سياستهاى آمريكا عليه جمهورى اسلامى در دوران كارتر
1.استقرار ناوگان دريايى آمريكا در تنگه هرمز كه گاه با تهديدهاى نظامى عليه نيروى دريايى ايران توأم مىگشت ؛
2. موضعگيرى تند و هشدارهاى شديد اللحن در مورد دستگيرى و مجازات عناصر فاسد حكومت شاه كه دست شان به جنايات مختلف آلوده بود و در كشتار مردم بىگناه در جريان انقلاب دست داشتند ؛
3. حمايت و پشتيبانى از عناصر و عوامل حكومت شاه كه اموال و دارایىهاى بانكهاى كشور را غارت كرده و آمريكا و اروپا گريخته بودند ؛
4. ايجاد پشتوانه خبرى براى مطرح كردن فعاليتهاى ضد انقلاب در سطح بينالمللى توسط رسانههاى آمريكايى و صهيونيستى ؛
5. سكوت توأم با رضايت نسبت به ترور شخصيتهاى طراز اول كشور نظير شهيد مطهرى و ....
6. بىتوجهى به اعتراضات جمهورى اسلامى ايران نسبت به اقدامات خرابكارانه عوامل و جاسوسان دولت بعثى عراق در مرزها و داخل استانهاى مرزى به ويژه در تابستان و پاييز 1358 ؛
7. تبديل سفارت آمريكا به ستاد ايجاد بحران در كشور و تلاش براى هماهنگ ساختن فعاليتهاى نيروهاى ليبرال و ملىگرا عليه و السلام و انقلاب و ايجاد هماهنگى ميان عناصر ليبرال ملىگرا عليه والسلام و انقلاب و ايجاد هماهنگى ميان عناصر ليبرال ملىگرا با بقاياى حكومت سابق (2). براى آشنايى بيشتر با تحركات سفارت آمريكا در تهران و اين كه چگونه اين سفارت خانه به كانون فعاليتهاى جاسوسى و ضد انقلابى تبديل شده بود، به اين سند توجه فرماييد : در تاريخ هفتم آبان 1358 دوناسى پكوئين ریيس پايگاه سازمان c.i.t در تهران طى گزارش به مركز c.i.tدر آمريكا نوشت : «رهبران احتمالى كه به نظر برسد بتوانند اعتماد به نفس و اعتماد مردم را به خود بازگردانند و نيروها را عليه انقلاب و جمهورى اسلامى بسيج كنند هنوز پديدار نشدهاند . شما و ادواردجى گنين(نام رمز آدميرال ترنر ریيس c.i.a) قبلا از من خواستيد كه در يك فرصت راجع به امكانات اعمال نفوذ در جريان امور ايران اظهار نظر كنم . من نظر خود را فقط به طور حاشيهاى و جزیى و تا زمانى كه ارتش دوران نقاهت خود را طى كند اعلام مىكنم، و اين مرحلهاى است كه براى طى شدن آن از دست ما كارى ساخته نيست. كارى كه از دست ما برمىآيد و من هم اكنون درگير آن هستم اين است كه سران بالقوه يك ائتلاف متشكل از ليبرالهاى سياسى، چهرههاى دينى ميانهرو، سكولارها، ملىگرايان و سران ارتشى متمايل به غرب را شناسايى كرده با آن ها مذاكره كنم. ما بايد آماده حمايت از تحركات آن ها شويم . كسى كه بيش از ديگران احتمال داده مىشود كه اين ائتلاف را سرعت بخشد آيت الله شريعتمدارى است . اين زمينه در بنىصدر نيز وجود دارد»(3)؛
8. سازماندهى تبليغات وسيع و مغرضانه عليه تفكرات امام و طرح مطالبات به نام ملت ايران در راديوهاى بيگانه و رسانههاى غربى ؛
9. حمايت آشكار از تحركات ضد انقلاب و غارتگران ثروتهاى عمومى و ملى ؛
10. حمايت از شاه و مخالفت با درخواست ملت ايران مبنى بر تحويل شاه براى محاكمه.(4)
ايالات متحده آمريكا با طراحى و انجام كودتاى ننگين 28 مرداد 1332 و قانون تحقير آميز كاپيتولاسيون و حمايتهاى بىدريغ از حكومت استبدادى و ديكتاتورى شاه و چپاول منابع ملى و ذخاير ايران چهره ی منفورى از خود در افكار عمومى مردم ايران ساخته بود و در جريان شكلگيرى و رشد انقلاب اسلامى در فواصل سالهاى 1356 و 1357 بزرگترين اشتباهات استراتژيك و سياسى را مرتكب شده و على رغم شعار دفاع از دموكراسى و آزادى در مقابل خواست مردم ايران صفآرايى نموده بود پس از پيروزى انقلاب نيز در تداوم اشتباهات گذشته خويش به حمايت از بقاياى فرارى حكومت و شخص شاه پرداخت و انواع توطئهها را براى ضربهزدن به انقلاب و جلوگيرى از تثبيت جمهورى اسلامى در ايران درآورد .
ملت شريف و تمدن ساز ايران على رغم كودتاى 28 مرداد و قانون تحقيرآميز كاپيتولاسيون و كشتار بىرحمانه 15 خرداد 1342 و پشتيبانىهاى آمريكا از حكومت شاه در كشتار و زندانى كردن فرزندان پاك اين مرز و بوم، چشمان خود را بر اشتباهات فاحش آمريكا بست و صبورانه و با ايثار و گذشت منحصر به فرد خود با آمريكا برخورد كرد و پس از پيروزى انقلاب هيچ تعرضى به سفارشات آمريكا و حتى اتباع آمريكايى نداشت . اما آمريكايىها دست بردار نبودند و سفارت خانه خود را به كانون ايجاد بحران و تشنج مبدل ساختند و تبليغات وسيعى عليه انقلاب و امام به راه انداختند و خط مشى خود را حول محور قراردادن اسلام در برابر آزادى و حمايت از ليبرالها، ملىگرايان و غربزدهها عليه اسلام متمركز ساختند . مردم ايران اين ها را نيز تحمل نمودند اما در مقابل پافشارى آمريكا در عدم استرداد شاه براى محاكمه واكنش نشان دادند و از اشغال سفارت آمريكا به دست«دانشجويان پيرو خط امام » در 13 آبان 1358 حمايت كردند . دانشجويان پيرو خط امام به مناسبت سالگرد كشتار بيرحمانه دانش آموزان و دانشجويان در 13 آبان 1357 به دست گارد شاهنشاهى ، به تظاهرات پرداختند و در ادامه ی آن سفارت آمريكا را اشغال نمودند، بدين ترتيب يكى از وقايع مهم انقلاب اسلامى با گروگان گرفتن اعضاى سفارت آمريكا شكل گرفت و روابط ايران و آمريكا وارد مرحله جديدى شد .
