نقش آمریکا و تشویق و تحریک عراق به آغاز جنگ تحمیلی

آمریکا که رژیم بعثی عراق را به نیابت خود برای انجام طرح تجاوز گسترده نظامی برگزید؛ مدتی در این اندیشه بود که آیا اول کودتا را انجام دهد و یا حمله نظامی را از طریق عراق عملی کند؟ سرانجام، پس از سفر بنی عامری به پاریس در اسفندماه1358، به گفته یکی از سران کودتای نوژه، طرح حمله عراق در ”تقدم“ قرار گرفت و ”تقدم1“ به کودتا داده شد.2
”برژینسکی“ مشاور امنیت ملی کارتر، برای زمینه سازی و اطلاع از وضع عراق برای شروع جنگ، سفرهای محرمانه مکرری به بغداد کرد. مجله ”ژورنال استریت“ مورخ هشتم فوریه1980 (نوزدهم بهمن1358) یکی از این سفرهای محرمانه را فاش ساخت و تایمز لندن مورخ17 ژوئن1980 (27خرداد1359) به ملاقات برژینسکی و صدام حسین اشاره کرد. در یکی از این گزارشات آمده است:
”برژینسکی پس از سفر محرمانه خود به بغداد در اوایل سال جاری (1980) در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: ما تضاد قابل ملاحظه ای بین ایالات متحده و عراق نمی بینیم، ما معتقدیم عراق که تصمیم به استقلال دارد در آرزوی امنیت خلیج عربی است و تصور نمی کنیم که روابط آمریکا و عراق سست گردد.»3
”کنت تیمرمن“ نیز در کتاب خود در این باره می نویسد: «به نوشته نیویورک تایمز و اظهارات یک ایرانی مقیم خارج از کشور، برژینسکی به امان پایتخت اردن رفت و با رهبر عراق در نخستین هفته ماه ژوییه1980 (اواسط تیرماه1359) به طور محرمانه دیدار کرد. به نوشته این روزنامه، هدف از این دیدار بحث و مذاکره پیرامون راه های هماهنگ کردن فعالیت های آمریکا و عراق و مخالفت با سیاست های ایران بود.»4
وی در قسمت دیگری در همین باره می گوید: «در هر حال برژینسکی در سفری به اردن با مالک حسین دیدار نمود و احتمال دارد با یکی از فرستادگان بلند مرتبه عراقی، در مورد احتمال وقوع جنگی بین ایران و عراق، و نظر آمریکا در این باره مذاکره کرده باشد. در بغداد چنان دیداری به منزله چراغ سبز آمریکا به عراق در مورد جنگ با ایران تلقی شد. ”گری سیک“ مشاور پیشین برژینسکی در مصاحبه ای گفت: « شکی در این باره نبود که قلب برژینسکی برای کدام طرف می طپد.»
انقلاب اسلامی منافع آمریکا در منطقه را تهدید می کرد و یک عراق قدرتمند می توانست جلوی آرزوهای توسعه طلبانه[آیت الله] خمینی را سد کند. برژینسکی عمداً این تلقی را در صدام به وجود آورد که آمریکا در مورد تهاجم عراق به ایران به او چراغ سبز داده است چون هیچ چراغ قرمز آشکاری در مورد تهاجم به صدام نشان داده نشد.5
این نویسنده در ادامه مطلب می گوید: «از نظر یک استراتژیک سرسخت مثل برژینسکی، این یک اقدام خطیر بود که به ریسک کردنش می ارزید. خاصه اینکه مسأله گروگان ها در تهران هنوز حل نشده بود و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هم در ماه نوامبر در پیش بود.»6
مسأله تحریک و تشویق عراق به حمله به ایران توسط آمریکا؛ موضوعی است که در کتابها و نشریات گوناگون در کشورهای دیگر نیز به آن تصریح شده است از جمله مجله ”العالم“ می نویسد:
«آمریکا دوبار به طور مستقیم راه نظامی برخورد با ایران را برگزیده بود. ابتدا با تحریک عراق برای حمله به ایران و سپس در اواخر جنگ ایران و عراق، با زدن سکوهای نفتی ایران.»7
”جولیتو کیه زا“ نیز در کتاب خود ”تهاجم کارتر و وقایع پشت پرده“ می نویسد:
«آمریکا در تحریک و تشویق کشورهای هم مرز ایران- در وهله ی نخست عراق- برای یک تهاجم نظامی علیه این کشور کوشش های فراوانی کرده است.»8
”ویلیام لیمن“ نیز که از مفسرین برنامه های تلویزیونی آمریکا می باشد، در برنامه تلویزیونی در تاریخ شانزدهم فوریه 1993 می گوید:
«پرهزینه ترین طرح مشترک آمریکا- عربستان، مربوط به کوشش برای مهارکردن انقلاب ایران بود و صدام حسین وسیله انجام این مقصود گردید».
