پيروزي دمكرات‌ها ، جنگ با ايران مي‌تواند آغاز شود؟

به همين دليل نيز اميدوارند كه به يك طريقي مذاكرات ميان ايران و آمريكا آغاز شده و سناريو حمله ي نظامي‌براي پايان دادن به فعاليت‌هاي اتمي‌خاتمه يابد.
بعضي ديگر اين بازگشت دمكراتها را دليل بر هيچ تغييري نمي‌دانند و براين باور هستند كه دولت بوش بر سياست تحريم‌ها بر عليه ايران و همكاري با اروپا در اين باره ادامه خواهد داد. ۱ به منظور پاسخ دهي به پرسش بالا ما در اين نوشته به ارائه ي يك فرضيه ي ديگر مي‌پردازيم: « براي آغاز حمله ي نظامي‌به ايران توسط آمريكا اين ضروري بود كه دمكراتها در انتخابات پيروز شوند. بنابراين اينك شرايط از هر موقع ديگر آماده تر است.» براي آزمايش اين فرضيه به چندسري از داده‌ها مي‌پردازيم.

نقش اسرائيل در حمله ي نظامي‌به ايران
اسرائيل كه در يك بحران وجودي تاريخي قرار گرفته، آماده است تا با ايجاد يك جنگ تمام عيار در خاورميانه هم بهانه ي بقاي خود را پيدا كند و هم زمينه را براي تزريق دوباره ي روياي اسرائيل بزرگ به جامعه فرسوده، از هم پاشيده و رو به تلاشي اسرائيل فراهم سازد. بايد دانست كه دولت صهيونيستي به تدريج منطق وجودي خويش را تحول بخشيده است. درطول پنجاه سال اسرائيل مي‌كشت تا باقي بماند، اما از اين پس مي‌خواهد بماند تا بكشد. در اين راستا هيچ چيز ضروري تر از درگير ساختن اسرائيل در يك جنگ تمام عيار نيست. جنگي كه شكاف و پوچي حاكم شده بر كشور اسرائيل را كه تو دهني محكمي‌در لبنان دريافت كرد و عطش مسلمان كشي خود را هر روز در فلسطين سيراب مي‌كند بار ديگر زنده كند و او را به حركت درآورد تا مبادا اين آرمان ضد انساني اسرائيل بزرگ را به گور تاريخ بسپارد. جنگي كه اجازه دهد اسرائيل از فن آوري تسليحات غير معمول بهره برده و تصوير ارتش شكست خورده در لبنان را جبران كند.
جنگ و برخورد نظامي‌با ايران خواست اصلي اسرائيل است. منافع مردم آمريكا در آن نيست، منافع اسرائيل و صهيونيسم بين الملل ايجاب مي‌كند كه به ايران حمله شود. اما آمريكا ابزار نظامي‌خواستهاي صهيونيسم در منطقه ي خاورميانه است. لذا بديهي است كه اين اسرائيل است كه جنگ را آغاز مي‌كند و آمريكا را وارد آن مي‌سازد. امروز كم نيستند كساني كه باور آورده اند ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تنها بهانه‌اي بود براي متعهد ساختن ايالات متحده ي آمريكا در خاورميانه. سرويس‌هاي اطلاعاتي اسرائيل درهماهنگي با بخشي از پنتاگون توانستند شرايط لازم را براي موفقيت اين عمليات توسط القاعده فراهم سازند. بدين ترتيب اسرائيل آمريكا را وادار ساخت كه به طور عملي، نظامي‌و درازمدت در خاورميانه حضور پيدا كند. اين موضوع هرروز علني تر مي‌شود: معاون وزير دفاع اسرائيل گفته است كه «از حمله نظامي‌به تاسيسات اتمي‌ايران دفاع نمي‌كند، اما آن را به عنوان آخرين راه حل ممكن دانسته و افزوده بود گاهي آخرين راه حل تنها راه حل است».۲
لشگر كشي به عراق اجازه داد كه يكي از دشمنان اصلي اسرائيل، يعني حكومت صدام، سرنگون شود، عراق به طور درازمدت تخريب شده و يك كشور عربي، كه مي‌توانست براي اسرائيل در دراز مدت خطر آفرين باشد، از بين رفته است. تير خلاص براي عراق تجزيه اين كشوراست كه با توجه به نفوذ چشمگيريهوديان و سرويس‌هاي مخفي اسرائيل در كردستان عراق، پايگاه جديدي را در آنجا از آن خود كرده وبه دنبال ضميمه كردن كردستان‌هاي ايران، تركيه و سوريه خواهد بود. منابع نفتي و آبي اين مناطق در راستاي طرح اسرائيل بزرگ لازم است.
