مجسمههاى حماقت - بررسى دکترين روساى جمهور آمريکا در قبال ايران پس از جنگ سرد
با توجه به اهميت انقلاب اسلامى ايران بيان شده که چقدر سياست هاى آمريکا که در قالب دکترين روساى جمهورشان مطرح مىشود دچار تحول شده و به شکست انجاميده است.
از نظر تاريخى روابط بين ايالات متحده آمريکا و ايران از ديدگاه هر دو کشور تا سال 1941 از اهميت کمى برخوردار بوده است. در تمامى تاريخ نوين ايران، روابط خارجى آن عمدتا تحت نفوذ روسيه و بريتانيا بوده است که در کشمکش مداومى بر سر دست يافتن به برترى سياسى اقتصادى در ايران بودهاند. رشد پيوسته منافع آلمان در ايران که از دهه 1920 شکل گرفت عامل بغرنجى را در امور خارجى ايران به دنبال داشت. توسعه نفوذ آلمان و امتناع رضاشاه پهلوى از ارائه پاسخ رضايتبخش به تقاضاهاى مکرر انگلستان و روسيه به منظور اخراج ستون پنجم آلمانها به تجاوز مشترک نيروهاى روسى و انگليسى به ايران در اوت 1941 انجاميد. اشغال ايران به وسيله سربازان انگليسى و روسى که متعاقب آن نيروهاى خدماتى ارتش آمريکا نيز بدانها افزوده شدند پيامدهاى عميق اقتصادى و سياسى را به همراه داشت. حکومت اقتداگراى رضاشاه پهلوى از سوى پسر جوانش و توسط نظام ضعيف و مشروطه که ايران بر حسب سنت و تجربه براى آن آمادگى نداشت جايگزين گرديد.(1)
شاه جوان در مواجهه با اوضاع بحرانى داخلي، به مشورت و يارى ايالات متحده روى آورد اين مقطع که از پاييز سال 1941 آغاز گرديد نشانگر نقطه عطف روابط ايران و آمريکا و آغاز روندى به سوى تعميق منافع آمريکا در ايران گرديد.پس از جنگ جهانى دوم آمريکا بهعنوان ابرقدرت، جانشين اروپايىها در بسيارى از مناطق جهان از جمله خاورميانه و ايران شد. موقعيت استراتژيک و منابع غنى طبيعى ايران، آمريکايىها را به سوى خود جذب کرد و جايگاه ويژهاى را در خطمشىها و دکترينهاى امنيتى آمريکا يىها پيدا نمود. در اين نوشته سعى دارم دکترينهاى روساى جمهور آمريکا (2) را پس از جنگ سرد تا به حال در قبال ايران بررسى کنم تا بهتر بتوانيم به بازتاب انقلاب اسلامى ايران در روابط آمريکا و ايران بپردازيم و با بررسى خطمشىها و رفتار روِساى جمهور آمريکا قبل و بعد از انقلاب پى به اهميت و بىنظير بودن انقلاب اسلامى ايران ببريم.
ترومن
هارى ترومن، از حزب دموکرات آمريکا ، بين سالهاى 1945 تا 1953 رئيس جمهور بود. دستيابى آمريکا به بمب اتم اين تصور را در آن کشور دامن زده بود که آمريکا قادر است با داشتن اين بمب همه مسائل خارجى خود را به سادگى حل کند اما آمريکا ييها به زودى به عدم کارايى آن در شرايط پس از جنگ سرد پى بردند.هر چند نيروهاى روسى بالاخره در سال 1325 ش/ 1946 م. خاک ايران را ترک کردند اما خطر گسترش نفوذ کمونيسم وشوروى در کشورهاى پيرامون اين کشور و اين ديدگاه آمريکا يىها که شوروى در فکر سلطه بر جهان است و بايد مسيرهاى توسعهطلبى او سد گردد منجر به تدوين و اعلام دکترين ترومن در مارس 1947 در مجلس نمايندگان آمريکا شد.
