پاسخ موسوی خوئینی‌ها به منتقدان اشغال سفارت آمریکا: واکنشی بود به کودتا علیه مصدق/ دانشجویان نتوانستند پایان‌دهنده باشند

به گزارش سایت سازمان دانشجویی حزب اسلامی کار، موسوی خوئینی در ابتدای این نشست اظهار داشت: اگر کسی اشغال لانهٔ جاسوسی را با توجه به شرایط زمانه بررسی نکند به داوری درستی نمی‌رسد. اگر با ملاحظه شرایط امروز ایران که قابل مقایسه با سال ۵۸ نیست بگوییم که گروهی از دانشجویان به سفارت کشوری که مهمان ما بودند هجوم بردند و کار بیهوده‌ای کرده‌اند و جز خسارت چیزی برای کشور نداشته است، این سخن نادرستی است. ولی ما باید با توجه به آن روز و با توجه به بیست و چند سال قبل از آن روز این اقدام را بررسی کنیم.
 
 
اکثر گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی و اکثریت قاطع مردم ایران حمایت کردند
 
وی ادامه داد: من از کسانی که تسخیر لانهٔ جاسوسی را کاری زیان‌بار می‌دانستند می‌پرسم که آیا گروهی که این کار را کردند به زعم شما ناآگاه بودند؟ یا آنان دانشجویانی مبارز در رژیم شاه و انقلابی بودند؟ و نیز می‌پرسم پس از آنکه آن واقعه روی داد آیا تنها یکی دو حزب حمایت کردند یا تمام ایران حمایت کرد؟ تقریبا تمامی گروه‌های سیاسی آن زمان و شخصیت‌های سیاسی از این اقدام حمایت کردند. حتی نهضت آزادی که رئیس‌شان مرحوم مهندس بازرگان، مخالف بود دچار انشقاق شدند و هفت نفر از آن‌ها اعلام حمایت کردند. یعنی آیا همهٔ گروه‌های سیاسی آن روز نسنجیده رفتار کردند؟ کسانی که امروز تسخیر لانه را زیر سوال می‌برند بعید نیست روزی بگویند که مبارزه با رژیم شاه اساسا کار غلطی بوده است؟
 
 
رفتار منافقانه مجاهدین خلق؛ مدعیان مبارزه با امپریالیسم
 
عضو مجمع روحانیون مبارز با اشاره به رفتار منافقانه گروه مجاهدین خلق بیان کرد: تنها گروه مجاهدین خلق بود که کاری منافقانه انجام داد. آن‌ها در ساعت اول پس از واقعه بیانیه دادند و مخالفت کردند و گفتند که این گروه که به سفارت هجوم بردند چیزی از امپریالیسم نمی‌دانند و پرچمدار مبارزه با امپریالیسم ما هستیم ولی به فاصلهٔ دو سه ساعت از واقعه، بیانیهٔ دیگری دادند و از بیانیهٔ نخست‌شان عذرخواهی کردند و از این اقدام اعلام حمایت کردند.
 
در لانهٔ جاسوسی دفتری گذاشته شد که شخصیت‌های سیاسی و نمایندگان احزاب که به آنجا می‌آمدند در آن دفتر چیزی می‌نوشتند و اعلام حمایت می‌کردند و این اقدام را به دانشجویان تبریک می‌گفتند و دفتر را امضا می‌کردند. از همهٔ گروه‌ها و سازمان‌ها آمدند، حتی گروه‌های مارکسیستی مثل فدائیان خلق و غیر آن‌ها نیز آمدند و اعلام حمایت کردند. البته ما گروه مجاهدین خلق را به دلیل همین رفتار منافقانه‌شان راه ندادیم. آقای مسعود رجوی – که نمی‌دانم زنده است یا مرده – و آقای موسی خیابانی که در آن زمان او را مرد شماره ۲ سازمان می‌دانستند و در درگیری در ایران کشته شد، چند ساعت پشت در لانه منتظر ماندند که فقط یک لحظه بیایند داخل تا آن دفتر را امضا کنند چون احساس می‌کردند که از قافله عقب افتاده‌اند ولی ما راهشان ندادیم.
 