”کنت تیمرمن“ نیز در این مصاحبه می گوید:
«در تابستان 1980 عراقی ها علاقمند بودند موافقت آمریکا را برای حمله شان به ایران کسب کنند. آنها وزیر خارجه خود را به عربستان و اردن فرستادند تا با مقامات آمریکایی مذاکره کند و اطمینان یابد که آمریکا مخالف حمله عراق به ایران نیست. طبعاً آمریکا مخالفتی نداشت.»
”لیمن“ نیز در ادامه همین برنامه در رابطه با مطلب فوق می گوید:
” در پنجم اوت1980(چهاردهم مرداد1359)، صدام حسین یک سفر رسمی به عربستان کرد و دولت سعودی را از قصد خود برای حمله به ایران آگاه نمود. شش هفته بعد، نیروهای عراقی حمله را آغاز نمودند.»9
اما چرا در بین کشورهای همسایه، عراق برای این تجاوز انتخاب شد؟
عراق تنها کشوری در منطقه بود که می توانست به دلایل زیر، به این طرح شیطانی جواب مساعد دهد:
1- موقعیت جغرافیایی این سرزمین به عنوان حایل میان ایران و کشورهای عربی.
2- جمعیت مناسب.3- داشتن ارتش قوی.4- اقتصاد نسبتاً منسجم.5- عامل عربیت.6- داشتن یک رابطه دوستانه با شوروی.7- وجود یک فرد خشن و فرصت طلب در رهبری آن.8- تخاصمات تاریخی ایران و عراق که عراق را قادر و تشویق به این تجاوز کرد.
با توجه به زمینه های فوق، عراق که درصدد بود تا مقام ممتاز را در جهان عرب به دست آورد، بهترین فرصت را به زعم خود در یک جنگ ”عربی-مجوسی“ یافت.10
کارتر نیز طی یک سخنرانی در لوس آنجلس، به طور غیرمستقیم بهره هایی را که انتظار داشت از حمله ی عراق به ایران عایدش گردد به این ترتیب بیان می کند:
«امیدوارم که به دنبال جنگ عراق با ایران، آزاد کردن گروگان های آمریکایی سرعت یابد و ایران از این جنگ درس عبرتی گرفته باشد که تا چه حد صلح و آرامش و یک اقتصاد قوی برای هر کشور لازم است... آمریکا انتظار دارد که جنگ ایران و عراق، کشور ایران را نیازمند وسایل یدکی نماید و در نتیجه آن کشور جهت رفع نیاز خود، شرایط آمریکا را مبنی بر آزادی گروگان ها بپذیرد.» هنری کسینجر نیز در مصاحبه خود با خبرنگاران در بیست و هشتم سپتامبر1980 (7/7/1359) اعلام کرد که جنگ ایران و عراق به آزادی گروگان ها کمک می کند و وی انتظار دارد گروگان ها به زودی آزاد شوند.»11
جهت اینکه مشخص شود آمریکا از چه زمانی در فکر طراحی حمله ی عراق به ایران بوده است، به اسناد زیر توجه شود:
در یک سند با طبقه بندی ”خیلی محرمانه“ که سفارت آمریکا در تهران در زمان روی کارآمدن بختیار در زمستان سال1357 تهیه کرده، چنین آمده است:
«احتمال ضعیفی برای حمله به ایران توسط یک قدرت خارجی وجود دارد. بی ثباتی مداوم جوی را به وجود می آورد که در آن چنین اقدامی را وسوسه می کند. افغانستان هنوز در راه انقلاب خود مشکلاتی دارد. پاکستان، عربستان سعودی و امارات از نظر نظامی خیلی ضعیف هستند که چنان اهداف جاه طلبانه ای را داشته باشند. شوروی به علت نقشش به عنوان یک قدرت بزرگ، احتمالاً به جز در حمایت یک دولت مارکسیست در ایران حرکت دیگری نخواهد کرد. عراق به عنوان بزرگترین تهدید برای ایران باقی می ماند. البته اگر تخاصمات جهانی را از نظر دور بداریم . حمله از طرف عراق احتمالا محدود به مناطق نفت خیز به عنوان یک هدف خواهد بود. تصمیم برای اقدام به چنین حمله ای مستلزم یک ارتش ضعیف شده در ایران و داشتن دلیل دنیاپسند است.»12
