حمله نظامی یا حلقه ای جدید از جنگ روانی آمریکا علیه ایران

حال این سوال مطرح است که چرا آمریکایی ها علیرغم همه مشکلات خرد و درشتی که در آن گرفتارند، تلاش می کنند جبهه جدیدی به روی خود بگشایند؟ با توجه به شرایط منطقه ای و بین المللی و گرفتاری آمریکا در عراق، آیا می توان طرح حمله احتمالی نظامی علیه ایران از سوی آمریکا را در قالب جنگ روانی توصیف کرد؟ چه شواهدی این تحلیل را تقویت می کند؟
چرا جنگ روانی!؟
دلایل متعددی وجود دارد که نشان می دهد رفتار جدید آمریکائی ها که در مواردی با همراهی برخی کشورهای اروپایی و غربی نیز صورت بندی می شود، مایه های اصلی و زمینه های پیش از حمله و تهاجم نظامی گسترده و نیمه محدود را ندارد:
1- آمریکا با بیش از 200 هزار نیروی انسانی در عراق و افغانستان، ضمن اینکه بخش عمده ای از توان نظامی ارتش خود را به تحلیل برده، خود را در تیررس عملیاتهای آفندی و موشکی جمهوری اسلامی ایران نیز قرار داده است. لذا در صورت هرگونه اشتباهی به شدت با پاسخ قاطع ایران مواجه خواهد بود. کارشناسان نظامی آمریکا از این موضوع اطلاع کافی دارند. از سوی دیگر شکست و
ناکامی های متعدد آمریکا در طرح های منطقه ای خود، آنها را سردرگم کرده به طوری که افزایش نیرو نیز بی نتیجه بوده و در مواردی کاملاً نتیجه معکوس داشته است و تنها به روند تصاعدی افزایش تلفات نظامیان آمریکایی کمک کرده است.
2- اگرچه دولت آمریکا هیچ وقت تصمیم خود برای حمله به ایران را رد نکرده و به سبب درگیری در پرونده هسته ای ایران همواره ایران را با گزینه حمله نظامی تهدید کرده است امّا این تصمیم برای عملی شدن به ابزارهای دیگری نیاز دارد که
مهم ترین آنها، بررسی واکنش احتمالی ایران به تهاجم نظامی علیه مواضع خود می باشد. در این مورد آمریکائی ها به شدت احتیاط می کنند. مواضع صریح مقامات ارشد نظام اسلامی نیز موید این نکته است که ایران آماده است با قاطعیت هر نوع تهدید و حمله ولو محدود و ایذایی را با پاسخ کوبنده و فراگیر جواب دهد. مقام معظم رهبری بارها پس از شدت گرفتن جنگ روانی آمریکائی ها برای تهاجم نظامی به ایران فرموده اند که در صورت خطای احمقانه آمریکائی ها، منافع این کشور در همه جا مورد تهدید واقع خواهد شد و دیگر زمان ضربه زدن و گریختن به پایان رسیده است.
3- مانع دیگر بر سر تهاجم آمریکا به ایران شرایط داخلی این کشور است. آمریکا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری به شدت نیازمند آرامش برای فعالیت انتخاباتی است. از سوی دیگر مردم آمریکا از جنگ طلبی های بوش پسر خسته و سرخورده هستند. نظرسنجی های متعددی که از سوی مراکز گوناگون دولتی و مطالعاتی انجام
می شود نشان می دهد که جایگاه نومحافظه کاران و تیم جنگ طلب و ماجراجوی بوش و دیک چنی که بیشتر بر طبل تهاجم نظامی علیه ایران می کوبند، به شدت افت کرده است. در حالی که آنها تمایل دارند همچنان آراء مردمی را برای دوره بعد نیز به طیف فکری- سیاسی خود اختصاص دهند. از طرف دیگر حزب رقیب جمهوریخواهان، یعنی دموکراتها اکثریت کنگره را بدست دارند و طبق مصوبه ای که اخیراً داشته اند، کاخ سفید برای هرگونه تهاجم به ایران باید با کسب مجوز از کنگره اقدام نماید و البته که دموکراتها به کرات و صراحت، مخالفت خود را با هرگونه تهاجم علیه ایران ابراز کرده اند.
4- جامعه بین المللی و افکار عمومی دنیا پس از گزارش فنی و تقریباً منصفانه البرادعی دبیرکل آژانس، امیدهای بیشتری برای حل مسالمت آمیز پرونده هسته ای ایران پیدا کرده اند و به رغم اعلام تنها مرجع تخصصی اتمی بین المللی مبنی بر عدم انحراف ایران از اهداف
صلح آمیز هسته ای، به راحتی به کارشکنی و سیاسی کاری آمریکا و هم پیمانان غربی آن پی می برند و مخالفت خود را با برخورد خشن اعلام می دارند.
