحده» دنبال گردید. طراحی انقلاب رنگی درایران و حمایت از مخالفان نظام است. آنچه درگزارش 160 صفحه ای «مرکز سابان اندیشکده بروکینگز» مشهود است، «کارویژه» اغتشاش و گسترش و سپس استمرار آن تا مرحله فروپاشی است. مرکز سابان با بررسی سناریوهای مختلف علیه ایران درکنار دیگر گزینه های مطرح دیپلماتیک و نظامی، موضوع تغییر در ایران را از طریق انقلاب رنگی با ایجاد اغتشاش و هدایت آن توسط اپوزیسیون تا مرحله فروپاشی و سپس حمله نظامی و اشغال کشور را در شرایط فعلی، مناسب ترین گزینه تشخیص داده است. (19) درجریانات اخیر ردپای «جین شارپ» پژوهشگر آمریکایی و نویسنده کتاب «از دیکتاتوری تا دموکراسی» که یکی از متخصصان «جنگ نرم» است مشاهده می شود. شارپ در دانشگاه هاروارد حدود سی سال سمت پژوهشی داشته است. وی کتابی درباره راهنمای چگونگی سرنگون کردن دیکتاتورها تألیف کرده است که درانقلاب سرخ گرجستان و انقلاب نارنجی در اوکراین مورد استفاده قرارگرفته شده است. وی درکتاب «از دیکتاتوری تا دموکراسی»، روش های براندازی را در سه دسته طبقه بندی کرد که حول محورهای «اعتراض و ترغیب» (که تظاهرات نمادین را شامل می شود)، «نداشتن همکاری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی» (شامل تحریم ها و اعتصابات» و «تهاجم غیر خشونت آمیز» مطرح نموده است. (20)
وی درخصوص اغتشاشات خیابانی ایران عقیده دارد که تظاهرکنندگان ایرانی باید روش های خود را متنوع کنند و تنها به راهپیمایی های خیابانی بسنده نکنند. وی درگفت وگو با خبرگزاری آسوشتیدپرس اظهار داشت: «اگر اثر من بتواند به مقاومت صلح آمیز (براندازی نرم) کمک کند خوشحال خواهد شد». (21)
از جمله اقدامات دیگری که نشان از «مدیریت خارجی» در اغتشاشات بعد از انتخابات بود؛ فعالیت ها و جبهه گیری های سران کشورهای غربی است. برای مثال «جان مکین» سناتور جمهوری خواه که در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 آمریکا از باراک اوباما شکست خورد در برنامه تلویزیونی «CBS» گفت: «این قضیه (اغتشاشات) فقط موضوع ایران نیست این موضوع آمریکایی ها نیز است». (22)
وزیرخارجه انگلیس نیز درراستای تحریک افکار عمومی داخلی ایران به ادامه تجمع ها، آشوب های خیابانی و برهم زدن نظم و امنیت وبلاگی راه اندازی نمود. «دیوید میلییند» با راه اندازی این وبلاگ درباره انتخابات ایران آشکارا به تحریک تجمع کنندگان و اغتشاش گران می پرداخت. وزیر خارجه انگلیس در این وبلاگ به نوعی ایرانیان خارج از کشور را به پیروی از رفتار تجمع کنندگان داخل ایران و اعتراض به نهادهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران درخارج از کشور تشویق می نمود. (23)
بنابر این چنین می توان نتیجه گرفت که موضع گیری های خصمانه و کارشکنی رسانه های غربی درقبال انتخابات ایران وجود حاکی از «مدیریت خارجی» در اغتشاشات ایران است. به طوری که در ایام بعداز انتخابات کشورهای اروپایی و آمریکا به جای دعوت مردم از سازوکارهای دموکراتیک و تأکید بر سازوکارهای قانونی از حضور اغتشاش گران درخیابان ها و ایجاد اغتشاش و آشوب حمایت کردند و ستاد جنگ روانی خود را در «CNN» و «BBC» فعال و شبکه های سفارشی با صدای آمریکا درجهت تضعیف انسجام ملی و تجزیه ایران اقدام نمودند.

