مبارزه شترمرغی با تروریسم

پس از حملات تروریستی در مترو مسکو و در منطقه قفقاز، بلافاصله اتحادیه اروپا، آمریکا و اسرائیل در کانال های تلویزیونی از آمادگی خویش برای همکاری خود با روسیه در مبارزه با دشمن مشترک یعنی تروریسم خبر دادند. اضافه می کنیم که این دشمن تعلقی به هیچ ملیت و مذهبی ندارد و در نتیجه، مشخص نیست که چگونه خود برای خود احراز هویت کرده است.
اما تصاویر و اسامی «بمب های زنده» کاملا به روشنی نشانگر ریشه و اصل آنها می باشند. آنها همانند تروریست های سابق از قفقاز شمالی هستند، جایی که از آغاز سال های ۹۰ این گونه شورش ها در جهت مبارزه با فدراسیون روسیه شروع شده و هنوز هم ادامه دارند. به اعتقاد ما، چنین مناقشاتی نمی توانند بدون کمک خارجی مدت زیادی دوام داشته باشند. پاول پاپوفسکی، یکی از تحلیلگران نظامی و رئیس سابق سازمان جاسوسی هوایی وزارت دفاع روسیه معتقد است که تمامی شورش های امروزی ملهم از «قدرت سومی» می باشند: «در همه این مناقشات، کمک های مادی، معنوی و اطلاعاتی و غیره به شورشیان ارائه شده است. حمایت از آن سوی مرزها. برای رسیدن به هدف خود، هیچ روشی بهتر از این نمی باشد که برای دشمن مشکل ایجاد کرد و سپس برای حل آن به او کمک نمود.
هر چقدر مناقشه در کشور و یا در منطقه ای که منافع کشورهای مطرح و کورپراسیون های مالی- صنعتی عظیم، اعتقادات مذهبی، گروه های تبهکار و بازیگران دیگر جهانی و منطقه ای قرار دارد بیشتر باشد، بحث روانی و عرصه نظامی آن بیشتر می گردد. این بازیگران به مناقشه دامن می زنند و باعث کشانده شدن آن به سطح بین المللی می گردند و ویژگی بین المللی به آن می بخشند و با آرایش نظامی غیر قانونی از مناقشه حمایت می کنند و متحدان خود و نیز سازمان های بین المللی تحت کنترل خود را برای حل مناقشه وارد آن می کنند. اغلب با دخالت در مناقشه، عملیات نظامی انجام می دهند. در نتیجه نهایتا طرف های (کشورهای) سوم برنده روندهای حل مناقشات در سطح بین المللی خواهند بود. سرهنگ ی. مسینر در ده ۶۰ در کتاب خود چنین نوشت: امروز حتی دولت های احمق، ضرورت داشتن ستون پنجم در کشور های دشمن و کشورهای بی طرف و حتی درکشورهای متحد را درک کرده اند».
اما چه کسی از خارج جنگ تروریستی علیه روسیه را سازمان دهی می کند؟ «القاعده»؟ اما «القاعده» چیست، چه منافعی در قفقاز دارد و راز قدرت آن در چیست؟
در واقع، نیروهای متحد غرب که در تقریبا ۸۰ درصد ثروت های جهانی در دست های آنها می باشد، با تنش زیاد سعی در حفظ مواضع خود در عراق و افغانستان دارند. همزمان «القاعده» بدون تنش خاصی، جنگ حقیقتا بزرگی را علیه همه دشمنان خود که علاوه بر اتحادیه اروپا ، آمریکا و اسرائیل، چین، هندوستان، روسیه و برخی کشورهای خاورمیانه را نیز در بر می گیرد، انجام می دهد. اما پرسش در اینجاست که با کدام منابع مالی آن را انجام می دهد؟ حتی ثروت زیاد بن لادن هم مدت ها پیش بایستی به اتمام رسیده باشد.
منابع و راه های تامین مالی تروریست هایی که در روسیه عملیات تروریستی انجام می دهند کاملا مشخص می باشد. اخیرا لیست این ساختارها در رسانه های جمعی روسیه منتشر شد. در این لیست «بنیادهای اسلامی» در کشورهای خاور میانه، آفریقای جنوبی و اروپا مسئول تامین مالی عملیات های تروریستی در روسیه معرفی شده اند.