 
وجدان جامعهٔ آن روز ایران موافق این اقدام بود
 
این چهره شاخص جریان اصلاحات تاکید کرد: وجدان جامعهٔ آن روز ایران موافق این اقدام بود. اگر کسی بگوید یک ملت در حمایت از این اقدامی اشتباه کرده است روزی هم با همین منطق می‌گوید انقلاب این ملت علیه رژیم شاه اشتباه بوده است. من دلایل ایجابی را بیان نکردم. ولی خواستم نشان بدهم که چقدر سخن کسانی که آن اقدام را محکوم می‌کنند بی‌منطق است. آن‌ها به آن شرایط توجه نمی‌کنند یا نمی‌خواهند توجه کنند. آن‌ها گویا نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند که مردم ایران از دست چند ده هزار آمریکایی که در ایران بودند و از رژیم مورد حمایت‌شان چه کشیده بودند. این افراد نمی‌دانند ماجرای کودتای آمریکا علیه حکومت دکتر مصدق که در حافظه مردم ایران ماندگار بود سزاوار واکنش و عکس‌العملی بود تا در حافظه آمریکاییان نیز ماندگار شود.
 
مردم ایران با خون دل عزیزانشان و با چنگ و دندان انقلابشان را به پیروزی رساندند. ۱۳ آبان هم روزی بوده است که دانش‌آموزان در این روز در راه انقلاب شهید شدند و امام را در چنین روزی در سال چهل و سه تبعید کردند و این‌ها همه در حافظهٔ مردم ایران ثبت شده بود. مردم ایران رژیم سلطنتی را نخواستند و سرنگون کردند و حکومتی را که به نفع خود می‌دانستند به جای آن نشاندند، آمریکایی‌ها می‌گفتند این حکومت به نفع شما نیست و‌‌‌ همان رژیم سلطنتی به نفع شما است. آمریکایی‌ها با گذشت ده ماه نه تنها حکومت برخاسته از انقلاب را به رسمیت نشناختند بلکه تلاش می‌کردند تا شاید‌‌‌ همان رژیم را حتی بدون محمدرضا شاه احیاء کنند هر چند با فردی دیگر از آن خاندان ولی مردم ایران حکومت برخاسته از انقلاب خود را می‌خواستند.
 
دانشجویان احساس کردند که آمریکایی‌ها دست‌بردار نیستند و می‌خواهند که اوضاع را به حال سابق برگردانند و پس از بیست و پنج سال حمایت از سلطنت مطلقه اعلیحضرت، سرکوب، جنایات شاه، زندانی کردن هزاران مخالف و… برخلاف حداقل توقع و انتظار مردم ایران از شاه حمایت کردند و او را به آمریکا بردند. دانشجویان چه کار باید می‌کردند؟ باید یک راهی پیدا می‌کردند که دست آمریکا را از این کشور کوتاه کنند.
 
 
امام از اقدام دانشجویان حمایت کردند
 
آیت‌الله موسوی خوئینی با تاکید بر حمایت همه جانبهٔ امام از حرکت دانشجویان گفت: من نخواستم در آغاز کلام از امام نام ببرم و بگوییم چون امام گفته است کار دانشجویان صحیح بوده است و آن را تایید کرده است، پس اشغال سفارت کار درستی بوده است.
 
