کارتر و نقشه تجزيه ايران و حمايت از گروهك هاي تجزيه طلب

در يكي از اسناد ”خيلي محرمانه“ سفارت آمريكا، يكي از ديپلماتهاي آمريكايي به نام ”جان گريوز“ اظهار مي دارد:
«هيچ يك از گروه ها اعم از رهبران سنتي نيروهاي مسلح، مديران و تكنسين هاي غربزده، سياستمداران ليبرال دموكرات، آرمان گرايان شبه نظامي، و بالاخره افراطيون چپ گرا كه شامل كمونيست ها نيز مي شوند، نمي توانند به نحو آشكار براي به دست گرفتن قدرت اقدام نمايند چون هميشه اين خطر هست كه بنیادگرايان اسلامي كه از حمايت بي دريغ توده ها برخوردارند، آنها را نيست و نابود سازند. مع ذلك بنيادگرايان اسلامي نيز آسيب پذير هستند. به نظر من حداقل دو سناریو وجود دارد كه مي توان آشوب به پا كرد و باعث سقوط نهايي آنان شد.
سناريوي اول: نيروهاي رو به تفرق ناشي از نارضايتي هاي نژادي و منطقه اي، كه اگر به نحو نامناسبي با آنها برخورد شود، مي توانند سبب بسته شدن حوزه هاي نفتي و ركود در اقتصاد سنتي شده، و يا ناسيوناليسم آن قدر بي اثر شود كه توده هاي مردم از عدم استعداد و توانايي رهبران اسلامي خود ناراضي و نااميد شوند.
سناريوي دوم: ايجاد اختلاف در ميان محصلين مدارس و دانشجويان دانشگاه ها نيز مي تواند منجر به بروز نارضايتي عمومي و يا خشونت شده و سبب به وجود آمدن همان دوره هاي چهل روزه شهادت طلبي اي شود كه منتهي به سقوط شاه گرديد.»(1)
در يك سند ديگر به تاريخ ششم اوت1979 (15/5/1358) كه داراي طبقه بندي ”سري“ مي باشد، چنين آمده است:
«اگر چنانچه نفرات كافي از طبقه ي بي بضاعت تر و محافظه كار مذهبي ايران، به اندازه كافي از [آيت الله] خميني و عدم توانايي او در برآوردن انتظارات رو به تزايد آنها كه در انقلاب پرورده شده است مأيوس و ناراحت بشوند، و اگر اين گروه در يك سازمان قدرتمند در مقابل حكومت مشوش و رو به سقوط [آيت الله] خميني وضع ديگري را ارايه دهد، آن گاه ما شاهد يك انقلاب پس زننده، و يا حداقل بر سر كار آمدن يك حكومت جديد ”غيرخميني“ خواهيم بود. اگر چنانچه اقتصاد سست و لرزان بماند و توده ها يك رهبري جديد بخواهند، امكان بر سر كارآمدن چپي ها و در نتيجه يك رژيم سوسياليست وجود دارد. كردها ممكن است از قدرت كافي براي تضمين خودمختاري بيشتر براي خود در غرب ايران برخوردار باشند، اما ما در حال حاضر فكر مي كنيم كه آنها قادر به بسط قدرت و نفوذ خود در جهت براندازي دولت نيستند. اگر كردها، آذربايجاني ها، اعراب و ساير گروه هاي قومي تلاش هاي خود را هماهنگ كنند (اغتشاش هم زمان) و در جهت مشترك سرنگوني دولت كنوني با يكديگر همكاري و از يكديگر حمايت كنند، به عقيده ما آنها امكان موفقيت دارند.»(2)
ملاحظه مي گردد كه جاسوسان آمريكايي كه با پوشش ديپلمات در سفارت آمریكا در تهران مستقر شده بودند، از همان اوايل سال1358 به فكر ”ايجاد آشوب در كشور“ و سقوط نهايي جمهوري اسلامي بوده اند. يكي از طرح هاي آنان عبارت از ”ايجاد اغتشاش هم زمان“ گروه هاي تجزيه طلب، در جهت سرنگوني دولت جمهوري اسلامي بوده است که سفارت آمریکا به آن امید بسته بود. (3)
در سندی که از یکی از پایگاه های جاسوسی آمریکا در ایران ( در شهر اصفهان ) کشف شده بود ، يكي از افسران اطلاعاتي ”سيا“ در تاريخ نوزدهم ژوئن 1979 (29/3/1358) اظهار مي دارد كه:
«تمام بذرهاي يك جنگ داخلي در ايران كاشته شده است. ما تسليحات زيادي داريم. گروه هاي زيادي در ايران همه آماده جنگ هستند. ما در آستانه موفقيت و پيروزي هستيم.» (4)
