سياست‏هاى آمريكا عليه جمهورى اسلامى در دوران كارتر

1.استقرار ناوگان دريايى آمريكا در تنگه هرمز كه گاه با تهديدهاى نظامى عليه نيروى دريايى ايران توأم مى‏گشت ؛
2. موضع‏گيرى تند و هشدارهاى شديد اللحن در مورد دستگيرى و مجازات عناصر فاسد حكومت شاه كه دست شان به جنايات مختلف آلوده بود و در كشتار مردم بى‏گناه در جريان انقلاب دست داشتند ؛
3. حمايت و پشتيبانى از عناصر و عوامل حكومت شاه كه اموال و دارایى‏هاى بانك‏هاى كشور را غارت كرده و آمريكا و اروپا گريخته بودند ؛
4. ايجاد پشتوانه خبرى براى مطرح كردن فعاليت‏هاى ضد انقلاب در سطح بين‏المللى توسط رسانه‏هاى آمريكايى و صهيونيستى ؛
5. سكوت توأم با رضايت نسبت به ترور شخصيت‏هاى طراز اول كشور نظير شهيد مطهرى و ....
6. بى‏توجهى به اعتراضات جمهورى اسلامى ايران نسبت به اقدامات خرابكارانه عوامل و جاسوسان دولت بعثى عراق در مرزها و داخل استان‏هاى مرزى به ويژه در تابستان و پاييز 1358 ؛
7. تبديل سفارت آمريكا به ستاد ايجاد بحران در كشور و تلاش براى هماهنگ ساختن فعاليت‏هاى نيروهاى ليبرال و ملى‏گرا عليه و السلام و انقلاب و ايجاد هماهنگى ميان عناصر ليبرال ملى‏گرا عليه والسلام و انقلاب و ايجاد هماهنگى ميان عناصر ليبرال ملى‏گرا با بقاياى حكومت سابق (2). براى آشنايى بيشتر با تحركات سفارت آمريكا در تهران و اين كه چگونه اين سفارت خانه به كانون فعاليت‏هاى جاسوسى و ضد انقلابى تبديل شده بود، به اين سند توجه فرماييد : در تاريخ هفتم آبان 1358 دوناسى پكوئين ریيس پايگاه سازمان c.i.t در تهران طى گزارش به مركز c.i.tدر آمريكا نوشت : «رهبران احتمالى كه به نظر برسد بتوانند اعتماد به نفس و اعتماد مردم را به خود بازگردانند و نيروها را عليه انقلاب و جمهورى اسلامى بسيج كنند هنوز پديدار نشده‏اند . شما و ادواردجى گنين(نام رمز آدميرال ترنر ریيس c.i.a) قبلا از من خواستيد كه در يك فرصت راجع به امكانات اعمال نفوذ در جريان امور ايران اظهار نظر كنم . من نظر خود را فقط به طور حاشيه‏اى و جزیى و تا زمانى كه ارتش دوران نقاهت خود را طى كند اعلام مى‏كنم، و اين مرحله‏اى است كه براى طى شدن آن از دست ما كارى ساخته نيست. كارى كه از دست ما برمى‏آيد و من هم اكنون درگير آن هستم اين است كه سران بالقوه يك ائتلاف متشكل از ليبرال‏هاى سياسى، چهره‏هاى دينى ميانه‏رو، سكولارها، ملى‏گرايان و سران ارتشى متمايل به غرب را شناسايى كرده با آن ها مذاكره كنم. ما بايد آماده حمايت از تحركات آن ها شويم . كسى كه بيش از ديگران احتمال داده مى‏شود كه اين ائتلاف را سرعت بخشد آيت الله شريعتمدارى است . اين زمينه در بنى‏صدر نيز وجود دارد»(3)؛
8. سازماندهى تبليغات وسيع و مغرضانه عليه تفكرات امام و طرح مطالبات به نام ملت ايران در راديوهاى بيگانه و رسانه‏هاى غربى ؛
9. حمايت آشكار از تحركات ضد انقلاب و غارتگران ثروت‏هاى عمومى و ملى ؛
10. حمايت از شاه و مخالفت با درخواست ملت ايران مبنى بر تحويل شاه براى محاكمه.(4)
ايالات متحده آمريكا با طراحى و انجام كودتاى ننگين 28 مرداد 1332 و قانون تحقير آميز كاپيتولاسيون و حمايت‏هاى بى‏دريغ از حكومت استبدادى و ديكتاتورى شاه و چپاول منابع ملى و ذخاير ايران چهره ی منفورى از خود در افكار عمومى مردم ايران ساخته بود و در جريان شكل‏گيرى و رشد انقلاب اسلامى در فواصل سال‏هاى 1356 و 1357 بزرگترين اشتباهات استراتژيك و سياسى را مرتكب شده و على رغم شعار دفاع از دموكراسى و آزادى در مقابل خواست مردم ايران صف‏آرايى نموده بود پس از پيروزى انقلاب نيز در تداوم اشتباهات گذشته خويش به حمايت از بقاياى فرارى حكومت و شخص شاه پرداخت و انواع توطئه‏ها را براى ضربه‏زدن به انقلاب و جلوگيرى از تثبيت جمهورى اسلامى در ايران درآورد .
ملت شريف و تمدن ساز ايران على رغم كودتاى 28 مرداد و قانون تحقيرآميز كاپيتولاسيون و كشتار بى‏رحمانه 15 خرداد 1342 و پشتيبانى‏هاى آمريكا از حكومت شاه در كشتار و زندانى كردن فرزندان پاك اين مرز و بوم، چشمان خود را بر اشتباهات فاحش آمريكا بست و صبورانه و با ايثار و گذشت منحصر به فرد خود با آمريكا برخورد كرد و پس از پيروزى انقلاب هيچ تعرضى به سفارشات آمريكا و حتى اتباع آمريكايى نداشت . اما آمريكايى‏ها دست بردار نبودند و سفارت خانه خود را به كانون ايجاد بحران و تشنج مبدل ساختند و تبليغات وسيعى عليه انقلاب و امام به راه انداختند و خط مشى خود را حول محور قراردادن اسلام در برابر آزادى و حمايت از ليبرال‏ها، ملى‏گرايان و غرب‏زده‏ها عليه اسلام متمركز ساختند . مردم ايران اين ها را نيز تحمل نمودند اما در مقابل پافشارى آمريكا در عدم استرداد شاه براى محاكمه واكنش نشان دادند و از اشغال سفارت آمريكا به دست«دانشجويان پيرو خط امام » در 13 آبان 1358 حمايت كردند . دانشجويان پيرو خط امام به مناسبت سالگرد كشتار بيرحمانه دانش آموزان و دانشجويان در 13 آبان 1357 به دست گارد شاهنشاهى ، به تظاهرات پرداختند و در ادامه ی آن سفارت آمريكا را اشغال نمودند، بدين ترتيب يكى از وقايع مهم انقلاب اسلامى با گروگان گرفتن اعضاى سفارت آمريكا شكل گرفت و روابط ايران و آمريكا وارد مرحله جديدى شد .
