استراتژي وحدت جهان اسلام در انديشه امام خميني (قدس‏ سره)

چكيده

وحدت و اتحاد سياسي مسلمانان از جمله دغدغه‏هاي مصلحان بزرگ تاريخ و از جمله، حضرت امام خميني قدس‏سره بوده است. به راستي اتحاد سياسي مسلمانان چگونه محقق مي‏شود؟ معنا و مفهوم آن چيست؟ وحدت، رويكردي تاكتيكي است و يا استراتژيكي؟ آثار، نتايج و پيامدهاي اتحاد سياسي جهان اسلام چيست؟ چگونه و با چه شگردهايي مي‏توان به اين مهم دست يافت؟ در جهان امروز چه موانعي را مي‏توان براي وحدت در نظر داشت؟ و متقابلاً راه‏هاي تقويت وحدت كدامند؟

به نظر مي‏رسد، امام خميني قدس‏سره طرح راهبردي تحقق «وحدت سياسي جهان اسلام»، را در قالب يك نظريه سياسي و تلقّي «وحدت» به عنوان امري راهبردي و استراتژيك، طي يك فرايند چهار مرحله‏اي به تصوير مي‏كشد كه شامل ايجاد بستر و شرايط مناسب براي تحقق وحدت، فعال شدن نخبگان سياسي و مذهبي به عنوان مجريان وحدت، به كارگيري ابزارهاي لازم براي حركت در مسير اتحاد سياسي مسلمانان، و در نهايت، تشكيل «دولت بزرگ اسلامي» مي‏شود.

كليدواژه ‏ها: وحدت، مسلمانان، امام خميني، استراتژي وحدت، وحدت راهبردي.

مقدّمه

سال 1384 از سوي رهبر فرزانه انقلاب به نام سال «همبستگي ملّي و مشاركت عمومي»، و سال 1386 نيز به نام «اتحاد ملّي و انسجام اسلامي» نام‏گذاري گرديد. كالبدشكافي اين‏گونه شعارهاي ملّي و نيز نداي وحدت جهان اسلام، و بيان شاخص‏ها، محورها، ملاك‏ها، آثار و پيامدهاي آن، منظومه فكري هدف‏مندي را، كه از سوي رهبر كبير و بنيانگذار جمهوري اسلامي و نير خلف صالح ايشان بر آن تأكيد شده و مي‏شود، آشكار خواهد نمود. دو مقوله «همبستگي، اتحاد ملّي» و نيز «وحدت جهان اسلام»، از جمله مفاهيم كليدي و برجسته در مطالعات اجتماعي و جامعه‏شناختي است. علاوه بر اين، اين دست مقولات كاربرد اساسي در مباحث مربوط به توسعه سياسي و اقتصادي هر كشوري ايفا مي‏كند.

از بُعد سياسي همبستگي، اتحاد، وحدت ملّي و فراملّي جهان اسلام، نقش بسزايي در تثبيت هر نظام سياسي، و وحدت جهان اسلام دارد. به تعبير رهبر فرزانه انقلاب، «همبستگي و اتحاد ملّت، اعتصام به ايمان الهي مهم‏ترين سلاح‏هاي ملت ايران براي خنثي‏سازي توطئه‏ها و تمهيدات دشمن هستند.» 2

از اين‏رو، مي‏توان گفت: به هر ميزان وحدت و انسجام اجتماعي، سياسي، وحدت و همبستگي ملّي دروني و نيز اتحاد جهان اسلام در برابر دشمنان بيشتر باشد، جهان اسلام با داشتن آرمان و اهداف مشترك، در مسيري واحد به سوي اهداف موردنظر حركت خواهند كرد. ملّتي كه داراي همبستگي ملّي است و از وحدت، يكدلي و يك‏رنگي بهره مي‏برد، به راحتي به اهداف متعالي نظام سياسي خويش دست خواهد يازيد.

روشن است ملتي واحد، منسجم و يكپارچه، كه با همبستگي ملّي و وحدت و اتحاد خويش، در تحقق اهداف و آرمان‏هاي ملّي خويش در تلاشند، توطئه‏ها و تبليغات رواني دشمنان و معاندان حاكميت ملّي و نظام سياسي خويش را در ناكارامد جلوه دادن نظام سياسي خويش ناكام خواهند گذارد.

هدف اصلي اين مقال، بررسي پاسخ اين سؤال است كه وحدت جهان اسلام، چه جايگاهي در چارچوب انديشه سياسي امام خميني قدس‏سره دارد. با مطالعه انديشه امام قدس‏سره، راهكار عملي وحدت سياسي جهان اسلام را به بحث خواهيم گذاشت. در اين زمينه، امام با استراتژيك و راهبردي تلقّي كردن وحدت، راهبردهاي عملي تحقق عيني وحدت را در دو مرحله «راهبرد فرهنگي و عقيده» و «راهبرد سياسي، عملي» طرح مي‏كند. هر يك از اين دو قسمت داراي زيرمجموعه‏هاي متعددي است كه شيوه‏هاي عملي دو حركت نامبرده را مشخص مي‏سازند. اميد است با بررسي اين دو محور، بتوان راهكار مورد نظر امام را تا حدودي ترسيم نمود.

ضرورت و اهميت بحث

همواره انديشه «وحدت جهان اسلام» از جمله دغدغه‏هاي فكري و ديرينه رهبران و مصلحان ديني، به ويژه حضرت امام قدس‏سرهبود. اين موضوع، در طول دوران فعاليت اجتماعي سياسي امام، چه پيش از پيروزي انقلاب اسلامي و چه پس از آن، مورد تأكيد ايشان بوده و لحظه‏اي از آن غفلت نورزيدند. وفاداري صادقانه امام به «وحدت» نه تنها او را به برجسته‏ترين شخصيت انقلابي جهان اسلام تبديل نمود، بلكه او توانست در ميان نحله‏ها و فرقه‏هاي اسلامي مختلف نيز جايگاه بس رفيعي‏كسب نمايد. امام در طرح انديشه «وحدت»، هيچ‏گاه دچار تزلزل، كلي‏گويي و سطحي‏نگري نگرديد، بلكه اين ايده را به عنوان يك استراتژي و به گونه بسيار عالمانه و دقيق با بررسي ابعاد گوناگون آن تبيين نمود.

يكي از ابعاد اساسي «وحدت»، كه قابل بحث و بررسي مي‏باشد، بعد راهبردي و راه‏كاري آن است؛ به اين معنا كه چگونه مي‏توان در جهان بحران‏زده و پر تشتت و تنش اسلام، كه تقريبا زمينه‏اي براي همياري بالفعل در آن وجود ندارد، به اين پديده آرماني دست يافت؟ بررسي پاسخ اين سؤال در چارچوب انديشه سياسي امام خميني قدس‏سره، هدف اصلي اين مقاله را تشكيل مي‏دهد. با مطالعه در انديشه امام، راهكار عملي وحدت در سطح جهان اسلام را به بحث خواهيم گذاشت.

علاوه بر اين، با نگاهي گذرا به تاريخ اسلام، سيره نبوي و تحليل رويدادها و حوادث ويژه تاريخ اسلام و بازشناسي موضع‏گيري‏هاي پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آلهدر برابر حوادث گوناگون زمان، مسئله «وحدت» و نقش مؤثر پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در ايجاد و گسترش وحدت در جهان اسلام و لزوم تأسي به آن حضرت در همين زمينه قابل توجه است.

طرح اين مهم، امروز و در فضاي موجود جهان اسلام، نيز اهميت دو چندان دارد؛ چراكه جهان اسلام امروز همچنان پرالتهاب و تنش‏زاست و مطمح‏نظر استكبار جهاني و مورد خشم او قرار دارد.

امروزه و پس از انقلاب اسلامي، طرح ايده وحدت براي همدلي مسلمانان، وحدت و يكپارچگي آنان، از ضروريات جهان اسلام و مهم‏ترين استراتژي براي مقابله با توطئه‏هاي استكبار جهاني است. انقلاب اسلامي كه شديدا استكبار جهاني و سكولاريسم را به چالش كشانده، براي حفظ هويت خويش نيازمند، فاصله گرفتن از آن و تثبيت موقعيت و تحقق آرمان‏هاي خويش است. از اين‏رو، ايده وحدت به عنوان يك استراتژي همواره موضوعي بكر و تازه مي‏باشد. نگاهي دوباره به اين مفهوم از منظر مصلح اجتماعي بزرگ حضرت امام قدس‏سره ضرورتي دوچندان دارد.

