آیا امپراتوری آمریکا در سراشیبی سقوط قرار گرفته است

هاوبسبام در ادامه نوشته است: غروب وال استریت نماد برتری مالی ایالات متحده صعود اقتصادی و مالی چین که توانست با بهره گیری از تقسیم بین المللی کار رشد مستقلی را از سر گیرد و جنبش های قدرتمند چپ در آمریکای لاتین هر کدام به روش خود گواه بر هم خوردن تعادل در روابط بین المللی است و ژئو پولیتیک نوینی که مشخصه اش تعدد بازیگران پر نفوذ است جایگزین جهان تک قطبی شده است که غرب بر آن فرمانروایی می کرد.
نویسنده مقاله در ادامه با اشاره به بحران مالی کنونی در غرب نوشته است: حتی پیش از وزش توفانی که جهان مالی را در هم نوردید لابلای اخبار روزنامه ها چند خبر جلب توجه می کرد.
شمار کاربران اینترنتی در چین از آمریکا بیشتر شده است. این کشور تنها 25 درصد از ترافیک اینترنتی را به خود اختصاص می دهد درحالی که این رقم 10 سال پیش بیش از نیمی از ترافیک بود. ابتکارات جان بخشی دوباره به دور مذاکرات بازرگانی بین المللی دوحه با شکست روبرو شد که یکی از دلایل آن عدم پذیرش چین و هندوستان برای فدا کردن کشاورزان فقیر در قربانگاه تبادل آزاد کالا بود. در جریان بحران گرجستان روسیه با نادیده گرفتن اعتراضات ضعیف واشنگتن از منافع ملی خویش در قفقاز دفاع کرد.
این رخدادهای گوناگون نمونه هایی از شکل بندی جدید روابط بین المللی است. یعنی پایان سلطه غرب که از نیمه اول قرن 19 آغاز شده بود. تنها تاثیری که سستی و ناتوانی کنونی نظام مالی دارد تسریع جنبش عقب نشینی غرب است.
همچنین در این مقوله هفته نامه آلمانی «اشپیگل» در شماره 30 سپتامبر خود مطلب «پایان تکبر» و عنوان دوم خود را به نوشته «آمریکا نقش سلطه گر اقتصادی خود را از دست می دهد» اختصاص داده است. کنایه هایی که تنها از عهده تاریخ ساخته است.
هاوبسبام در ادامه پس از ذکر عناوین اشپیگل ادامه می دهد: چند سال پیش فرانسیس فوکویوما از «پایان تاریخ» از طریق پیروزی بلا متنازع مدل امریکایی ـ غربی سخن گفت و پس از نخستین جنگ خلیج فارس (1990 ـ1991) شماری از ناظرین طلیعه قرن 21 آمریکایی را گمان می زدند.
15 سال بعد با اجماع دیگری روبرو هستیم که ظاهرا به واقعیت نزدیک تر است. ما به یک «جهان پسا آمریکایی» وارد می شویم. همان گونه که در کتاب سفید دفاع و امنیت ملی که در ژوئن 2008 (87) توسط دولت فرانسه تدوین شده آمده است «جهان غرب یعنی عمدتا اروپا و آمریکا تنها دارندگان ابتکار اقتصادی و راهبردی به آن صورتی که در سال 1994 (73) بودند دیگر نیستند».
در این کتاب درباره این پرسش که «آیا جهان چندقطبی شده» آمده است تردیدی نیست که ایالات متحده برای سال های طولانی موقعیت ممتاز خود را و نه تنها در زمینه نظامی حفظ خواهد کرد. اما این کشور باید ظهور مراکز جدید قدرت نظیر پکن دهلی نو برازیلیا و مسکو را در مد نظر بگیرد.
با بن بست مواجه شدن بحران هسته ای ایران عواقب غیرمترقبه مذاکرات با کره WTO درجا زدن مذاکرات سازمان جهانی تجارت شمالی موید این نکته است که ایالات متحده حتی با همپیمانی اتحادیه اروپا قادر به تحمیل نقطه نظرات خود نیست و برای حل بحران ها به همدستان و شرکای دیگری نیاز دارند.
می توان به این قدرت های جدید مجموعه ای از بازیگران دیگر را افزود که «ریچارد هس» یک مسئول بلند پایه دولت بوش پدر و نیز وزارت خارجه دولت کنونی و رئیس شورای روابط خارجی (نیویورک) آنها را «جهان غیر قطبی» معرفی می کند.
وی با آمیختن چند نهاد مانند آژانس بین المللی انرژی سازمان همکاری شانگهای سازمان بهداشت جهانی و سازمان های منطقه ای نیروهای حزب الله و... نتیجه می گیرد که جهان امروز بیشتر با CNN شهرهایی چون شانگهای سائوپولو; رسانه هایی از الجزیره گرفته تا قدرتی پراکنده روبرو است تا یک قدرت متمرکز و هر چه باشد دولت هایی که افول آنها زیر ضربه های کاری جهانی سازی پیش بینی شده بود در جستجوی «مکانی امن» هستند.
چین هند روسیه و برزیل با تکیه بر بلند پروازی های خود نظم جهانی را که درصدد انزوای آنان بود زیر سئوال می برند. کشورهای دیگری از ایران تا آفریقای جنوبی ملل آمریکای جنوبی و اندونزی البته با بردی کمتر مصممانه از منافع خود دفاع می کنند.