وزارت خارجه آمريكا بلافاصله با انتشار بيانه‏اى عليه اقدام دانشجويان موضع‏گيرى نمود و فعاليت‏هاى ديپلماتيك عليه ايران در سطح بين‏المللى آغاز گشت(5) . كاخ سفيد فعاليت‏هاى گسترده خود را همراه با تبليغات عظيم رسانه‏هاى خبرى عليه انقلاب و امام آغاز كرد . شوراى امنيت سازمان ملل جلسه فوق العاده تشكيل داد . پيام ويژه‏اى از سوى پاپ رهبر مسيحيان كاتوليك جهان و پيام‏هاى ديگر از سوى ده‏ها شخصيت سياسى و بين‏المللى براى امام ارسال شد. تحريم‏هاى اقتصادى آمريكا عليه ايران به مرحله اجرا درآمد و همگام با آمريكا 15 كشور عضو ناتو به همراه ژاپن واردات نفت خود را از ايران كاهش دادند .
شوراى نظامى سازمان پيمان آتلاتيك شمالى (ناتو) در 15 آذر 1358 با تشكيل جلسه موضوع را مورد بررسى قرار داد . در 24 آذر 1358 ديوان داورى لاهه رأيى صادر نمود و ايران را محكوم كرد .
با انتشار اسناد سفارت آمريكا توطئه‏هاى اين كشور عليه ملت ايران افشا شدند . اين اسناد بويژه نشان مى‏دادند كه آمريكايى‏ها پس از پيروزى انقلاب چگونه عليه كشور فعاليت مى‏كرده‏اند .

حمله ی طبس
برژينسكى مشاور امنيت ملى آمريكا، مهم‏ترين مغز متفكر حكومت آمريكا بود . او در كتاب خود به نام قدرت و اصول اخلاقى نوشته است : «از همان آغاز پيروزى انقلاب به عمليات نظامى عليه ايران مى‏انديشيدم » . در جريان تحولات انقلاب نيز او از سياست مشت آهنين حمايت مى‏كرد و معتقد بود كه شاه بايد از ترديد خارج شود و با روحيه دادن به ارتش، انقلاب را به شدت سركوب نمايد . به هر حال پس از تسخير سفارت به دست دانشجويان پيرو خط امام موضوع حمله نظامى به ايران در جلسه مشاوران كارتر مورد تصويب قرار گرفت و اداره عمليات اجرايى آن به برژينسكى، c.i.a و مسؤول پنتاگون سپرده شد . آمريكا قبل از دستيازى به حمله نظامى موضع مشخصى اتخاذ كرد . برژينسكى طى مصاحبه‏اى با راديو صداى آمريكا اعلام كرد كه «كشور ايران با در نظر گرفتن موقعيت جغرافيايى و سياسى در بسيارى جهات هميشه در معرض مخاطره است و به خاطر روابط نزديك دوستانه با آمريكا توانسته است استقلال و تماميت ارضى خود را حفظ كند». سخنان برژينسكى نوعى تهديد و تطميع بود . او عملا گفت كه ايران تماميت ارضى خود را مديون آمريكاست و اگر آمريكا موضع دوستانه نسبت به ايران نداشته باشد تماميت ارضى ايران به مخاطره خواهد افتاد !
آمريكا كه مخفيانه با بنى‏صدر و قطب‏زاده در تماس بود به دنبال راهى براى به سازش كشاندن انقلاب و امام مى‏گشت . كارتر در تاريخ 26 مارس 1980 (فروردين 1359) نامه‏اى محرمانه خطاب به امام نوشت و اعلام كرد كه : ما آماده پذيرش حقايق جديد كه مولود انقلاب ايران است مى‏باشيم . اين امر هم چنان هدف و آرزوى ماست . زيرا من تصور مى‏كنم كه ما هدف واحدى را كه صلح جهانى و برقرارى عدالت براى همه ملل است تعقيب مى‏كنيم».
امام خمينى با صلابت و ژرف‏انديشى عجيب و خارق العاده خود بلافاصله دستور داد تا نامه كارتر منتشر گردد . كارتر كه مى‏خواست از طريق گشايش مسير محرمانه باامام، رهبرى انقلاب را دست آويز طرح‏هاى آينده خود قرار دهد و يك افتضاح سياسى براى كارتر بود زيرا كه اگر او واقعا به محتواى نامه اعتقاد داشت مى‏بايست علنا و صراحتا از آن حمايت مى‏كرد و علنا و رسما آن را تكرار مى‏نمود . اما او چنين نكرد زيرا كه رهبران آمريكا در حال طراحى انواع برنامه‏ها براى ضربه‏زدن به انقلاب و ممانعت از تثبيت نظام جمهورى اسلامى ايران بودند . كيسينجر بلافاصله پس از افشاى شدن محتواى نامه كارتر اعلام كرد كه : «آمريكا بايد به مقامات ايرانى بگويد كه مهمانى تمام شد». به اين شكل آمريكا هر گونه اميد به سازش باامام را از دست رفته ديد بنابراين توطئه تجاوز نظامى و دخالت آشكار درامور داخلى ايران را در دستور كار قرار داد .
برژينسكى از طراحان اصلى تجاوز به طبس و مسؤول اجرايى آن در كتاب خاطرات خود چنين مى‏نويسد«طرح عمليات نجات از نخستين روزهاى گروگان‏گيرى تحت مطالعه بود . من روز 11 نوامبر، يك هفته پس از اشغال سفارت و گروگان‏گيرى براى بررسى نقشه‏هاى عملياتى و مشكلات اين كار به پنتاگون رفتم. تصميم براى رهايى گروگان‏ها با توسل به زور در فاصله سه هفته بين 21 مارس تا 11 آوريل 1980 (فروردين 1359) اتخاذ شد . روز شنبه 22 مارس كارتر با مشاوران اصلى خود يعنى ونس، مانديل، براون، ترنر، جوردن، جونز، پاول و من جلسه‏اى در كمپ ديويد تشكيل داد . ژنرال جونز گزارشى از اقداماتى كه طى چند ماه گذشته براى تهيه مقدمات طرح حمله نظامى و عمليات نجات به عمل آمده بود به ریيس جمهورى ارایه داد. كارتر دستور داد مقدمات اجرايى اين عمليات و ترتيب فرود آمدن هواپيماها و هلى كوپترها در محل تعيين شده در داخل خاك ايران و سوخت‏گيرى آن ها براى بازگشتن داده شود »(6).
