شکست کاخ شیشه ای

سیزدهم آبان، دارای ابعادی متنوع تر و پیامهایی عمیق تر و بنیانی تر است.» صف آرایی دو جبهه مبارزه ای خونین، جبهه ظالم و جبهه مظلوم، جبهه استکبار و سلطه و پیشاپیش آن آمریکا و جبهه حق و عدل و مشعلدار و امام آن- خمینی کبیر- در این یوم الله به وضوح دیده می شود و در هر سه مناسبت این روز، آشکار و روشن، خودنمایی می کند و نسلهای امروز و فردا را به تأمل و تدبر وامیدارد.
در شب چنین روزی، دستهای آلوده و خشن جبهه استکبار، امام جبهه حق و عدل را دزدانه از خانه محقرش که در آن، همه کاخ نشینان مغرور را به مبارزه دعوت می کرد و سپیده طلعت حق را به چشم مستضعفان شب نشین می کشید، ربودند و خشم بی ثمر خود را از باطل شدن ترفند کاپیتولاسیون، نابخردانه فرونشاندند...
آن روز همه توان استکبار همین بود و کرد. مگر یوسف عزیز، در قعر چاه دگر یوسف نباشد، زهی خیال باطل.
پس از سالها، باز در چنین روزی در بحبوحه طلوع خورشید حق و عدل، که با مشعل گردانی و تدبیر الهی آن رهبر نستوه، از روزن دلهای یکایک مردم این مرز و بوم سرکشیده بود، دست شوم استکبار، خشمگین و سرگردان، بی تدبیر و هدف، جمعی از نونهالان دانش آموز را هدف گرفت و مشتی برگهای نورس بهاری را بر زمین ریخت، تا خون آن جگرگوشگان معصوم، باز هم زودتر دامن دیوان آدم خوار را بگیرد و موج خشم آگاهانه مردم، خس و خاشاک راه پیروزی را بروبد.
و باز در چنین روزی در هنگامه پرشور پیروزی، آن گاه که کشتی انقلاب، با حکمت و توکل نوح کشتیبان، بر روی امواج متلاطم حوادث، با صلابت و قدرت پیش رفته و به ساحل نجات رسیده بود، دست نیرومند انقلاب گریبان استکبار را گرفت و آن را از مسند موهوم شکست ناپذیری- که از تبلیغات دروغین خود و اوهام توده های غافل جهان ساخته بود- به زیر کشید و با تحقیر دولت مستکبر آمریکا، دل ملتهای تحقیر شده جهان را شاد کرد. زمره دلباخته و پرشور دانشجویان، لانه توطئه گران و جاسوسان را زندان آنان کردند و آشتی ناپذیری اسلام نجاتبخش را با کفر ستم پیشه، به دنیا نشان دادند. از آن روز، انقلاب اسلامی ما که ضدیت با ظلم و استبداد رژیم دست نشانده را به پیروزی رسانده بود، آخرین امید طمعکاران فرصت جوی جهانی را هم زایل کرد و ابعاد گسترده مبارزه جهانی خود را که در آن، نه فقط رژیم وابسته حاکم بر ایران، بلکه ریشه و ام الفساد همه گرفتاریها- یعنی نظام سلطه جهانی و در رأس آن آمریکا- آماج این مبارزه است، آشکار ساخت.
در این حوادث سه گانه، از تبعید حضرت امام در سال 3134 که به دنبال اعتراض ایشان به مصونیت مستشاران آمریکایی انجام شد، تا کشتار دانش آموزان در سال 7135 و تا تسخیر لانه جاسوسی در سال 8135، صف آرایی میان انقلاب اسلامی از یک سو، و آمریکا و رژیم دست نشانده اش در ایران از سوی دیگر بود و این مبارزه که در میانه این سه حادثه و پیش از آن و پس از آن ادامه داشته، ترسیم کننده طبیعت اسلام و انقلاب اسلامی و هدفها و مسیر آن و نیز نمایشگر چهره و هویت استکبار جهانی و مظهر آن آمریکا و روشها و نیز میزان اقتدار و آسیب پذیری آن است و مهمتر از همه، خط روشنی از روند مبارزه حق و باطل را ترسیم می کند و چگونگی رشد و سمت حرکت آن را معلوم می دارد. مطالعه در این روند امیدبخش، نشان می دهد که هرگاه جبهه حق استقامت و فداکاری کند، جبهه باطل- هر که و هرچه و با هر حجم- در برابر آن تاب نخواهد آورد و مجبور به عقب نشینی خواهد شد.»
سخن آغازین، بخشی از پیام مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (دامت توفیقاته) می باشد که به مناسبت سیزدهم آبان 1369 صادر شده است و بدلیل زیبایی و محتوای غنی آن در طلیعه این نوشتار آمد، در ادامه به جهت آشنایی هرچه بیشتر جوانان به ویژه دانشجویان و دانش آموزان عزیز با اهمیت و نقش موثر مناسبتهای یوم الله سیزدهم آبان در شکل گیری و تداوم انقلاب اسلامی و تلاش استکبار جهانی در رویارویی با آن، ضمن مروری بر شرح این وقایع و علل شکل گیری آنها، در پایان نگاه تحلیلی رهبر فرزانه انقلاب، روشنگر ابعاد متنوع و پیام عمیق و بنیادی نهفته در این وقایع خواهد بود:

تبعید حضرت امام خمینی(ره) 31آبان 1343 هجری شمسی
در 13 مهرماه سال 1324، کابینه اسدالله علم به دستور شاه، پیشنهاد آمریکا مبنی بر اعطای مصونیت قضایی به اتباع آمریکایی را به صورت یک لایحه قانونی (کاپیتولاسیون) در هیئت دولت تصویب کرد. این لایحه در سال 1343، به تصویب مجلسین شورای ملی و سنا رسید.
تصویب این لایحه در مطبوعات افشاء و اعلام نشد. چندی بعد نشریه داخلی مجلس حاوی متن کامل سخنرانی ها و گفتگوهای نمایندگان و رئیس دولت در این زمینه به دست حضرت امام(ره) رسید و او را به خروش و فریاد واداشت و تصمیم گرفت حقایق را به مردم گفته و آنها را از فاجعه بزرگی که به دست رژیم بوقوع پیوسته بود با خبر کند. امام(ره) ابتدا پیکهایی را برای آگاه ساختن علما و روحانیون به شهرهای دور و نزدیک روانه کردند و خود نیز با علمای طراز اول حوزه علمیه قم مذاکره و پیامدهای این توطئه شوم را برملا کردند. رژیم که در حقیقت آمریکا را پشتوانه اصلی بقای خود می دانست، بطور غیرمستقیم فردی را به قم اعزام تا با امام (ره) ملاقات کند، ولی ایشان نپذیرفت و شخص مذکور با واسطه، پیامی را که متضمن عواقب حمله به آمریکا بود با چهره ای به اصطلاح خیرخواهانه برای حضرت امام(ره) فرستاد:
«آیت الله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد کنند باید خیلی مواظب باشند که به دولت آمریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک است و با عکس العمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد. دیگر هرچه بگویند چندان مهم نیست.»
حضرت امام(ره) در 4آبان 1343، در مراسمی که به مناسبت میلاد حضرت زهرا(س) در منزلشان در قم برگزار شده بود، با ایراد نطق تاریخی خویش که با «انالله و اناالیه راجعون» آغاز گردید، رژیم را رسوا کردند و مفاسد کاپیتولاسیون و جنایت رژیم را در این باره به صورت ساده و پرشور روشن کردند:
«من تاثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم، قلب من در فشار است، این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده ام خوابم کم شده (گریه حضار) ناراحت هستم، قلبم در فشار است. با تاثرات قلبی، روزشماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید،ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند، ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانی ها را منع می کردم، می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند، بالای سر خانه ها بزنند، چادر سیاه بالا ببرند، عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، ارتش ایران را پایکوب کردند...»
«قانونی در مجلس بردند که در آن اولا ما را ملحق کردند به پیمان وین، ثانیا الحاق کردند به پیمانی که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده هایشان، با کارمند فنی شان، با خدمه شان و با هرکس که وابستگی به آنها دارد اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند. اگر یک خادم آمریکایی اگر یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاه های ایران حق ندارند محاکمه کنند! بازپرسی کنند! باید برود به آمریکا آنجا، در آمریکا اربابها تکلیف را معین کنند...»
«... به حسب این رای ننگین، اگر یک مستشار آمریکایی یا یک خادم مستشار آمریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب منصبان عالی رتبه ایران هر جسارتی بکند، هر خیانتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد، محاکم ایران حق رسیدگی ندارد. ولی اگر به یک سگ آنها تعرضعی بشود، پلیس باید دخالت کند، دادگاه باید رسیدگی نماید.
امروز که دولت های مستعمره یکی پس از دیگری با شهامت و شجاعت خود را از تحت فشار استعمار خارج می کنند و زنجیره های اسارت را پاره می کند، مجلس مترقی ایران باادعای سابقه تمدن دو هزار و پانصد ساله با لاف همردیف بودن با ممالک مترقیه به ننگین ترین و موهن ترین تصویب نامه غلط دولت های بی حیثیت رأی می دهد و ملت شریف ایران را پست ترین و عقب افتاده ترین ملل به عالم معرفی می کند و با سرافرازی هر چه تمامتر، دولت از تصویب نامه غلط دفاع می کند و مجلس رأی می دهد...
... اکنون من اعلام می کنم که این رأی ننگین مجلسین، مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد، مخالف رأی ملت مسلمان است. وکلای مجلسین، وکیل ملت نیستند، وکلای سرنیزه هستند، رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد و اگر اجنبی ها بخواهند از این رأی کثیف سوءاستفاده کنند، تکلیف ملت تعیین خواهد شد. بدبختی دول اسلامی از دخالت اجانب است. دنیا بداند که هر گرفتاریی که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است، از آمریکاست...»

تبعید، آخرین حربه رژیم شاه
رژیم طی چند سالی که حضرت امام(ره) قیام کرده بود، همه شیوه ها را برای آرام کردن ایشان به کار برد، اما هیچکدام کارساز نبود. فریبکاری و وارونه جلوه دادن حقایق، بازداشت و زندانی، تهمت، دروغ پردازی، جوسازیهای کاذب، تهدید و تطمیع، وحشیگری و کشتار، اختلاف افکنی... ، در برابر روح بزرگ امام(ره) بی اثر بود، حتی طرح اعدام نیز مشکل را صد برابر می کرد و توفان آن، بنیان رژیم را از بیخ برمی کند. تنها یک راه باقی مانده بود و آن تبعید امام(ره) بود که به گمان رژیم با این تبعید مانع از سر راه برداشته می شد. در شب 31 آبان 3431، چندین کماندوی مسلح به همراه مزدوران ساواک به سرپرستی سرهنگ مولوی (رئیس ساواک تهران) بیت امام(ره) را در قم محاصره کرده از بام و دیوار وارد منزل شده و پس از ضرب و شتم خادمین منزل، امام(ره) را دستگیر و به تهران انتقال دادند. هنوز آفتاب 31 آبان سر از افق بیرون نیامده بود که رهبر بزرگ نهضت با یک هواپیمای نظامی از فرودگاه مهرآباد تهران به ترکیه تبعید شدند و ساواک اطلاعیه ای را از رادیو و تلویزیون و مطبوعات به شرح زیر منتشر کرد:
«طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ 31 آبان ماه 3431، از ایران تبعید گردید.»
دستگیری و تبعید امام(ره) با واکنش شدید اقشار مردم مواجه شد. شهرهای قم و مشهد و تهران به حالت تعطیل درآمدند. در بسیاری از شهرها تظاهرات به راه افتاد و حوزه های علمیه و نمازهای جماعت مساجد تعطیل شد. توفان خشم مردم رژیم را وادار به دستگیری فرزند برومند امام(ره) شهید حاج آقا مصطفی و تعداد زیادی از علما و وعاظ و سخنرانان در سراسر کشور کرد. حاج آقا مصطفی نیز به ترکیه تبعید شدند، اما نهال خشم مردم مسلمان ایران سرانجام در ضمیر فدائی ولایت و سرباز دلاور ملت، شهید محمد بخارایی به بار نشست و در روز اول بهمن سال 3431، در مقابل مجلس شورای ملی با گلوله آتشین به زندگی ننگین حسنعلی منصور، نخست وزیری که لایحه کاپیتولاسیون را به مجلس برده و از تصویب گذرانده بود، خاتمه داد و نهضت وارد دوران جدید مبارزه علنی با رژیم گردید.
ویژگیهای این دوره از مبارزه بطور خلاصه عبارتند از:

الف- شکسته شدن سد «تقیه» از سر راه مبارزان
امام(ره) با این حکم که «والله گناهکار است کسی که داد نزند، والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند»، مشکل تقیه را که در طول سالهای مبارزه مانع حضور مبارزان در برخورد با رژیمهای خودکامه بود از سر راه نهضت برداشتند.

