از 12 بهمن 57 تا 14 خرداد 68

برای اینکه شناخت درست و دقیق‌تری از انقلاب داشته باشیم، بازخوانی، تحلیل و بررسی اندیشه‌های حضرت امام (ره) امری الزامی است. پیروزی مبارزات توده مردم به رهبری ایشان، رویداد مهم و حیرت‌انگیزی برای جهانیان بود و برهم زننده‌ تمام نظریه‌ها و چارچوب‌های علمی غربی و ایجاد انقلابی به معنای واقعی کلمه یعنی «دگرگون شدن».
ورود امام در 12 بهمن 57 به میهن را باید پیروزی حرکتی دانست که در دنیای دوقطبی آن روز، بدون وابستگی به شرق و غرب و بر مبنای شعایر اسلامی شکل گرفت. تحقق وعده‌های امام خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حادثه‌ای داخلی برای تغییر یک رژیم سیاسی نبود، بلکه همان گونه که بسیاری از دولتمردان در خاطرات خویش از آن روزها تعبیر کرده‌اند، انقلاب از دیدگاه آنان زلزله‌ای ویرانگر برای جهان غرب بود(1). گذشته از آنکه آمریکا مطلوب ترین شرایط جغرافیایی، اقتصادی و نظامی را در یکی از حساس ترین مناطق جهان که مرزهایی طولانی با رقیب (دولت شوروی) داشت، از دست می‌داد، امواج این انفجار بزرگ رژیمهای وابسته غربی را در ممالک اسلامی و بلاد عربی سخت متزلزل و بیمناک کرده بود. انقلاب اسلامی اصالتاً ماهیتی فرهنگی داشت و مبتنی براندیشه دینی و ارزشهای معنوی بود. پیروزی انقلاب به معنای صدور پیام و ارزشهای آن و به حرکت درآمدن موجی از خیزشهای رهایی بخش در کشورهای اسلامی و جهان سوم بود. پس از جنگ جهانی دوم نظمی ظالمانه و ناعادلانه بر جهان حکمفرما بود. مناطق مختلف جهان بین دو قدرت غالب شرق و غرب تقسیم شده بود و سازمانهای نظامی ورشو و ناتو نگهبانان این نظم نفرت‌انگیز بودند. هیچ حرکت و تحولی در جهان سوم خارج از این چارچوب و بدون وابستگی به یکی از دو قطب حاکم امکان موفقیت نمی‌یافت. اینک انقلابی در جهان معاصر و در منطقه امن غربیها پیروز شده بود که شعار اصلی آن «نه شرقی نه غربی» بود. نهضت امام در ایران مستقیما با امپریالیسم آمریکا درافتاده بود و شکست را بر او تحمیل کرده بود و این واقعیت کمونیستها را در ادعای مبازرات ضد امپریالیستی‌شان خلع سلاح می‌کرد و برای نخستین بار در عصر حاضر، دین را به عنوان عاملی حرکت زا در پهنه مبارزات ملتها مطرح می‌ساخت.
و این چنین بود که از صبحدم 22 بهمن 1357 خصومت با نظام نوپای اسلامی در پهنه‌ای گسترده آغاز شد. جبهه دشمنیها را آمریکا رهبری می‌کرد و دولتهای اروپایی دیگر به همراه تمامی رژیمهای وابسته به غرب در آن مشارکت فعال داشتند. شوروی (سابق) و اقمار آن نیز ناخرسند از اتفاقی که در ایران افتاده و به حاکمیت دین و مذهب منجر گردیده، با آمریکاییان در بسیاری از خصومتها همسو شده و حمایت می‌کردند. امام خمینی با همان منطقی که سالها پیش و در زمان تنهایی، نهضت خویش را آغاز کرده بود، اینک در اوج فتنه‌ها و فشارهای خارجی، انقلاب را هدایت می‌کرد. او شعارش «پیروزی خون بر شمشیر» بود. او معتقد بود که اگر جامعه‌ای به شهادت به عنوان عالی ترین درجه‌ کمال روحانی انسان، ایمان داشته باشد و برای خدا مقاومت کند، پیروز است. امام خمینی درصدد بود تا با بسیج عمومی ملت ایران، برای سازندگی کشور الگویی از جامعه سالم و پیشرفته دینی را به جهانیان ارائه نماید. جهاد ملت با نام جهاد سازندگی آغاز شد. هزاران تن از متخصصین و نیروهای انقلابی به سوی مناطق محروم کشور و روستاها سرازیر شدند.