مفهوم‏ شناسي وحدت

مقصود از وحدت امت اسلامي و وحدت ميان كشورهاي اسلامي چيست؟ به راستي آيا مقصود اين است كه امت اسلامي و يا كشورهاي اسلامي، يك مذهب داشته و از ميان مذاهب موجود، يكي را انتخاب كنند؟ يا منظور اين است كه بر مشتركات مذاهب موجود كشورهاي اسلامي تأكيد، و افتراقات آنها كنار گذاشته شود؟

«وحدت» امت اسلامي به معناي تحقق وحدت اسلامي در مجموعه امت اسلام و سراسر جهان اسلام است، به گونه‏اي كه در نهايت، نويدبخش تشكيل امت واحد اسلامي باشد:

«وَ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ»(مؤمنون: 52)؛ و همانا اين امت شماست، امتي يگانه، و من پروردگار شما هستم. از من پروا كنيد.

در تفكر ديني، هرگز مراد از وحدت كنار نهادن ساير مذاهب نيست. وحدت اسلامي به كارگيري ابزار تحقق امت واحد، به عنوان يك آرمان نهايي، در سطح جوامع و جهان اسلامي خواهد بود:

«وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَي وَنِعْمَ النَّصِيرُ.»(حج: 78)

بنابراين، از نظر مفهومي وحدت اسلامي، از جهت روش و ابزارمندي آن شامل تمامي تصميم‏سازي‏ها، سياست‏گذاري‏ها، اتخاذ روش‏هاي واحد، بهره‏گيري از امكانات مشترك، و تدابيري مي‏شود كه نتيجه و پيامد آن، تحقق وحدت امت اسلامي است. از اين‏رو، خداوند مي‏فرمايد:

«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ»(آل‏عمران: 103)

از منظر آيات قرآن كريم، «وحدت» كلمه امت اسلام، وحدت ديني و اسلامي است و به عنوان شيوه و ابزار تحقق اهداف و مقاصد ديني و الهي تلقّي مي‏شود. از اين‏رو، چنگ و اعتصام به حبل محكم الهي را، زمينه و مقدمه نجات جامعه از هلاكت و نيز سعادت و هدايت جامعه اسلامي برمي‏شمارد:

«وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعا وَ لاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانا وَ كُنتُمْ عَلَي شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ.»(آل‏عمران: 103)

همچنين تفرقه و اختلاف در دين و از بين رفتن وحدت امت اسلام را با اقامه دين حق و آيين توحيدي منافي دانسته، مي‏فرمايد:

«... أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ... .» (شوري: 13)

از سوي ديگر، به شدت كساني را كه در پي اختلاف‏افكني هستند و يا در پي ايجاد وحدت بين امت اسلامي نيستند، سرزنش و مذمت مي‏كند و آن را مانند ملل پيشين قلمداد نموده كه پس از هدايت الهي، باز به سمت اختلاف تمايل يافتند و سزاوار عذاب عظيم شدند:

«وَ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُوْلَـئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»(آل‏عمران: 105)

بنابراين، وحدت از منظر ديني امري مطلوب، و بدان بسيار سفارش و تأكيد شده است به گونه‏اي كه اقامه دين در پرتو وحدت امت اسلام است. اين وحدت، در قلمرو حكومت‏ها و جوامع اسلامي و در ميان ملل مسلمان، «وحدت سياسي» نام دارد. از اين پس، مراد از وحدت در اين مقاله، وحدت سياسي است.

امكان وحدت

با توجه به آنچه گذشت، مفهوم وحدت مشخص مي‏شود. اما برخي مغرضان و دشمنان، وحدت اسلامي را اين‏گونه تفسير مي‏كنند كه وحدت در صورتي محقق مي‏شود كه:

يا شيعيان دست از عقايد و فقه خود بردارند و مذهب و عقايد اهل سنّت را بپذيرند و معتقد به ولايت و امامت تنصيصي حضرت علي عليه‏السلام نباشند و در احكام نيز پيرو يكي از مذاهب اربعه شوند و كتاب‏هاي فقهي و احاديث خود را كنار گذارند و ديگر سخني از نصب خلافت و امامت از سوي پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به ميان نياورند؛ و يا اينكه اهل سنّت از عقايد و فقه خود دست بردارند، و پيرو مذهب تشيّع شوند.

بدين‏سان، چون امكان تحقق عملي هيچ‏يك از راه‏هاي مزبور وجود ندارد، پس، وحدت امت اسلام نيز عملاً ممكن نخواهد بود.

در پاسخ بايد گفت: مصلحاني همچون امام خميني قدس‏سرهو نيز مناديان وحدت در جوامع اسلامي، هرگز چنين تفسيري از وحدت ارائه نمي‏كنند. اختلاف عقيده و سليقه همواره در بسياري از مسائل وجود داشته و امري طبيعي است و هرگز نمي‏توان به طور كلي، آنها را برطرف ساخت.

با اندكي تأمّل و با عنايت به آنچه گذشت، و با توجه به اشتراكات شيعه و سنّي، امكان تحقق وحدت اسلامي به راحتي امكان‏پذير مي‏شود. شيعه و سنّي داراي مشتركات بسياري هستند: خداي همه آنها يكي است؛ پيامبر همه ايشان يكي است؛ قبله آنها يكي است؛ ماه رمضان همه روزه مي‏گيرند؛ كتاب آسماني همه يكي است؛ همه نماز مي‏خوانند؛ زكات مي‏دهند؛ در اصول چندان اختلافي با هم ندارند. همه مسلمانان فرهنگ، تاريخ و تمدن مشترك دارند. اختلاف آنان در برخي فروعات ديني است. بنابراين، وحدت امكان‏پذير است.

وحدت؛ رويكردي تاكتيكي و يا استراتژيكي

وحدت در جوامع اسلامي و ميان كشورهاي اسلامي، نه تنها امري ممكن و مطلوب است، كه به دليل توصيه‏هاي قرآن كريم و تأكيد سيره نبوي و آموزه‏هاي ديني، ضرورتي انكارناپذير است. حال سؤال اين است كه رويكرد به اين وحدت، به ويژه وحدت سياسي و تقريب بين مذاهب و به تعبير حكيمانه رهبر فرزانه انقلاب، «اتحاد ملّي و انسجام اسلامي»، از چه نوع رويكردي است، تاكتيكي و يا استراتژيكي؟

آنچه كه امروزه بيشتر از آن بحث مي‏شود و مورد تأكيد رهبران ديني است، رويكرد تاكتيكي به مسئله است. از يك‏سو، با توجه به پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي و بيداري اسلامي و خيزش اسلامي در اقصا نقاط جهان اسلام، و تولد تازه اسلام ناب محمّدي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و حضور دين در عرصه اجتماعي، سياسي و فرهنگي و به چالش كشيده شدن ايدئولوژي ليبراليسم توسط ايدئولوژي اسلامي، و نيز در آستانه تحوّل عظيم مسلمانان جهان و از سوي ديگر، با توجه به اينكه استكبار جهاني با بهره‏گيري از همه امكانات و ابزارهاي مادي خود، به مقابله با اسلام برخاسته و نظام اسلامي و جهان اسلام را با تهديدها و چالش‏هاي جدّي مواجه كرده است، به گونه‏اي كه اگر اين تهديدها و چالش‏ها به فرصت تبديل نشود، و به طور حساب شده و شايسته با آنها مقابله نشود، اساس ايدئولوژي اسلامي در اين هجمه نابرابر با خطرات جدي مواجه خواهد شد. بنابراين و از اين منظر، «وحدت»، «اتحاد» و «انسجام ملّي»، در اين رويكرد يك تاكتيك محسوب شده و براي مقابله با تهديدهاي دشمن بسيار راهگشا، و مؤثر و كارگر خواهد بود.

اما از سوي ديگر، «وحدت» از منظري ديگر، رويكردي استراتژيك و راهبردي به مسئله است. با عنايت به آنچه در باب «وحدت» گذشت، و با توجه به آيات عدم تفرق، عدم تنازع و عدم اختلاف، و همچنين سنّت و سيره عملي نبوي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمّه اطهار عليهم‏السلام، دعوت به «وحدت»، «تقريب»، «اتحاد» و «انسجام» و لزوم حفظ آن، صرفا يك توصيه اجتماعي و نياز مقطعي و تاكتيك سياسي و اقدام عملي براي حفظ منافع مادي مشترك نيست، بلكه تلاش براي حفظ وحدت و پرهيز از تفرقه، واجبي عيني است كه ريشه در اعتقاد به وحدانيت الوهي دارد. هر چند از اين منظر هم، رويكرد تاكتيكي به مسئله نفي نمي‏شود؛ به اين معنا كه اگرچه وحدت و اتحاد مسلمانان، از اهداف راهبردي نظام اسلامي و جهان اسلام است كه به طور وسيع و در بلندمدت قابل دسترسي است، اما امروزه، به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، با توجه به تهديدها و چالش‏هايي كه استكبار جهاني براي نظام اسلامي ما به وجود آورده، براي تبديل آن به فرصت‏ها، از اقدامات تاكتيكي و عملي در اين زمينه نيز نبايد غفلت كرد. جالب اينكه، با دقت در كلام امام راحل قدس‏سره، هر دو رويكرد به وضوح به دست مي‏آيد.