ب- کشیده شدن مبارزه به کانون اصلی نهضت
امام(ره) با قراردادن حوزه های علمیه خصوصا حوزه علمیه قم به عنوان کانون اصلی مبارزه، خط بطلان بر تز «جدایی دین از سیاست» کشیده و نیروهای مذهبی و طلاب جوان را به میدان مبارزه کشیدند.

ج- مشخص کردن کانون فساد و تباهی ملت
با قراردادن نوک پیکان حمله به سمت عامل اصلی یعنی شاه و سلطنت، به دوره محافظه کارانه خاتمه داده و کانون ضدنهضت و انقلاب را برای مردم مشخص کردند و بر هر گونه محافظه کاری خط بطلان کشیدند.

د- حمله مستقیم به قدرتهای خارجی و در رأس آنها آمریکا
امام(ره) با شناخت دقیق از تجربیات گذشته با بیان جمله معروف «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر و شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر، همه از هم پلیدترند» راه نفوذ و امید به وابستگی به سیاستهای خارجی و اعمال نفوذ در نهضت را بستند.

ح- در دست گرفتن امر زعامت و رهبری نهضت و دفاع از کیان اسلام
پاسخ امام(ره) به یاوه گوییهای رژیم و شخص شاه موجب خنثی کردن توطئه ها و دسیسه ها و دفاع از کیان اسلام و حوزه و مقابله با حرکت موذیانه رژیم در خصوص انتقال مرجعیت (پس از رحلت حضرت آیت الله بروجردی) به خارج از کشور گردید.

روز دانش آموز31آبان 7531 هجری شمسی
سیزده آبان در تاریخ انقلاب اسلامی برگی زرین و مقطعی حساس و مناسبتی پرخاطره است، بخصوص آنکه چهارده سال بعد از تبعید حضرت امام(ره) در همین روز (31آبان 7531) فرزندان امام (صدها دانش آموز و دانشجو) در مقابل دانشگاه تهران و خیابانهای اطراف با شعار «درود بر خمینی» و «مرگ بر شاه» پایه های حکومت را به لرزه درآورده و با گلوله های مأموران شاه به خاک و خون غلطیدند. دانش آموزان همچون سایر اقشار ملت در اطاعت از فرامین حضرت امام(ره) که همه را دعوت به مبارزه بی امان با رژیم آمریکایی شاه می نمود، سر از پا نمی شناختند و نجات اسلام را در پیروی کامل از امام(ره) سازش ناپذیر می دانستند. این قشر جوان و فعال جامعه به حق یکی از ارکان و پایه های مهم انقلاب پیروزمند اسلامی می باشد.
صبح روز 31آبان 7531 دانش آموزان در حالی که مدارس را تعطیل کرده بودند روی به سوی دانشگاه حرکت می کنند تا بار دیگر پیوندشان را با رهبر بت شکن خویش به جهان اعلام نمایند. این جوانان پرشور خداجو گروه گروه داخل دانشگاه شدند و به همراه دانشجویان و گروههای دیگری از مردم در زمین چمن دانشگاه اجتماع کردند. مأموران شاه، دانشگاه را به محاصره خود درآورده بودند تا چنانچه فریاد حق طلبانه از گلویی برخاست آن را با گلوله پاسخ دهند. دانش آموزان در کنار نرده ها و زمین چمن اجتماع کرده بودند و فریاد مقدس «الله اکبر» آنان فضا رامی شکافت و تا فاصله های دور طنین می انداخت.
ساعت یازده صبح مأموران ابتدا چند گلوله گاز اشک آور در میان دانش آموزان و دانشجویان پرتاب کردند. اجتماع کنندگان در حالی که به سختی نفس می کشیدند، صدای خود را رساتر کرده و با فریاد دشمن شکن «الله اکبر» لرزه بر اندام مأموران مسلح شاه افکندند.
در این هنگام تیراندازی آغاز گشت و لاله های انقلاب یکی پس از دیگری در خون غلطیدند. جوانان با فریاد «الله اکبر» و با شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر شاه به شهادت می رسیدند وانقلاب خونین اسلامیشان را تداوم می دادند و دشمنان اسلام را بیش از پیش به رسوایی و شکست می کشاندند. در این واقعه 65تن شهید و صدها نفر مجروح شدند.
دانشجویان و دانش آموزان قصد داشتند آن روز به سوی منزل مرحوم آیه الله طالقانی راهپیمایی کنند. درست در موقعی که می خواستند از دانشگاه خارجی شوند با تیراندازی مأموران شاه مواجه شدند و به دنبال آن دانشگاه صحنه این برخورد خونین گشت. مجروحان توسط دانشجویان به چند بیمارستان منتقل شدند. درهمان لحظه های نخست ماموران شاه وارد دانشگاه شدند و دانشجویان و دانش آموزان برای مقابله با این حمله، آتش افروختند و به دنبال آن ماموران پس ازچند متر پیشروی در دانشگاه، آنجا را ترک کردند.
با شدت گرفتن تظاهرات، ماموران حکومت نظامی خیابانهای اطراف دانشگاه و قسمتی از خیابان انقلاب را بستند و دانشجویان و دانش آموزان در خیابانهای بلوار کشاورز، جمهوری اسلامی و فخر رازی پراکنده شدند و شعار «الله اکبر و لااله الاالله» سر می دادند.
ساعت دو بعد ازظهر مجدداً سربازان حکومت نظامی بر روی دانشجویان و دانش آموزان که در داخل دانشگاه بودند، تیراندازی کردند که در همان لحظات اول تعدادی از دانشجویان به زمین افتادند و درخون غلطیدند. دانشجویان و دانش آموزان با پلاکاردهایی که در آن تعداد کشته شدگان دانشگاه را نوشته بودند با سردادن شعار «الله اکبر خمینی رهبر» به راهپیمایی پرداختند. جنگ و گریز ماموران فرمانداری نظامی با دانشجویان و دانش آموزان تا پاسی از شب ادامه داشت...»
حضرت امام (ره) درپیامی که به همین مناسبت ازپاریس برای امت قهرمان ایران فرستادند، امت را به صبر و بردباری دعوت کردند:
عزیزان من صبور باشید که پیروزی نهایی نزدیک است و خدا با صابران است... ایران امروز جایگاه آزادگان است... من از این راه دور چشم امید به شما دوخته ام... صدای آزادیخواهی و استقلال طلبی شما را به گوش جهانیان می رسانم.

