رابطه ايران و آمريكا از ديدگاه امام خميني

كشور ما تقريبا بيش از نيم قرن است كه با آمريكا بيش از هر كشور ديگري رابطه گسترده دارد. در اين مدت، تحولات و سياستهاي داخلي و خارجي ايالات متحده تاثير به سزايي در تحولات كشور ما داشته است و دارد. البته چگونگي اين رابطه بسيار متفاوت و همواره با نوسانات زيادي همراه بوده و روند مستمر و يك نواختي را طي نكرده است. به عبارت ديگر، قبل از انقلاب اسلامي، با توجه به امتيازاتي كه امريكايي‏ها به دست آورده بودند، حق هرگونه مداخله در امور ايران را داشتند و نوعي رابطه دست نشاندگي و سروري ميان دو كشور به وجود آمده بود; ارتباطي كه براي مردم، روشنفكران و روحانيون تحمل ناپذير بود. برعكس، بعد از انقلاب اسلامي، رابطه ما با امريكا، بسيار خصمانه شد تا آنجا كه به قطع روابط سياسي بين دو كشور منجر گرديد.
منظور از رابطه وجود هرگونه ارتباط مستقيم و غير مستقيم بين دو كشور است كه شامل روابط سياسي، اقتصادي و فرهنگي بين دو دولت (ارتباطات بين‏المللي) و همچنين بين دو ملت (ارتباط بين‏المللي) و براساس احترام متقابل به حق حاكميت دو كشور مي‏باشد.
طرح اين بحث از دو جهت اهميت دارد: اولا: ايالات متحده امريكا يكي از كشورهاي قدرتمند و مطرح جهاني است و بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، كه رقيب ديرينه امريكا بعد از جنگ جهاني دوم بود، قدرت اين كشور رو به فزوني نهاد، تا آنجا كه ابرقدرت بلامنازع جهان شد. بررسي چگونگي رابطه ايران و امريكا بعد از فروپاشي نظام دو قطبي جهان، در بحثهاي ياست‏خارجي اهميت‏خاصي دارد; زيرا مي‏تواند به نوعي تحولات كشور تجديد نظر طلب (ايران) را، آن هم در شرايط جديد قدرت امريكا، مورد مطالعه قرار دهد. ثانيا: از زمان تيره شدن روابط ميان ايران و امريكا بحثي بسيار جنجالي در سطوح مختلف جامعه مطرح شد مبني بر اينكه نحوه روابط اين دو دولت در آينده بايد چگونه باشد. موضوع مورد بحث تا حدود زيادي به اين پرسش پاسخ مي‏دهد.
در اين مقاله چگونگي اين رابطه را از منظر امام خميني (س)، بنيان‏گذار جمهوري اسلامي و اصلي‏ترين فرد مخالف حضور امريكا در ايران و منطقه و كسي كه دست امريكا را از ايران قطع كرد، بررسي مي‏كنيم; زيرا بدون ترديد، نگرش و طرز تفكر رهبر موفق انقلاب نسبت‏به مسائل سياسي جامعه، كمك زيادي به فهم پديده‏هاي سياسي و اجتماعي خواهد كرد.
بدين ترتيب، محتواي اصلي اين مقاله، برسي فرايند رابطه ايران و امريكا قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي از طريق موضع‏گيري و نحوه نگرش حضرت امام (س) مي‏باشد. در اينجا اين سوال مطرح مي‏شود كه آيا امكان رابطه ميان ايران و امريكا وجود دارد يا خير، اگر وجود ندارد، چرا؟ و اگر وجود دارد تحت چه شرايطي ممكن است‏برقرار شود، اين بحث‏حكايت از سلب و ايجاب رابطه بين دو كشور دارد:
فرضيه اساسي اين است كه امكان ايجاد رابطه در نظريات حضرت امام (س)، تحت‏شرايطي خاص وجود دارد، اما فرضيه رقيب بيانگر آن است كه امكان ايجاد چنين رابطه‏اي در نظريات ايشان وجود ندارد.
حضرت امام (س) از 15 خرداد 1342 تا 14 خرداد 1368، اظهارنظرهايي درباره امريكا و نقش و جايگاه آن در ايران داشته‏اند كه مي‏توان آنها را به سه بخش كلي تقسيم كرد: بخش اول، از شروع زعامت‏حضرت امام (س) تا سرنگوني شاه; بخش دوم، از اواخر سلطنت‏شاه و بحبوحه انقلاب اسلامي يعني از واژگوني رژيم شاهنشاهي تا استقرار نظام جمهوري اسلامي; و بخش سوم، از استقرار نظام جديد تا زمان رحلت ايشان.
قبل از شروع بحث ذكر نكاتي ضروري به نظر مي‏رسد: اول اينكه، رابطه ايران و امريكا به صورت يك جانبه يعني فقط از ديدگاه امام نسبت‏به امريكا مطرح مي‏شود و ديگر اينكه سعي شده است، از سخنراني‏ها و نوشتجات حضرت امام (س) كه در مجموعه صحيفه نور جمع آوري شده است‏به گونه‏اي توصيفي و تحليلي استناج شود تا شرح و تفاسيرهاي مختلف از آن.

مروري بر تاريخچه روابط ايران و امريكا
به طور كلي، روابط ايران و امريكا را مي‏توان به سه دوره تقسيم كرد: دوره اول، اواخر قرن نوزدهم تا شروع جنگ جهاني دوم را در برمي‏گيرد كه با توجه به استراتژي انزواطلبي امريكا، نفوذ اين كشور در ايران چندان محسوس نبود و صرفا به اعطاي برخي خدمات آموزشي و بهداشتي و اعزام تعدادي از مستشاران امريكايي به قصد انجام اصلاحات به خصوص اصلاح امور مالي در ايران ختم مي‏شد.
دوره دوم، از زمان اشغال ايران از سوي متفقين، در جريان جنگ جهاني دوم آغاز و تا پيروزي انقلاب اسلامي به طول انجاميد. در اين دوره، به تدريج، نفوذ امريكا در ايران رو به افزايش گذارد و تعدادي از نيروهاي نظامي امريكا نيز در ايران مستقر شدند. تحولات اين دوره به دو بخش تقسيم مي‏شود: بخش نخست از اشغال ايران توسط متفقين تا كودتاي 1332 را شامل مي‏شود، كه امريكا به تحكيم مواضع خود در ايران پرداخت و با توجه به نقشي كه ايران در مقابله با كمونيسم داشت، سعي كرد ايران را به اردوگاه سرمايه‏داري ملحق كند. مصداق اين ادعا، تلاش كشور مزبور براي خروج نيروهاي شوروي از ايران در زمان پايان جنگ جهاني دوم و جلوگيري از تجزيه ايران بود. بخش دوم با كودتاي 1332 آغاز مي‏شود كه طي آن موقعيت امريكا درايران تثبيت‏شد و با نقشي كه در حوادث نفت و بازگرداندن شاه به ايران انجام داد به صورت قدرتي بلامعارض در ايران درآمد. در اين دوران بود كه امريكا با حمايت همه جانبه از رژيم شاه، ايران را به صورت ژاندارم منطقه درآورد و با توجه به كاهش نفوذ انگليس در منطقه خليج فارس، امنيت منطقه را به دست ايران سپرد، و به اين منظور سيل جنگ افزارهاي امريكايي را به ايران روانه كرد و ايران نيز با سركوبي برخي جنبش‏هاي مترقي منطقه، همچون ظفار، به ايفاي نقش ژاندارمي در منطقه پرداخت.