وزارت خارجه آمريكا بلافاصله با انتشار بيانهاى عليه اقدام دانشجويان موضعگيرى نمود و فعاليتهاى ديپلماتيك عليه ايران در سطح بينالمللى آغاز گشت(5) . كاخ سفيد فعاليتهاى گسترده خود را همراه با تبليغات عظيم رسانههاى خبرى عليه انقلاب و امام آغاز كرد . شوراى امنيت سازمان ملل جلسه فوق العاده تشكيل داد . پيام ويژهاى از سوى پاپ رهبر مسيحيان كاتوليك جهان و پيامهاى ديگر از سوى دهها شخصيت سياسى و بينالمللى براى امام ارسال شد. تحريمهاى اقتصادى آمريكا عليه ايران به مرحله اجرا درآمد و همگام با آمريكا 15 كشور عضو ناتو به همراه ژاپن واردات نفت خود را از ايران كاهش دادند .
شوراى نظامى سازمان پيمان آتلاتيك شمالى (ناتو) در 15 آذر 1358 با تشكيل جلسه موضوع را مورد بررسى قرار داد . در 24 آذر 1358 ديوان داورى لاهه رأيى صادر نمود و ايران را محكوم كرد .
با انتشار اسناد سفارت آمريكا توطئههاى اين كشور عليه ملت ايران افشا شدند . اين اسناد بويژه نشان مىدادند كه آمريكايىها پس از پيروزى انقلاب چگونه عليه كشور فعاليت مىكردهاند .
حمله ی طبس
برژينسكى مشاور امنيت ملى آمريكا، مهمترين مغز متفكر حكومت آمريكا بود . او در كتاب خود به نام قدرت و اصول اخلاقى نوشته است : «از همان آغاز پيروزى انقلاب به عمليات نظامى عليه ايران مىانديشيدم » . در جريان تحولات انقلاب نيز او از سياست مشت آهنين حمايت مىكرد و معتقد بود كه شاه بايد از ترديد خارج شود و با روحيه دادن به ارتش، انقلاب را به شدت سركوب نمايد . به هر حال پس از تسخير سفارت به دست دانشجويان پيرو خط امام موضوع حمله نظامى به ايران در جلسه مشاوران كارتر مورد تصويب قرار گرفت و اداره عمليات اجرايى آن به برژينسكى، c.i.a و مسؤول پنتاگون سپرده شد . آمريكا قبل از دستيازى به حمله نظامى موضع مشخصى اتخاذ كرد . برژينسكى طى مصاحبهاى با راديو صداى آمريكا اعلام كرد كه «كشور ايران با در نظر گرفتن موقعيت جغرافيايى و سياسى در بسيارى جهات هميشه در معرض مخاطره است و به خاطر روابط نزديك دوستانه با آمريكا توانسته است استقلال و تماميت ارضى خود را حفظ كند». سخنان برژينسكى نوعى تهديد و تطميع بود . او عملا گفت كه ايران تماميت ارضى خود را مديون آمريكاست و اگر آمريكا موضع دوستانه نسبت به ايران نداشته باشد تماميت ارضى ايران به مخاطره خواهد افتاد !
آمريكا كه مخفيانه با بنىصدر و قطبزاده در تماس بود به دنبال راهى براى به سازش كشاندن انقلاب و امام مىگشت . كارتر در تاريخ 26 مارس 1980 (فروردين 1359) نامهاى محرمانه خطاب به امام نوشت و اعلام كرد كه : ما آماده پذيرش حقايق جديد كه مولود انقلاب ايران است مىباشيم . اين امر هم چنان هدف و آرزوى ماست . زيرا من تصور مىكنم كه ما هدف واحدى را كه صلح جهانى و برقرارى عدالت براى همه ملل است تعقيب مىكنيم».
امام خمينى با صلابت و ژرفانديشى عجيب و خارق العاده خود بلافاصله دستور داد تا نامه كارتر منتشر گردد . كارتر كه مىخواست از طريق گشايش مسير محرمانه باامام، رهبرى انقلاب را دست آويز طرحهاى آينده خود قرار دهد و يك افتضاح سياسى براى كارتر بود زيرا كه اگر او واقعا به محتواى نامه اعتقاد داشت مىبايست علنا و صراحتا از آن حمايت مىكرد و علنا و رسما آن را تكرار مىنمود . اما او چنين نكرد زيرا كه رهبران آمريكا در حال طراحى انواع برنامهها براى ضربهزدن به انقلاب و ممانعت از تثبيت نظام جمهورى اسلامى ايران بودند . كيسينجر بلافاصله پس از افشاى شدن محتواى نامه كارتر اعلام كرد كه : «آمريكا بايد به مقامات ايرانى بگويد كه مهمانى تمام شد». به اين شكل آمريكا هر گونه اميد به سازش باامام را از دست رفته ديد بنابراين توطئه تجاوز نظامى و دخالت آشكار درامور داخلى ايران را در دستور كار قرار داد .
برژينسكى از طراحان اصلى تجاوز به طبس و مسؤول اجرايى آن در كتاب خاطرات خود چنين مىنويسد«طرح عمليات نجات از نخستين روزهاى گروگانگيرى تحت مطالعه بود . من روز 11 نوامبر، يك هفته پس از اشغال سفارت و گروگانگيرى براى بررسى نقشههاى عملياتى و مشكلات اين كار به پنتاگون رفتم. تصميم براى رهايى گروگانها با توسل به زور در فاصله سه هفته بين 21 مارس تا 11 آوريل 1980 (فروردين 1359) اتخاذ شد . روز شنبه 22 مارس كارتر با مشاوران اصلى خود يعنى ونس، مانديل، براون، ترنر، جوردن، جونز، پاول و من جلسهاى در كمپ ديويد تشكيل داد . ژنرال جونز گزارشى از اقداماتى كه طى چند ماه گذشته براى تهيه مقدمات طرح حمله نظامى و عمليات نجات به عمل آمده بود به ریيس جمهورى ارایه داد. كارتر دستور داد مقدمات اجرايى اين عمليات و ترتيب فرود آمدن هواپيماها و هلى كوپترها در محل تعيين شده در داخل خاك ايران و سوختگيرى آن ها براى بازگشتن داده شود »(6).