در راستاي پياده كردن سناريوهاي فوق الذكر، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، آمريكا به حمايت پنهاني از گروه هاي تجزيه طلب مي پردازد. (5) ” حزب دموكرات كردستان ايران“ كه براي تجزيه ي كردستان از ايران دست به فعاليت زده بود، در همان نخستين ماه هاي فعاليت خود (اوايل تابستان1358) ميليون ها دلار كمك از ”پيمان ناتو“ دريافت كرد و هم زمان با گروهك ”پيكار“، نخستين جرياني بود كه وارد مبارزه مسلحانه با نظام نوپاي جمهوري اسلامي شد و به سرعت به اخذ مبالغ كلان پول و مقادير زيادي اسلحه از رژيم صدام موفق گرديد. (6)
”مايلز كاپلند“ نيز كه در جنگ جهاني دوم با ژنرال ”دونوان“ در دستگاه امنيتي ارتش آمريكا همكاري كرده و در تدارك كودتاي 28 مرداد 1332 نيز با ”كرميت روزولت“ همكاري كرده بود، در اوايل سال 1979 (1358)، به عنوان عضو گروهي از مشاوران بين المللي براي ديدار از مناطق عشايري و بررسي امكان شورش آنها، به ايران سفر مي كند. اعضاي اين گروه داراي نام هاي مستعار ”سافورد“ و ”ويزال“ و ”ماسترسون“ و ”استفان ميد“ بودند. (7)
پس از مدتي، دو نفر از رؤساي سابق ايل قشقايي به نامه هاي خسرو و ناصرقشقايي از ماواي 25 ساله خود (لاس و گلاس در آمريكا و مونيخ در آلمان غربي) به ايران آمده و بلافاصله به فارس عزيمت و مدعي رياست ايل قشقايي شدند. برادران قشقايي با حمايت بني صدر، تلاش زيادي كردند تا عشاير فارس را مجدداً زير پرچم خود گرد آورند و يك آشوب تجزيه طلبانه جديد را در منطقه حساس كوچ ايل قشقايي (يعني از جنوب اصفهان تا خليج فارس) پديد آورند.
خسرو قشقايي قبل از بازگشت به ايران، به واشنگتن رفته و طرح عمليات را با مقامات سازمان ”سيا“ هماهنگ ساخته بود. او در ايران با نام مستعار ”اس.دي.راتر.“ با يكي از مأمورين سازمان سيا به نام ”اهرن“ تماس داشت و توسط عامل خود (جهان پولاد كشكولي) ماهيانه يك ميليون دلار دريافت مي كرد.
توطئه برادران قشقايي، علي رغم تمهيدات مفصل مادي و فرهنگي به نتيجه نرسيد. برخلاف تحقيقات مفصل مؤسسات پژوهشي ”سيا“ در طي سالهاي 1343 تا1357 كه از طريق يكي از عوامل خود در رأس اداره كل آموزش عشاير كشور، منطقه را تحت پوشش و مطالعه دقيق داشتند، خسرو و ناصر قشقايي موفق به جلب حداقل حمايت مردمي از ميان توده عشاير نشدند، سرانجام، شورش نافرجامي كه به غائله ”اردوي خان“ شهرت يافت، تنها توانست عده معدودي (حدود 170نفر) را به عنوان اعضاء ثابت به خود جذب كند كه شورش آنها نيز با مداخله قواي انتظامي پايان يافت. (8)
اما دولت آمريكا كه در سال1358 تلاش بسياري براي حمايت از طرح هاي تجزيه طلبانه گروهك هاي مختلف به عمل آورده بود، با توجه به وضعيت نه چندان مساعد كشور در آن مقطع، آن چنان به موفقيت اين طرح ها دل بسته بود كه يكي از سناتورهاي آمريكايي به نام سناتور ”جكسون“ در طي مصاحبه اي در اكتبر1979 (مهر1358) اظهار مي دارد كه: «انقلاب ايران محكوم به شكست است و آن كشور در آستانه تجزيه به قطعات كوچك است.» (9)
در ادامه اي اين تلاش ها، در پنجم اوت1980 برابر با چهاردهم مرداد1359، در حالي كه فقط چند هفته از شكست كودتاي نوژه گذشته بود (در صفحات بعد راجع به اين كودتا توضيح داده خواهد شد)، در نشست سران مرتجع عرب در شهر طايف، راه هاي مقابله با جمهوري اسلامي ايران مورد گفتگوي سران عرب قرار گرفت. در اين جلسه خصوصي به توصيه دولتمردان آمريكا، سعودي ها براي مقابله با انقلاب اسلامي و جلوگيري از آن طرحي را پيشنهاد كردند كه اساس آن ايجاد اغتشاش در نقاطي از ايران بود كه ساكنان آن را بيشتر اهل سنت تشكيل مي دادند.
