نگاهی به مقاله سیمور هرش و بازتاب‌های آن

هرش که تفسیر خود را در آستانه آغاز به کار رسمی دولت جدید بوش منتشر کرده، تأکید کرد: نقشه حمله به ایران در پنتاگون تهیه شده و از جمله اسناد فوق محرمانه وزارت دفاع آمریکاست.

متن کامل گزارش
انتخاب مجدد جورج دبلیو. بوش تنها پیروزی او در پاییز گذشته نبود. رئیس‌جمهور و مشاوران امنیت ملی او در پیروزی دیگری کنترل جامع و بی‌خدشه بر ارتش و تحلیل‌های استراتژیک مجامع اطلاعاتی و عملیات‌های پنهانی را چنان مستحکم کرده‌اند که از ظهور وضعیت امنیت ملی پس از جنگ دوم جهانی بی‌سابقه بوده است. بوش دارای دستور کار و برنامه‌ای بسیار جاه‌طلبانه و تجاوزکارانه برای استفاده از این کنترل بی‌سابقه ـ برضد روحانیون در ایران و اهداف در جنگ جاری برضد تروریسم  در دوره دوم ریاست جمهوری‌اش است. سازمان سیا در همین حال بی‌اهمیت نگه داشته شده و به‌طور روزافزونی به‌عنوان یک آژانس مشورتی برای حکومت در ارتباط نزدیک با وزارت دفاع عمل خواهد کرد. همان‌طور که وزارت دفاع آن را «تسهیل‌کننده» اجرای سیاست‌های رئیس‌جمهور بوش و معاون او دیک چنی می‌داند. این فرایند هم‌اکنون به‌خوبی در جریان است.
به‌رغم وخامت اوضاع امنیتی در عراق، دولت بوش سیاست درازمدت و گسترده خود را درباره خاورمیانه مورد بررسی مجدد قرار نداده است: یعنی تأسیس دموکراسی در سراسر منطقه. انتخاب مجدد بوش از سوی این ملت به‌مثابه سندی مبنی بر پشتیبانی آمریکا از تصمیم او برای رفتن به جنگ تلقی می‌گردد. این واقعه موقعیت نومحافظه‌کاران حامی تهاجم را در رهبری غیرنظامی پنتاگون ـ از جمله پل ولفوویتز معاون وزیر دفاع، و داگلاس فیث معاون وزیر دفاع در امور سیاسی ـ تقویت کرده است. به‌ گفتة یکی از مقامات بلندپایة اطلاعاتی پیشین، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع، کوتاه زمانی پس از انتخابات با رهبران ستاد مشترک ارتش دیدار داشته و به آنان گفته است که مردم آمریکا صدای مخالفان را شنیدند اما پیامشان را نپذیرفتند. او اضافه کرده است آمریکا در عراق خواهد بود و حدس و گمان دیگری در کار نخواهد بود.
این مقام مهم پیشین اطلاعاتی در این باره گفت: «این جنگی برضد تروریسم است و عراق تنها یک جبهه آن است. دولت بوش بدان به مثابه منطقه جنگی بزرگ می‌نگرد. در مرحلة بعد، ما جبهه ایران را خواهیم داشت. ما جنگ را اعلام کرده‌ایم و آدم‌های بد، هرجا که هستند، دشمن محسوب می‌شوند. این آخرین شانس است، ما چهار سال دیگر فرصت به‌دست آورده‌ایم و می‌خواهیم زمان خروج از این جنگ فریاد زنیم که ما در جنگ برضد تروریسم پیروز شده‌ایم.
بوش و چنی سیاست‌ها را تعیین کردند، اما رامسفلد که اجرای آن را برعهده داشت و در زمانی‌که اوضاع خراب می‌شد، سپر بلای انتقادات عموم می‌گشت. چه در مورد بدرفتاری با زندانیان در ابوغریب یا فقدان خودروهای زرهی مجهز برای سربازان در عراق. هم دموکرات‌ها و هم جمهوریخواهان در کنگره خواستار برکناری او شدند و او در ارتش نیز طرفداران زیادی ندارد. با این همه انتصاب مجدد او از همان آغاز مسلم بود. اهمیت رامسفلد حتی در دوره دوم وزارتش نیز بسیار بیشتر خواهد گشت. در گفت‌وگوهایی با مقامات پیشین و فعلی اطلاعاتی به من گفته شد که این دستور کار پیش از انتخابات ریاست جمهوری تعیین گشته است و بیشتر آن بر عهده رامسفلد خواهد بود. جنگ با ترور گسترش یافته و به‌طور مؤثری تحت کنترل پنتاگون در خواهد آمد. رئیس‌جمهور یک سری احکام و دستورات اجرایی صادر کرده است که به گروه‌های کماندویی سری و دیگر واحدهای ویژه اجازه می‌دهد تا به عملیات پنهانی برضد اهداف تروریستی مشکوک در داخل بیش از ده کشور در خاورمیانه و جنوب آسیا دست زنند.
تصمیم رئیس‌جمهور به رامسفلد اجازه می‌دهد تا این عملیات را در هیچ سند رسمی قابل دسترسی برای کنگره منعکس نکند تا برخلاف سازمان سیا از هرگونه محدودیت قانونی آزاد باشد. بر اساس قانون فعلی که بر سازمان سیا ـ پس از چند رسوایی سیا در تلاش برای قتل برخی رهبران خارجی در دهه هفتاد ـ تحمیل شده است، سیا باید فعالیت‌های پنهانی را با دستور ریاست‌جمهور انجام داده و به کمیته‌های اطلاعاتی سنا و کنگره گزارش دهد. اما براساس گفته این مقام اطلاعاتی «پنتاگون هیچ معذوریتی در گزارش کردن کارهای خود به کنگره ندارد».
آن‌ها این اقدامات را حتی «عملیات‌های پنهانی» نیز نمی‌خوانند. از دید آن‌ها این اقدامات «شناسایی سیاه» است. آن‌ها حتی فرماندهان منطقه‌ای ارتش آمریکا (CINCS) را نیز در جریان قرار نمی‌دهند. (گفتنی است که وزارت دفاع و کاخ سفید به درخواست‌ها برای اظهارنظر راجع به این قضیه پاسخی نداده‌اند)
در گفت‌وگوها مکرراً به من گفته شد که هدف راهبردی بعدی ایران است. این مقام گفت: «همه می‌گویند درباره ایران جدی نمی‌گویی، شوخی است. به عراق نگاه کن، ما برخی درس‌ها از عراق فرا گرفته‌ایم، نه درس‌های نظامی بلکه سیاسی. ما دیگر بر مزخرفات سیا تکیه نخواهیم کرد. به همین خاطر است که سیا این بار از بازی بیرون است».
بیشتر از یک سال است که فرانسه، آلمان، بریتانیا و دیگر کشورها در اتحادیه اروپا کوشش کرده‌اند تا قبل از آنکه دیر شود ـ و در مخالفت با دولت بوش ـ ایران را از دستیابی به سلاح اتمی منصرف سازند. آنها از ایران خواسته‌اند تا جاه‌طلبی اتمی خود را در مقابل دستیابی به کمک اقتصادی و تجاری کنار بگذارد. ایران پذیرفته است تا به طور موقت برنامه غنی سازی را متوقف سازد، برنامه‌ای که سوخت نیروگاه‌های هسته‌ای را تأمین خواهد کرد ولی در عین حال نیز می‌تواند مواد شکافتی مورد استفاده در تسلیحات هسته‌ای را تولید کند. (ایران معتقد است این برنامه ها براساس معاهدة ان.پی.تی NPT که ایران آن‌ را امضاء کرده است قانونی هستند). اما هدف گفت‌وگوهای جاری که از دسامبر در بروکسل آغاز شده، آن است که ایران را وادارند تا فراتر از این رفته و تجهیزات این برنامه را از بین ببرد. در مقابل ایران پافشاری می‌کند و می‌خواهد تا در ازای آن برخی سودها و امتیازات مثل تکنولوژی تولید نفت و تجهیزات سنگین صنعتی و شاید اجازه خرید ناوگانی از هواپیماهای ارباس را از اروپایی‌ها به‌دست آورد (هم‌اکنون کشور ایران به‌دلیل تحریم‌ها به این تکنولوژی‌ها و بسیاری دیگر از کالاها دسترسی ندارد).
اروپاییان به دولت بوش اصرار کرده اند تا به این مذاکرات بپیوندد که این دولت نیز آن را رد کرده است. رهبری غیر نظامی در پنتاگون استدلال می‌کند که هیچ فرایند دیپلماتیکی درباره تهدید اتمی ایران کارساز نیست مگر آن‌که یک تهدید قابل اعتنای نظامی به آن اضافه گردد. یک مقام ارشد آژانس بین المللی انرژی اتمی به من گفت: «نومحافظه‌کاران می‌گویند مذاکرات معامله و اقدام نادرستی است و تنها چیزی که ایرانیان می‌فهمند، فشار است و برای آن نیز آنان باید ضربه‌ای بخورند تا آنرا دریابند».
مشکل اصلی این است که ایران  بطور موفقیت آمیزی دامنه برنامه اتمی خود و میزان پیشرفتش را پنهان نگه داشته است. بسیاری از آژانس های اطلاعاتی غربی، ازجمله ایالات متحده، بر این باورند که ایران دست کم سه تا پنج سال با دستیابی مستقلانه به کلاهک های اتمی فاصله دارد ـ اگرچه فعالیت‌های آن در رابطه با سیستم پرتاب موشک بسیار پیش رفته است. همچنین براساس شواهد آژانس‌های اطلاعاتی غربی و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ایران با مشکلات جدی تکنیکی در سیستم تسلیحاتی‌اش به‌خصوص در تولید گاز هگزافلوراید جهت تولید کلاهک‌های اتمی مواجه می‌باشد.
یکی از مقامات ارشد بازنشته سیا، به من گفت که او با این ارزیابی آشنا بوده و این ناتوانی ایرانیان در ساختن سلاح و مشکلات عمده آن بر ما آشکار است. او همچنین تأيید کرد جدول زمانی آژانس درباره زمان دستیابی ایرانیان به بمب با جدول زمانی اروپاییان مشابه است. البته تمام موارد بالا بر این فرض استوار است که ایران کمک خارجی دریافت نکند. این مقام بازنشسته گفت «عامل غیرقابل پیش‌بینی این است که تو نمی‌دانی چه کسی قرار است این جای خالی و آن نقطه ضعف را برای آنها پر کند. کره شمالی؟ پاکستان؟ ما نمی‌دانیم کدام بخش کسری دارد».
یک دیپلمات غربی به من گفت اروپاییان بر این باورند که تا وقتی ایالات متحده پیوستن به فرایند مذاکره آنها با ایران را رد می‌کند، آنها در یک موقعیت «بازنده ـ بازنده» قرار دارند. او گفت «فرانسه، آلمان و بریتانیا نمی‌توانند به تنهایی موفق گردند و هر کسی این را می‌داند. اگر ایالات متحده بیرون گود بایستد، ما اهرم کافی نداریم و همه تلاش ما فرو می‌ریزد». آلترناتیو دیگر رفتن به شورای امنیت است اما هر قطعنامه‌ای که تحریم را تحمیل کند با وتوی روسیه و چین روبرو می گردد. و سپس «سازمان ملل مقصر قلمداد گشته و آمریکائیان خواهند گفت که تنها راه بمب (نیروی نظامی) است».
