بزرگ‌ترين نيرنگ قرن بيست و يكم

در اين ميان بايد تاكيد نمود که آمريكا بنا به شرايط واقعى داخلى و خارجى مجبور شده بازنگرى در اقدامات و سياستهاى خود انجام دهد. بدين جهت است كه طبيعى می‌نماید اظهارات بيان شده در اين وضعيت، قابل باور نباشد. جمله مشهورى از امام خمينى بنيانگذار ايران اسلامى نقل شده كه مى‌تواند پشت پرده اين اوضاع را به نحو بسيار دقيقى روشن كند. وى بيان كرده بود اگر آمريكا شهادتين هم بگويد، نبايد آن را باور كنيم.
اما براى ميليون‌ها انسانى كه در منطقه زندگى مى‌كنند و اين روابط براى آنها سرنوشت ساز است بخصوص آنهايى كه در خاورميانه و در حاشيه خليج (فارس) به سر مى برند، آنچه كه مهم است اين است كه اقدامات آمريكا كه حضورش در منطقه از اشغالگرى و ايجاد پايگاه‌هاى نظامى در همه جا فراتر رفته و به تعيين حكومتها و تعيين كارگذاران اين حكومتها كشيده شده به چه نحوى تغيير خواهد كرد.
از طرف ديگر مى بينيم كه ايران توانسته است در دو دهه آينده دايره نفوذ خود را در منطقه به صورت مستقيم يا غير مستقيم گسترش دهد، و به طرفى اساسى در همه پرونده هاى بحرانى منطقه از فلسطين گرفته تا افغانستان تبديل شود.
اما كسى مى تواند اكنون به ابعاد اين پيام و به سؤالهاى بزرگى كه در اين پيام اوباما ديده مى شود، پاسخى بدهد؟ آيا آمريكا تا به اين حد مضطر است كه دست به چنين اقدامى زده است؟! آيا كسى تا بدين حد گلوى آمريكا را فشار داده كه مجبور شده با كسى گفتگو كند كه همواره مى خواست سر به تنش نباشد؟ آيا بحران داخلى ايالات متحده و دشوار شدن طرح تك قطبى در جهان، باعث شده آمريكا هيچ راه ديگر جز گفتگو با ايران نداشته باشد؟ آيا اسرائيل همپيمان آمريكا و عصاى آن در منطقه اكنون آنقدر ضعيف شده كه نمى تواند نقشهاى سابق خود را در به زانو درآوردن مخالفان خود ايفا نمايد.
آيا اسرائيل هيبت خود را از دست داده كه دشمنان آمريكا، ارزشى براى آن قائل نمى شوند؟ آيا نگرانى هاى آمريكا فراتر از آنچه كه ديده مى شود است و آمريكا در واقع از اين واهمه دارد كه نيروهايش و مراكز نفوذش در همه جهان دستخوش تعرض مقاومتى شوند كه بسيار فراتر از مقاومتهاى كنونى است؟
بدين جهت فورا تصميم گرفت به يك شبه سياستهاى كشتار و حذف رقبا را به سياست جذب ديگران و وقت كشى تغيير دهد؟ آيا ايالات متحده به دنبال راهكار جديدى براى برندازى كشورهاى مخالف خود در منطقه است، راهكارهاى كه به مانورهاى بزرگى به نام گفتگو نياز دارد؟ آيا ما اكنون با بزرگترين نيرنگ قرن بيست ويكم روبه رو هستيم تا آمريكا بتواند خلسه وارد اتاق خواب رقبا شود؟
اكنون هنوز بسيار زود است كه بتوانيم پاسخهاى منطقى و مستدل و مستندى به همه اين سؤالها ارائه بدهيم. در مقابل سؤالهاى ديگرى نيز در مورد محور ديگر وجود دارد. آنها اكنون چه كار خواهند كرد؟ آيا در جواب سلام، سلام بهترى خواهند داد؟ يا اينكه دست به مقابله به مثل زده و به همين مقدار اكتفا خواهند كرد؟ آيا وقت آن شده كه از احساس پيروزى خود، كمى نعشه شوند و برترى خود را به رخ ديگران بكشند؟ يا اينكه اكنون زمان آنست كه بيشتر محاط بوده و متوجه كمينگاه ها و راههاى نفوذ دشمن باشند؟ آيا از فرصت بوجود آمده به بيشترين نحو استفاده خواهند كرد و مثلا روابط خود را با گروههاى روشنفكر و مستقل آمريكا بهبود خواهند كرد؟
يا اينكه همان برنامه ها و سياستهاى گسترش نفوذ خود را به همان شيوه ادامه خواهند داد تا آمريكا را بيشتر بتواند در تنگنا قرار بدهد؟ آيا ايران و كشورهاى همپيمانش از اين اوضاع بوجود آمده استفاده خواهند كرد تا بتوانند با رقباى شكست خورده عرب و مسلمان خود، باب گفتگو را باز كرده و در سايه اطمينان بخشى به آنها بتوانند، ديوارهاى فرقه گرايى را بشكنند؟ يا اينكه محور مقاومت در احتياط كارى و بيدارى خود، زياده روى و مبالغه كرده و بيشتر به لاك دفاعى خود پناه برده و درهاى خود را به روى هر باد و نسيمى همچنان بسته نگه مى دارد؟