اينك نيز در مورد ايران طرح اسرائيل اهداف كمابيش مشابه‌اي را دنبال مي‌كند: ۱- سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي‌كه در درون خود يك گرايش ضد اسرائيلي دارد. ۲- تخريب دراز مدت ايران ۳- تجزيه ايران براي تبديل يك كشور بزرگ و به طور بالقوه قدرتمند به چند كشور كوچك و ضعيف. ۴- استقرار مستقيم و غير مستقيم در بخش‌هاي از خاك ايران براي كشيدن آمريكا به سوي اهداف استراتژيك ديگر به سوي آسياي شرقي.
نقش سپاه پاسداران در اين ميان
گرايش ضد اسرائيلي كه در بالا به آن اشاره شد در رژيم ريشه دارد. اين گرايش كه از ابتداي دوران بعد از انقلاب در سپاه پاسداران ريشه كرده بود هميشه مورد نفرت وخصومت اسرائيل و آمريكا بود ه است. فراموش نكنيم در طول بيست و پنج سال گذشته يكي از دلايل مهم عدم به نتيجه رسيدن مذاكرات متعدد پشت پرده ي آمريكا اين بوده است كه يكي از خواست‌هاي آمريكا – بشنويد اسرائيل – انحلال سپاه پاسداران بوده است. با روي كار آمدن سپاهيان، كه احمدي نژاد تنها مهره‌اي از آن است، در نهايت، عامل خصومت ورزي ميان ايران و اسرائيل از پشت به روي صحنه آمده است و بنابراين قرارهاي رسمي‌و غير رسمي‌ميان دو كشور، كه مبتني بود بر نمايش‌هاي عوام فريبانه ي ضد اسرائيلي رژيم ضمن حفظ وحدت استراتژيك، تا حد زيادي به هم ريخته است. كساني كه ضامن حفظ ظاهر ضد اسرائيلي و باطن همدستي با اسرائيل در داخل نظام بودند با فرسودگي و شكست مواجه شدند و به نوعي كنار زده شده اند. نخست ميانه روها به رياست رفسنجاني، بعد اصلاح طلبان به رياست خاتمي‌و در نهايت حتي باند بازاري‌ها ي دست راستي كه در ميان آنان چندين مهره خود داراي ريشه ي يهودي هستند. تمامي‌كساني كه در داخل نظام تا بحال مانع از رويارويي نظاميان سپاه و رژيم سراپا نظامي‌صهيونيستي مي‌شدند كنار زده شده اند.سپاهي‌ها كه قرار بود هميشه پشت صحنه و تحت سيطره ي روحانيت باشند با يك شبه كودتاي انتخاباتي به صحنه ي سياسي آمدند وقدرت را قبضه كردند. ديگر روحانيت نيست كه سپاه را هدايت مي‌كند اين سپاه است كه روحانيت را زير مديريت نظامي‌گر خويش قرار داده است و مي‌رود تا بدست گرفتن ثروت‌هاي اقتصادي تمامي‌مافياهاي قدرت و اقشار قدرتمند جامعه را به خدمت بگيرد.