برژينسكى سپس ادامه مىدهد كه :«طرح عمليات نجات را من ابتدا به عنوان آخرين چاره يا يك اقدام اضطرارى در صورت به خطر افتادن جان گروگانها تعقيب مىكردم و به مؤثر بودن عمليات نظامى نظير محاصره دريايى ايران با تصرف جزيره خارك و حملات هوايى به هدفهايى در داخل خاك ايران بيشتر اعتقاد داشتم». هدف اصلى آمريكا در حمله نظامى به ايران تنها نجات گروگانهانبود بلكه دو هدف ديگر در اولويت قرار داشت :
الف- اعاده ی حيثيت جهانى آمريكاكه با پيروزى انقلاب اسلامى به شدت صدمه ديده بود(7) ؛
ب- شكستن ابهت ايران و تضعيف انقلاب اسلامى در صحنه منطقهاى و بين المللى به ويژه در افكار عمومى .
برژينسكى در كتاب توطئه در ايران، صفحه 192 نقل مىكند كه كارتر در جلسه شوراى امنيت ملى آمريكا گفت «آبرور و حيثيت ملى ما به خاطر انقلاب اسلامى به خطر افتاده است»، وا فزود كه«انور سادات به او گفته است كه اعتبار و موقعيت بينالمللى آمريكا به علت سستى در اين كار (اقدام نظامى عليه ايران) لطمه شديدى خورده است».
هاميلتون جردن ریيس كاركنان كاخ سفيد در دوران كارتر در كتاب بحران مىنويسد : «اين كار (حمله نظامى به ايران)مىتوانست موجب اتكای و پشتگرمى جامعه جهانى باشد كه ترديدهايش نسبت به قدرت آمريكا هردم رو به افزايش داشت »(8).
زمينهسازى براى شرايط اجتماعى
آمريكا به تحركات خود عليه انقلاب و جمهورى اسلامى ايران در سطح بين المللى و منطقهاى ابعاد وسيعى بخشيد و ايران از همه سو در مسير تهديدات جدى قرار گرفت . بهانه تمام تحركات اشغال سفارت آمريكا توسط دانشجويان خط امام بود . درسطح منطقه مهمترين تهديد از سوى دولت بعثى عراق اعمال مىشد .
در نيمه دوم فروردين 1359 تحركات عراق در مرزهاى ايران به طور بىسابقهاى شدت گرفت . نيروهاى صدام حسين به تأسيسات نفتى كرمانشاه حمله كردند و آن ها را به كلى از كار انداختند و شروع به اخراج اتباع ايرانى از عراق نمودند . شيخنشينهاى حاشيه جنوبى خليجفارس با هماهنگى با صدام حسين خواستار تصرف جزاير ايرانى تنب بزرگ، كوچك و ابوموسى گرديدند .
در داخل كشور نيز طيفهاى مختلف ضد انقلاب از گروههاى چپ ماركسيستى تا نيروهاى راست و جريانهاى التقاطى كه نزديك به 75 گروهك با 184 نشريه بودند، اوضاع را متشنج مىساختند . تحركات بينالمللى، منطقهاى و داخلى تماما با هدف مشغول كردن مردم و مسؤولين به منظور اجراى موفقيت آميز طرحى صورت مىگرفتند كه بعدا به«حمله طبس» مشهورگرديد . در اين زمان علاوه بر غوغاسازى گروهكهاى داخلى جريانهاى تجزيه طلب نيز بر فعاليتهاى خود در استانهاى كردستان و خوزستان با تحريك دستگاههاى امنيتى بيگانه افزوده بودند و نيروى دريايى عراق تحركات بىسابقهاى را در خليجفارس آغاز كرده بود . اين وقايع مقدمهاى بر اتفاق حيرتانگيز در شرف تكوين بودند .
آمريكا از طريق پنتاگون و c.i.aتداركات گستردهاى را براى اجرای عمليات نظامى و آزادى گروگانها و سپس بمباران تهران و كوبيدن مراكز حساس و كليدى كشور به ويژه منزل امام ، نخست وزيرى، مجلس و .... تدراك ديده بود . نيروهاى زبده ی نظامى اين كشور با استفاده از پايگاههاى آمريكا در اقيانوس هند، دريايى عمان، مصر و چند كشور ديگر آماده حمله به ايران شده بودند . نيروهاى داخلى و مزدوران آمريكا در تهران نيز دقيقا بسيج شده و زمينههاى داخلى را فراهم نموده بودند . دولت عراق و گروهكهاى تجزيه طلب نيز به ايفاى نقشهاى خود مشغول بودند . در 5 ارديبهشت 1359 در حالى كه همه زمينهها مهيا شده بود و نيروهاى داخلى نيز خريدارى شده بودند و آمريكا نيروهاى خود را در طبس پياده كرده بود و در حالى كه مسئولين كشور از واقعه كاملا بىاطلاع بودند لطف الهى و امداد غيبى، آمريكا را با شكست مفتضحانهاى مواجه ساخت : طوفان شن سبب شد كه هواپيماها و هلىكوپترهاى نظامى آمريكا در صحراى طبس به يكديگر برخورد كنند و منفجر گردند . كارتر بلافاصله بر صفحه تلويزيونهاى آمريكا ظاهر شد و شكست مفتضحانه آمريكا را توجيه نمود . پنج فروند هلىكوپتر و هواپيماى آمريكايى در باند متروكه صحارى طبس به صورت نيمه منهدم باقى مانده و تفنگداران آمريكايى در آتش ناشى از انفجار سوخته بودند .