یکی از نظامیان سابق ایرانی به نام سرتیپ جمید شیرازی، طبق برخی از اسناد بدست آمده از سفارت آمریکا، در طی مسافرتی به هنگ کنگ با آمریکایی ها تماس می گیرد و پس از یک سری ملاقات ها قبول می کند که به عنوان یک عامل اطلاعاتی برای ”سیا“ کار کند.
مشارالیه پیش بینی می کند که بتواند در نیروی هوایی ایران پست مهمی بگیرد و به همین دلیل آمریکایی ها برای آموزش و توجیه وی تلاش زیادی می کنند. ”سیا“ از وی خواهان اطلاعاتی در مورد موقعیت نیروی هوایی ایران و مقایسه آن با نیروهای هوایی عراق، آمادگی هواپیمایی جنگی و روحیه خلبان ها، ”طرح جدید دفاع هوایی ایران در مقابل حمله احتمالی عراق “و... می شود و با توجه به این نیازها وی را ترغیب به گرفتن شغلی در نیروی هوایی می کند.»13
در چند سند دیگر در مورد یکی دیگر از نظامیان سابق به نام سرهنگ هاشم کام بخش با اسم رمز (اس.دی.تندرا-1) مطالب جالبی به چشم می خورد.وی در پی مسافرتی که به همراه خانواده اش به ایتالیا داشته است، در چهاردهم شهریورماه1358 به سفارت آمریکا در رم مراجعه می نماید و خود را ”آماده خدمت به آمریکایی ها“ اعلام می کند. قرارگاه سیا در رم با ستاد مرکزی ”سیا“ در خصوص سوابق وی شروع به تحقیق می نماید و به عنوان شروع از او درخواست اطلاعاتی در خصوص ادامه قرارداد خرید زیردریایی از آلمان غربی و ناوچه از هلند و هم چنین اطلاعاتی در مورد ”آمادگی های رزمی نیروهای مسلح ایران در قبال حمله به عراق“ می کند. در پی یک سلسله تماس و کاوش در ویژگی های روانی و خصوصیات فردی این شخص و سوابق کاری و هم چنین دسترسی های وی به اطلاعات، ”سیا“ برای شناسایی سرهنگ های درجه دوم که هسته رهبری آتی ارتش را به عهده می گرفتند، علاقمند به استخدام وی می گردد.14
با توجه به زمینه سازی هایی که از سال1358 صورت پذیرفته بود، عراق در روز بیست و یکم سپتامبر1980(31/6/1359)، به طور ناگهانی و بدون هیچ اخطاری به ایران حمله کرد.15 البته دولت عراق در هفدهم سپتامبر عهدنامه مرزی و حسن همجواری1975 با ایران را به طور یک جانبه لغو و سپس در روز بیست و یکم سپتامبر از زمین و هوا و دریا به ایران حمله کرده و به این ترتیب جنگ بین دو کشور آغاز شد.16 «صدام در این خطا به سر می برد که به خاطر وقوع انقلاب، نیروهای دفاعی ایران آن چنان آشفته هستند که وی می تواند خاک ایران را طی نبردی بدون دردسر و برق آسا فتح کند. این یکی از بزرگترین اشتباهات وی در محاسبه برنامه هایش بود، اما این درست نیست که بگوییم کسی او را در رسیدن به این محاسبه ی خطا کمک نکرد. در جلسه ای که چهاردهم ماه قبل از حمله در بغداد برگزار شد، صدام به ملک حسین پادشاه اردن و همچنین ولیعهد کویت گفت که چه نقشه ای در سر دارد...