تسخیرلانه جاسوسی (روز مبارزه با استکبار جهانی) 31آبان 8531 هجری شمسی
با پیروزی انقلاب اسلامی، باران توطئه ها باریدن گرفت. شیطان بزرگ با دخالتهای آشکار وپنهان سعی در ایجاد جریانهای انحرافی در نهضت داشت تا آنکه بذر رهنمودهای باغبان پیر و هوشیار نهضت در ضمیر پاک فرزندان دلیر امت جوانه زد و در قلب خزان در 31آبان سال 1358، به شکوفه نشست. گروهی از پاک ترین وآگاه ترین فرزندان امام با رهنمود ولایت امر، اسماعیل وار با عزم شهادت و ابراهیم گونه، تبر را نه برشانه، که بر فرق «بت اعظم» کوبیدند.
دانشجویان پیرو خط امام شیشه عمر «دیو کاخ سفید» «غول آمریکا» را بر سنگ اراده الهی کوبیده و لانه جاسوسی آمریکا را فتح کرده و حماسه عظیمی را می آفرینند که حضرت امام (ره) آن را به حق «انقلاب دوم» و انقلابی بزرگتر از انقلاب اول می نامند و فریاد برمی آورند:
«شما می بینید که الان مرکز فساد آمریکا را جوانها رفته اند و گرفته اند و آمریکاییها همه که در آنجا بودند و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و جوانها مطمئن باشند که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.»
سفارتخانه های آمریکا کانونهای اصلی جاسوسی سازمان سیا درکشورهای خارجی هستند. آشنایی با شیوه جاسوسی این سفارتخانه ها درکشورهای جهان بسیار درخور توجه است. سازمان سیا از بدوبه وجود آمدن خود در 1947 دارای سه واحد مستقل بوده است. این سه واحد عبارتند از:
1- سرویس جمع آوری اطلاعات خارجی.
2- سرویس عملیات جاسوسی وضد اطلاعاتی.
3- سرویس مداخلات مخفی درکشورهای خارجی.
تاسیس دو سرویس اول رسماً درکنگره آمریکا به هنگام بررسی طرح تاسیس سازمان سیا مورد تائید و تصویب قرار گرفت، اما سرویس سوم همواره مخفی ماند و بطور نامرئی و غیر رسمی در کشورهای خارجی به کار خود ادامه داد. تمام آشوبها و کودتاهای آمریکایی درکشورهای خارجی که با تلاش مامورین سفارتخانه های آمریکا صورت می گیرد بدون استثنا توسط اداره مزبور رهبری می شود. ماموران سیا درکشورهای خارجی معمولا درپوشش دیپلماتیک فعالیت دارند، اینان مسئولیت نفوذ در احزاب سیاسی ، گروه های دانشجویی، اتحادیه های کارگری، وسایل ارتباط جمعی، مراکز اداری و نظامی را عهده دار هستند و آن قدر که ماموران سیا سعی می کنند در ارتش این کشورها نفوذ کنند وابستگان نظامی آمریکا در سفارتخانه ها از چنین وظیفه ای برخوردار نیستند!
اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی آمریکا در تهران نشان می دهد که در سفارتخانه های آمریکا، واحدی بنام «مراکز عملیاتی» وجود دارد. روسای این مراکز، رهبری عملیات گوناگون جاسوسی در کشورهای حوزه ماموریتشان را برعهده دارند. این گونه افراد نیز عموما در پوشش دیپلماتیک فعالیت دارند و از مصونیتهای دیپلماتیک برخوردار هستند.
در سفارتخانه های آمریکا، دفتری برای ثبت فعالیت مامورانی که زیرنظر سفارتخانه به کار جاسوسی اشتغال دارند، وجود دارد. در این دفتر تمام عملیات موفق و ناموفق ماموران و عوامل نفوذی آمریکا در مراکز دولتی یا نظامی با حروف و علائم رمز ثبت، و به وزارت خارجه آمریکا تلکس می شود. این دفتر از جمله اسنادی است که سفارتخانه های آمریکا در جهان به محض احساس خطر مبادرت به مخفی کردن و یا انهدام آن می کنند.
سفیران آمریکا در خارج از کشور الزاما مامورین سیا نیستند، اما هرگاه کشوری از نظر اوضاع سیاسی یا اقتصادی رو به وخامت بگذارد، آمریکا ماموران ورزیده سیا را جایگزین سفیران می کند تا بتواند از هر موقعیتی به نفع سیاستهای خود سود جوید.