دکترين ترومن اين است که هر جا و هر زمان که يک دولت ضد کمونيست از طرق مختلف، مانند شوراندن ياغيان بومي، دخالت خارجى و يا حتى فشار ديپلماتيک مورد تهديد قرار گيرد آمريکا با کمکهاى اقتصادي، سياسى و مهمتر از همه نظامى آمريکا در چارچوب دکترين ترومن کمکها و وامهايى با بهره زياد در اختيار ايران قرار مى داد از جمله يک وام 250 ميليون دلارى در سال 1325 براى تشکيل سازمان برنامه و کمکها و وامهاى نظامى از آن دولت حمايت خواهد کرد به مبلغ 175 ميليون دلار بين سالهاى 1325 تا 1330 شمسى به ايران پرداخت کرد.ايران يکى از اولين کشورهايى بود که «اصل چهار ترومن» در مورد آن اجرا شد. به موجب اين اصل که ترومن در سال 1949 ارائه کرد. آمريکا به کشورهاى خاصى در جهان سوم از جمله ايران کمکهاى فنى و مالى مىکرد. در اين راستا در ايران کميسيون مشترک ايران و آمريکا تشکيل شد. آمريکا بعضى از عناصر اين کميسيون مانند فضل الله زاهدى که در پست معاونت و خزانهدارى مشغول بود را در سال 1331 تحت پوشش آموزش به آمريکا برد. او همان کسى است که در 28 مرداد 1332 دست به کودتا زد.( 3)
کمکهاى آمريکا به ايران در اين زمان به منظور حفظ منافع ملى و امنيتى اين کشور بود چرا که به تصور آمريکا يىها اگر ايران از دست آمريکا خارج مىشد راه ورود شوروى به خليج فارس هموار گرديده و سراسر منطقه خليج فارس در خطر نفوذ شوروى قرار مىگرفت.
آيزنهاور
دکترين آيزنهاور در خصوص خاورميانه که در سال 1957 در کنگره آمريکا ارائه شد تاکيد داشت که آمريکا حفظ استقلال و تماميت ارضى کشورهاى خاورميانه و خليج فارس را براى امنيت خود امرى حياتى مىداند و حاضر است براى حفاظت از کشورهاى که مورد تجاوز مسلحانه کمونيسم بينالمللى قرار مىگيرند از نيروهاى مسلح خود استفاده کند. دولت آمريکا در زمان آيزنهاور بسيار بيشتر از زمان ترومن بر روى ايران تمرکز نموده و اقدامات زير را انجام داد. کودتا عليه دولت دکتر مصدق، ورود ايران به پيمان بغداد (بعدا سنتو)، امضاى قراردادهاى نظامى ميان ايران و آمريکا که ورود مستشاران نظامى آمريکايى و نفوذ آنها در ارتش ايران را به همراه داشت و تشکيل ساواک که با کمک و همکارى سازمان سيا صورت گرفت.تلاش آمريکا براى سهيم شدن در نفت ايران با قرار داد پيچ - امينى در 28 شهريور 1333 که بين دولت ايران و کنسرسيوم بين المللى نفت در تهران امضا شد به ثمر نشست. بر اساس اين قرارداد چهل درصد به شرکتهاى انگليسي، چهل درصد به شرکتهاى آمريکايي، چهارده درصد به شرکت رويال داچ شل (هلندى - انگليس) و شش درصد به شرکت نفت فرانسه داده شد.سه هدف بزرگ آمريکا از گسترش روابط با ايران عبارت بودند از جلوگيرى از گسترش و نفوذ شوروي، دستيابى به ذخاير نفت منطقه و ايران وامنيت رژيم صهيونيستي. کودتاى عراق و نزديکى اين کشور به شوروى وابستگى شاه به آمريکا را بيشتر کرد و بر تعداد مستشاران و ماموران سازمان سيا در ايران افزود.