برژينسكى سپس ادامه مى‏دهد كه :«طرح عمليات نجات را من ابتدا به عنوان آخرين چاره يا يك اقدام اضطرارى در صورت به خطر افتادن جان گروگان‏ها تعقيب مى‏كردم و به مؤثر بودن عمليات نظامى نظير محاصره دريايى ايران با تصرف جزيره خارك و حملات هوايى به هدف‏هايى در داخل خاك ايران بيشتر اعتقاد داشتم». هدف اصلى آمريكا در حمله نظامى به ايران تنها نجات گروگان‏هانبود بلكه دو هدف ديگر در اولويت قرار داشت :
الف- اعاده ی حيثيت جهانى آمريكاكه با پيروزى انقلاب اسلامى به شدت صدمه ديده بود(7) ؛
ب- شكستن ابهت ايران و تضعيف انقلاب اسلامى در صحنه منطقه‏اى و بين المللى به ويژه در افكار عمومى .
برژينسكى در كتاب توطئه در ايران، صفحه 192 نقل مى‏كند كه كارتر در جلسه شوراى امنيت ملى آمريكا گفت «آبرور و حيثيت ملى ما به خاطر انقلاب اسلامى به خطر افتاده است»، وا فزود كه«انور سادات به او گفته است كه اعتبار و موقعيت بين‏المللى آمريكا به علت سستى در اين كار (اقدام نظامى عليه ايران) لطمه شديدى خورده است».
هاميلتون جردن ریيس كاركنان كاخ سفيد در دوران كارتر در كتاب بحران مى‏نويسد : «اين كار (حمله نظامى به ايران)مى‏توانست موجب اتكای و پشتگرمى جامعه جهانى باشد كه ترديدهايش نسبت به قدرت آمريكا هردم رو به افزايش داشت »(8).

زمينه‏سازى براى شرايط اجتماعى
آمريكا به تحركات خود عليه انقلاب و جمهورى اسلامى ايران در سطح بين المللى و منطقه‏اى ابعاد وسيعى بخشيد و ايران از همه سو در مسير تهديدات جدى قرار گرفت . بهانه تمام تحركات اشغال سفارت آمريكا توسط دانشجويان خط امام بود . درسطح منطقه مهم‏ترين تهديد از سوى دولت بعثى عراق اعمال مى‏شد .
در نيمه دوم فروردين 1359 تحركات عراق در مرزهاى ايران به طور بى‏سابقه‏اى شدت گرفت . نيروهاى صدام حسين به تأسيسات نفتى كرمانشاه حمله كردند و آن ها را به كلى از كار انداختند و شروع به اخراج اتباع ايرانى از عراق نمودند . شيخ‏نشين‏هاى حاشيه جنوبى خليج‏فارس با هماهنگى با صدام حسين خواستار تصرف جزاير ايرانى تنب بزرگ، كوچك و ابوموسى گرديدند .
در داخل كشور نيز طيف‏هاى مختلف ضد انقلاب از گروه‏هاى چپ ماركسيستى تا نيروهاى راست و جريان‏هاى التقاطى كه نزديك به 75 گروهك با 184 نشريه بودند، اوضاع را متشنج مى‏ساختند . تحركات بين‏المللى، منطقه‏اى و داخلى تماما با هدف مشغول كردن مردم و مسؤولين به منظور اجراى موفقيت آميز طرحى صورت مى‏گرفتند كه بعدا به«حمله طبس» مشهورگرديد . در اين زمان علاوه بر غوغاسازى گروهك‏هاى داخلى جريان‏هاى تجزيه طلب نيز بر فعاليت‏هاى خود در استان‏هاى كردستان و خوزستان با تحريك دستگاه‏هاى امنيتى بيگانه افزوده بودند و نيروى دريايى عراق تحركات بى‏سابقه‏اى را در خليج‏فارس آغاز كرده بود . اين وقايع مقدمه‏اى بر اتفاق حيرت‏انگيز در شرف تكوين بودند .
آمريكا از طريق پنتاگون و c.i.aتداركات گسترده‏اى را براى اجرای عمليات نظامى و آزادى گروگان‏ها و سپس بمباران تهران و كوبيدن مراكز حساس و كليدى كشور به ويژه منزل امام ، نخست وزيرى، مجلس و .... تدراك ديده بود . نيروهاى زبده ی نظامى اين كشور با استفاده از پايگاه‏هاى آمريكا در اقيانوس هند، دريايى عمان، مصر و چند كشور ديگر آماده حمله به ايران شده بودند . نيروهاى داخلى و مزدوران آمريكا در تهران نيز دقيقا بسيج شده و زمينه‏هاى داخلى را فراهم نموده بودند . دولت عراق و گروهك‏هاى تجزيه طلب نيز به ايفاى نقش‏هاى خود مشغول بودند . در 5 ارديبهشت 1359 در حالى كه همه زمينه‏ها مهيا شده بود و نيروهاى داخلى نيز خريدارى شده بودند و آمريكا نيروهاى خود را در طبس پياده كرده بود و در حالى كه مسئولين كشور از واقعه كاملا بى‏اطلاع بودند لطف الهى و امداد غيبى، آمريكا را با شكست مفتضحانه‏اى مواجه ساخت : طوفان شن سبب شد كه هواپيماها و هلى‏كوپترهاى نظامى آمريكا در صحراى طبس به يكديگر برخورد كنند و منفجر گردند . كارتر بلافاصله بر صفحه تلويزيون‏هاى آمريكا ظاهر شد و شكست مفتضحانه آمريكا را توجيه نمود . پنج فروند هلى‏كوپتر و هواپيماى آمريكايى در باند متروكه صحارى طبس به صورت نيمه منهدم باقى مانده و تفنگداران آمريكايى در آتش ناشى از انفجار سوخته بودند .