عراقي ها ضمن تأكيد اين طرح قول دادند همه امكانات خود را در اختيار اين برنامه قرار دهند. هيأت اردني نيز گفت:
«براي شكست جمهوري اسلامي ايران بايد در داخل اين كشور دست به عمل زد و نقشه ايجاد اختلاف بين شیعه و سني مي تواند مورد استفاده قرار گيرد تا ثبات امنيت داخلي را به هم بريزد.» در همين راستا، درگيري هايي در مناطق كردنشين، عرب نشين، تركمن به وجود آورد و با ايجاد اغتشاش در اين مناطق، در جهت تضعيف دولت مركزي و فروپاشي نظام جمهوري اسلامي، اقداماتي انجام گرفت. (10)
رژيم بعثي عراق نيز كه با تحريك و هماهنگي آمريكا جنگ تحميلي را بر عليه ايران آغاز كرده بود (مدارك مربوطه در صفحات بعدي ارايه خواهد شد)، در ژانويه1981 (دي ماه 1359) اعلام مي كند كه:
«جنگ به پايان نخواهد رسید مگر اين كه رژيم ايران به كلي منهدم شود. اگر رسيدن عراق به موقعيت كشوري قدرتمند، مستلزم تجزيه ايران است، بگذار ايران به چهار يا پنج ايران كوچك و ضعيف تقسيم شود.» (11)
مطالب فوق حاوي بخشي از طرح هاي دولت كارتر براي تجزيه ايران بود. در فصل بعد خواهيم ديد كه دولت ريگان نيز همچنان توطئه هاي گوناگوني را براي تجزيه ايران پيگيري مي كند.

پی نوشت ها:

1- اسناد لانه جاسوسي. جلد (6-1). پيشين، ص131و132.
2- اسناد لانه جاسوسي. کردستان (1). پيشين، ص152.
3- در يکي از اسناد لانه جاسوسي چنين آمده است که:
«در تماس هايي که با تبعيديان ايراني در اروپا داريم، خیلي الزامي است که هيچ گونه اثري باقي نماند که نشانگر آن باشد که دولت آمريکا قصد مداخله در جريانات داخلي ايران را دارد، يا اين که با گروه هايي که عليه دولت جديد ايران، نقشه مي کشند، همکاري مي کند.»
رک. به: اسناد لانه جاسوسي. جلد(6-1)ص184.