کندي
در خطمشىهاى کندى تاکيد بر اصلاحات از بالا و پشتيبانى از آن از راه استفاده از نيروهاى نظامى براى جلوگيرى از وقوع انقلاب در جهان سوم و مسابقه تسليحاتى گسترده با اتحاد شوروى ديده مىشد.نتيجه يک بررسى سيا در پايان سال 1958ا ين بود که اگر محمد رضا شاه دست به اصلاحات نزند ظرف يکى دو سال سقوط خواهد کرد.محمدرضا شاه ابتدا در مقابل درخواست آمريکا براى انجام اصلاحات ايستادگى مىکرد. او معتقد بود که با قدرت پليس و سازمان اطلاعاتى مىتوان هر حرکتى را از بين برد. وى در انتخابات رياست جمهورى آمريکا از نيکسون خيلى حمايت مىکرد و کمکهاى مالى زيادى به وى که رقيب کندى بود داد. ولى پس از راىگيرى کندى پيروز شد و محمدرضا شاه از او ترسيد. سرانجام اصرار کندى باعث شد که دکتر على امينى که به طرفدارى ازآمريکا شهرت داشت به نخستوزيرى معرفى شود.شاه مىترسيد که آمريکايىها از طريق امينى به فکر تغيير او بيفتند. بدين ترتيب به دنبال درخواست آمريکايى ها شاه اجراى اصلاحات ارضي، تدوين لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى و طرح و اجراى اصول در انقلاب سفيد را آغاز کرد.
جانسن
بعد از ترور کندى در نوامبر 1963، ليندون جانسن جانشين وى شد. جانسن نيز به موضوع اهميت ايران در کسب منافع ملى و امنيتى آمريکا توجه زيادى داشت. احياى کاپيتولاسيون که با واکنش شديد امام خمينى (ره) مواجه شد و باعث تبعيد طولانى مدت ايشان گرديد. 1343
نيکسون
ريچارد نيکسون از حزب جمهوريخواه از سال 1969 تا 1974 رئيس جمهور آمريکا بود و در اين سال به دنبال رسوايى واترگيت استعفا داد.نيکسون در 22 ژوييه 1969 در راه سفر به فيليپين در جزاير گوام دکترين خود را اعلام کرد. «گمان مىکنم وقت آن رسيده باشد که ايالات متحده در زمينه مناسباتش با کشورهاى آسيايى به دو نکته توجه کند. اولاً ما به همه تعهدات قراردادى خود احترام خواهيم گذاشت. ثانياً تا جايى که مربوط به مسائل امنيت داخل و مسائل دفاع نظامى مىباشد صرف نظر از تهديد از جانب يک دولت بزرگ که مسلماً منجر به توسل به سلاح هستهاى خواهد شد - دولت آمريکا ملل آسيايى را تشويق مىکند که مسائل امنيت داخلى و دفاعى را بين خودشان حل و فصل کنند و انتظار دارد خودشان مسئوليت را به عهده بگيرند.( 4)
در منطقه خاورميانه و خليج فارس، نيکسون و کيسينجر وزير خارجهاش براى دفاع از منافع ملى و امنيتى آمريکا روى رژيم شاه در ايران دست گذاشتند و او را به صورت ژاندارم آمريکا در منطقه درآورند.
مهمترين آزمايش محمد رضا شاه در ايفاى نقش ژاندارمى آمريکا در منطقه، سرکوبى شورشيان ظفار در عمان بود. بهعلاوه شاه به نيابت از آمريکا به تعدادى ديگر از دولتها در خاورميانه، شمال آفريقا و جنوب شبه جزيره عربستان کمک کرد. لازم به ذکر است که آمريکا با اين سياست نمىخواست واقعاً امنيت مناطق را به خود کشورها واگذار کند بلکه در ظاهر اين سياست را مطرح مىکرد ولى در پشت پرده يکى از کشورهاى منطقه را که به صورت کامل زير دستش بود به عنوان نماينده خودش در آن منطقه قرار مىداد و از آن حمايت مىکرد. و کشورهاى ديگر مجبور بودند اطاعت کنند.