یک سفیر اروپایی متذکر شد که رئیس جمهور بوش قرار است در فوریه از اروپا دیدن کند و برخی در کاخ سفید علناً گفته‌اند که قرار است روابط با متحدین اروپایی آمریکا بهبود یابد. این سفیر اضافه کرد که «من گیج شده‌ام که ایالات متحده که به ما در برنامه‌مان کمک نمی‌کند، چگونه می‌خواهد موضع خود را بدون آنکه به‌طور جدی موضوع مذاکره درباره سلاح با ایران را به‌میان آورد، بهبود دهد».
حکومت اسرائیل درباره رهیافت اروپاییان به موضوع ایران بدبین است. سیلوان شالوم، وزیر خارجه، هفته گذشته در مصاحبه‌ای با یکی از خبرنگاران نیویورکر در اورشلیم گفت: «من آنچه را اتفاق می‌افتد دوست ندارم. نخست که اروپاییان درگیر این کار شدند، ما به شوق آمدیم. مدت‌ها آنها فکر می‌کردند این تنها مسئله اسرائیل است، اما سپس دیدند موشک های ایرانیان دارای برد بیشتری بوده و می‌تواند به همه اروپا برسد و این بود که بسیار نگران شدند. رهیافت آنان این بوده است تا از سیاست چماق و هویج استفاده کنند، اما ما تاکنون تنها هویج را دیده‌ایم. اگر آنان نمی‌توانند موضوع را حل کنندبه صراحت اعلام کنند، چراکه اسرائیل نمی‌تواند با یک ایرانی که بمب اتم دارد زندگی کند».
پاتریک کلاوسون، کارشناس امور ایران و معاون مؤسسه واشینگتن در امور سیاست خاور نزدیک (و یکی از حامیان دولت) اخیراً در مقاله‌ای نظریة زور یا تهدید به کار گرفتن آن به‌عنوان یک ابزار حیاتی چانه‌زنی با ایران را مطرح کرده است. او نوشت اگر اروپا خواهان همکاری دولت بوش است «باید به ایران یادآوری کنند که راه‌حل نظامی نیز همچنان در دستور کار است». او اضافه کرد گفتن اینکه مذاکرات اروپا به واشنگتن وابسته است «یک عذر و بهانه پیشاپیش برای شکست احتمالی آنها در مذاکره با ایران است». او در یک گفت‌وگوی بعدی به من پیشنهاد کرد که اگر نوعی از عملیات نظامی چاره‌ناپذیر باشد، «بیشتر به نفع اسرائیل ـ و همین‌طور واشینگتن ـ است که به‌صورت عملیات پنهانی باشد. شیوه دولت بوش استفاده از نیروی کوبنده است ـ شوک و ترس. اما در آن صورت سهم کوچکی از سیب را به‌دست می‌آوریم».
کارشناسان نظامی و دیپلماتیک بسیاری هستند که درستی راه‌حل نظامی را در هر مقیاسی مورد چون و چرا قرار می دهند. شهرام چوبین مدرس ایرانی‌الاصل و مدیر بخش تحقیقات مرکز سیاست امنیتی ژنو به من گفت: «خیال باطل است اگر فکر کنیم که یک راه‌حل نظامی خوب اسرائیلی یا آمریکایی درباره ایران وجود دارد». او اضافه کرد: «نظر اسرائیل این است که این یک معضل بین‌المللی است و به غرب می‌گویند به آن رسیدگی کنید وگرنه نیروی هوایی ما آن را انجام می‌دهد». در ١۹٨١ اسرائیلی‌ها رآ کتور عراق در اوزیراک را نابود کردند و برنامه عراق را چندین سال عقب راندند. اما وضعیت هم‌اکنون پیچیده‌تر و خطرناک‌تر است. بمباران ازیراک ایرانیان را واداشت تا برنامه خود را زیرزمینی، مستحکم و پراکنده به اجرا درآورند. شما نمی‌توانید مطمئن شوید بعد از حمله از دست آن راحت خواهید شد. ایالات متحده یا اسرائیل نمی‌توانند به این اطمینان برسند که آیا همه جایگاهها را زده اند یا نه یا آنکه به چه سرعتی دوباره بازسازی خواهند شد. به‌علاوه، آنها باید منتظر ضد حمله ایران باشند، این ضدحمله می‌تواند دیپلملتیک، تروریستی یا نظامی باشد. ایران موشک‌های دوربرد دارد و با حزب‌الله که دارای دران  (هواپیماهای کوچک بدون سرنشین که سیا نوع پیشرفته آن را اخیراً در یمن برای از بین بردن تروریست‌ها مورد استفاده قرار داد) هست نیز روابط تنگاتنگ دارد. شما نمی‌توانید تصور کنید که آنها چه پاسخی خواهند داد».
چوبین اضافه کرد که «ایران ممکن است در آن‌صورت پیمان عدم گسترش تسلیحات هسته‌ای را ترک کند. بهتر است که این موضوع در داخل سیستم NPT حل و فصل گردد، در غیر این‌صورت، ایران همچون قربانیان از معاهده خارج شده و آ‌نگاه جهانیان شاهد تضعیف و انحلال NPT خواهند بود».
دولت بوش دست‌کم از تابستان گذشته مأموریت‌های پنهانی شناسایی را در داخل خاک ایران آغاز کرده است. بیشترین تمرکز بر گردآوری اطلاعات لازم برای هدف‌گیری درباره سایت‌های موشکی، شیمیایی و اتمی ایران ـ چه آنانی‌که اعلام شده و چه آنانی‌که در معرض ظن و گمان هستند ـ قرار گرفته است. هدف شناسایی و جداسازی ۳۶ هدف و شاید بیشتر، از چنین هدف‌هایی است که می‌توانند در حملات دقیق و یورش‌های کوتاه‌مدت کماندویی نابود گردند. یک مشاور حکومتی که دارای روابط نزدیکی با پنتاگون می‌باشد به من گفت «کادر غیرنظامی پنتاگون خواستار رفتن و نفوذ به ایران برای نابودی هر چه بیشتر ساختارهای نظامی ممکن می‌باشند».
برخی از این مأموریت‌ها همکاری فوق‌العاده‌ای را می‌طلبد. یکی از افسران رده‌بالای اطلاعاتی پیشین به من گفت که به‌طور مثال یک تیم ویژه از کماندوهای آمریکایی در جنوب آسیا مستقر شده است و هم‌اکنون به‌طور تنگاتنگی با گروهی از دانشمندان و تکنیسین‌های پاکستانی که قبلاً با ایرانی‌ها معامله داشته‌اند کار می‌کنند. (در سال ۲۰۰۳، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی فاش ساخت که ایران به‌طور پنهانی طی یک دهه تکنولوژی هسته‌ای را از پاکستان دریافت می‌کرده است و این اطلاعات را در اختیار بازرسان قرار نداده است). تیم ویژه عملیاتی آمریکایی با کمک اطلاعاتی پاکستان از طریق افغانستان به شرق ایران نفوذ کرده تا به شناسایی و شکار تأسیسات زیرزمینی بپردازند. اعضای این تیم عملیاتی یا مزدوران محلی آنها مجهز به برخی لوازم کشف و شناسایی موسوم به «بو کش» (اسنیفر) هستند که به‌منظور نمونه‌برداری از اتمسفر برای آلودگی رادیو اکتیو یا سایر شواهد غنی‌سازی اورانیوم به‌کار می‌روند.
به‌دست آوردن این شواهد برای دولت بوش یک نگرانی بسیار مهم است. این مأ مور پیشین اطلاعاتی به من گفت ‌«آنها نمی‌خواهند که اشتباهی نظیر آنچه در ارتباط با سلاح کشتار جمعی درباره عراق کردند دوباره انجام دهند. جمهوریخواهان نمی‌خواهند دو اشتباه را در پرونده خود داشته باشند چرا که این بار به ضرر آنها تمام خواهد شد». این مقام اطلاعاتی گفت: «حکومت پرویز مشرف، رئیس‌جمهور پاکستان، پاداش بزرگی برای این همکاری خود دریافت کرده است ـ از جمله تضمین آمریکا مبنی بر اینکه ع. ق. خان (عبدالقدیر خان) موسوم به پدر بمب اتمی پاکستان، برای بازپرسی تحول‌ آژانس بین‌المللی انرژی اتمی یا دیگر نهادهای بین‌المللی نگردد». برای دودهه خان به شبکه وسیعی از فعالیت‌های بازار سیاه سلاح اتمی مرتبط بوده است. مشرف در سال گذشته اعتراف کرد که وقتی در مواجهه با شواهد غیرقابل انکار متوجه دست داشتن خان در این ماجرا شد، شوکه شد. چند روز بعد مشرف وی را مورد بخشودگی قرار داد و تاکنون اجازه نداده است آمریکاییان یا آژانس انرژی اتمی با وی مصاحبه کنند و هم‌اکنون خان پس از بخشش در ویلایی در اسلام آباد در بازداشت خانگی است. به گفته این مقام اطلاعاتی «این یک معامله است. آنچه را در مورد ایران می‌دانی به ما بگو و ما هم می‌گذاریم دانشمندت همانجا باشد. این نمونه از معامله‌ای با دستاورد کوتاه‌مدت در ازای هزینه‌ای درازمدت از نوع نومحافظه کارانه آن است. آنها می‌خواهند ثابت کنند که بوش همان مرد ضدتروریسمی است که می‌خواهد تهدید اتمی ایران را حل کند، اما این اقدام برخلاف هدف دراز مدت حذف بازار سیاه گسترش سلاح اتمی می‌باشد».
به گفتة یک دیپلمات عالی رتبه پیشین پاکستانی، موافقت در زمانی حاصل می‌گردد که مشرف اجازة گسترش زرادخانه اتمی پاکستان را داده است. او به من گفت «پاکستان هنوز نیازمند قطعات است و باید آنها را از بازار پنهانی بخرد. ایالات متحده هیچ کاری برای متوقف کردن آن انجام نداده است».
همچنین همکاری بسیار نزدیکی ـ و عمدتاً تأیید نشده‌ای با اسرائیل در این مورد صورت گرفته است. یکی از مشاوران حکومتی که دارای روابط نزدیکی با پنتاگون می‌باشد به من گفت که گروه رهبری غیرنظامی وزارت دفاع به رهبری داگلاس فیث، با برنامه‌ریزان و مشاوران اسرائیلی مدت‌ها مشغول کار بوده‌اند تا برنامه شناسایی و هدف‌گیری جایگاه‌های محتمل اتمی، شیمیایی و موشکی ایران را طراحی کنند. (پس از واقعه ازیرک، ایران بسیاری از جایگاه‌های اتمی خود را در تلاش برای دور نگه‌ داشتن آنها از تیررس دیگر کشورها به‌ویژه اسرائیل، در مناطق دوردست شرق کشور قرار داده است. به هر حال مسافت دور دیگر عامل محافظت‌کننده‌ای نیست. اسرائیل دارای سه فروند زیردریایی با توان ارسال موشک‌های کروز می‌باشد و برخی از جت‌های جنگنده‌اش را با مخازن اضافی سوخت‌رسانی مجهز کرده است به نحوی که آنان را قادر می‌سازد تا به بیشتر اهداف در ایران دسترسی یابند).
