دكترين‏كارتر و تأثيرات آن بر ايران

ب- تأكيد بر حقوق بشر، فضاى باز سياسى، آزادى‏هاى مدنى و فشار بر حكومت‏هاكمونيستى به ويژه در اروپايى شرقى براى رعايت آن ها ؛
ج- ايجاد فضاى باز سياسى و ترويج فعاليت‏هاى اصلاح طلبانه با هدف حفظ حكومت ‏هاى ديكتاتورى متحد آمريكا نظير رژيم شاه و جلوگيرى از اضمحلال و فروپاشى آن ها .
دكترين حقوق بشر كارتر براى حكومت‏هاى ديكتاتورى متحد آمريكا همان اهداف دكترين كندى را دنبال مى‏كرد و بيشتر انگيزه‏هاى«واكسينه كردن» آن ها را براى ممانعت از بروز انقلاب و حفظ آنان را در برابر فروپاشى دنبال مى‏نمود. در دكترين كارتر از حقوق بشر به عنوان ضرورت غير قابل اجتناب عصر ما ياد مى‏شد . هدف اصلى كارتر بازگرداندن حيثيت آرمانى آمريكا با طرح شعار حقوق بشر و فضاى باز سياسى بود . اهداف سياست خارجى آمريكا در مقطع روى كار آمدن كارتر شامل واكسينه كردن حكومت‏هاى ديكتاتورى متحد آمريكا ، ممانعت از بروز انقلاب در كشورهاى زير سلطه، ايجاد تزلزل در كشورهاى اقمار شوروى و تلاش براى فروپاشى آن ها، كنترل تسليحات از طريق توافق نامه‏هاى بين المللى، برقرارى روابط نزديك با چين، سرمايه‏گذارى براى نفوذ در جناح‏هاى داخلى حزب كمونيست شوروى با هدف زمينه‏سازى براى فروپاشى شوروى و حل مسایل جهانى با محوريت آمريكا بود . هم چنين بر بهبود چهره آمريكا در افكار عمومى و افزايش اعتبار آمريكا در دنياى د حال تغيير و تحول كنونى تأكيد مى‏شد اما اهداف پنهان اين دكترين حفظ حكومت‏هاى وابسته و افزايش سلطه آمريكا بر جهان تحت لواى شعارهاى پر طمطراق و فريبنده بودند .
طرح‏ها و اقدامات آمريكا براى حمايت از حكومت شاه و جلوگيرى از پيروزى انقلاب اسلامى در دي ماه 1356 در حالى آتش مخالفت با حكومت ديكتاتورى و استبدادى شاه در درون ملت ايران شعله‏ور بود و تنفر از شاه و اعمال جنايتكارانه ساواك در اعمال وجدان و قلوب ايران موج مى‏زد جيمى كارتر به ايران سفر نمود . كارتر رهبر حزب دموكرات كه شعار دموكراسى و حقوق بشر را در صدر برنامه‏هاى خود قرار داده بود در ضيافتى در تهران رضايت و حمايت كامل آمريكا را از رژيم و دولت شاه بيان داشت وخطاب به شاه چنين گفت :
«به دليل رهبرى بزگ شاه، ايران جزيره ثبات دريكى از آشوب زده‏ترين نقاط جهان شده است . اعليحضرت، اين به دليل تكريم بسيار نسبت به شما، رهبرى شما و احترام و ستايش و عشقى است كه ملت ايران به شما دارد . هيچ كشور ديگرى در جهان براى برنامه‏ريزى مشترك از ايران به آمريكا و ما نزديكتر نيست . هيچ كشور ديگرى براى بررسى مشكلات منطقه‏اى كه مورد علاقه هر دو طرف ما نيز هست ارتباط نزديكترى از ايران با ما ندارد و هيچ رهبر ديگرى نزد من احترامى عميق‏تر و رابطه‏اى دوستانه‏تر ندارد» (1)
سخنان ریيس جمهورى آمريكا در دي ماه 1356، يك سال قبل از سرنگونى شاه و پيروزى انقلاب در تمجيد و تجليل از شخص شاه كه دستش به خون ده‏ها هزار ايرانى آغشته بود و دفاع كارتز ازحكومتى غير دموكراتيك و موروثى كه فاقد انتخابات و بى‏بهره از اوليه‏ترين مبانى حقوق بشر بود، بيانگر اين واقعيت است ك شعارهاى حقوق بشر، آزادى و دموكراسى اهرم -هاى فشار عليه جوامع مستثقل و مخالف منافع آمريكا و تاراج كننده و ثروت‏هاى ملت خويش به سود شركت‏ها و ترانست‏هاى آمريكايى و صهيونيسم است به گفته كارتر «هيچ كشورى در دنيا نزد من احترامى عميق‏تر و رابطه‏ى دوستانه‏تر از شاه ندارد ». (2)