تصرف لانه جاسوسی
در زمان دولت موقت در سرتاسر کشور، به ویژه در دانشگاه ها و کارخانه ها، توسط ایادی آمریکا حرکتهایی می شد تا جو سیاسی جامعه را هرچه بیشتر پیچیده کرده و به نفع آمریکا پیش ببرند. بعدها معلوم شد که مرکز تمامی این جریانات ضدانقلابی در سفارت آمریکا در تهران بوده است، در حالی که موضع منافقانه آمریکا نسبت به انقلاب اسلامی مانع از روشن شدن چهره واقعی آمریکا در میان مردم گردیده بود.
در چنین شرایطی حضرت امام خمینی(ره) بیانات قاطعی علیه ابرقدرتها و به ویژه آمریکا ابراز فرمودند و به خصوص ورود شاه را به آمریکا به عنوان سرفصلی تازه برای یک تهاجم سنگین علیه آمریکا اعلام کرده و فرمان مقابله را به تمامی دانش آموزان، دانشگاهیان و طلاب علوم دینی صادر نمودند:
«بر دانش آموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام، حملات خود را علیه آمریکا و اسرائیل گسترش داده و آمریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند و این توطئه بزرگ را بار دیگر شدیدا محکوم کنند.»
دانشجویان مسلمان دانشگاه ها با درک فرمایش حضرت امام(ره) و توجه به این نکته که حضرت امام(ره) فرموده بودند: «همه گرفتاری که ما داریم از دست آمریکا داریم» به عنوان لبیک به فرمایش ایشان و وادار کردن آمریکا به استرداد شاه و اموال ملت ایران تصمیم به انتقال سفارت آمریکا گرفتند. به دنبال آن دانشجویان دانشگاه تهران، صنعتی امیرکبیر، صنعتی شریف، شهید بهشتی و... گردهم آمده و طی یک راهپیمایی تا سفارت آمریکا در نهایت شجاعت به سفارت حمله کردند و علی رغم مقاومت آمریکاییها و محافظین، سفارت را به تصرف کامل درآوردند. حتی بعضی از آمریکاییها را که در جریان اشغال گریخته بودند تعقیب کرده و دستگیر کردند. پس از تسخیر لانه جاسوسی به سرعت و با درایت کامل از نابود کردن بقیه اسناد توسط آمریکاییها جلوگیری شد و ضمن جلوگیری از نفوذ عناصر انحرافی به داخل برای نگهداری گروگانها برنامه های روشنی تنظیم گردید.

مشخصات گروگانها
66 گروگان (36نفر ازسفارت آمریکا و 3نفر از دفتر کنسولگری در وزارت امورخارجه) از تاریخ 4نوامبر 1979 تا 20 ژانویه 1891 گروگان بوده اند. گروه 36نفری در سفارت و گروه 3نفری در وزارت امورخارجه نگهداری می شدند.
31نفر از گروگان ها که زن یا سیاه پوست بودند بین 91 و 02 نوامبر 9791 آزاد شدند و یک نفر از آنها که بیمار بود در 11 ژوئیه 1980 آزاد شد. 25نفر باقیمانده 444 روز به عنوان گروگان دراختیار و کنترل گروه دانشجویان بودند و در نهایت در 02 ژانویه 1891 آزاد شدند.
درباره تصرف لانه جاسوسی موضعگیریها و اظهار نظرهای گوناگونی مطرح شد، بویژه دولت موقت با این حرکت مخالفت کرد. از آنجا که این ماجرا اهمیت بالایی داشت، در میان اظهار نظرهای گوناگون، همان منتظر نظر حضرت امام (ره) بودند. نحوه موضعگیری حضرت امام (ره) بسیار تعیین کننده بود، چرا که رفت و آمدهای بسیاری برای خارج کردن دانشجویان از لانه جاسوسی انجام می شد. فردای همان روز، حضرت امام (ره) حرکت را تایید کردند. کلام بلند و والای امام (ره) چنین بود: «در ایران انقلاب است، انقلابی بزرگتر از انقلاب اول و پس از اینکه احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران مطرح گردید، حضرت امام (ره) با صلابت و قاطعیت فرمودند:
«... مگر آمریکا می تواند دخالت نظامی دراین مملکت بکند، امکان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الان به اینجاست... غلط می کند دخالت نظامی بکند. نترسید و نترسانید. هم این تعبیر که جوانهای ما از روی باز، احساسات جوانی کردند که اگر چنانچه آمریکا بخواهد دخالت نظامی بکند ما چه خواهیم کرد، اصلاً این اگر را هم نباید بگویند، آمریکا عاجز از این است که دخالت نظامی بکند ما چه خواهیم کرد... اگر آنها می توانستند دخالت نظامی بکنند شاه را نگه می داشتند.»
آمریکا هرگز در طول حیاتش این چنین تحقیر نشده بود. ابهت و هیبت آمریکا را این سخنان بزرگمرد تاریخ اسلام در هم شکست. حضرت امام (ره) خود حامی و هدایتگر جریان لانه جاسوسی شد و مساله سفارت در آن مقطع، به عنوان مهمترین مساله کشور مطرح گردید و آمریکا نیز فعالیتهای جدی خویش را علیه این موضوع در ایران آغاز کرد.
با فتح لانه جاسوسی ماهیت چهره ای سازشکار، که در صحنه سیاسی کشور ظاهر شده بود، افشا گردید و روحیه بیداری و هوشیاری و وحدت و همبستگی در امت دمیده شد. عملیات جاسوسی آمریکا در منطقه برملا و پـایگاه جاسوسی اش برچیده شد و از همه مهمتر، ابهت پوشالی آمریکا درجهان شکسته شد. مردم قهرمان و انقلابی ایران 444 روز کارکنان جاسوس سفارت را در پنجه قدرتمند خود نگهداشته و در مقابل تمامی فشارها ایستادگی کرده و هیئت حاکمه آمریکا «ابر قدرت قرن» را به خفت کشاندند.