نمود بارز دست و پا زدن جناح‌هاي غير سپاهي را براي پرهيز از رويارويي مي‌توانيم در مقاله‌اي در روزنامه بازاريان حاكميت يعني روزنامه ي رسالت ببينيم كه در آن به طور غير مستقيم خواهان اتخاذ سياستي است كه به جاي برخورد نظامي‌پرونده ي اتمي‌ايران به سوي يك سرنوشت سياسي مي‌رود: « با افزايش زمان تعامل ايران و طرف مقابل اروپايي و آمريكا و امتياز خواهي جديد احتمالي چين و روسيه از آمريكا، ايران از زمان و فرصت بيشتري براي تعامل در موضوع پرونده هسته‌اي برخوردار خواهد بود. ايران نيز از هم اكنون، مي‌تواند خود را براي يك دوره جنگ سرد منطقه‌اي و كمابيش متوازن آماده سازد».۳
اين به هم ريختن معادله ي قدرت در ساختار سياسي و اقتصادي ايران سبب شده است كه اميد به يافتن نيرويي كه در درون نظام بتواند با مهار سپاهيان به تعامل با غرب و اسرائيل بپردازد از بين رفته است. نمود بارز اين موقعيت جديد پرونده ي اتمي‌ايران است. بايد دانست كه با وجود آنكه رژيم ايران بارها اعلام كرده است كه برنامه ي اتمي‌اش صلح آميز و صنعتي است، اما از همان ابتدا مديريت اين برنامه در اختيار يك نهاد نظامي، يعني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، بوده است. چيزي كه اهميت استراتژيك اين فعاليت را براي سپاه بيان مي‌كند.
تركيب اين دو پديده: خصلت ضد اسرائيلي لايه‌هايي از سپاه پاسداران و خطرآفريني بالقوه فن آوري هسته‌اي براي اسرائيل سبب شده است كه براي رژيم يهودي كمترين شكي براي ضرورت برخورد با جمهوري اسلامي‌باقي نماند. سپاه از اين نكته آگاهست و به همين دليل نيز هم زمان با پيشرفت برنامه ي اتمي‌و رسيدن به مراحل حساس آن، كه دستيابي به سلاح اتمي‌را ممكن مي‌سازد، ضروري ديد كه از برخي پاسداران بخواهد لباس‌هاي سپاه را مدتي كنار بگذارند و با كت و شلوار بروند و مقام‌هاي رئيس جمهوري، وزارتخانه‌ها، مجلس و مديريت نهادهاي دولتي و رياست دانشگاه‌ها وغيره را بر عهده گيرند تا كشور تحت يك مديريت نظامي‌كامل وارد دوره ي رويارويي با غرب و به طور احتمال جنگ شود.
اينك تماميت اهرم‌هاي اصلي قدرت در اختيار نظاميان است و خامنه‌اي براي حفظ جايگاه خويش كه به نتيجه ي انتخابات خبرگان در هفته‌هاي آينده نيز بستگي دارد چاره‌اي جز تبعيت كامل از سپاه ندارد. پس قابل تعجب نيست وقتي بي بي سي گزارش مي‌دهد: « آيت الله خامنه اي، رهبر جمهوري اسلامي، در آخرين اظهاراتش به دفاعي كم سابقه از دولت محمود احمدي نژاد پرداخته و برخي مطبوعات ايران را به 'بي انصافي در قبال دولت' متهم كرده است».۴
روحانيت كه بواسطه تلاش‌هاي سپاه بر قدرت نشست و ماند اينك بايد حساب پس دهد و به نوعي، قدرت را پس دهد. از اين پس روحانيت در اسارت سپاه است و اگر نتواند به سرعت به اين معادله ي جديد خاتمه دهد پشتيبان اصلي خويش، بريتانيا، را از دست خواهد وانگلستان نيز به صف اتحاد نظامي‌بر عليه رژيم خواهد پيوست. بازداشت ديپلماتهاي رژيم و صدور حك دستگيري براي سران نظام مانند رفسنجاني، فلاحيان و ولايتي پيامي‌است كه جامعه ي جهاني براي روحانيت حاكم در ايران مي‌فرستد كه اگر موفق نشود سپاهيان در حكومت را كنار بگذارد هيچ شانسي براي بقا ندارد. با وخيم تر شدن اوضاع جاي شكي نيست كه قيد و بندهاي بيشتري به روحانيت غير جنگ طلب و بازاري‌ها و رانت خواران غير سپاهي اعمال خواهد شد و تصفيه حساب‌هاي سياسي، اقتصادي، محاكمه، فرار از كشور ويا بازداشت و حبس و حذف در انتظار شماري از آنان است. دولت احمدي نژاد با دلارهاي نفتي دست به بزرگترين واردات تاريح اقتصادي سي سال گذشته كرده است و تلاش دارد با نزديك به ۶۰ ميليارد دلار واردات در سال، به قول خود، براي روزهاي سختي كه در پيش دارد از حالا كالاهاي اساسي كشور را ذخيره سازي كند تا از شورش‌هاي مردمي‌ناشي از قحطي و گرسنگي خودداري كند.