دوره سوم از زمان پيروزي انقلاب اسلامي ايران شروع مي‏شود كه با توجه به ويژگي استقلال‏طلبي انقلاب و نفي دخالت‏بيگانگان در امور كشور، روابط دو كشور رو به تيرگي گذارد. گروگان‏گيري، بلوكه شدن دارايي‏هاي ايران، واقعه طبس، جنگ ايران و عراق و سياست مهار دوگانه (containment policy) سقوط هواپيماي ايرباس، تلاش براي امنيت اسرائيل، از جمله عوامل تيرگي روابط ايران و امريكا بعد از انقلاب اسلامي محسوب مي‏شود.
ايالات متحده امريكا در دوره اول، براساس سياست مونروئه كه معتقد به دخالت نكردن امريكا و اروپا در حوزه‏هاي نفوذ يكديگر بود و شعار "اروپا براي اروپا و امريكا براي امريكا " را طرح مي‏كرد از حضور موثر در سطح جهاني بازماند. بعد از كنار گذاشتن سياست انزواطلبي و به دنبال تضعيف جناح سرمايه‏داري (به ويژه كشور انگلستان از جريان جنگ جهاني دوم به بعد)، امريكا به صحنه جهاني وارد و نفوذ اين كشور در ايران جانشين نفوذ انگلستان شد. اين اعمال نفوذ آن قدر شديد بود كه علي رغم هم مرزي ايران با اتحاد جماهير شوروي سابق (بلوك شرق)، ايران به بلوك غرب پيوست.
به طور كلي، از ابتداي برخورد ايران با كشورهاي غربي و خارجي سه طرز تفكر يا نگرش به وجود آمد.
1. سياست موازنه مثبت، كه در بين هيات حاكمه ايران در زمان قاجار متداول شد و تا جنگ جهاني دوم حاكم بود. مجريان اين سياست معتقد بودند كه بهترين روش ممكن براي جلوگيري از خطرات احتمالي از سوي دو كشور انگليس و روسيه، اعطاي امتياز به آنهاست.
2. سياست نيروي سوم، كه عده زيادي از دست‏اندركاران سياسي به آن معتقد بودند و از مجراي واقع‏گرايانه، معتقد به ايجاد رابطه با ايالات متحده امريكا جهت كاهش نفوذ روس و انگليس بود. اين نگرش كمك زيادي به نفوذ امريكا در ايران كرد.
3. سياست موازنه عدمي، كه اول بار به همت‏سيدحسن مدرس به وجود آمد و حضرت امام (س) نيز از موافقان اين نگرش بود. معتقدان به اين سياست مخالف هرگونه نفوذ و اعمال قدرت بيگانگان در ايران بودند.
حال از اين ديدگاه نظريات حضرت امام (س) را ارايه مي‏كنيم.

رابطه ايران و امريكا از ديدگاه امام (س)
در اين قسمت نحوه نگرش حضرت امام (س) در مورد رابطه ايران و امريكا ارائه مي‏شود. كيفيت‏برخورد ايشان با اين مسئله را مي‏توان به سه دوره تقسيم كرد: دوره نفي رابطه يا دوره مبارزه و قيام، دوره صبر و انتظار يا دوران بحبوحه انقلاب اسلامي و دوره تيرگي و سردي روابط ايران و امريكا كه بعد از انقلاب اسلامي را شامل مي‏شود.

دوره نفي رابطه
بعد از ارتحال مرجع عاليقدر جهان اسلام حضرت آية العظمي بروجردي (رض)، حضرت امام (س) وظيفه خطير زعامت مسلمين را برعهده گرفتند. ايشان به شدت از نفوذ امريكا در ايران ناراضي و خواستار جلوگيري از نفوذ استكبار امريكا بودند. امام رابطه امريكا و ايران را شامل بحث فقهي "نفي سبيل " مي‏دانستند. و معتقد بودند تمامي گرفتاريهاي ملت ايران به اجانب به خصوص به امريكا منتسب است:
"دنيا بداند كه هر گرفتاري كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند، از اجانب است. از امريكاست. ملل اسلام از اجانب عموما و از امريكا خصوصا متنفر است، بدبختي دول اسلامي، از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست، اجانبند كه مخازن پرقيمت زميني ما را به يغما برده و مي‏برند، انگليس است كه ساليان دراز طلاي سياه ما را با بهاي ناچيز برده و مي‏برد. اجانبند كه كشور عزيز ما را اشغال كرده و بدون محوز از سه طرف بر آن حمله كرده وسربازان ما را از پا در مي‏آوردند.
ديروز ممالك اسلامي به چنگال انگليس و عمال آن مبتلا بودند. امروز به چنگال امريكا و عمال آن. امريكاست كه از اسراييل و هواداران آن پشتيباني مي‏كند، امريكاست كه به اسرائيل قدرت مي‏دهد كه اعراب مسلمان را آواره كند، امريكاست كه وكلا را يا بي‏واسطه يا با واسطه بر ملت ايران تحميل مي‏كند. امريكاست كه اسلام و قرآن مجيد را به حال خود مضر مي‏داند و مي‏خواهد آنها را از جلوي خود بردارد، امريكاست كه روحانيون را خار راه استعمار مي‏داند و بايد آنها را به حبس و زجر و اهانت‏بكشد، امريكاست كه... با ملت اسلام معامله وحشيگري و بدتر از آن مي‏نمايد ". (1)
حضرت امام (س) در قطعه مذكور علت روي آوردن كشورهاي غربي به سوي ايران را وجود طلاي سياه يا نفت در ايران مي‏دانستند و به دليل وجود نفت‏بود كه قبلا انگليس و بعد امريكا به سوي كشور ما سوق پيدا كردند. حضرت امام علل تنفر ملت ايران را از اجانب و امريكا به وضوح بيان مي‏دارند و كيفيت نفوذ امريكا در ايران را تشريح مي‏كنند.