اقدامهای آمریکا علیه تسخیر لانه جاسوسی
مهمترین اقدامات آمریکا درمقابله با این حرکت اسلامی عبارت بود از:
- فشار آوردن به دولت موقت که با استعفای نخست وزیر منتفی گردید.
- اعزام هیئت نمایندگان ویژه کارتر متشکل از «رمزی کلارک» و «ویلیام» به ایران که پیام امام (ره) کار آنان را متوقف کرد. در این پیام ضمن اعلام امتناع ایشان از ملاقات با آنان، ملاقات شورای انقلاب اسلامی و تمامی مسئولین را با آن هیئت به شرطی شمرد که شاه را تحویل بدهند، که در نتیجه هواپیمای حامل آمریکاییها در آسمان، مسیر خود را به سمت ترکیه تغییر داد.
- تماسهای آمریکا با بعضی از غربزدگانی که گمان می کرد، می توانند درجهت آزادی گروگانها اقدامی بکنند، مانند بنی صدر و قطب زاده.
- ا عزام میانجی از اشخاص و یا کشورهایی که می توانستند با مسئولین کشور ما صحبت کنند، مانند کشور پاکستان، فلسطینیها و یا «حسنین هیکل» روزنامه نگار مصری و در نهایت پاپ.
- فشار آوردن آمریکا به مجامع بین المللی تحت نفوذ خود درجهت محکوم کردن و یا اتخاذ تصمیم علیه ایران، مانند سازمان ملل متحد و دبیر کل وقت آن «کورت والدهایم»، شورای امنیت سازمان ملل، سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی، بازار مشترک اروپا، دیوان لاهه و صلیب سرخ جهانی.
- نامه کنگره آمریکا به مجلس شورای اسلامی.
- تبلیغات منفی علیه دانشجویان مسلمان مستقر در لانه جاسوسی (مبنی بر کمونیست بودن آنها و یا اینکه با گروگان ها با خشونت رفتار می گردد و اتهام های بی پایه ای از این قبیل)
- زمینه سازی در ملت آمریکا برای انجام اقدام و عملیات احتمالی و نیز تبلیغات منفی علیه ایران برای موجه جلوه دادن حرکت های جاسوسی شیطان بزرگ.
پس از بی ثمر ماندن این قبیل اقدام ها، آمریکا به اقدام های جدی تری پرداخت که بعضی از آنها عبارتند از:
- محاصره اقتصادی جمهوری اسلامی ایران.
- بلوکه کردن دارائی های ایران توسط آمریکا.
- قطع کامل روابط آمریکا با ایران.
- و بالاخره تهدید نظامی و مانورها و نقل و انتقالات ناوگان آمریکا جهت مرعوب ساختن ملت مسلمان ایران!!
عدم تأثیر تمامی این شگردها که اعتبار جهانی آمریکا رامخدوش کرده بود منجر به اعمال آخرین حربه یعنی نقشه دخالت نظامی و ربودن گروگان ها گردید که جنود الهی در کویر دورافتاده طبس تمامی آن را نابود و نقشه شیطانی را بی اثر کرد و باعث سرور و شادی امت قهرمان ایران ویأس و خواری مستکبرین جهان گردید.
ازطرف دیگر رژیم آمریکا در قبال مسئله شاه سخت به انفعال افتاد وبا دستپاچگی به دنبال یافتن پناهگاهی برای او به جستجو مشغول شد که بالاخره او را به پاناما منتقل و چون با عکس العمل مردم پاناما مواجه شد درنهایت با ذلت و خواری به مصر منتقل کرد.

دستاوردهای داخلی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

الف- رشد و استحکام انقلاب:
آشنا شدن هرچه بیشتر مردم مسلمان و انقلابی با ماهیت بزرگترین دشمن خود یعنی آمریکا، تأثیر مهمی بر استحکام و شکست ناپذیری انقلاب خواهد داشت. به هر میزان که ملت ما نسبت به دشمن اصلی خویش آشنایی داشته باشد، به همان میزان در برابر جریان های انحرافی و ترفندهای شیطان بزرگ هوشیار و استوار خواهد بود. همچنین مواجه شدن امت اسلامی با خطرهایی بزرگ و استقامت در برابر تمامی آنها، خود باعث افزونی روحیه ایثارگری و بیزاری از قدرت های دنیایی و تکیه بر خداوند تبارک وتعالی است.

ب- تثبیت خط امام به عنوان خط سازش ناپذیر با غرب و ضربه مهلک به ضدانقلاب:
در شرایط قبل از تسخیر لانه جاسوسی، جریان های چپ و چپ نما با ژست های به اصطلاح ضدامپریالیستی، جوانان حزب اللهی و مؤمن را به عنوان مرتجع و غیرانقلابی می کوبیدند و بویژه عملکرد نادرست و لیبرالی و موضع گیری های ناصحیح دولت موقت و آزادی های بی رویه، باعث تجری آنان در خطوط انحرافی و حمله به نظام می شد. تظاهرات، تحصن ها، کارشکنی ها، تحریکات ملیت های گوناگون به نام انقلابی بودن و ضدآمریکایی توسط جریان های ضدانقلاب و به قصد ضربه زدن به نظام،روبه فزونی بود. با تصرف جاسوسخانه آمریکا، آنان بهانه های تحریکات و حرکت های ضدانقلابی را به نحو چشمگیری ازدست داده و موج پرشور و همه گیر انقلاب مانند اوایل پیروزی، ضدانقلابیون و چپ ها و منافقین را به ذلت، بیچارگی و یأس کشاند و ثابت کرد که تنها امام و پیروان صدیق او هستند که مردانه و در عمل، با غرب به سرکردگی آمریکا می ستیزند.

هـ- سقوط دولت موقت:
آشکار شدن ناهمسانی تفکر و مشی لیبرالها و دولت موقت با تفکر و مشی رهبری انقلاب که موجب سقوط فوری دولت موقت گردید.

د- اسناد لانه جاسوسی و افشای آنها:
شاید به جرأت بتوان گفت اسنادی که در جاسوسخانه آمریکا به دست دانشجویان افتاد، به لحاظ کمی و کیفی در تاریخ کم نظیر و یا بی نظیر باشد! حجم اسنادی که از آمریکا به دست ملت افتاد در طول حیات قدرتهای استکباری بی سابقه است. گرچه جاسوسان آمریکا در تهران به محض اطلاع از حمله دانشجویان مسلمان به جاسوسخانه، بسرعت و با آمادگی قبلی و با روشهای سریع، شروع به نابودی اسناد مهم کردند، لیکن با سرعت عمل و هوشیاری دانشجویان مسلمان باعث حفظ و باقی ماندن بسیاری از آنها و امکان بازسازی بسیاری دیگر گردید. افشای اسناد باعث شد که ملت مسلمان نسبت به ماهیت بسیاری از جریانها و چهره های سیاسی موجود در جامعه، آگاهی و اطلاع پیدا کنند.
از بدو امر با اینکه بسیاری از لیبرالها و جریانهای انحرافی دیگر به انحای گوناگون قصد مخدوش جلوه دادن این استاد را داشتند، اما به فضل الهی و هوشیاری دانشجویان مسلمان مستقر در لانه جاسوسی و مسئولین دلسوز، صحت اسناد منتشره برهمگان روشن شد. این اسناد در زمینه های محتلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و... کشور، همچنین در مورد بعضی از کشورهای دیگر منطقه و نهضتهای اسلامی بوده و از اهمیت ویژه ای برخوردار است، و تا به حال مجلدات زیادی از این اسناد منتشر گردیده است که به نوبه خود در افشاگری چهره آمریکا موثر بوده است و جای تقدیر دارد.