شكست حمله طبس نمونه بارز الطاف خفيه الهى و امداد غيبى خداوند تبارك و تعالى محسوب مى‏گردد . به هر حال دخالت آشكار و نظامى آمريكا در امور داخلى ايران كه با صرف هزينه‏هاى كلان طراحى شده بود شكست خورد و ماهيت آمريكا را براى جهانيان هويدا ساخت و ضربه سختى به كارتر و حزب دموكرات وارد آورد . كارتر و هارولد براون وزير جنگ آمريكا اعلام كردند و كه اسناد طبقه‏بندى شده سرى در صحنه عمليات بر جاى مانده است . پس از اين اظهارات بلافاصله به دستور مستقيم بنى صدر كه در آن زمان فرماندهى كل قوا را داشت فانتوم‏هاى ايران هلى‏كوپترها و هواپيماهاى مانده در شن‏هاى صحراى طبس را بمباران كردند و اسناد مهم و فوق محرمانه آمريكا نابود شدند (9).
مأمور c.i.aمى‏نويسد به من گفته شده بودكه دولت آمريكا به طور اعم وc.i.a به طور اخص در نظر دارند كه اگر امكانى موجود باشد با افرادى كه مى‏توانند در انقلاب ايران نقشى داشته باشند تماس برقرار شود لذا زمانى كه امام در فرانسه بود يك افسر بازنشسته c.i.a مأمور شد به فرانسه برود و با بنى‏صدر تماس برقرار كند .... هدف نهايى ما به استخدام درآوردن بنى‏صدر بود . در آخرين جلسه بنى‏صدر موافقت نمود . به عنوان مشاور اقتصادى قابل اطمينان اين كمپانى فعاليت نمايد و پيشنهاد حقوق ماهيانه 1000 دلار را پذيرفت .
برژينسكى در كتاب خاطرات خود مى‏نويسد وقتى كه خبر شكست عمليات به كارتر رسيد با ناراحتى و غرغركنان زير لب گفت«لعنت بر… لعنت بر .... »او حالت كسى را داشت كه كاردى در بدنش فرو كرده باشند درد و رنج تمام وجود و چهره‏اش را فراگرفته بود . كارتر با چهره‏اى غم زده به من نگاه كرد و گفت : «برنامه لغو شد ». بعد سرش را بين دو دست گرفت و
در حدود 5 ثانيه به ميز خيره ماند .
تأثر فوق العاده‏اى براى او و براى آمريكا به من دست داد . در آن روز غم‏انگيز با وجود ناراحتى و تأثر شديدى كه در چهره همه خوانده مى‏شد آرامش و سكون غريبى بر كاخ سفيد حكم فرما بود .... نيازى نيست كه بگويم شكست عمليات نجان(حمله طبس) تلخ‏ترين شكست و دل شكستگى براى خود من در مدت چهار سال خدمت در كاخ سفيد بود (10).
سايروس ونس وزير خارجه آمريكا گفت :«همه ما گيج و پريشان شده بوديم . پس از آن از حالت گيجى و ضربه حاصله از شنيدن اين اخبار وحشتناك به در آمديم». هاميلتون جوردن مى‏نويسد : «هلى كوپترها، هلى‏كوپترهاى لعنتى چيزى كه قرار است آمريكا بهترين سازنده‏اش باشد، بهترين وسيله مكانيكى ما، چنين از آب درآمده است . براى من جاى تعجب بود و معنى‏اش را نمى‏فهميدم »(11)
امام خمينى پس از واقعه ی طبس آن را امداد غيبى خواند و فرمود : روى حساب قدرت مادى ، قدرت‏هاى آن ها ميليون‏ها برابر شماست . روى حساب دنيايى نبايد شما برآن ها غلبه مى‏كرديد. آن ها بايد با يك يورش شما را از بين مى‏بردند . لكن همه حساب‏هاى كه حسابگرها مى‏كردند . باطل شد . اين پيروزى موافق با هيچ حسابى نبود . اين حساب معنوى است نه حساب مادى(12). واقعه ی طبس نشان داد كه اگر خداوند پشتيبان ملتى باشد و نخواهد كه امرى عليه آن ملت تحقق يابد اگر تمام قدرت‏هاى عالم دست به دست هم دهند نمى‏توانند برخلاف اراده خداوند عمل نمايد . آمريكا در حمله ی طبس از تمام متحدين منطقه‏اى خود استفاده كرده بود .

طراحى كودتاى نوژه و جنگ تحميلى
وزير دفاع آمريكا رئيس سازمان c.i.aو مشاور امنيت ملى آمريكا در كتاب‏هايى كه درباره اين وقايع نوشته‏اند اظهار مى‏دارند كه پس از شكست حمله طبس به ما اجازه داده شد كه طرح‏هايى را براى عمليات تلافى جويانه در نظر بگيريم ولى انجام آن ها موكول به بعد شد.(13) البته موضوع انجام كودتا عليه جمهورى اسلامى ايران از همان ابتداى پيروزى انقلاب اسلامى در دستور كار
سران آمريكا قرار داشت . براى روشن شدن موضوع و آشنايى با ذهنيت رهبران آمريكا به نقل قول زير توسط ژنرال‏هايزر توجه كنيم :
«پس از پيروزى انقلاب ايران ژنرال‏الكساندر هيگ، فرمانده نيروهاى آمريكا در اروا به من تلفن زد و گفت مى‏خواهد مرا بييند. به افسر اجرايى، كلنل اسپنسر، آماده باش دادم و در فرودگاه ژنرال هيگ رااستقبال كردم سپس با او به دفتر رفتيم . 30 دقيقه بعد در زده شد، كلنل اسپنسر آمد و گفت كه معاون وزير دفاع آمريكا، آقاى دونكن ، مى‏خواهد از طريق تلفن رمز با من صحبت كند ......وقتى صحبت را شروع كردم گفتم كه ژنرال الكساندر هيگ نيز نزد من است .
ژنرال ديويد جونز ریيس ستاد مشترك ارتش آمريكا گفت كه او نيز نزد برژينسكى است . سپس دونكن صحبت را آغاز كرد و از من پرسيد كه آيا از اوضاع و تحولات سريع با تهران با خبر شده‏ام ؟ گفتم بله . سؤال ديگر پرسش بسيار سنگينى بود . پرسيد آيا مايلم براى ترتيب يك كودتاى نظامى به تهران برگردم ؟ به او يادآورى كردن كه مستمرا گفته‏ام كه اگر رهبرى ارتش ايران از بين برود تمام نظام و دستگاه ارتباطى ما با ارتش ايران سقوط خواهد كرد . سپس گفتم وضعيت فعلى ايران را با توجه به اين افراد ارشد ارتش در زندان هستند بسيار وخيم مى‏دانم . به اين جهت اجرا كردن برنامه كودتا فعلا ميسر نيست . اما برژينسكى علاقه شديدى به كودتا نشان مى‏داد . ... گفتم تحت شرايطى مى‏توانم اين كار را انجام دهم كه به مقدار نامحدودى پول نياز خواهد بود . بايد در حدود 10 تا 12 ژنرال آمريكايى را با خودم ببرم ، و به 10000 نفر از بهترين سربازان آمريكايى نياز دارم ... حمايت همه جانبه و متحد كشور نيز لازم است»(14).