این مشاور چنین می‌گوید: «آنان بر این باورند که در حدود سه‌چهارم اهداف بالقوه می‌تواند از راه هوا نابود گردند، اما یک‌چهارم باقي‌مانده یا به مراکز جمعیتی بسیار نزدیک‌اند یا آنکه در عمق زمین قرار دارند». او اضافه کرد «به ناچار برخی از جایگاه‌های مشکوک لازم است پس از هدف گرفته شدن، دوباره توسط تیم‌های کماندویی اسرائیلی یا آمریکایی ـ با تجسس‌های زمینی ـ شناسایی گردند».
از سوی دیگر، برنامه‌های احتمالی و «نقشه‌های امکانپذیر»‌ پنتاگون برای یک یورش وسیع احتمالی به ایران نیز همگی به روز شده است. از استراتژیست‌های مستقر در فرماندهی ستاد مرکزی ایالات متحده واقع در تامپای فلوریدا، خواسته شده است تا نقشه نظامی جنگ احتمالی را مورد تجدیدنظر قرار دهند به‌نحوی‌که بخش یورش زمینی و هوایی برخلاف برنامه قبلی به حداکثر برسد. البته به روز کردن این نقشه‌ها منطقی است، حتی اگر دولت نخواهد حمله‌ای نیز انجام دهد زیرا ژئوپولیتیک منطقه در سه سال گذشته به نحو اساسی دگرگون گشته است. پیش از این، در یک یورش احتمالی، نیروهای آمریکا مجبور بودند بیشتر از راه دریا عمل کنند و می‌توانستند از راه خلیج‌فارس و خلیج عمان چنین کنند، اما اکنون این نیروها می‌توانند از راه زمین با استفاده از خاک افغانستان و عراق دست به این کار بزنند. واحدهای کماندویی و دیگر تجهیزات نیز می‌تواند از پایگاه‌های جدید در جمهوری‌های آسیای میانه تأمین گردند.
این امکان وجود دارد که برخی از مقامات آمریکایی که درباره لزوم حذف زیرساخت‌های اتمی ایران سخن گفته‌اند، این کار را به قصد مبارزه تبلیغی با هدف وادار کردن ایران به رها کردن برنامه ساخت سلاح انجام داده باشند. رئیس‌جمهور بوش که پس از یازدهم سپتامبر در گفته‌ای مشهور از ایران به‌عنوان یکی از «محورهای شرارت» نام برد، اکنون علناً بر دیپلماسی برای پی‌گیری هدفش تأکید دارد. او اخیراً در یک کنفرانس خبری گفت: «ما اکنون اهرم زیادی برای فشار بر ایران در اختیار نداریم، دیپلماسی می‌باید نخستین گزینه باشد، و همیشه گزینه‌ نخست هر دولتی برای حل یک موضوع از سنخ سلاح اتمی است ... و ما به فشار از رهگذر دیپلماسی ادامه خواهیم داد».
در مصاحبه‌هایم در دو ماه گذشته، با نظرات بسیار خشن‌تر و تندتری برخورد داشته‌ام. گروه بازها در دولت بر این باورند که به‌زودی معلوم خواهد گشت که رهیافت مذاکره اروپاییان نمی‌تواند موفق گردد، و آن هنگام دولت ایالات متحده اقدام خواهد کرد. مقام پیشین اطلاعاتی به من گفت: «موضوع بررسی گزینه‌های مختلف شورای امنیت ملی نیست، چرا که این گزینه‌های قبلاً بررسی و تأیید شده است. در عین حال مسئله این نیست که آیا قصد داریم برضد ایران وارد عمل شویم یا نه، زیرا در حال انجام آن هستیم».
«اهداف حملات نابودکردن، یا دست‌کم ایجاد تأخیر در توانایی‌های هسته‌ای ایران است. اما در همان حال، انگیزه‌های هدفمند دیگری نیز وجود دارد». این مشاور حکومتی به من گفت که گروه بازها در پنتاگون، در گفت‌وگوهای خصوصی، بر یک حمله محدود به ایران تأکید داشته‌اند زیرا آنان بر این باورند که چنین یورشی می‌تواند به سرنگونی رهبری دینی در ایران بیانجامد. او اضافه کرد: «در داخل ایران تلاش و منازعه‌ای بین ملی‌گرایان غیرمذهبی و اصلاح‌طلبان از یک‌سو و بنیادگرایان اسلامی از دیگر سو در جریان است. در همان لحظه‌ای که توهم شکست‌ناپذیری روحانیون فروبریزد، با توانایی فربیکاری غرب، رژیم ایران فروخواهد ریخت ـ مانند رژیم‌های کمونیست پیشین در رومانی، آلمان شرقی و اتحاد شوروی. وی گفت که رامسفلد و ولفوویتز نیز بر این باور می‌باشند».
اما فلینت لورِت، متخصص امور خاورمیانه که در دولت بوش در شورای امنیت ملی کار کرده است، می‌گوید: «این ایده که حمله آمریکا به تسهیلات اتمی ایران موجب خیزشی در میان ایرانیان خواهد گشت، بسیار نادرست و متکی بر اطلاعات غلط است. شما باید درک کنید که جاه‌طلبی اتمی در ایران مورد پشتیبانی طیف گسترده سیاسی است، و ایرانیان هرگونه حمله به این جایگاه‌ها را به‌مثابه حمله‌ای بر آرمان و قدرت‌گیری خود در راه تبدیل شدن به یک بازیگر مهم منطقه‌ای و کشور مدرنی که به لحاظ تکنولوژیکی پیشرفته است، تلقی خواهند کرد». لورت که اکنون عضو ارشد «مرکز سیاست خاورمیانه‌ای سبان» در مؤسسة بروکینز است هشدار داد که حمله آمریکا، اگر رخ دهد، موجب واکنش مردم ایران در برابر ایالات متحده و حمایت ‌آنان از رژیم خواهد شد.
رامسفلد با برنامه‌ریزی و لابی‌گری فراوان در خلال بیش از در سال گذشته توانست طی یک‌سری احکام و دستورات اجرایی اجازه ریاست جمهوری برای استفاده از کماندوهای نظامی برای اقدامات پنهانی را به‌دست آورد. یکی از نخستین گام‌های او بوروکراتیک بود. تغییر کنترل یک واحد مخفی و سری، تحت نام روباه خاکستری (که اخیراً نام و کد جدیدی پیدا کرده است) از ارتش به فرماندهی عملیات‌های ویژه (SOCOM) در تامپای فلوریدا «روباه خاکستری» رسماً در آرایش نیرو و مأموریت تنها یک فرمانده خواهد داشت. سپس در پاییز گذشته توانایی و اختیار رامسفلد برای اعزام کماندوها افزایش یافت. به گفته یکی از مشاوران پنتاگون به درخواست رامسفلد یک دستور اجرایی در زمینة جنگ جهانی با تروریسم صادر گشت. این دستور به‌طور مشخص به‌ ارتش اجازه می‌دهد تا اهداف تروریستی را «یافته و نابود کند». دستور مذکور لیستی از اهداف را شامل می‌شود که اعضای شبکه القاعده، رهبری ارشد القاعده و دیگر اهداف ارزشمند از آن جمله است. این مشاور اضافه کرد که این دستور پیشاپیش از صافی شورای امنیت ملی در واشنگتن گذشته است.
در اواخر نوامبر سال ۲۰۰۴، نشریة تایمز گزارش داد که بوش گروهی را متشکل از آژانس‌های مختلف تشکیل داده است تا درباره این‌که آیا برای کشور بهتر است تا واحد نخبه شبه‌نظامی سیا را ـ که از چند دهه پیش در مناطق دردسرآفرین جهان عملیات‌های پنهانی داشته‌اند ـ در اختیار پنتاگون بگذارد یا نه، مطالعه و تحقیق کنند. به‌ گفته بسیاری از افسران پیشین سیا، این گروه، مطالعه خود را به نفع پنتاگون پایان داده‌اند. هوارد هارت، که رئیس پیشین بخش عملیات‌های شبه نظامی بوده است به من گفت توصیه آن گروه هم‌اکنون در حال انجام گرفتن است.
شواهد دیگری در این مورد نیز وجود دارد. دو تا از افسران پیشین بخش عملیات خرابکاری و سری سیا ـ وینس و فلیپ گرالدی ـ ماه پیش به من گفتند که «یکی از دستورات ریاست جمهوری پنتاگون را مجاز کرده است تا در یک رشته از کشورها که احتمال تهدید آشکار تروریستی در آنجا وجود دارد، به‌صورت یکجانبه دست به عملیات بزند. تعدادی از این کشورها دوست و از شرکای عمده بازرگانی آمریکا هستند و بیشتر آنان در جنگ با تروریسم همکاری داشته‌اند ـ الجزایر، سودان، یمن، سوریه، مالزی و تونس جزو این کشورها هستند».
گرالدی که قبل از پیوستن به سیا سه سال در اطلاعات ارتش خدمت کرده، گفت که او دردسر زیادی در مأموریت‌های پنهانی نظامی داشته است. او به من گفت: «فکر نمی‌کنم آنها بتوانند این کار را به‌ درستی انجام دهند». گرالدی افزود: «آنها افکار متفاوتی داشتند. آنها تلاش کردند از عهده نقش‌های جدیدی برآیند، فرهنگ‌های خارجی را درک کنند و بیاموزند که مردم کشورها چگونه فکر می‌کنند. اگر شما به دهکده‌ای بروید و به مردم شلیک کنید، اشکالی ندارد». «اما اگر شما عملیاتی را طراحی کرده‌اید که مستلزم حساسیت و ظرافت زیادی است، نظامی‌ها قادر به انجام آن نیستند. به این خاطر این نوع عملیات‌ها همیشه خارج از سازمان انجام می‌شدند». من گفتم که بسیاری از افسران عملیات‌های ویژه همواره نگرانی‌های جدی دارند.
رامسفلد و دو تن از معاونان اصلی‌اش، استفان کمبون ، معاون وزیر خارجه در امور اطلاعاتی و جاسوسی و ژنرال دوم ارتش ویلیام جی. بویکین ، از جمله کسانی هستند که به‌عنوان زنجیره فرماندهان برای عملیات‌های کماندویی جدید به‌شمار خواهند رفت. اعضای مرتبط با کمیته‌های اطلاعاتی سنا و مجلس نمایندگان به‌صورت مختصری در جریان توسعه نقش وزارت دفاع در زمینه مسائل پنهانی قرار گرفته‌اند، یکی از مشاوران پنتاگون در این زمینه مرا مطمئن کرد اما وی نمی‌دانست حدود و دامنه این گزارش مختصر تا چه حدود و دامنه این گزارش مختصر تا چه میزان است.
این مشاور پنتاگون گفت: «من هنوز با ایده انجام عملیات بدون نظارت کنگره مشکل‌ دارم». «اما به من گفته شده که درباره عملیات‌های ویژه نظارت محدودی وجود خواهد داشت». یکی دیگر از مشاوران پنتاگون نیز با یک هشدار جدی در این زمینه موافق بود. او گفت: «چنین درخواست‌هایی در حال گزارش شدن هستند». «اما ما هیچ عذر و بهانه‌ای پیدا نکردیم که بیان کنیم، ما آنها را اینجا و آنجا شنیده‌ایم. اما هیچ چیزی درباره جزئیات اصلی و خرده مدیریت نشنیده‌ایم».