ايشان در جايي ديگر در مورد وابستگي اقتصادي ايران به امريكا در زمان شاه مي‏فرمايند:
"... امروز اقتصاد ايران به دست امريكا و اسرائيل است. و بازار ايران از دست ايراني و مسلم خارج شده است و غبار ورشكستگي و فقر به رخسار بازرگانان و زراع نشسته است و اصلاحات آقايان، بازار سياه براي امريكا و اسرائيل درست كرده است و كسي نيست كه به داد ملت فقير برسد ". (2)
"از طرف ديگر كارشناسان و سرمايه‏داران بزرگ امريكا به اسم عظيم‏ترين سرمايه‏گذاري خارجي براي اسارت اين ملت مظلوم به ايران هجوم آوردند، سرمايه‏داراني كه بنا به نوشته بعضي از روزنامه‏ها هر لحظه از عمرشان دهها هزار دلار قيمت دارد، بايد ديد براي چه منظور در تهران اجتماع مي‏كنند; آيا براي غمخواري و انساندوستي است؟ كسانيكه دنيا را به خاك و خون كشيده‏اند و دهها هزار انسان را براي شهرت به زير خاك كرده‏اند در اينجا دوست صميمي ما هستند؟ يا نفوذ دولت ايران و عظمت‏شاه موجب اين امر است (اين را همه مي‏دانند) يا سودجويي سياسي و اقتصادي با دامنه وسيع آن كه پايگاهش ايران و دنبال آن ساير ممالك اسلامي و ديگر ممالك شرقي است از يك طرف، و خودباختگي دستگاه ننگين ايران در مقابل استعمار چپ و راست از طرف ديگر موجب اين بدبختي‏هاست ". (3)
اين دوره تا پيروزي انقلاب اسلامي ادامه پيدا مي‏كند و چون حضرت امام (س) معتقد بودند كه رابطه ما با آمريكا به ضرر و زيان كشور ما خواهد بود به آن، دوره نفي گفته مي‏شود. امام در صدد بودند كه مردم ما و كشور ما را از بدبختي نجات دهند. ايشان علت‏بدبختي كشور را دو عامل مي‏دانستند: يكي نفوذ كشورهاي اجانب و يا امريكا براي چپاول و غارت ثروتهاي زيرزميني ما از جمله نفت; و ديگري خودباختگي دستگاه پهلوي در مقابل بيگانگان. امريكا نه تنها اموال و ثروتهاي ملي ايران را چپاول مي‏كرد بلكه در امور داخلي ايران همچون، انتخاب وكلاي مجلس، حمايت از اسرائيل (كه باعث غصب زمينهاي ملل مسلمان شده بود) و... دخالت مي‏كرد. به اين دليل حضرت امام (س) شجاعانه در مقابل استعمار امريكا و استبداد پهلوي كه منافع همسو داشتند، قيام كردند و حتي در دوران تبعيد هم اين قيام و مبارزه را دنبال نمودند تا انقلاب اسلامي نقطه عطف ديگري در تاريخ كشورهاي اسلامي باشد.

دوره صبر و انتظار
اين دوره، دوره گذار از رژيم كهن به نظام جديد است و از حساسيت‏بالايي برخوردار مي‏باشد. حضرت امام به دقت واكنشهاي امريكا در قبال شاه و حركتهاي مردمي را زير نظر دارند. ايشان در جواب سئوال يكي از خبرنگاران كه پرسيد تا حال دولت امريكا با تمام نيرو پشتيبان شاه بود، آيا با رفتن شاه روابط شما با امريكا خوب خواهد شد؟ فرمودند: "بعد از رفتن شاه و تشكيل دولت، اين مسايل مورد مطالعه قرار خواهد گرفت ". (4)
ايشان حتي در جايي راه حل مطلوبي پيش روي امريكا قرار مي‏دهند و مي‏فرمايند: "در مورد امريكا، وقتي كه واشنگتن از مايت‏شاه و دولت‏بختيار دست‏بردارد، همه عداوت‏ها نسبت‏به امريكا از ميان خواهد رفت ". (5)
اگر امريكا دست از حمايت‏شاه بردارد، دورنماي بهتري براي روابط ايران و امريكا مي‏توان در نظر گرفت اما امريكا اين كار را نكرد. حضرت امام در جواب يكي از خبرنگاران كه پرسيد به نظر شما چرا امريكا مي‏كوشد كه شاه را بر تخت‏شاهي نگاه دارد؟ علت اين اقدام امريكا را به روشني بيان مي‏دارد; "چون در غارت مخازن كشور ما و تاسيس پايگاههاي نظامي در نقاط مختلف مملكت، شاه دست نشانده مطيع و تسليم است " (6). امريكا رفتار غير عقلاني خود را تا جايي ادامه داد كه بعد از سقوط رژيم محمدرضا شاه و پيروزي انقلاب اسلامي همچنان به حمايت از شاه ادامه داد. يكي از خبرنگاران از حضرت امام پرسيدند: "نظر شما در مورد امريكا چيست؟ شما فرموده‏ايد كه كشورهايي كه از شاه حمايت كنند از اين زمان به بعد با آنها روابطتان خوب نخواهد بود و تا زماني كه دولتهاي حامي سركار باشند با آنها قطع رابطه خواهيد كرد. آيا اين بدان معنا است كه تا كارتر در امريكا سركار است‏شما با امريكا دشمن خواهيد بود؟ حضرت امام در جواب فرمودند: "ما تا ايشان با ملت ايران مخالفت مي‏كند، از شاه حمايت مي‏كند، با او مخالف هستيم اما با ملت امريكا هيچ مخالفتي نداريم ". (7)
امريكا در نهايت از سقوط شاه اظهار تاسف مي‏كند، و حضرت امام (ره) در اين زمينه، جمله جالب توجهي دارند; "البته آمريكا بايد اظهار تاسف بكند، براي اينكه محمدرضا يك نوكر بسيار خوبي براي امريكا بود كه همه منافع را به كام امريكا كرد. ايران را فقير كرد و همه را داد به امريكا و رفقاي او البته بايد اظهار تاسف بكند... " (8)
در اين دوره حضرت امام شتابزده و عجولانه با قضايا برخورد نمي‏كردند بلكه برعكس، رفتاري كاملا حكيمانه و همراه با شناخت و انديشه داشتند و سعي مي‏كردند با واقع‏بيني هرچه بيشتر اقدامات امريكا را تحت نظر داشته باشند و براساس اعمال و رفتار امريكا اقدام به پاسخ‏گويي نمايند تا اگر امريكا نسبت‏به انقلاب اسلامي حسن نيت‏به خرج بدهد، مسلما روابط حسنه برقرار كنند و در غير اين صورت برقراري رابطه با امريكا را منع نمايند براي تشريح بهتر وضعيت اين نقل قول قابل توجه است:
سئوال: آيا شما مي‏خواهيد ماندن تكنسين‏ها و مستشاران را در ايران ببينيد؟ مستشاراني از امريكا (45000 نفر) آلمان غربي (13000 نفر) بريتانيا (1000 نفر)، فرانسه (7500) و ژاپن (7000نفر)