على رغم حمايت‏هاى مستقيم و غيرمستقيم آمريكا از حكومت پهلوى كه با تجهيز آن به انواع ابزارها براى سركوب ملت ايران تؤام بود نهضت اسلام مردم  ايران در مخالفت با شاه با چاپ مقاله‏اى در 17 دي ماه 1356 در روزنامه اطلاعات وارد مرحله جديدى شد . در اين مقاله كه «ايران و استعمار سرخ و سياه » نام داشت توهين‏هاى سخيفى به امام خمينى شده بود . در نتيجه تظاهرات عظيمى در قم در حمايت از امام و مخالفت با آن نوشته در 19 دي ماه 1356 به وقوع پيوست ولى حكومت شاه مردم را به گلوله بست . چهل روز بعد در 29 بهمن 1356 مردم تبريز در چهلم شهداى تظاهرات قم به خيابان ريختند . دولت شاه مجددا مردم را به گلوله بست . چهل روز بعد در تاريخ 9 و 10 فروردين 1357 مردم يزيد مراسم چهلم شهداى تبريز را برپا كردند و به وسيله ايادى حكومت به خاك و خون كشيده شدند. اين‏ها در حالى بود كه دولت‏هاى به اصطلاح حامى حقوق بشر غرب به ويژه در آمريكا و انگليس چشمان خود را بر روى اعمال سفاكانه ی حكومت شاه بسته بودند و همان‏گونه كه در 15 خرداد 1342 از كشتار بى‏رحمانه مردم به دست حكومت شاه حمايت كردند و در اين دوره نيز با تمام توان عليه ملت ايران در حمايت از شاه صحنه گردانى مى‏نمودند .
اما مبارزات ملت ايران هر روز دامنه تازه يافت و چنان شدت گرفت كه دولت شاه مجبور شد در تابستان 1357 در چندين شهر حكومت نظامى اعلام كند كه بر اثر آن واقعه خونينى 17 شهريور در ميدان شهداى تهران روى داد . آمريكايى‏هاى طرفدار حقوق بشر و انگليسى‏هاى حامى آزادى و مجموعه غرب كه عليه جمهورى اسلامى ايران از كاه كوه مى‏ساز ند و در مقابل جنايات وجشتناك 17 شهريور ميدان شهدا سكوت كردند و باز از شاه حمايت نمودند ، واقعه‏اى كه در آن هزاران نفر بى‏گناه به خاك و خون كشيده شدند .
هنگامى‏كه ايران در تابستان 1357 در تب انقلاب مى‏سوخت و تظاهرات ميليونى مردم در سراسر كشور جريان داشت و هر روز مردم مسلمان ايران آماج گلوله‏هاى آمريكايى قرار مى‏گرفتند و شهيد مى‏شدند دولت‏هاى آمريكا و غرب با تمام توان ار رژيم شاه حمايت مى‏كردند و سازمان - هاى حقوق بشر نيز چشم هاى خود را به روى جنايات ساواك و مزدوران آمريكايى بسته بودند . اين برخورد رابا مواضع دولت آمريكا در رابطه با اغتشاش و آشوب مشتى مزدور در 18 تا 23 تيرماه 1378 ، مقايسه كنيد كه آمريكايى‏ها سعى كردند و آن را به عنوان نهضت عمومى مردم عليه جمهورى اسلامى درصدر اخبار خبرگزارى‏ها قرار داده و مقام‏هاى رسمى اين كشور از ریيس جمهور گرفته تا اعضاى كنگره به نفع آن شروش هرج و مرج طلبانه موضع‏گيرى كردند اما در تابستان 1357 چشمان خود را بر روى تظاهرات ميليونى مردم بسته بودند و با تمام قوا از حكومت شاه حمايت مى‏كردند . سازمان c.i.tدر اوت 1978 مطابق با مرداد 1357 طى گزارش خود به كاخ سفيد و كنگره آمريكا اعلام كرد كه «ايران در وضع انقلابى يا حتى وضع ما قبل انقلاب قرار ندارد»(3) . گزارش‏هاىc.i.t بيانگر آن بود كه آمريكا چنانا از حكومت شاه حمايت مى‏كرد كه گزارشگران c.i.t از مخالفان حكومت شاه با لحنى تحقير آميز ياد مى‏نمودند . شاه به توصيه آمريكا براى مقابله با روند رو به تزايد مخالفت‏هاى مردمى در 5 شهريور 1357 كابينه جديدى تشكيل داد و شريف امامى رابه جاى جمشيد آموزگار نخست وزير كرد . اطلاعات آمريكايى‏ها در