لذا آمریکا در زمینه فراهم کردن شرایط بین المللی با مشکلاتی روبرو خواهد بود. دیدگاه مخالف با توسل به گزینه نظامی علیه ایران بویژه از سوی اروپایی ها، روسیه و چین به استناد گزارش آژانس و مبادلات و علایق اقتصادی آنها با ایران رو به افزایش است. به طوری که اروپایی ها با تلاش
بی وقفه اتحادیه اروپا برای باز نگه داشتن باب مذاکره با ایران، موضعی مخالف جنگ علیه ایران اتخاذ کرده اند. حتی روسیه برخلاف اروپایی ها که با تحریم های اقتصادی علیه ایران موافق هستند، با درخواست های آمریکا برای تشدید تحریم شورای امنیت نیز مخالفت کرده است.
با توجه به عوامل ذکر شده و دیگر علل پیدا و پنهان می توان گفت که این تهدید آمریکا نیز مانند تهدیدهای متعدد گذشته معطوف به استفاده از آثار جنگ روانی پیشدستانه آمریکائی هاست. لذا به راحتی با یک سناریو از پیش طرح ریزی شده و در یک تقسیم کار معین، به اظهارات شدید و غلیظ در مورد حمله قریب الوقوع آمریکا به ایران دامن
می زنند و گزارش هایی را در رسانه های غربی با هدف تسلط بر اذهان ایرانی ها به منظور ارعاب ایران و امتیازگیری از آن به روی آنتن های وسایل ارتباط جمعی تحت نفوذ امپریالیسم خبری و صهیونیزم جهانی می فرستند. لذا بی دلیل نیست جناحی که دیک چنی معاون رئیس جمهور آمریکا آن را رهبری می کند، بیشتر بر لزوم توسل به گزینه نظامی قبل از پایان دوره دوم ریاست جمهوری بوش تاکید می کند. در کنار حجم عظیم عملیات روانی و القاء رسانه ای، با تحرکاتی در آمادگی های نظامی آمریکا درصدد القاء درستی تهدید و باوراندن این مطلب که زمینه ها برای حمله در حال آماده شدن است، تلاش می نمایند. در همین راستا سومین ناو هواپیمابر آمریکا به دو ناو قبلی این کشور در منطقه می پیوندد و تعداد کشتی های جنگی آمریکا به بیش از 170 فروند افزایش داده می شود. دولت بوش اکنون تاکتیک های آخرین جنگ سرد را برای جنگ سرد جدید بین خود و ایران تطبیق می دهد و اقداماتی مثل تخصیص بودجه برای مداخله جویی در داخل و فراهم نمودن زمینه های صدور قطعنامه تحریمی سوم و ... را در دستور کار اجرایی سناریوی طرح ریزی شده عملیات روانی جدید خود دارند.
امّا علل توسل به جنگ روانی آمریکا علاوه بر عدم توانمندی خود در شرایط حاضر، محصول قدرت و
برگ های برنده زیاد ایران نیز هست که آمریکا به خاطر پیامدهای غیرقابل پیش بینی حمله به ایران و قادر نبودن بر این حمله به جنگ روانی و فریب رسانه ای برای سست کردن عزم های راسخ داخلی و مرعوب کردن ایران روی آورده است. زیرا عرصه جنگ روانی در اذهان و مغزهاست که در صورت عدم توجه به آن و تلاش برای جلوگیری از تاثیرگذاری عملیات روانی، با کمترین هزینه بیشترین
بهره برداری و فتح بدون خونریزی اتفاق می افتد.
برگ های برنده ایران
جمهوری اسلامی ایران
به رغم آگاهی از کم و کیف عملیات روانی و نقشه دشمن، درصدد آماده سازی خود با تمام توان است و به فرمایش رهبری معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با مسئولان و کارگزاران نظام: «این تهدیدات، بیش از هر چیز باعث آمادگی بیشتر ملت و نظام می شود البته کسانی که تهدید می کنند، بدانند و بفهمند که حمله به ایران به صورت «ضربه زدن و گریختن» ممکن نیست و هر کس تعرض کند عواقب آن به شدت دامنش را خواهد گرفت» لذا ایران باید هنر بازی کردن با
برگ های برنده خود در منطقه و جهان را به جهانیان نشان دهد و ضمن تقویت آنها، کوچکترین تحرکات دشمن را نیز زیر پوشش مراقبتی خود بگیرد.
