اهداف دوگانه‏ى آمريكا در ادعاى مبارزه با تروريسم

1. از جهت داخلى با ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم نسبت به دشمن بيگانه ودامن زدن به احساس خطر و ضربه‏پذيرى مردم و وانمود كردن دولت آمريكا به عنوان «ناجى » ، « حامى » و « رهبر» همه‏ى مردم صرف نظر از جايگاه طبقاتى و رنگ پوست ، مذهب و قوميت آنها ، بر تضادهاى عميق و در حال شدت‏گيرى اقتصادى ، سياسى و اجتماعى در آمريكا سرپوش گذارند و مردم را به كنار گذاشتن اختلافات كم‏اهميت همچون بيكارى و ناامنى شغلى ، كاهش مزد و مزاياى اكثريت عظيم مردم از يك سو و تمركز و تراكم ثروت‏ها و سرمايه‏هاى افسانه‏اى در دست قشرى كوچك از سوى ديگر و نابودى تدريجى محيط زيست ، ستم نژادى عليه رنگين پوستان و گسترش فقر در ميان آنها و غيره و در عوض ، معطوف كردن توجه آنها به مسائل « پراهميت » چون «امنيت كشور» ، دفاع از «زندگى نوع آمريكايى » و « تمدن غرب » در برابر بيگانگان و به زعم جورج بوش پسر ، « وحشيانى » كه چشم ديدن پيشرفت ، آزادى و دموكراسى آمريكا را ندارند و به علت عقده و حسادت برآنند كه آزادى و تنعم را از اين كشور سلب كنند ، دعوت مى‏نمايد .(1)
جورج بوش كه تا اوايل سپتامبر 2001 به عنوان رئيس جمهور، جرأت پا گذاشتن به شهر نيويرك را نداشت ، پس از اين واقعه به عنوان قهرمان مردم اين شهر بر سرخرابه‏هاى جنوب منهاتان برده شد و كارگران و داوطلبان كمك به آسيب‏ديدگان برايش كف زندند و پرچم تكان دادند.
وزير دادگسترى دولت جورج دبليو بوش كه يكى از منفورترين چهره‏ها در ميان مردم بود ، بعد از اين حادثه چهار نعله مى‏تازد و قوانين ضد تروريستى‏اش را يكى از پس ديگرى به تصويب كنگره مى‏رساند و به مردم مى‏قبولاند.
بررسى لايحه‏ى « مبارزه عليه تروريسم » كه به تصويب سناى آمريكا و مجلس نمايندگان رسيد ، نشان مى‏دهد كه چگونه حوادث ، اين كشور را به سرعت به طرف نوعى حكومت پليسى و يا به عبارت بهتر به سوى نوعى فاشيسم خزنده پيش مى‏برد . طبق اذعان روزنامه‏هاى كريستين ساينس مانيتور و نيويورك تايمز لايحه‏ى جديد اختيارات زير را به مأموران دولت خواهد داد :
1. اختيارات وسيع در كنترل مكالمات تلفنى و ارتباطات اينترنتى افراد «مشكوك به تروريسم .»
2. بازداست افراد مهاجر « مشكوك به تروريسم » به مدت 7 روز بدون هيچ‏گونه اتهام و صرفا بر پايه‏ى شك و ترديد .
3. جمع كردن اطلاعات در خصوص شهروندان ، دانشجويان و مسافران به ايالات متحده
4. مجاز بودن مقامات در جمع‏آورى اطلاعات درباره‏ى اعتقادات و انتقال پول افراد
5. توقيف اموال افراد «مشكوك به تروريسم » و انجام آزمايش DNA روى آنها وبالاخره ،
6. سه برابر كردن مأموران مرزى در مرز كانادا و مكزيك .(2)
روزنامه‏ى كريستين ساينس مانيتور مى‏نويسد : « بسيارى از اين مقررات هيچ ربطى به واقعه‏ى 11 سپتامبر ندارند و دولت و مقامات امنيتى ، مدت‏ها در صدد اعمال اين مقررات بوده‏اند و اكنون از اين واقعيت براى پياده‏كردن آنها استفاده مى‏كنند . » جو اختناق و رعب و وحشتى كه به دنبال فاجعه‏ى 11 سپتامبر به وجود آمده است ، به تجاور مأموران دولت به آزادى‏ها و حقوق مدنى مردم خاتمه پيدا نمى‏كند ، بلكه چهره‏اى به مراتب كريه‏تر دارد.
آقاى فلويد ابرامز، متخصص آزادى بيان ، (اصلاحيه‏ى اول قانون اساسى آمريكا ) مى‏گويد :« هنگامى كه احساس خطر و تهديد مى‏كنيم ، اصلاحيه‏ى اول يا ارزش‏هاى مربوط به آن تابع مصالح ديگر مى‏شود .»