مورد ايران و وضعيت كشور آن قدر ذهنى و بى‏پايه بود كه سازمان a.i.dیا aqency detense intelliqenceيعنى اداره ی ضد اطلاعات در ارزيابى اطلاعاتى خود در 28 سپتامبر 1978 مطابق با 6 مهر ماه 1357 طى گزارشى براى مقام‏هاى طراز اول آمريكا اعلام كرد كه «انتظار مى‏رود كه شاه تا ده سال ديگر به طور فعال زمام قدرت را در دست داشته باشد»(4). تحقيقاتى كه بعد از سقوط شاه توسط كاركنان كميته ی مجلس نمايندگان آمريكا در مورد دلايل سقوط رژيم شاه صورت گرفت حاكى از اين است كه سياستمداران طراز اول آمريكا تا اكتبر 1978 (مهرماه 1357) آن چنان به رژيم شاه دلبستگى داشتند كه متوجه و خامت اوضاع ايران نبودند و از اين كه سلطه و حاكميت آنان بر ايران روبه افول است بى‏اطلاع بودند . پس از كشتار بى‏رحمانه مردم مظلوم ايران در 17 شهريور 1357 در ميدان ژاله ( شهداى كنونى)كارتر ریيس جمهورى آمريكا و انور سادات ریيس جمهور مصر در كمپ ديويد مشغول مذاكره بودند . مايكل لوين و ويليام لویيس در كتاب كارتر و سقوط شاه در صفحه 39 چنين مى‏نويسند : «انور سادات ضمن گفت و گوهاى كمپ ديويد به شخص پرزيدنت كارتر هشدار داده بود كه شاه ايران در وضع ناگوارى به سر مى‏برد . سادات در شب 9 سپتامبر 1978( 18شهريور 1357 يك روز پس از كشتار بى‏رحمانه 17 شهريور) از كمپ ديويد به شاه تلفن زد و حدود چهار دقيقه يا او صحبت كرد و حمايت كامل خود را از شاه اعلام نمودو گفت علاقمند است كه هر گاه كه لازم باشد و به كمك او بشتابد .
احساسات سادات در آن هنگام به قدرى قوى بود كه به پرزيدنت كارتر اصرار كرد تا او هم همين كار را بكند . و كارتر در همان شب به شاه ايران تلفن زده و احساساتى مشابه احساسات سادات ابراز نمود .
بنابراين همان گونه كه ملاحظه مى‏شود انقلاب اسلامى ايران از همان ابتدا مظلوم بود . سردمداران حقوق بشر و مناديان به اصطلاح آزادى از همان بدو شكل‏گيرى انقلاب، در حالى كه مردم ايران زير وحشيانه‏ترين جنايات قرون وسطايى قرار داشتند و حكومت شاه سفاكانه مردم را به خاك و خون مى‏كشيد از شاع و عمالش حمايت مى‏نمودند . در اين ميان حكومت غاصب صهيونيستى از همه بيشتر ابراز نگرانى مى‏كرد و موشه دايان وزير خارجه اسرایيل در يك كوكتل پارتى در نيويورك با باربارا والترز گزارشگر ويژه شبكه تلويزيونى اى. بى .سى (a.b.c) صحبت كرد و به او گفت «ما در اسرایيل بحران شاه را بسيار جدى‏تر از بحرانى تلقى مى‏كنين كه در كمپ ديويد مورد بحث است ».اين جمله بيانگر ميزان اهميت حكومت شاه براى اسرایيل است . موشه دايان مى‏گويد به خطر افتادن موقعيت حكومت شاه از مسأله صلح اسرایيل و مصر و موضوع كمپ ديويد مهمتر است . در واقع حكومت صهيونيستى زودتر از كشورهاى غربى وضعيت بحرانى را تشخيص داد . سازمان هاى اطلاعاتى اسرایيل در ماه ژوئن 1978 (خرداد 1357 ) به يهوديان ايران توصيه كردند . كه ايران را ترك كنند. هم زمان با اوج گيرى تظاهرات و اعتصابات مردم ايران عليه جنايات حكومت شاه حمايت آمريكا به كاخ سفيد رفت تا با ریيس جمهور، سايرس و نس(وزير خارجه)، زبيگنيو برژينسكى مشاور امنيت ملى و استانفيلد ترنر ریيس c.a.iدر جلسه‏اى مشترك گفت و گو كند . در پايان اين گفت و گو ریيس جمورى آمريكا براى ابراز ميزان حمايت خود ار رژيم شاه خطاب به اردشير زاهدى گفت : «نگران واشنگتن نباشيد من سفير شما در ايالات متحده خواهم بود ».