جيمى کارتر
کارتر دموکرات براى ايجاد چهرهاى مثبت از آمريکا و زدودن آثار مداخلات اين کشور در جهان و تقويت و ايجاد ثبات در کشورهاى وابسته به آمريکا با ايده «حقوق بشر» پا به ميدان گذاشت و شاه ايران که تا حدى ترسيده بود به صورت کنترل شده و گزينشى گامهايى در ايجاد فضاى باز برداشت. در زمان کارتر قراردادهاى جديدى در زمينه خريدهاى تسليحاتى بين ايران و آمريکا امضا شد. کارتر نيز همانند روساى جمهور پيشين به اهميت ايران تاکيد مىکرد. وى در دى ماه 1356 در سفر به تهران، ايران را «جزيره ثبات در يکى از پرآشوبترين نقاط دنيا خواند و گفت در مسائل مربوط به امنيت نظامى ديدگاههاى ما با هيچ کشورى به اندازه ايران نزديک نيست.(5)
ايران براى دولت تازه کار کارتر بسيار مهم بود. ايران متجاوز از نيمى از توليدات تسليحاتى آمريکا را خريدارى مىکرد.گروه تعيين کننده سياست خارجى کارتر متشکل از «ساير روس ونس» وزير خارجه و «برژينسکي» مشاور امنيت ملى کاملاً آگاه بودند که سياستهاى شاه، مستقيماً به نفع آمريکاست.محمد رضا شاه در طول پادشاهى خود بيست بار بهصورت رسمى به آمريکا سفر کرد.پيروزى انقلاب اسلامى ايران همزمان با رياست جمهورى کارتر اتفاق افتاد و آنها فکر نمىکردند که در ايران انقلاب صورت بگيرد. و سيا در گزارش خود در سال 1357 وقوع انقلاب در ايران را منتفى دانسته و گفته بود که هيچ آثارى از وقوع انقلاب در ايران وجود ندارد. (6) و اين بخاطر خاص بودن انقلاب اسلامى ايران بود که در چارچوب تحليل و نظريات نويسندگان و متفکران انقلابى قرار نمىگرفت. اين انقلاب به گفته «دليپ هيرو» چنان شگفتىهايى آفريد که در طول 60 سال پيش از آن در هيچ يک از کشورهاى دنيا آفريده نشده بود.(7)»
وقوع انقلاب در منطقهاى که همواره يکى از مناطق استراتژيک و مهم جهان به شمار مىآمد ايالات متحده را در وضيعت بحرانى قرار داد. زيرا اين انقلاب در کشورى صورت گرفت که از کودتاى 28 مرداد 1332 يکى از مهمترين متحدان استراتژيک آمريکا در منطقه بود و به عنوان يکى از دو جزء استراتژى دو ستونه نيکسون به حساب مىآمد. در اين راستا تمام اقدامات و سياستهاى آمريکا براى سد نفوذ و مهار انقلاب اسلامى ايران پىريزى شد.در سال 1980 يک سال پس از پيروزى انقلاب ايران دکترين کارتر در خاورميانه مطرح شد. و طبق اين دکترين «هر اقدامى که توسط نيروهاى خارجى براى در اختيار گرفتن خليج فارس انجام گيرد. به مثابه اقدامى عليه منافع آمريکا تلقى مىشود و با همه وسايل از جمله نيروهاى نظامى دفع خواهد شد.(8)
پيروزى انقلاب اسلامى ايران ضربه محکمى به آمريکا وارد کرد چنانچه هنرى کيسينجر وزير خارجه وقت آمريکا سقوط شاه را بزرگترين شکست آمريکا پس از جنگ جهانى دوم و يک شکست استراتژيک مهم براى سياست خارجى آمريکا توصيف کرد.(9)
وقتى که جيمى کارتر رئيس جمهور وقت آمريکا در اکتبر 1979 با ورود شاه فرارى ايران به آمريکا براى معالجات پزشکى موافقت کرد. و اقداماتى که پس از پيروزى انقلاب براى سرنگونى و کودتا عليه انقلاب در سفارت آمريکا در تهران صورت گرفته بود. باعث شد که مردم از امريکا تنفر شديد داشته باشند و در اين راستا در 4 نوامبر 1979 دانشجويان پيرو خط امام به سفارت آمريکا (لانه جاسوسي) حمله کردند و تعداد 61 آمريکايى را به گروگان گرفتند و بعد زنان را آزاد کردند و تعداد52 آمريکايى را به مدت 444 روز به عنوان گروگان نگه داشتند.