2- مدیریت اپوزیسیون
وجود گروه اپوزیسیونی که رابط بین داخل و مدیریت خارجی گردد، از جمله ضرورت هایی است که تکوین و توسعه انقلاب رنگی را میسر می سازد. با تأمل در وضعیت کشورهایی که تجربه انقلاب رنگی داشته اند. نه فقط ارتباط با عوامل خارجی معارض، از بین رفته بلکه این امر به صورت هنجار سیاسی درآمده است. بنابر این تولید ایده و ارایه حمایت های عادی از طریق اپوزیسیون صورت گرفته و پل ارتباطی عامل خارجی با محیط داخلی از این طریق برقرار می گردد. (24)
دراین روند، مدیریت اپوزیسیون با هدایت بیگانگان از طریق اقدامات فعال سازی و انسجام جریانات معارض شامل اپوزیسیون داخلی (کلیه گروههای فعال غیرقانونی درداخل کشور) واپوزیسیون خارجی (اپوزیسیون خارج از حاکمیت، یعنی کسانی که دیروز درحاکمیت بودند و امروز به دلائلی بیرون رفتند) انجام می گیرد.
با بررسی اجمالی سقوط دولت ها، درکشورهایی که انقلاب رنگی در آنها انجام گرفته است، این نکته روشن است که بیگانگان (آمریکا)، با استفاده از تزریق پول وتحت نفوذ قراردادن تعدادی از تشکل های غیر دولتی آموزش عناصری از اپوزیسیون داخلی را به منظور سقوط دولت برعهده گرفته اند. (25) و از این طریق به هدایت و مدیریت اپوزیسیون می پردازند. برای مثال از جمله اقدامات اپوزیسیون درجریان انتخابات دهم به موارد زیر می توان اشاره نمود:
-گروهک فدائیان خلق با تحریم انتخابات، هماهنگ با سایر جریان های ضد انقلاب مدعی تقلب شده و خواستار پذیرفتن نتیجه و دعوت مردم به اشکال مختلف به مقاومت و واردار کردن نظام سیاسی به عقب نشینی بودند. (26)
-ابراز خرسندی و حمایت رضا پهلوی و سلطنت طلبان از حرکت های اخیر اغتشاش گران در تهران و ارسال پیام حمایت همسر محمدرضا شاه پهلوی از آشوبگران در روزنامه «بیلد» آلمان.
-سایت ضدانقلابی ایران گلوبال که هم سویی آشکاری با سایت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی دارد خواستار ریختن اپوزیسیون به خیابان ها و اعتراض به تقلب در انتخابات شد تا شاید از این طریق بتواند به براندازی ج. ا. ا دست یابد. (27)
-جمعی از عناصر وابسته به گروهک منافقین در خارج از کشور با امضای بیانیه ای خواستار تحریم انتخابات شدند؛ که تحریم کافی نیست؛ بلکه می بایست به بهانه تقلب آشوب درست کنیم. بیانیه مذکور ادعا می کند: «انتخابات چیزی نیست مگر تایید یکی از کاندیداهای خودی که از صافی نظارت استصوابی گذشته باشد و مهم ترین هدف آن احراز مشروعیت نظام است. اما خروج از بن بست فعلی فقط باانتخابات آزاد، آن هم با گذر از جمهوری اسلامی میسر است.”(28)

3- مدیریت نظام
آخرین رکن مدیریت، به نوع عملکرد و توان مندی نظام سیاسی در مواجهه با این وضعیت برمی گردد. بدین معنا که در کشورهایی که نظام سیاسی اتفاقاً از درجه دموکراتیک بیشتری برخوردار بوده اند و توسل به اقدامات خشونت آمیز در برخورد با معترضان را اصولا نفی می کرده اند، انقلاب های رنگی با سرعت بیشتری رشد یافته اند. البته مدیریت نظام سیاسی، فقط، کاربرد ابزارهای سرکوب منحصر نمی شود و افزون بر آن توان بسیج گری نیز لحاظ می شود. بدین صورت که اگر نظام بتواند طیف هواداران خود را بسیج و به صحنه بکشاند جمعیت و عملکرد آنها می تواند در به انزوا کشاندن اپوزیسیون و پاک کردن جامعه از مظاهر اعتراض ورزی مؤثر باشد. (29)

ابزارهای انقلاب رنگی
انقلاب های رنگی با شیوه و ابزارهای مختلفی صورت می گیرد؛ یعنی اینکه کشورهای غربی در انجام پروژه جنگ نرم با استفاده از ابزار و اقداماتی خاص از جمله عملیات روانی، نافرمانی مدنی، نبرد رسانه ای و فضای سایبری و... نظام سیاسی کشور هدف را زیر سؤال برده و زمینه سرنگونی دولت مرکزی را از طریق استحاله از درون و با حمایت دولت های خارجی دنبال می نمایند. بر همین اساس از مهمترین ابزارها و یا اقدامات مختلف برای ایجاد انقلاب رنگی به موارد زیر می توان اشاره نمود:
1- عملیات روانی
پروژه عملیات روانی، یکی از روش ها و راه کارهای انقلاب رنگی است، در این رویکرد، تلاش می شود تا از کاراترین روش ها و تا حد امکان کم ترین خشونت برای براندازی حکومت ها استفاده شود؛ از مهم ترین ابزارهای مورد استفاده در این روش می توان به ایجاد تفرقه و تشدید اختلافات داخلی، ایجاد گسست بین حکومت و مردم، تشکیک در مشروعیت نظام و نافرمانی مدنی اشاره کرد، که بهره گیری از آن ها می تواند در موفقیت انقلاب رنگی مفید واقع شود. دشمن از طریق عملیات روانی و با استفاده از حربه تبلیغات به طور دائم ضعف ها و کمبودهای موجود در جامعه را بزرگ نشان داده و حول آن تبلیغ می کند. در این روش پیشرفت های کشور نادیده گرفته و یا کوچک نشان داده می شود، شایعه پراکنی به اوج رسیده و در نظام اخلال ایجاد می کند و این مسئله باعث رسیدن به اهداف خود که در ارکان انقلاب رنگی که در مبحث بالا اشاره شد می گردد؛ یعنی ایجاد نارضایتی، القاء ناکارآمدی و عدم کفایت و همچنین تصویرسازی مدنظر در قبال نظام سیاسی کشور هدف است.

2- رسانه ها
رسانه ها به عنوان یکی از ابزارهای عملیات روانی در صحنه های مختلف سیاسی و نظامی، نقش ممتاز و حساس را به عهده دارند. در واقع رسانه ها و ابزارهای رسانه ای از جمله خبرنگاران و خبرگزاری های غربی بخشی از ماشین سرمایه داری غرب است و منافع غربی ها را تأمین می نماید. انقلاب های رنگین در حقیت انقلاب های رسانه ای هستند و جریان رسانه ای غرب در بیشتر چنین انقلاب هایی نمایان می گردد. تجربه اوکراین، گرجستان و قرقیزستان آنچه در دیگر کشورهای شکست خورده در برابر انقلاب های رنگی به چشم می خورد نشان دهنده این مطلب است که انقلاب های رنگی در این کشورها در سایه فعالیت های رسانه ای پیگیری شدند. اساساً، اساس کار انقلاب های رنگی به موضوع انتخابات رقم می خورد بطوریکه جریان معتقد به انقلاب های رنگین همیشه خود را قبل از انتخابات معرفی می کنند و تأکید هم می کنند که هر چه غیر از پیروزی این جریان رخ دهد نشانگر بروز تقلب است رسانه های غربی هم با حمایت از جریان مذکور تلاش می کنند نظریه فوق را در قالب واقعیت به مردم القاء کنند.
در جریان انتخابات دهم بحث مهم رسانه های غربی، قبل از انتخابات وقوع تقلب در انتخابات بود و بعد از انتخابات مهم بحث کودتای انتخاباتی مطرح گردید و خبرسازی گسترده ای در این زمینه ها انجام شد که به عنوان نمونه به مقاله ای تحت عنوان «این یک کودتاست...” که در هفته نامه آمریکایی نیوزویک منتشر شد اشاره کرد. سایت رسمی سیا (رادیو فردا)، گویا نیوز، رادیو زمان، رادیو فرانسه، رادیو دویچه وله، العربیه، سایت همدمی (وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی)، ایران گلوبال، نئوسکولاریسم ملی- مذهبی، صدای آمریکا از جمله رسانه های ضدانقلاب بودند که بشدت بیشتر و به صورت آشکارتر به سیاه نمایی علیه انتخابات پرداختند و یا برخی از سایت های داخلی برای ایجاد التهاب و تشنج همراهی کردند و با ارائه گزارش های مختلف بر دو واژه «تقلب بزرگ» و «کودتا» که واژه هایی پردازش شده در اتاق های جنگ روانی بود تأکید و به آشوبگری و ایجاد اغتشاش دعوت می کردند. (30)
3- نافرمانی مدنی