در همين ايام نلسون راكفلر، سرمايه‏دار معروف كه در آن زمان معاون ریيس جمهورى آمريكا بود، به شاه تلفن زد و به او اطمينان داد كه از حمايت كامل آمريكا برخوردار است .
در آبان 1357 مبارزه مردم ابعاد بسيار وسيعى به خود گرفت . دولت شريف امامى كاملا بى‏اعتبار گشته بود . شاه ضمن تماس تلفنى با برژينسكى مشاور امنيت ملى آمريكا در سوم نوامبر 1978 مطابق 12 آبان 1357 پيام روشنى دريافت نمود . برژينسكى به شاه گفت :«هر اقدامى را كه لازم مى‏داند انجام دهد و كاملا مطمئن باشد كه دولت آمريكا از او با تمام قوا حمايت خواهد كرد »(5).
شاه پس از اين مكالمه تلفنى با برژينسكى دولت شريف امامى را بركنار كرد و يك دولت نظامى به رياست ارتشبد ازهارى روى كار آورد . پس از اعلام حمايت قاطع آمريكا از شاه و حكومت نظامى در فرداى آن روز يعنى در 13 آبان 1357 واقعه ی اسفبار كشتار دانش‏آموزان و دانشجويان در برابر دانشگاه تهران رخ داد و نونهالان حق جوى اين مملكت به دست دژخيمان مورد حمايت آمريكا و غرب وحشيانه به خاك و خون كشيده شدند .
برژينسكى مشاور امنيت ملى آمريكا ، شلزنيگر وزير انرژى آمريكا، ریيس c.i.aو وزير دفاع آمريكا معتقد بودند كه سقوط شاه علاوه بر پى‏آمدهاى خاص خود در ايران، اثرهاى بين المللى مصيبت‏بار و بالقوه‏اى به دنبال خواهد داشت و لرزه‏اى در اركان ساير حكومت‏هاى سلطنتى خاورميانه خواهد انداخت و به اعبار بين المللى آمريكا و غرى صدمات جبران ناپذير وارد خواهدكرد . لذا بر همين اساس تصميم گرفتند كه براى مقابله با انقلاب اسلامى ايران رزمناوهاى خود را به خليج فارس اعزام كنند . كارتر هم چنين فرمان داد كه ناو هواپيمابر كانستليشن از پايگاه خود در خليج سوبيك در فليپين روانه درياى عمان گردد .
در اين احوال روزالين كارتر همسر ریيس جمهورى آمريكا هم در پایيز 1357 چند نامه براى فرح همسر شاه نوشت و او را مطمئن ساخت كه ايالات متحده از سلطنت پهلوى كاملا دفاع و حمايت مى‏كند .
در 11 مهرماه 1357 دولت عراق در ميان بهت و حيرت مردم ايران امام خمينى را از اين كشور اخراج نمود . هيچ يك از حكومت‏هاى تحت سلطه آمريكا در منطقه حاضر نشدند . امام خمينى را بپذيرند . در 27 دسامبر 1978 (ششم ديماه 1357 ) در حالى كه شاه ء حكومت پهلوى به سبب اوج‏گيرى ميليونى مردم ايران كاملا نااميد شده بودند دولت كارتر آن ها را تشويق به ايستادگى مى‏كرد . شخص كارتر طى پيامى به شاه اظهار اميدوارى كرد كه شاه به ايفاى نقش مهم خود در هدايت ايران به سوى تشكيل يك دولت آشتى ملى ادامه دهد .
