شيوههاى آمريكا در ترويج سكولاريسم و نفوذ در مراكز فرهنگى ايران
1. تشديد فشارها و تحريمها براى ضربه زدن و توانايىهاى مالى، فنى و اقتصادى ايران،
2. مقابله ی جدى با افزايش موقعيت ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك ايران؛
3. تأكيد و پافشارى بر آمادگى آمريكا براى مذاكره رسمى با جمهورى اسلامى ايران؛
4. برنامه ريزى براس تسخير افكار عمومى مردم ايران و هدايت آن به سمت مطالبات آمريكا؛ 5.تقویت خط گرایش به غرب و تقویت مخالفین قانون اساسی در ایران؛
6.ترویج مبانی لیبرال دموکراسی غرب در میان روشنفکران و نیروهای سیاسی کشور؛
7. سرمايه گذارى براى ايجاد هماهنگى و وحدت رويه به ميان مخالفين اسلام و جمهورى اسلامى در دلخا و خارج از كشور و ايجاد يك چتر حمايتى قوى براى فعاليت آزادانه ی آن ها عليه نظام؛
8 . تلاش در جهت سازماندهى نوعى نهضت اصلاحطلبى در ايران بر مبناى مفاهيم و ارزشهاى مادى گرايانه ی آمريكايى ؛
9. بهبود چهره ی آمريكا در افكار عمومى مردم ايران؛
10. تضعيف نهادهاى امنيتى، قضايى، انتظامى و تبليغاتى كشور و غير فعال ساختن آن ها در صحنه ی عمل و هم چنين سوق دادن فضاى سياسى و اجاتماعى كشور به سمت هرج و مرج طلبى و بىقانونى؛
11. برنامهريزى براى ايجاد ابهام در اذهان مردم ايران نسبت به ماهيت خصمانه آمريكا و مقصر جلوه دادن جمهورى اسلامى ايران و در عدم برقرارى رابطه با آمريكا؛
12. تخريب چهره نظام و مسئولين كشور در افكار عمومى؛
13. حمايت رسمى و علنى از سكولاريسم و لزوم جدايى دين از سياست؛
14. مرعوب ساختن جمهورى اسلامى ايران از طريق اعمال فشارهاى همه جانبه داخلى و خارجى؛
15. كشاندن جمهورى اسلامى ايران به پاى ميز مذاكره از موضع انفعال نشأت گرفته و ارعاب و تشنجات داخلى؛
16. به كارگيرى طرح فروپاشى شوروى عليه جمهورى اسلامى ايران ؛
استراتژى فوق الذكر ابعاد ويژهاى پيدا كرده است . شايد بتوان گفت كه خطمشىهاى قبلى آمريكا عليه ايران كما فى السابق در طرح نوين تداوم مىيابد اما استراتژى گذشته با محور جديدى تكميل شدهاند كه عبارت است از كار منظم تبليغاتى و روانى در مورد دانشگاهها و روشنفكران و تلاش براى ايجاد هماهنگى ميان روشنفكران سكولار با روشنفكران به اصطلاح مذهبى و هم چنين برنامهريزى براى سوق دادن افكار عمومى مردم ايران به سمت سكولاريسم و جدايى دين از سياست همراه با اجياد چهرهاى مثبت از آمريكا در افكار عمومى مردم ايران .