جواب: در اين مورد هر يك از اين گروهها و نقش آنها در ايران و ميزان احتياج كشور به آنها، حكومت آينده مطالعه وبررسي مي‏كند و تصميم مي‏گيرد. حكومت آينده هيچ تعهدي در برابر ملت جز حفظ منافع و مصالح آنها ندارد. " (9)

دوره تيرگي و سردي روابط ايران و امريكا
امريكا توقعات مورد انتظار حضرت امام را برآورد نكرد و حالب اينكه درنهايت‏خود باعث‏شد روابطش با ايران قطع شود. سردي روابط ايران و امريكا از بحران گروگانگيري شروع شد. در اين زمينه، امام (س) فرمودند:
"بارها گفته‏ام كه گروگان‏گيري توسط دانشجويان مسلمان مبارز و متعهد ما عكس‏العمل طبيعي صدماتي است كه ملت ما از امريكا خورده است واينان فعلا با بازپس دادن اموال شاه معدوم و لغو تمام ادعاهاي امريكا عليه ايران و ضمانت‏به عدم خالت‏سياسي و نظامي امريكا در ايران و آزادگذاشتن تمامي سرمايه‏هاي ما آزاد مي‏گردند كه البته اين امر را محول به مجلس اسلامي نموده‏ام تا آنان به هر نحو كه صلاح مي‏دانند، عمل نمايند. با اينان در ايران به بهترين وجه رفتار شده است ولي تبليغات امريكا و اقمارش از هيچ دروغ و افترا و تهمتي در اين مورد فروگذار نكردند ". (10)
"اما قضيه اينجايي كه شما اسمش را سفارت مي‏گذاريد و ما اسمش را جاسوس‏خانه مي‏گذاريم، اين قضيه را يك دسته از جوان‏هاي ما رفتند و آنجا را گرفتند و ديدند كه محل جاسوسي است. اينجا اصلا يك سفارتخانه نيست، با اسم سفارتخانه يك محلي را درست كردند براي جاسوسي و توطئه منطقه نه توطئه تنها براي ايران... " (11)
امريكا با جاسوسي كردن در ايران، تمامي راه‏هاي‏ممكنه را بر روي روابط صحيح بست. حضرت امام (س) در پيامي به حجة‏الاسلام موسوي خوئيني‏ها و دانشجويان خط امام به تشريح بيشتر گروگان‏گيري مي‏پردازد و بازگرداندن گروگان‏ها را منوط به استرداد شاه كردند و اعمال امريكا و اقدامات كارتر را اشتباه خواندند.

"جناب حجة الاسلام آقاي موسوي خوئيني‏ها و برادران و خواهران دانشجوي ساكن در مركز جاسوسي امريكا:
مركز توطئه و جاسوسي به اسم سفارت امريكا و اشخاصي كه در آن برضد نهضت اسلامي ما توطئه نموده‏اند از احترام سياسي بين‏المللي برخوردار نيستند، تهديدات و تبليغات دامنه‏دار ملت امريكا به قدر پشيزي نزد ملت ما ارزش ندارد، نه تهديدات نظامي او عاقلانه است و نه تهديد اقتصادي او واجد اهميت و كارتر يك اشتباه دارد و آن اينكه گمان مي‏كند همه دولت‏ها چشم بسته به خدمت او ايستاده‏اند و اين اشتباه بزرگ به زودي براي خودش هم روشن خواهد شد و طليعه آن نيز مشهود است. ملت ايران به پا خاسته كه نگذارد اين لانه‏هاي جاسوسي در ايران به عمل ننگين خود ادامه دهند و تا استرداد محمدرضا پهلوي براي محاكمه و استرداد آنچه به يغما برده است، اين لانه جاسوسي و آن جاسوسان حرفه‏اي به جاي خود باقي خواهند ماند ". (12)
امريكا بعد از بحران گروگانگيري ماجراي طبس را به وجود آورد و اين خود نقطه ديگري از برخورد نامتعادل امريكا در قبال ايران بود. حضرت امام (س) در مورد حمله نظامي كارتر به طبس كه نمونه آشكار از نقض قوانين بين‏المللي بود فرمودند:
"... آقاي كارتر از روز اول هي با فرياد و با صدا مي‏خواست تحميل كند. اگر شما يادتان باشد اولي كه اين جوان‏هاي ما رفتند و اين لانه جاسوسي را گرفتند هي مسائل را اينها پخش مي‏كردند يعني آنها تعليم مي‏دادند و اينهايي كه در ايران داشتند اين را پخش مي‏كردند كه بناست‏بيايند به لانه جاسوسي و چتربازها بيايند و اينها را بيهوش كنند و - عرض مي‏كنم كه - وارد شوند و چه بكنند يا همه تهران را بيهوش بكنند. وقتي كه اعتنا به اين حرف نشد معلوم شد مسئله اين نيست. حالا هم اينها امتحان كرده‏اند كه آمدند با آن تجهيزاتي كه مي‏گويند زياد بوده است آمدند و در ايران هم پياده شدند، خوب ضربه سياسي خوردند، ضربه روحي خوردند. جوانهاي مردم را آوردند اينجا به كشتن دادند و به نظر من مي‏آيد كه بيشتر از اين مقداري است كه اينها مي‏گويند. اينهايي كه، بعضي از اينهايي كه رفته‏اند و آنجا را ديده‏اند مي‏گويند نخير يك مقداري از اينها همچو سوخته شده‏اند كه از آنها اثري خيلي باقي نمانده است‏يك همچون جنايت‏كاري كه جوانهاي مملكت‏خودش را براي جنايت مي‏فرستند به اينجا. اين آقايان كه هي فرياد مي‏زنند كه شما نقض قراردادهاي اجتماعي و بين‏المللي را كرديد، خودش هم همين نقض قرارداد بين‏المللي را كرده است كه نظامي وارد كرده در يك مملكتي كه مستقل است. اين يكي از چيزهايي است كه نقض حقوق بين‏المللي است، نقض قراردادهاي بين‏المللي است. اين نقض قرارداد بين‏المللي را كه ايشان آنجا هي فرياد مي‏زند، خودش نقض مي‏كند و اينقدرها هم اين مجالسي كه در دنيا هست از او انتقاد نمي‏كنند، البته در اين وضعيت كه حال شكست‏خوردند انتقادات زياد است لكن بدانيد كه اگر اين توفيقي پيدا كرده بود، همه اين انتقادهايي كه اينها مي‏كردند، برمي‏گشت‏به تعريف و ثنا خواني ". (13)
اين گونه روابط مسلما نمي‏توانست پايدار بماند و نهايتا نيز پايدار نماند، ولي جالب توجه است كه عامل قطع رابطه خود امريكايي‏ها بودند و حضرت امام (س) و دولت جمهوري اسلامي ايران به چنين اقدامي مبادرت نكردند. حضرت امام (س) يك سال قبل از قطع رابطه با امريكا صحبتي از آن به ميان نمي‏آورد بلكه از حفظ روابط يا حفظ "بعضي روابط " صحبت مي‏كردند.