دولت آمريكا به رياست كارتر در اين مقطع زمانى با تناقضات لاينحل مواجه بود زيرا دكترين كارتر مبتنى بر دفاع از حقوق بشر و آزادى‏هاى سياسى توأم با گسترش دموكراسى شكل گرفته بود و آمريكا با تبليغات بسيار وسيع و با تكيه با اين شعارها به دنبال ايجاد تزلزل در حركت حكومت هاى اردوگاه شرق و اقمار وابسته به آن‏ها به ويژه كشورهاى كمونيست اروپايى شرقى بود . اصولا هدف حزب دموكرات و شخص كارتر از تأكيد بيش از اندازه بر حقوق بشر و دموكراسى اعمال فشار بر حكومت‏هاى كمونيست وابسته به اتحاد جماهير شوروى بود اما دولت آمريكا در اين مقطع زمانى در تناقض و بحران آشكار به سر مى‏برد . وانگهى انقلاب اسلامى در ايران از بعد مردمى چنان عظيم بود كه جاى هيچ گونه ترديدى را در اصالت خود باقى نمى‏گذارد و تمام جهانيان به وضوح مى‏ديدند كه اكثريت قريب به اتفاق ايرانيان با شركت چند ميليونى در تظاهرات و راهپيمايى خواهان سرنگونى حكومت شاه هستند و شاه به كلى فاقد پايگاه مردمى است . از سوى ديگر حكومت شاه بزرگترين نوكر آمريكا در منطقه بود و آمريكا منافع بيشمار در ايران داشت و هم چنان كه رؤساى c.i.a، پنتاگون، معاون ریيس جمهورى آمريكا و وزير خارجه اين كشور بارها اعلام كرده بودند سقوط شاه اثرات مصيبت‏بار منطقه اى و بين المللى براى آمريكا در پى داشت . بنابراين اگر كارتر به دنبال سياست مشت آهنين به دخالت مستقيم نظامى در ايران روى مى‏آورد ويتنام ديگرى سخاته مى‏شد و اگر شاه رابه حال خود رها مى‏ساخت منافع استعمارى و سلطه گرانه‏اش در خطر مى‏افتاد . علاوه بر اين ها حمايت‏هاى مالى، سياسى، تبليغاتى و تجهيزاتى از حكومت شاه نيز در تعارض كامل با دكترين حقوق بشر كارتر قرار داشت لذا آمريكا در بحران تناقض‏آميز عميقى فرو رفته بود و چاره‏اى جز تشويق شاه به مقاومت ايستادگى از يك سو و تخريب چهره ی انقلاب اسلامى از سوى ديگر نداشت . علاوه بر اين ها در دستگاه رهبرى آمريكا در مورد شیوه ی برخورد با انقلاب اسلامى نوعى انشقاق و دو دسگى پديد آمد . در شوراى امنيت ملى و وزارت خارجه متكى بر ايجاد انشقاق در درون نيروهاى انقلابى ايران بود بنابراين كوشيدند تا نيروها و گروه‏هاى ملى‏گرا را در مقابل جنبش اسلامى به رهبرى امام قرار دهند. سرانجام پس از كشمكش‏هاى درونى در دستگاه رهبرى آمريكا، خط مشى واحدى از سوى سايروس‏ونس، پرشت، سوليوان تنظيم شد و كارتر نيز آن را پذيرفت . اصول اصلى سياست آمريكا براى مقابله با انقلاب اسلامى حول محورهاى زير تدوين شده بودند :
1. حكومتى به رهبرى ملى گرايان با شعار اصلاحات روى كار بيايد؛
2. ارتش و نيروهاى مسلح با تمام توان حامى و پشتيبان دولت جديد باشند؛
3. شاه موقتاً از صحنه كنار برود و مدتى بعد همان گونه كه پس از كودتاى 28 مرداد عمل شد ، پس از آرام شدن اوضاع به كشور بازگردد ؛
4. دولت ملى گراى جديد از حمايت‏هاى بين المللى برخوردار باشد ؛
5. آمريكا مسؤوليت پشتيبانى‏هاى لجستيكى دولت جديد را بر عهده بگيرد سايروس‏ونس ، نيوسام، وارن كريستوفر، جورج بال، برژينسكى و معاون ریيس جمهور آمريكا طى جلسه‏اى گزارش خود را توسط جورج بال(6) به كارتر دادند . نتيجه جلسه اين بود كه«دخالت مستقيم نيروهاى نظامى آمريكا در ايران با شكست مواجه خواهد شد اما آمريكا بايد بكوشد كه سد شديدى در برابر آيت الله خمينى ايجاد كند »(7).