ولی امام رهبری بودند که مردم به ایشان اعتماد داشتند و دنبال او رفتند. در ایران خیلی از گروه‌ها با نظام سلطنتی مبارزه کردند، برخی اصلاح آن نظام را می‌خواستند و برخی از اصلاح آن ناامید بودند. امام هم برای اصلاح آن نظام تلاش کردند ولی به این نتیجه رسیدند که اصلاح‌ناپذیر است و باید برچیده شود. به هر حال از میان همه گروه‌ها و شخصیت‌هایی که با رژیم شاه مبارزه می‌کردند، مردم امام را به رهبری پذیرفتند و به امام اطمینان کردند. یک چنین رهبری از این اقدام دانشجویان حمایت کرده است. نه حمایتی پس از چند یا چندین روز که دیگران همه موضع‌شان را اعلام کرده‌اند، بلکه زود‌تر از همه اعلام حمایت کردند. آیا امام از سر ناچاری حمایت کردند؟ آیا این ادعا تحریف یا تخریب شخصیت امام نیست؟ من مخالف با آزادی بیان نیستم، افراد حق دارند و آزادند هر چه می‌فهمند یا می‌خواهند بگویند، هرگز حق و حقیقت از آزادی بیان آسیب نمی‌بیند بلکه در فضای سانسور و شکستن قلم‌ها و بستن دهان‌ها، حقیقت به محاق می‌رود. اگر امام کسی بودند که از سر ناچاری یا به قول آن تفنگ به دست نادان از باب موج‌سواری از کاری حمایت و یا با کاری مخالفت می‌کردند، آیا می‌توانستند چنان رهبری باشند که در اوج مبارزات و در میان چکاچک شمشیر‌ها و صفیر گلوله‌ها و التهاب‌ها و اعتصاب‌ها و دنیایی از دشمن‌ها و دشمنی‌ها، آن انقلاب عظیم را هدایت کنند و با تصمیمات قاطع و سنجیده، دشمن را سنگر به سنگر وادار به شکست کنند؟
 
امام اگر در باطن مخالف بودند و از سر ناچاری حمایت از این اقدام کردند می‌توانستند چند روز، حداقل یک روز صبر کنند سپس اعلام حمایت کنند. چرا پس از اطلاع، بلافاصله و قبل از همه اعلام حمایت کردند؟ وانگهی اگر از سر ناچاری و برای حفظ آبروی دانشجویان اعلام حمایت کردند چرا بعد از دو سه روز (که نظر اولیه دانشجویان هم بود) دستور تخلیهٔ سفارت را ندادند؟ ولی امام همراه با اعلام حمایت، این حادثه را تحلیل می‌کردند و چرایی این واقعه را می‌شکافتند.
 
من از شما می‌پرسم: اگر کسی مجبور باشد به دیگری احترام بگذارد حداکثر جلوی پای او بلند می‌شود ولی در مدح او قصیده نمی‌سراید و اگر چنین کرد معلوم است که از صمیم دل به او احترام می‌گذارد نه از سر اجبار. امام بار‌ها در سالگرد‌های اشغال سخنرانی کردند و به تبیین این مساله پرداختند.
 
 
آمریکایی‌ها برای اشغال کشور‌ها به بهانه نیازی ندارند
 
وی در ادامه افزود: یک آدم [...] شروع کرده است به سخنرانی علیه این و آن و درباره این واقعه. می‌گوید کسانی که آن کار را کردند یا بعضی از آن‌ها – که منظورش بنده هستم – آمریکایی بودند و آمریکایی‌ها یک رشتهٔ دانشگاهی دارند که آموزش می‌دهند اگر می‌خواهید کشوری را اشغال کنید راهش این است که سفارت خودمان در آن کشور را اشغال کنیم تا بهانه‌ای شود برای حمله و اشغال آن کشور و مدعی شده است آمریکا این آموزش را به واسطهٔ من (موسوی خوئینی) به دانشجویان داده است که آن‌ها بروند و سفارت را اشغال کنند که بهانه‌ای برای حمله به دست آمریکا بدهند. چطور فقط این آقای نظامی فهمیده است که چنین رشته‌ای در آمریکا تدریس می‌شود؟ ثانیا کجای دنیا چنین اتفاقی افتاده است؟ مثلا آمریکا برای اشغال عراق یا افغانستان چنین کاری کرده است؟ اصلا آمریکایی‌ها برای اشغال کشوری به بهانه‌ای -که دیگران بسازند- نیازی ندارند. آن‌ها زور دارند، قدرت دارند، تبلیغات دارند بهانه می‌تراشند و کشورهای دیگر را با خود همراه می‌کنند. آنان نیازی به این ندارند که سفارتشان در کشوری اشغال شود تا به این بهانه به آنجا حمله کنند. خوشبختانه یا متاسفانه، در کشورهایی که آمریکا به آنان حمله می‌کند، آنقدر بهانه وجود دارد که نیازی به اشغال سفارت نیست. مگر جنون صدام کم بهانه‌ای بود برای حمله به عراق؟ یا مگر حماقت طالبانی‌ها و همکاری‌شان با بن لادن بیش از یک بهانه نبود برای حمله به افغانستان؟ وانگهی مگر پس از تسخیر لانه، آمریکا برای اشغال ایران به این کشور حمله کرد؟ وقتی هم به این فکر افتادند که بیایند و گروگان‌ها را از دست دانشجویان خارج کنند، شبانه به طبس آمدند که آن افتضاح به پا شد. حداکثر تدبیر آمریکایی‌ها در مساله گروگان‌‌گیری این بود و دیدیم که همین کار نیز چه افتضاحی برایشان به بار آورد. او می‌گوید اشغال لانه کار خود آمریکایی‌ها بود ولی چون موجی به راه افتاد امام سوار بر این موج شد و آن را به نفع انقلاب هدایت کرد. آنان در واقع امام را زیر سوال می‌برند و همه هواداران امام و اکثر قریب به اتفاق سیاسیون کشور و همه مردم ایران را در این گونه تصمیمات کلان به زیر سوال می‌برند. یعنی نه امام و نه هیچ فرد دیگری متوجه نشد که این اقدام کار خود آمریکایی‌ها است و غافلانه از این حرکت حمایت کردند. آن وقت بعد از ۳۰ سال، یک آدم تفنگ به دست به این موضوع پی برده است.
 