نمونه‏ى آشكار آن برخورد شديد ميان كاخ سفيد و بيل ماهر ، گرداننده‏ى يكى از برنامه‏هاى آخر شب شبكه‏ى تلويزيونى اى . بى . سى است . او ضمن اين برنامه در جواب يكى از سناتورها كه گفته بود ربايندگان هواپيما ، مشتى آدم بزدل‏اند ، گفته بود : « بزدل ، دولت آمريكاست كه به هدف‏هايى در فاصله‏ى هزاران مايل موشك مى‏زند نه به ربايندگان هواپيما.»
به دنبال اين گفت‏و گو ، تمام انحصاراتى كه براى اين برنامه تبليغ مى‏فرستادند ، كمك مالى خود را قطع كردند تا ادامه برنامه ناممكن شود. در آخر ، او مجبور شد به طور علنى از گفته‏ى خود عذرخواهى كند . آرى فليشر، سخنگوى كاخ سفيد، روز بعد به بيل ماهر حمله كرد و گفت : « مردم بايد مواظب گفتار و رفتار خود باشند .»
كاخ سفيد به اين گفته‏ى سخنگوى رسمى‏اش اكتفا نكرد . چند روز بعد ، كندليزارايس، مشاور امنيتى رئيس جمهور ، رؤساى پنج شبكه‏ى تلويزيونى را فراخواند و از آنها خواست داوطلبانه « مواظب رفتار و گفتار خود باشند .» اينها چيزهايى است كه مى‏توانست روزى در شوروى سابق يا حكومت‏هاى ديكتاتورى دست نشانده‏ى آمريكا اتفاق بيفتد ، فقط با يك تفاوت بسيار مهم و آن اين كه در شوروى سابق و حكومت‏هاى ديكتاتورى « جهان سوم » هميشه در برابر فشار دولت مقاومت و مبارزه و سرپيچى وجود داشت . در آمريكا هر پنج شبكه‏ى تلويزيونى با جان و دل پذيرفتند كه مواظب گفتار و رفتار خود باشند ؛ چرا كه در واقع منافع اين دو انحصارات بزرگ صاحب شبكه‏هاى تلويزيونى و دولت آمريكا چنان به هم گره خورده و درهم تنيده است كه دولت نيازى به سانسور رسمى ندارد.
اما نوبت به مردم آمريكا كه مى‏رسد شاهد مقاومت در برابر دولت هستيم ، به طورى كه تاكنون تعداد نامعلومى از استادان ، خبرنگاران ، كتابداران ، آموزگاران و كاركنان دولتى و خصوصى به علت اظهار نظرهايى مخالف با دولت درباره‏ى فاجعه‏ى 11 سپتامبر از كار بركنار شده‏اند.
تام گوتينگ ، روزنامه‏نگار يكى از روزنامه‏هاى تكزاس ، در مقاله‏ى خود نوشته بود : « جورج دبليو بوش بعد از اصابت هواپيما به برج‏هاى دوقلو، مثل بچه‏اى ترسو دور كشور مى‏گشت و به خاطر وحشت از كابوس ، دنبال پناهگاهى در رختخواب مادرش مى‏گشت .» با آن كه مجبور شد بلافاصله در صفحه‏ى اول روزنامه از اين كار خود عذرخواهى كند ، اما روز بعد شغل خود را از دست داد .
مسئول برنامه‏ى اخبار تلويزيون koni كه توسط دانشجويان و مدرسان دانشگاه ميسورى اداره مى‏شود ، از گويندگان خبر خواسته بود كه ضمن اجراى برنامه پرچم آمريكا را به لباس خود نزنند . نمايندگان مجلس ايالتى ميسورى بلافاصله درخواست رسيدگى ره بودجه اين تلويزيون را مطرح كردند .
در ايالت ارگان آقاى دان گوترى، روزنامه نويس 61 ساله ، به علت انتقاد از رئيس جمهور ، به دفتر ناشر روزنامه ، آقاى دنيس ماس ، فراخوانده شد و بلافاصله از كار اخراج شد .
به گزارش روزنامه‏ى گاردين در تحليل از جورج مونبيت با اشاره به اين كه اين جنگ همان آزادى را تهديد مى‏كند كه مدعى دفاع از آن است ، آورده است :
« رژيم طالبان به دست رژيمى از ميان رفت كه به ارزش‏هايى كه مدعى دفاع از آنهاست ، پشت كرده است .»