تجربه ی شكست ويتنام و پيامدهاى بسيار منفى داخلى و بين المللى آن به آمريكا آموخته بود كه حمله مستقيم نظامى به ايران داراى عواقب فاجعه‏آميزى خواهد بود زيرا امام و جمهورى اسلامى از پايگاه بسيار عظيم مردمى برخوردار بودند از طرفى ديگر زمينگير شدن شوروى در باتلاق افغانستان نيز در برابر چشمان آمريكا بود . بنابراين در اين مقطع زمانى رهبران آمريكا دو طرح را پس از شكست حمله طبس در بهار سال 1359 در دستور كار قرار دادند كه عبارت بودند از :
الف- انجام يك كودتاى نظامى با هدف سرنگونى جمهورى اسلامى با همكارى سران سابق ارتش، نيروهاى ساواك، گروه‏هاى ضد انقلاب، متحدين آمريكا در منطقه و حمايت‏هاى مستقيم نظامى آمريكا ؛
ب- سازماندهى طرح تجاوز نظامى گسترده از طريق يك كشورثالث به ايران .
طراحان و استراتژيست‏هاى آمريكايى و صهيونيستى مدتى در اين انديشه بودند كه كدام راه را به مرحله اجرا بگذارند . يكى از سران كودتا پس از دستگيرى در اعترفات خود مى‏گويد« پس از سفر بنى‏عامرى به پاريس طرح حمله عراق به ايران در تقدم دوم قرار گرفت و انجام كودتاى نظامى به عنوان اولويت اول در صدر برنامه‏هاى آمريكا قرار داده شد». اما در اواخر اسفند 1358 شاهپور بختيار در پاريس به يكى از ضد انقلابيون كه به ديدارش رفته بود گفت : «صدام حسين براى ادامه ی حكومت خود با تمام قوا عليه حكومت آقاى خمينى اقدام خواهد كرد»(15).
مجموعه ی نيروهاى ضد انقلاب داخلى يعنى منافقين، گروهك‏هاى كمونيستى و طيف‏هاى مختلف جريان‏هاى راست اعم از سلطنت طلبانه، ساواكى‏ها، اعضاى لژهاى فراماسونى وابسته به انگليس، ملى‏گراها، غرب‏زده‏ها .
در اين مقطع زمانى به شدت در كار متشنج ساختن اوضاع داخلى ايران بودند و با استفاده از مسأله گروگانگيرى زمينه را براى دخالت مستقيم و غيرمستقيم آمريكا براى براندازى جمهورى اسلامى و ضربه‏زدن به انقلاب فراهم مى‏ساختند . دانشجويان خط امام كه سفارت آمريكا را در اشغال خود داشتند مستمرا با افشاى اسناد داخل سفارت جو ضد آمريكايى را ملتهب مى‏ساختند و در تظاهرات جلو سفارت با به آتش كشيدن پرچم آمريكا زمينه را براى تبليغات گسترده جهانى عليه انقلاب و جمهورى اسلامى شدت مى‏بخشيدند و دستگاه‏هاى تبليغاتى آمريكا با نشان دادن صحنه‏های به آتش كشيده شدن پرچم آمريكا به دست دانشجويان، جو ضد ايرانى را در آمريكا و در كشورهاى وابسته به آن تعميق مى‏دادند و احساسات مردم آمريكا را عليه امام و انقلاب اسلامى تحريك مى‏كردند . جريان‏هاى ضدانقلاب خارج كشور نيز به شدت در حال تحريك آمريكا و متحدين منطقه‏اى آن براى دست زدن به اقدامات خصمانه ی عليه ملت ايران بودند چنان كه شاهپور بختيار، اويسى و برخى ديگر از فراريان هوادار شاه كه در بغداد از حمايت هـ‏اى ويژه صدام حسين برخوردار بودند بااين تفكر كه ارتش ايران در شرف از هم پاشيدگى است و دولت تهران درگير تشنجات داخلى است كوشيدند در مورد توانايى‏هاى ارتش و دولت ايران در ميان رهبران عراقى ترديد ايجاد كنند . آن ها كه در اين زمينه كارى جز تأييد نظرات منابع اطلاعاتى نداشتند مى‏كوشيدند تا دولت ايران را به ويژه در پى گروگانگيرى سفارت آمريكا و بسيج نيروهاى ايرانى در مرزها(به دليل تحركات تجزيه طلبانه درگنبد ، تركمن صحرا و كرديتان )آسيب‏پذير جلوه دهند(16) .
ضد انقلاب داخلى در اين زمان براى زمينه‏سازى به منظور تحقق هر دو طرح آمريكا در جهت كودتاى نظامى و برنامه‏ريزى براى تهاجم نظامى كشور ثالث به ايران با شعار لزوم انحلال ارتش به شدت در كار تضعيف قواى مسلح كشور بود آمريكا نيز براى زمينه‏سازى كودتا تحركات مخفيانه وسيعى تدارك ديد . براى نمونه برژينسكى مشاور امنيت ملى آمريكا براى آماده‏سازى عراق براى شروع جنگ و اطلاع از وضع اين كشور سفرهاى محرمانه مكرر به بغداد كرد، به طورى كه مجله ژورنال استريت مورخ 8 فوريه 1980 يكى از اين سفرهاى محرمانه را فاش ساخت. وانگهى به گزارش مطبوعات اروپايى برژينسكى ملاقات‏هاى متعددى با صدام حسين داشت(17) .
برژينسكى پس از سفر محرمانه ی خود به بغداد در اوايل ماه مه 1980مطابق با ارديبهشت 1359 در يك مصاحبه تلويزيونى گفت «ما تضاد قابل ملاحظه‏اى ميان ايالات متحده و عراق نمى‏بينيم . ما معتقديم كه عراق تصميم به استقلال دارد، استقلال عراق از بلوك شرق منطبق با خواست ماست. عراق در آرزوى امنيت خليج عربى(!) است و تصور نمى‏كنيم كه روابط آمريكا و عراق سست گردد»(18).