سئوال: از شما نقل قول كرده‏اند كه فرموده‏ايد كه به مصلحت ايران نيست داشتن روابط با امريكا. آيا اين امكان‏پذير است كه در يك لحظه‏اي از زمان، شما تصميم بگيريد كه تمامي روابطتان را با آمريكا قطع بكنيد و تمام امريكاييان را و همچنين اين گروگانها را به امريكا مراجعه بدهيد؟
جواب: امكان دارد اين معنا، بايد مطالعه بشود، اين نحو روابطي كه امريكا با ما تاكنون داشته است اين طور سفارت‏خانه‏اي كه امريكا در ايران داشته است. ا ينها قابل قبول نيستند و اما اگر اين محل جاسوسي متبدل شود به يك محلي كه سفارت‏خانه صحيح در آن باشد و آن طور روابطي كه امريكا تاكنون با دولت ايران در رژيم سابق داشته است آن نباشد و ما صلاح ببينيم كه بعضي روابط محفوظ باشد، آن مانع ندارد، محفوظ مي‏ماند. " (14)
حضرت امام (س) در فقره‏اي خطاب به مردم شريف ايران، قطع رابطه با امريكا را روزنه پيروزي مي‏دانند و به ملت ايران به دليل اين قطع رابطه و چپاولگري نويد پيروزي و استقلال مي‏دهند. ايشان با اينكه رابطه با ابرقدرت‏ها را به نفع ايران و هيچ كشور ديگري نمي‏ديدند ولي طوري عمل كردند كه خود امريكا به اين "اشتباه " بزرگ اقدام كند:
"ملت‏شريف ايران، خبر قطع رابطه بين ايران و امريكا را دريافت كردم. اگر كارتر در عمر خود يك كار كرده باشد كه بتوان گفت‏به خير و صلاح مظلوم است، همين قطع رابطه است. رابطه بين يك ملت‏به پاخاسته براي رهايي از چنگال چپاولگران بين‏المللي با يك چپاولگر عالم خوار، هميشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما اين قطع رابطه را به فال نيك مي‏گيريم چون كه اين قطع رابطه دليلي بر قطع اميد امريكا از ايران است. ملت رزمنده ايران اين طليعه پيروزي نهايي را كه ابر قدرت سفاكي را وادار به قطع رابطه يعني خاتمه دادن به چپاولگري‏ها كرده است، اگر جشن بگيرد حق دارد. ما اميدواريم كه نابودي سرسپردگاني مثل سادات و صدام حسين به زودي انجام گيرد و ملتهاي شريف اسلامي به اين انگل‏هاي خائن، آن كنند كه ملت ما با محمدرضاي خائن كرد. به دنبال آن براي آزاد زيستن و به استقلال تمام رسيدن، قطع رابطه با ابرقدرتها خصوصا امريكا نمايند. من كرارا گوشزد نموده‏ام كه رابطه ما با امثال امريكا رابطه ملت مظلوم با جهانخواران است ". (15)
رابطه ايران و امريكا هر روز تيره‏تر مي‏شود و امريكا از هيچ اقدام خصمانه‏اي جهت ضربه زدن به ايران كوتاهي نمي‏كند. محاصره اقتصادي و جنگ تحميلي عراق بر ضد ايران از اين جمله‏اند، كه حضرت امام (س) در هر دو زمينه سخنان مبسوطي دارند:
"اين محاصره اقتصادي را كه خيلي از آن مي‏ترسند، من يك هديه‏اي مي‏دانم براي كشور خودمان، براي اينكه معني محاصره اقتصادي معني‏اش اين است كه مايحتاج ما را به ما نمي‏دهند، وقتي كه مايحتاج را به ما ندادند خودمان مي‏رويم دنبالش. ممكن است‏يك ده سالي زحمت‏بكشيم، ده سالي گرفتاري داشته باشيم، اما نتيجه آخرش اين است كه بعد از ده سال خودمان هستيم. " (16)
حضرت امام (س) تمام فعاليتهاي برضد ايران را ناشي از اقدامات امريكا مي‏دانند و ملت ايران را به آگاهي و هشياري در مقابل اقدامات انجام شده فرا مي‏خوانند:
"امريكا دشمن شماره يك مردم محروم و مستضعف جهان است. امريكا براي سيطره سياسي و اقتصادي و فرهنگي و نظامي خويش بر جهان زير سلطه، از هيچ جنايتي خودداري نمي‏نمايد. او مردم مظلوم جهان را با تبليغات وسيعش كه به وسيله صهيونيسم بين‏الملل سازماندهي مي‏گردد، استثمار مي‏نمايد. او با ايادي مرموز و خيانت كارش چنان خون مردم بي‏پناه را مي‏مكد كه گويي در جهان هيچ كس جز او و اقمارش حق حيات ندارند. ايران كه خواسته است از هر جهت‏با اين شيطان بزرگ قطع رابطه كند امروز گرفتار اين جنگ‏هاي تحميلي است. امريكا عراق را وادار نموده است‏خون جوانان ما رابريزد. او ساير كشورهاي تحت نفوذش را وادار نموده است تا ما را با حصر اقتصادي از پاي در آورد. مع الاسف اكثر كشورهاي آسيايي هم با ما سر ستيز برداشته‏اند. ملتهاي مسلمان بايد بدانند كه ايران كشوري است كه رسما با امريكا مي‏جنگد و شهداي ما، اين جوانان و دلاوران ارتش و سپاه از ايران و اسلام عزيز در مقابل امريكا دفاع مي‏كنند... چه، اگر ما با امريكا و ساير ابرقدرت‏ها و قدرت‏ها كنار آمده بوديم. گرفتار اين مصائب نبوديم... ما با امريكا در ستيزيم و امروز دست امريكا از آستين دولت عراق بيرون آمده است... ما به شرق و غرب و به شوروي و امريكا پشت كرده‏ايم تا خود كشور خود را اداره كنيم، آيا حق است تا اينچنين مورد هجوم شرق و غرب واقع شويم؟... " (17)
"دولت غاصب عراق به دستور امريكا مدت‏هاست‏به ايران تجاوز مي‏كند و ما نديديم اين جمعيت‏ها و سازمان‏ها ولو براي يك مرتبه هم كه شده است، اعتراض كنند. لكن براي پنجاه نفر جاسوس كه با كمال انسانيت‏با آنها عمل مي‏شود هر روز اعتراضات و فرياد نقض حقوق بشر از حلقوم آنان طنين انداز است. ما نديديم كه طرفداران حقوق بشر از حق دولت ضعيف و مظلوم ما دفاع كنند ". (18)
"اگر چنانچه قدرت امريكا نبود، صدام هم نمي‏توانست اين كار احمقانه را بكند و اگر قدرت امريكا نبود، اسرائيل
هم نمي‏توانست اين كار سفاكانه را بكند و اگر قدرت امريكا نبود، اين دولت‏هاي اطراف خليج [فارس] و امثال آنها هم اين كارهايي را كه حالا انجام مي‏دهند، نمي‏دادند ". (19)
" و من با وجود چنين شرايطي به همه سران كشورهاي خليج فارس و همه ابرقدرتهاي شرق و غرب و خصوصا امريكا و شوروي هشدار مي‏دهم و آنان را از دخالت و ماجراجويي و تصميمات عجولانه برحذر مي‏دارم. " (20)
حضرت امام (س) در فقرات مزبور اقدامات امريكا را به وضوح بيان مي‏دارند. جنگ تحميلي عراق در برابر ايران و اقدامات ناخوشايند تمامي كشورهاي وابسته به يكي از ابرقدرت‏هاي شرق و غرب و حتي اقدامات كشورهاي خليج فارس را ناشي از فعاليتهاي خصمانه امريكا مي‏داند و همه اين اعمال را به خوبي در يك كلمه "عجولانه " خلاصه مي‏كنند و به آنان هشدار مي‏دهند تا مقبولانه‏تر عمل نمايند. بدين ترتيب، روابط ايران و امريكا نه تنها رو به بهبودي نرفت كه بعد از دوره كوتاه صبر و انتظار، بيشتر رو به سردي گراييد و خصمانه‏تر شد.