دانشجويان از سفارت آمريکا اسنادى را بيرون دادند که باعث رسوايى آمريکا شد. و بعد از آن روابط ايران و آمريکا قطع شد. آمريکا براى نجات گروگانهاى خود به اقدام نظامى متوسل شد (طبس) و در آن هم شکست خورد. و بر رسوايىهاى خود افزود. بخاطر اين رسوايىها کارتر در انتخابات رياست جمهورى راى نياورد و ريگان رئيس جمهور آمريکا شد.اقداماتى که آمريکا پس از اشغال سفارت خود در تهران انجام داد عبارتند از:
محاصره اقتصادى ايران، بلوکه کردن دارايىهاى ايران در بانکهاى خارجي، عمليات نظامى براى آزادسازى گروگانها و ....
ريگان
مهمترين شاخصهاى سد نفوذ ايران در دوران کارتر و ريگان را مىتوان حضور مستقيم در منطقه خليج فارس، تقويت کشورهاى دوست و محافظه کار عرب، تقويت عراق در طول جنگ با ايران و در نهايت ايجاد يک سيستم امنيت جديد در منطقه دانست.
1- حضور مستقيم در منطقه خليج فارس: در پى وقوع انقلاب اسلامي، منافع آمريکا در منطقه با چالش جدى مواجه شد بنابراين آمريکا سياست خود را بر حضور مستقيم در منطقه بنا گذاشت در اين راستا دکترين کارتر در 1980 عنوان شد و برژينسکى مشاور امنيت ملى وى اعلام کرد که حضور آمريکا در منطقه يک واقعيت است و امنيت واستقلال منطقه جزء منافع حياتى آمريکا به شمار مىآيد.
2- تقويت کشورهاى دوست و محافظه کار غرب: وقوع انقلاب يکسرى تحولات را در کشورهاى حاشيه خليج فارس بهوجود آورد و با توجه به شکاف اجتماعى و بحران مشروعيتى که در رژيمهاى حاکم منطقه وجود داشت نگرانى و وحشت را در بين حکام کشورهاى منطقه افزوده و در پى تجاوز عراق به ايران عربستان با حمايت آمريکا شوراى همکارى خليج فارس را تشکيل داد. در واقع تشکيل اين شورا اقدامى عليه انقلاب ايران بود.
آمريکا درصدد القاى اين نظريه به کشورهاى شوراى همکارى خليج فارس بود که ايران درصدد تسلط بر منطقه است و مىخواهد خليج فارس را به عنوان يک درياى ايرانى در تصرف داشته باشد.
بنابراين حمايت همه جانبه آمريکا از شورا تشديد شد. و در طول جنگ ايران و عراق اعضاء شورا کمکهاى فراوانى را در اختيار بغداد قرار دادند.
3- حمايت و تقويت عراق در طول جنگ با ايران: با تجاوز عراق به ايران، گرچه ابتدا آمريکا اعلام بيطرفى کرد. اما استراتژى اين کشور در اين جنگ استراتژى موازنه مثبت بود. يعنى سياستى را در پيش گرفت که هر دو طرف جنگ شکست بخورند. هنرى کيسنجر در سال 1981 با صراحت اعلام کرد که «نفع نهايى آمريکا در آن است که هر دو طرف شکست بخورند.»
اما اين سياست دوام چندانى نياورد و در سال 1363 ش به دنبال پيروزيهاى ايران در جنگ ، آمريکا سياست خود را به موازنه منفى تغيير داد و آشکارا از عراق حمايت کرد و مهمترين اقداماتى که در حمايت از عراق به عمل آورد تحريم تسليحاتى ايران بود که در سال86 -1985 صدور هر گونه اقلام مندرج در فهرست اقلام نظامى آمريکا را به هر نحو (فروش، کمک و اجازه) به ايران ممنوع کرد.