شكست حمله طبس نمونه بارز الطاف خفيه الهى و امداد غيبى خداوند تبارك و تعالى محسوب مىگردد . به هر حال دخالت آشكار و نظامى آمريكا در امور داخلى ايران كه با صرف هزينههاى كلان طراحى شده بود شكست خورد و ماهيت آمريكا را براى جهانيان هويدا ساخت و ضربه سختى به كارتر و حزب دموكرات وارد آورد . كارتر و هارولد براون وزير جنگ آمريكا اعلام كردند و كه اسناد طبقهبندى شده سرى در صحنه عمليات بر جاى مانده است . پس از اين اظهارات بلافاصله به دستور مستقيم بنى صدر كه در آن زمان فرماندهى كل قوا را داشت فانتومهاى ايران هلىكوپترها و هواپيماهاى مانده در شنهاى صحراى طبس را بمباران كردند و اسناد مهم و فوق محرمانه آمريكا نابود شدند (9).
مأمور c.i.aمىنويسد به من گفته شده بودكه دولت آمريكا به طور اعم وc.i.a به طور اخص در نظر دارند كه اگر امكانى موجود باشد با افرادى كه مىتوانند در انقلاب ايران نقشى داشته باشند تماس برقرار شود لذا زمانى كه امام در فرانسه بود يك افسر بازنشسته c.i.a مأمور شد به فرانسه برود و با بنىصدر تماس برقرار كند .... هدف نهايى ما به استخدام درآوردن بنىصدر بود . در آخرين جلسه بنىصدر موافقت نمود . به عنوان مشاور اقتصادى قابل اطمينان اين كمپانى فعاليت نمايد و پيشنهاد حقوق ماهيانه 1000 دلار را پذيرفت .
برژينسكى در كتاب خاطرات خود مىنويسد وقتى كه خبر شكست عمليات به كارتر رسيد با ناراحتى و غرغركنان زير لب گفت«لعنت بر… لعنت بر .... »او حالت كسى را داشت كه كاردى در بدنش فرو كرده باشند درد و رنج تمام وجود و چهرهاش را فراگرفته بود . كارتر با چهرهاى غم زده به من نگاه كرد و گفت : «برنامه لغو شد ». بعد سرش را بين دو دست گرفت و
در حدود 5 ثانيه به ميز خيره ماند .
تأثر فوق العادهاى براى او و براى آمريكا به من دست داد . در آن روز غمانگيز با وجود ناراحتى و تأثر شديدى كه در چهره همه خوانده مىشد آرامش و سكون غريبى بر كاخ سفيد حكم فرما بود .... نيازى نيست كه بگويم شكست عمليات نجان(حمله طبس) تلخترين شكست و دل شكستگى براى خود من در مدت چهار سال خدمت در كاخ سفيد بود (10).
سايروس ونس وزير خارجه آمريكا گفت :«همه ما گيج و پريشان شده بوديم . پس از آن از حالت گيجى و ضربه حاصله از شنيدن اين اخبار وحشتناك به در آمديم». هاميلتون جوردن مىنويسد : «هلى كوپترها، هلىكوپترهاى لعنتى چيزى كه قرار است آمريكا بهترين سازندهاش باشد، بهترين وسيله مكانيكى ما، چنين از آب درآمده است . براى من جاى تعجب بود و معنىاش را نمىفهميدم »(11)
امام خمينى پس از واقعه ی طبس آن را امداد غيبى خواند و فرمود : روى حساب قدرت مادى ، قدرتهاى آن ها ميليونها برابر شماست . روى حساب دنيايى نبايد شما برآن ها غلبه مىكرديد. آن ها بايد با يك يورش شما را از بين مىبردند . لكن همه حسابهاى كه حسابگرها مىكردند . باطل شد . اين پيروزى موافق با هيچ حسابى نبود . اين حساب معنوى است نه حساب مادى(12). واقعه ی طبس نشان داد كه اگر خداوند پشتيبان ملتى باشد و نخواهد كه امرى عليه آن ملت تحقق يابد اگر تمام قدرتهاى عالم دست به دست هم دهند نمىتوانند برخلاف اراده خداوند عمل نمايد . آمريكا در حمله ی طبس از تمام متحدين منطقهاى خود استفاده كرده بود .
طراحى كودتاى نوژه و جنگ تحميلى
وزير دفاع آمريكا رئيس سازمان c.i.aو مشاور امنيت ملى آمريكا در كتابهايى كه درباره اين وقايع نوشتهاند اظهار مىدارند كه پس از شكست حمله طبس به ما اجازه داده شد كه طرحهايى را براى عمليات تلافى جويانه در نظر بگيريم ولى انجام آن ها موكول به بعد شد.(13) البته موضوع انجام كودتا عليه جمهورى اسلامى ايران از همان ابتداى پيروزى انقلاب اسلامى در دستور كار
سران آمريكا قرار داشت . براى روشن شدن موضوع و آشنايى با ذهنيت رهبران آمريكا به نقل قول زير توسط ژنرالهايزر توجه كنيم :
«پس از پيروزى انقلاب ايران ژنرالالكساندر هيگ، فرمانده نيروهاى آمريكا در اروا به من تلفن زد و گفت مىخواهد مرا بييند. به افسر اجرايى، كلنل اسپنسر، آماده باش دادم و در فرودگاه ژنرال هيگ رااستقبال كردم سپس با او به دفتر رفتيم . 30 دقيقه بعد در زده شد، كلنل اسپنسر آمد و گفت كه معاون وزير دفاع آمريكا، آقاى دونكن ، مىخواهد از طريق تلفن رمز با من صحبت كند ......وقتى صحبت را شروع كردم گفتم كه ژنرال الكساندر هيگ نيز نزد من است .
ژنرال ديويد جونز ریيس ستاد مشترك ارتش آمريكا گفت كه او نيز نزد برژينسكى است . سپس دونكن صحبت را آغاز كرد و از من پرسيد كه آيا از اوضاع و تحولات سريع با تهران با خبر شدهام ؟ گفتم بله . سؤال ديگر پرسش بسيار سنگينى بود . پرسيد آيا مايلم براى ترتيب يك كودتاى نظامى به تهران برگردم ؟ به او يادآورى كردن كه مستمرا گفتهام كه اگر رهبرى ارتش ايران از بين برود تمام نظام و دستگاه ارتباطى ما با ارتش ايران سقوط خواهد كرد . سپس گفتم وضعيت فعلى ايران را با توجه به اين افراد ارشد ارتش در زندان هستند بسيار وخيم مىدانم . به اين جهت اجرا كردن برنامه كودتا فعلا ميسر نيست . اما برژينسكى علاقه شديدى به كودتا نشان مىداد . ... گفتم تحت شرايطى مىتوانم اين كار را انجام دهم كه به مقدار نامحدودى پول نياز خواهد بود . بايد در حدود 10 تا 12 ژنرال آمريكايى را با خودم ببرم ، و به 10000 نفر از بهترين سربازان آمريكايى نياز دارم ... حمايت همه جانبه و متحد كشور نيز لازم است»(14).