برخی از برگهای برنده ایران و عوامل اقتدار جمهوری اسلامی که نه فقط برای متوقف ساختن فشارهای روزافزون آمریکا و غرب بلکه برای وادار ساختن آنها برای به رسمیت شناختن ایران اتمی و تسلیم در برابر این واقعیت در دست دارد، عبارتند از:
1- استعداد انسانی برتر؛ نیروی انسان مومن و متعهد و متخصص و رهبری آگاه و شجاع و مردم بصیر با همبستگی ملی بالا اولین مولفه قدرت ملی و داخلی جمهوری اسلامی ایران است. نیروهای مسلح مومن و متخصص در ارتش، سپاه و بسیج با توان علمی بالا و پیشرفت در صنایع دفاعی و تسلیحاتی که به خودکفایی رسیده، خواب هر دشمن کج اندیشی را برای ایران بی تعبیر می کند.
2- موقعیت ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی فوق العاده ممتاز؛ تسلط به تنگه حساس و شاهراه حیاتی سوخت جهان و دیگر موقعیتهای طبیعی و سیاسی فوق العاده و استراتژیک از دیگر برگ برنده های ایران است. یکی از تحلیلگران روسی در این خصوص گفت: «در صورت بروز درگیری، نیروهای مسلح ایران توان مسدود کردن تنگه هرمز را دارند که از طریق آن تقریباً همه نفت کشورهای حوزه خلیج فارس به بازارهای جهانی منتقل می شود که در صورت بروز این حادثه کمبود شدید نفت در غرب، پیامدهای غیرقابل پیش بینی برای اقتصاد جهان خواهد داشت.» (1).
3- تحولات عراق و افغانستان؛ حضور نظامی آمریکا در عراق و افغانستان امتیاز راهبردی بسیار مهمی در هرگونه نبرد احتمالی با ایالات متحده آمریکا به ایران می بخشد. زیرا بیش از 200 هزار سرباز آمریکایی در این دو کشور به صورت گروگان ایران در آمده اند.
4- تحولات در نبرد عربی اسرائیلی؛ روابط قوی ایران با طرفهای درگیر در نبرد اعراب و رژیم صهیونیستی و نفوذ معنوی و سیاسی ایران در جنبش های حماس، جهاد اسلامی فلسطین و حزب ا... لبنان نقش موثری به ایران در راستای تحقق اهداف منطقه ای و فرامنطقه ای و تهدید برنامه های آمریکا در این زمینه می بخشد.
5- سلاح نفت و گاز؛ ایران می تواند از سلاح نفت و گاز که شریان حیاتی آمریکا، اروپا و ژاپن به آن وابسته است، در نبرد با غرب استفاده نماید و امنیت ترانزیت بیش از 65 درصد سوخت جهان از تنگه هرمز و خلیج فارس را با خطر مواجه ساخته و قیمت نفت را به بیش از صدها دلار در هر بشکه برساند و از این طریق موجبات بی ثباتی اقتصادی در جهان را فراهم نماید.
6- بازی با برگه برخی از اعضای شورای امنیت؛ روسیه و چین به خاطر روابط اقتصادی و حجم بالای مبادلات تجاری با ایران از گزینه های دیگر ایران برای مقابله با غرب می باشد. این دو کشور دارنده حق وتو در شورای امنیت به طور قطع مخالف
برنامه های یکجانبه گرایانه آمریکا و استفاده ابزاری آن از سازوکارهای حقوقی وبین المللی می باشند. مشکلات امنیتی روسیه و آمریکا بر سر سپر موشکی آمریکا در اروپای شرقی نیز مزید بر علت در سردی روابط این دو کشور می باشد.
نتیجه
بنابراین کارشناسان نظامی و سیاسی جهان معتقدند که روند جدید اظهارات جنگ طلبانه بخشی از دولت بوش جنگ روانی است که در راستای ارعاب و امتیازگیری از ایران و پوشاندن ضعف های بیشمار آمریکائی ها به وقوع می پیوندد. لذا بر فرض محال در صورت آغاز درگیری نظامی بین ایران و آمریکا، این امر برای آمریکا هزینه سنگینی خواهد داشت و در صورت وقوع هر گونه سناریوی فاجعه آمیز، ایران می تواند به شدت منافع آمریکا در منطقه و رژیم صهیونیستی را تهدید نماید. لذا مطابق نظرات کارشناسان بویژه مرکز مطالعات النخبه مصر، اندیشه به عواقب و نتیجه فاجعه آمیز سناریوی طرح ریزی شده آمریکائی ها، «باعث
می شود باب گفتگوی مسالمت آمیز همچنان باز بماند و غرب فقط یک راه دارد و آن پذیرش واقعیت ایران به عنوان یک کشور اتمی جدید در نقشه جهان است».(2)
منابع:
(1) خبرگزاری مهر wwwmehrnewscom.fa.newspnitaspx
(2) تحلیلی از مرکز مطالعات النخبه مصر، wwwaftabnewsir.vdcftvdw61dmv