اين سياست بايد از طريق ايجاد انشقاق در درون جنبش اسلامى و قرار دادن ملى گرايان ، كمونيست‏ها، ليبرال و التقاطيون مقابل امام خمينى و حماسه ی عظيم حضور ملت در صحنه مبارزات شكل مى‏گرفت .
رابرت برد ، رهبر اكثريت سناى آمريكا در آبان 1357 به ايران سفر كرد و گزارش او از اوضاع ايران يكى از عوامل تنظيم خط مشى فوق الذكر بود . اما اين خط مشى زمانى مى‏توانست به مرحله اجرا درآيد كه اولا شاه مى‏پذيرفت كه در لحظه تعيين كننده كنار رود؛ ثانيا ملى‏گرايان، ليبرال‏ها، اعتدالثيون با يكديگر هماهنگ مى‏شدند؛ ثالثا توافق سران ارتش براى حمايت از ملى‏گرايان و دولت جديد عملى مى‏شد؛ رابعا پس از كنار رفتن شاه شوراى سلطنت شكل مى‏گرفت. شلزينگر، برژينسكى و عده ديگرى از مسؤولين آمريكايى معتقد بودند كه از طريق ارسال نماينده ويژه‏اى بايد به شاه تفهيم شود كه ايالات متحده نمى‏تواند به دخالت مستقيم نظامى در ايران مبادرت ورزد زيرا كه تمام برآوردها نشان دهنده آن است كه شكستى سخت‏تر از ويتنام در انتظار آمريكايى‏ها خواهد بود به اين علت كه ايرانيان يكصد از آيت الله خمينى و جنبش اسلامى حمايت مى‏كنند . بنابراين شاه بايد يكى از دو راه بپذيرد . اول اين كه بايستد و سياست مشت آهنين را به كار بند و با تمام قوا عليه انقلاب به مبارزه نظامى برخيزد ؛ يا اين كه موقتاً ازايران خارج شود و طرح 5 مرحله‏اى با حاكميت دولتى از ملى گريان با شعار اصلاحات به اجرا درآيد . بر حسب اين طرح نماينده ويژه بايد به شاه ايران صراحتا از قول ریيس جمهور آمريكا مى‏گفت كه هر راهى را شاه ترجيح دهد آمريكا با تمام توان از آن حمايت خواهد كرد.
كارتر در اواخر آذرماه 1357 پس از مشورت با سايروس و نس وزير خارجه، برژينسكى مشاور امنيت ملى، هارولد براون دفاع و ديويد جونز ریيس ستاد مشترك ارتش آمريكا تصميم گرفت كه ژنرال هايزر را به ايران بفرستد تا مأموريت فوق الذكر را به اجرا درآورد . شايان ذكر است كه ابتدا ژنرال الكساندر هيگ فرمانده نيروهاى نظامى آمريكا در اروپا كه هايزر معاون او بود ، با اين سفر مخالفت كرد . از سوى ديگر سوليوان سفير آمريكا در ايران نيز از سفر هيگ راضى نبود .
ژنرال هايزر تهران شد تا از سران ارتش ايران بخواهد كه وفاداري شان را به بختيار منتقل كنند . تحركات هايزر براى اجراى طرح آمريكا براى منحرف ساختن انقلاب اسلامى ازمسير اصلى ابعاد گسترده‏اى كرفت . ويليام لویيس و مايكل لدين در صفحه 85 كتاى كارتر و سقوط شاه مى‏نويسد :«هايزر دستور داشت كه هر شب از طريق يك ارتباط تلفنى امن كه با پنتاگون برقرار بود به واشنگتن گزارش بدهد . ژنرال جونز مكالمه را دريافت مى‏نمود. و به اتفاق براون وزير دفاع يا دانكن معاون وزير دفاع به آن گوش مى‏كرد. گفت‏و گوها را دو نفر ثبت مى‏كردند. و يادداشت هاى آنان مستقيما به برژينسكى مشاور امنيت ملى آمريكا داده مى‏شد تا به اطلاع كارتر برسد سرانجام شاه راه حل دوم را پذيرفت و بختيار، از اعضاى جبهه ملى در 15 دي ماه 1357 نخست وزير شد و حكومت نظامى ازهارى كنار رفت . هدف آمريكا از روى كار آوردن بختيار خاموش ساختن شعله‏هاى خشم مردم و منحرف ساختن انقلاب از مسير اصلى بود . شاه بر اساس طرح تعيين شده در 26 ديماه 1357 (مطابق با 16 ژانويه 1979 ) از ايران فرار كرد . تمام تلاش‏هاى آمريكا با شكست مواجه شد و امام خمينى با استقبال بى‏نظير مردم ايران كه در تاريخ سابقه ندارد، در 12 بهمن 1357 وارد ايران شد و حكومت استبدادى و شاهنشاهى در 22 بهمن 1357 سرنگون شد و انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى با پيروزى شكوهمندانه زمام امور را در دست گرفت .