 
آمریکایی‌ها دولت ملی ایران را ساقط کردند
 
او در این نشست که تصریح کرد: بعضی‌ها به ما انتقاد می‌کنند و می‌گویند بسیار خوب، شما سفارت را اشغال کردید، یک روز، دو روز و نهایتا یک هفته، چرا ۴۴۴ روز؟ ایشان توضیح داد: قصد دانشجویان این بود که سفارت را ۳ الی ۵ روز اشغال کنند آن هم برای آنکه صدای خود را به جهانیان برسانند. منتها بعد از این حرکت، امواج فوج‌ها و گروه‌ها و دستجات مردم برای اعلام حمایت در اطراف لانه و در سراسر کشور چنان وسیع و گسترده بود که دانشجویان قطره‌ای از این امواج شدند، به گونه‌ای که مردم خود صاحب این حرکت شدند. دانشجویان اگرچه آغازگر این حرکت بودند ولی با توجه به احساسات و شور و هیجان و احیاء غرور ملی، نمی‌توانستند خود پایان‌دهنده آن باشند. کسانی که این حرکت امام را محکوم می‌کنند، در واقع ملت ایران را محکوم می‌کنند. احساسات مردم ایران را محکوم می‌کنند. اگر این احساسات غلط بوده، پس امروز هم غلط است. بخشی از زندگی مردم، همین احساسات آن‌ها است. البته بخشی از آن هم عقل است و هر انسانی که یکی از آن دو را نداشته باشد ناقص است. آمریکایی‌ها آمدند اینجا و دولت ملی را ساقط کردند. ما هم در عوض سفارت آن‌ها را اشغال کردیم. این به آن در. می‌گویند که این کار خلاف عرف بین‌المللی بوده است. مگر کودتای آمریکایی‌ها در ایران موافق با عرف بین‌الملل بود؟ و گویا ما در برابر دولتی قرار گرفته‌ایم که هیچ کار خلافی در عرف بین‌المللی انجام نمی‌دهد. یک ملت حق دارد از خود و از انقلابش دفاع کند.
 
در اینجا لازم می‌دانم از همه آن عزیزان به نیکی یاد کنیم که جمعی از آنان در دفاع مقدس شهید شده‌اند و بعضی از آنان نیز متأسفانه در زندان به سر می‌برند و عده‌ای را هم به یُمن مهرورزیِ دولت فعلی از کار برکنار کردند و تعداد اندکی هم هنوز در درون حاکمیت روزگار می‌گذرانند.
چهارشنبه 8 آذر 1391