همچنين امريکا 12 ميليارد دلار از دارايىهاى ايران را در بانکهاى آمريکا بلوکه کرد. حذف نام عراق از فهرست کشورهاى تروريستى در اوايل فوريه 1982 و اعطاى اعتبارات مالى در حدود يک ميليارد دلار در سال 1987 و در اين ميان و مهمتر از همه کمکها اطلاعاتى و جاسوسى آمريکا به عراق در طول جنگ بود و در سال 1981 هواپيماهاى آوا کسى را در اختيار عربستان قرار داد که اخبار و تحرکات نيروهاى ايرانى را در اختيار عراق قرار مىداد. خود صدام حسين نيز شخصاً به اين امر اشاره کرده است.(10)
شدت اين حمايتها تا آنجا بود که بعد از جنگ بسيارى از مقامات آمريکايى به حمايت علنى آمريکا از عراق اشاره کردند به عنوان مثال جورج بوش پدر اعلام کرد که «ما براى مقابله با بنياد گرايى اسلامى ناچار شديم از عراق در جنگ عليه ايران حمايت کنيم.»
4- تقويت کشورهاى دوست و متحد آمريکا در منطقه: با پيروزى انقلاب اسلامى ايران، آمريکا براى اينکه از متحدان قديمى خود در منطقه حمايت کند. پشتيبانى از اين کشورها را افزايش داد و در راستاى مهار انقلاب، لابى کشورهاى عربى در واشنگتن خواهان افزايش توان دفاعى کشورهاى شوراى همکارى خليج فارس و حمايت از عراق در طول جنگ با ايران شدند.
آمريکا معتقد بود که صدور انقلاب ايران، منجر به عدم ثبات ديگر دولتهاى خليج فارس و متحدين منطقهاىاش مىشود. بدين منظور «ريچارد مورفي» معاون وقت وزير خارجه آمريکا در سال 1984 گفت که آمريکا اجازه نمىدهد که رژيمهاى عربى خاورميانه توسط ايران بىثابت شوند و ايران دوستان منطقهاى آمريکا را تهديد کند. بنابراين تقويت اين کشورها در راستاى سد نفوذ انقلاب اسلامى ايران در دستور کار ديپلماسى آمريکا قرار گرفت و در پى آن واشنگتن شروع به تقويت نظامى کشورهاى منطقه خليج فارس و خراب کردن رابطه ايران با کشورهاى منطقه پرداخت. آمريکا سعى کرد خطر ايران را جايگزين خطر اسرائيل در منطقه کند.
بوش پدر
بوش پدر قتى که رهبرى ائتلاف 40 کشور را در بيرون راندن عراق از کويت بر عهده گرفت و در اين زمان بود که او، نظم نوين جهانى خود را مطرح کرد. در اين نظم نوين برقرارى عدالت و جهانى مبتنى بر حاکميت قانون و ارزشهاى آمريکايي، چند جانبه گرايى و اهميت سازمان ملل متحد در تنظيم قواعد جهاني، از اصول مهم شمرده شد. در اين ارتباط مبارزه با انقلاب اسلامى ايران نيز در چارچوب اين نظم نوين مىگنجد و شعار بوش پدر ادامه همان سياست کارتر و ريکان براى مهار انقلاب اسلامى بود و در اين دوره اقدامات جدى و آشکارى براى مسدود کردن نفوذ انقلاب اسلامى از سوى آمريکا ديده نشد.
کلينتون
با پيروزى بيل کلينتون از حزب دموکرات در انتخابات رياست جمهورى آمريکا رويکرد کمک به دموکراسي، توسعه بازار آزاد، گسترش دموکراسى و ارزشهاى آمريکايى در قالب استراتژى «گسترش» آنتونى ليک و مداخلهگرايى آمريکا در بحرانهاى بينالمللى تبديل به اصول سياست خارجى اين کشور شد.
