اجماع نظر ایدپولوژیک نخبگان و انتخابات مجلس انقلاب اسلامی ایران

در ادامه تطور نهضتهای دینی برپایه اجماع نظر حول این ایده شکل گرفت که اولا دین دارای سیاست است و سیاست، بخشی عظیم از دین را شکل می دهد .دوم اینکه دین در عصر مدرن هم می تواند پاسخگوی نیازهای اساسی و خرد بشر باشد.دین دارای اصول ثابتی است که با توجه به مقتضیات زمان و از طریق ساز و کار اجتهاد تغییرات روشی و تاکتیکی می دهد. اصول، ثابت هستند اما روشها، استراتژیها، الگوها و تاکتیکها تغییر پذیرند.
تا کنون هم ثابت شده است که می توان توسط تفقه در دین، با حفظ بنیادهای ایدئولوژیک، تغییر گفتمانی داد . به عنوان مثال سیاست خارجی ما شیوه های مختلف درون گرایی و برون گرایی یا گفتمانهای امت محوری و مرکز محوری را از دهه 60 تا کنون به خود دیده است اما هدف، ثابت مانده است. هدف محوری، عزت دین بوده که گاه از طریق درون گرایی و گاه برون گرایی، گاه از طریق پرداختن به مصالح و منافع ام القری و گاه امت اسلامی و مسلمانان جستجو شده است.
در مباحث توسعه، گفته می شود که اولین گام در نیل به توسعه، حصول اجماع نظر بین نخبگان و همسویی نخبگان فکری و اجرایی بویژه رگه های مختلف نخبگان اجرایی با یکدیگر است چرا که هر گونه حرکت، منوط به این است که مبدا و مقصد مشخص باشد. همه مکاتب فکری، چارچوبی برای انسجام رابطه میان سیاست، فرهنگ و اقتصاد مطرح می کنند. توسعه یافتگی، نتیجه صراحت فرهنگی و صراحت فرهنگی، نتیجه اجماع نظر پیرامون استنباطهای کلان و مشترک از مفاهیم کلیدی است. نخبگان و جامعه باید بتوانند به تعاریف مشترکی پیرامون مفاهیم کلیدی از قبیل: 1. انسان 2. جامعه 3. دین 4 . زندگی 5. کار 6. طبیعت 7. ثروت 8. قدرت 9. دولت و ... دست یابند. نمی گوییم استنباطهای واحد، که محال است بلکه می گوییم استنباطهای مشترک. اجماع نظر کلان فکری، روشنی اندیشه ها و تفکرات را به ثمر می رساند، لایه های فرهنگی و گسیختهای فکری به حداقل می رسند، تعداد استنباطها کمتر شده و جمعی می شود. هنگامی که استنباطها از صراحت و روشنی و حداقل تضاد برخوردار باشد و افراد در ذهن و عمل خود، آنها را نهادینه کرده باشند، خود به خود سیستمی پدید خواهد آمد که تبلور انسجام درونی اندیشه هاست. البته منظور از اجماع نظر کلان فرهنگی، قالبی بودن تفکر و یکرنگ شدن اندیشه ها نیست.
علیرغم اختلافات در غرب و کشورهای غربی، یک سکوی مشترک فکری و ایدئولوژیک وجود دارد. حزب دموکرات و جمهوریخواه آمریکا بالاخره هر دو لیبرال ، سکولار و ... هستند و در درون سکولاریسم تفاوتهایی هم دارند. دو حزب امریکایی به شدت به یکدیگر نزدیک هستند. در انگلستان احزاب محافظه کار و کارگر دارای اصول مشترکی هستند. هیچکس در امریکا و انگلستان خارج از قانون اساسی حرف نزده و مثلا از دولت دینی، سخن به میان نمی آورد. یعنی تکثر در درون ایدئولوژی واحد متصور است. احدی نظام محافظه کاری در بریتانیا را تخطئه نمی کند و نمی تواند بکند.ملکه هنوز هم قدرت زیادی دارد و سلطنت شان محترمی را داراست. مجلس لردها علیرغم کاهش اختیارات، نقش ایفا کرده و از حقوق اشراف آن کشور دفاع می نماید. اینها نشان می دهد که هنوز در انگلستان، قدرت سنت بر احتجاجات عقلی و مصالح اجتماعی می چربد.