یکی دیگر از شیوه ها و ابزارهای کشورهای غربی در ایجاد انقلاب رنگی نافرمانی مدنی است. در واقع محمل انقلاب های رنگی، اعتراض مدنی است که با یک نوع عمل مقاومتی و نوعی شیوه اعتراض آمیز، به معنای نقض قانون است. نافرمانی مدنی نقض موقتی و تظاهرات موقتی است. چالش نافرمانی مدنی برای حکومت هنگامی حاد می گردد که این گونه گروه ها با احزاب و گروه های سازمان یافته متحد شوند. اتحاد این گروه ها یا سازمان ها و احزاب مختلف نظام سیاسی می تواند فرآیند فروپاشی حکومت را تسریع نماید. از جمله مصادیق نافرمانی مدنی، عریضه نویسی و تنظیم نامه سرگشاده، به مقامات عالی رتبه نظام، برگزاری سوگواری های سیاسی، نفی مشروعیت نظام، برگزاری تجمع اعتراض آمیز، طرح خروج از حاکمیت، تحصن، تحریم انتخابات تلاش برای ایجاد اخلال در روند نظام و... است که در اوج خود تبدیل به آشوب های خیابانی می شود. (31)
این مسئله، در کشورهایی همچون گرجستان که انقلاب رنگی را تجربه کرده اند از سوی کشورهای غربی ها نیز، با کشاندن هواداران سرخ رنگ به خیابان ها و گسترش اعتراضات به نتیجه انتخابات صورت پذیرفت. و با حمایت های سنگین غربی ها، در نهایت دولت حاکم را وادار به عقب نشینی نمود. در واقع جریانات برانداز در انتخابات با ایجاد شایعه تقلب به تجمعات غیرقانونی و نافرمانی مدنی تمسک می جویند و با آغاز چانه زنی ها از خیابان ها پیگیر ادامه روند انقلاب رنگین یا طرح موضوعاتی از قبیل، ابطال انتخابات، شمارش مجدد آراء، حضور نمایندگان بین الملل، در صدد ایجاد آشوب اغتشاش و ناآرامی در جامعه خواهند بود.

4- ایجاد ناامنی و ناآرامی
از دیگر ابزارهای مورد استفاده در ایجاد انقلاب های رنگی، ایجاد ناآرامی و ناامنی در فضای جامعه است. قتل، انفجار، سرقت، راه بندان و نظایر آن، این ناآرامی ها از یک سو برای طرفداران نظام، فضایی ناامن و هراسناک فراهم آورده و از سویی دیگر مورد بهره برداری خبرگزاری ها در ایجاد جنگ رسانه ای و با هدف نشان دادن بی ثباتی درکشور هدف صورت می گیرد. برهمین اساس مجریان انقلاب رنگی ضمن انجام مقدمات فوق تلاش می کند تا از هر منفذی که به وجود می آید، به عنوان یک فرصت در جهت رسیدن به اهداف خود از آن استفاده نمایند. برای مثال موضوعاتی از قبیل انفجار بمب در حرم مطهر حضرت امام، سرقت اموال دولتی و عمومی و یا قتل خانم ندا آقا سلطان صالحی که به وسیله مجریان انقلاب رنگی و با هدایت کشورهای خارجی صورت گرفت و تا مدت ها بعد با ایجاد عملیات روانی برعلیه ایران در رسانه های خارجی مورد بهره برداری قرار گرفت؛ که با هدف ایجاد ناامنی و ناآرامی از سوی کشورهای غربی به ویژه آمریکا صورت پذیرفت.
بطوری که نشریات و مطبوعات چاپ «باکو» پایتخت جمهوری آذربایجان قتل ندا صالحی را توطئه طراحی شده از سوی نهادهای اطلاعاتی غربی بخصوص سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا «سیا» با هدف برهم زدن اوضاع ایران عنوان کرده بود. (32)

دلایل شکست انقلاب رنگی در ایران
با توجه به مطالعه بررسی انقلاب های رنگی در کشورهای به وقوع پیوسته، وجود نمونه هایی از تضاد جمهوری اسلامی با این کشورها باعث شکست این موج از براندازی نرم دراین برهه حساس گردید. از مهمترین این دلائل به موارد زیر می توان اشاره نمود:
1- ولایت فقیه: در ایران وجود رهبری به عنوان ولایت فقیه، مسیر حرکت ملت را مشخص می کند و مردم ایران تابع ولایت هستند و هرگاه ببینند حزب یا گروهی، راهی غیراز راه ولایت می رود، سریع حساب خودشان را از آن حزب یا گروه جدا می کنند. در واقع نقش رهبری و ولایت فقیه مؤثرترین عامل در مدیریت چالش ها و نابسامانی های اخیر به حساب می آید، به طوری که وجود جایگاه رهبری باعث خنثی شدن طرح انقلاب رنگی از پیش طراحی شده کشورهای غربی گردید. لذا می بینید حضرت امام با آگاهی و روشن بینی الهی خود در این باره می فرمایند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.”