ه- برهم خوردن شبکه های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا:
تسخیر لانه جاسوسی، مرکزیت شبکه اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا را درتهران متلاشی کرد. سازماندهی سفارتخانه آمریکا در تهران به نحوی بود که در دو بخش وزارت خارجه و سیا تشکیل شده بود. بخش سیا از محل کاملا مجهز و امنی برخوردار بود و در رأس این بخش یکی از ورزیده ترین عناصر سازمان اطلاعاتی آمریکا که سالیان سال درسرکوبی ملتها در کشورهای دیگر نقش اساسی داشت، مشغول به تنظیم برنامه های ویژه بود. بدیهی است با حذف مرکزیت، قدرت بهره گیری آمریکا از منابع جاسوسی و اطلاعاتی داخلی، ضربه ای جدی خورد، به نحوی که تا مدتها حتی رادیوهای خارجی اخبار ایران را از صدای جمهوری اسلامی ایران نقل می کردند. البته نباید با ساده اندیشی از سازماندهی مجدد این نیروها غافل بود.
سطور پایانی این نوشتار، گزیده ای از سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار با گروهی از دانشجویان و دانش آموزان درتاریخ 01. 8. 8631 است که نگاهی عمیق و ژرفانگر به وقایع و مناسبت های سیزده آبان بوده و حاوی نکاتی تحلیلی و تامل برانگیز می باشد:
«خاطرات دوران نهضت و انقلاب، غالبا حوادث پرمعنا و خط دهنده ای هستند که جهت مسیر و حرکت نهضت و انقلاب را به ما و آیندگان نشان می دهند. علت این که شما ملاحظه می کنید برخی از خاطرات دوران نهضت و انقلاب، در ذهنها ماندگارتر و در چشمها پررنگتر و جذابترند این است که، از جهت ارائه خط کلی نهضت و انقلاب پیروز اسلامی گویاتر و رساترند. خاطره مربوط به سیزده آبان، از این قبیل خاطره هاست.
من مایلم که دراین خصوص قدری به عمق تفکر اسلامی و قرآنی توجه کنیم و شعار را با مبنای فکری آن تطبیق بدهیم و با توجه به عمق این مبنا، قدر شعار را بیشتر بدانیم و به وسیله آن، سمت حرکت در انقلاب را با دقت مراقبت کنیم؛ چون یکی از چیزهایی که همه - مخصوصا شما جوانها- باید به آن توجه داشته باشند، همین سمت گیری انقلاب و خط مستقیم آن است. این را باید حفظ کرد و با دقت و مراقبت، به آن توجه کرد که اگر این مراقبت بود، هیچ خطری ما و انقلاب را تهدید نخواهدکرد.
در سیزدهم آبان- همان طور که می دانید- سه خاطره است که هر سه آنها در ارتباط با آمریکاست. دو خاطره مربوط به ضربه ای است که آمریکا به ما زد و یک خاطره مربوط به سیلی ای است که ملت ما به آمریکا نواخت.
خاطره تبعید حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) اولین خاطره مربوط به آن روز است؛ چون قضیه کاپیتولاسیون- یعنی حاکمیت قضایی دولت آمریکا- در سایه حکومت دست نشانده اش در کشور ایران، در حال استقرار بود. اصلا معنا و لازمه استکبار همین طور چیزهاست و مشخصه مستکبر نیز تحمیل چنین حاکمیتی است.
امام(ره) درمقابل این حادثه، موضع سختی گرفتند. بیانات ایشان درسرتاسر کشور پخش شد و دستگاه وابسته به آمریکا، احساس خطر کرد و با همان تشخیص غلطی که معمولا اصحاب شیاطین دارند، اولا خیال می کردند فشار روی شخص، مقاومتها را کم می کند؛ غافل از این که فشار بر مومنین، استقامتشان را زیادتر می کند. ثانیاً تصور می کردند که شخص را باید ازمیان بردارند؛ غافل از این که جریان، جریان الهی بود. آنها امام را تبعید کردند و همان تبعید تا هنگام بازگشت آن بزرگوار در دوازدهم بهمن نیز ادامه پیدا کرد.
دومین خاطره، خاطره دانش آموزان شهیدی است که در ادامه همان نهضتی به وجود آمد که حدود پانزده سال قبل از آن، طاغوتیان خیال کرده بودند با تبعید امام از بین خواهد رفت؛ ولی برخلاف میل آنان روز به روز قویتر شده و آفاق جامعه را فراگرفته و مرد و زن و پیر وجوان و نوجوان را به صحنه کشانده بود. دانش آموزان ما به خیابانها آمدند و مزدوران آمریکایی- که ما یقیناً جنایات شاه و دستگاهش را به حساب آنها می گذاریم- این عزیزان را شهید کردند. این هم ضربه دومی بود که در این روز آمریکاییها به ما ملت ایران زدند.
حادثه سوم، باز نتیجه طبیعی همین جریان است. نهضت اول آن قدر غریب است که می توانند رهبر آن را از داخل خانه بربایند و تبعید کنند. با گذشت حدود پانزده سال، نهضت اول آن قدر پر حجم و پر کیفیت می شود که جوانان و نوجوانان دانش آموز را هم به خیابانها می کشد و بلافاصله بعد از آن، پیروزی نهضت و انقلاب و تشکیل نظامی بر مبنای اسلام را مشاهده می کنیم.