مسائل قانونی دربارة حق پنتاگون در انجام عملیات پنهانی بدون آگاه کردن کنگره هنوز حل نشده است. جفری اسمیت ، یکی از فارغ‌التحصیلان دانشگاه نظامی وست پوینت که به‌عنوان کنسولی عمومی سیا در اواسط ۱۹۹۰ خدمت کرده است، گفت: «این واقعاً مسئله مبهمی است». «اعضای کنگره معتقدند که این قانون شامل همه فعالیت‌های پنهانی است که توسط نیروهای مسلح انجام می‌شود. اما نظامیان می‌گویند نه کارهایی که ارتش برمبنای قانون عملیات غیر اطلاعاتی انجام می‌دهد گام‌های نظامی ضروری هستند که رئیس‌جمهور، به‌عنوان فرمانده کل برای آمادگی جنگی، اجازه آن را داده است. اسمیت، با اشاره به روزهایی که در سیا خدمت کرده، اضافه کرد «ما همیشه مراقب بودیم که از نیروهای مسلح در عملیات مخفیانه بدون حکم ریاست جمهوری استفاده نکنیم. با این حال دولت بوش طرز برخورد بسیار تهاجمی‌تری اتخاذ کرده است».
در گفت‌وگویی که اسمیت با من داشت، تأکید کرد که از طرح‌های نظامی جدید برای توسعه اقدامات پنهانی بی‌خبر است. اما گفت «کنگره همواره نگران بوده است که پنتاگون ما را درگیر رویدادهای نظامی ناگواری کند که هیچ‌کس از آن باخبر نیست».
به من گفته شد که با رهیافت و تئوری‌ جدید رامسفلد، مأموران نظامی ایالات متحده مجاز خواهند بود تا به شکل بازرگانان فاسد غربی ظاهر شوند که درصدد خرید اقلام غیرمجازی هستند که برای سیستم‌های سلاح اتمی به‌کار می‌روند. در برخی موارد نیز از شهروندان محلی یک کشور مورد نظر استفاده می‌شود و از‌ آ‌نها خواسته می‌شود تا به گروه‌ها و دسته‌های چریکی و تروریستی بپیوندد. این کار حتی می‌تواند شامل سازمان دادن و انجام عملیات نظامی و زد و خورد و حتی عملیات تروریستی (مصنوعی) نیز شود. برخی از عملیات‌ها در کشورهایی رخ خواهد داد که در آنها نمایندگی دیپلماتیک آمریکایی با یک سفیر و یک رئیس ایستگاه سیا وجود دارد. اما در طرح جدید پنتاگون از این به بعد لزومی ندارد تا این سفیر آمریکایی و رئیس ایستگاه سیا در آن کشور درباره این عملیات چیزی بدانند.
قواعد جدید نیروهای ویژه را قادر می‌سازد تا در کشورهای مورد هدف «تیم‌های عملیاتی ایجاد کند که می‌تواند برای پیدا کردن و نابود کردن سازمان‌های تروریستی به کار گرفته شوند. مقام برجسته پیشین اطلاعاتی از من پرسید: «آیا جوخه‌های مرگ گروه‌های دست راستی السالوادور را به یاد می‌آوری؟» او به باندهای جنایتکاری که از سوی ارتش رهبری می‌شدند و در دهه ۸۰ و ۹۰ مرتکب آدمکشی در آن کشور شده بودند، اشاره داشت. او ادامه داد: «ما آنها را بنیادگذاری و تغذیه مالی می‌کردیم. هدف کنونی نیز این است تا افراد محلی را در هر ناحیه‌ای که می‌خواهیم بیابیم و نمی‌خواهیم به کنگره در این باره چیزی بگوییم. ما می‌خواهیم خود را از سر آدم‌های بد نجات دهیم».
یکی از دلایلی که برای توجیه این تاکتیک به کار می‌رود همان است که به بهترین وجهی به‌وسیله جان ‌آرکویلا تحلیل‌گر دفاعی و مشاور در مبارزه با تروریسم ترسیم شده است. برطبق گفته او «برای جنگ با یک شبکه به یک شبکه نیازمند است».
وی اخیراً در مقاله‌ای در نشریة San Fransico Chroncle نوشت: زمانی‌که عملیات‌های نظامی متعارف و بمباران‌ها برای شکست شورش مائو مائو  در دهه ۱۹۵۰ در کنیا با شکست مواجه گشت> انگلیسي‌ها دسته‌هایی از مردان قبیله کیکویو را  تشکیل دادند که و تظاهر نمودند تروریست هستند. اینها که تبهکاران دروغین نامیده شدند، خیلی سریع یا از طریق دوستی و سپس غافلگیر کردن جنگجویان یا از طریق هدایت بمباران‌ به کمپ‌های تروریست‌ها، مائو مائو را به موضع دفاعی سوق دادند. آنچه نیم قرن پیش در کنیا روی داد یک امکان عالی برای تضعیف اعتماد و تجدید قوا در میان شبکه‌های تروریستی امروز است. تشکیل گروه‌های دروغین جدید نمی‌تواند زیاد مشکل باشد.
آرکوئیلا می‌نویسد: اگر یک جوان سرگشته از بخش مارین  می‌تواند به القاعده بپیوندد، اشاره به جان والکر لیند ، کالیفرنیایی ۲۰ ساله که در افغانستان دستگیر شد، تصور کنید که عوامل حرفه‌ایی چه کارهایی می‌توانند بکنند.
یکی از مشاوران پنتاگون به من گفت: در سال گذشته تعداد اندکی عملیات سری آزمایشی اجرا شد و یک هستة تروریستی در الجزایر با کمک آمریکا از بین رفت. ظاهراً این مشاور به دستگیری عمار سیفی  معروف به عبدالرزاق لو پارا ، رئیس شبکه تروریستی وابسته به القاعده در آفریقای شمالی، اشاره داشته است. اما در پایان سال هیچ توافقی در وزارت دفاع آمریکا درباره قواعد این امر وجود نداشت. یک مقام بلندپایه پیشین سازمان جاسوسی اظهار داشت: «مسئله به تصویب بالاترین اقتدار مربوط می‌شود، کسی که می‌تواند بگوید این را بگیرید یا این‌کار را انجام دهید».
یک ژنرال ۴ ستاره بازنشسته اظهار داشت: «مفهوم اساسی همواره خام می‌باشد، ولی چگونه تضمین می‌دهید که افراد انجام دهندة آن در چارچوب مفهوم قانون عمل خواهند کرد؟ این به‌معنای اقدام صحیح در چارچوب محدودیت‌ها می باشد. ژنرال مذکور اضافه کرد: «این نظارت است. شما قصد ندارید که تحت نظارت وارنر ـ جان وارنر، رئیس کمیته سرویس‌های نظامی سنا ـ و دیگر ناظران باشید. این امر به طبقه چهارم ـ طبقه‌ای که دفاتر رامسفلد و کمبون در آنجا قرار دارد ـ مربوط می‌شود.
مشاور پنتاگون به من گفت: «قدرت دادن به رامسفلد یک مهارت است ـ دادن حق عملکرد سریع، قاطعانه و مرگبار به او. این یک منطق جنگی جهانی محسوب می‌شود».
پنتاگون بیش از این نیز کوشیده بود تا در محدوده عملیات‌های پنهانی کار کند. در آغاز دهه هشتاد یک واحد عملیات سری تشکیل شد و مجاز گشت تا در خارج از مرزهای ایالات متحده با حداقل نظارت دست به عمل بزند. اما نتیجه آن مصیبت‌بار بود. برنامه عملیات ویژه در ابتدا به نام فعالیت پشتیبانی اطلاعاتی ISA (بعدها نام روباه خاکستری) شناخته می‌شد و مقر آن در نزدیکی واشنگتن بود. این واحد نخستین بار پس از شکست عملیات نجات گروگان‌ها در ایران، تشکیل شد. در آغاز این واحد از چشم بسیاری از رهبران غیرنظامی و ژنرال‌های ارشد پنتاگون پنهانی نگه داشته شد. اما در زمان دولت ریگان فعالیت آن در ارتباط با جنگ با ساندیست‌ها تشدید گشت. این واحد در‌آن زمان نقش مهمی در پشتیبانی کنتراها برعهده داشت. سرانجام در اواسط دهه هشتاد عملیات این واحد مختصر شد و چندین تن از افسران ارشد آن در ارتباط با رسوایی مالی و معاملات غیرقانونی اسلحه به دادگاه نظامی رفتند. آن ماجرا به‌نام «رسوایی میوه زرد» مشهور گشت که کد یکی از سازمان‌های تحت پوشش واحد عملیات مخفی پنتاگون بود و سازمان‌دهندگان این عملیات بودند که بعداً عملیات‌ موسوم به ایران ـ کنترا را نیز ‌آفریدند.
به‌رغم این رسوایی‌ها واحد مذکور به‌عنوان یک واحد تحت نظر ارتش قرار گرفته و پنهانی باقی ماند اما بسیاری محدودیت‌ها برای آن ایجاد شد. مثلاً اگر این واحد بخواهد حتی پنجاه مایل جابه‌جا گردد باید دستور ویژه دریافت کند. به علاوه، این واحد و اعضایش نمی‌توانند به برخی مناطق وارد شوند. مثلاً لبنان یکی از این مناطق است. اما اکنون در طرح جدید قرار است همه چیز به همان روال سابق بازگردد و محدودیت‌ها برطرف گردند. این مشاور پنتاگون اضافه کرد که عملیات کنونی مشابه عملیات‌هایی است که در دو دهه پیش صورت می‌گرفتند، با ریسک‌های مشابه و دلایل مشابه برای ریسک کردن. او می‌گوید: «آنچه باعث ناکامی آنها شد، مثلاً در مورد عملیات میوه زرد، نداشتن اطلاعات کافی درباره ایران بود. آنها هیچ دانشی در مورد تهران و افرادی که قادر بودند صحنه عملیات را ‌آماده کنند، نداشتند».
تصمیم رامسفلد برای از سرگیری دوباره همان روش گذشته، پس از یک شکست اطلاعاتی دیگر در خاورمیانه ناشی می‌گردد. به گفته این مشاور، دولت فعلی بر این باور است که سازمان سیا ناتوان یا بی‌میل بود که به ارتش، با رساندن اطلاعات مورد نیاز، برای جنگ مؤثر با تروریسم یاری کند. او می‌گوید یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های ما این بود که نیروی اطلاعاتی انسانی و گردآوری اطلاعات در نواحی که می‌خواستیم عمل کنیم نداشتیم. «زیرا ادعای سازمان سیا مبنی بر در اختیار داشتن نیروی اطلاعاتی انسانی به معنای پشتیبانی آن از عملیات نیروهای ویژه در خارج نبود. سازمان سیا مخالف آن بود». مشاور سابق پنتاگون با اشاره به قدرت تازة رامسفلد برای انجام عملیات‌های پنهانی به من گفت، «این به معنای قدرت بخشیدن به بخش اطلاعاتی ارتش نیست، بلکه به‌معنای تضعیف سازمان سیا می‌باشد».