رويكرد استراتژيك و راهبردي به وحدت

در عين حال، بر اساس آنچه گذشت و نيز استدلالي كه در پي مي‏آيد، رويكرد به وحدت، رويكردي استراتژيك و راهبردي است. هرچند مي‏توان با رويكرد تاكتيكي نيز بدان نگريست. 3

واژه «استراتژي» يوناني و از لغت «Stratos»، به معني قشون و «agagos» به معناي راهنما، تركيب گرديده است. اعراب آن را «سوق الجيشي» ترجمه كرده‏اند. «strategos»، 4 به معناي لشكر و فرماندهي ارتش هم به كار مي‏رود. علاوه بر اين، معاني زير نيز براي استراتژي مطرح شده است: فن اداره جنگ، فن فرماندهي، فن جنگ و طرح نقشه براي جنگ 5 حيله و نيرنگ.

استراتژي، در گذشته به مفهوم به كارگيري همه امكانات كشور براي دست‏يابي به هدف‏هاي نظامي به كار مي‏رفت، اما به تدريج، استراتژي از بعد نظامي محض فاصله گرفت و در حال حاضر، اهداف نظامي، بخشي از اهداف ملي يك كشور را تشكيل مي‏دهد. امروزه دولت‏ها قادر نيستند تنها با استفاده از قدرت نظامي بر دشمن پيروز شوند، بلكه به مجموعه‏اي از ابزارها نياز دارند كه قدرت نظامي يكي از آنهاست. 6 استراتژي در معناي اصطلاحي جديد، اين‏گونه تعريف مي‏شود:

فن و علم توسعه و به كارگيري قدرت و توانايي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي ملت هنگام جنگ و صلح، به منظور تأمين حداكثر پشتيباني از سياست‏هاي ملي و افزايش احتمال دست‏يابي به نتايج مطلوب، براي كسب حداكثر پيروزي و حداقل شكست.7

استراتژي با عوامل مختلفي همچون وحدت ملي، اعتقادات مردم، نوع حكومت، رهبري و نظاير آن ارتباط مستقيم دارد.8

با عنايت به معناي لغوي و اصطلاحي «استراتژي» رويكرد نظام اسلامي، به «وحدت»، «اتحاد» و «انسجام اسلامي» رويكردي استراتژيك و راهبردي است. البته، وحدت و عدم تفرق، اختصاص به امت اسلامي ندارد. در قرآن كريم، خداوند متعال همه پيامران خود را توصيه و سفارش نموده است كه مواظبت كنند و نگذارند در بين پيروان اديان الهي تفرقه به وجود آيد:

«شَرَعَ لَكُم مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّي بِهِ نُوحا وَ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَي وَ عِيسَي أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا...» (شوري: 13)؛ خدا شرع و آئيني كه براي شما مسلمانان قرار داد، حقايق و احكامي است كه نوح را هم به آن سفارش كرد و بر تو نيز همان را وحي كرديم و به ابراهيم و موسي و عيسي هم آن را سفارش كرديم كه، دين خدا را برپا داريد و هرگز تفرقه و اختلاف در دين نكنيد.

بر اساس آنچه قرآن مي‏فرمايد: آنچه خداوند به همه انبيا توصيه كرده اين است:

«أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا»،«إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» (انبياء: 92)؛ اينك طريقه واحد و دين يگانه شما، آئين پاك اسلام است و من يكتا پروردگار و آفريننده شما هستم، پس (از همه باز آيند و) تنها مرا پرستش كنيد.

لازمه امت واحد، عدم تفرق و تنازع و نيز داشتن دين يگانه «اسلام» و خداي «يكتا» است.

امام منادي وحدت

امام راحل قدس‏سرهمنظور خويش از وحدت اسلامي و امكان تحقق آن را اين‏گونه بيان مي‏كنند:

در صورتي كه پيروان مكتب سرمايه‏داري و كمونيسم با آن تبايني كه دارند، با هم متحد شده‏اند و يهود و نصاري اختلافات جزئي خود را ناديده بگيريد، و [شما] براي دفاع از اسلامتان در يك صف قرار گيريد؟9

حضرت امام قدس‏سره وحدت را «عامل قدرت» و تفرقه را موجب «سستي پايه ديانت»، تلقّي‏كرده‏وهشدارمي‏دهد كه:

تفرقه موجود در بين كشورهاي مسلمان يا از خيانت سران ممالك اسلامي و يا از جهل و بي‏اطلاعي آنان است... سني و شيعه مطرح نيست، در اسلام كرد و فارس مطرح نيست، در اسلام همه برادر و با هم هستيم.

يك دسته از مسلمانان سني، يك دسته حنفي و دسته‏اي حنبلي و دسته‏اي اخباري هستند... در يك جامعه‏اي كه همه مي‏خواهند به اسلام خدمت كنند و براي اسلام باشند، اين مسائل نبايد مطرح شود. ما همه برادر و با هم هستيم.... اينها دليل اختلاف نيست، ما نبايد با هم اختلاف و يا يك تضادي داشته باشيم. برادران شيعه و سني بايد از هر اختلافي احتراز كنند. امروز اختلاف بين ما، تنها به نفع آنهايي است كه نه به مذهب شيعه اعتقاد دارند و نه به مذهب شيعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفي و يا ساير فرق. آنها مي‏خواهند نه اين باشد و نه آن، راه را اين‏طور مي‏دانند كه بين اين دو اختلاف بيندازند. ما بايد توجه به اين معني بكنيم كه همه ما مسلمان هستيم و همه ما اهل قرآن و اهل توحيد هستيم و بايد براي قرآن‏وتوحيدزحمت‏بكشيم‏وخدمت‏كنيم. 10

وحدت جهان اسلام براي حضرت امام قدس‏سره آرماني بزرگ تلقّي مي‏شد به گونه‏اي كه با نگاهي به آراء و افكار امام قدس‏سره، از پيش از آغاز نهضت بزرگ اسلامي تا در اوج قدرت و اقتدار نظام اسلامي، همواره بر وحدت تأكيد داشتند:

ان‏شاءاللّه روزي همه مسلمين با همه برادر و همه ريشه‏هاي فاسد از همه بلاد مسلمين كنده بشود و اين ريشه فاسد اسرائيل از مسجدالاقصي و از كشور اسلامي ما كنده شود. ان‏شاءاللّه تعالي با هم برويم و در قدس نماز وحدت بخوانيم.11

مسلمانان به دستورات اسلامي رفتار كنند و وحدت كلمه خود را حفظ نمايند و از اختلاف و تنازع، كه مايه شكست آنهاست، دست بكشد.12

آن روزي كه اين وحدت از بين برود، مرگ همه ما و به باد رفتن همه نواميس و به باد رفتن زحمت‏هاي انبيا: نسبت به كشور خودمان و نسبت به كشورهاي ديگر به باد فنا خواهد رفت.13

اگر ان‏شاءاللّه آن وحدت بين مسلمين و دولت‏هاي كشورهاي اسلامي، كه خداوند تعالي و رسول عظيم‏الشأنش خواسته‏اند و امر به آن و اهتمام در آن فرموده‏اند حاصل شود، دولت‏هاي كشورهاي اسلامي با پشتيباني ملت‏ها مي‏توانند يك ارتش مشترك دفاعي بيش از صدميليوني تعليم ديده ذخيره و يك ارتش ده‏ها مليون زير پرچم داشته باشند كه بزرگ‏ترين قدرت را در جهان به دست آورند.14

ما محتاج به وحدت هستيم در ساليان دراز. هميشه قرآن كريم به ما دستور داده و به مسلمين دستور وحدت داده براي سراسر عالم و در سراسر تاريخ. ما محتاج به اين هستيم كه عملاً وحدت را محقق كنيم.15

وحدت مذهبي است كه اين اجتماع عظيم و فشرده را ايجاد مي‏كند. اگر علاقه به استقلال داريد، وحدت مذهبي داشته باشيد. 16

ما براي دفاع از اسلام و ممالك اسلامي و استقلال ممالك اسلامي در هر حال مهيا هستيم. برنامه كه برنامه اسلام است، وحدت كلمه مسلمين است، اتحاد ممالك اسلامي است. برادري با جميع فرق مسلمين است در تمام نقاط عالم. هم‏پيماني با تمام دول اسلامي است در سراسر جهان. 17

سلاطين اسلام، اينها مسئوليتشان خيلي زياد است. شايد بيشتر از همه طبقات باشد. اسلام الآن به دست اين طبقه است. آنها مسئولند بر حفظ اسلام و حفظ وحدت كلمه اسلام و حفظ احكام اسلام و معرفي كردن اسلام. 18

تنها راه بازيابي عظمت و عزت و شكوه بينش اسلام و مسلمين، مسئوليت پاسداري وحدت و برادري ديني، تنها ضامن استقلال سرزمين‏هاي اسلامي است. 19

رمز پيروزي مسلمين در صدر اسلام، وحدت كلمه و وحدت ايمان بود. 20

همان گونه كه مشاهده مي‏شود، امام قدس‏سره رمز پيروزي، بقا، تدوام انقلاب اسلامي را وحدت مي‏دانند.