تأثير دكترين كارتر بر معادلات منطقه‏اى
اگر چه تا سال 1357 سياست آمريكا در خاورميانه و خليج فارس ادامه دكترين ريچارد نيكسون بود و سايروس و نس در سال قبل از آن در شوراى وزيران خارجه كشورهاى عضو«سنتو» حمايت دولت كاتر را از دكترين نيكسون به دليل اهميت منافع آمريكا در منطقه خليج فارس تأكيد كرد، اهداف آمريكا در جريان انقلاب ايران ممانعت از پيروزى انقلاب و حفظ حكومت شاه بود . ولى على رغم همه ترفندها نتوانست مانع از گسترش موج فزاينده انقلاب اسلامى عليه حكومت شاه گردد . تلاش وسيع دولت كارتر براى واكسينه‏كردن حكومت و انحراف جنبش اسلامى از مسير اصلى آن و ممانعت از ظهور انقلاب اسلامى و پيروزى آن به نتيجه نرسيد . دكترين كارتر در بطن خود با تضاد تئوريك و ساختارى مواجه بود . پافشارى و تأكيد بر فضاى باز سياسى، دموكراسى، حقوق بشر و آزادى‏هاى سياسى با هدف ايجاد تزلزل در حكومت‏هاى اردوگاه شرق به ويژه دولت‏هاى اروپايى شرقى انجام مى‏گرفت، اما منافع آمريكا در منطقه خاورميانه و آمريكاى لاتين به دست حكومت‏هاب ديكتاتورى كه از ابتدايى‏ترين اصول دموكراسى و حقوق بشرى بى‏بهره بودند، تأمين مى‏گرديد. لذا دكترين كارتر سياست يك بام و دو هوا بود. ازيك طرف حكومت شوروى و دولت‏هاى اروپايى شرقى را به نقض حقوق بشر و غير دموكراتيك بودن متهم مى‏كرد و از طرف ديگر مجبور بود كه با تمام قوا از حكومت‏هاى ديكتاتورى موروثى و ضدانسانى شيوخ منطقه به ويژه حكومت شاه حمايت كند . انقلاب اسلامى در ايران ماهيت دو گانه و منافقانه دكترين كارتر و سياست‏هاى آمريكا را براى افكار عمومى آشكار ساخت . پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى در ايران علاوه بر اين كه شكست فضاحت‏بار دكترين كارتر را به دنبال دست استكبار جهانى و صهيونيسم بين المللى رااز حاكميت سيسى، اقتصادى و نظامى بر ايران كوتاه سخات و معادلات و محاسبات سياسى منطقه را نيز درهم ريخت و تفكرات سياسى برآمده از اومانيسم را در اردوگاه‏هاى غرب و شرق به چالش طلبيد . بر اين اساس، قدرت‏هاى سلطه‏گر جهانى به ويژه آمريكا تمام امكانات خود را مصروف مقابله با شكل‏گيرى پايه‏هاى نظام و تثبيت قانون اساسى و نمادهاى جمهورى اسلامى ايران نمودند و براى دستيابى به اين هدف خط مشى منحرف ساختن روند حركت انقلاب اسلامى از مسير اصلى و استحاله جمهورى اسلامى ايران را در دستور كار خود قرار دادند.