یکی از افسران سابق سازمان سیا افول این سازمان را بدین‌گونه ترسیم می‌کند: «برای سال‌ها، سازمان سیا سعی در همگرایی و هماهنگی با پنتاگون داشت. ما فقط موافقت می‌کردیم و آنچه را آنها می‌خواستند، انجام می‌دادیم. این حقیقتی از زندگی است که پنتاگون به یک گوریل پانصد پوندی و سیا به یک شامپانزه تبدیل شده است».
یکی از افسران سابق سرویس پنهانی سازمان سیا، پس از استعفای جورج تنت از ریاست آژانس در ژوئن سال ۲۰۰۴ به من گفت که «فشارهایی نیز از کاخ سفید وجود داشت. کاخ سفید به سختی از تحلیلگران و صاحبنظران مدیریت اطلاعاتی (DI) انتقاد کرده و خواستار حمایت بیشتر موضع‌گیری سیاسی دولت می‌شد». پورترگاس، جانشین تنت، درگیر چیزی شد که یکی از مقامات سابق بازنشستة سیا آن را «تصفیة سیاسی» در مدیریت اطلاعاتی (DI) نامید. در این میان تحلیلگرانی بودند که مقالات انتقادآمیزی را می‌نوشتند و به کاخ سفید ارسال می‌کردند. این مقام اطلاعاتی بازنشسته همچنین گفت که «کاخ سفید به دقت تحلیل‌های سیاسی DI را مورد بررسی قرار می‌داد، به‌گونه‌ای که بتواند مرتدان را از معتقدان واقعی جدا سازد». برخی از تحلیلگران ارشد در DI مجبور به استعفا شدند ـ به‌طور آرام و بدون آشکار کردن میزان نابسامانی‌‌ها.
کاخ سفید ماه گذشته زمانی‌که مبادرت به انجام تغییرات در لایحة اصلاحات اطلاعاتی کرد، کنترل خود را بر اطلاعات تحکیم بخشید. این قانون که اساساً برمبنای توصیه‌های کمیسیون یازده سپتامبر می‌باشد، قدرت زیادی را به مدیر کل اطلاعات ملی جدید اعطا کرد، از جمله اقتدار روی هزینه‌های اطلاعاتی. (پنتاگون تقریباً بر هشتاد درصد از بودجه اطلاعاتی کنترل دارد.) سنا این لایحه را با ۹۶ رأی موافق در مقابل دو رأی مخالف به تصویب رساند. به هر حال، قبل از تصویب آن از سوی مجلس نمایندگان، بوش، چنی و رامسفلد برای آن مانع ایجاد کردند. کاخ سفید آشکارا از این قانون حمایت می‌کرد، ولی دنیس هسترت از ارسال لایحه برای تصویب در مجلس نمایندگان خودداری کرد ـ ظاهراً در مخالفت با رئیس‌جمهور، ولی اعضای کنگره می‌دانستند که هنسرت مأمور شده بود تا این لایحه را سد کند. پس از لابی شدید کاخ سفید و پنتاگون، این قانون بازنویسی شد. لایحه‌ای که کنگره تصویب کرد، قدرت مدیر جدید را به نام حفظ «مسئولیت‌های قانونی» وزیر دفاع شدیداً کاهش داد. فرد کاپلان در مجله اینترنتی «اسلیت» مسائل پشت صحنه‌ را شرح داد. وی از قول یکی از مشاوران کنگره تعجب وی از اقدام لابی‌های کاخ سفید در ایجاد مانع برای لایحه سنا را بیان می‌دارد، و اینکه دلایل مضحکی برای غیرقابل پذیرش بودن آن عنوان می‌کردند.
یکی از افسران اطلاعاتی رده بالا به من گفت که «طرح رامی  برای مصالحه در مورد لایحه‌ای بود که پنتاگون سود می‌برد و سیا ضرر می‌کرد. آنگاه تمام قطعات پازل در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند. پنتاگون نیز کنترل کامل اقدامات پنهانی را در دست می‌گیرد، یعنی توانایی کنترل مستقیم سرمایه‌های اطلاعات ملی» ـ از جمله ماهواره‌های اطلاعاتی که به‌طور دائم در مدار زمین در حال گردش می‌باشند.
مقام سابق اطلاعاتی به من گفت که رامسفلد دیگر مجبور نخواهد بود تا هر چیزی را از کانال اطلاعاتی دولتی به دست آورد. این سیستم اطلاعاتی برای ایجاد رقابت میان آژانس‌های رقیب طراحی شده است. آنچه مورد غفلت قرار گرفته، تنشی است که در رابطه با اولویت هر یک از آنها ـ سیا، DOD (وزارت دفاع)، FBI و حتی اداره امنیت داخلی ـ بروز خواهد کرد.
مهم‌ترین تأثیر و پیامد این سیستم جدید آن است که رامسفلد دیگر مجبور نیست به مردم بگوید که چه کار می‌کند تا مردم نیز نتوانند از او بپرسند چرا این کار را انجام می‌دهی؟ یا از او بپرسند اولویت‌های تو چه هستند؟ اکنون او می‌تواند تمام این موضوعات را پنهان نگه دارد.

پیشینه
روز نهم جولای2004 روزنامه واشنگتن‌پست آمریکا مدعی شد که رژیم اسرائیل با کمک آمریکا یک طرح ضربتی برای حمله به نیروگاه‌های اتمی ایران تهیه کرده است.
به‌موجب این طرح اسرائیل قادر خواهد بود در مدت ۸۰ ثانیه از طریق موشک‌های هدایت‌شونده این تأسیسات را منهدم کند. طبق ادعای واشنگتن‌پست موضوع حمله اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران در جریان سفر اخیر سیلوان شالوم، وزیر امورخارجه رژیم صهیونیستی به آمریکا مورد بحث قرار گرفته است.
اشپیگل نیز روز ۱۹ جولای در زمینه حمله اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران نوشته بود: اسرائیل با همکاری پیشمرگان کرد می‌خواهد با نفوذ به ایران، به تأسیسات هسته‌ای این کشور آسیب برساند. این مجله افزوده بود؛ در حال حاضر خلبانان اسرائیلی در حال تمرین برای حمله به تأسیسات اتمی ایران هستند و به احتمال زیاد از آسمان ترکیه این حمله صورت خواهد گرفت.
از سوی دیگر، هفته‌نامه انگلیسی ساندی‌تایمز روز ۱۹ جولای نوشت: اسرائیل تمرین‌های نظامی خود را برای انجام حمله‌ای پیشگیرانه به تأسیسات هسته‌ای بوشهر کامل کرده است.
اخیرا نیز عبدالباری عطوان سردبیر روزنامه «القدس‌‏العرب» چاپ لندن ادعا کرده بود: مرحله سوم جنگ‌های جورج بوش رئیس‌جمهوری آمریکا در خاورمیانه به‌زودی با هدف قرار دادن ایران آغاز خواهد شد. پایگاه اینترنتی روزنامه الاخبار، چاپ مصر با بیان این مطلب از قول عطوان خاطرنشان کرد: واشنگتن هم‌‏اکنون برای استفاده از نظام‌‏های عربی سنی، برای سرنگون کردن نظام ایران در حال برنامه‌‏ریزی است. سردبیر القدس ‌‏العربی در مقاله‌‏ای به اختصار، نشانه‌‏های طرح جدید آمریکا برای حمله به ایران را ارائه داده است.
به اعتقاد عطوان، اولین نشانه، اعلام ناگهانی مصر مبنی بر دستگیری یک شبکه ایرانی در قاهره و دومین نشانه هم اتهامات بی‌‏سابقه عبدالله دوم، پادشاه اردن بر ضد ایران مبنی بر دخالت این کشور در امور عراق است.
به گفته وی اینها گفته‌‏هایی است که همزمان با سفر پادشاه اردن به واشنگتن و دیدار وی با بوش مطرح شد و یادآور دیدارهای متعدد پیش از جنگ آمریکا علیه عراق است
سردبیر روزنامه القدس‌‏العربی، اتهامات مکرر اسرائیل به ایران و حزب‌‏الله لبنان مبنی بر تلاش برای از بین‌‏بردن آرامش کنونی در سرزمین‌‏های اشغالی فلسطین و عقیم‌‏کردن مأموریت «محمود عباس» برای دستیابی به وفاق در بین فلسطینیان را از دیگر نشانه‌‏های طرح جدید آمریکا برای حمله به ایران توصیف کرد.
عطوان در ادامه اظهارنظر خود، سفرهای دوره‌‏ای غیرمنتظره «حسنی مبارک»، رئیس‌‏جمهور مصر به کشورهای حوزه خلیج‌‌فارس به‌منظور تشویق مسئولان این کشورها برای عادی‌‏سازی رابطه و ایجاد روابط دیپلماتیک با اسرائیل را چهارمین نشانه طرح آمریکا برای حمله نظامی به ایران دانست.
وی افزود: پنجمین نشانه را می‌‏توان افزایش گفته‌‏های «ایاد علاوی»، نخست‌‏وزیر عراق در خصوص افزیش میزان دخالت سوریه و ایران در امور عراق دانست.
عطوان ابراز عقیده کرده بود: بررسی این نکته‌‏ها و مقایسه آن با اقدامات آمریکا پیش از تجاوز به عراق حاکی از آن است که آنچه در حمله پیشین مورد استفاده قرار گرفت با سناریوی کنونی در حال تدوین برای جنگ بعدی مطابقت می‌‏کند و اختلاف تنها در وسایل اجرای آن است.
در همان زمان و به‌دنبال پخش اخباری مبنی بر حمله احتمالی آمریکا به ایران، حسنى مبارک رئیس‌جمهورى مصر در گفت‌وگو با مجله آلمانى اشپیگل، به واشنگتن نسبت به عواقب حمله علیه ایران هشدار داد و گفت: این آمریکا اشتباه جدى با ابعادى فاجعه‌آمیز خواهد بود.
مبارک افزود: حمله احتمالى آمریکا علیه ایران مى‌تواند ترور و خشونت در سراسر منطقه خاورمیانه و حتى در کل جهان را به‌طور بى‌سابقه‌اى تشدید کند.
رئیس‌جمهورى مصر تصریح کرد: من امیدوارم که چنین امرى اتفاق نیافتد.
متعاقب این گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس ادعا کرد: ایران، عراق و کره‌‏شمالی در صدر لیست دستور کار سیاست‌ ‏خارجی دوره دوم ریاست‌‏جمهوری جورج بوش قرار گرفتند.
آسوشیتدپرس افزود: همزمان با این مورد، بهبود روند صلح خاورمیانه، ‌تداوم اقدامات، برای بهبود روابط میان واشنگتن و اروپا که به علت حمله آمریکا به عراق آسیب‌دیده بود در دستور کار بوش قرار دارد. به گزارش آسوشیتدپرس، ایران و کره‌‏شمالی دو کشور دیگر در محور شرارت معروف جورج بوش، به اندازه عراق دارای اهمیت می‌‏باشند زیرا آمریکا ظنین است که هر دو کشور در مسیر دستیابی به تسلیحات هسته‌‏ای قرار دارند یا در حال حاضر دارای تسلیحات هسته‌‏ای هستند.