هیچ یک از این دولت ها از ایدئولوژی کلی نظیر اتحاد شوروی الهام نمی گیرند. هیچکدام خود را به عنوان الگوی بدیل معرفی نمی کنند. همه آن ها کم و بیش اقتصاد بازار را پذیرفته اند. ولی هیچکدام حاضر به کوتاه آمدن در قبال منافع ملی خویش نیستند.
هر کدام پیش از هر چیزی برای کنترل مواد معدنی اولیه و نخست نفت و گاز که بیش از پیش گران تر و کمیاب تر شده اند و برای حفظ ظرفیت تغذیه جمعیت خود آن هم با محصولات کشاورزی ناکافی و زیر تهدید گرم تر شدن هوای کره زمین مبارزه می کنند.
آنان از منافع ژئوپولیتیک خود دفاع می کنند که بر بینش سیاسی و تاریخی بسیار طولانی متکی است. مثل تایوان و تبت برای چین کشمیر برای هند و پاکستان کوزوو برای صربستان و کردستان برای ترکیه. این کشمکش ها نه تنها درجهانی سازی حل نشده بلکه بر عکس بیش از هر زمانی توده های گسترده را بسیج کرده و خبری از فروکش کردن نیست.
در بخش دیگری از این مطلب آمده است: با نگاهی ساده به نقشه جهان در می یابیم که بخش اعظم این تنش ها حول «قوسی از بحران ها» حلقه زده که به قول کتاب سفید از اقیانوس اطلس تا اقیانوس هند کشیده شده است.
نویسندگان کتاب سفید علیه خطر جدید و ارتباط کشمکش ها که میان خاور نردیک و میانه و منطقه ای از پاکستان تا افغانستان در حال شکل گرفتن است هشدار می دهند. وجود برنامه های عموما مخفی در مورد سلاح های هسته ای شیمیایی و بیولوژیک بر وخامت این خطر می افزاید در حالیکه کشورهای این مناطق آشکارا یا در خفا در حال دسترسی به توان نظامی متکی بر صنایع موشکی و هوائی در مقادیر زیادند. خطر سرایت بی ثباتی عراق که بین رقبای قومی و فرقه ای تقسیم شده است به سراسر خاورمیانه وجود دارد. نا ثباتی در این قوس جغرافیائی می تواند مستقیم یا غیر مستقیم منافع ما را به خطر اندازد. کشورهای اروپایی به عناوین مختلف در چاد فلسطین لبنان عراق و افغانستان حضور نظامی دارند. در چنین شرایطی احتمال دارد در آینده اروپا و از جمله فرانسه برای کمک به پیشگیری یا حل بحران ها بیشتر در سراسر این ناحیه در گیر شوند. بزرگترین بخش منابع نفتی جهان در این منطقه قرار دارد در شرایطی که بهای بشکه نفت به رغم کاهش در روزهای اخیر بسیار بالاست بر موقعیت راهبردی خاورمیانه بزرگ می افزاید.
این امر حضور متمرکز نیروهای نظامی غرب در منطقه از عراق تا چاد از افغانستان تا لبنان را توجیه می کند. پدیده ای که از زمان پایان جنگ جهانی دوم سابقه ندارد. ایالات متحده با قرار دادن همه این کشمکش در چارچوب «جنگ با تروریسم» به ایجاد یک مقاومت جهانی کمک کرده است
جهانی که غالبا مرکب چند پارچه و منشعب می باشد و تنها چیزی که آن را متحد می سازد مخالفت با سلطه امریکا است.
این مقاومت در زمینه حیاتی اقتصاد نیز جلوه گر است. بر خلاف بحران های پیشین توفان مالی کنونی موجب انزوای نهادهای بین المللی نظیر صندق بین المللی پول و بانک جهانی می شود.
در آغاز این هزاره کشورهای بسیاری مانند روسیه تایلند اندونزی و غیره تصمیم گرفته بودند برای رها شدن از اصول متعارف تحمیلی سازمان های بین المللی بدهی خود را به صندوق بین المللی پول پیش از موعد پرداخت کنند.
نویسنده در قسمت دیگری از مقاله خود به دیدگاههای «اوبر ودرین» وزیر پیشین امور خارجه فرانسه اشاره می کند و به نقل از وی می نویسد: غرب انحصار تاریخ یعنی انحصار داستان بزرگ را از دست داده است. تاریخ جهان بگونهای که دو قرن پیش ابداع شد به پیشرفت و برتری اروپا محدود است.
پیشروی بسوی جهان چند قطبی ممکن است به عنوان بختی برای پیشروی بسوی فراگیری واقعی تلقی شود. اما این امر همچنین گاهی واکنش ترس در غرب می انگیزد.
نویسنده در ادامه مطلب خود هر چند بیشترین دلیل شروع و ادامه زوال سلطه گری آمریکا و غرب را انحصار طلبی آنان میداند ولی ضمن وارد کردن توهین و اتهاماتی به مخالفان این سلطه جویی می نویسد: جهان بیش از بیش تهدیدآمیز است «ارزش های ما» از هر سو از سوی چین و روسیه و اسلام مورد یورش قرار گرفته و می بایست تحت لوای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) ناتو(علیه وحشی هایی که در صدد نابودی ما هستند جنگ صلیبی جدیدی راه انداخت. این نسخه اگر مراقب نباشیم به پیشگوئی که خود به خود به واقعیت می پیوندد بدل خواهد شد.