صدام هم چنین در ماه اوت به ریاض رفت تا با خالد پادشاه عربستان ملاقات کرده و از پشتیبانی او از جنگ و تعهدش به ارایه کمک مالی مطمئن شود... سعودی ها آن قدر محتاط بودند که بدون مشورت با واشنگتن، خود را به عنوان پشتیبان در جنگ قریب الوقوع درگیر نکنند. گزارش سعودی ها حاکی از آن است که نماینده واشنگتن یعنی برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، نسبت به برنامه اشتیاق نشان داده است. در همان هنگام، اردشیر زاهدی سفیر سابق شاه در واشنکتن، در تماس نزدیک با عراقی ها بود (تعداد زیادی از مقامات برجسته رژیم سابق ایران در بغداد به سر می بردند).
آن طور که گری سیک معاون برژینسکی در زمینه مسایل ایران اظهار می دارد، برژینسکی معتقد بود که ”ایران باید از همه طرف تنبیه شود». برژینسکی علناً اظهار داشت که چنانچه عراق علیه ایران اقدامی کند، وی اعتنایی نخواهد کرد.
اما ایالات متحده کارهایی فراتر از تشویق صدام برای حمله به ایران انجام داد. به گفته منابع وابسته به دولت سعودی و سازمان ملل متحد، عراقی ها اطلاعاتی در مورد اوضاع دفاعی آشفته ایران دریافت کردند که توسط آمریکا و از طریق دولت سعودی به آنها رد شده بود.»17
عراقی ها بر پایه اطلاعات دریافتی از سوی عناصر فراری از ایران، به ویژه عناصر ضد انقلابی ارتش که با خنثی شدن کودتای نوژه به عراق متواری شده بودند و همچنین اطلاعات دریافتی از آمریکا و عربستان راجع به وضعیت نابسامان سیاسی- نظامی و اقتصادی ایران، تصمیم به تهاجم گرفتند.18
”آنتونی فرانسیس بویل“ نیز در یک بررسی حقوقی از ابعاد جنگ ایران و عراق و نقش آمریکا در آن، می نویسد:
تلاش های آمریکا برای مجازات، انزوا، و تضعیف حکومت[امام] خمینی به دلیل بحران گروگان گیری، زمینه ای را به راحتی برای عراق فراهم آورد که در سپتامبر1980 به ایران هجوم ببرد.19
در طی جنگ نیز استراتژی کارتر بر این استوار بود که ایران را از دریافت اسلحه و به ویژه قطعات یدکی سلاح های ساخت ایالات متحده محروم نگه دارد تا مجبور شود گروگان ها را آزاد کند. وی امیدوار بود این کار قبل از آنکه مردم در ماه نوامبر به پای صندوق های رأی بروند انجام شود. اما نقشه تشویق صدام حسین به جنگ (به منظور تحت فشار گذاشتن ایران) نتیجه دلخواه کارتر را به بار نیاورد و ریگان انتخابات را برد.20
حال به بررسی اهداف تجاوزگرانه رژیم بعث عراق از به راه انداختن جنگ علیه ایران می پردازیم.

اهداف عراق از این تجاوز را می توان چنین برشمرد:

1- براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران:
یکی از نویسندگان آمریکایی به نام ”سیمون هندرسون“ در کتاب خود در این باره می نویسد: هدف صدام آن بود که رژیم جدیدی در تهران بر سر کار آورند. این استراتژی بر این تصور استوار بود که مردم ایران به مجرد آنکه ببینند آلترناتیو دیگری وجود دارد، حکومت اسلامی آیت الله خمینی را سرنگون خواهند کرد. تصور صدام از انتخاب ایرانی ها نامشخص است اما احتمالاً وی انتظار داشت که مردم ایران از برخی مخالفین سیاسی لیبرال که توسط باقی مانده های افسران ارتش شاه حمایت می شدند، پشتیبانی کنند.21
”طه یاسین رمضان“ معاون نخست وزیر عراق نیز در مصاحبه با روزنامه ”الثوره“ ارگان حزب بعث، در اواخر دی ماه1360 گفت: «ما به این نکته تأکید می کنیم که جنگ به پایان نخواهد رسید مگر اینکه رژیم حاکم بر ایران به طور کلی منهدم شود. زیرا اختلافات اساسی بر سر چندصد کیلومتر زمین یا نصف شط العرب و... نیست. بنابراین جنگ با ایران یک جنگ مرزی نیست که بتوان آن را به تعویق انداخت، بلکه در حقیقت یک جنگ سرنوشت است.