تجربه ی شكست ويتنام و پيامدهاى بسيار منفى داخلى و بين المللى آن به آمريكا آموخته بود كه حمله مستقيم نظامى به ايران داراى عواقب فاجعهآميزى خواهد بود زيرا امام و جمهورى اسلامى از پايگاه بسيار عظيم مردمى برخوردار بودند از طرفى ديگر زمينگير شدن شوروى در باتلاق افغانستان نيز در برابر چشمان آمريكا بود . بنابراين در اين مقطع زمانى رهبران آمريكا دو طرح را پس از شكست حمله طبس در بهار سال 1359 در دستور كار قرار دادند كه عبارت بودند از :
الف- انجام يك كودتاى نظامى با هدف سرنگونى جمهورى اسلامى با همكارى سران سابق ارتش، نيروهاى ساواك، گروههاى ضد انقلاب، متحدين آمريكا در منطقه و حمايتهاى مستقيم نظامى آمريكا ؛
ب- سازماندهى طرح تجاوز نظامى گسترده از طريق يك كشورثالث به ايران .
طراحان و استراتژيستهاى آمريكايى و صهيونيستى مدتى در اين انديشه بودند كه كدام راه را به مرحله اجرا بگذارند . يكى از سران كودتا پس از دستگيرى در اعترفات خود مىگويد« پس از سفر بنىعامرى به پاريس طرح حمله عراق به ايران در تقدم دوم قرار گرفت و انجام كودتاى نظامى به عنوان اولويت اول در صدر برنامههاى آمريكا قرار داده شد». اما در اواخر اسفند 1358 شاهپور بختيار در پاريس به يكى از ضد انقلابيون كه به ديدارش رفته بود گفت : «صدام حسين براى ادامه ی حكومت خود با تمام قوا عليه حكومت آقاى خمينى اقدام خواهد كرد»(15).
مجموعه ی نيروهاى ضد انقلاب داخلى يعنى منافقين، گروهكهاى كمونيستى و طيفهاى مختلف جريانهاى راست اعم از سلطنت طلبانه، ساواكىها، اعضاى لژهاى فراماسونى وابسته به انگليس، ملىگراها، غربزدهها .
در اين مقطع زمانى به شدت در كار متشنج ساختن اوضاع داخلى ايران بودند و با استفاده از مسأله گروگانگيرى زمينه را براى دخالت مستقيم و غيرمستقيم آمريكا براى براندازى جمهورى اسلامى و ضربهزدن به انقلاب فراهم مىساختند . دانشجويان خط امام كه سفارت آمريكا را در اشغال خود داشتند مستمرا با افشاى اسناد داخل سفارت جو ضد آمريكايى را ملتهب مىساختند و در تظاهرات جلو سفارت با به آتش كشيدن پرچم آمريكا زمينه را براى تبليغات گسترده جهانى عليه انقلاب و جمهورى اسلامى شدت مىبخشيدند و دستگاههاى تبليغاتى آمريكا با نشان دادن صحنههای به آتش كشيده شدن پرچم آمريكا به دست دانشجويان، جو ضد ايرانى را در آمريكا و در كشورهاى وابسته به آن تعميق مىدادند و احساسات مردم آمريكا را عليه امام و انقلاب اسلامى تحريك مىكردند . جريانهاى ضدانقلاب خارج كشور نيز به شدت در حال تحريك آمريكا و متحدين منطقهاى آن براى دست زدن به اقدامات خصمانه ی عليه ملت ايران بودند چنان كه شاهپور بختيار، اويسى و برخى ديگر از فراريان هوادار شاه كه در بغداد از حمايت هـاى ويژه صدام حسين برخوردار بودند بااين تفكر كه ارتش ايران در شرف از هم پاشيدگى است و دولت تهران درگير تشنجات داخلى است كوشيدند در مورد توانايىهاى ارتش و دولت ايران در ميان رهبران عراقى ترديد ايجاد كنند . آن ها كه در اين زمينه كارى جز تأييد نظرات منابع اطلاعاتى نداشتند مىكوشيدند تا دولت ايران را به ويژه در پى گروگانگيرى سفارت آمريكا و بسيج نيروهاى ايرانى در مرزها(به دليل تحركات تجزيه طلبانه درگنبد ، تركمن صحرا و كرديتان )آسيبپذير جلوه دهند(16) .
ضد انقلاب داخلى در اين زمان براى زمينهسازى به منظور تحقق هر دو طرح آمريكا در جهت كودتاى نظامى و برنامهريزى براى تهاجم نظامى كشور ثالث به ايران با شعار لزوم انحلال ارتش به شدت در كار تضعيف قواى مسلح كشور بود آمريكا نيز براى زمينهسازى كودتا تحركات مخفيانه وسيعى تدارك ديد . براى نمونه برژينسكى مشاور امنيت ملى آمريكا براى آمادهسازى عراق براى شروع جنگ و اطلاع از وضع اين كشور سفرهاى محرمانه مكرر به بغداد كرد، به طورى كه مجله ژورنال استريت مورخ 8 فوريه 1980 يكى از اين سفرهاى محرمانه را فاش ساخت. وانگهى به گزارش مطبوعات اروپايى برژينسكى ملاقاتهاى متعددى با صدام حسين داشت(17) .
برژينسكى پس از سفر محرمانه ی خود به بغداد در اوايل ماه مه 1980مطابق با ارديبهشت 1359 در يك مصاحبه تلويزيونى گفت «ما تضاد قابل ملاحظهاى ميان ايالات متحده و عراق نمىبينيم . ما معتقديم كه عراق تصميم به استقلال دارد، استقلال عراق از بلوك شرق منطبق با خواست ماست. عراق در آرزوى امنيت خليج عربى(!) است و تصور نمىكنيم كه روابط آمريكا و عراق سست گردد»(18).