در اين دوره سياست خارجى کلينتون در راستاى مهار و نفوذ انقلاب ايران و منزوى کردن ايران در عرصه بينالمللى و منطقهاى تدوين شد. مهمترين اين سياستها، جلوگيرى از شرکت ايران در ترتيبات امنيت منطقهاى (پيمان 6+2)، تقويت دوستان منطقهاى و درنهايت مىتوان به مهار دوگانه ايران و عراق اشاره کرد.
هدف از سياست مهار دوگانه محاصره اقتصادى و تکنولوژيک ايران و عراق و انزواى بينالمللى دو کشور و جلوگيرى از کنترل منطقه توسط ايران و عراق به سود اسرائيل و کشورهاى محافظه کار عرب بود.همزمان با قانون مهار دو گانه، قانون «داماتو» يا تحريک ايران و ليبى نيز به تصويب مقامات آمريکا رسيد. کلينتون دلايل آمريکا را براى اتخاذ اين تصميم به اين شرح اعلام کرد.
1- فعاليتهاى تروريستى ايران عامل تهديد کننده صلح و امنيت تمام ملتهاست!؟
2- استراتژى حمايت از تروريسم بينالملل از جمله حمايت از فعالتيهايى که صلح خاورميانه را به مخاطره مىاندازد!؟
3- تلاش ايران براى دستيابى به سلاحهاى کشتار جمعي!؟
علاوه بر اين دو قانون آمريکا در دوران کلينتون اقداماتى را براى منزوى کردن و مهار انقلاب اسلامى ايران انجام داده است.
از جمله مىتوان به مخالفت بااحداث خط لوله انتقال نفت آسياى مرکزى از ايران، مخالفت با مشارکت ايران در کنسرسيوم بين المللى استخراج نفت جمهورى آذربايجان و واگذارى سهم ايران به ترکيه، محدود کردن اعطاى وام موسسات بينالمللى از جمله بانک جهانى به ايران، فشار به کشورهاى اروپايى براى ممانعت از سرمايه گذارى در ايران، اختصاص مبلغ 20 ميليون دلار براى براندازى جمهورى اسلامى ايران در دسامبر 1995 توسط بنوت گينگر بچ رئيس مجلس نمايندگان آمريکا و ... اشاره کرد.
اما اين اقدامات و سياستها با شکست مواجه شد و بسيارى از شرکتهاى اروپايى آنها را ناديده گرفتند و در ايران سرمايهگذارى کردند.آمريکا در اين دوره کار مهار ايران را به جاى رساند که بودجه خاصى براى آن اختصاص داد. ولى دريغ از اينکه اينگونه تهديدات و تحريمها به جزء کمک به خود اتکاى و رشد و پيشرفت ايران سودى براى آمريکا ندارد.
جورج بوش پسر
سياست آمريکا در اين دوره در قبال ايران بيش از همه چيز تحت تاثير دو چيز قرار داشت، يکى حادثه يازده سپتامبر 2001 و ديگرى قدرت يافتن نو محافظه کاران در دولت و گرفتن پستهاى کليدى دولت جورج بوش پسر است.
جمهورى اسلامى ايران به عنوان کشورى که طى دو دهه هدف بيشترين حملات از جانب آمريکا قرار گرفته بود از سوى نو محافظه کاران حاکم بر آمريکا مورد شديدترين انتقادها و حملات قرار گرفت. در اين ميان ايران متهم به حمايت از تروريسم، دستيابى به سلاحهاى کشتار جمعي، حمايت از القاعده و مانع تراشى در روند صلح خاورميانه شد. به دنبال اين امر، بوش، ايران را به همراه عراق و کره شمالى در ليست محور شرارت خود قرار داد.
