کلید واشنگتن در تهران است

ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه صبح ۱۳ آبان ۱۳۵۸ گروهی از دانشجویان پیرو خط امام که در خیابان در حال شعار دادن و رفتن به سمت دانشگاه تهران بودند، هنگامی که جلوی در اصلی سفارت آمریکا رسیدند، مسیر خود را تغییر دادند و سفارت آمریکا را تسخیر کردند.
این حرکت، نخست ایران را و سپس دنیا را تکان داد تا همگان بدانند انقلاب اسلامی چیزی بیشتر از سقوط نظام سلطنتی در ایران را مطالبه می‌کند و خواهان برقراری عدالت و برابری جهانی و حذف خوی استکباری و خصلت ابلیسی ابرقدرت‌های شرق و غرب است. چیزی که شاید بتوان آن را تغییر وضعیت کشورهای مظلوم و ارتقای امنیتی و سیاسی آنها در ساختار قطب‌بندی‌شده ‌دنیا دانست.
از رهگذر چنین اثرات و پیامدهای چنین تحولاتی بود که همیلتون جردن، رئیس ستاد انتخاباتی جیمی کارتر در سال ۱۹۸۰ گفت: «برای من روشن بود که کلید انتخابات در دست کسان دیگری در آن سوی دنیاست که تصمیم و عمل‌شان تا آخرین لحظه قابل پیش‌بینی نیست، کارتر در هواپیما به من گفت: عجیب است که سرنوشت انتخابات ریاست‌جمهوری کشور بزرگ ما نه در شیکاگو یا نیویورک بلکه در تهران تعیین می‌شود.»
و این آغاز تحولاتی بود که بسیاری از متغیرها و معادلات جهانی را دگرگون ساخت و ابرقدرت‌ها را مجبور کرد تا به تغییرات سیاسی دنیا تن دهند و در برابر خواست ملت‌ها سر فرود آورند. اگرچه سیاستمداران آمریکایی ۱۰ روز پس از این حادثه با تصویب قطعنامه‌ای در کنگره به بلوکه کردن اموال ایران و تحریم اقتصادی روی آوردند ولی هرگز نتوانستند تبختر فروشکسته خود را بازسازی کنند. مخصوصا وقتی دسته دسته اوراق سازمان سیا در تهران منتشر شد، جهان مات و مبهوت ماند زیرا اطلاعات اسناد سیا در تهران بسی بیشتر و فراتر از ایران را در برمی‌گرفت و عملا نبض فرماندهی سیا در منطقه قطع شده بود.
اسنادی که هنوز پس از گذشت ۳۱سال ورودشان به خاک آمریکا جرم محسوب می‌شود! و دارنده آن مجرم!اسنادی به غایت آموزنده برای همه کسانی که تصور می‌کردند آمریکا یعنی همین دستکش مخملی نه دست چدنی و هنوز هم خام‌دستانه هستند کسانی که تصوری چنین دارند و خوی استکباری آنان را نمی‌بینند یا نمی‌خواهند ببینند. «مایکل لدین» که در زمان رونالد ریگان از دست‌اندرکاران ایران‌کنترا بود و سابقه مشاوره امنیت ملی آمریکا را نیز دارد در کتابی تحت عنوان «بمب ساعتی ایران» رسما آورده است: «ما خواهان ثبات در ایران، عراق، سوریه، لبنان و حتی عربستان سعودی نیستیم… سوال اصلی نه لزوم یا عدم لزوم بی‌ثباتی در این کشورها ‌که چگونگی ایجاد بی‌ثباتی است.» هم او در جایی دیگر و در آوریل ۲۰۰۳ گفته است: «هر ۱۰ سال یک بار، یا چیزی شبیه به این، آمریکا باید به یک کشور کوچک آشغالی بند کند و پرتش کند سینه دیوار فقط برای آنکه در دنیا نشان دهد که ما با کسی شوخی نداریم.» تزی که آمریکا با اشغال افغانستان و عراق نشان داد برایش هزینه می‌کند حتی اگر به گفته استیگلیتز، برنده نوبل اقتصادی، هزینه‌اش از سه تریلیون دلار هم بیشتر شود. هزینه هیمنه فرو ریخته آمریکا را باید کشورهای ضعیف بدهند تا آمریکاییان بتوانند همچنان به دنیا فخر غرور نداشته خود را بفروشند.
از این جهت است که ایستادگی در برابر امپریالیستی چون آمریکا برای همه کشورهای مستقل دنیا حاوی پیام دیگری بوده و هست و اینچنین است که ایران خود یک تنه توانسته سهم قابل توجهی در معادلات منطقه را به واسطه همین استقلالی که از رهگذر انقلاب دوم (۱۳ آبان) به‌وجود آمد، از آن خود سازد. حضوری آنچنان موثر و فراگیر و دقیق که بدون ایران و بدون خواست این کشور، بسیاری از معادلات منطقه، بی‌فرجام یا بدسرانجام خواهد شد.
اما آمریکاییان گویی حافظه تاریخی ندارند و نمی‌دانند لااقل با ملت ایران نمی‌توانند از موضع قدرقدرتی به مکالمه بپردازند و به همین دلیل مدام روش‌های پوسیده را آزمایش می‌کنند و شکست می‌خورند. روزی که این روش تغییر کند، آمریکا نیز تغییر خواهد کرد، آن وقت باب مکالمه گشوده خواهد شد.