2- تجزیه ایران و ایجاد یک کشور بزرگ عربی تحت رهبری حزب بعث عراق:
”هندرسون“ در این باره می نویسد: هنگامی که نیروهای صدام به جنوب غربی ایران نفوذ کردند، خوزستان را به امید آنکه جزیی از خاک عراق شود، ”عربستان“ نامیدند.22
”صدام حسین“ طی مصاحبه ای در نوزدهم ژانویه1981 (29دی1359) اظهار داشت:
«در ایران پنج ملیت مختلف وجود دارد که باید به آنها نوعی از خود مختاری داده شود. ما از برادران خود در عربستان دفاع می کنیم.»23
رادیو آمریکا نیز در چهاردهم نوامبر1990 طی گفتاری اظهار داشت:
«هنگامی که صدام حسین دیکتاتور عراق، در سال1980 به ایران تجاوز کرد مدعی بود که می خواهد ناحیه ای را که او عربستان نامید پس بگیرد. این ناحیه از جمله شامل آبراه شط العرب می شد که به خلیج فارس می ریزد.»24
برخی اسناد و گزارشات، طرح مزبور را به طور واضح تری توضیح می دهند:
«قرار بود ارتش عراق با کمک شاپور بختیار و غلامعلی اویسی، ظرف مدت یک هفته استان خوزستان را به اشغال خود درآورند و سپس ”جمهوری آزاد ایران“ را تحت رهبری بختیار تشکیل دهند. پایتخت جمهوری جدید نیز می بایست شهر اهواز باشد. کردستان ایران نیز پس از اشغال، به این جمهوری ملحق می شد. طبق این طرح، پس از گذشت یک دوره، خوزستان به طور رسمی ضمیمه عراق می گردید.»25

3- ایفای نقش ژاندارم غرب در منطقه:
دو ماه پس از سرنگونی شاه در ایران، جلسات متعدد و کاملاً محرمانه ای بین سران حزب بعث در بغداد تشکیل شد که در پایان منجر به صدور بخشنامه ای ”به کلی سری“ خطاب به رهبران و سران آن حزب گردید. در این بخشنامه، پس از تحلیل رژیم سرنگون شده پهلوی و اشاره به روابط آن با آمریکا و نقش شاه در دفاع از منافع غرب و ژاندارمری خلیج فارس، تأکید شده بود که با فروریختن نظام شاهنشاهی و در هم پاشیدن ارتش و تأسیسات اصلی آنها، ایران قادر به انجام نقشی که تاکنون به عهده داشته نخواهد بود و بنابراین تنها کشوری که می تواند با استفاده از این موقعیت خلأ ایجاد شده را پر کرده و در مورد مسایل امنیت خلیج فارس نقش اساسی ایفا کند عراق است و این کار باید با برنامه ریزی، دقت، سرعت، و مداومت کامل انجام گیرد... همین بخشنامه می افزود: به عقیده ی حزب بعث، برای ایجاد یک موقعیت ژئوپولتیک جدید به وسیله ی عراق، زمینه از هر جهت فراهم است. لذا به منظور شناسایی این موقعیت جدید توسط دنیای غرب، حمله نظامی به ایران، با وارد کردن یک ضربه مؤثر، که بنا به ارزیابی آنها به شکست ایران منتهی می شود، لازم می باشد.26
یکی از نشریات آمریکایی نیز در سال1359 به نقش ژاندارمری عراق به نفع غرب اشاره کرده و می نویسد:
«حکومت کارتر، عراق را به عنوان یک مانع قدرتمند در برابر انقلاب اسلامی و به عنوان ثبات آور در خلیج فارس، مدنظر قرار می دهد. برای حکومت کارتر، عراق و صدام حسین اکنون به عنوان حافظان عربستان سعودی و نفت آن محسوب می گردند.»27