چارچوب نظريه «وحدت» از منظر امام خميني (قدس ‏سره)

به نظر مي‏رسد، تحقق هر ايده و انديشه‏اي بايد مبتني بر يك چارچوب نظري باشد. هر چند حضرت امام قدس‏سره، به صورت مدوّن و رسمي، چارچوب نظريه خود را طرح و اعلان نكرده‏اند، اما از مجموع كلام و فرمايش‏هاي ايشان، مي‏توان راهبرد تحقق وحدت را در چاچوب نظريه «وحدت» ايشان طرح نمود. به عبارت ديگر، طرح راهبردي امام خميني قدس‏سره، در تحقق «وحدت سياسي جهان اسلام» را مي‏توان در قالب يك نظريه سياسي تحت عنوان «وحدت»، به عنوان‏امري‏راهبردي و استراتژيك تلقّي كرد.

به دليل مشتركات بسيار ميان شيعيان و اهل تسنن در اصول و فروعات كليدي و مهم دين، و اختلاف در برخي فروعات ديني، حضرت امام قدس‏سرهجهان اسلام را به مثابه يك نظام واحد، يكپارچه و منسجم تلقّي مي‏كند كه داراي خداي مشترك و واحد، پيامبري مشترك، اعتقاد به معاد و روز جزا، قبله‏اي واحد، اعتقاد به نماز، روزه، حج و... مي‏باشند. برخي اختلافات فكري و اعتقادي نمي‏تواند آنان را از رسيدن به وحدت استراتژيك سياسي منع نمايد. از اين‏رو، از منظر امام، جهان اسلام، به ويژه تشيّع و تسنّن به دليل برخورداري از مشتركات بسيار، و خرده نظام‏هاي مشترك فرهنگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و روابط اجتماعي و سياسي نزديك به هم مي‏توانند به سمت و سوي وحدت سياسي استراتژيك گام بردارند. اين حركت وحدت‏آفرين را از منظر امام مي‏توان طي فرايند ذيل به تصوير كشاند:

1. ايجاد بستر و شرايط لازم براي تحقق وحدت. طبيعي است كه تحقق آرمان وحدت از منظر امام، منوط به تحقق شرايطي است. وحدت، نيازمند پيش شرط و ايجاد بستر مناسب و مقدمات لازم است. ضروري‏ترين بستر و پيش شرط وحدت، طراحي و ايجاد «نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي» واحد و مشترك است. امام با طراحي اين نظام فكري، در پي آن بود كه در پرتو آن، همبستگي معنوي و فرهنگي ميان جوامع اسلامي تقويت گردد؛ زيرا وحدت سياسي جهان اسلام، بدون اين نظام فكري واحد و مشترك ممكن و ميسّر نيست.

2. رفع موانع از ديگر راه‏كارهاي ارائه يك نظريه و به نوعي آماده‏سازي شرايط و بستر لازم است. از جمله اين موانع، حربه ايجاد اختلاف و شبهه از سوي دشمنان مشترك جهان اسلام، تحريك و ايجاد تنش و ايجاد درگيري قومي و مذهبي از سوي دشمن، سطحي‏نگري و ناآگاهي مسلمانان، وابستگي حكام كشورهاي اسلامي به بيگانگان و دشمنان، وجود برخي اختلافات جزئي عقيدتي و فكري در ميان تشيّع و تسنّن، كه از سوي دشمن پررنگ و بزرگ مي‏شود. براي ايجاد بستر مناسب، و رسيدن به وحدت واقعي، بايد با اتخاذ استراتژي مناسب اين موانع را از بين برد. و امام در نظريه وحدت خويش، به تك‏تك اين موانع اشاره و راه حل مناسبي براي رفع آن ارائه نموده‏اند. اعلام «هفته وحدت»، «روز جهاني قدس»، مي‏تواند در همين راستا معنا يابد.

3. همواره در انجام اصلاحات، و ارائه نوآوري در يك جامعه، نقش كليدي را نخبگان يك جامعه ايفا مي‏كنند. در فرايند اصلاحي، انقلابي و حركت وحدت‏آفرين امام، فعال شدن نخبگان سياسي و مذهبي به عنوان مجريان تحقق طرح «وحدت» استراتژيك سياسي، بسيار حائز اهميت و قابل توجه مي‏باشد. مراد و منظور امام از نخبگان در اين حركت، سران دولت‏هاي اسلامي، علما، روحانيان و روشن‏فكران مي‏باشد. در واقع، براي انجام هر نوع حركت اصلاحي، نقش اول را نخبگان بازي مي‏كنند. تكيه‏گاه امام در اين حركت، بر همين قشر از جامعه بوده است.

4. در هر حركتي، تعيين مسير حركت، امري لازم و بايسته است. مسير حركت وحدت از نظر امام، در تحقق استراتژي وحدت سياسي در جهان اسلام، به دو شيوه پيموده خواهد شد: يكي، از طريق بهره‏گيري از مفاهيم سياسي و ادبيات مشترك در سطح نخبگان سياسي، مذهبي و ديگري، از طريق حركت‏هاي سياسي و انقلابي از سوي گروه‏هاي مردمي. در واقع، بايد با آگاهي‏بخشي و بسيج توده‏ها به وسيله نخبگان ديني و سياسي و با برخورداري از ادبيات مشترك اين مسير پيموده شود.

5. اتخاذ شيوه مبارزه، اعم از مسالمت‏آميز و يا قهري و... نيز از ديگر راه‏كارهاي نيل به وحدت و تحقق وحدت سياسي در جهان اسلام است. بدين منظور، امام براي تحقق وحدت سياسي، با آگاهي‏دهي به توده‏ها، و نيز نخبگان سياسي و ديني، آنان را به حفظ وحدت دروني، مبارزه مسالمت‏آميز و در صورت نياز، توسل به مبارزه قهرآميز توصيه مي‏كنند. در واقع، استراتژي اصلي امام براي تحقق نظريه وحدت، ابتدا، اتخاذ شيوه مبارزه مسالمت‏آميز و آن‏گاه اتخاذ مبارزه قهرآميز و مبارزه منفي مي‏باشد.

6. پيامد، دستاود و نتايج حركت در هر حركتي بايد دقيقا ترسيم شود. در حركت به سمت تحقق وحدت سياسي جهان اسلام، دستاورد نهايي نهضت وحدت‏خواهي امام، به شكل‏گيري و تشكل «دولت بزرگ اسلامي» منجر خواهد شد. بدين‏ترتيب، آرزوي واقعي جهان اسلام، كه دوستي، برادر، وحدت و اتحاد همه مسلمانان جهان است، با تشكيل دولت بزرگ اسلامي به سرانجام و كمال خواهد رسيد.

بنابراين و بر اساس آنچه گذشت، مي‏توان نظريه وحدت از منظر امام را با محورهاي زير ترسيم كرد:

ايجاد بستر و شرايط لازم، رفع موانع وحدت، تأكيد و تكيه بر نقش نخبگان سياسي و مذهبي، چگونگي طي مسير حركت، اتخاذ شيوه مبارزه، و سرانجام دستاورد و نتيجه حركت.