4- روزنامه کيهان در تاريخ2/10/1359 گزارش زير را درج کرده بود:
«سپاه پاسداران اصفهان با انتشار يکي از اسناد دايره اسقفي اصفهان، پرده از روي بخشي ديگر از توطئه هاي سازمان ”سيا“ در ايران برداشت. سپاه پاسداران اصفهان فاش کرد که اين دايره، نقشه ها و عکسهاي متعددي از پايگاه هاي هوايي و فرودگاه ها و همچنين ليست اسامي خلبانان ايراني در اختيار سازمان جاسوسي آمريکا قرار داده بود و عامل اين ارتباط ”خليل رزم آرا“، کشيش اين دايره بوده است. سازمان جاسوسي”سيا“ با در اختيار داشتن نقشه ها و عکس هاي هوايي از فرودگاه و پايگاه هاي هوايي ايران و ارتباط با گروه هاي مسلح ضد انقلاب، قصد ايجاد جنگ داخلي ايران را داشت و ژنرال ” استانسفيلد ترنر“ رييس سازمان ”سيا“ در ارتباط هاي مکرر با دايره اسقفي اصفهان در پي کسب اطلاعات بيشتر از اخبار و گزارش هاي داخلي ايران براي اجراي توطئه شوم آمريکا در ايران بود. متن سند که از جانب سرهنگ ”ميلتون سوليوان“ رابط آمريکايي کشيش خليل رزم آرا در تاريخ 19ژوئن 1979 خطاب به وي ارسال شده، چنين است:
خليل عزيز، از براي نقشه هاي سياسي شما، نقشه هاي هواپيمايي و آشيانه هاي هواپيماهاي نظامي، ليست خلبانان ايراني (پايگاه هاي نيروي هوايي) و ميکرو فيلم ها بسيار متشکرم. اخبار ديروز تهران حاکي از آن بود که:
تمام بذرهاي يک جنگ داخلي در ايران کاشته شده است. ما تسليحات زيادي در ايران داريم. گروه هاي زيادي در ايران همه آماده به جنگ هستند. طبق گزارشات، ما در آستانه موفقيت و پيروزي هستيم. استانسفيلد ترنر، رييس سيا گفته که اين کار آسان نيست اما سخت تر خواهيم کوشيد. تلاش صميمانه خود را براي پيگيري اين موضوع سري بکار ببريد. و موجب امتنان خواهد بود که به زودي از شما اخبار و گزارش هايي داشته باشيم و عکس هايي از فرودگاه ها و پايگاه هاي نيروي هوايي دريافت کنيم. ارادتمند: سرهنگ ميلتون سوليوان.
5- در همين رابطه، ”برژينسکي“ در نامه اي خطاب به ”سايروس ونس“ مي نويسد:
«با توجه به قابل پيش بيني نبودن حوادث و تحولات آينده ايران، الزاماً مهم است آمريکا با تمامي رهبران سازمانها و گرايش هاي سياسي، بدون استثناء از جمله اقليت هاي مذهبي يا نژادي و گروه هاي افراطي که قادرند مقاومت مسلحانه عليه رژيم [امام] خميني را تحريک کنند. تماسهايي برقرار نمايد.
رک. به: آمريکا، شيطان بزرگ، پيشين، ص129.
6- کودتاي نوژه، پيشين، ص45.
7- جوليتو کيه زا. «هدف: تهران (تهاجم کارتر و وقايع پشت پرده)». ترجمه هادي سهرابي، (تهران: نشر نو، 1362)، ص126.
8- کودتاي نوژه. پيشين، ص42.
James Bill.OP.Cit.,p285 9-
در اين راستا يک جاسوس آمريکايي گزارش مي دهد که: در روز جمعه27 مهر 1358 تيمسار منوچهر هاشمي رييس پيشين ضد اطلاعات ساواک، تيمسار عزت افشاني رييس پيشين ساواک آذربايجان غربي، و ديگر مأموران سابق ساواک با تيمسار حسن مبصر رييس سابق پليس کشوري ايران، در لندن ملاقات داشتند.
تيمسار مبصر به آن گروه کوچک گفت که رهبر جاف ها که يک قبيله بزرگ کرد مي باشند. اخيراً ديداري از لندن داشته و با تيمسار (مبصر) ملاقات نموده است. اين رهبر کرد يک ارتش کوچک 1500نفره دارد که مجهز به تفنگ و مسلسل مي باشند که در مرز ايران و عراق مستقر مي باشند... تيمسار مبصر در فکر اعزام سرهنگ شاملو است که چترباز و فرمانده سابق يک گروه ضد تروريست در نيروي زميني بوده، تا به عنوان يکي از مربيان اين ارتش باشد.
رک. به: "کردستان 11)": پيشين، ص15و16.
در يک سند ”سري“ ديگر سفارت آمريکا به تاريخ ششم اوت1979 (15/5/1358) مي خوانيم: اگر پاليزبان در دو ماه آينده بتواند ارتش را در کردستان خنثي کند، و توده هاي مردم به خاطر اضمحلال بيشتر اقتصاد، خميني را رها کنند، آن گاه پاليزبان ممکن است به عنوان يک رهبر جديد مورد قبول واقع شود. رک. به: «کردستان 21)“ پيشين، ص153.
10- جميله کديور، پيشين، ص218، 219.
11- روزنامه کيهان، 4/7/1372.
جملات مذکور را ”طه ياسين رمضان“ معاون اول نخست وزير عراق، در مصاحبه با روزنامه ”الثوره“ ، ارگان حزب بعث، در ژانويه 1981 اظهار داشته بود