مشاور امنيت ملى آمريكا در اين اظهار نظر براى اولين بار از خليج فارس با عنوان«خليج عربى» ياد كرد و با اين برخورد هماهنگى و هم جهت دولت خود را با ادعاهاى صدام حسين نشان داد . صدام حسين دو هفته قبل از اين مصاحبه خليج فارس را «خليج عربى» خوانده بود و جزاير تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسى را متعلق به اعراب و امارات دانسته و از ايران خواسته بود كه به اشغال جزاير پايان دهد . برژينسكى با سفرهاى مكرربه عراق و اظهاراتى نظير مطالب فوق الذكر حمايت دولت خود را از ادعاهاى عراق اعلام داشت و عراق را به حمله به اين تحريك مى‏كرد.
آمريكا براى پيش برد اهداف خود دو طرح را به هم زمان دنبال مى‏كرد:
1. آماده كردن عراق براى حمله به ايران ؛
2. هماهنگ ساختن كليه نيروهاى مخالف اسلام براى انجام كودتاى نظامى.
تحركات آمريكا براى آماده كردن محور اول شدت گرفت . ريچارد نيكسون در كتاب خود چنين مى‏نويسد .
«تنها سؤالى كه براى همگان (سياستمداران آمريكا) مطرح است اين است كه كدام كشور مى‏تواند جانشين ايران بشود ؟ ... دولت عراق در حال حاضر قوى‏ترين نيروى نظامى خليج فارس به شمار مى‏رود . براى ايالات متحده آمريكا دلايل كافى و منطقى بسيار در مورد تعميق روابط با عراق موجود است»(19).
براى آماده سازى عراق جهت حمله به ايران لازم بود كه موقعيت صدام حسين در جهان عرب نيز تحكيم گردد. بنابراين تلاش‏هاى آمريكا براى تعميق روابط ميان صدام با مصر و شيوخ عرب خليج‏فارس شدت گرفت .
براى انجام كودتا و آماده‏سازى زمينه‏هاى محور دوم لازم بود كه ائتلاف ميان گروه‏هاى سه گانه چپ، راست و التقاطى به وجود آيد و طيف گسترده‏اى از ملى‏گراها تا مشروطه خواهان و سطنت طلبان را در برگيرد . در اين زمينه نيز ايستگاه سازمان c.i.aدر تهران به شدت فعال بود و سفارت خانه‏هاى كشورهاى استعمارگر غربى نيز هماهنگ با آمريكا در صحنه حضور داشتند .

كودتاى نوژه
سرانجام آمريكا تصميم گرفت كه كودتا را در اولويت اول و حمله عراق را در اولويت دوم قرار دهد . بنابراين ستادى در پاريس به رهبرى شاهپور بختيار به وجود آمد كه هدايت كودتاى نوژه را بر عهده داشت . تماس‏هايى نيز با شريعتمدارى در قم گرفته شد و بر اساس بازجويى‏ها و اقرارهاى سران كودتا قرار شد كه او ضمن تأييد كودتا به عنوان مرجع تقليد پس از ترور امام زمام امور را در دست بگيرد .
ستاد هدايت كودتا با كمك آمريكا و كشورهاى غربى چهار كميته و شاخه به وجود آورد . كه عبارت بودند از :
1. شاخه ی نظامى ؛
2. شاخه ی سياسى ؛
3. شاخه ی مالى ؛
4. شاخه ی لجستيك(پشتيبانى) و منابع تأمين اسلحه .
بنى‏عامرى ریيس شاخه نظامى بود و پس از بازگشت از پاريس با استفاده از ارتباطات خود با برخى از عناصر اطلاعاتى شاغل در اداره دوم ارتش و مأموران سابق ساواك به تأمين كادر اطلاعاتى و نظامى كودتا پرداخت . ستوان ناصر ركنى، يكى از عوامل كودتا، پس از دستگيرى در بازجويى چنين مى‏گويد :
«من در گروه كادر اطلاعاتى با كاظم (عباس) مرتبط بودم كه احسان(بنى‏عامرى) او را به عنوان يكى از مأموران امنيتى سابق به گروه معرفى كرده كاظم اظهار مى‏داشت . كه در حدود 60 نفر از مأموران كميته‏هاى سابق ساواك با او همكارى دارند. كاظم و احسان (بنى‏عامرى) اظهار مى‏داشتند كه در داخل ركن دو ارتش نفوذ دارند . عوامل خوبى را جمع‏آورى كرده‏اند».
مسؤولين شاخه نظامى در نيروى هوايى با ناصر ركنى، سپهبد سعيد مهديون و سرتيپ محققى بود. آنان با چهل خلبان و همافر مرتبط با مستشاران آمريكايى مستقر در پايگاه يكم هوايى مهرآباد و پايگاه سوم هوايى نوژه ارتباط برقرار كرده بودند و عناصرى هم در پايگاه‏هاى وحدتى دزفول و اصفهان جذب كرده بودند كه همگى به وسيله عوامل آمريكا به خدمت كودتا درآمده بودند. در نيروى زمينى بيش از همه«لشكر يك گارد جاويدان » و نيروهاى تحت نفوذ ارتشبد اويسى مورد توجه قرار گرفته بودند . در لشكر 2 سرهنگ هادى ايزدى معاون فرمانده لشكر، مسؤول بسيج نيروها بود . در لشكرها 92 زرهى اهواز سرهنگ عزيز مرادى علاوه بر بسيج و تسليح شيوخ وابسته، وظيفه جذب و توجيه نيروهاى داخلى لشكر را بر عهده داشت. در نيروى ويژه ی هوابرد ستوانيار محمد محمدى حيدرى مسؤول جذب و توجيه افراد بود كه در آن جا مستشاران آمريكايى 80 تن از درجه‏داران را به او معرفى كرده بودند . در پادگان جمشيديه شخص بنى‏عامرى و كاظم مسؤول شاخه اطلاعات، فعال بودند .
اين عناصر تحركاتى را نيز در نيروى دريايى انجام داده بودند تا بلافاصله پس از انجام كودتا اختلالاتى در تنگه هرمز صورت پذيرد و ناوگان آمريكا به بهانه حمايت از تجارت آزاد جهانى به سرعت وارد عمل شدو و جلو تحركات احتمالى شوروى را در مناطق شمالى كشور بگيرد .
و در ميان عشاير نيز فعاليت‏هاى صورت گرفته بود .

شاخه ی سياسى
شاخه ی سياسى تحت رياست رضا مرزبان و قدسى و ابوالقاسم خادم فعاليت مى‏كرد و روى جذب آيت الله شريعتمدارى سرمايه‏گذارى كرده بود .
مؤسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سياسى در كتاب كودتاى نوژه، صفحه ی 120 مى‏نويسد : سروان نعمتى براى اقناع يكى ازخلبانان كه نسبت به مأموريت محوله دچار بيم و ترديد و شده بود به او مى‏گويد«خيلى‏ها از جمله آيت الله شريعتمدارى كودتا را تأييد كرده‏اند» و ادامه مى‏دهد : «لازم به توضيح است كه هم سويى شريعتمدارى با بختيار محدود به مقطع كودتاى نوژه نبود» . صرف نظر از توطئه حزب جمهورى خلق مسلمان كه خود يك حركت پيچيده و گسترده عليه انقلاب بود، پيش از پيروزى انقلاب شاپور بختيار در زمانى كه در تدارك تصدى سمت نخست وزيرى بود قبلا نسبت به حمايت شريعتمدارى از اقدام خود در برابر امام به عنوان مرجع شيعيان جهان اطمينان حاصل كرده بود . شعبه سازمان c.i.aدر ايران در يكى از گزارش‏هاى خود به آمريكا مى‏نويسد : شاهپور بختيار در نزديك مأمور سفارت آمريكا تأييد كرد كه شاه از او خواسته كه كابينه تشكيل دهد . او ادعا مى‏كند كه حمايت آيت الله شريعتمدارى شخصيت برجسته مذهبى ايران را به دست آورده است(20) . البته علاوه بر شريعتمدارى روحانى نماهاى ديگرى نيز مستقيم يا غيرمستقيم در ارتباط با شبكه كودتا قرار داشتند بنى‏عامرى ... مى‏گفت با علما و روحانيونى كه طرفدار آيت الله شريعتمدارى هستند دست به دست هم داديم تا يك اسلام نوين در سطح مملكت به وجود آوريم و پياده كنيم(21) .

شاخه تداركات
وظيفه اين شاخه در مرحله اول تهيه پول، اسحله، خانه تيمى، ماشين و ديگر لوازم مورد نياز براى كودتا بود . مسؤوليت شاخه تداركات به عهده منوچهر قربانيفر بود . پولدر درجه ی اول از جانب آمريكا، انگليس و عراق تأمين مى‏شد . اين پول ها ابتدا در اختيار ستاد كودتا در پاريس به رهبرى بختيار قرار مى‏گرفت و از آن طريق به داخل كشور مى‏آمد به طوري كه در كمتر از يك هفته بيش ازده ميليون دلار و صد ميليون تومان ارسال گرديد . براى شفاف شدن موضوع تنها به يك مورد اشاره مى‏كنيم . ناصر ركنى در بازجويى مى‏گويد :«مهندس جواد خادم به قربانيفر تلفن زد و گفت ساعت 4 بعدازظهر برو جلو بيمارستان آبان و قربانيفر به آنجا رفت . دو نفر كه در داخل بنز سفيد رنگى بودند به او گفتند در صندوق عقب ماشينت را باز كن ! و فورا دوگونى پر از پول داخل صندوق عقب گذاشتند و با سرعت دور شدند . پس از شمارش معلوم شد كه 23 ميليون تومان است ( 23 ميليون آن زمان يعنى در حدود 5/3 ميليون دلار). فرداى آن روز دو مرتبه مهندس جواد خادم با قربانيفر تماس گرفت و گفت برو فيشرآباد و دكتر را ببين . قربانيفر به آنجا رفت و 5/2 ميليون دلار و 18 ميليون تومان گرفت . و يك بار ديگر هم 12 ميليون تومان گرفت (22).
سرگرد كوروس آذرتاش فرمانده تيپ نود در بازجويى خود مى‏گويد : علاوه بر آمريكا، انگليس و اسرایيل اشرف خواهر شاه نيز از طريق اويسى براى ما پول مى‏فرستاد . بنى‏عامرى مى‏گويد : ناراحتى ما از اويسى از آن جهت بود كه او با پولى كه از اشرف گرفته بود ابتدا يك ويلاى مجلل براى خود در آمريكا خريده بود .
اسلحه و مهمات از دو طريق در اختيار كودتا چيان قرار مى‏گفرت . محور اصلى تأمين اسلحه در درجه اول حكومت بعثى عراق بود و دوم خريد از قاچاقچيان . علاوه بر تمهيدات فوق الذكر هماهنگى‏هاى مشخصى نيز ميان رهبران كودتاى نوژه با سازمان منافقين، حزب توده و ساير گروهك‏هاى ضد انقلابى انجام گرفته بود .
كودتاى نوژه طى يك برنامه‏ريزى دقيق و حساب شده در نطفه خفه گرديد و سران و عوامل آن بازداشت شدند و شكست ديگرى در پرونده ی آمريكا ثبت گرديد(23) . آمريكا پس از شكست كودتاى نوژه طرح دوم خود يعنى تحميل جنگ خارجى عليه ايران را به مرحله اجرا درآورده و به دنبال آن دولت بعثى عراق در تاريخ31 /6/ 1359از زمين، هوا و دريا به ايران حمله‏ور شد .
اولين سنگ بناى ديوار بى‏اعتمادى ميان ملت ايران و دولت آمريكا با خيانت حكومت آيزنهاور به نهضت ملى ايران و طراحى كودتاى 28 مرداد 1332 شكل گرفت و سپس با تعميق سلطه آمريكا بر كشور و چپاول ثروت‏هاى ملى ايران هر روز بر عمق و ارتفاع ديوار بى‏اعتمادى افزوده شد . آمريكا با اعمال فشار براى تصويب قانون ذلت‏بار و حقارت‏آميز كاپيتولاسيون و تحريك حكومت شاه به كشتار بى‏رحمانه 15 خرداد 1342 و حمايت از تبعيد امام و سركوب مبارزين آزادي خواه شيعه ديوار بى‏اعتمادى را رفيع‏تر كرد . حمايت‏هاى بى‏دريغ آمريكا از حكومت ديكتاتورى و ضد بشرى شاه كه از ابتدايى‏ترين مبانى حقوق بشر و اوليه‏ترين اصول دموكراتيك بى‏بهره بود ، سبب شد كه مردم ايران بيش از گذشته نسبت به آمريكا و اهدافش بى‏اعتماد شوند . ايستادگى آمريكا و دولت كارتر در برابر مطالبات يكپارچه ملت ايران سوی ظن‏ها را افزايش داد . سپس ايالات متحده آمريكا با حمله به طبس و تدارك كودتاى نوژه و تحريك عراق به جنگ عليه ايران و اعمال تحريم‏هاى اقتصادى ديوار بى‏اعتمادى را رفيع‏تر و مستحكم‏تر از گذشته نمود .