بررسي امكان يا عدم امكان رابطه ايران و امريكا
هميشه اين سئوال مطرح بود كه علي‏رغم وجود سابقه سلطه‏طلبي ايالات متحده، قبل از انقلاب اسلامي، آيا حضرت امام (س) خواهان ايجاد ارتباط با امريكا خواهند بود يا خير؟ ايشان دقيقا براساس واقع‏بيني و به مثابه رهبري انقلابي و سياستمداري برجسته در كوران انقلاب پاسخ به سئوال خبرنگاري كه پرسيد "رابطه يك دولت اسلامي و دولت امريكا در آينده چگونه خواهد بود؟ " فرمودند:
"بايد ببينيم امريكا خودش در آينده چه نقشي دارد. اگر امريكا بخواهد، همانطور كه حال با ملت ايران معامله مي‏كند با ما رفتار كند، نقش ما با او خصمانه است و اگر چنانچه امريكا به دولت ايران احترام بگذارد ما هم با همان احترام متقابل عمل مي‏كنيم و با او به طور عادلانه، كه نه به او ظلم كنيم و نه به ما ظلم كند، رفتار خواهيم كرد و اشكال پيش نمي‏آيد ". (21)
ايشان در پاسخ به اين پرسش كه "دولي كه در جريان انقلاب كنوني ايران، آشكارا از شاه حمايت كرده‏اند، در صورتي كه اظهار ندامت كنند آيا مناسبات خود را با آنها ادامه مي‏دهيد؟ " جواب دادند: "بله. مگر اسرائيل... ". (22) حضرت امام (س) دقيقا در اينجا امكان رابطه را رد نمي‏كنند و علي‏رغم گذشته ناخوشايند امريكا خواهان رابطه سالم و متقابل هستند. ايشان در جاي ديگر فرمودند: "در مورد امريكا وقتي كه واشنگتن از حمايت‏شاه و دولت‏بختيار دست‏بردارد همه عداوت‏ها نسبت‏به امريكا از ميان خواهند رفت ". (23) و همچنين در پاسخ به اين پرسش كه "روابط آتي ايران باايالات متحده چگونه خواهد بود؟ ". فرمودند: "مادامي كه آنها روابط حسنه داشته باشند، روابط حسنه است. اگر چنانچه دولت امريكا دست از پشتيباني شاه بردارد و دست از دخالت در مملكت ما بكشد و ما را به حال خود بگذارد، با او روابط حسنه خواهيم داشت ". (24)
در جايي ديگر، حضرت امام (س) مجددا بر ديدگاه‏هاي خود تاكيد مي‏فرمايند:
سئوال: شما اخيرا گفته‏ايد كه اگر امريكا سياست تسلط جويي خود را در برابر ايران تغيير دهد شما حاضر خواهيد بود در روابط خود با امريكا تجديدنظر كنيد، منظور شما از اين مطلب چيست؟
جواب: " اگر امريكا به نحو صحيح رفتار كند و در امور داخلي ما مداخله نكند و مشاوران خود را كه در امور كشور ما دخالت دارند فرا خواند، ما نيز به آنها احترام خواهيم گذاشت ". (25)
حضرت امام (س) كاملا بين رابطه (Relationship)، وابستگي (dependency) و تسلط (domination) تمايز قايل بودند. در نقل قول ذيل، اين نكته روشن است.
سوال: حضرت آية الله، آيا شما خواهان قطع تمام روابط ايران با قدرت‏هاي خارجي هستيد يا اينكه مايل به ادامه اين روابط مي‏باشيد و در صورت قطع اين روابط آيا سياست‏شما بسيار شديد و مخالف خواهد بود؟
جواب: "خير، ما خواهان قطع روابط نيستيم، ما خواهان قطع وابستگي‏هاي ايران به دول خارجي هستيم كه اكنون، شاه ايران را وابسته به امريكا و ساير دول كرده است ". (26)
حضرت امام (س) معتقدند رابطه، جرياني دو طرفه براساس منافع ملي، احترام متقابل، عدالت، حق تعيين سرنوشت و دور از هرگونه سلطه‏گري و سلطه طلبي است. ايشان نه تنها در اين تعريف اصول و موازين و مقررات حقوق بين‏الملل را رعايت نموده‏اند بلكه با وارد كردن مفهوم "عدالت " (justice) آن را در چارچوب‏هاي اسلامي قرار دادند. عدالت از اصولي است كه در سراسر تاريخ به آن توجه خاص شده است و جوامع انساني هميشه در صدد دست‏يابي به آن بوده‏اند. در نظر حضرت امام (س) عدالت، صرفا مختص مسلمين نيست‏بلكه عدالت، نفع همه است و باعث منع ظلم و ستم نسبت‏به تمامي انسان‏ها مي‏شود. عبارت مشخص‏تر، هم به نفع ايران است و هم به نفع امريكا.