آیا امریکاییها اجازه می دهند خارج از قانون اساسی، کسانی از سیاست دینی حرف زده و احیانا دست به شکل دهی تشکل اجتماعی بزنند؟ آیا دولتمردان لندن حاضرند حزبی اسلام گرا در آن کشور، قد علم کرده و به تبلیغ ایدئولوژی اسلام گرا بپردازد؟ مسلما نه. برادران مک کارتی به مدت 3 دهه به قلع و قمع کمونیستهای امریکا همت گماردند چرا که تهدید می شدند. در دهه 70 به دلیل عدم رویکرد مردم به چپ ها، دولتمردان کاخ سفید با ریاکاری اعلام کردند که همه آزادند فعالیت نمایند. اما در مواقع تهدید، یک اخلاق به تمام معنا فاشیستی از خود بروز می دهند. دکتر غروی استاد دانشکده روابط بین الملل می گفت: هرگاه مسلمانان در انتخابات شوراها در لندن رای می آوردند، دولت به بهانه تقلب، صندوقهای رای را ابطال می کرد. افراد و گروهها می توانند تکثر گفتمانی داشته باشند اما تکثر ایدئولوژیک، ممنوع است.
ما اعتقادی به صلاحیت اخلاق سیاسی آنها نداریم ولی بر این امر هم صحه می گذاریم که تاکید هر دولتی بر مبانی و حفظ اصول ایدئولوژیک، موضوعی پذیرفته شده است که طراحی هر نوع مدنیت و امنیت بدان بسته است.
مساله این است که ما هم حق داریم اینچنین باشیم. همانطوریکه عرض شد، قانون اساسی ج.ا.ا بر پایه مشرب ایدئولوژیک اصول گرایی اجتهادی و لحن احیاگرایی دینی بنا نهاده شده و تکثر در درون آن پذیرفته است. کما اینکه تا کنون استانداردهای لازمه حتی الامکان و با رعایت مصالح لازمه، ملاحظه شده است.اما بعد از دوم خرداد 76 مشرب فکریی پیدا شد که آشکارا با تبلیغ ایدئولوژی سکولار و برگشت به ایدئولوژی دولت موقت، اجماع نظر نخبگان و جامعه را هدف قرار داد. بدتر اینکه این فرقه افکار خویش را نه به صراحت بلکه در قالب پوسته ای دینی بیان می نماید. دوم اینکه اندیشه هایش نه اصیل بلکه از قدرت برخاسته و رو به سوی قدرت دارد. سوم و بدتر از همه اینکه مدام جهت تبلیغ و جاانداختن افکار ارتجاعی خویش به قدرت فراسرزمینی، سازمانهای بین المللی و ایالات متحده امریکا، رویکرد دارد. اساسا خاستگاه فکری روشنفکری ما ، دنیای غرب است که در نوشته های دیگر هم بدان اشاراتی رفته است و از تکرار، خودداری می کنیم.
اکنون در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی، ما شاهد مواجهه نظام اسلامی با این گروه هستیم که به نام دموکراسی خواهان سکولاریزه کردن سیاست و اجتماع هستند. اولا اینها رای مردم را با تبلیغات و عوام فریبی جلب می کنند. دوم اینکه عقاید خویش را صراحتا به اجتماع هم اعلام نمی دارند. سوم اینکه در اسلام، همگان آزادند آزاد بیندیشند ولی آزاد نیستند که دیگران را بفریبند و آزادی معقول دیگران را سلب کنند و یا کارهای امنیتی کنند. ای بسا پیامبران کذاب در زمان پیامبر طرفدارانی هم پیدا می کردند، آیا پیامبر می خواست حکومت را تسلیم آنها نماید. کما اینکه دستور داد شبانه حاکم یمن را بکشند و به افراد اعزامی پاداش هم داد.
فرض کنیم، اساسا ما دیندار نیستیم. دموکرات سکولار بودن هم به معنای توده گرایی و اسیر احساسات و عاطفه مردم شدن نیست. اگر بر فرض مردم خواسته ای داشته باشند، یک دولتمرد عاقل باید سعی کند با تلطیف فضای افکار عمومی و حتی مواجهه با برخی تندرویها، امور را به سوی وضع مطلوب، هدایت نماید. اساسا مصدق بدلیل احساسات و عاطفه گرایی شکست خورد. در حالیکه در غرب هم، یک دولتمرد گاه در مقابل مردم، ایستادگی می کند تا با صبر و حوصله آنها را از جریان امور آگاه سازد.