در خط مشى جديد آمريكا سه محور اصلى در كانون توجهات ويژه قرار گرفتهاند كه عبارتند از:
1. افزايش فشارهاى خارجى براى تضعيف توانمندىهاى ملى ايران ؛
2. سرمايهگذاران وسيع براى به دست آوردن پايگاههاى داخلى نظير مطبوعات، نشريات و نفوذ در تشكل هاى سياسى و نظام حكومتى ؛
3. سرما يه گذاران و برنامهريزى براى جذب روشنفكران و نفوذ در مراكز دانشگاهى و كانونهاى روشنفكرى در چارچوب ترويج سكولاريسم و تلاش براى ايجاد وحدت رويه ميان طيفهاى مختلف ضد انقلاب حول محور سكولاريسم و حذف اسلاميت از جمهوريت كه بند سوم يعنى نفوذ در مراكز فرهنگى و دانشگاهى و ايجاد وحدت رويه ميان ضد انقلاب حول محور سكولاريسم از طرق زير اعمال مىشود :
1. پيوند دادن تشكلهاى روشنفكران سكولار داخلى به انجمنها و شوراىهاى فرهنگى خارج :
مرتبط ساختن عناصر و تشكلهاى روشنفكران خارج از شكور كه عمدتا با سرمايههاى كشورهاى غربى و سرمايه داران صهيونيست به وجود آمدهاند با روشنفكران داخلى . اين خط -مشى به صورت ويژه در دستور كار غرب و دستگاههاى اطلاعاتى قرار داد . هدف از ايجاد چنين پيوندى سازماندهى فكرى و خط دهى همراه با ارسال كمكهاى مالى تحت پوششهاى به ظاهر منطقى است . از ديگر اهداف اين پينود و اربتط : ايجاد پوششهاى مناسب و كمكهاى مالى براى چاپ كتابهاى روشنفكران فرارى در داخل كشور است . در طى پنج سال اخير دهها كتاب از اين عناصر به چاپ رسيده است . در گذشته روشنفكران وابسته يا مستقيما به c.i.aوصل مىشدند و يا به عضويت لژهاى فرماسونرى درمىآمدند روند فوق الذكر به مرور زمان افشا مىگرديد و وابستگىهاى روشنفكران غربزده را براى تودههاى مردم آشكار مىساخت بنابراين سرويسهاى اطلاعاتى و امنيتى غرب براى ممانعت از افشاى وابستگىهاى جريان هاى سكولار و روشنفكران غربزده، مكانيزم جديدى ابداع نمودند كه در شكل مرتبط ساختن جريان هاى روشنفكرى و سكولار به بنيادهاى انتشاراتى، انجمنها و شوراىها فرهنگى خارج از كشور تبلور يافته است .
2. سوی استفاده از آزادىهاى فرهنگى در كشور
استفاده برنامهريزى شده از فضاى پديد آمده در كشور پس از تغيير در مديريتهاى وزارت ارشاد در سال 1376 براى دستيابى به اخذ امتياز نشريه، چاپ كتاب، تشكیل محافل ادبى و تاريخى و سوی استفاده از تحركات به ظاهر فرهنگى بدون جلب توجه و حساسيت مسؤولان كشور با هدف ترويج معيارها و مبانى نظرى ليبرال دموكراسى غرب و تفكرات اومانيستى و تبليغ سكولاريسم و لائيسم، ترويج ابتذال و حمله و به اسلام و ارزش هاى اعتقادى همراه با اشاعه دنيا طلبى افراطى و فسادهاى اخلاقى . اين تحركات زير ساختهاى تهاجم فرهنگى را تشكيل مىدهند . عوامل اجرايى اين طرح بر اساس هماهنگى دقيق با دستگاههاى سياسى و امنيتى آمريكا و غرب عمل مىكنند و با سوی استفاده از آزادي هاى سياسى و مدنى در ايران به تخريب زير ساختهاى فرهنگى كشور و ترويج مبانى وفرهنگ غرب استغال دارند و چنان چه جمهورى اسلامى ايران بخواهد آن ها را محدودسازد بشدت مورد هجوم دستگاههاى سياسى - تبليغاتى و حقوقى غرب قرار مىگيرد و به نقص حقوق بشر و آزادي هاى مدنى متهم مىشود و اگر با اين روند مخرب مقابله نكند بايد شاهد تخريب فرهنگ ملى، تهاجم به اسلام و اشاعه فرهنگ غرب باشد . در طول تاريخ معاصر هرگاه ملت ايران در راستاى از آزادى و ايجاتد دموكراسى گام برداشته است و روشنفكران وابسته با سوی استفاده از آزادى آن چنان به لوث كردن آزادى مبادرت نمودهاند كه زمينه براى ايجاد خفقان و استبداد مهيا گرديده و حاكميت سلطهگران خارجى تثبيت شده است . استراتژى كنونى نيز حول همين محور متمركز گرديده است، يعنى سوی استفاده از آزادى براى ايجاد ديكتاتورى .