بازيگر جديد پرونده ي ايران: دمكراتها در آمريكا
اهود المرت كه امروز يكشنبه ۱۲ نوامبر به آمريكا رسيده است آمده تا با تركيب مناسبي كه اينك دستگاه حكومتي ايالات متحده آمريكا – جمهوريخواهان و دمكراتها- پيدا كرده است آنچه را قرارست اسرائيل صورت دهد با مقامات آمريكا هماهنگ سازد. بي بي سي در اين باره مي‌نويسد: « نخست وزير اسرائيل پيش از سفر خاطر نشان كرده بود كه اينك، بهترين زمان براي تبادل نظر ميان مقامات دو كشور براي دو سال آينده است. »۵ « بهترين» شايد به اين دليل كه تركيب جديد قدرت سياسي در آمريكا موقع را مناسب كرده است كه اينك با حضور هر دو حزب در قدرت، هر گونه تعهد آمريكا براي دفاع از اسرائيل در مقابل ايران به عنوان يك خواست عمومي‌جامعه ي آمريكا مطرح شده و به همين دليل نيز دولت بوش بتواند با خيال راحت و حتي با حمايت وسيع مردم آمريكا دست به يك تهاجم بزرگ بر عليه ي دشمن اسرائيل، ايران، بزند. بايد دانست نفوذ لوبي يهوديان در ميان دمكراتها بسيار بيشتر و قويتر از جمهوريخواهان است. «سهم لابي اسرائيل در جمع آوري منابع مالي براي حزب دموكرات ۶۰ و براي حزب جمهوري خواه ۳۵ درصد است»۶ سه شركت غول آساي تحت مديريت يهوديان در انتخابات اخير به سفارش مستقيم لوبي يهود در آمريكا بر روي پيروزي دمكراتها سرمايه گذاري كردند: بوئينگ، سازنده ي بمب افكن‌هاي سنگين و صاحب صنايع نظامي‌سنگين، وال مارت كه غول سرمايه گذاري در صنايع مصرفي، تجارت و توزيع در آمريكاست و نياز به بازارهاي جديد و تداوم وافزايش قدرت مصرف گرايي آمريكايي‌ها دارد و جنرال الكتريك.۷ اين سرمايه گذاري كلان زير نظر لوبي يهوديان به خوبي ضرورت موفقيت دمكراتها براي تبديل آمريكا به كشوري متحد در يك جنگ جديد را توضيح مي‌دهد. امري كه با پيروزي جمهوريخواهان و بيلان منفي آنها در جنگ عراق غير ممكن مي‌بود.
نانسي پلوسي ليدر دمكراتها در انتخابات اخير، كه قرار است به عنوان سومين مقام مهم حكومت آمريكا رياست مجلس نمايندگان را دراختيار بگيرد، خود يهودي بوده ۸ و بيست و پنج سال با «كميته امور عمومي‌آمريكا و اسرائيل» ۹ كه از قدرتمندترين سازمان‌هاي يهودي آمريكاست همكاري مي‌كرده است.۱۰
در ماه مه ۲۰۰۶ و در زمان حمله ي ددمنشانه رژيم پليد صهيونيستي به مردم بي دفاع لبنان اونامه‌اي به اهود المرت نوشت تا حمايت خود و حزب دمكرات را از اسرائيل در قتل عام مردم بي گناه لبنان اعلام دارد.در بخشي از اين نامه پس از ياد كردن از شارون جنايت پيشه و «گراميداشت ياد او»آمده است: « با برسميت شناختن بلافاصله ي دولت اسرائيل [در زمان تاسيس آن] پرزيدنت ترومن نه فقط كشور ما را با كشورشما همانند دانست بلكه مشعلي فروزان را به مملكت بزرگ ما آورد. اين نوعي تعهد بر ارزش‌هاست، اشتراكي در صلح و دمكراسي. شما يك دوست در منطقه هستيد، دوستي براي جهان».۱۱