پی نوشت ها:

1.تاريخ سياسى ايران از انقلاب تا جنگ: هاشمى و انقلاب، نوشته مسعود رضوى.
2.براى دستيابى به اطلاعات بيشتر از نحوه ی فعاليت سازمان c.i.a عليه ايران در اولين پيروزى انقلاب رجوع شود به كتاب‏هاى انقلاب اسلامى و توطئه در دهه ی نخستين، كودتاى نوژه كارتر و سقوط شاه .
3. اسناد لانه جاسوسى، جلد 55 تهران، مركز نشر لاله از دانشجويان پيرو خط امام، 1365 ، ص 30 و 31 .
4. امام خمينى در خصوص استرداد شاه طى پيامى به ملت ايران چنين فرمودند : همان طور كه بارها گفته‏ام ما خواستار استرداد شاه و اموال ملت ازاو هستيم . اگر آمريكايى‏ها شاه را برنگردانند ما با آن ها طور ديگرى رفتار مى‏كنيم . افسوس كه اين شخص از دتس ما گريخت ولى با يارى خداوند او را برمى‏گردانيم و محاكمه‏اش مى‏كنيم »(انتشارات دانشجويان مستقر در سفارشات، به نقل از پيام امام و 100 اطلاعيه دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، صفحات 22 و 106).
5. هاميلون جردن، ریيس ستاد كاخ سفيد در كتاب بحران، ترجمه محمود مشرفى، انتشارات هفته، چ2 ،1362 در صفحه 44 مى‏گويد : «در 16 نوامبر1979 (25آبان 1358 ) كارتر ریيس جمهورى آمريكا در يك جلسه سرى شوراى امنيت ملى اظهار داشت كه در نظر دارد يك رشته اقدامات تنبيهى عليه ايران آغاز كند و اين كار را با قطع خريد نفت ايران از طرف آمريكا شروع مى‏كند به علاوه اين كار، نشانه روشنى از تصميم ما براى متحدين آمريكاست و اين تصميم بايد به آن ها بفهماند كه ما خواهان اقدامات مشابهى از طرف آن ها هستيم».
6 . توطئه در ايران ، ص 188
7 . برژينسكى در كتاب توطئه در ايران، در صفحه 197 مى‏گويد «اگر اين كار(عمليات نظامى) با موفقيت انجام مى‏شد آمريكا يك بار ديگر زوربازوى خود را نشان مى‏داد ». چيزى كه 20 سال است به آن احتياج دارد .
8 . بحران، نوشته ی هاميلتون جردن، ترجمه دكتر حسين ابوترابيان، ص 257 .
9. انقلاب اسلامى و توطئه در نخستين دهه، كودتاى نوژه تأليف مؤسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سياسى، در صفحه 61 مى‏نويسد : عمال داخلى آمريكا كه در عمليات طبس مشاركت داشتند كه بودند؟ اسنادى كه بعدا فاش شد نقش قطب زاده و بنى‏صدر را در رأس اين نيروها روشن ساخت. ابوالحسن بنى‏صدر پيش از انقلاب مدتى كارمند مؤسسه ی تحقيقات اجتماعى زير نظر دكتر احسان نراقى و هوشنگ نهاودنى بود و در كنگره ی سازمان جهاين جوانان در حيفاى اسرایيل شركت جسته بود . او پيش از انقلاب با حقوق ماهيانه ی1000 دلار و با نام مستعار اس - دى- لور- 1 با سازمان c.i.aهمكارى مى‏كرد . گزارش غایله ی چهاردهم اسفند 1359 دادگسترى جمهورى اسلامى ايران در صفحه 19 آمده است
10. توطئه در ايران، ص 197 تا 200 .
11. بحران ، نوشته ی هامليتون جردن ریيس كاركنان كاخ سفيد، ص 208 .
12. كلام امام، دفتر دهم، ص 122 .
13. توطئه در ايران، ص 195 ؛ كودتاى نوژه ، انقلاب اسلامى و توطئه‏هاى دهه ی نخستين، ص 63 .
14. ر. ك به : كتاب مأموريت مخفى هايزر در تهران، ترجمه ی محمد حسين عادل، انتشارات رسا ، 1366 ، صفحات 453 و 454 و هم چنين كتاب كودتاى نوژه ، مؤسسه ی مطالعات و پژوهش هاى سياسى، ص 34 و 35 .
15. كيهان هوايى، مورخ25/4/ 1365؛ و انقلاب اسلامى و توطئه در دهه ی نخستين مؤسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سياسى؛ ص 74 .
16. ر.ك به: كتاب جنگ ديرپاى خليج فارس ، نوشته توماس ام دالى ؛ و نشريه ی ماهانه ی نيروى دريايى آمريكا در سال 1985؛ و كتاب كودتاى نوژه ، ص 63 و 64 .
17. تاميز لندن، مورخ 17 ژوئن 1980 ؛ وايت دير ؛ مورخ 11 اكتبر 1980.
18. خبرگزارى‏هاى رويتر، آسوشيتدپرس ، فرانس پرس ، اكتبر 1980 .
19. جنگ حقيقى، نوشته ريچارد نيكسون، ترجمه جعفر ثقة الاسلامى و تهران ، مؤسسه انتشارات نوين، 1362 ، ص 140 و 141.
20.دانشجويان پيرو خط امام، اسناد لانه جاسوسى، جلد 26، ص 122. گزارش ارسالى به مرزك c.i.aمربوط به اوايل دي ماه 1357 است .
21. مندرج در متن بازجويى ايرج درخشنده از ساواكى‏هاى فعال در كودتا .
22. مندرج در متن بازجويى‏هاى ناصر ركنى يكى از مسؤولين شاخه نظامى كودتاى نوژه براى كسب اطلاعات بيشتر در اين مورد رجوع شود به كتاب كودتاى نوژه، مؤسسه مطالعات و پژوهش هاى سياسى دهه فجر 1367، ص 110 تا 123 .
23. براى دستيابى به اطلاعات بيشتر در خصوص نقش گروه‏هايى نظى منافقين و حزب توده و كيفيت جنگ روانى عناصر غرب زده قبل از اجرا كودتا، و هم چنين چگونگى عمليات و شيوه شكست كودتاى نوژه رجوع شود به كتاى كودتاى نوژه، 1367 ، بخش«اقدامات جنبى براى تكميل كودتا»ص 125 تا 199 .