3. فعال سازى مجموعههاى فرهنگى وابسته
برنامهريزى براى استحاله ی فرهنگى و تغيير ارزشهاى پويا و حياتى ملت ايران كه نمونه بارز آن تهيه مجموعه ايرانيكاست . تهيه كنندگان اين مجموعه كه دایرالمعارف فرهنگ و تمدن ايران است دولت آمريكا، سازمانc.i.a و مؤسسات وابسته به آن، روشنفكران ايرانى عضو سازمان فراماسونرى و محققان غربى هستند . دایرةالمعارف هر كشور از زاويهاى خاص معرف شأن فرهنگى آن ملت در مجموعه تمدن بشرى است و به دليل اهميت وصفناپذير آن هيچ ملتى اجازه دخالت بيگانگان را در تدوين آن نمىدهد . اما نكته جالب توجه كه عمق وابستگى روشنفكران سكولار را نشان مىدهد آن است كه از 279 نويسنده كه در تهيه جلد اول اين مجموعه فعال بودهاند 231 نفر آمريكايى و اروپايى هستند و تنها 38 نفر از آنان ايرانى بودهاند . از اين گونه اقدامات و سرمايهگذارى ها براى تغيير مبانى فرهنگى ملت ايران فراوان صورت مىگيرد كه چاپ مجموعههايى از اين دست تنها يكى از نمودهاى آن است . طى چند سال اخير تحركات بسيار وسيعى در خارج از كشوذ براى فعالسازى مجموعههاى فرهنگى وابسته در جريان بوده است .
4. مرتبط ساختن روشنفكران سكولار به شبكه جهانى روشنفكران
مرتبط ساختن روشنفكران سكولار ايرانى به شكبه جهانى روشنفكران وابسته در دوران رياست جمهورى كلينتون ابعاد بسيار وسيعى يافت . نقش روشنفكران وابسته به نظام سرمايهدارى به ويژه با پديده ی جهانى شدن اهميت ويژهاى يافته است . زيرا با توسعه چشمگير اختراعات و اكتشافات در عرصه عام و رشد خارقالعاده تكنولوژيهاى مرتبط با ارتباطات و با ايجاد شبكههاى ماهوارهاى و حاكميت آمريكا و صهيونيسم بر رسانههاى ارتباط جمعى، استراتژى نظام نوين سلطه مبتنى بر نظم نوين، ايجاد نظام تك قطبى و يكسان سازى فرهنگى مىباشد . يكسان سازى فرهنگى نيازمند ابزارهاى خاص خود است به همين دليل در ده سال گذشته تشكيل شبكهاى جهانى از روشنفكران وابسته به غرب كه آرمان غربى و تفكرات ليبرال دموكراسى برآمده و از اومانيسم را تجلى تحقق آرمان بشرى مىدانند در دستور مار كانون فرهنگ سرمايهدارى غرب قرار گرفته است . ادواردبرمن نويسنده ی كتاب كنترل فر هنگ در فصلى از اين كتاب تحت عنوان «ايجاد شبكه روشنفكرى در جهان سوم توسطc.i.aو كانونهاى فرهنگى غرب» مىنويسد: ( بنيادهاى آمريكايى كه در وراى فعاليتهاى به ظاهر فرهنگى خود اهداف مشخص سياسى را دنبال مىنمايند از طريق اجراى برنامههاى زمانبندى شده و ترويج مبانى نظرى غرب به ويژه درزمينه روش شناسى به تشكيل شبكههاى نامریى از روشنفكران در كشورهاى مختلف جهان اقدام كردهاند . تلاش گسترده غرب براى جذب روشنفكران جهان سوم مرتبط ساختن آنان با شكبه اداره كننده آن ها به صورت پنهانى و با پوششهاى مناسب فرهنگى و دانشگاهى ، بازگو كننده نقشى اشست كه روشنفكران غربگرا در چارچوب اهداف بنيادهاى آمريكايى بر عهده دارند، و تأثير برافكار عمومى و تبيلغ مبانى نظرى غرب عمدتا از اين كانال صورت مىگيرد.»
فرانسس ساتون ریيس بنياد فرهنگى فورد، در تبيين شيوه ی ارتباطات غرب با روشنفكران جهان سوم و چگونگى تأثيرگذارى آن ها عنوان داشته است: «نظام ارتباط غرب با روشنفكران وابست در مناطق مختلف جهان را شبكهاى از تماسهاى شخصى تشكيل مىدهد . اين تماسها در اشكال دعوت از روشنفكران و استادان دانشگاهها براى سخنرانى در سمينارها و كنفرانسهاى به ظاهر علمى در دانشگاههاى اروپا و آمريكا صورت مىپذيرد . اين طرز عمل باعث مىشود كه پيوستگى سازمانى عناصر روشنفكر با كانونهاى اداره كننده آن ها درداخل كشورها نمودى نداشته باشد».