اما آنچه که جلب نظر می کند این است که همه این بنیادها در سال های ۸۰ قرن گذشته توسط نیروهای ویژه آمریکا، انگلیس، اسرائیل و برخی کشورهای دیگر ایجاد شده اند. همانطور که پوشش مالی باندهای زیرزمینی در افغانستان نیز توسط همین نیروها تامین می شود. از طریق همین بنیادها و ساختارها کمک های مالی به بالکان، آسیای مرکزی و سپس قفقاز شمالی ارسال می شد. امروزه از همین منابع برای تامین مالی شورشیان در کشمیر هندوستان و سین کیانگ چین استفاده می شود.
ممکن است که این بنیادها از حمایت سیا و موساد خارج شده و بازی مستقل خود را انجام می دهند. اما در این صورت سوال اینجاست که آنها چگونه تامین مالی می شوند؟
چنانچه مواضع سیاستمداران غربی، رسانه ها و سازمان های غیر دولتی که توسط غرب تامین مالی می شوند را نسبت به شبکه های زیرزمینی تروریستی در جنوب روسیه مورد توجه قرار دهیم، کاملا مشخص است که آنها نه تنها از تروریستها جانبداری می کنند، بلکه از آنها حمایت اطلاعاتی نیز می کنند. به یاد بیاوریم که چگونه در جنگ اول چچن، آمریکا و سازمان امنیت و همکاری اروپا در جهت مشروعیت بخشیدن تروریست ها تلاش می کردند و آنها را طرف متساوی الحقوق مناقشه معرفی و روسیه را مجبور به انجام گفتگو با آنها می کردند. چنین تلاش هایی در زمان جنگ دوم چچن نیز انجام گرفت، اما موضع سخت سران روسیه مانع از تحقق این تلاش ها گردید.
و در نهایت، برخی سیاستمداران آمریکایی مستقیما در خصوص ضرورت فعال سازی «جدایی طلبان شمال قفقاز» اظهار نظر کرده اند. همچنین در گرجستان که به عنوان عروسک خیمه شب بازی آمریکا به حساب می آید، «کمیته های آزادی» قفقاز شمالی در حال شکل گیری هستند.
فکر می کنم که مطالب مذکور برای درک این موضوع که چه کسی پشت حملات تروریستی کنونی و قبلی که بر ضد روسیه انجام شده قرار دارد، کافی باشد.
اما اتفاق عجیبی در حال رخ دادن است: سیاستمداران روس به صورت آشکاری تحت تاثیر «همدردی» اوباما قرار گرفته و وانمود می کنند که حقیقتا به آمادگی غرب برای «مبارزه مشترک» با تروریسم اعتقاد دارند.
روشن است که اعتراف آشکار سیاستمداران روس به حقیقت اعمال تجاوزکارانه کشورهای قدرتمند جهان علیه روسیه نیازمند شجاعت زیادی است. اما به جای این شجاعت، سیاست شترمرغی اجرا می شود که تنها منجر به وخیم تر شدن شرایط می گردد.
امروز، روسیه همانند عابری می ماند که راهزنان در گذرگاه تاریک به او حمله کرده و او را مورد ضرب و شتم قرار می دهند. این راهزنان با هر ضربه ای که به او می زنند با او به ابراز همدردی نیز پرداخته و می گویند: «آه، چقدر برای او دردناک است!»، «آه، چقدر بدشانس است!». البته در چنین شرایطی روسیه نیز می تواند «قوانین بازی را بپذیرد» و سعی کند تا متقابلا خود نیز در بازی «حضور» پیدا کرده و همانند آنها پس از وارد کردن ضربه به ابراز «همدردی» بپردازد. روش دیگر این است که تمرکز کرد، منتظر ماند و در زمان مناسب به این ضربات جواب دندان شکن داد. سیاستی که روسیه همیشه در آن موفق عمل کرده است. روسیه هنوز زنده است.