يكى از ابزارهاى مهم غرب براى تحقق اهداف و خط مشى فوق الذكر استفاده از بعد دوم دكترين كارتر مبنى بر پافشارى بر نظريه فضاى باز سياسى، و ضرورت دموكراسى و آزادى‏هاى مدنى بود تا بدين وسيله استراتژى قرار دادن آزادى و دموكراسى غربى در مقابل اسلام و ارزش‏هاى الهى بار ديگر در ايران به اجرا درآيد و دست آوردهاى كه غرب ازاين راه درصدد مشروطيت، جنبش ملى، كودتاى 28 مرداد و اعمال دكترين«اتحاد براى پيشرفت » جان اف كندى به دست آورده بود، بار ديگر تكرار گردد . بنابراين ايجاد فضايى شبيه آن چه انقلاب مشروطيت را از مسير اصلى منحرف ساخت . در دستور كار عوامل استكبار جهانی به ويژه مجموعه دستگاه‏هاى حقوقى و، سياسى، اقتصادى، فرهنگى و تبليغاتى آمريكا و اسرایيل قرار گرفت. از 26 ديماه 1357 مقارن با خروج شاه از ايران تا اول مهر 1359 كه مصادف با آغاز حمله نظامى دولت بعث عراق به خاك ايران بود، موضوع قراردادن آزادى در مقابل اسلام، تقويت سكولاريسم و لامذهبى و معرفى اسلام و حكومت اسلامى به عنوان ناقض حقوق بشر و آزادى‏هاى مدنى و القاى تضاد قوانين الهى با دموكراسى در دتسور كار آمريكا و غرب قرار داشت. دراين مقطع زمانى 253 روزنامه و نشريه جديد در ايران منتشر شدند كه با 105 روزنامه و نشريه‏اى كه قبلا منتشر مى‏شدند. مجموع نشريات كشور به 358 عنوان رسيد . در اين دوره 85 سازمان، حزب و گروه سياسى نيز اعلام موجديت كردند . از 253 روزنامه و نشريه تازه انتشار 153 روزنامه وابسته به احزاب و گروه‏هاى سياسى بودند كه اكثر آن ها با حمايت بيگانگان شكل گرفته بودند و وابسته به جريان‏هاى مخالف انقلاب اسلامى و نظريه حكومت اسلامى بودند و تماما در خدمت تحقق سياست آمريكا و غرب قرار داشتند .
دكترين كارتر كه در سطح جهانى بر مردم سالارى، حقوق بشر و دموكراسى براى بالا بردن حيثيت جهاين آمريكا تأكيد داشت، براى مقابله با انقلاب اسلامى و جلوگيرى از تثبيت جمهورى اسلامى مجبور شد كه تمام ادعاهاى دروغين و جلوگيرى از تثبيت جمهورى اسلامى مجبور شد كه تمام ادعاهى دروغين خود را نقض كند و در مقابل خواست‏ها و مطالبات 98/2 درصد مردم ايران بايستند، از ليبرال‏ها و ملى‏گراها دفاع كند، به طور پنهانى از گروه‏هاى تروريستى حمايت به عمل آورد، تخريب چهره انقلاب اسلامى را در دستور كارقرار دهد، تمام متحدين خود را در منطقه بسيج كند و ضربه به توان ملى و منابع مالى ايران را در سرلوحه اقدامات خود قرار دهد و در مقابل اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران از مشتى تروريست و تجزيه طلب حمايت كند و انواع طرح‏هاى ضد انسانى را عليه خواست‏ها و مطالبات ملت اير ان به اجرا بگذارد و برخلاف تمام قوانين و موازين شناخته شده و بين المللى و حقوقى به طور غير قانونى امور داخلى ايران دخالت نمايد.

پی نوشت ها:

1- كتاب آمريكا در بند، اثر پى ير سالينجر؛ نقل از تقويم انقلاب اسلامى ايران، انتشارات سروش، 1369 ، ص 53 .
2– اختتاميه ی نطق كارتر در ضيافت شام شاه در كاخ گلستان تهران
3- ر.ك به : كتاب كارتر و سقوط شاه : روايت دست اول، نوشته مايكل لوين و ويليام لویيس ترجمه ناصر ايرانى، ص 37 .
4- كارتر و سقوط شاه ، نوشته مايكل لوين و ويليام لویيس، ص 36 .
5- كتاب كارتر و سقوط شاه ، نوشته مايكل لوين و ويليام لویيس، ص 59 .
6- جورج بال حقوقدان برجسته و نماينده دایم آمريكا در سازمان ملل، معاون وزير خارجه نويسنده كتاب‏هاى متعدد در زمينه ی مسایل بين المللى بود و از طراحان خط مشى آمريكا و «پاسى ميكر»هاى واشنگتن به شمار مى‏رفت .
7- ر .ك به: كتاب‏هاى مأموريت ژنرال‏هاينر و كارتر و سقوط شاه. ص 74 .