خلاصه اینکه اجماع نظر نخبگان پیرامون اصول گرایی اجتهادی و ایدئولوژی اسلام گرایی از سوی گروهی در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی، تهدید شده است. عده ای به سیاست دینی و دین سیاسی معتقد نیستند و برای پیشبرد اهدافشان حاضرند دست نیاز به سوی کاخ سفید و غرب دراز کنند و این فوق العاده محکوم و خطرناک است. دکتر سریع القلم می نویسد: من در کنفرانسهای بین المللی از استادان ترکیه، عربستان و مصر به کرات شنیده ام که به من به عنوان یک ایرانی گفته اند: اینکه در کشور شما درگیری و تضاد است و این درگیری و تضاد فقط در بین نیروهای داخلی است، قدر بدانید. به خاطر اینکه در کشورهای ما یک عنصر خارجی وجود دارد و این برای ما بسیار آزاردهنده است. آنها گفتند در کشورشان، غرب و امریکا یک گوشه طناب سیاست را در اختیار دارند.
نظام باید بتواند با این فرقه دست و پنجه نرم کرده و با بالا بردن کارآمدی نظام سیاسی، جنبش نرم افزاری و عدالتخواهی، نقشه های متعددی را خنثی نماید. البته درباره نحوه مواجهه، ملاحظات و انتقادات بسیار جدی داریم.
ولایتمداری حکم می کند که بگویم: مقداری از انرژی را که صرف رد و اضمحلال لانه های عصیان و غرب شیفته می کنیم، صرف خود سازیم. اعتقاد راسخ دارم که در صورت مجهز شدن نیروهای اصیل انقلاب به دانش و عمل، جوان گرایی، اندیشه محوری، احترام به دانش و دانشمند، پیشه گرفتن سیاست به تمام معنا دینی و دوری از هرگونه عمل غیر دینی و سیاست ماکیاولیستی، تعمق و جدیت درباره امور، نگاه مساله وار به توسعه و هویت دینی و تاریخی، نقادی و نقدپذیری؛ همه چیز حل می شود.
نباید روی شبهات خاکستر داد بلکه باید پاسخ گفت: قبل از طرح آن توسط دیگران، باید طرح کرده و پاسخ داد.
در هر اردوگاه سیاسی، عده ای قدرت پرست و لئیم وجود دارند که باید مواظب آنها بود. ما باید جدی باشیم و از فرهنگ و سنتی که خلاف دین اما برخاسته از بیماریهای تاریخی است، دوری کرده و یا با آنها مبارزه کنیم. باید به تعبیر پیامبر اکرم(ص) بر صورت چاپلوسان خاک پاشید. با شناخت اندک از مقوله توسعه و معضلات آن، معتقدم که چاپلوسی و چاپلوس پروری به اندازه غرب گرایی، انقلاب را تهدید می کند. جامعه امروز و حتی سازمانهای کوچک، به شدت تشنه و نیازمند سیاست اخلاقی هستند. نباید گذاشت آزادی و دین ملعبه شیاطین واقع شوند.