از این جا به بعد، نوبت تهاجم ابتدایی سربازان و فرزندان کتک خورده همین انقلاب است که این یک امر طبیعی است و اشتباه را آن کسانی کردند که حمله انقلاب به آمریکا و بغض فرزندان انقلاب نسبت به او را یک چیز عجیب دانستند! این، طبیعی ترین حادثه ای بود که باید در کشور انجام می گرفت. عکس العمل انقلابیون نسبت به آمریکایی که ضامن همه فجایع دو سه دهه اخیر قبل از انقلاب بوده است، همین است که وقتی ملت انقلابی توانست و قدرت پیدا کرد، هر طور که می تواند، نفرت خودش را نسبت به مستکبران و زورگوها و قلدرها و متجاوزان نشان بدهد. حادثه سوم، در همین روز اتفاق افتاد. این جا دیگر مساله بر عکس شد. یعنی جوانان ما و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام- همان اسمی که خودشان آن را انتخاب کرده بودند وگویا بود و جهت را روشن می کرد- به سفارت آمریکا حمله کردند و آن حادثه عجیب تاریخی اتفاق افتاد. مساله، مساله سفارت و اعضای آن و این قبیل مسایل نبود؛ مساله این بود که امپراتوری عظیم زر و زور و تزویر با این عرض و طول در دنیای معاصر که تمام ملتها و رهبرانشان را در مواجهه با قدرت استکباری خود تحقیر می کند و دولتهای برخاسته ازملت ها را به چیزی نمی انگارد و هر وقت اراده کند، آنها را برمی دارد و یا به آنها تهاجم می کند، یکجا تحقیر بشود و به دنیا نشان داده شود که زور زورگویان، یک چیز مطلق نیست و اراده مستکبران، امر غالب بر فطرت جهان نیست.
آنها خواستند این باور غلط در ذهن مردم واقع بشود؛ در حالی که این باور واقعیت ندارد. آمریکاییها، در آن حادثه تحقیر شدند که هنوز هم غبار ملالتش از چهره سردمداران مستکبر آمریکا زدوده نشده است و در آینده هم زدوده نخواهد شد. هر کدام از این سه حادثه، پرمعنا و کاملا روشن است.
در این جا مایلم دو مطلب را مطرح کنم:
اول این است که از اوایل پیروزی انقلاب، برای جمعی که از صحنه های اصلی انقلاب جدا بودند و روح حقیقی انقلاب را درک نکرده بودند، عادت شده است که تکرار کنند و بگویند و بنویسند که اگر ما از اول انقلاب با آمریکا مواجهه نمی کردیم، در طول این چند سال، این همه خطر و زحمت از طرف آمریکا برای انقلاب و ملت ما پیش نمی آمد!! ممکن است پشت سر این گویندگان، دستهای تبلیغاتچی های خود آمریکاییها و غربیها قرار داشته باشند، من به این قسمت و به این بعد قضیه کاری ندارم. اصلا خود حرف، حرفی غلط و ساده لوحانه است- البته اگر مغرضانه نباشد.
مساله این نیست که ملت ایران آیا حق داشت به آمریکا تعرض بکند یا نه؟ و اگر حق داشت یا حق نداشت، آیا مقتضای عقل و حکمت این بود که به آمریکا تعرض بکند یا نه؟ اصلا قضیه این نیست؛ بلکه مساله این است که انقلابی با جوهر فکری اسلام، ممکن نیست از تعرض آمریکا و امثال آن، خود را بر کنار بداند. استکبار جهانی، بر تخت فرعونی امپراتوری زر و زورش که ننشسته تا صرفاً تماشا کند و بی تفاوت بماند و مشاهده کند که در میان ملتها، فکرها و اندیشه هایی رشد می کند که پایه این اندیشه ها، واژگون کردن تخت استکباری است.
معلوم است که بی تفاوت نمی ماند. معلوم است که با دستگاه های اطلاعاتی و ایدئولوگهای مخصوص خود، کاملا تشخیص می دهد که کجا و کدام فکر و کدام ملت و کدام شخص، برای او تهدید محسوب می شود و سعی می کند با تمام قوا، این تهدید را از خودش رفع کند و در این خصوص، حتی شخصیت ها را ترور کند و قبل از آن که نهضت ملت ها به ثمر برسد، آنها را زیر فشارهای وحشیانه قرار دهد.
آیا فکر می کنید آن جایی که استکبار احساس خطر می کند، نسبت به انقلابی که علی رغم میل او، رشد کرده و پیروز شده و دولت و ملتی تشکیل داده و شعاری در دنیا مطرح کرده و همه ارکانش تهدیدی نسبت به عرش قدرت استکبار است، آرام و نجیب و بی تفاوت خواهد بود و در گوشه ای خواهد نشست؟!
استکبار، با همه وجود به مقابله با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی کمر بست. اگر انقلاب اسلامی - به فرض محال - متعرض آمریکا هم نمی شد، آن قدر فشار و حیله و خدعه از طرف استکبار و آمریکا، علیه این انقلاب و نظام انجام می گرفت، تا یا منحرفش کنند و یا بکلی نابودش نمایند. این، روش آمریکا و استکبار در مقابل انقلاب اسلامی است و انقلاب اسلامی با جوهر و طبیعت و ماهیت اسلامی خود، چنین خصومت و دشمنی را از طرف استکبار اقتضا دارد.
نکته دومی که جوانها باید به آن توجه کنند، این است که ما چرا با فلان دولت یا فلان رژیم مخالفیم؟ آیا این درست است که کسی تصور کند موضعگیری ما در مقابل قدرتهای استکباری عالم، یک موضعگیری موسمی یا مصلحتی یا تاکتیکی است، یا نه؟! البته که این تصور غلطی است. معنا و مفهوم استکبار، یک مفهوم قرآنی است و چیزی نیست که بی خود و بی دلیل، در فرهنگ انقلاب ما به وجود آمده باشد. مفهوم استکبار، مقابله با استکبار را از سوی مسلمین و مؤمنین و نظام و انقلاب اسلامی اقتضا می کند؛ آن هم نه به صورت مصلحتی و موسمی و تاکتیکی؛ بلکه به صورت همیشگی این مقابله وجود دارد. ذات انقلاب این است و تا انقلاب هست، چنین چیزی هم خواهد بود.

منابع:
1- سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) تاریخ های
4. 8. 3431، 41. 8. 7135، 1358. 8. 10، 1358. 8. 6
2- پیام مقام معظم رهبری 31. 8. 9631
3- سخنرانی مقام معظم رهبری 01. 8. 8631
4- برداشتی آزاد از کتاب روزها و رویدادها نوشته علی بری دیزجی، محمدرضا مطیعان، مجید ترکاشوند.