شش هفته قبل ، كيت سيريا از دبيرستان سيمسون ويل در چارلستون موقتا اخراج شد . او به اصطلاح مرتكب دو جنايت «فجيع» شده بود . او روى پيراهن خود اين عبارت‏ها را نوشته بود : « مخالف بوش ، مخالف بن لادن » و« زمانى كه اجساد كودكان افغان را در تلويزيون ديدم نسبت به امنيت ملى احساس تازه‏اى پيدا کردم . خدا به آمريكا رحم كند.» مدير مدرسه مدعى شده است كه اقدام كيت به تحصيلات و تفكر بچه‏هاى ديگر صدمه مى‏زند . وى معتقد است كه « براى دانش‏آموزان من آنارشيسم به معناى چيزى بد و شيطانى است.» دادگاه وى را به مدت چند ماه از تحصيل معاف كرد و اواخر ماه نوامبر، دادگاه عالى به وى اجازه دفاع از خود نداد .
كيت فقط نمونه‏اى از چندين جوان ناراضى است كه براى دستيابى به آزادى‏هاى ابتدايى سياسى مبارزه مى‏كنند . اين حوادث و حوادثى نظير آن با توجه به دو روندى كه اتفاق افتاد بسيار مهم و شايان توجه‏اند .(3)
در چنين جو رعب و وحشتى لاجرم صداى بسيارى از گروه‏ها ، سازمان‏ها و محافل طرفدار حقوق مدنى نه فقط چپ و ترقى‏خواه ، بلكه ليبرال را هم در گلو خفه كرده است . اين جو در هفته‏هاى اخير تا آن جا پيش رفته است كه حتى روزنامه‏هايى چون نيويورك تايمز نيز سرو صدايشان درآمد . در همين روزنامه مى‏خوانيم :
در اوايل سپتامبر ، اكسفام(4) ، سازمان انگليسى كمك‏هاى انسانى ، مى‏خواست طومارى منتشر كند كه طى آن از دولت مى‏خواست «سلامتى انسان‏ها را برثروت‏اندوزى مقدم دارد »؛ چرا كه برخى داروهاى حياتى ، به دليل تسلط قوانين ثبت اختراعات پرفروش، از دسترس اكثريت مردم خارج است . بلافاصله پس از واقعه‏ى 11 سپتامبر اين طومار از صفحه‏ى الكترونيكى اكسفام حذف شد . پس ازاين واقعه ، بسيارى از سازمان‏هاى طرفدارى محيط زيست و گروه‏هاى ترقى‏خواه به طور چشمگيرى عقب نشينى كرده‏اند. براى مثال ، كلوب سيرا كه سازمانى معتدل و ليبرال و طرفدار محيط زيست است ، شعار w. watch (يعنى مواظب كارهاى جورج دبليو باشيد ) را از صفحه‏ى الكترونيكى خود حذف كرده است ؛ چرا كه مردم اكون آن را توهين به رئيس‏جمهور مى‏دانند . سنديكاهاى اصلى كارگرى آمريكا (AFL-CIO)
و بسيج براى «عدالت جهانى » و بسيارى از گروه‏هاى ديگر كه قرار بود روز 29 سپتامبر تظاهرات بزرگى در واشنگتن به مناسبت گردهمايى سران بانك جهانى وصندوق بين‏المللى پول تشكيل دهند ، اين تظاهرات را متوقف كردند . دوستان كره‏ى خاك گردهمايى سالانه‏ى خود درباره‏ى توليد ذرت از طريق مهندسى ژنتيك را تعطیل كرد حتى بدون اين كه اعلاميه‏اى صادر كند .
آشيار راسل ، يكى از اعضاى گروه فعالان فيلادلفيا ، كه طرفدار ارزان كردن داروها براى بيمارى ايدز است به خبرنگار نيويورك تايمز مى‏گويد : « اكنون زمان اتحاد با يكديگر به صورت يك ملت واحد است . در حال حاضر ، قضاوت مردم درباره‏ى هر كسى كه جز اين كند ، قضاوتى بسيار سخت خواهد بود .»
اينها نمونه‏هاى كوچك از موج بزرگ گردش به راست و سرآغاز برنامه‏اى درازمدت است كه هيئت حاكمه با كمك همه جانبه و فعال دستگاه‏هاى ارتباط جمعى ، سران دولت و نظريه‏پردازان پرنفوذ دست راستى چنانچه بتوانند خيال پياده كردنش را دارند .