”برژینسکی“ نیز در سال1980 (1359) صدام را نیروی متعادل کننده انقلاب ایران، و به عنوان قدرتی تلقی می کرد که منافع توسعه طلبی شوروی در منطقه است.28

4- رهبری جهان عرب
”کنت تیمرمن“ در کتاب ”ناگفته های جنگ عراق با ایران“ می نویسد:
”صدام حسین معتقد بود که اگر آمریکا نقش عراق را به عنوان کنترل کننده ایران تندرور و بنیادگرا بپذیرد، او رهبر مقبول دنیای عرب خواهد شد و به هدف های جاه طلبانه اش خواهد رسید.»29
اما پس از خاتمه جنگ ایران و عراق، ماجرای اشغال کویت توسط عراق و حوادث جنگ دوم خلیج فارس باعث گردید که صدام نه تنها موقعیت رهبری جهان عرب را نداشته باشد، بلکه منفور اکثریت حکومت های عربی نیز واقع گردد.
امام خمینی (ره) طی سخنانی در مورد علت حمله ی عراق به ایران می فرمایند:
«صدام گمان می کرد که با یک مملکت آشفته که منزوی شده است و همه دولت ها به او پشت کرده اند یا او را در فشار اقتصادی گذاشته اند، طرف شده است. و ما نه قوای نظامی داریم و نه انتظامی و نه ساز و برگ جهاد و جنگ. او کمان می کرد با چند ساعت تهران را فتح خواهد کرد. او غافل از خدا بود.»30
ایشان در یک سخنرانی دیگر نیز می فرمایند:
«از اول هم که صدام وارد این هجوم شد، بازیش دادند... حب شیطانی خودش هم بود. آمریکا هم بازیش داد که ایران دیگری چیزی ندارد. ارتشش که از بین رفت و پاسدارها هم که چیزی نیستند و مردم دیگر هم که اصلاً کاری به این حرف ها ندارند. تو بیا ایران را بگیر، نفت ایران مال تو... منطقه را تو بگیر، همه منطقه مال تو. یک همچو حرف هایی زدند و کلاه سرش گذاشتند. این بدبخت هم از آنها گول خورد و حمله کرد به ایران و هیچ یک از اینها ایران را نمی شناختند، یعنی خیال می کردند ایران مثل زمان سابق است.»31
رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای، نیز در هنگام تصدی پست ریاست جمهوری، در طی یک سخنرانی در سال 1367 پس از پذیرش قطعنامه598 از سوی ایران سخنانی به این شرح ایراد کردند:
«تجاوز نظامی عراق علیه ایران در موقعیتی بسیار حساس اتفاق افتاد، هر چند که تحلیل گران خارجی در طول این چند سال سعی کردند این تجاوز را به اختلافات مرزی ایران و عراق، اختلافات مذهبی و فرقه ای و امثال آن مرتبط سازند، اما فی الواقع این جنگ علیه انقلاب اسلامی ایران و به منظور واژگون ساختن نظام انقلابی ایران و از بین بردن انقلاب اسلامی سازماندهی شد... در آغاز تجاوز رژیم عراق به ایران، مطالب بسیاری را به وضوح و روشنی در سخنرانی ها و مصاحبه های رییس رژیم حاکم بر عراق و دستیاران وی می توان یافت که آنان سقوط جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار خود داشتند و جای هیچ انکاری را باقی نگذاشتند. آنان به صراحت از ساقط کردن جمهوری اسلامی و جداسازی استان نفت خیز خوزستان از ایران سخن گفتند.