سوال: بعضي مي‏گويند شما غرب را به لرزه درآورديد، آيا ما غربي‏ها حق داريم از شما بترسيم؟
جواب: "اما اينكه مي‏گوييد غرب به لرزه درآمده، اگر از اين لحاظ است كه ما مطلب حقي گفته‏ايم و بدين مناسبت قلب مردم غرب را به لرزه انداخته است، مايه ترس نيست، مايه اميد است. غرب، بايد غربي كه احتمال مي‏دهند منافعشان به خطر افتاده خوف داشته باشند لكن اگر با عدالت رفتار كنند خوفشان بي‏جاست، ايران هم با آنان به عدالت رفتار خواهد كرد. " (27)
حال كه ديدگاههاي حضرت امام (س) در مورد نوع رابطه با امريكا مطرح شد، سوال ديگري در مورد موضع و اهداف ياست‏خارجي ايران مطرح مي‏شود. به عبارت ديگر، ايران بايد براي ارتباط خود در سياست‏خارجي از چه اهداف روشن و صريحي پيروي كند؟ حضرت امام (س) اين اهداف را به روشني بيان مي‏دارند:
سوال: سياست‏خارجي جمهوري اسلامي، خصوصا در رابطه با ابرقدرت‏ها چه خواهد بود؟
جواب: "سياست دولت اسلامي، حفظ استقلال، آزادي ملت و دولت و كشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام مي‏باشد و فرقي بين ابرقدرت‏ها و غير آنها نيست ". (28)
سوال: آيا در جمهوري آينده اين را شما پيش‏بيني مي‏فرماييد كه كشور شما در روابط با ابر قدرت‏ها بي‏طرف باشد يا بيشتر در اردوگاه غرب قرار بگيرد؟
جواب: "خير. در هيچ اردوگاهي قرار نمي‏گيرد و بي‏طرفي خودش را حفظ خواهد كرد ". (29)
سوال: پيمان‏هاي خارجي كه انقلاب كوشش دارد برقرار نمايد چيست؟
جواب: "ما هرگز داخل درب‏هاي بسته زندگي نمي‏كنيم ولي اين درها را نيز براي استعمارگران باز نمي‏نماييم كه اكنون شاه چنين كرده است. روابط خارجي ما براساس حفظ آزادي، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمين است. براين اساس، هر كشوري كه مايل باشد، با احترام متقابل عمل مي‏كنيم ". (30)
سياست‏خارجي جمهوري اسلامي از نگاه حضرت امام (س) براساس حفظ استقلال و آزادي ملت و دولت، احترام متقابل، بي‏طرفي و منافع و مصالح ملي و اسلامي استوار است. ايشان، حتي در اوايل انقلاب، در دو مورد جريان صدور نفت‏به غرب با واقع‏بيني سياسي عمل كردند و اعلام داشتند مادامي كه روابط در چارچوب سياست‏خارجي جمهوري اسلامي ايران بگنجد مشكلي در اين زمينه پيش نمي‏آيد و بدين ترتيب امكان هيچ‏گونه بهانه‏گيري واهي را براي كشورهاي غربي باقي نگذاشتند.
سوال: نظر شما درباره اين ترس و نگراني در ميان امريكايي‏ها كه اگر شاه برود يا خلع شود، جريان نفت‏به غرب قطع خواهد شد چيست؟
جواب: "اين هم يكي از تبليغات شاه و طرفداران اوست، ما با برقراري حكومت اسلامي نمي‏خواهيم نفت را در زيرزمين نگه داريم. براي اداره كشور، ما احتياج به پول نفت داريم به هركس كه بخرد به طور عادلانه نفت را مي‏فروشيم و درآمد حاصل از آن را آن طور كه صلاح ملت‏باشد به كار مي‏اندازيم. لكن به طوري كه شاه عمل مي‏كند كه خيانت است، ما نمي‏خواهيم عمل كنيم ". (31)
سوال: گفته‏ايد كه در جمهوري اسلامي به صادرات گاز و نفت‏به كشورهاي غربي ادامه داده و تكنولوژي آنها را وارد خواهيد كرد، تحت چه شرايطي؟
جواب: "ما نه چاههاي نفت را مي‏بنديم و نه درهاي مملكت را به روي خود مي‏بنديم ونه كشور را به بازار مصرف هرچه كه غرب مي‏سازد و مي‏خواهد به ما تحميل كند، تبديل مي‏كنيم. ما از نفت استفاده خواهيم كرد. ولي دليلي ندارد كه هميشه صادر كننده آن باشيم. ما چيزي را كه نداريم و به آن نياز داريم، از خارج مي‏خريم ولي چرا خود توليدكننده مايحتاج خود نباشيم؟
سياست ما هميشه بر مبناي آزادي، استقلال و حفظ منافع مردم است كه اين اصل را هرگز فداي چيزي نمي‏كنيم ". (32)
حضرت امام (س) هيچ‏وقت رابطه با غرب را رد نمي‏كردند و حتي معتقد بودند كه ما به ملتهاي غرب هيچ نظر سوئي نداريم و حتي فرمودند با آنها صميمي هستيم چنين برخوردي در عرف ديپلماتيك به معني "چراغ سبز " است و اگر غرب و امريكا براساس احترام متقابل عمل مي‏كردند، مشكلاتي كه بعد از انقلاب اسلامي بين ما و غرب روي داد هرگز رخ نمي‏داد و زمينه مناسب همكاري بين ايران و غرب فراهم مي‏شد. امام (س) نظر خود را در اين زمينه به روشني بيان مي‏دارند:
سوال: روابط دولت آينده با غرب چگونه خواهد بود؟ آيا تمام خارجي‏هايي كه در ايران هستند بايد ايران را ترك كنند؟
جواب: "ما به ملتهاي غرب نه تنها هيچ نظر سوئي نداريم بلكه با آنان هم صميمي هستيم. آن دولتهايي كه با ملت ايران بدرفتاي كرده‏اند ما با آنها نظر خوبي نداريم و در هر صورت با غربي‏ها ما رفتارمان عادلانه است و هيچوقت‏با هيچ كس رفتار ظالمانه نخواهيم داشت ". (33)
حضرت امام (س) همچنين انتظارات خود را از مردم امريكا اين گونه بيان مي‏دارند:
سوال: اگر شاه سرنگون شود، نقشي را كه ايالات متحده خواهد داشت چه خواهد بود؟
جواب: "آنچه را كه ما از امريكا انتظار داريم اين است كه به مصالح ملت و استقلال مملكت ما احترام بگذارد و از دخالت د رامور ما خودداري كند ". (34)
گرچه حضرت امام (س) رفتار هيات حاكمه امريكا را مورد مذمت و سرزنش قرار مي‏دهند ولي هيچگاه به مردم امريكا بي‏احترامي نمي‏كنند و حتي از آنها جهت رفع اختلافات طلب كمك و مساعدت هم مي‏نمايند.