بى جهت نيست كه بلافاصله پس از فاجعه‏ى 11 سپتامبر تصميم گرفته شد وزارت خانه‏ى جديدى به نام «امنيت ميهنى » به وجود آورند و جورج دبليو بوش در نطق معروف 20 سپتامبر خود ، برپايى اين وزات‏خانه را به اطلاع همگان رساند . وظيفه‏ى اين وزارت‏خانه كه با شوراى امنيت ملى و دفتر رئيس جمهور همكارى نزديك خواهد داشت ، هماهنگ ساختن فعاليت 46 اداره‏ى مختلف مربوط به امنيت داخلى ( از جمله پليس سياسى (FBI) و پليس مخفى ( خواهد بود . كسى كه به عنوان استاندار پنسيلوانيا بيشترين حكم اعدام را امضا كرده و مصمم است موميا ابوجمال ، روزنامه‏نگار مبارز سياه‏پوست ، را نيز اعدام كند ، نفر دوم براى امضاى حكم اعدام ، جورج دبليو بوش ، فرماندار تكزاس و رئيس جمهور فعلى ، است .
تمهيدات فوق نه تنها دست پليس سياسى و پليس مخفى را باز خواهد گذاشت كه به بهانه‏ى مبارزه با تروريسم ، بسيارى از حقوق مدنى و آزادى‏هاى فردى در آمريكا را محدود كند و در نتيجه بتواند توجيهى براى اعمال فشار بر گروه‏ها ، سازمان‏ها و احزاب ترقى‏خواه ، چپ و حتى ليبرال طرفدار كارگران و زحمتكشان و مدافعان محيط زيست و مخالفان تجاوزات آمريكا در خارج بويژه سازمان‏هاى مدافع مردم فلسطين پيدا كند ، بلكه دست سازمان سيا را باز خواهد كرد تا تجاوزات خود را در كشورهاى خارج تشديد كند . به قول نيويورك تايمز :« ناظران برسيستم اطلاعاتى كشور در كنگره به اين نتيجه رسيده‏اند كه به اداره‏ى جاسوسى
آمريكا (سيا) بايد اجازه داده شود تا با تكنيك‏هاى ستيزه‏جويانه‏ترى از جمله
به كار گرفتن مأموران نابكار خارجى با تروريسم مبارزه كنند .» بعد از واقعه‏ى 11 سپتامبر ، كميته‏ى اطلاعات سنا و مجلس نمايندگان به اين نتيجه رسيده‏اند كه بعضى از محدوديت‏هاى موجود بر هيئت حاكمه با انجام اين كار،هدف حمله‏اش نه فقط دشمن خارجى كه در درجه‏ى اول دشمن داخلى است و نيز مرعوب ساختن هر حركتى كه نظام را به چالش گيرد و زير سؤال برد و پيدا كردن فرصت براى دست زدن به تعرض آشكار نظير دهه‏ى 1950 عليه نيروهاى معارض داخلى و سركوب همه جانبه‏ى آنها .
در آمريكا آمارى از سوى رسانه‏هاى اين كشور پخش شد كه از بيستم شهريور (11 سپتامبر) به مدت شش ماه ، خط تبليغى و فكرسازى مردم در آمريكا از ويرانه‏ها به صورت جالبى اعمال شده است ؛ اين خط فكرى را در برابر تصاوير وحشتناك فروريختن برج‏هاى تجارى در نيويورك ، تخريب ساختمان وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) و اجساد قربانيان آن و حالت فوق‏العاده خطرناك امنيتى قرار داده‏اند در مدت شش ماه هر آمريكايى 5 هزار بار، صحنه‏ى حادثه‏ى وحشتناكى را ديده است كه در مقياس بزرگ‏ترين ضربه به امنيت ملى براى آنها محسوب مى‏شود . روان‏شناسى اجتماعى - سياسى اين خبر در جامعه‏ى آمريكا قابل نقد و بررسى است .(5)
در اين ميان ، ترس‏آورترين پديده ، نقش دستگاه‏هاى ارتباط جمعى از همان لحظات اوليه‏ى وقوع حمله بود ؛ يكدست بودن حيرت‏آور شيوه‏ى برخورد شبكه‏هاى تلويزيونى و اكثريت قريب به اتفاق راديوها و روزنامه‏ها به مسئله، تسلط سهمگين صدها نظريه‏پرداز ، مفسر ، تحليل‏گر و خبرنگار طرفدار اسرائيل بر تفسيرها و گفتارها و رهنمود دادن و ارزيابى‏هاى آكنده از كينه و نفرت نه تنها عليه مردم عرب و مسلمانان ، بلكه نسبت به رنگين پوستان و مهاجران خارجى و فريادهاى انتقام‏جويى و دامن زدن به حس ميهن‏پرستى افراطى و ظاهرشدن پرچم آمريكا روى صفحات تمام شبكه‏هاى تلويزيونى و ترغيب مردم به برفراشتن پرچم بر در و ديوار و بام منازل و در اتومبيل‏ها و هر جاى ممكن ديگر .