در این گزارش آمده است: بوش باید تصمیم بگیرد که تا چه میزان ایران و کره‌‏شمالی را از طریق روش‌‏های دیپلماتیک تحت فشار قرار دهد تا چه میزانی در تلاش‌‏های اروپایی‌‏ها در خصوص تهدیدات هسته‌‏ای همکاری کند و تا چه میزانی به سخنان بازهای دولت خود که خواستار حمله هوایی محدود به پایگاه‌‏های هسته‌‏ای ایران هستند گوش فرا دهد.
متعاقب آن کالین پاول گفت که آمریکا برای جلب توجه جهانی از عبارات دیپلماتیک تهاجمی علیه ایران استفاده می‌کند، اما دنبال محقق کردن پروژه تغییر رژیم در ایران نیست.
کالین پاول، وزیر امور خارجه‌ وقت آمریکا در گفت‌وگو با شبکه‌ تلویزیونی ان.بی.سی در پاسخ به این سؤال که آیا حضور 140 هزار سرباز آمریکا در عراق، رویارویی با ایران را آسان می‌سازد؟ گفت: ما به علت وضعیت عراق 140 هزار سرباز را در این کشور مستقر کرده‌ایم و برای حمله به ایران آماده نمی‌شویم.
وی ادامه داد: ما قصد تغییر رژیم در ایران را نداریم، این سیاست ماست. این امر به ملت ایران بستگی دارد که در رابطه با آینده‌شان تصمیم بگیرند.
پاول اظهار داشت: ما رژیم ایران را تأیید نمی‌کنیم، این رژیم اقداماتی انجام می‌دهد که ما در قرن بیست‌ویکم آن را قابل پذیرش نمی‌بینیم. آنچه که اکنون بر آن متمرکز هستیم فعالیت‌های ایران در ارتباط با تولید قابلیت تسلیحات هسته‌ای و تداوم حمایتش از سازمان‌های تروریستی است و هر کشور دیگری باید نگران این امر باشد که ایران در مسیر دستیابی به فناوری تسلیحاتی هسته‌ای حرکت می‌کند و به حمایت از فعالیت‌های تروریستی ادامه می‌دهد.
وی اظهار داشت: اگر آمریکا در عبارات دیپلماتیک و سیاسی برای جلب توجه جامعه‌ جهانی به سوی ایران تهاجمی عمل می‌کند، این کاری است که قرار بوده انجام دهد.
وی ادامه داد: این نمونه خوبی است، وقتی ما کارمان را آغاز کردیم به جهان گفتیم که اطلاعاتی از آنچه که ایران انجام می‌داد، داریم و این که این مسئله باید موجب نگرانی شما باشد. واکنش اولیه این بود که شما مبالغه می‌کنید، اما با گذشت زمان دیگران متوجه شدند که ایرانی‌ها در این جهت حرکت می‌کنند و اگر ما پرخاشگرانه به دنبال این نبودیم که این مسئله را مورد توجه جامعه‌ جهانی قرار دهیم، اکنون تا اینجا پیش نرفته بودیم.
وی افزود: این مشکل هنوز حل نشده است، اما جلب توجهات به سوی فعالیت‌های ایران نادیده گرفتن جامعه‌ جهانی را برای ایران مشکل‌تر ساخت. این سیاست خارجی پرخاشگرانه‌ای است که از آن صحبت می‌کنم و نه تهاجم.
پاول در بخش دیگری از سخنانش گفت: ما برای انجام حرکتی در قبال ایران با جامعه‌ جهانی، شورای امنیت سازمان ملل، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و سه کشور اروپایی نماینده اتحادیه‌ اروپا همکاری می‌کنیم.
همچنین جیم لیچ نماینده کنگره آمریکا گفت اقدام نظامی علیه ایران عاقلانه نخواهد بود.
وی گفت احتمال دارد این امر موجب بروز مشکلات بیشتری در عراق، در زمینه تروریسم، و در اقتصاد جهانی شود. نماینده ایالت آیوا در کنگره ایالات متحده گفت که استفاده احتمالی ایالات متحده یا اسرائیل از توان نظامی به‌منظور نابود کردن تأسیسات هسته‌ای ایران راهکاری غیرعاقلانه خواهد بود.
در بیانیه‌ای به‌عنوان «موضوع خویشتنداری در ایران» که در 24 نوامبر منتشر شد، لیچ تعدادی دلیل برای موضع خود آورد که برخی از آنها عبارتند از:
ـ تلاش‌های ایالات متحده در جهت تثبیت امنیت در عراق را با مشکل مواجه می‌کند؛
ـ احتمال عملیات تروریستی آتی علیه ایالات متحده را افزایش می‌دهد؛
ـ ایران را وسوسه خواهد کرد تا با محدود نمودن صادرات نفت خود اقتصاد جهانی را دچار بی‌ثباتی کند.
لیچ استدلال کرد که در عوض اقدام نظامی، باید از تدابیر دیپلماتیک و تجاری برای تشویق ایران به مذاکره استفاده کرد.

دیدگاه‌ها و نظریات
وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون، بیانیه بلند بالایی را پس از انتشار گزارش آقای هرش در نیویورکر صادر کرد. لورنس دیریتا، سخنگوی پنتاگون با زبانی گزنده برخی از ادعاهای آقای هرش را «عجیب و غریب» خواند و افزود: «پریشانگردی‌های» آقای هرش چنان آمیخته به اشتباهات است که کل گزارش را بی‌اعتبار می‌کند.
اما جالب اینجاست که پنتاگون در هیچ کجای بیانیه خود به‌طور کامل و با عباراتی واضح این مسئله را که نیروهای آمریکایی در ایران بوده‌اند رد نمی‌کند.
در همین حال، خبرگزاری جمهوری اسلامی به نقل از مسعود خان، سخنگوی وزارت امور خارجه پاکستان گزارش داده که این کشور، خبر یک رسانه آمریکایی مبنی بر همکاری پاکستان با آمریکا علیه برنامه‌های اتمی ایران را تکذیب کرده است.
براساس این گزارش، سخنگوی وزارت امور خارجه پاکستان، در نشست هفتگی خود با خبرنگاران اظهار داشته است که پاکستان اساساً اطلاعاتی درباره برنامه اتمی ایران ندارد که بخواهد آنها را در اختیار آمریکا بگذارد. سخنگوی وزارت امور خارجه پاکستان گفته است دولت‌های ایران و پاکستان در زمینه اتمى همکاری نداشتند و آنچه رخ داد، تماس برخی افراد بوده است.
بی‌بی‌سی نیز گزارش داد: در پی انتشار گزارشی در مورد عملیات سری نظامی آمریکا در ایران و تکذیب آن توسط مقامات دولت ایالات‌متحده، رئیس‌جمهوری آن کشور احتمال عملیات نظامی در ایران را رد نکرده است.
روز دوشنبه، 17 ژانویه2005، جورج بوش، رئیس‌جمهوری آمریکا، در گفت‌وگو با شبکه تلویزیونی ان‌بی‌سی گفت که در صورتی‌که ایران از همکاری با جامعه بین‌المللی در مورد برنامه‌های هسته‌ای خود امتناع ورزد وی امکان دست زدن به اقدامات نظامی را مورد بررسی قرار می‌دهد.
رئیس‌جمهوری آمریکا با اشاره به برنامه‌های هسته‌ای ایران گفت: «امیدوارم بتوانیم این مسئله را از راه‌های دیپلماتیک حل و فصل کنیم اما من هرگز هیچ گزینه‌ای را از جدول اقدامات احتمالی آمریکا حذف نمی‌کنم».
پیش از این مصاحبه، در مصاحبه دیگری با شبکه تلویزیونی ای‌بی‌سی آمریکا از بوش در مورد حمله نظامی به عراق براساس ادعای نادرست وجود تسلیحات کشتار جمعی و اعتبار ایالات متحده در صورت ابراز ادعای مشابهی در مورد کشورهای دیگر سؤال شد.
جورج بوش گفت که در آینده، لازم است برخورد آمریکا به نحوی باشد که جامعه جهانی را در زمینه اقدام لازم در مورد کشورهای دیگر قانع کند اما افزود که در هرحال، برکناری رژیم صدام حسین در عراق اقدامی مثبت بوده است.
در همین حال مدیر واحد ارتباطات کاخ سفید نیز گفت گزارش آقای هرش آکنده از نکات نادرست است و برخی از نتیجه گیری های آن بر واقعیت استوار نیست.
بری ونیبل، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا هم در پاسخ به این سوال که آیا نیروهای نظامی آمریکایی عملیاتهای شناسایی در ایران انجام می‌دهند گفت: ما درباره‌ عملیات‌ها، قابلیت‌ها و یا اقدامات گروههای عملیاتی ویژه صحبتی نمی‌کنیم. شبکه‌ خبری بی‌بی‌سی نیز در این باره نوشت: سخنگوی پنتاگون انجام عملیاتهای مخفیانه در ایران را به وضوح تکذیب نکرده است.
سخنگوی پنتاگون هم چنین گفت: منابع هرش، شایعات و ادعاهایی را از نشست‌هایی که هرگز رخ نداده‌اند، برنامه‌هایی که هرگز وجود نداشتند و بیانات مقاماتی که هرگز عنوان نشده‌اند در اختیار وی قرار داده‌اند. بر این اساس، سی‌ان‌ان به نقل از مقامات عالی‌رتبه آمریکایی که نامی از آنها نبرد نوشت: هیچ برنامه فوری برای حمله به ایران وجود ندارد.
در همین حال، وزیر دفاع سابق آمریکا گفت: دولت بوش مقاله «سیمور هرش» را قاطعانه تکذیب نکرده بنابراین به‌نظر می‌‏رسد که تلاشی جدی برای گردآوری اطلاعات جهت حمله به ایران وجود دارد.
«ویلیام کوهن» به شبکه «سی‌‏ان‌‏ان» گفت: این مسئله که پنتاگون طرح احتمالی حمله به ایران را داشته باشد، امری غیر عادی نیست. وی افزود: مسأله این است که آیا اطلاعات جمع‌‏آوری شده برای تحت‌‏ فشار قرار دادن اروپایی‌‏ها به‌‏منظور اعمال فشار بیشتر از سوی آنها بر ایران به‌‏منظور متوقف‌‏کردن بلندپروازی‌‏های ایران مؤثر است یا خیر؟ و آیا اقدام نظامی بر ضد ایران تصمیم‌‏گیری شده است و آنها واقعاً برای این اقدام برنامه‌‏ریزی کرده‌‏اند یا خیر؟
کوهن در خصوص مقاله در مجله نیویورکر گفت: مقاله هرش «قاطعانه» از سوی دولت بوش تکذیب نشده است بنابراین به‌نظر می‌‏رسد برخی تصدیق‌‏ها در مورد تلاش‌‏های جدی برای جمع‌‏آوری این نوع اطلاعات، جهت حمله نظامی وجود دارد.