2- هوشیاری مردم: به دلیل ساختار سیاسی و حقوقی کشور و همچنین بینش و بصیرت سیاسی مردم ایران، در سی سال گذشته، توطئه های زیادی از سوی دشمنان خارجی طراحی و عملیاتی گشت، لکن مردم همه آنها را خنثی کرده و با شکست مواجه ساختند. دراین سه دهه همچنین فتنه های داخلی زیادی به وجود آمد که همه آنها با هوشیاری مردم با شکست مواجه شده است.
مقام معظم رهبری نیز دراین باره می فرمایند: «همه سران کشورهای استکباری بدانند هنگامی که پای دشمنان به میان بیایید، ملت ایران با وجود برخی اختلاف سلیقه ها، در مقابل دشمنان متحد و مشتی واحد علیه آنها می شوند. (33)
مردم ایران، مسلمان، مومن، انقلابی و وفادار به امام(ره) و شهدا هستند و از یک بصیرت سیاسی و هوشیاری بالایی برای مقابله و خنثی سازی توطئه ها و فتنه ها برخوردارند. چرا که در جنگ هشت ساله اثبات کردند که برای دفاع از اسلام، دفاع از قرآن و جمهوری اسلامی تا کجا حاضر به هزینه کردن هستند. در واقع همین حضور آگاهانه مردم در صحنه های دفاع از انقلاب و ولایت، در برخورد با فتنه انگیزی های کشورهای غربی مثمرثمر واقع گردید.
3- استقلال ملی: مطالعه در کشورهایی که انقلاب رنگی در آنها به وقوع پیوسته نشان دهنده برخی موارد متفاوت است. در کشورهای اوکراین، صربستان، قرقیزستان و گرجستان استقلال ملی به مفهوم واقعی وجود نداشت.
این کشورها به نوعی تحت الحمایه روسیه بودند و امکان تصمیم سازی، مدیریت مستقل و مشارکت واقعی مردم در حکومت وجود نداشت. این درحالی است که کشور ما، استقلال واقعی موجب شناخت متقابل و مناسب دولت- ملت شده است. (34)
4- برخورداری نظام از پایگاه قوی مردمی: با توجه به روحیه غرب گرایانه در میان جوامعی که انقلاب رنگی در آنها به وقوع پیوسته و نیز مقایسه مستمر بین آنها با جوامع غربی می توان دریافت که جریانات سیاسی و جنبش های اجتماعی، گرایش های غرب گرا داشتند این درحالی است که در ایران، پایگاه قوی مردمی، مشروعیت سیاسی حاکمیت و پیوند عمیق مردم، این شرایط را از بین برده است. (35) 0

نتیجه گیری
استکبار جهانی از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون با استفاده از روش ها و شیوه های مختلف، درصدد براندازی و تغییر حاکمیت نظام اسلامی بوده است. براندازی نرم و به عبارتی دیگر «انقلاب رنگی» از جمله اقداماتی است که در چند سال گذشته در دستور کار دولت های خارجی بویژه آمریکا قرار گرفته است و توسط اپوزیسیون و جریانات معارض و با حمایت های کشورهای بیگانه که تحقق اهداف آنها در کشور با مشکل روبرو شده است، به بهانه ایجاد دموکراسی و با فریب افکار انجام گرفته است. در شرایط فعلی قدرت های خارجی و گروه های مختلف برای براندازی نظام های حاکم تهدید سخت را در اولویت دوم خود قرار می دهند و با رویکرد تهدیدات نرم به عنوان بهترین مدل و شیوه موثر در رسیدن به اهداف در اهداف خود به دنبال ایجاد انقلاب رنگی هستند. در سال های گذشته برخی از تحولات سیاسی و جابه جایی قدرت میان گروه های سیاسی با عقاید و دیدگاه های متفاوت در کشورهای اروپای شرقی و جمهوری های استقلال یافته از شوروی سابق همچون گرجستان، قرقیزستان با استفاده از حرکت توده ای و با استفاده از یک رنگ خاص انجام گرفته و تکرار آن در چند کشور دیگر، سبب شده تا از این نوع جابه جایی قدرت با عنوان «انقلاب های