2. از جهت خارجى‏
آمريكا از لحاظ خارجى هدف‏هاى زير را دنبال مى‏كند :
الف . به صف كردن مجدد شمارى بيشترى از كشورهاى جهان به دنبال خود و تسلط بر نهادهاى نظامى ، سياسى ، امنيتى ، مالى ء بانكى اين كشورهال و نفوذ در اين نهادها و استفاده از اين تسلط براى تحكيم و پيشبرد سيطره‏ى بلامنازع خود بر بخش‏هاى هر چه بزرگ‏ترى از جهان با عنوان "pan Americana" ، برنامه‏اى كه پس از فروپاشى شوروى ، نظريه‏ها و طرح آن توس اشخاصى چون ساموئل هانتينگتون و پال ولفوويتز تدوين شد ؛ اما در سال‏هاى اخير بويژه پس از روى كار آمدن دولت جورج دبليو بوش ، لطمات كارى به انجام عملى آن خورده بود .
ب . از اين رهگذر آمريكا مى‏كوشد هر كشورى را كه در «ائتلاف»خيرش وارد نشود در زمره‏ى كشورهاى گردنكش ، پناهگاه تروريست‏ها و حامى تروريسم قرار دهد، زير فشار سياسى و اقتصادى بگذارد و در صورت لزوم به آن حمله‏ى نظامى كند .
ج . گسترش پايگاه‏هاى نظامى آمريكا در منطقه‏ى نفت‏خيز خليج فارس ، گسترش نفوذ سياسى و نظامى خود از منطقه‏ى خليج فارس به آسياى مركزى و افغانستان و بدين سان به وجود آوردن منطقه‏ى نفوذى ميان روسيه و چين از يك سو و محاصره‏ى آن دو كشور و ايران از سوى ديگر ، و به اين ترتيب به دست آوردن كارت برنده‏ى ژئوپلتيك كم‏نظيرى كه پيش از اين با مخالفت شديد روسيه ، چين و ايران روبه‏رو شد .
د . تسلط بر افغانستان به عنوان جايى امن براى انتقال نفت و گاز كشورهاى اطراف درياى خزر و آسياى مركزى به خليج فارس و بدين سان دسترسى آسان و ارزان بر اين خزاين عظيم انرژى و بالاخره،
ه .بيرون آمدن از انزواى سياسى به عنوان كشورى متجاوز به حقوق مردم جهان و لگدمال كننده‏ى قراردادهاى بين المللى و وانمود كردن خود به عنوان كشورى مورد تجاوز و طلبكار از جامعه‏ى بين المللى .
براى اجراى اين سياست ، آمريكا ديگر نيازى به حفظ چهره‏ى آزادى خواهانه و بشروستانه ندارد و به همين علت در مقابل اخراج خود از سازمان‏هاى بشردوستانه بين‏المللى با بى‏اعتنائى برخورد مى‏كند .
آنچه تاكنون اتفاق افتاده است عبارت است از :

1.اخراج آمريكا از عضويت در كميسيون حقوق بشر سازمان ملل
اخراج آمركا از عضويت در كميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد كه از بدو تأسيس آن بيش از 50 سال مى‏گذرد و همواره در آن عضويت داشته است ، سرشكستگى بزرگى براى واشنگتن به شمار مى‏رود .
شن گوفانگ ، معاون نماينده‏ى چين در سازمان ملل متحد ، اعلام كرد شكست آمريكا به اين معناست كه اقدامات گذشته‏ى آن در كميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد خوشايند نبوده است . وى افزود: « اقدامات آمريكا در كنفرانس اين كميسيون در ژنو، فضا را براى گفت و گوى تمامى اعضا خراب كرد .»
كوفى عنان ، دبيركل سازمان ملل متحد، نيز ضمن اعلام اين كه تأسف آمريكا ازخلع يد از كميسيون حقوق بشر را درك مى‏كند ، ابراز اميدوارى كرد كه ايالات متحده آمريكا همچنان در حفظ و حمايت از حقوق بشر بكوشد .
به گزارش خبرگزارى فرانسه ، به نقل از فرداكهارد ، سخنگوى سازمان ملل متحد ، عنان از اقدام‏هاى آمريكا و ايفاى نقش محرك وى طى سال‏هاى اخير در تدوين متن‏هاى بسيار مهم ، نظير بيانيه‏ى جهانى حقوق بشر و نيز عهده‏دار بودن نقش كليدى در كميسيون حقوق بشر تقدير كرد .
اين كميسيون كه مقر آن در ژنو است ، در پى ايجاد زمينه‏ى احترام به حقوق بشردر سراسر جهان است .