جاناتان مارکوس، گزارشگر دیپلماتیک بی‌بی‌سی نیز معتقد است: سیمور هرش، نویسنده این مقاله گزارشگر تحقیقی کارآزموده‌ای است و در نوشتن اینگونه گزارش‌های تحقیقی دقیق درباره مسائل امنیتی، بسیار متخصص شده است. او شاید جنجالی باشد، گاهی هم اشتباه می‌کند اما اغلب صحت گزارش‌هایش به نحو خیره‌کننده‌ای به اثبات رسیده‌اند. او یکی از نخستین کسانی بود که بدرفتاری با زندانیان در عراق را نشانه مشکل گسترده‌تری دانست که در سطوح بالای پنتاگون رسوخ کرده است. تحلیل‌گر بی‌بی‌سی با بیان این مقدمه می‌گوید: مفهوم سخنان هرش کاملاً روشن است: نشانه‌های جنگ در افق دیده می‌شوند. مشکل این است که در دنیای مسائل اطلاعاتی، ظواهر امر همیشه بازگوکننده واقعیات نیستند.
بی‌بی‌سی در ادامه می‌نویسد: با توجه به اینکه سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا ـ سیا ـ به‌شدت توسط پنتاگون به حاشیه رانده شده است، شاید برخی از ماموران ناراضی سیا بسیار راغب باشند که اطلاعاتی را زیر گوش آقای هرش بازگو کنند و درز بدهند. در عین حال، نباید پیچیدگی عملیات نظامی علیه تأسیسات اتمی ایران را که به‌شدت پراکنده هستند دست کم گرفت. چنین حمله‌ای شبیه حمله منفردی نخواهد بود که اسرائیل در سال 1981 به نیروگاه «اوسیراک» در عراق انجام داد. بخش اعظم سیستم پدافند هوایی ایران باید پیشاپیش نابود شود و کارشناسانی که در این گزارش به آنها استناد شده است، یادآوری می‌کنند که چنین حمله‌ای، به جای آنکه به سرنگونی رژیم ایران سرعت ببخشد، ممکن است پشتیبانی و حمایت عمومی از آن را به‌دنبال بیاورد.
نگران‌کننده‌ترین بخش گزارش سیمور هرش، این نکته است که مقامات دولتی آمریکا، به گفته او، این هشدارها را نادیده گرفته‌اند.
مارکوس در انتها خاطرنشان می‌سازد: شاید بهتر باشد که این بار سخنان آقای هرش درست از آب در نیایند، اما باید به یاد داشته باشیم سابقه پیش‌بینی‌های او بسیار تحسین‌برانگیز است.
«دن بارتلت» یکی از دستیاران ارشد رئیس‌جمهوری آمریکا نیز در گفت‌وگو با شبکه «سی‌ان‌ان» تأکید کرد: هیچ رئیس‌جمهوری در آمریکا در هیچ شرایطی اقدام نظامی را بر دیگر گزینه‌ها مقدم نشمرده است. اما بوش نشان داده که به ابتکار عمل دیپلماتیکی که هم اکنون درقبال ایران در جریان است، اهمیت می‌دهد.

واکنش ایران
آقای آقامحمدی، این تصور که جاسوسان آمریکایی بتوانند در خاک ایران عملیات شناسایی انجام دهند را ساده‌انگارانه توصیف کرد. او انتشار چنین خبرهایی را در جهت راه‌اندازی «جنگ روانی» دانست و گفت برای کماندوهای آمریکایی، گذشتن از مرز ایران و ورود به این کشور چنین آسان نیست.
این مقام شورای عالی امنیت ملی، مدعی شد که نویسنده گزارش با سیا و پنتاگون همکاری می‌کند و این خبر از طریق مقامات آمریکایی بازگو شده است.
روزنامه انگلیسی زبان «تهران تایمز»، نیز گزارش نفوذ کماندوهای آمریکایی به خاک ایران را «یک بلوف مسخره» توصیف کرد. تهران تایمز مدعی شد که هزینه حمله به ایران بیش از چیزی است که در تصور آمریکا و اسرائیل بگنجد و چنین حمله‌ای با پاسخ سنگین و خونبار نظامیان ایرانی روبه‌رو خواهد شد.
روزنامه شرق هم در سرمقاله خود هشدار داد که اگر آمریکا از تلاش‌های اتحادیه اروپا برای مذاکرات هسته‌ای با ایران حمایت نکند، یا دست کم به آن احترام نگذارد، اروپا نمی‌تواند از ایران تضمین بگیرد که در مسیر اعتمادسازی گام بردارد.
همچنین وزیر اطلاعات با اشاره به تهدیدات نظامی اخیر آمریکا علیه ایران گفت: این تهدیدات احمقانه است. ایران، افغانستان یا عراق نیست که آمریکا بخواهد تهدیدات خود را علیه آن عملی کند چرا که تهدیدات آمریکا قدرت اجرایی ندارد.
«علی یونسی» در جمع خبرنگاران پارلمانی با اشاره به اظهارات اخیر وزیر پیشنهادی وزارت امورخارجه‌ دولت دوم بوش و معاون بوش (دیک چنی) گفت: ایران پتانسیل عظیم مردمی و جهانی دارد و هر توطئه‌ای را خنثی می‌کند.
وی گفت: ‌تهدیدات نظامی و حمله‌ی آمریکا به ایران بزرگترین و احمقانه‌ترین خطایی است که آمریکا مرتکب خواهد شد. یونسی افزود: ‌آمریکا بچه‌ای را که در عراق زائیده است بزرگ کند، بعد به فکر حمله به ایران باشد! وی ابراز داشت: آمریکا یک بار در واقعه طبس تجربه‌ حمله به ایران را دارد و گمان نمی‌کنم حاضر به تجربه‌ جدید برای انجام این کار باشد. وزیر اطلاعات خاطرنشان کرد: ‌هدف آمریکا از طرح این سخنان ایجاد یک جنگ روانی و تحت تاثیر قرار دادن مذاکرات هسته‌ای ایران با اروپاست، اما همه‌ تدابیر امنیتی، نظامی و اقتصادی لازم در نظر گرفته شده است و نگران هیچ تهدیدی نیستم. آقای یونسی درباره‌ شایعه‌ حضور کماندوهای آمریکایی در ایران گفت: این آقا هزیان گفته است و فکر می‌کند ایران بی‌در و پیکر است که هر کس دلش خواست وارد آن شود، اگر اینطور باشد که آمریکایی‌ها خیلی زودتر به اهداف خود رسیده بودند. وی گفت: ما اکنون محکم‌ترین مرزهای آبی، خاکی، ‌زمینی و هوایی را داریم و هیچ آمریکایی یا غیرآمریکایی جرات نزدیک شدن به خاک ایران را ندارد. این فرد معروف به دیوانگی است و خود آمریکایی‌ها هم حرف این فرد را نمی‌فهمند. وزیر اطلاعات با بیان اینکه این اظهارات را رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه پاسخ داده‌اند، تصریح کرد:‌ از خدا می‌خواهم که جوجه‌های آمریکایی وارد ایران شوند، عقاب‌های ما آنها را خواهند بلعید.
وی درباره‌ پرواز برخی هواپیماها و اشیای نورانی در سطح کشور تصریح کرد:‌ بخشی از این‌ها کار جاسوسی می‌کنند و ما عکس‌العمل مناسب را در این زمینه داشته‌ایم.
سخنگوی دولت نیز در پاسخ به سؤال خبرنگاری که در مورد موضع دولت در برابر اظهارنظرهای برخی مقامات آمریکایی مبنی بر حمله به ایران پرسید، تأکید کرد: ‌٢٦ سال است که به شنیدن چنین تهدیداتی عادت کرده‌ایم، نه آمریکا در موقعیتی است که توانایی حمله به ما را داشته باشد و نه ما کشوری هستیم که کسی جرات حمله به ما را داشته باشد. با توجه به همه‌ معادلات سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی منطقه و سطح بین‌المللی ما مطمئنیم که چنین تهدیدی نمی‌تواند جامه‌ عمل بپوشد، اگرچه ممکن است برای خود آمریکایی‌ها چنین تهدیدهای منافعی را داشته باشد و شاید هم یکی از دلایل این تهدیدها به شکست کشاندن مذاکرات ما و اروپاییان باشد.
وی با اشاره به آن‌چه مبنی بر ورود کماندوهای آمریکایی به ایران مطرح شده است، گفت: دولت به دستگاه اطلاعاتی کشور نسبت به این که با اقتدار کامل می‌تواند جلوی چنین اقداماتی را بگیرد اطمینان دارد و تاکنون نیز ثابت شده اگر کسانی تا امروز چنین جراتی به خود داده‌اند، نتیجه‌ عمل نیروهای اطلاعاتی ما را دقیقا دیده‌اند، بنابراین مشخصا این‌ها بخشی از یک جنگ روانی در سطح دنیاست که علیه ما شکل می‌گیرد.
روزنامه الوطن چاپ عربستان نیز در گزارشی با عنوان «طرح چهارگانه بوش در خاورمیانه» آورده است: اطلاعاتی که کشورهای بزرگ اروپایی در اختیار دارند نشان می‌دهد که بوش در دور دوم دوران ریاست جمهوری‌اش به دنبال ورود به چهار جنگ اصلی یعنی پایان دادن به مقاومت مسلحانه در عراق، پایان دادن به چالش‌های هسته‌ای ایران، کاهش نقش و نفوذ دشمنان آمریکا در کشورهای عربی و ایجاد رهبری جدید فلسطین به جای عرفات است.
روزنامه‌ یاد شده به نقل از دیپلمات‌های آگاه اروپایی ادامه داد: مقامات آمریکایی همچنین به کشورها و گروه‌های اروپایی و بین‌المللی اعلام کرده‌اند که قصد دارد آن چه را که «افزون‌طلبی‌های هسته‌ای ایران» خوانده کاهش داده و به هر قیمتی و بدون استفاده از گزینه استفاده از راه‌حل نظامی آن را از دستیابی به فناوری هسته‌ای بازدارند.
رویتر نیز گزارش داد که تونی بلر تصورات مبتنی بر حمله نظامی آمریکا علیه ایران را بی‌اهمیت دانست. این خبرگزاری انگلیسی ادامه داد، تونی بلر، نخست وزیر انگلیس در گفت‌وگو با روزنامه تایمز ضمن کم اهمیت جلوه دادن فرضیات مبنی بر حملات نظامی آمریکا به ایران گفت: هرگز مذاکره‌ای در خصوص حمله‌به ایران نشنیده‌ام.
وی ادامه داد: ایران عراق نیست و راه متفاوتی برای پرداختن به آن وجود دارد.
همچنین وزیر امور خارجه‌ انگلیس بر رد احتمال انجام هرگونه حمله‌ نظامی آمریکا یا رژیم صهیونیستی به ایران تاکید کرد.جک استرا در گفت‌وگو با رادیو بی.بی.سی در پاسخ به سؤالی مبنی بر پیش‌بینی‌اش از احتمال تجاوز نظامی آمریکا یا رژیم صهیونیستی به ایران اظهار کرد: دورنمایی از چنین رخدادی باورنکردنی است. شرایط را به گونه‌ای نمی‌بینم که بتواند اقدام نظامی علیه ایران را توجیه کند.