مشاور امنيت ملى آمريكا در اين اظهار نظر براى اولين بار از خليج فارس با عنوان«خليج عربى» ياد كرد و با اين برخورد هماهنگى و هم جهت دولت خود را با ادعاهاى صدام حسين نشان داد . صدام حسين دو هفته قبل از اين مصاحبه خليج فارس را «خليج عربى» خوانده بود و جزاير تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسى را متعلق به اعراب و امارات دانسته و از ايران خواسته بود كه به اشغال جزاير پايان دهد . برژينسكى با سفرهاى مكرربه عراق و اظهاراتى نظير مطالب فوق الذكر حمايت دولت خود را از ادعاهاى عراق اعلام داشت و عراق را به حمله به اين تحريك مىكرد.
آمريكا براى پيش برد اهداف خود دو طرح را به هم زمان دنبال مىكرد:
1. آماده كردن عراق براى حمله به ايران ؛
2. هماهنگ ساختن كليه نيروهاى مخالف اسلام براى انجام كودتاى نظامى.
تحركات آمريكا براى آماده كردن محور اول شدت گرفت . ريچارد نيكسون در كتاب خود چنين مىنويسد .
«تنها سؤالى كه براى همگان (سياستمداران آمريكا) مطرح است اين است كه كدام كشور مىتواند جانشين ايران بشود ؟ ... دولت عراق در حال حاضر قوىترين نيروى نظامى خليج فارس به شمار مىرود . براى ايالات متحده آمريكا دلايل كافى و منطقى بسيار در مورد تعميق روابط با عراق موجود است»(19).
براى آماده سازى عراق جهت حمله به ايران لازم بود كه موقعيت صدام حسين در جهان عرب نيز تحكيم گردد. بنابراين تلاشهاى آمريكا براى تعميق روابط ميان صدام با مصر و شيوخ عرب خليجفارس شدت گرفت .
براى انجام كودتا و آمادهسازى زمينههاى محور دوم لازم بود كه ائتلاف ميان گروههاى سه گانه چپ، راست و التقاطى به وجود آيد و طيف گستردهاى از ملىگراها تا مشروطه خواهان و سطنت طلبان را در برگيرد . در اين زمينه نيز ايستگاه سازمان c.i.aدر تهران به شدت فعال بود و سفارت خانههاى كشورهاى استعمارگر غربى نيز هماهنگ با آمريكا در صحنه حضور داشتند .
كودتاى نوژه
سرانجام آمريكا تصميم گرفت كه كودتا را در اولويت اول و حمله عراق را در اولويت دوم قرار دهد . بنابراين ستادى در پاريس به رهبرى شاهپور بختيار به وجود آمد كه هدايت كودتاى نوژه را بر عهده داشت . تماسهايى نيز با شريعتمدارى در قم گرفته شد و بر اساس بازجويىها و اقرارهاى سران كودتا قرار شد كه او ضمن تأييد كودتا به عنوان مرجع تقليد پس از ترور امام زمام امور را در دست بگيرد .
ستاد هدايت كودتا با كمك آمريكا و كشورهاى غربى چهار كميته و شاخه به وجود آورد . كه عبارت بودند از :
1. شاخه ی نظامى ؛
2. شاخه ی سياسى ؛
3. شاخه ی مالى ؛
4. شاخه ی لجستيك(پشتيبانى) و منابع تأمين اسلحه .
بنىعامرى ریيس شاخه نظامى بود و پس از بازگشت از پاريس با استفاده از ارتباطات خود با برخى از عناصر اطلاعاتى شاغل در اداره دوم ارتش و مأموران سابق ساواك به تأمين كادر اطلاعاتى و نظامى كودتا پرداخت . ستوان ناصر ركنى، يكى از عوامل كودتا، پس از دستگيرى در بازجويى چنين مىگويد :
«من در گروه كادر اطلاعاتى با كاظم (عباس) مرتبط بودم كه احسان(بنىعامرى) او را به عنوان يكى از مأموران امنيتى سابق به گروه معرفى كرده كاظم اظهار مىداشت . كه در حدود 60 نفر از مأموران كميتههاى سابق ساواك با او همكارى دارند. كاظم و احسان (بنىعامرى) اظهار مىداشتند كه در داخل ركن دو ارتش نفوذ دارند . عوامل خوبى را جمعآورى كردهاند».
مسؤولين شاخه نظامى در نيروى هوايى با ناصر ركنى، سپهبد سعيد مهديون و سرتيپ محققى بود. آنان با چهل خلبان و همافر مرتبط با مستشاران آمريكايى مستقر در پايگاه يكم هوايى مهرآباد و پايگاه سوم هوايى نوژه ارتباط برقرار كرده بودند و عناصرى هم در پايگاههاى وحدتى دزفول و اصفهان جذب كرده بودند كه همگى به وسيله عوامل آمريكا به خدمت كودتا درآمده بودند. در نيروى زمينى بيش از همه«لشكر يك گارد جاويدان » و نيروهاى تحت نفوذ ارتشبد اويسى مورد توجه قرار گرفته بودند . در لشكر 2 سرهنگ هادى ايزدى معاون فرمانده لشكر، مسؤول بسيج نيروها بود . در لشكرها 92 زرهى اهواز سرهنگ عزيز مرادى علاوه بر بسيج و تسليح شيوخ وابسته، وظيفه جذب و توجيه نيروهاى داخلى لشكر را بر عهده داشت. در نيروى ويژه ی هوابرد ستوانيار محمد محمدى حيدرى مسؤول جذب و توجيه افراد بود كه در آن جا مستشاران آمريكايى 80 تن از درجهداران را به او معرفى كرده بودند . در پادگان جمشيديه شخص بنىعامرى و كاظم مسؤول شاخه اطلاعات، فعال بودند .
اين عناصر تحركاتى را نيز در نيروى دريايى انجام داده بودند تا بلافاصله پس از انجام كودتا اختلالاتى در تنگه هرمز صورت پذيرد و ناوگان آمريكا به بهانه حمايت از تجارت آزاد جهانى به سرعت وارد عمل شدو و جلو تحركات احتمالى شوروى را در مناطق شمالى كشور بگيرد .
و در ميان عشاير نيز فعاليتهاى صورت گرفته بود .
شاخه ی سياسى
شاخه ی سياسى تحت رياست رضا مرزبان و قدسى و ابوالقاسم خادم فعاليت مىكرد و روى جذب آيت الله شريعتمدارى سرمايهگذارى كرده بود .
مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى در كتاب كودتاى نوژه، صفحه ی 120 مىنويسد : سروان نعمتى براى اقناع يكى ازخلبانان كه نسبت به مأموريت محوله دچار بيم و ترديد و شده بود به او مىگويد«خيلىها از جمله آيت الله شريعتمدارى كودتا را تأييد كردهاند» و ادامه مىدهد : «لازم به توضيح است كه هم سويى شريعتمدارى با بختيار محدود به مقطع كودتاى نوژه نبود» . صرف نظر از توطئه حزب جمهورى خلق مسلمان كه خود يك حركت پيچيده و گسترده عليه انقلاب بود، پيش از پيروزى انقلاب شاپور بختيار در زمانى كه در تدارك تصدى سمت نخست وزيرى بود قبلا نسبت به حمايت شريعتمدارى از اقدام خود در برابر امام به عنوان مرجع شيعيان جهان اطمينان حاصل كرده بود . شعبه سازمان c.i.aدر ايران در يكى از گزارشهاى خود به آمريكا مىنويسد : شاهپور بختيار در نزديك مأمور سفارت آمريكا تأييد كرد كه شاه از او خواسته كه كابينه تشكيل دهد . او ادعا مىكند كه حمايت آيت الله شريعتمدارى شخصيت برجسته مذهبى ايران را به دست آورده است(20) . البته علاوه بر شريعتمدارى روحانى نماهاى ديگرى نيز مستقيم يا غيرمستقيم در ارتباط با شبكه كودتا قرار داشتند بنىعامرى ... مىگفت با علما و روحانيونى كه طرفدار آيت الله شريعتمدارى هستند دست به دست هم داديم تا يك اسلام نوين در سطح مملكت به وجود آوريم و پياده كنيم(21) .
شاخه تداركات
وظيفه اين شاخه در مرحله اول تهيه پول، اسحله، خانه تيمى، ماشين و ديگر لوازم مورد نياز براى كودتا بود . مسؤوليت شاخه تداركات به عهده منوچهر قربانيفر بود . پولدر درجه ی اول از جانب آمريكا، انگليس و عراق تأمين مىشد . اين پول ها ابتدا در اختيار ستاد كودتا در پاريس به رهبرى بختيار قرار مىگرفت و از آن طريق به داخل كشور مىآمد به طوري كه در كمتر از يك هفته بيش ازده ميليون دلار و صد ميليون تومان ارسال گرديد . براى شفاف شدن موضوع تنها به يك مورد اشاره مىكنيم . ناصر ركنى در بازجويى مىگويد :«مهندس جواد خادم به قربانيفر تلفن زد و گفت ساعت 4 بعدازظهر برو جلو بيمارستان آبان و قربانيفر به آنجا رفت . دو نفر كه در داخل بنز سفيد رنگى بودند به او گفتند در صندوق عقب ماشينت را باز كن ! و فورا دوگونى پر از پول داخل صندوق عقب گذاشتند و با سرعت دور شدند . پس از شمارش معلوم شد كه 23 ميليون تومان است ( 23 ميليون آن زمان يعنى در حدود 5/3 ميليون دلار). فرداى آن روز دو مرتبه مهندس جواد خادم با قربانيفر تماس گرفت و گفت برو فيشرآباد و دكتر را ببين . قربانيفر به آنجا رفت و 5/2 ميليون دلار و 18 ميليون تومان گرفت . و يك بار ديگر هم 12 ميليون تومان گرفت (22).
سرگرد كوروس آذرتاش فرمانده تيپ نود در بازجويى خود مىگويد : علاوه بر آمريكا، انگليس و اسرایيل اشرف خواهر شاه نيز از طريق اويسى براى ما پول مىفرستاد . بنىعامرى مىگويد : ناراحتى ما از اويسى از آن جهت بود كه او با پولى كه از اشرف گرفته بود ابتدا يك ويلاى مجلل براى خود در آمريكا خريده بود .
اسلحه و مهمات از دو طريق در اختيار كودتا چيان قرار مىگفرت . محور اصلى تأمين اسلحه در درجه اول حكومت بعثى عراق بود و دوم خريد از قاچاقچيان . علاوه بر تمهيدات فوق الذكر هماهنگىهاى مشخصى نيز ميان رهبران كودتاى نوژه با سازمان منافقين، حزب توده و ساير گروهكهاى ضد انقلابى انجام گرفته بود .
كودتاى نوژه طى يك برنامهريزى دقيق و حساب شده در نطفه خفه گرديد و سران و عوامل آن بازداشت شدند و شكست ديگرى در پرونده ی آمريكا ثبت گرديد(23) . آمريكا پس از شكست كودتاى نوژه طرح دوم خود يعنى تحميل جنگ خارجى عليه ايران را به مرحله اجرا درآورده و به دنبال آن دولت بعثى عراق در تاريخ31 /6/ 1359از زمين، هوا و دريا به ايران حملهور شد .
اولين سنگ بناى ديوار بىاعتمادى ميان ملت ايران و دولت آمريكا با خيانت حكومت آيزنهاور به نهضت ملى ايران و طراحى كودتاى 28 مرداد 1332 شكل گرفت و سپس با تعميق سلطه آمريكا بر كشور و چپاول ثروتهاى ملى ايران هر روز بر عمق و ارتفاع ديوار بىاعتمادى افزوده شد . آمريكا با اعمال فشار براى تصويب قانون ذلتبار و حقارتآميز كاپيتولاسيون و تحريك حكومت شاه به كشتار بىرحمانه 15 خرداد 1342 و حمايت از تبعيد امام و سركوب مبارزين آزادي خواه شيعه ديوار بىاعتمادى را رفيعتر كرد . حمايتهاى بىدريغ آمريكا از حكومت ديكتاتورى و ضد بشرى شاه كه از ابتدايىترين مبانى حقوق بشر و اوليهترين اصول دموكراتيك بىبهره بود ، سبب شد كه مردم ايران بيش از گذشته نسبت به آمريكا و اهدافش بىاعتماد شوند . ايستادگى آمريكا و دولت كارتر در برابر مطالبات يكپارچه ملت ايران سوی ظنها را افزايش داد . سپس ايالات متحده آمريكا با حمله به طبس و تدارك كودتاى نوژه و تحريك عراق به جنگ عليه ايران و اعمال تحريمهاى اقتصادى ديوار بىاعتمادى را رفيعتر و مستحكمتر از گذشته نمود .