بادهايى كه هر چند رنگ و بوى محبت دارد، ولى ممكن است غبار مسمومى از كينه هاى عميق در باطن خود داشته باشد. آيا محور مقاومت از اين فرصت بوجود آمده استفاده خواهد كرد تا آهسته آهسته برنامه هاى تغيير ناپذير خود را در اصلاح منطقه ادامه بدهد، هر چند كه بهاى آن ايجاد بحرانهاى مقطعى باشد؟ آيا محور مقاومت اكنون زخمى و خسته است و به فرصتى براى استراحت و خواب نياز دارد؟ آيا همچون امواج درياست كه نمى تواند آرامش داشته باشد و بايد همچنان به پيشروى مستمر خود ادامه بدهد؟
اينها همه سؤالاتى است كه درمورد دو طرف اصلى معركه مطرح مى شود؟ اما وضعيت ساير كشورهاى دنباله رو چه خواهد بود؟ بخصوص همپيمانان آمريكا در منطقه كه اقداماتشان روز به روز بيشتر غير منطقى و بى هدف مى نمايد؟ و گاهى به ميخ مى زنند و گاهى به نعل. در اين ميان بايد حداقل مواضع و سياستها و برنامه هاى سه كشور از همپيمانان آمريكا را به دقت برسى نمود:
اول: دولت مصر است كه هيچ عكس العملى به تمام اتفاقات و تغييراتى كه در منطقه رخ داده از خود نشان نداده اند، انگار هيچ اتفاقى در منطقه روى نداده است و همچنان بر همان دشمنى و كينه خود به نيروهاى مقاومت ادامه مى دهند. و در مديريت گفتگوى بين گروههاى فلسطينى و در پرونده بازسازى غزه هنوز همانند گذشته عمل مى كنند، گو اينكه هيچ جنگى روى نداده و اسرائيل در حملات وحشيانه اش نتوانست به هيچ يك از اهدافش برسد و مقاومت نتوانست برنامه هاى اسرائيل را در جنگش نقش بر آب سازد.
مصر هنوز در مسئله آشتى بين كشورهاى عربى به نحوى عمل مى كند كه حق با وى بوده است و هنوز اصرار دارد كه بازگشائى معبر رفح و ورود كمكها و مواد مورد نياز براى بازسازى غزه را منوط به دست كشيدن حماس از حكومت در غزه نموده است. در حالى كه خود نيز هنوز نتوانسته سران فتح را قانع سازد كه سلام فياض كه يك شخصيت لائيك بوده و وابسته به جنبش فتح نمى باشد، همچنان در نخست وزيرى باقى بماند.
دوم: عربستان است كه تلاش مى كند سياستهاى احمقانه خود را بر ضد ايران و سوريه و مقاومت در لبنان با صرف انجام گفتگوهاى خشك و خالى جبران كند. و توقع دارد با اين گفتگوها بتواند تاثيرات اين سياستها را بر افكار عمومى برطرف كند؟ همچنين لازم به ذكر است كه در اين مورد بايد به اختلافات موجود در بين مقامات عالى رتبه كشور عربستان در نحوه حكومت دارى كه روز به روز بيشتر مى شود، اشاره نمود؟
سوم: همپيمانان آمريكا در لبنان، كه عبارت از گروههاى 14 مارس بخصوص جريان المستقبل مى باشد كه هنوز اصرار دارند به سياستهاى خود از زمان ترور رفيق حريرى ادامه بدهند. آنها هنوز نتوانسته اند از حفره دادگاه بين المللى و سوء استفاده از تعصب مذهبى و اصرار بر حكومت دارى غير واقعى خارج شوند. آنها حتى با پيشنهاد وليد جنبلاط، مبنى بر عقب نشينى تاكتيكى نيز مخالفت كرده و اصرار داد كه با گروههاى مسيحى همانند كتائب و قوات لبنانى همپيمان شده تا به بهانه در اختيار داشتن حمايت مسيحيان لبنان در كنار اهل سنت همچنان قدرت را در لبنان قبضه كنند. آنها از هر آشتى در طرابلس، صيدا و بقاع غربى ممانعت كرده تا بتوانند از تنشهاى موجود در رقابتهاى انتخاباتى به بهترين نحو استفاده كنند.
ما اكنون در مرحله سؤالهاى بزرگ هستيم ولى اين امر به اين معنى نيست كه ما وارد مرحله تغييرات بزرگ شده باشيم.