استفاده از روش فوق براى تأثير گذارى بر فضاى سياسى كشور و تغيير تدريجى فرهنگ ملت ما در راستاى كم ر نگ كردن اسلام در جامعه، تخريب فرهنگ ايرانى و ترويج مبانى فرهنگ آمريكايى در ايران در دوران زمامدارى كلينتون ابعاد بسيار وسيعى گرفت. دعوت از استادان دانشگاهها و روشنفكران سكولار براى شركت در محافل علمى بسيار گسترده شد . بسيارى از دعوت شدگان بدون انگيزه سوی و صرفاً به عنوان ارایه ی يك بحث تحقيقاتى روانه سمينارها مىشوند، اما گردانندگان غربى با هدف تخليه اطلاعاتى آنان و آشنايى با مسایل كشور و تكميل اطلاعات خود و هم چنين ارزيابى آنان براى پيوستن به شبكه جهانى روشنفكران وابسته ، و به دعوت از اين افراد مبادرت كرده و مى كنند يكى از سرمداران شبكه جهانى روشنفكران غرب اعلام نمود كه : «عمده اطلاعات ما در سر ميزهاى ناهار و شام از روشنفكران جهان سوم اخذ مىشود» محافل غربى از روشنفكران وابسته با تعبير «نخبگان فرهنگى» ياد مى كنند . ادوارد بر من نويسنده ی كتاب كنترل فرهنگ در زمينه خدمات اين افراد به نظام سلطه، اسناد مختلفى ارایه مى كنند . اين اسناد آشكار مىسازند كه غرب بر اى تغيير تحول در فرهنگ ملتهاى جهان سوم و حاكم كردن مبانى نظرى و شعارهاى خود بر فضاى سياسى كشورهاى در حال توسعه و گسترش غرب زدگى عمدتا به اقدامات تدريجى و برنامهريزى شده و روشنفكران وابسته متكى است و تلاش و كند تا با استفاده از خدمات آنان آن چه را كه مراكز كنترل فرهنگ جهانى و سلطهگران غربى «نوسازى فرهنگى جهان منبعث از نظم نوين» مىنامند متحقق سازند و يكسان سازى فرهنگى را تحقق بخشند .
بنابراين تكيه و بر عناصر فرهنگى و دانشگاهى غرب گرا براى تخريب ارزشها و فرهنگ كشورها به منظور ترويج معيارها و باورهاى غربى امرى حياتى براى نظام سلطه جهانى است . زيرا اين گونه افراد با شناختى كه از فرهنگ بومى ملتهاى خود دارند و مىتوانند با روشهاى پيچيده و خزنده و بدون ايجاد حساسيت در مردم و مقامات، به پيگيرى اهداف مورد نظر نظام سلطه جهانى بپردازند . روش فوق در ايران با جديت فراوان از سوى غرب دنبال مىشود .
برگزارى سمينارها و كنفرانسهايى نظير«كنفرانس برلين» طى چند سال اخير ابعاد وسيعترى يافته است . در اين كنفرانسها نيروهاى مساعد جذب سازمانهاى غربى مىشوند و نظام سلطه جهانى از اطلاعات آنها براى اندازى و ضربه به ملتها استفاده مىنمايد .
5. سازماندهى تشكلهاى حمايتگر فرهنگى
از جمله اين تشكلها جهانى روتاروى است كه براى احياى نهادهاى مرود نياز در جريان رويارويى با حكومت اسلامى ضمن هماهنگى با c.i.aو موساد بر تجديد سازماندهى كلوپهاى خود پرداخت كه اعضاى اصلى تشكيل دهند آن ها اعضاى لژ فراماسونرى هاتف و عناصر عضو «آژانس يهود ايران » هستند . اين افراد عمدتاً در استخدام سازمان c.i.aو موساد هستند و تغذيه مالى تحركات ضد انقلاب عليه ايران راه به عهده دارند . تشكلهايى از اين قبيل، نقش هماهنگ كننده فعاليتهاى سازمانهاى ضد انقلابى فعال در خارج از كشور عليه جمهورى اسلامى ايران را به عهده دارند و از طريق سرمايهداران عضو اين كلوپ و كمكهاى مستقيم آمريكا و اسرایيل هزينههاى لازم در اختيار جريانهاى ضد انقلاب قرار مىگيرد و بودجههاى برگزارى سمينارها و كنفرانسها ضد جمهورى اسلامى ايران نظير كنفرانس برلين را تأمين مىكند و به طور غيرمستقيم به حمايت مالى از روشنفكر ان سكولار و لایيك كشور مبادرت مىورزند . افرادى نظير قاسم اميدوار كه مدت ها رياست آژانس يهود در ايران را به عهده داشت و سالها ریيس بخش فارسى و مفسر راديو اسرایيل بود و هم چنين قاسم لاجوردى سرمايهدار معروف زمان شاه از موسسين اين كلوپ هستند . لاجوردى در يكى از سخنرانىهاى خود مىگويد«جمهورى اسلامى ايران على رغم فشارهاى مضاعف هم چنان به حياتش ادامه داده است . ما بايد فكر كودتاى مستقيم و سرنگونى را كنار بگذاريم و بايستى به موازات فشارهاى غرب به روى ايران، فعاليتهاى فرهنگ و دانشگاهى را گسترش دهيم تا از طريق زمينه ی استحاله فراهم آيد». علاوه بر تحركات فوق براى ايجاد هماهنگى ميان روشفكران و وابسته ساختن آن ها به سرويسهاى امنيتى غرب و هم چنين به وجود آوردن نوعى وحدت استراتژيك ميان طيفهاى مختلف ضد انقلاب و مخالفين قانون اساسى، تحركات زير نيز به مرحله اجرا گذاشته شده است .