عنان همچنين تلاش آمريكا در جهت حقوق بشر را به منزله‏ى مشاركتى بسيار عمده قلمداد كرد .
ايالات متحده آمريكا در جريان رأى‏گيرى پيش‏بينى نشده ، كرسى خود را دركميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد از دست داد . به گفته‏ى ديپلمات‏ها ، اين اقدام ناشى از خشم روزافزون در قبال سياست يك جانبه‏ى واشنگتن به چندين پرونده‏ى بين المللى صورت گرفته است .

2. اخراج آمريكا از هيئت بين المللى كنترل مواد مخدر
يك هفته بعد از كنار گذاشتن آمريكا از كميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد ، اين دولت كرسى خود را در هيئت بين المللى كنترل مواد مخدر نيز از دست داد .
هربرت اوكان ، سفير سابق آمريكا در آلمان شرقى سابق ، كه براى دوره‏ى سه ساله نامزد عضويت در اين هيئت بود ، در نخستين دور رأى‏گيرى در شوراى اقتصادى و اجتماعى سازمان ملل متحد كه سرپرستى هيئت بين المللى كنترل مواد مخدر را بر عهده داشت ، شكست خورد و در واشنگتن ريچارد بوچر، سخنگوى وزارت امور خارجه آمريكا ، نتيجه‏ى اين رأى‏گيرى را مايه‏ى تأسف توصيف كرد .
بوچر گفت : « اوكان در محافل سازمان ملل ، چهره‏اى بسيار شناخته شده بود و نمى‏دانم چرا وى در مبارزه‏ى خود براى انتخاب مجدد شکست خورده است . ما تصميم داريم همچنان در مسائل مربوط به موادر مخدر در سطح بين المللى نقش داشته باشيم. ما همكارى خود را با برنامه‏ى بين المللى كنترل مواد مخدر سازمان ملل و هيئت بين المللى كنترل مواد مخدر ادامه خواهيم داد و از آنها حمايت جدى خواهيم كرد .»
سخنگوى سازمان ملل متحد گفت : « اين رأى‏گيرى تحت‏الشعاع شكست آمريكا درانتخابات براى عضويت در كميسيون حقوق بشر قرار گرفت .»
در مجموع هفت نامزد از سوى دولت‏هاى مختلف معرفى شده بودند كه نامزدهاى دولت‏هاى هلند و اتريش در دور اول رأى‏گيرى انتخاب شدند و نامزدهاى فرانسه ، هند و پرو در دو دور ديگر رأى‏گيرى برگزيده شدند . يك برزيلى و يك ايرانى دربين نامزدها براى عضويت در اين هيئت رأى آوردند .

3. خروج آمريكا از پيمان كيوتو
دولت بوش اعلام كرد كه از پيمان كيوتو مبنى بر رعايت آلودگى محيط زيست كه به لايه‏ى اوزن صدمه مى‏زند ، خارج مى‏گردد . اين اقدام موج نارضايتى را عليه آمريكا در سراسر جهان افزايش داد. اين نارضايتى زمانى شدت گرفت كه آمريكا از پيمان محدوديت توليد سلاح‏هاى ضد موشكى ABM نيز خارج شد .
اينك سؤالى كه مطرح مى‏شود اين است كه آيا با تغييرات عميق سياسى ، نظامى وحتى روانى كه هيئت حاكمه‏ى آمريكا در چند هفته‏ى اول حادثه يك تنه نه در داخل بلكه در سراسر جهان به وجود آورده است ، خواهد توانست به اهدافى كه نام برده شد دست يابد ؟
وارد شدن در اين بحث بسيار مهم ، نياز به قضايى گسترده‏تر دارد ؛ چرا كه بايد توجه خود را به بحران عميق و ساختار متناقض و پيچيده‏اى كرد كه چه ازجهت اقتصادى و چه از جهت سياسى در درون خود دارد . در واقع ، آمريكا و شركاى بسيار نزديكش چون انگليس و اسرائيل اگر بتوانند در كوتاه مدت اوضاع را به نفع خود تغيير دهند ، در دراز مدت آنچه شاهدش خواهيم بود ،عمق‏گيرى هرچه بيشتر تضادهاى ساختارى نظام چه در داخل و چه در خارج از يك سو و آگاهى توده‏هاى عظيم مردم چه در اروپا و چه در آمريكا و چه در جهان سون از سوى ديگر خواهد بود . به سخن ديگر ، مردم جهان به جاى آن كه به اين نظام اجازه
دهند بشريت را به سوى بربريت ببرد . درخواهند يافت كه بايد آلترناتيوى
انسانى ، عملى و سازگار با بقاى خود در برابر آن مطرح كنند .