در سال ۲۰۰۳ هنگامي‌كه، جيمز موران يك نماينده ي سابق جمهوريخواه كه به حزب دمكرات پيوسته بود، اظهار داشت بدون دخالت يهوديان، آمريكا درگير جنگ عراق نمي‌شد بسياري در كنگره به او حمله كردند و از جمله نانسي پلوسي كه همراه با شش نماينده ي يهودي ديگر حزب دمكرات گفته‌هاي وي را مورد تقبيح قرار دادند و اعلام داشتند از كانديداتوري وي براي انتخاب مجدد حمايت نخواهند كرد. ۱۲
او درست در آستانه ي انتخابات اخير اطمينان بخشيده است كه پيروز دمكراتها به هيچ عنوان بر اسرائيل تاثيري نخواهد داشت و «تعهدهاي آمريكا در قبال اسرائيل بدون در نظر گرفتن اينكه چه حزبي در قدرت باشد تامين خواهد شد.» ۱۳
ايران: راه برون رفت آمريكا از عراق
از سوي ديگر ايالات متحده كه به طور قابل پيش بيني در باتلاق عراق گرفتار شده است بدنبال دري براي خروج است. كنار گذاشتن دونالد رامسفلد و قرار دادن روبرت گيتس به سمت وزارت دفاع آمريكا حكايت از انتخاب مشخص تيم بوش براي ناميدن كسي بوده است كه پرونده ي ايران را مي‌شناسد. وي در مذاكرات با ملاها براي آزاد سازي گروگان‌هاي آمريكايي در ايران حضورو در پرونده ي ايران-كنترا نقش داشته است. وي كه مدير سابق سازمان سيا است مي‌تواند به عنوان متخصصي در امور ايران در آينده نقش مهمي‌ايفاء كند. ضمن آنكه او دشمني مشخص با ايران هم دارد و متهم است كه در زمان جنگ ايران و عراق اطلاعات سري در اختيار عراق مي‌گذاشته است. ۱۴
شايد به خاطر بازگشت وي به اين پست است كه در روزهاي اخير مقامات جمهوري اسلامي‌به طور علني و آشكار براي مذاكره با آمريكا بر سر عراق اعلام آمادگي كرده اند تا نجات اين كشور از جهنم عراق را وجه المصالحه ي نجات خود سازند؛ ليكن كمترين شانسي براي اين موضوع وجود ندارد، زيرا لوبي يهود در پشت قدرت حاكمه ي آمريكا هرگز اجازه ي چنين مذاكره و معامله‌اي را نخواهد داد. اما از سوي ديگر، دولت بوش نيز اميدوار است تا شايد با هجوم نظامي‌به ايران بتواند جريان ضد آمريكايي راديكال را در كل منطقه تضعيف ساخته و از مهلكه ي عراق جان سالم بدربرد. رژيم كه سرمايه گذاري زيادي كرده بود تا بتواند آمريكا را به جاي هجوم به ايران به حمله ي به عراق تشويق كند و پاي ارتش آمريكا را در آن كشور بند كند اينك مي‌بيند كه اين همه تلاش و هزينه تنها سبب خريدن زمان شده است و قابليت معامله گري خود را از دست داده است؛ به همين دليل رژيم سخت آشفته است و احساس مي‌كند بايد به سرعت به اقدامي‌مهم مثل يك آزمايش اتمي‌دست زند تا بتواند از تداركات وسيعي كه براي هجوم به ايران در دست است جلوگيري كند. افزايش تعداد آبشارهاي سانتريفوژ و نيز سرعت بخشيدن به غني سازي اورانيوم در يك ماه اخير در اين راستا مي‌تواند باشد. اما به گونه‌اي متناقض، افزايش اين تلاش‌ها به آماده سازي حمله ي نظامي‌به ايران شدت و شتاب بخشيده است. به نظر مي‌رسد كه حتي آزمايش موشك جديد قاره پيماي فرانسه و شركت اين كشور در مانوورهاي اخير در خليج فارس حكايت از تهاجمي‌وسيع و همه جانبه از جانب غرب و اسرائيل برعليه كشورمان داشته باشد. تهاجمي‌كه بايد ايران را به «عصر حجر» بازگرداند و زمينه‌هاي تجزيه ي آنرا فراهم سازد تا خيال اسرائيل به طور درازمدت از جانب «غولي » به اسم ايران راحت باشد.