سوال: آيا تغييري در اتحاد شما با امريكا رخ خواهد داد؟
جواب: "ما با ملت امريكا روابط دوستانه داريم و با دولت امريكا روابطي برقرار مي‏كنيم كه به نفع ملت ايران باشد ". (35)
سوال: راجع به روش امريكا چه قضاوتي داريد؟
جواب: "دولت و رئيس جمهوري امريكا در جريانات اخير به صورت دشمن ملت ايران رفتار كردند. حضور پايگاه‏هاي نظامي و حضور مستشاران امريكايي كشور ما را فقير كرده است. امريكا در كشتار فجيع ملت ما توسط شاه از اين رژيم حمايت كرد و شريك جرم شناخته مي‏شود. اكنون باملت امريكاست كه هيات حاكمه خود را تحت فشار قرار دهد ". (36)
حضرت امام (س) حرف آخر خود را در مورد رابطه ايران و امريكا اين گونه بيان مي‏كنند:
سوال: روابط آينده ايران با آمريكا چگونه خواهد بود؟ آيا دولت رئيس جمهور كارتر اثر نهضت اخير در ايران را درك كرده است؟ آيا فكر مي‏كنيد كه روابط ايران و امريكا بايد تغيير كند در چه جهت؟
جواب: "روابط ما با امريكا و همچنين با ساير كشورهاي جهان براساس احترام متقابل خواهد بود. ما براي امريكا حق تعيين سرنوشت‏خودمان را قايل نخواهيم بود. آنچه تا به حال دولتهاي گذشته در امريكا و اكنون دولت آقاي كارتر انجام داد و مي‏دهد، نشان مي‏دهد كه هنوز به تمام وسايل متوسل مي‏شوند كه اين سلطنت را براي تامين منافع خودشان حفظ كنند و لذا هنوز الت‏خصمانه نسبت‏به نهضت اسلامي كنوني دارند، تا وضع به اين منوال است نظر ما نيز نسبت‏به سياست امريكا نظري منفي است و البته ما حساب ملت امريكا را با دولت امريكا جدا كرده و مي‏كنيم و از ملت امريكا مي‏خواهيم كه از نهضت اسلامي ايران پشتيباني كنند. روابط فعلي ايران و امريكا، روابط ارباب و نوكري است كه قطعا بايد به يك رابطه سالم تغيير پيدا كند ". (37)

نتيجه‏گيري و جمع‏بندي
با استناد به بيانات حضرت امام (س) مشخص مي‏شود كه رابطه في حد ذاته نه تنها چيز بدي نيست‏بلكه در صورت سلامت‏حتي براي گسترش، ترقي و توسعه لازم و ضروي است. رابطه همچون تيغ دو دم عمل مي‏كند، هم مي‏تواند ترقي و پيشرفت را به ارمغان آورد و هم مي‏تواند موجب رابطه وابستگي و زير سلطه رفتن شود. پس درك رابطه ((Relationship و وابستگي (dependeny) و حد و حدود آنها بسيار اساسي است.
حضرت امام (س) علي رغم ظلم و ستم‏هاي امريكا در زمان شاه در قبال ملت ايران "توبه " را مي‏پذيرفتند و اگر امريكا از رفتار " سلطه طلبانه " خود دست مي‏شست "رابطه حسنه " با اين كشور را مي‏پذيرفتند. ايشان "رابطه حسنه " و "رابطه سالم " را شامل شروطي به قرار ذيل مي‏دانند:
1. احترام متقابل
2. اصل تعيين سرنوشت
3. پرهيز از هرگونه سلطه‏جويي و سلطه‏طلبي
4. حفظ منافع ملي
5. برقراري عدالت
اگر روابط ميان دو كشور بر اين اصول استوار باشد هيچ‏وقت رابطه به وابستگي تبديل نخواهد شد، در غير اين صورت رابطه عين وابستگي است و بر دستگاه سياست‏خارجي ماست كه به وضوح ميان اين دو تمايز قائل شود و اما هرجا كه احساس كرد امكان برقراري ارتباط وجود دارد و يا رابطه وابستگي حذف شده است و شرايط و امكان رابطه به وجود آمده است اقدام جدي نمايد.

كتاب شناسي
1. موسوي خميني، روح الله: صحيفه نور، جلد 22، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام (س).
2. بيل، جيمز: عقاب و شير، ترجمه مهوش غلامي، تهران، شهرآب، 1371
3. كديور، جميله: رويارويي انقلاب اسلامي ايران و امريكا، تهران، اطلاعات، 1372
4. برژينسكي، زيبگنيو: در جستجوي امنيت ملي، ترجمه ابراهيم حسيني، تهران، نشر سفير، 1369
5. كاتوزيان، محمد علي: اقتصاد سياسي ايران، ترجمه محمدرضا نفيسي و كامبيز عزيزي، تهران، پپيروس، 1366
6. فاوست، لوئيس، ايران و جنگ سرد، ترجمه كاوه بيات، تهران، وزارت امو رخارجه، 1374
7. دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، اسناد لانه جاسوسي، مركز نشر اسناد لانه جاسوسي، بي‏تا
8. هوشنگ مهدوي، عبدالرضا: سياست‏خارجي ايران در دوران پهلوي، تهران، البرز، 1375
9. منصوري، جواد: 25 سال حاكميت امريكا بر ايران، تهران، بي‏تا، 1364
10. لوين، مايكل: شاه و كارتر، ترجمه مهدي افشار، تهران، دنياي كتاب، 1371
11. سوليوان، ويليام و آنتوني پارسونز: خاطرات دو سفير، ترجمه محمود طاعي، تهران، علم، 1375
12. برزگر، ابراهيم: مباني تصميم‏گيري سياسي از ديدگاه امام خميني (س)، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1373
13. برژينسكي، زيبگنيو: اسرار سقوط شاه و گروگانگيري، ترجمه حميد احمدي، تهران، نراقي، 1362
14. لاون، جان: چالش‏هاي سياست‏خارجي امريكا، ترجمه حسين نوراني بيدنت، تهران، سفير، 1371
15. Keddi, NIKKI & Gasion rowski: Neither East Nor West: Iran / The Somi nionandThe us. New Hawen and London: Uole - umieshis P, 40. 1990
16. Jones, Howes: the Course of American diplomacy (From the Revolution to the war) Chicago: Borsey Press, 1988.

پي نوشت ها:
1. امام خميني (س)، صحيفه نور، ج‏1، ص‏110.
2. همان، ص‏112 - 113.
3. همان، ص‏154
4. همان، ص‏133.
5. همان، ص‏218.
6. همان، ص‏98.
7. همان، ص‏133.
8. همان، ص‏174.
9. همان، ص‏177.
10. همان، ج‏13، ص‏84.
11. همان، ج‏11، ص‏56 و 57.
12. همان، ج‏10، ص‏195.
13. همان، ج‏13، ص‏67.
14. همان، ج‏22، ص‏260.
15. همان، ج‏12، ص‏40.
16. همان، ج‏14، ص‏77.
17. همان، ج‏12، ص‏84 و 83.
18. همان، ج‏13، ص‏60.
19. همان، ج‏17، ص‏71.
20. همان، ج‏20، ص‏120.
21. همان، ج‏3، ص‏33.
22. همان، ص‏26.
23. همان، ج‏4، ص‏218.
24. همان، ص‏197.
25. همان، ص‏186.
26. همان، ص‏229.
27. همان، ج‏22، ص‏161.
28. همان، ج‏3، ص‏89.
29. همان، ج‏22، ص‏156.
30. همان، ج‏3، ص‏236.
31. همان، ص‏108.
32. همان، ص‏49.
33. همان، ص‏258 و 258.
34. همان، ص‏98.
35. صحيفه نور، جلد 2، ص‏17.
36. صحيفه نور، جلد 4، ص‏241.
37. همان، ص‏7 و 8.