6. تشكيل بنيادها و مؤسسات انتشاراتى مرتبط با غرب در داخل كشور
اين مؤسسات انتشاراتى مستقيا وابسته به دستگاههاى اطلاعاتى نيستند بلكه با پوششهاى مناسب از طريق مؤسسات فرهنگى وابسته به لژهاى فراماسونرى و آژانس بينالمللى يهود، به سازمان جهانى روشنفكرى مرتبط مىشوند كه افسران ( مديران ) آن سازمان مستقيما به دولتهاى سلطهگر جهانى مرتبط هستند .
7. ايجاد مراكز پژوهشى در كشورهاى آمريكايى و اروپايى براى جذب اساتيد و روشنفكران ايران .
8. ايجاد كانونى تحت نام«جنبش روشنفكرى ايران » براى هماهنگ ساختن فعاليت روشنفكران .
9 . برگزارى كنفرانس مختلف براى ايجاد هماهنگى ميان مخالفان نظام در داخل و خارج.
10 . برگزارى سمينار و كنفرانسبا حضور اساتيد و روشنفكران داخلى در خارج از شكور براى ايجاد هماهنگى ميان روشنفكران سكولار با گروهكهاى ضد انقلاب و محافل سياسى خبرى غرب .
طى چند سال اخير جلسات مختلفى تحت عناويم سمينار و كنفرانس در كشورهاى مختلف به ويژه در محيط هاى علمى و تحقيقاتى آمريكا و اروپا برگزار مىشود كه روند شكلگيرى آن -ها، ارتباط آن ها با مراكز جاسوسى، سوابق گردانندگان، تريكب شركت كنندگان و بودجههاى كلانى كه صرف برپايى اين، جلسات مىشود تأمل در ماهيت واقعى اين سمينارهاى به اصطلاح علمى و كنفرانسهاى سياسى را ضرورى مىسازد . گرادنندگان اصلى و پشت پرده -ی اين گونه كنفرانسها نظير كنفرانس برلين اغلب احزاب شناخته شده غربى، سازمانهاى اطلاعاتى غربى يا عناصر شناخته شده ضد انقلاب و يا روشنفكران وابسته و اعضاى لژهاى فراماسونرى هستند . نكته ی مهمى ذكه از لحاظ روان شناسى فردى و اجتماعي در برگزارى اين سمينارها مورد توجه قرار گرفته، تنوع موضوعات و مسایلى است كه مورد بررسى قرار مىگيرند . اين تنوع از يسكو شایبه ی سياسى بودن جلسات كم رنگ مىسازد و از سوى ديگر انگيزه حضور در اين گونه محافل را در قشر وسيعترى از تحصيل كردگان و دانشگاهيان ايجاد مىكند . در سالهاى اخير تعداد زيادى از كارشناسان مديران، و اساتيد دانشگاها با انگيزههاى عمدتا علمى در اين گونه سمينارها و كنفرانسها حضور يافتهاند و برخى از آنان به دليل بىاطلاعى از ماهيت پنهان گردانندگان، بار ارایه مقاله، تحليل، سخنرانى و شركت در جلسات پرسش و پاسخ ناخودآگاه به نيازهاى اطلاعاتى اين محافل مشكوك و وابسته پاسخ گفتهاند . محافلى كه مشتريان اصلى آنها سازمانهاى جاسوسى بيگانه و دولتهاى غربى هستند كه مورد بارز آن كنفرانس برلين بود .