رنگی» در ادبیات سیاسی یاد گردد. موفقیت این شیوه در جوامع مذکور این گمانه در میان کشورهای غربی به ویژه آمریکا و بعضی گروه های مختلف جمهوری اسلامی را تقویت نموده است که بهترین شیوه تغییر جمهوری اسلامی در شرایط کنونی، بهره گیری از همین راهبرد، یعنی برپایی انقلاب رنگی به عنوان بهترین مدل و شیوه موثر در جابه جایی قدرت و رسیدن به اهداف خود در ایران است. براساس این الگو برخی معتقدند که کشورهای بیگانه در ایام انتخابات دهم با طرح موضوعاتی از قبیل هجمه در گفتمان انقلاب، امام و رهبری، تشکیک در سلامت انتخابات و القاء تقلب در انتخابات، طرح نظارت بین المللی بر انتخابات و تشکیل کمیته صیانت از آراء، تهدیدنمایی، بحران نمایی و سیاه نمایی از وضعیت کشور (ایجاد نارضایتی)، هدایت و مدیریت اپوزیسیون ج. ا. ا و حمایت از به صحنه آمدن تمام مخالفین و معاندین نظام با استفاده عملیات روانی، نبرد رسانه ای و فضای سایبری، ایجاد نافرمانی مدنی، درصدد ایجاد ناامنی، بحران و دامن زدن به اغتشاشات تا مرحله فروپاشی نظام سیاسی، در کشور بوده اند؛ که با هوشیاری مردم و روشن بینی رهبری درمدیریت بحران و همچنین استواری پایه های نظام جمهوری اسلامی طرح از پیش طراحی شده انقلاب رنگی ناکام ماند.
در واقع طرح انقلاب رنگی در کشور، بخشی از پازل راهبردی آمریکا برای تغییر ساختار جمهوری اسلامی ایران است که تاکنون به دفعات طراحی شده اما در هر نوبت با شکست مواجه گردیده است.

 

پانوشت
1. وفایی، حسن (1387)، «انقلاب مخملی؛ تجربه های شکست خورده و شیوه های مقابله»، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1387، ص 170
2- عرف، جمال (1387)، «انقلاب رنگی و جمهوری اسلامی ایران؛ برآورد تطبیقی»، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1387، ص 20
3. افتخاری، اصغر (1387)، «انقلاب رنگی؛ طراحی چارچوب تحلیلی»، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1387، ص 27
4. عرف. پیشین. ص11
5. یزدان فام، محمود، «انقلاب مخملی؛ بسترهای داخلی و تمایلات خارجی»، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1387، ص 57
6. افتخاری. پیشین. ص 30
7. عرف. پیشین. ص20
8. روزنامه ایران، 3 تیرماه 1388
9. روزنامه ایران، 4 تیرماه 1388
. 10 افتخاری. پیشین. ص 42
. 11 روزنامه کیهان، 16 خرداد ماه 1388
. 12 افتخاری. پیشین. ص 50
. 13 همان. ص 35
. 14 همان. ص 36
. 15 روزنامه کیهان، 16 خردادماه 1388
. 16 اقتباس از افتخاری. پیشین. ص 36-35
17. افتخاری. پیشین. ص 38
18. روزنامه کیهان، 10 تیرماه 1388
19. روزنامه کیهان، 10 تیرماه 1388
20. شارپ، جین، «از دیکتاتوری تا دمکراسی»، سایت بدون مرز، 1993، wwBEdooneMarzcom
21. روزنامه کیهان، 7 تیرماه 8138
22. روزنامه ایران، 2 تیرماه 8138
23. روزنامه یا لثارات الحسین(ع)، 3 تیرماه 8138
24. افتخاری. پیشین. ص 93
25. عرف. پیشین. ص 31
26. روزنامه کیهان، 42 خردادماه 8138
27. روزنامه کیهان، 42 خردادماه 8138
28. روزنامه کیهان، 71 خردادماه 8138
29. افتخاری. پیشین. ص04
30. روزنامه کیهان، 01 تیرماه 8138
31. قمری وفا، مرتضی، «براندازی نرم»، تهران: انتشارات مؤسسه کیهان، 1138، ص 124
32. روزنامه ایران، 6 تیرماه 8138
33. روزنامه کیهان، 61 تیرماه 8138، ص3
34. عرف. پیشین. ص12
35. همان. ص 12