آنان نقشه جغرافیایی ایران و عراق را آن گونه که خود آرزو داشتند، ترسیم و منتشر کردند و هم اکنون این نقشه ها در برخی از کتابهای آنان موجود است. آنها همه چیز را تمام شده می دانستند... این امر که حرکت رژیم عراق حرکتی از پیش طراحی شده بود از ابتدا روشن بود و با گذشت زمان نیز روشن تر شد که این تجاوز با تشویق قدرت های بزرگ، برای نابود کردن انقلابی جوان در این منطقه از جهان، صورت گرفته است.»32

پی نوشت ها:

1- خلیج فارس و مسایل آن، پیشین، ص259
2- کودتای نوژه ،پیشین، ص 64 .
3- همان، ص 65، به نقل از کتاب " جنگ دیرپای خلیج فارس " .
4- کنت آر . تیمر من . " سوداگری مرگ ؛ ناگفته های جنگ عراق با ایران " ، ترجمه احمد
تدین ،( تهران ؛ موسسه خدمات فرهنگی رسا ، 1373) ، ص 165.
5- همان ، ص 166
6- همان ،ص 1367
7- " زمین خوردن مجدد واشنگتن در برابر ایران " ، مجله العالم ، شماره 531، خرداد 1374.
8- جولیتو کیه زا. پیشین، ص135.
9- ”روابط پنهانی ایالات متحده و عربستان سعودی“، ترجمه بهمن همایون، مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره71-72، مرداد و شهریور1372، ص67
10- سید عباس رضوی. ”نگاهی به عوامل ریشه های تجاوز عراق به ایران“، بخش اول، روزنامه اطلاعات، 28/6/1372.
11- یوسف مازندی. پیشین، ص145
12- ایران در انقلاب، پیشین، ص415
13- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام.” توهم براندازی“، (تهران: مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی امریکا، 1367)، ص1
14- همان، ص72
15- Adel Darwish and Gregory Alexander,OP .Cit., P61.
16- اصغر جعفری ولدانی. ”کانونهای بحرانی در خلیج فارس“، (تهران: مؤسسه کیهان. 1371)، ص157
17- Andrew and Leslie Cockburn, OP .Cit., P317-318.
18-” طارق عزیز“ نیز در همان ایام طی مقاله ای در مجله ”الوطن“ اوضاع داخلی ایران را چنین توصیف می کند؛
1- تشتت نیروهای مذهبی 2- تعدد مراکز تصمیم گیری و وجود اختلاف میان رهبران سیاسی و مذهبی. 3- کشمکش میان اقلیت ها و رهبران حاکم، و ناتوانی در حل مشکلات آنها 4- وجود هرج و مرج و ناامنی 5- توقف کارخانه های تولیدی، تزلزل اقتصادی، افزایش بیکاری و نبودن بسیاری از مواد غذایی در بازار. 6- آشفتگی در روابط ایران با کشورهای منطقه و جهان. رک. به: محمد درودیان. ”علل تهاجم و توقف اولیه عراق؛ بررسی نظریه های موجود.“ مجله سیاست دفاعی، تابستان و پاییز1375، ص59.
19- آنتونی فرانسیس بویل. ”سیاست خارجی آمریکا در قبال جنگ ایران و عراق“، پیشین،98 .
20- Andrew and Leslie Cockburn,OP.Cit., P318-319.
21- Simon Henderson. 1991,p 101 .
22- Ibid. p104
23- ”ریشه های تجاوز، توطئه های استکبار“، دفتر امور مطبوعات سپاه، روزنامه جمهوری اسلامی، 11/7/1372
24- محسن صفری. ”ما اعتراف می کنیم.“ (تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1370)، ص34.
25- کانون های بحران در خلیج فارس، پیشین، ص73.
26- دفتر حقوقی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران. ”تحلیلی بر جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران“.
(تهران؛ دفتر حقوقی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران،1361)، ص78.
27- New Republic, May3,1980
28- کنت. آر. تیمرمن. ”سوداگری مرگ؛ ناگفته های جنگ عراق با ایران“. ترجمه احمد تدین.
(تهران؛ مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1373). ص163.
29- صحیفه نور. جلد13، ص124.
30- صحیفه نور، جلد17، ص186.
31- روزنامه جمهوری اسلامی، 30/6/1372.
32- اسناد لانه جاسوسی. جلد 28(خط میانه، 4). ص5.