در روزهاي اخير تهديدهاي دو جانبه ي رژيم صهيونيستي و رژيم جمهوري اسلامي‌بر عليه يكديگر اوج تازه‌اي گرفته است. اهود اولمرت با سفر خود به آمريكا تلاش خواهد كرد آخرين مخالفت‌ها با هجوم سراسري اسرائيل و ايالات متحده را برداشته و اتحاد جمهوريخواهان و دمكراتها را براي يك حمايت بي قيد و شرط مردم آمريكا از دخالت نظامي‌در ايران فراهم آورد. بنظر مي‌رسد كه اين كار بدون دشواري خاصي صورت پذيرد. زيرا منافع استراتژيك آمريكا ايجاب مي‌كند كه هماهنگ با اسرائيل عمل كند.
بديهي است در اين چند روز ايران مجموعه ي آنچه را كه مي‌تواند به عنوان ابزار دفاعي يا تهاجمي، اعم از نظامي، سياسي يا اقتصادي، به خدمت گيرد به نمايش گذاشت تا جهان را متوجه بهاي سنگيني كه بايد بابت هجوم به ايران بپردازد:
مانوور نظامي‌و آزمايش موشك‌هاي دور برد جديد
تهديد به استفاده از نفت براي فشار به اقتصاد غرب
مذاكرات جديد با روسيه براي جلب حمايت سياسي و حتي نظامي‌اين كشور در ازاي باج‌ها كلان اقتصادي
تهديد به خروج از ان تي پي به عنوان واكنش به تحريم‌ها
اقدامات قانوني مانند شكايت عليه اسرائيل در سازمان ملل متحد۱۵
تهديد به پايان دادن به همكاري با آژانس بين المللي انرژي اتمي‌
تلاش براي تجهيز لبنان و به طور مشخص بكارگيري توان حزب‌الله به عنوان يك ابزار تهاجمي‌
تهديد به پاسخ «برق آسا» و «تخريبگر» به هرگونه حمله ي نظامي‌اسرائيل به تاسيسات اتمي‌ايران ۱۶
به عنوان نتيجه گيري:
برگزاري سمينار جهاني يهوديان روز يكشنبه ۱۲ نوامبر بعد از ۴۷ سال در پاريس « در پشت درهاي بسته» با موضوع محوري «خطر ايران براي اسرائيل» در اين روزها نشان دهنده ي آماده سازي و هماهنگي تمامي‌گروههاي فشار يهودي براي مقابله ي جهاني با خطرات ناشي از درگير شدن اسرائيل در يك جنگ تمام عيار با ايران مي‌باشد.۱۷ اسرائيل كه از طريق لوبي يهود با سرمايه گذاري و تبليغات منفي مقطعي روي سرنوشت سياه نيروهاي آمريكايي در عراق موجبات پيروزي دمكرات‌ها را فراهم آورد اينك با ايجاد اين احساس در مردم آمريكا كه به نمايندگان خود – دمكراتها- راي دادند آنها را با خيال آسوده و بدون نگراني درباره ي اعتراضات احتمالي در آمريكا به سوي جنگي سراسري و تخريب گر با ايران پيش خواهد برد.
نگارنده براي پرهيز از تطويل كلام به وضعيت داخلي ايران اشاره نمي‌كند. اما همگي خوب مي‌دانيم كه جامعه از يك خشم عظيم انفعالي برخوردارست. خشمي‌كه بايد بواسطه ي جنبش‌هاي اعتراضي راديكال فعالش كرد و از حالت انفعالي خود خارج ساخت. اين تنها شانس ما براي آغاز حركتي است كه مي‌تواند معادله ي اسرائيل و آمريكا را براي تهيه سرنوشتي شوم و نابودگر براي ايران زير سوال برد. پتانسيل لازم براي اين منظور در جامعه ي ايران هست. اما آيا از آن استفاده خواهيم كرد يا خير ؟ آنچه را در زمان حاضر مي‌كنيم تعيين كننده ي آينده است، بر اساس آنچه در حال حاضر به طور عملي براي دخالت در سرنوشت كشورمان مشغول آن هستيم از حالا مي‌توانيم به آساني بدانيم كه آينده ي ايران چه خواهد بود.