پنهان و آشکار استعمار فرانو

استعمار کهن استعمار نو استعمار فرانو استعمار کهن: در این شیوه استعمارگر با به کارگیری نیروی نظامی و عمدتا نیروی دریایی، سرزمین‌هایی را که در فاصله دوری قرار داشتند عملا اشغال می‌کرد. در آغاز استعمار صرفا با هدف اعمال کنترل بر مسیرهای تجارت ادویه از شرق آسیا به اروپا اعمال شد اما به تدریج به بهره‌برداری از سایر منابع و ثروت‌های کشور تحت اشغال حتی گرفتن برده تسری پیدا کرد. ویژگی‌های استعمار کهن به شرح ذیل است:
الف: اشغال نظامی سرزمین مستعمره
ب: سلطه مستقیم سیاسی و نظامی بر مستعمره از طریق نصب فرمانداران به توسعه و گسترش فرهنگ مطلوب استعمارگران از طریق گروه‌های تبشیری مسیحی و تربیت عناصر مزدور.

استعمار نو
رشد فکری جوامع و آشنایی آنان با ظلم و ستم استعمارگران منجر به گسترش مبارزات ضد استعماری و استقلال‌طلبانه گردید و ادامه روند استعمار کهن را با مشکل مواجه ساخت. در نتیجه آنان به روش‌های دیگری متوسل شدند. ویژگی‌های استعمار نو به شرح زیر است:
الف: کشورها حاکمیت و استقلال خود را باز می‌یابند و به‌عنوان عضوی از اعضای جامعه بین‌المللی پذیرفته می‌شوند اما نظام جهانی به گونه‌ای طراحی شده است که کشورهای بزرگ تصمیم‌گیری‌های کلان را اتخاذ می‌کنند.
ب: نظام اقتصادی این کشورها تابعی از نظام اقتصادی شمال- جنوب است و کشورهای استعمارگر از راه خرید مواد اولیه (مانند نفت) به قیمت‌هایی که خودشان تعیین می‌‌نمایند و فروش تکنولوژی‌های سطح پایین و ارائه کمک‌های فنی محدود برای هدایت اقتصاد کشور مستعمره به طرف رشته‌های مورد نظر استعمارگران، عملا نبض اقتصادی این کشورها رادر اختیار می‌گیرند.
ج: اداره غیر مستقیم امور سیاسی کشورها از طریق پیروی حکومت‌های تحت استعمار نو از مبانی ایدئولوژیک نظام‌های سیاسی در غرب مانندناسیونالیسم، سوسیالیسم و حتی لیبرال دموکراسی به گونه‌ای که حتی ساختار سیاسی این کشورها بسته به ساختار کشور استعماری سابق است.
د- به قدرت رساندن عوامل دست نشانده در راس کشورها.

استعمار فرانوین
در دوران استعمار نوین ساختار سیاسی کشورها به‌عنوان بازیگران اصلی جامعه بین‌المللی حفظ شد و نظام بین‌المللی بر استقلال سیاسی و حاکمیت ملی ظاهری کشورها مبتنی بود. اما با گسترش وسایل ارتباط جمعی و تبدیل شدن جهان به یک دهکده جهانی به تدریج حاکمیت‌ها در مقابل نظام بین‌‌المللی رنگ باختند و این امکان برای قدرت‌های سیاسی و رسانه‌ای فراهم شد که بدون توجه به مرزهای جغرافیایی مستقیما ملت‌ها را طرف خطاب خود قرار دهند. فروپاشی نظام دو قطبی و انحصار عملی قدرت رسانه‌ای و تبلیغی در غرب به این موضوع کمک شایانی نمود. در نتیجه غرب برای گسترش اقتدار خود در حوزه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، روش‌های نوینی را پایه‌گذاری کرد که با روش‌های مورد استفاده در عصر استعمار نوین از جهاتی متفاوت بود. به همین منظور و برای تعیین راهبرد مناسب عوامل قدرت خود را به دو بخش قدرت نرم‌افزاری (که شامل به کارگیری قدرت رسانه‌ای وتبلیغاتی برای تاثیرگذاری و هدایت افکار عمومی جهان می‌شود) و قدرت سخت‌افزاری (که شامل نظامی فراگیر در سطح جهان می‌شود) تقسیم نمود.
زرسالاران اقتدار طلب اشغالگر دوران فرانو دولت خاصی نیست. طبقه‌ای اجتماعی است که تسلط بر منابع انسانی، انرژی و مادی کشورهای مختلف را دارد. این طبقه که اصطلاحا “زرسالاران اقتدار طلب” نامیده می‌شوند دولت آمریکا و سایر دولت‌ها را به قدر آمادگی و توانایی آنها، هدایت می‌کنند. در زیر برخی از ابزارهای این شیوه استعماری آمده است: -1 انحصار رسانه‌ها -2 جهت‌دهی افکار عمومی -3 ذهن شویی گذشته استعمار -4 ایدئولوژی‌زدایی-5 یکسان سازی فرهنگی -6 استفاده از واژه‌هایی با معانی چندگانه: همانند دموکراسی و مبارزه با تروریسم.

واژه‌هایی با معانی چند گانه
منافع و سود شرکت‌های بزرگ تجاری، اصلی‌ترین عامل تعیین کننده در سیاست‌ خارجی آمریکاست. مسائلی چون گسترش دموکراسی، مبارزه با تروریسم و حقوق بشر همواره ابزار اعمال فشار در سیاست خارجی آمریکا بوده‌اند، نه اهداف واقعی آن. در این زمینه می‌توان به اعتراف مارتین ایندیاک، مدیر ارشد شورای امنیت ملی آمریکا استناد کرد. وی در مصاحبه‌ای با نشریه فارین افیرز در فوریه 2002 ضمن بررسی سیاست خارجی آمریکا تاکید می‌کند”حمایت از ایجاد حکومت‌های دموکرات در خاورمیانه از اهداف آمریکا نبوده است. مسائلی نظیر حقوق بشر و دموکراسی همواره چون اهرمی علیه حکومت‌های مخالف واشنگتن به کار رفته است. برای نمونه، در دولت کلینتون، تا زمانی که کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس صورتحساب‌های کلان تسلیحاتی خود را پرداخت می‌کردند و هواپیماهای بوئینگ می‌خریدند و تسهیلات لازم را در اختیار ارتش آمریکا می‌گذاشتند، رهبران کاخ سفید بر سایر جنبه‌های رفتاری آنها چشم فرو می‌بستند.