راهبردهاي عملي تحقق وحدت

با توجه به آنچه گذشت، نقش امام خميني قدس‏سره در ايجاد وحدت امت اسلام، در دو محور قابل تحليل است: راهبردهاي فرهنگي و عقيدتي و راهبرد سياسي و حكومتي. به عبارت ديگر، با الهام از اين ايده كه وحدت در منظر امام، به عنوان يك استراتژي مطرح است، و نيز از آنجايي كه امام قدس‏سرهمبارزه «فرهنگي و عقيدتي» را زيربناي مبارزه «سياسي و حكومتي» قرار داده است، بررسي راهكار و راهبرد عملي وحدت، در انديشه امام را در اين دو محور مورد مطالعه قرار مي‏دهيم:

الف. راهبرد فرهنگي و عقيدتي

براساس انديشه امام، تغيير و تحول بنيادين در جوامع اسلامي و آزاد كردن مسلمانان از واگرايي، بدون برنامه‏ريزي اساسي، بنيادين و ريشه‏دار فكري امكان‏پذير نيست؛ زيرا وضعيت كنوني جهان اسلام، معلول شرايط و عوامل بسياري از جمله، انحطاط فكري، فرهنگي و اعتقادي مسلمانان و سلطه قدرت‏هاي استعمارگر بر آنان است؛ استعمارگراني كه همواره در جهت مسخ هويت فكري و فرهنگي امت‏هاي اسلامي و نيز غارت منابع زيرزميني آنان گام برمي‏دارند. رهايي از اين وضعيت، و نيل به وضعيت مطلوب و آرماني، تنها در پرتو زدودن ريشه‏هاي انحطاط فكري، فرهنگي و عقيدتي امكان‏پذير است. اين امر، پيش از پيش، ضرورت بسيج همه امكانات ملت‏ها و دولت‏هاي اسلامي را تحت يك استراتژي مشخص و فراگير روشن مي‏سازد.

بنابراين، جهان اسلام به عنوان مجموعه‏اي واحد، كه داراي سوابق تاريخي، فرهنگي، عقيدتي و سياسي مشترك هستند، مي‏بايد بازگشت به اصالت تاريخي و فرهنگي را سرلوحه حركت خود قرار داده، و مؤلفه‏هاي هويت‏ديني و ملّي‏رابه‏خوبي‏شناسايي‏ودروني نمايند. 21

از منظر امام قدس‏سره، بروز و ظهور نهضت فكري، فرهنگي، كه سرانجام موجب شكل‏گيري باورهاي مشترك در سطح عام مي‏گردد، در دو مرحله قابل پيش‏بيني است: در اين دو مرحله، نخبگان ديني و ملي، يعني علماي دين و روشن‏فكران مذهبي متولي و پيشاهنگي و هماهنگي اين حركت را به عهده خواهند داشت. بدين منظور، توجه به چند نكته درخور توجه است.

1) ايجاد نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي

در امر برنامه‏ريزي و سازماندهي يك برنامه و حركت جامع، عام و فراگير، داشتن آرمان مشترك، اهداف مشترك و استراتژي و نيز درد مشترك و ارتباط صميمي و مستحكم ذهني و معنوي، در ميان جريان و نيروهاي همسو براي حركت به سمت و سوي اهداف مشترك بسيار ضروري است. حركت‏هاي دسته‏جمعي و گروهي، بدون برخورداري از پشتوانه يك نظام فكري منسجم و خلاق، كه ارزش‏ها، باورها و هنجارهاي يكساني را خلق كنند، قرين موفقيت و پيروزي نخواهد بود؛ زيرا وجود انگيزه قوي مبارزه‏جويي و حفظ وحدت و انسجام گروهي، كه دو عامل عمده در كاميابي نهضت‏ها به شمار مي‏روند، مرهون وجود نظام فكري، فرهنگي و اعتقادي واحد است. حضرت امام قدس‏سره نيز با اذعان و اعتقاد به چنين امري، خلأ فكري، فرهنگي و اعتقادي موجود در جوامع اسلامي را به خوبي درك مي‏كرد. از اين‏رو، براي رفع اين خلأ، بنيان نظامي فكري، فرهنگي و سياسي را در دوران تبعيد و در شهر نجف پايه‏گذاري نمود. حاصل اين بنيان فكري، تدوين و بازسازي نظريه «حكومت اسلامي» بر مبناي اسلام سياسي و انقلابي بود.

از منظرامام قدس‏سره، بحران اصلي موجود در جهان اسلام، معلول فاصله گرفتن دولت‏ها و ملت‏هاي اسلامي از آموزه‏هاي وحياني و حيات‏بخش اسلام و اتكاي مسلمانان به قدرت‏هاي استكباري غرب و شرق مي‏باشد. از اين‏رو، تنها راه رهايي از اين معضلات، بازيابي مفاهيم سه مفهوم اساسي و كليدي «اسلام»، «آزادي» و «استقلال» مي‏باشد. در واقع، بازيابي اين سه مفهوم، امكان بازسازي و بازيابي هويت اسلامي فراموش شده آنان را فراهم مي‏نمود. به همين دليل، امام با فراخوان عمومي حوزه‏هاي علميه، به ويژه علما و نخبگان ديني، از آنان مي‏خواهد تا در جهت احياي آموزه‏هاي ديني، و به ويژه، مفاهيم سه‏گانه مزبور وارد عمل شوند. در جايي مي‏فرمايند:

علماي اسلام وظيفه دارند از احكام مسلمه اسلام دفاع كنند، از استقلال ممالك اسلامي پشتيباني نمايند، از ستم‏كاري‏ها و ظلم‏ها اظهار تنفّر كنند.22

اين سه مقوله، جداگانه به بحث خواهيم گذاشت:

الف. اسلام: به عقيده امام خميني قدس‏سره و در منظومه فكري ايشان، پياده شدن احكام اسلام، در گرو تشكيل حكومت اسلامي است. و هرگز نبايد به كمتر از اين بسنده كرد. قرائت نوين از اسلام، و تفسير ايشان از «اسلام ناب»، مفهوم بسيار پويا و انقلابي دارد. در اين قرائت از «اسلام ناب»، دين و سياست مكمل يكديگر مي‏باشند. از نظر امام، تنها راه و داروي درمان دردهاي جوامع اسلامي، صرفا احياي «اسلام ناب محمّدي» است. اسلام ناب، وحدت‏بخش مسلمانان، از هر نژاد، زبان و قوميتي است. مي‏فرمايند:

اسلام ناب محمّدي، اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه‏خوردگان، تاريخ تلخ و شرم‏آور محروميت، كوبنده سرمايه‏داري مدرن و كمونيسم خون‏آشام، نابودكننده اسلام رفاه و تجمّل و اسلام التقاط و اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بي‏درد و در يك كلمه، اسلام آمريكايي مي‏باشد.23

اسلام ناب در انديشه امام خميني قدس‏سره، منظومه و مجموعه فكري و عملي جامعي است كه از غناي مطلق برخوردار بوده و در ارتباط با زندگي انسان برنامه‏هاي دقيق و همه‏جانبه به همراه دارد. 24 اسلام ناب، در قرائت امام، به دليل جامعيت، جذابيت و جهان شموليت و بهره‏مندي از زمينه‏هاي عميق اعتقادي در درون ملت‏ها، از استعداد و توان و قدرت كافي برخوردار است و اگر خوب عرضه شود، قادر است مجد و عظمت دوباره جهان اسلام را به مسلمانان برگرداند.

ب. آزادي: از ديگر مفاهيم بنيادي در مجموعه نظام فكري امام خميني قدس‏سره، مفهوم «آزادي» است. اما اهميت اين مسئله از آن جهت قابل توجه است كه دولت‏هاي اسلامي، اركان اساسي جهان اسلام و يا «دولت بزرگ اسلامي» را تشكيل داده، نقش محوري در شكل‏دهي و پيشبرد اهداف و برنامه‏هاي آن را به عهده دارند. از اين‏رو، بازسازي اركان «دولت بزرگ اسلامي» ضرورت طرح دولت‏هاي مردمي و غيراستبدادي و غير طاغوتي را، كه مظهر و پيام‏آور آزادي هستند، حتمي مي‏سازد.