نکته دیگر در خطاب به دانشگاهیان است. مبادا اسیر دست سیاست پردازان و دنیا پرستان قرار گیرند. اتفاقا ما مجلسی قوی می خواهیم. اما آیا مجلسی که به تریبون شرکتهای چند ملیتی و لابیهای صهیونیست تبدیل شود، قوی است؟ هندیها، مقاومت خویش در قبال امریکا را مدیون مجلس قدرتمند و کار دان هستند و ما هم به مجلس با تدبیر نیاز داریم اما مجلس ششم در مواقع مختلف از جمله پروتکل الحاقی، عصای دست غربیها بود. اساتید دانشگاه باید نسبت به سیاست حساس باشند. اما نگاه علمی به سیاست با سیاسی کاری تفاوت دارد. نباید دانشمند ابزار دست سیاست بازان باشند.در این باره باید نکات بسیار ارزشمند ماکس وبر را بدانها گوشزد کرد. وی در مبحثی با عنوان «کلاس درس جای موضعگیریهای سیاسی نیست»می گوید:
« حال یک لحظه هم در مورد رشته هایی تامل کنیم که من با آنها آشنایی بیشتری دارم مثل جامعه شناسی، تاریخ، اقتصاد سیاسی، علوم سیاسی و انواع فلسفه های فرهنگی که هدفشان تفسیر علومی است که قبلا از آنها یادکردیم. چیزیکه می گویند و منهم آنرا تایید می کنم اینستکه جای سیاست در کلاسهای درس دانشگاهی نیست. قبل از هر چیز از جانب دانشجویان باید گفت که جای سیاست در کلاس درس نیست. برای مثال من از این عمل که روزی تعدادی از دانشجویان صلح طلب در سالن های درس همکار قدیمی من،« دیتریخ شافر»،در برلن جمع شوند و دور میز او را گرفته و سرو صدا به راه بیندازند به همان اندازه متاسف می شوم که از رفتار دانشجویان ضد صلحی که بنظر می رسد تظاهراتی بر علیه استاد «فرستر» بعمل آورده اند که منهم بدلایل متعدد و بنا به تصورات شخصی خود بسیار از او فاصله دارم. این مطلب از جانب اساتید نیز مورد تایید است، خصوصا وقتی که مشغول بررسی علمی مسایل سیاسی هستند نباید به هیچ وجه وارد سیاست شوند. در حقیقت اتخاذ یک موضع در سیاست عملی یک چیز است و تحلیل علمی ساختارهای سیاسی و نظریه احزاب چیزی دیگر. وقتی که طی یک گردهم آیی سیاسی از دموکراسی سخن به میان می آید نه تنها موضع شخصی را پنهان نمی کنند بلکه گاهی ایجاب می کند که انسان موضع خود را صریحا اعلام کند. کلماتی که در این وضعیت ادا می کنند اصلا ربطی به یک تحلیل علمی ندارد، بلکه حالت یک فراخوان سیاسی و درخواست تعیین موضع از دیگران را دارد. چنین کلماتی دیگر حکم بیلهایی را ندارند که زمین را برای پرورش افکار بارور شخم می زنند، بلکه شمشیرهایی هستند که رقبا را هدف قرار می دهند؛ بعبارتی این گونه کلمات در یک گردهم آیی به منزله ابزار پیکار هستند. درحالیکه بیان این کلمات در کلاس درس کار ناشایستی بحساب می آید. وقتی که در کلاس درس دانشگاه مطالعه مثلا دموکراسی پیشنهاد می شود، در حقیقت شکلهای مختلف آنرا بررسی می کنند و عملکرد خاص هر یک از اشکال دموکراسی را به تحلیل می گذارند و نتایجی را که از این یا آن شکل دموکراسی پدید می آید مورد مطالعه قرار می دهند و سپس اشکال دموکراسی را در مقابل نظامهای سیاسی غیر دموکراتیک قرار می دهند و تحلیل را تا بدان حد ادامه می دهند که شنونده خود را در مقامی احساس کند که قادر باشد نقطه اتکایی پیدا کرده و با تکیه بر آن موضعی سازگار با ایده آلهای اساسی خود اتخاذ نماید. ولی معلم واقعی از تحمیل تلویحی یا صریح هرگونه موضعی به شنوندگان خودداری خواهد کرد زیرا خائنانه ترین روش ها آن است که حوادث را طوری معرفی کنیم که نتیجه خاصی از آن حاصل شود.»

منابع:
1. درباره اهمیت اجماع نظر نخبگان در توسعه، ر.ک عقلانیت وآینده توسعه یافتگی ایران، نوشته محمود سریع القلم.
2. درباره مطلب وبر ر. ک ، دانشمند و سیاستمدار، نوشته ماکس وبر، ترجمه احمد نقیب زاده، ص ص 66-7.
3. درباره سیاست و حکومت در انگلستان ر. ک سیاست و حکومت در اروپا، نوشته دکتر احمد نقیب زاده، بخش دوم.
4. درباره برخورد پیامبر اکرم(ص) با حاکم یمن ر. ک خدمات متقابل اسلام و ایران، نوشته شهید مطهری.