براى اين جنگ بايد انديشمندان ، پرونده‏ى خاص و جداگانه‏اى باز كنند و ويژگى‏هاى آن را شناسايى كنند ؛ جنگى كه نه اهداف جنگ ، نه دشمن يا دشمنان خاص در جنگ ، نه جبهه‏ى جنگ و نه قوانين و مقررات جنگ و نه ابزار و سلاح‏هاى جنگى و نه حتى امكان مقايسه‏ى نيروهاى دو طرف هيچ‏گونه شباهتى با جنگ‏هاى گذشته ندارد . در واقع ، آمريكا با زير پا گذاشتن همه‏ى ضوابط ، سنت‏ها ، رويه‏هاى گذشته و حتى قوانين و عهدنامه‏هاى بين‏المللى با همه‏ى دنيا به نام جنگ با تروريسم به ستيز برخاسته است كه بر پايان كوتاه‏مدت آن نيز هيچ‏گونه اميدى مترتب نيست .
البته اين امر به اين معنا نيست كه آمريكا در اتخاذ سياست جديد خود با هيچ‏گونه مانعى روبه رو نيست و به هر طريقى كه بخواهد مى‏تواند برنامه و سياست نظامى‏گرى خود را به پيش ببرد . دولت آمريكا نه در داخل كشور خود با حمايت همه‏جانبه و مستمرى مواجه است و نه در خارج از كشور با استقبال دولت‏ها روبه روست .
اگر چه چند صباحى با كنترل رسانه‏هاى جمعى و تبليغات يك سويه بتواند عموم آمريكاييان را با خود داشته باشد ؛ ولى به تدريج زمانى كه فشارهاى اقتصادى، سياسى و امنيتى آثار خود را بر زندگى روزمره‏ى مردم آشكار كند ، يقينا زمزمه‏هاى مخالف و مقاومت شروع خواهد شد . همان‏طور كه در جنگ ويتنام ، مخالفت‏ها و مقاومت‏هاى واضح نقش مهمى در خروج آمريكا از ويتنام بر جاى گذاشت.
در صحنه‏ى بين الملل نيز دولت آمريكا با چالش‏هاى فراوان روبه روست . او نه تنها حاميان جدى در اين مسير ندارد ؛ بلكه هزينه‏ى گزافى را بايد بابت حمايت بعضى از دولت‏ها مانند اسرائيل و انگليس بپردازد. زمانى كه دوره‏ى همدردى ازآمريكا به لحاظ حوادث 11 سپتامبر به پايان برسد ، سيل مخالفت و حتى مقابله با اين سياست از سراسر جهان بر خواهد خاست .
به هر ترتيب ، دولت بوش ناقوس جنگ را به صدا درآورده است و آن هم جنگ عليه آمريكا ، نه جنگ عليه بشريت و در بالاترين سطوح نيز مشغول دست و پنجه نرم كردن درباره‏ى دامنه و زمان‏بندى واكنش نظامى در برابر حمله‏ى اخير به مركز تجارت جهانى است .
برخى مقامات رسمى به رهبرى پال ولفوويتز و لوئيس ليبى، رئيس دفتر ديك چنى معاون رئيس جمهور فشار آورده‏اند كه عمليت نظامى هر چه زودتر و نه تنها عليه بن لادن در افغانستان ، بلكه عليه ديگر پايگاه‏هاى مشكوك به تروريسم مثل عراق و دره‏ى بقاع در لبنان صورت گيرد . اين مقامات كشورهاى متعددى را در فهرست هدف‏هاى نظامى آمريكا براى اجراى عمليات نظامى قرار داده‏اند و اكنون نيز بعد از افغانستان درصدد حمله به عراق‏اند .
شمارى از محافظه‏كاران نامه‏اى را دست به دست مى‏گردانند كه در آن به رئيس جمهور پيشنهاد شده است « كوشش جدى براى برانداختن صدام حسين به عمل آورد ؛ حتى اگر او به طور مستقيم به تروريست‏هايى كه به نيويورك و واشنگتن حمله كردند. ربطى نداشته باشد .» در واكنش به اين گروه ، كالين پاول ضمن گردهمايى آخر هفته سپتامبر 2001 سران كشور با بوش در كمپ ديويد اين نظر را پيش برد كه دولت بايد به خود فرصت دهد كه ابتدا زمينه‏هاى سياسى عمليات نظامى آمريكا در افغانستان و ساير كشورها را فراهم سازد و از لحاظ قوانين بين المللى توجيهى منطقى داشته باشد . او گفته است : « ما نمى‏توانيم با يك ضربه همه چيز را حل كنيم .»