حكومت‏ها و رژيم‏هاي مستبد در كشورهاي اسلامي، مخلّ آزادي بوده و با منافع مردمي سازگاري ندارند و دولت‏هايي وابسته و ضد مردمي بوده، مانع اصلي حركت‏هاي همسو، وحدت‏گرا در جهت مصالح جهان اسلام مي‏باشند. از اين‏رو، رهايي از يوغ رژيم‏هاي ضدمردمي، يكي از اركان اساسي انديشه سياسي امام در نظريه وحدت مي‏باشد. امام درباره ضرورت براندازي رژيم‏هاي طاغوتي، به هدف فراهم شدن زمينه براي استقرار حكومت اسلامي مي‏فرمايند:

برانداختن طاغوت يعني قدرت‏هاي ناروايي كه در سراسر وطن اسلامي برقرار است وظيفه همه ماست. دستگاه‏هاي دولتي جابر و ضد مردم بايد جاي خود را به مؤسسات خدمات عمومي بدهد و طبق قانون اسلام اداره شود و به تدريج حكومت‏اسلامي مستقر گردد.25

ج. استقلال: «استقلال» دومين مفهوم محوري در نظام فكري امام قدس‏سره است. استقلال، يادآور خودآگاهي، بيداري، خوديابي و رهايي امت‏هاي اسلامي از سلطه قدرت‏هاي غربي و شرقي مي‏باشد. در همين زمينه، امام مي‏فرمايند:

خداوند تبارك و تعالي براي هيچ‏يك از كفار، سلطه بر مسلمين قرار نداده است و نبايد مسلمين اين سلطه را قبول كنند.26

مي‏توان «استقلال» را در دو عرصه داخلي و خارجي مطرح نمود: پيش شرط نيل به استقلال در عرصه خارجي، استقلال دروني است. به عبارت ديگر، بدون استقلال داخلي و دروني، نمي‏توان در عرصه بين‏المللي مستقل شد. بنابراين، ملت‏هاي مسلمان در نخستين گام به سوي استقلال‏خواهي، مي‏بايست ابتدا حركت بازگشت به خويشتن را در پرتو ارزش‏هاي اسلامي و ملي آغاز و آن‏گاه در گام دوم، به استعمارزدايي از سرزمين‏هاي اسلامي بپردازند. امام، اهميت استقلال دروني را چنين تحليل مي‏كند:

بزرگ‏ترين وابستگي ملت‏هاي مستضعف به ابرقدرت‏ها و مستكبرين، وابستگي فكري و دروني است كه ساير وابستگي‏ها از آن سرچشمه مي‏گيرد و تا استقلال فكري براي ملتي حاصل نشود، استقلال در ابعاد ديگر حاصل نخواهد شد. براي به دست آوردن استقلال فكري و بيرون رفتن از زندان وابستگي، خود و مفاخر و آثار ملي و فرهنگي خود را دريابيد.27

بازگشت به خويش، قرين بيداري و تأكيد بر حس وطن‏دوستي و فرهنگ‏پروري در ملت‏ها خواهد بود. به هر ميزاني كه اين بازگشت آگاهانه، عميق و گسترده باشد، به همان ميزان انگيزه فرهنگ‏زدايي بيگانه، تأكيد بر هويت ملي، ديني و فرهنگي نيرومندتر مي‏گردد. آن‏گاه كه هويت و شخصيت مستقل معنوي ملت‏ها، در پرتو فرهنگ خودي تكوين يافت، حركت‏هاي عملي استقلال‏خواهانه در ابعاد سياسي و اجتماعي آغاز خواهد شد؛ زيرا در اين مقطع از تحول فرهنگي، ملت‏هاي اسلامي به اين درك و باور حتمي دست يافته‏اند كه منافع اسلامي و ملي آنها با منافع استعمار در تضاد كامل قرار دارد و حضور استعمار در سرزمين‏هاي آنان، دستاوردي جز غارت سرمايه‏هاي ملّي، انساني، فرهنگي و مادي آنها در پي نخواهد داشت.

بدين سان، از منظر امام قدس‏سره، براي ايجاد نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي، به عنوان راهبردي فرهنگي، بايد براسلام، استقلال و آزادي تأكيد نمود و عملاً اين سه مقوله را به عرصه اجتماع كشاند.

2) تعميق نظام فكري و ايجاد باورهاي جهان‏ شمول

چنانچه اشاره شد، ايجاد نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي، و باورهاي جهان‏شمول، نخستين گام در جهت همياري مسلمانان و ظهور نهضت جهاني اسلام مي‏باشد. اما زماني «نظام فكري واحد»، در ايجاد باورها و ارزش‏هاي مشترك تأثير مطلوب خواهد داشت كه اين نظام جايگاه مناسب خود را در ميان ملت‏ها به خوبي باز يافته، و افكار عمومي را شديدا تحت تأثير خود قرار دهد؛ زيرا همگرايي، زماني به وحدت و همياري در سطح ملت‏ها منجر مي‏شود كه اولاً، يك جهت فكري و ذهني واحد تحقق يافته باشد. ثانيا، روابط متقابل اجتماعي از استحكام لازم برخوردار باشد. ثالثا، منافع عام اسلامي در اين وحدت وجود داشته باشد. از سوي ديگر، اين شرايط زماني در سطح جامعه محقق خواهند شد كه مرحله «توسعه و تعميق» به خوبي انجام گرفته باشد؛ چه اينكه در پرتو «توسعه و تعميق» مي‏توان به اين نتايج دست يافت.

از نظر امام قدس‏سره از مهم‏ترين عناصر و منابع مؤثر در توسعه و تعميق نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي، منابع انساني فعال و بستر اجتماعي و ابزار مناسب ارسال پيام مي‏باشد كه يك در مجموع، يك شبكه تبليغي مؤثري را به وجود مي‏آورند. در اين شبكه، نيروهاي انساني فعال و گسترش پايگاه‏هاي تبليغي بيش از همه جلب توجه مي‏نمايد:

الف. فعال شدن نخبگان ديني و ملّي در عرصه عمل: فرايند توسعه و تعميق نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي، حضور فعالانه نخبگان ديني و ملّي را در عرصه فعاليت‏هاي فكري و تبليغي ضروري مي‏نمايد. نخبگان ديني در عرصه تعميق انديشه ديني و نخبگان ملّي (روشن‏فكران متعهد) در عرصه تعميق فرهنگ ملّي، نقش ممتازي ايفا مي‏كنند. با عنايت به جايگاه رفيع باورسازي و فرهنگ‏سازي نخبگان ديني، امام آنها را به مسئوليت‏هاي اصيلشان متوجه نموده، بدين‏سان به راه‏اندازي نهضت فكري عام دعوت مي‏كند:

امروز حوزه قم، حوزه مشهد و حوزه‏هاي ديگر مؤظفند كه اسلام را ارائه بدهند و اين مكتب را عرضه كنند. مردم اسلام را نمي‏شناسند، شما بايد خودتان را، اسلامتان را، نمونه‏هاي رهبري و حكومت اسلام را به مردم دنيا معرفي كنيد مخصوصا به گروه دانشگاهي و طبقه تحصيل كرده.28

رهبران و پيشاهنگان فكر و انديشه، كه از لحاظ منابع فكري و فرهنگي غني هستند، و در سراسر سرزمين‏هاي اسلامي حضور دارند، اگر به صورت فعالانه با اتكاي به مباني خودي وارد عمل شوند، تحول بنيادي در فرهنگ جوامع به وجود خواهند آورد؛ زيرا بحران هويت و انحطاط فكري جوامع اسلامي ناشي از كمبود داده‏هاي فكري نمي‏باشد، بلكه ناشي از داده‏هاي فكري خودي است. از اين‏رو، امام قدس‏سره مسير تحول و بيداري اسلامي را در بازگشت به هويت ديني و فرهنگ خودي مي‏داند، مشروط بر اينكه صاحبان فرهنگ از اين رخوت بيرون آمده، متحول شوند. امام در همين زمينه، مي‏گويد:

وظيفه ما همه مسلمين است، وظيفه علماي اسلام است، وظيفه دانشمندان مسلمين است، وظيفه نويسندگان و گويندگان طبقات مسلمين است... كه هشدار بدهند به ممالك اسلامي كه ما خودمان فرهنگ غني داريم... مسلمان‏ها بايد خودشان را پيدا كنند؛ يعني بفهمند كه خودشان داراي يك فرهنگ و كشوري هستند... .29

ب. گسترش و تحكيم پايگاه‏هاي تبليغي: روشن‏فكران و رهبران و پيشاهنگان فكري، مذهبي و ملّي، در انجام وظايف مهم خود بايد از همه امكانات و منابع موجود براي رشد سطح فكري مردم و توسعه و تحكيم روابط اجتماعي ميان ملت‏ها بهره گيرند. از ميان امكانات و ظرفيت‏هاي موجود، در امر باورسازي و تعميق انديشه، مراسم «جمعه» و «جماعات» در سطح ملّي و «حج» در سطح بين‏المللي بيش از همه مورد تأكيد امام قدس‏سره بود. در اين زمينه مي‏فرمايند:

... اسلام اين‏گونه اجتماعات را فراهم كرده تا از آنها استفاده ديني بشود، عواطف برادري و همكاري افراد تقويت شود، رشد فكري بيشتري پيدا كند، براي مشكلات سياسي و اجتماعي خود راه حل‏هايي بيابند و به دنبال آن، به جهاد و كوشش دست جمعي بپردازند.30