پی نوشت ها:
1.تاريخ سياسى ايران از انقلاب تا جنگ: هاشمى و انقلاب، نوشته مسعود رضوى.
2.براى دستيابى به اطلاعات بيشتر از نحوه ی فعاليت سازمان c.i.a عليه ايران در اولين پيروزى انقلاب رجوع شود به كتابهاى انقلاب اسلامى و توطئه در دهه ی نخستين، كودتاى نوژه كارتر و سقوط شاه .
3. اسناد لانه جاسوسى، جلد 55 تهران، مركز نشر لاله از دانشجويان پيرو خط امام، 1365 ، ص 30 و 31 .
4. امام خمينى در خصوص استرداد شاه طى پيامى به ملت ايران چنين فرمودند : همان طور كه بارها گفتهام ما خواستار استرداد شاه و اموال ملت ازاو هستيم . اگر آمريكايىها شاه را برنگردانند ما با آن ها طور ديگرى رفتار مىكنيم . افسوس كه اين شخص از دتس ما گريخت ولى با يارى خداوند او را برمىگردانيم و محاكمهاش مىكنيم »(انتشارات دانشجويان مستقر در سفارشات، به نقل از پيام امام و 100 اطلاعيه دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، صفحات 22 و 106).
5. هاميلون جردن، ریيس ستاد كاخ سفيد در كتاب بحران، ترجمه محمود مشرفى، انتشارات هفته، چ2 ،1362 در صفحه 44 مىگويد : «در 16 نوامبر1979 (25آبان 1358 ) كارتر ریيس جمهورى آمريكا در يك جلسه سرى شوراى امنيت ملى اظهار داشت كه در نظر دارد يك رشته اقدامات تنبيهى عليه ايران آغاز كند و اين كار را با قطع خريد نفت ايران از طرف آمريكا شروع مىكند به علاوه اين كار، نشانه روشنى از تصميم ما براى متحدين آمريكاست و اين تصميم بايد به آن ها بفهماند كه ما خواهان اقدامات مشابهى از طرف آن ها هستيم».
6 . توطئه در ايران ، ص 188
7 . برژينسكى در كتاب توطئه در ايران، در صفحه 197 مىگويد «اگر اين كار(عمليات نظامى) با موفقيت انجام مىشد آمريكا يك بار ديگر زوربازوى خود را نشان مىداد ». چيزى كه 20 سال است به آن احتياج دارد .
8 . بحران، نوشته ی هاميلتون جردن، ترجمه دكتر حسين ابوترابيان، ص 257 .
9. انقلاب اسلامى و توطئه در نخستين دهه، كودتاى نوژه تأليف مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى، در صفحه 61 مىنويسد : عمال داخلى آمريكا كه در عمليات طبس مشاركت داشتند كه بودند؟ اسنادى كه بعدا فاش شد نقش قطب زاده و بنىصدر را در رأس اين نيروها روشن ساخت. ابوالحسن بنىصدر پيش از انقلاب مدتى كارمند مؤسسه ی تحقيقات اجتماعى زير نظر دكتر احسان نراقى و هوشنگ نهاودنى بود و در كنگره ی سازمان جهاين جوانان در حيفاى اسرایيل شركت جسته بود . او پيش از انقلاب با حقوق ماهيانه ی1000 دلار و با نام مستعار اس - دى- لور- 1 با سازمان c.i.aهمكارى مىكرد . گزارش غایله ی چهاردهم اسفند 1359 دادگسترى جمهورى اسلامى ايران در صفحه 19 آمده است
10. توطئه در ايران، ص 197 تا 200 .
11. بحران ، نوشته ی هامليتون جردن ریيس كاركنان كاخ سفيد، ص 208 .
12. كلام امام، دفتر دهم، ص 122 .
13. توطئه در ايران، ص 195 ؛ كودتاى نوژه ، انقلاب اسلامى و توطئههاى دهه ی نخستين، ص 63 .
14. ر. ك به : كتاب مأموريت مخفى هايزر در تهران، ترجمه ی محمد حسين عادل، انتشارات رسا ، 1366 ، صفحات 453 و 454 و هم چنين كتاب كودتاى نوژه ، مؤسسه ی مطالعات و پژوهش هاى سياسى، ص 34 و 35 .
15. كيهان هوايى، مورخ25/4/ 1365؛ و انقلاب اسلامى و توطئه در دهه ی نخستين مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى؛ ص 74 .
16. ر.ك به: كتاب جنگ ديرپاى خليج فارس ، نوشته توماس ام دالى ؛ و نشريه ی ماهانه ی نيروى دريايى آمريكا در سال 1985؛ و كتاب كودتاى نوژه ، ص 63 و 64 .
17. تاميز لندن، مورخ 17 ژوئن 1980 ؛ وايت دير ؛ مورخ 11 اكتبر 1980.
18. خبرگزارىهاى رويتر، آسوشيتدپرس ، فرانس پرس ، اكتبر 1980 .
19. جنگ حقيقى، نوشته ريچارد نيكسون، ترجمه جعفر ثقة الاسلامى و تهران ، مؤسسه انتشارات نوين، 1362 ، ص 140 و 141.
20.دانشجويان پيرو خط امام، اسناد لانه جاسوسى، جلد 26، ص 122. گزارش ارسالى به مرزك c.i.aمربوط به اوايل دي ماه 1357 است .
21. مندرج در متن بازجويى ايرج درخشنده از ساواكىهاى فعال در كودتا .
22. مندرج در متن بازجويىهاى ناصر ركنى يكى از مسؤولين شاخه نظامى كودتاى نوژه براى كسب اطلاعات بيشتر در اين مورد رجوع شود به كتاب كودتاى نوژه، مؤسسه مطالعات و پژوهش هاى سياسى دهه فجر 1367، ص 110 تا 123 .
23. براى دستيابى به اطلاعات بيشتر در خصوص نقش گروههايى نظى منافقين و حزب توده و كيفيت جنگ روانى عناصر غرب زده قبل از اجرا كودتا، و هم چنين چگونگى عمليات و شيوه شكست كودتاى نوژه رجوع شود به كتاى كودتاى نوژه، 1367 ، بخش«اقدامات جنبى براى تكميل كودتا»ص 125 تا 199 .