وی افزود که بروز درگیری دیگری پس از جنگ علیه عراق «کاملاً بعید» است. وزیر امور خارجه انگلیس هم‌چنین اظهار داشت که جامعه‌ بین‌المللی متعهد است مناقشه بر سر برنامه هسته‌‌ای ایران را «به گونه‌ای سازنده» حل نماید و در ادامه بر این مطلب پافشاری کرد که آمریکا نیز بخشی از «اجماع» خواهد بود. در همین حال رئیس دوره‌ای اتحادیه‌ اروپا صحت وقوع پیش‌بینی‌هایی مبنی بر احتمال نظامی آمریکا به ایران، به دلیل فعالیت هسته‌ای تهران را رد کرد.
برنارد بات، وزیر امور خارجه‌ هلند که کشورش ریاست دوره‌ای اتحادیه‌ اروپا را به‌عهده دارد، درباره‌ برخی اظهارنظرها مبنی بر این که آمریکا به دلیل انتخاب مجدد جورج بوش به ریاست جمهوری این کشور، به ایران حمله خواهد کرد، گفت: تمام کسانی که در واشنگتن هستند، این امر را تایید نمی‌کنند. وی گفت: فکر نمی‌کنم که به حمله‌ای نظامی فکر کنیم. فکر می‌کنم که این امر غیرسازنده باشد.
هفته‌نامه آلمانی دی‌سایت نیز نوشت: «کسانی‌که استراژی جنگ عراق را طرح‌ریزی کردند، برنامه‌ جدیدی در چنته دارند. نئومحافظه‌کاران در واشنگتن قصد براندازی روحانیون در ایران را دارند».
مایکل لدین که به عنوان پیشقراول تفکر نئو محافطه‌کاران محسوب می‌گردد، سالهاست که هشدار می‌دهد، که ایران مادر حقیقی تروریسم مدرن می‌باشد. دولتمردان ایرانی از جنگجویان القاعده حمایت می‌نمایند و به زعم مایکل لدین، بهترین روابط را با تروریست عراقی ابومصعب الزرقاوی برقرار کرده‌اند.
به نوشته دی‌سایت، مایکل لدین به اتفاق گروهی از همفکرانش در اوایل سال 2002 تشکیلاتی تأسیس کرد، که نام ائتلاف برای دمکراسی در ایران به خود گرفت. آنها شروع به کوبیدن طبل تغییر رژیم در تهران کردند. در لیست اعضای این گروه نام برجسته‌ترین کارگزاران افراطی راست‌گرا با روابط گسترده تا اوج قدرت، از جمله مریاو ورمزر، همسر داوید ورمزر و یا موریس آمیتای، رئیس پیشین‌ AIPAC و یا دانشمند علوم سیاسی یاشوا موراوچیک، که عضو مؤسسه‌ یهودیان برای امنیت ملی (جینسا) می‌باشد، به چشم می‌خورد. این لابی خود را موظف ساخته است که تونل‌هایی به درون پنتاگون نقب کند.
در همین حال مدیر اجرایی برنامه قرن جدید آمریکا گفت: «جورج بوش» در دوره دوم به عهد خود برای حمله نظامی به ایران وفا می‌‏کند.
«گری اشمیت» که از جمهوری‌‏خواهان نومحافظه‌‏کار است، با بیان اینکه بوش پارسال توضیح داد که سیاست‌‏های خود را تغییر نخواهد داد، تصریح کرد: رئیس‌‏جمهور در برابر خود لیستی از مسائل مرتبط با امنیت ملی دارد اما حتی در صورت تغییر کادر اجرایی تیم وی در دولت، سیاست‌‏هایش کماکان ثابت خواهد ماند. وی که با خبرنگار رویترز گفت‌‏وگو می‌‏کرد، افزود: این دیدگاه، وی را به این سمت‌‏وسو سوق می‌‏دهد که به عهد خود برای حمله نظامی به ایران وفا کند و اجازه ندهد این کشور به سلاح هسته‌‏ای دست یابد. اشمیت ادامه داد: این تعهد ویژه، ایجاب می‌‏کند که وی در نهایت به روی‌‏آوردن به استفاده از نیروی نظامی بر ضد ایران بیندیشد.
روزنامه گاردین هم در تحلیل این موضوع با عنوان «اکنون آمریکا درباره حمله به ایران تفکر مى‌کند» نوشته است: تندروهاى پنتاگون گزینه حمله به ایران را در حالى مطرح مى‌کنند که اروپا در حال مذاکره با ایران است. به نوشته گاردین اکنون دو گزینه در این باره مطرح است اما جناح تندروى کاخ سفید سعى دارد به هر ترتیبى که شده گزینه نظامى را روى میز جورج بوش بگذارد. با این حال سخنگوى پنتاگون در واکنش به ادعاى هرش گفته است که طرح نقشه هاى احتمالى در مسائل نظامى امرى کاملاً طبیعى است و قرار نیست تمامى نقشه‌هاى احتمالى روزى به مرحله اجرا گذاشته شود. گاردین در پایان مقاله از یک سرهنگ بازنشسته نیروى هوایى آمریکا نقل قول کرده و نوشته است: آمریکا اکنون در باتلاق عراق فرورفته بنابراین مطرح کردن موضوع حمله به ایران از اساس دچار مشکل است.
اتحادیه اروپایی نیز اعلام کرد که این اتحادیه متعهد است تا آنجا که ممکن است برای حل مسئله مربوط به برنامه‌های هسته ای ایران از راه حل دیپلماتیک دفاع کند.
مقامات این اتحادیه اعلام کردند که با واشنگتن درخصوص محدود کردن برنامه‌های هسته‌ای تهران موافقند لیکن با شیوه‌ای که آمریکا در پیش گرفته موافق نیستند.
اما ادوین سخنگوی بخش اجرائی اتحادیه اروپا گفت: «هدف ما یک ایران غیرهسته‌ای به لحاظ نظامی است. ما به عنوان اتحادیه اروپا در فرایندی پذیرفتیم که به آن هدف دست یابیم ... امیدواریم نیازی به استفاده از هیچ گزینه دیگری نباشد.
این سخنگو در ادامه اظهار داشت: «اتحادیه اروپا و آمریکا در ایران هدف مشترکی دارند اما راه‌های رسیدن به این هدف متفاوت است».
ادوین که بعد از انتشار گزارش سیمور هرش در مجله نیویورکر مبنی بر اینکه آمریکا قصد دارد به اهداف اتمی ایران حمله کند صحبت می‌کرد گفت: آمریکائیها تئوری مطرح شده در نشریه نیویورکر را رد کرده‌اند و هیچ‌گونه بحثی درخصوص چنین فعالیت‌هایی برای حمله به ایران وجود نداشته است و ما با حسن نیت با شرکای ایرانی خود کار می‌کنیم و همین‌طور اطمینان داریم که آنها هم در کار با ما صادق هستند.
این مقام اتحادیه اروپا اعلام کرد: ما تا آنجا که ممکن است این راه را تعقیب خواهیم کرد و این اقدام مفیدی است اما گفت‌وگوی بین ایران و اتحادیه اروپا لزوماً بدون درنظرگرفتن هیچ‌گونه تحولی، ادامه پیدا نخواهد کرد و اگر در چهارچوبی که ما گفت‌وگو می‌کنیم تغییراتی ایجاد نشود ما باید به چالش‌هایمان در شورای دولت‌های اروپایی و آنچه که اتفاق خواهد افتاد فکر کنیم.

جمع‌بندی
از گزارش‌ها و اخبار منتشره می توان چنین ارزیابی کرد که اعلام خبر یا ادعای ورود کماندوهای آمریکایی به خاک ایران یک مرحله از پروسه جنگ روانی آمریکا علیه ایران بوده است. بدون شک پیش از هر اقدام نظامی بخش‌های اطلاعاتی و عملیات روانی وارد عمل شده و روی کشور هدف کار می‌کنند. این اقدامات می‌تواند چند منظوره بوده و به مثابه نوعی تست افکار عمومی داخلی و خارجی برای انجام احتمالی هرگونه عملیاتی باشد. آنچه در فرایند خبری اخیر بسیار برجسته است این است که نوک حملات متوجه 3 بعد شده است:
1ـ برخلاف دفعات پیشین این بار صحبتی از مشارکت اسرائیل در عملیات نظامی علیه ایران نیست و صرفا از نفوذ کماندوهای آمریکایی به ایران و یا قصد آمریکا برای انجام حمله نظامی علیه ایران سخن به میان آمده است.
۲ـ مشابه چنین سخنانی قبلاً نیز توسط برخی از خبرنگاران یا رسانه ها منتشر شده بود اما در آن زمان واکنش‌ها به‌طور کلی منفی بود. اما این بار با توجه به تکذیبیه ضعیف کاخ سفید و پنتاگون و سخنان بوش و دیک چنی به‌نظر می‌رسد که موضوع کمی جدی‌تر است و نیاز به دقت و تأمل در بررسی دقیق ابعاد موضوع دارد.
3ـ همزمانی انتشار این خبر با برخی گزارش‌ها و اخبار مبنی بر مشاهده اشیاء نورانی در آسمان استان‌های شرقی کشور تأمل‌برانگیز است و این موضوع حتی در مصاحبه وزیر اطلاعات با رسانه‌ها ذکر شده است.
در هر حال  متمرکز شدن آمریکا بر موضوع هسته‌ای نشان‌دهنده کانون محوری سیاست خارجی جرج بوش در دور دوم ریاست جمهوری‌اش در خصوص ایران می‌باشد. همزمانی این موج جنگ روانی با برگزاری انتخابات عراق نیز می‌تواند ناشی از اهداف آمریکایی‌ها برای سرگرم‌سازی ایران به یک موضوع انتزاعی و جنجالی و غفلت افکار عمومی منطقه از مسائل عراق باشد.

منابع
1. http://www.did.ir/document/index.fa.asp?cn=nw00020040107482709
2. http://mag.gooya.com/politics/archives/021365.php
3. http://mag.gooya.com/politics/archives/020556.php
4. http://mag.gooya.com/politics/archives/021401.php#top
5. http://mag.gooya.com/politics/archives/018970.php
6. http://persian.usinfo.state.gov/index/topics/topic_listing_USPolicyAll/Rep_Leach_Says_Military_Action_Against_Iran_Would_Be_Unwise.html
7. http://did.ir/document/index.fa.asp?cn=na00020035403271112
8. http://web.peykeiran.com/net_iran/irnewsbody.aspx?ID=21473
9. http://web.peykeiran.com/net_iran/irnewsbody.aspx?ID=21483
10. http://www1voanewscom/Persian/articlecfm?textMode=1&language=Persian&objectID=1B5E7DD6-0570-4166-BF742C3CBECF3C6A
11. http://web.peykeiran.com/net_iran/irnewsbody.aspx?ID=21485
12. http://webpeykeirancom/net_iran/irnewsbodyaspx?ID=21488
13. http://web.peykeiran.com/net_iran/irnewsbody.aspx?ID=21472
14. http://web.peykeiran.com/net_iran/irnewsbody.aspx?ID=21448
15. http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/01/050118_sm-he-irannuclear.shtml
16. http://www.isna.ir/news/NewsContent.asp?id=485308&lang=P
17. http://www.isna.ir/news/NewsCont.asp?Lang=P&id=485878
18. http://www.noghte.net/archives/000101.html#more
19. http://www.sharghnewspaper.com/831030/html/end.htm#s172251
20. http://web.peykeiran.com/net_iran/irnewsbody.aspx?ID=21496