شاید کسانی که جامعه‌ عصر امام خمینی (ره) را از نزدیک درک نکرده‌اند، بیان این مسائل را اغراق در واقعیتها و ناشی از محبت بیش از حد به امام و انقلاب بدانند. اما هنوز شواهد زنده و اسناد و مدارک گویا آن قدر وجود دارند که برای اثبات آن نیازی به بحث و مناظره نباشد. هنوز در فرهنگ جامعه مذهبی ایران به کسانی که فرزندانشان را در راه آرمانهای امام خمینی (ره) فدا کرده‌اند به جای تسلیت، تبریک گفته می‌شود، به همین خاطر ایجاد چنین تحول روحی در سطح یک جامعه و به حرکت درآوردن امواج اسلام خواهی در روان یک امت بزرگ کاری آسان و معمولی نبوده است. لبنان و حماسه حزب الله آن دیار نمونه‌ای دیگر از تحول یاد شده است. تنها اندیشه سیاسی و نوع مبارزات سیاسی امام نبوده است که چنین تحولی را پدید آورده است. انسان شناسی، جامعه‌شناسی و مکتب تربیتی امام خمینی است که زمینه‌ها و بستر این تحولات سیاسی را فراهم ساخته است.
با پایان یافتن جنگ، رهبران سیاسی غرب تهاجم تازه‌ای علیه انقلاب آغاز کردند. آنان در سالهای قبل در جریان دفاع ایران و در جریان رویارویی با حزب الله لبنان و جنبش اسلامی فلسطین و جهاد اسلامی افغانستان دریافتند که حرکت اسلامی رو به رشد را نمی‌توان با سلاح و از طریق نظامی متلاشی ساخت. جبهه جدید، جبهه جنگ روانی فرهنگی و ایدئولوژیک بود. ایجاد جنگ بین شیعه و سنی نیز قبلا با هوشیاری امام خمینی و مسئولین نظام اسلامی رنگ باخته بود. باید به ریشه‌ها و محرکهای اصلی این جنبش یعنی مبانی عقیدتی و مقدساتی که عشق به آنها وحدت اهداف و روشهای حرکت اسلامی اخیر را سبب شده است، حمله می‌کردند. ماجرای تدوین و انتشار وسیع کتاب «آیات شیطانی» نوشته سلمان رشدی و حمایت رسمی دولتهای غربی از آن سرآغازی بر فصل تهاجم فرهنگی بود. این بار هم آن پیر فرزانه با درایت خویش، همچون سپری در برابر این آسیبها ایستاد و مانع از فتح دشمن شد. امام با توجه به دلایل و واقعیتهای فوق در تاریخ 25/11/1367 در ضمن چند سطر کوتاه حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی و ناشرین مطلع از محتوای کفرآمیز این کتاب را صادر کرد. صفوف مسلمانان صرف نظر از مذاهب و زبان و کشورهایشان متحدا در برابر غرب ایستادند. پیامدهای این واقعه موجودیت جامعه اسلامی را به عنوان یک امت واحده جلوه گر ساخت و نشان داد که مسلمانان علی رغم اختلافات داخلی و مغایرتهای جانبی هرگاه به درستی رهبری شوند می‌توانند به عنوان پیشتازان حرکت احیای ارزشهای دینی در آینده جهان نقشی تعیین کننده برعهده بگیرند. همچنین صدور این حکم تصور اشتباه غربی‌ها را در اینکه ایران با پذیرش قطعنامه از هدفهای انقلابی اسلامی خود دست کشیده است، در هم ریخت(2) …
… و سرانجام 14 خرداد 68 فرا رسید و دل عاشقان روح‌الله را پر از غم و ماتم نمود: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم»(4).

*پی‌نوشتها در دفتر روزنامه موجود است.