در اين خصوص يكى ديگر از مقامات بلند مرتبه‏ى آمريكا به خبرنگار نيويورك تايمز مى‏گويد : « نحوه‏ى اجراى مرحله‏ى بعدى يعنى هجوم نظامى آمريكا هنوزمورد بحث است و ممكن است دربرگيرنده‏ى حمله به دولت‏هايى باشد كه از تروريسم پشتيبانى كرده‏اند ؛ مگر اين كه اين دولت‏ها در هفته‏هاى آينده پيشنهاد آمريكا را در پيوستن به آنچه جورج بوش آن را جنگ جهانى عليه ترور نام گذاشته است ، بپذيرند. اين جنگ چنان دامنه‏ى وسيعى دارد كه نمى‏توان آن را به يك باره تمام كرد . به عبارت ديگر ، آمريكا منتظر عكس‏العمل كشورهاى منطقه به ائتلاف برپاشده از سوى آمريكا و پذيرفتن شرايط آمريكا براى ورود به اين ائتلاف است . در صورتى كه اين كشورها تسليم خواسته‏هاى آمريكا نشوند ، مى‏توانند در جرگه‏ى كشورهايى قرار گيرند كه يا تروريسم را تشويق كرده‏اند و يا به تروريست‏ها پناه داده‏اند. »
از آن جا كه صرف جنگ با تروريسم نتوانست بحران‏هاى جنگ طلبانه‏ى مورد نيازآمريكا را خلق كند ، دولت بوش در دو مرحله ، زمينه‏ى گسترش اهداف اين جنگ را فراهم كرده است . ابتدا در سخنرانى كنگره از مقابله با محور شرارت متشکل ازدولت‏هاى ايران ، عراق و كره شمالى نام مى‏برد و چند صباحى بعد ، مسئله‏ى استفاده از سلاح‏هاى هسته‏اى عليه هفت كشور با انتشار عمدى سند سرى پنتاگون را مطرح مى‏كند و در واقع ، حوزه‏ى جنگ را به چهار كشور ديگر منجمله چين ، روسيه ، ليبى و سوريه گسترش مى‏دهد .
تمام اين ادعاها و بيانيه‏ها بيانگر اين واقعيت است كه دولت آمريكا براى حل مشكلات بنيادين خود نياز به جنگ دارد و اين جنگ هم نمى‏تواند محدود و كوتاه‏مدت باشد و اين احتمال جدى وجود دارد كه جنگ افروزان آمريكايى براى شعله‏ور كردن آتش جنگ جهانى ، بايد حادثه‏ى ديگرى همچون 11 سپتامبر در آمريكا و يا در خارج از اين كشور خلق كنند . نظام حاكم بر جهان در آغاز قرن بيست‏ويكم نظامى به هم پيوسته و به هم وابسته است . در چنين نظامى امكان ايزوله كردن حوادث و وقايع ميان دو كشور رخ مى‏دهد . ارتباط سياسى ،اقتصادى و فرهنگى ميان كشورها و ملت‏هاى مختلف آن چنان در هم تنيده شده است كه هرحادثه‏اى مى‏تواند تأثير مستقيم يا غير مستقيم بر ساير كشورها و جوامع داشته باشد و آنها را مجبور به اتخاذ موضع و عكس‏العمل كند . اين امر زمانى و به صورتى برجسته چهره مى‏نمايد كه در اين ماجرا يك قدرت بزرگ جهانى همچون آمريكا از طرفى و يك منطقه‏ى حساس استراتژيك همچون جهان اسلام ، از طرف ديگر درگير شده باشند . بويژه آن گاه كه يك طرف ماجرا يعنى آمريكا ، بى‏طرفى و بى‏تفاوتى را برنتابد و همه‏ى كشورها و دولت‏ها را به موضع‏گيرى علمى و رسمى فراخواند . به اين ترتيب ، بررسى مواضع ساير كشورها بويژه دولت‏هاى بزرگ جهانى اهميت ويژه‏اى دارد. از آن جا كه دولت آمريكا انگشت مبارزه عليه تروريسم را متوجه جهان اسلام كرده است ، در اين فصل به بررسى مواضع كشورهاى ديگر با عنوان كشورهاى پيرامونى مى‏پردازيم .

پی نوشتها:

1- The day every things chaned, Text of presidents speech, Nov, 30 2001
2- New York Times, Oct, 16. 2001 & Christian Science Monitor, Sept, 24, 2001
3- بولتن ، غرب شناسى ، آمريكا از نگاهى ديگر ، شماره‏ى 30 ، صفحه‏ى 40
4- oxfam
5- بولتن ، غرب شناسى ،آمريكا نگاهى ديگر ، اسفند 80 ، ص 35.