«ديک چني» معاون رئيس جمهور آمريکا نيز ايران را از مهمترين موارد اتهامى امريکا به ايران بعد از 11 سپتامبر مىباشد. اين موضوع از جانب مقامات آمريکا چنين تلقى مىشد که ايران در حال دستيابى به سلاحهاى کشتار جمعى است و اين امر عالم بر هم زننده صلح و ثبات تلقى مىشود. نو محافظه کاران چنين ادعا مىکردند که ايران با توليد سلاحهاى هستهاى و موشکهايى که در اختيار دارد مىتواند اروپا و اسرائيل را مورد حمله قرار دهد. در اين راستا آنها تمام تلاش خود را براى ناکامى در اجراى دستيابى به انرژى صلح آميز هستهاى و ارجاع پرونده ايران به شوراى امنيت به کار گرفتند. پرونده ايران به شوراى امنيت رفت و تا به حال دو قطعنامه عليه ايران صارد شده ولى ايران طبق مقررات آژانس به فعاليتها خود ادامه مىدهد. نو محافظه کاران عمدهترن دليل براى تغيير رژيم ايران را در دستيابى به سلاحهاى کشتار جمعى (بدون ارائه هيچ سندي) عنوان مىکنند و معتقدند در اين رابطه نبايد هيچ معاملهاى با ايران انجام گيرد.
در راستاى تغيير رژيم حمايت از عناصر و نيروهاى سلطنت طلب خارج از کشور نيز از اولويتهاى سياست آمريکا در قبال ايران است. براى اين منظور مبلغ 50 ميليون دلار براى براندازى يا کمک به ايستگاههاى راديو و تلويزيون فارسى زبان در آمريکا اختصاص داده شد.
گروه ديگر از نو محافظه کاران از جمله کاندوليزارايس وزير خارجه آمريکا بر سياست هويچ و چماق و جنگ نرم تاکيد مىکنند. برژينسکى از اعضاء شوراى روابط خارجى آمريکا سياست هويچ و چماق را به عنوان تئورى بنيادين سياست خارجى آمريکا در قرن گذشته در قبال ايران مناسب مىداند. در حال حاضر آمريکا در صدد القاى اين نظريه است که دولت محمود احمدىنژاد خطر عمدهاى براى منافع غرب و کشورهاى منطقه است. بنابراين درصدد انزواى بينالمللى ايران است. اما با پيروزى ائتلاف يکپارچه عراق در انتخابات پارلمانى اين کشور، پيروزى حماس در فلسطين، راه يافتن اخوان مسلمين مصربه مجلس اين کشور مىتوان گفت که اقدامات آمريکا در مهار انقلاب ايران به شکست گراييده است و دولت جمهورى اسلامى ايران نيز با ادامه بر سياست تنش زدايى و اعتمادسازى در روابط بينالملل و افزايش ظرفيت داخلى نظام با بهبود وضع معيشتى مردم و حل مشکلات اقتصادى مىتواند توطئههاى واشنگتن را با شکست مواجه سازد.
پانوشتها
1- يوناه الکساندر والى نانز، تاريخ مستند روابط دو جانبه ايران و ايالات متحده آمريکا، ترجمه سعيده لطفيان و احمد صادقى نشر قومى 1378 ص 230
2- فصلنامه علوم سياسي، شماره 16، مقاله ايران و امنيت ملى دکتر مصطفى ملکوتيان ص 182
3- حسين فردوست، ظهور و سقوط پهلوى تهران انتشارات اطلاعات 1370 ج 2 ص 275
4- عبدالرضا هوشنگ مهدوي، تاريخ روابط خارجى ايران، تهران نشر اميرکبير 1368 ص 160
5- محمود طلوعي، پدر و پسر، ناگفتهها از زندگى و روزگار پهلوى ص 817
6- على محسني، ويژگيهاى منحصر به فرد انقلاب اسلامى ايران، تهارن، دفتر مطالعات و بررسىهاى سياسى سازمان تبليغات اسلامى 1376 ص 97
7- همان ص 89
8- محمدرضا حافظ نيا، خليج فارس و نقش استراتژيک تنگه هرمز، تهران نثر سمت 1371 ص 106
9- على محسني، پيشين ص 90
10- مقصود رنجبرف ملاحظات امنيتى در سياست خارجى ايران، تهران پژوهشکده مطالعات راهبردى 1378 ص 182