اگر هر روز جمعه مجتمع مي‏شدند و مشكلات عمومي مسلمانان را به ياد مي‏آوردند و رفع مي‏كردند و يا تصميم به رفع آن مي‏گرفتند كار به اينجا نمي‏كشيد. امروز بايد با جديت اين اجتماعات را ترتيب دهيم و از آن براي تبليغات و تعليمات استفاده كنيم. به اين ترتيب، نهضت اعتقادي و سياسي اسلام وسعت پيدا مي‏كند و اوج مي‏گيرد.31

امام قدس‏سره به عمق نقش اجتماعات ديني، در بُعد انديشه‏سازي و اجتماع‏سازي، به خوبي آگاه بود. وي اجتماعات و مراسم ديني را صرفا به منظور كاربرد آموزشي آن در مقولات فكري، مورد تأكيد قرار نمي‏داد، بلكه مهم‏تر از آن به نقش اجتماع‏سازي و شكل‏دهي روابط اجتماعي جديد از طريق اين گردهمايي‏ها و نيز آگاهي يافتن مسلمانان از قدرت و نيروي ارادي و انساني‏شان هم اشاره دارد. از اين‏رو، «روز قدس» به عنوان سمبل وحدت جهان اسلام، كه پيام انقلابي و ضداستعماري هم دارد، از سوي ايشان پيشنهاد گرديد. همچنين بزرگداشت «هفته وحدت» مورد حمايت وي قرار گرفت. از نظر ايشان، وحدت ميان مسلمانان، ضرورت ايجاد سمبل‏ها و نهادهاي تازه‏اي را طلب مي‏كرد كه فراتر از زمان و مكان قرار دارد.

«حج» با توجه به موقعيت جهاني آن، جايگاه ويژه‏اي در انديشه سياسي امام داشت. ايشان حج را نه يك عمل عبادي صِرف، بلكه يك گردهمايي جهاني براي همه مسائل ميان ملل مسلمان مي‏داند؛ از انجام عبادات فردي گرفته تا بازگشت به هويت جمعي اسلامي و مركز تصميم‏گيري‏هاي سياسي، و ارائه طرح‏هاي كارشناسي از سوي كارشناسان و متخصصان جهان اسلام، و مبادله اطلاعات و تحكيم پيوند برادري و تشكيل جبهه واحد مستضعفين و... . اهميت ويژه گردهمايي جهاني «حج» امام را واداشت تا تمام كوشش خود را در معرض چهره واقعي حج به كار بندد و ابعاد گوناگون آن را، كه قرن‏ها به فراموشي سپرده شده بود، بار ديگر احيا نمايد.

ب. راهبرد سياسي، علمي

از منظر امام قدس‏سره، پس از توسعه فعاليت‏هاي سازمان‏يافته فكري، فرهنگي و عقيدتي، كه طي اين فرايند، مسير و هدف مبارزه به خوبي مشخص گرديده و همبستگي چندجانبه معنوي در جوامع تا حدودي شكل گرفته است و انسان مسلمان به منزلت انساني، فردي، هويت ديني و ملّي خود آگاه گشته است، به تدريج زمان آغاز مبارزه يعني فعاليت‏هاي سياسي ـ عملي به تدريج فرا مي‏رسد. در اين مرحله، شيوه‏هاي گوناگوني در انديشه امام مطرح شده است، كه در دو سطح قابل مطالعه است: سطح ملت‏ها و سطح دولت‏ها.

1. دولت‏ها: اصولاً شيوه مبارزه امام قدس‏سره، با عنايت به واقعيت‏هاي موجود در جوامع اسلامي طراحي و مطرح مي‏گرديد. از اين‏رو، با عنايت به جايگاه رفيع دولت‏هاي اسلامي، در تصميم‏گيري‏هاي جمعي و تغيير سرنوشت ملت‏ها، اولين رويكرد عملي امام، تلاش در سطح دولت‏هاست. از نظر امام، كوتاه‏ترين راه تحقق عيني «وحدت اسلامي»، در دست سران و رؤساي كشورهاي اسلامي نهفته است؛ زيرا سران دولت‏هاي اسلامي، تمامي امكانات و اهرم‏هاي حقوقي و اجرايي لازم را براي تأسيس دولت متحده اسلام را در اختيار دارند به گونه‏اي كه اگر اينها به صورت جدّي و رسمي وارد عمل شوند، با كم‏ترين مشكل مواجه خواهند شد. بر اساس همين تحليل واقع‏بينانه، امام از طريق توسل به فراخوان عمومي، از همه سران دولت‏هاي اسلامي براي پايه‏ريزي يك وحدت سراسري دعوت به عمل آورد:

ما حرفمان اين است كه دولت‏ها بيايند قبل از اينكه خود ملت‏ها قيام بكنند، خود دولت‏ها بيايند خاضع بشوند، با هم دوست بشوند، با هم يك جلسه‏اي درست كنند، همه رئيس‏جمهورها بنشينند پيش هم و حل كنند مسائل‏شان را. هر كس سر جاي خودش باشد، لكن در مصالح كلي اسلامي، در آن چيزي كه همه هجوم آورده‏اند به اسلام در او با هم اجتماع كنند، جلوشان را بگيرند و آسان هم هست.32

تأكيد امام به اين مهم تا حدي است كه او را ناچار تا حدّ دعوت از كساني كه داراي اعوجاج و نارسايي‏هاي فكري هستند، مي‏كشاند. ايشان، وحدت جهان اسلامي را بر اين اعوجاج ترجيح داده، مي‏گويد:

ما ميل داريم كه با همه كشورهاي اسلامي برادر باشيم، همه حكومت‏ها در عين حالي كه اعوجاج دارند برگردند و با ما دست اخوت بدهند، ما صلاح همه را مي‏خواهيم... .33

علي‏رغم تلاش امام، پيام‏هاي مكرر ايشان نتوانست دولت‏هاي كشورهاي اسلامي را كه هر كدام به منافع ملّي خاص خود مي‏انديشيدند، وادار به اتخاذ استراتژي وحدت‏طلبانه نمايد. از اين‏رو، امام راه‏هاي بديل ديگري را در پيش گرفتند.

ملت‏ها خودشان بايد در فكر اسلام باشند، مأيوسيم ما از سران اكثر قريب به اتفاق مسلمين، لكن ملت‏ها خودشان بايد به فكر باشند و از آنها مأيوس نيستيم.34

2. ملت‏ها: همان‏گونه كه گفته شد، پس از نوميدي از همدلي دولت‏ها، شيوه دوم مبارزه امام قدس‏سره بر اصل محوريت مردم، كه نقش مهمي در تحول نظام‏هاي سياسي در جهان امروز دارد، استوار بود. تأكيد اساسي امام در اين مرحله، به نيروي قدرتمند مردمي بود. اگر چه ملت‏ها و توده‏هاي محروم جوامع، از همان اوان امر مبارزه، جايگاه بسيار بلندي را در انديشه امام به خود اختصاص داده بودند؛ چه اينكه نگاه امام به مردم نگاه مقطعي و ابزارگونه نبوده، بلكه نگاه واقعي و هدف‏گونه بوده است، اما رويكرد امام به مردم در مقطع دوم مبارزه، ويژگي خاصي دارد كه با مقطع اول تفاوت پيدا مي‏كند. مهم‏ترين ويژگي اين رويكرد، در تغيير استراتژي «اصلاحي» به استراتژي «انقلابي» نهفته است. امام به اين نتيجه رسيدند كه مبارزه اصلاحي مي‏بايد به مبارزه انقلابي تبديل شود و در مبارزه انقلابي، توده‏ها نقش اصلي مبارزه را بر عهده خواهند گرفت. بنابراين، توجه امام به مردم، در واقع فراخوان عمومي ملت‏ها به سمت «انقلاب» است. امام به عنوان رهبر انقلابي، چند مقطع مختلف را براي سازمان‏دهي و طراحي مبارزه سياسي ـ عملي مورد اشاره قرار داده و ملت‏ها را گام به گام به سمت آن پيش برده و هدايت نموده است:

الف. تشكيل حزب سياسي: تأسيس حزبي واحد در سطح جهان و كشورهاي اسلامي و ميان ملل مسلمان، از جمله استراتژي‏هاي امام براي ايجاد وحدت در ميان مسلمانان بود. «حزب مستضعفين» و «حزب اللّه»، دو مفهوم اساسي در ادبيات سياسي انديشه امام است. ايشان تشكيل حزب واحد اسلام را، تجلّي‏گاه قدرت سازمان‏يافته توده‏ها در دنياي بحران‏زده امروز مسلمانان مي‏دانست. امام به اين دليل «حزب مستضعفين» را به عنوان يك تشكل سياسي مطرح كردند، تا ملت‏هاي مسلمان بلكه همه محرومان جهان، فعاليت‏هاي هدفمند سياسي خود را در داخل اين جريان نوپا هماهنگ نموده و همبستگي و همگرايي خود را از طريق آن بيش از پيش تقويت نمايند. هدف تشكيل چنين حزبي، تقويت باورهاي جمعي در سطح امت اسلامي و سپس، بررسي راه‏حل‏ها و پايان دادن به مشكلات و نابساماني‏هاي جهان اسلام است كه امروز ملل اسلامي با آنها مواجه هستند:

و من اميدوارم كه يك حزب به اسم حزب مستضعفين در تمام دنيا به وجود بيايد و همه مستضعفين با هم در اين حزب شركت كنند و مشكلاتي كه سر راه مستضعفين است از ميان بردارند و قيام در مقابل مستكبرين و چپاول‏گران شرق و غرب كنند و ديگر اجازه ندهند كه مستكبرين بر مستضعفين عالم ظلم كنند.35

ب. تشديد مبارزه سياسي: در واقع، پيشنهاد تشكيل حزب واحد از سوي امام، براي تشديد مبارزه سياسي و ارائه برنامه عملي براي مبارزه است. با ظهور حزب در عرصه فعاليت‏هاي سياسي ـ اجتماعي، تلاش‏ها به صورت منسجم‏تر خواهد بود، و همسويي با وحدت بيشتر؛ زيرا فلسفه وجودي حزب اقتضا مي‏كند كه برنامه‏ها و سياست‏ها هر چه بيشتر جنبه كاربردي پيدا كنند. امام قدس‏سرهدر همين زمينه مي‏گويد:

و هر مسئله‏اي در هر جا و هر ملتي پيش آيد به وسيله همين حزب مستضعفين رفع بشود.36

از آنجايي كه تشديد مبارزه از طريق برنامه‏ريزي عملي و بسيج تودها براي مبارزه با حكومت‏هاي وابسته، به نوعي اعلان جنگ با اين حكومت‏هاست، بايد در اين راه مرارت‏ها كشيد و با دشوراري‏هاي فراواني بايد روبه‏رو شد. امام با پيش‏بيني اين دشواري‏ها، ملت‏ها را به الگوپذيري از نهضت انبيا عليهم‏السلام و گذشتگان دعوت نموده و مقاومت تا سرحد نهايي را به آنها توصيه كرده است:

سيره انبيا بر اين معني بوده است. سيره بزرگان بر اين معني بوده است كه معارضه مي‏كردند با طاغوت ولو اينكه زمين بخورند ولو اينكه كشته بشوند و يا كشته بدهند. ارزش دارد كه انسان در مقابل ظلم بايستد، در مقابل ظالم بايستد و مشتش را گره كند و توي دهنش بزند... .37

ج. توسّل به مبارزه قهرآميز: هدف و استراتژي اصلي تشكيل حزب از منظر امام قدس‏سره در ميان ملل مسلمان و عضوپذيري از آنان، توسل به مبارزه قهرآميز براي سرنگوني حكومت‏هاي ظلم و جور آنان حاكم در كشورهاي اسلامي است. امام خميني قدس‏سره در اين مرحله از مبارزه سياسي، استفاده از زور و مبارزه قهرآميز را براي دست‏يابي به اهداف نهايي، مطلوب دانسته و ملت‏هاي اسلامي را به كاربرد آن توصيه مي‏نمايد:

و اما به ملت‏هاي اسلامي توصيه مي‏كنم كه از حكومت جمهوري اسلامي و از ملت مجاهد ايران الگو بگيريد و حكومت‏هاي جائر خود را در صورتي كه به خواست ملت‏ها كه خواست ملت ايران است سر فرود نياوردند، با تمام قدرت به جاي خود بنشانيد كه مايه بدبختي مسلمانان حكومت‏هاي وابسته‏به شرق و غرب مي‏باشند.38

استفاده از شيوه مبارزه منفي و قهرآميز در مبارزه عليه استعمار و استبداد، به ويژه در دفاع از تماميت ارضي وطن اسلامي، از منظر امام چنان مهم تلقّي مي‏شد كه ايشان بارها دولت‏هاي اسلامي منطقه را براي تشكيل جبهه نظامي واحد عليه رژيم صهيونيستي و سلطه آمريكا بر منطقه فرا خوانده است. 39 از نظر امام، اهميت اين امر به گونه‏اي است كه اگر يك چنين جبهه‏اي در سطح دولت‏ها تشكيل نشود، او دست استمداد به سوي «ملت‏هاي اسلامي منهاي دولت‏ها» دراز خواهد كرد تا اقدامات جدي‏تري را آغاز نمايند. 40 امام در شرايطي كه امر «دفاع» عليه تهاجم رژيم بعث عراق را با تمام قدرت در جبهه‏هاي سرزمين خود رهبري مي‏كرد، از مبارزه قهرآميز براي آزادي قدس نيز سخن مي‏گفت:

ما بنايمان بر اين است كه بايد عراق اول از شر اين مفسدين و از شر اين غاصبين فارغ بشود و بعد از آن ان‏شاءاللّه قدس.41

د. تشكيل دولت بزرگ اسلامي: پس از تشكيل حزب واحد و مشترك در سرزمين‏هاي اسلامي، و مبارزه منفي با حكومت‏هاي خودكامه در اين سرزمين‏ها، با عنايت به وجود نظام‏هاي اسلامي و باورهاي جهان‏شمول و مشترك ميان مسلمانان، شرايط عيني وحدت و همياري ميان دولت‏ها و ملت‏هاي اسلامي كاملاً مهيا خواهد گرديد؛ زيرا در اين مرحله، نظام‏هاي سياسي در سرزمين‏هاي اسلامي، به گونه‏اي مطلوب متحول شده‏اند و عملاً موانع خاصي براي تشكيل دولت بزرگ اسلامي يا «وحدت جهاني اسلام» وجود نخواهد داشت. بدين منظور، نظريه وحدت امام، به عنوان راهبردي اساسي، در تحقق اين هدف بزرگ كارساز خواهد بود. براي رسيدن به اين مهم، نقش عواملي چند قابل توجه خواهد بود. بعضي از اين عوامل عبارتند از:

1. «وحدت»، فلسفه نهايي حكومت‏ها: «وحدت» در انديشه سياسي اسلام، فلسفه و هدف نهايي حكومت‏هاست. يك نظام اسلامي واقعي، اصولاً مي‏بايست به سمت‏وسوي تحقق عيني وحدت، همياري و همسويي با ساير حكومت‏هاي اسلامي حركت مي‏كند. اگر چنين نباشد، در خلاف مسير واقعي خود حركت نموده است. چنانچه امام قدس‏سرهبا استناد به كلام پيشوايان ديني به اين فلسفه وجودي حكومت‏ها اشاره نموده، مي‏گويد:

تشكيل حكومت براي حفظ نظام و وحدت مسلمين است چنان‏كه حضرت زهرا عليهاالسلام در خطبه خود مي‏فرمايد كه «امامت براي حفظ نظام و تبديل افتراق مسلمين به اتحاد است». 42

2. «وحدت»، خاستگاه مردمي: همان‏گونه كه گذشت، اختلاف و واگرايي بيش از اينكه منشأ داخلي داشته باشد، عامل بيروني و خارجي دارد؛ زيرا استعمار و حكومت‏هاي وابسته به آن همواره در روند پيشرفت نهضت‏هاي وحدت‏گرا اختلال ايجاد كرده، مانع از همگرايي دولت‏ها مي‏گردند. هرگاه اين عامل در داخل سرزمين‏هاي اسلامي تغيير بنيادي يابد و حكومت‏ها، ملّي و اسلامي گردند، «وحدت»، كه خواست اصلي ملت‏ها و دولت‏هاست، تحقق پيدا خواهد كرد. امام خميني قدس‏سره در بيان نقش تعيين‏كننده دولت‏هاي مردمي در تحقق عيني «وحدت» مي‏گويند:

اگر حكومت‏كنندگان كشورهاي اسلامي نماينده مردم با ايمان و مجري احكام اسلامي بودند، اختلافات جزئي را كنار مي‏گذاشتند، دست از خرابكاري و تفرقه‏اندازي برمي‏داشتند و متحد مي‏شدند و يد واحده مي‏بودند.43

آنچه گذشت، تبيين نظريه وحدت اسلامي از منظر امام بود كه در پي تشكيل حكومت واحد اسلامي جهاني بر آمده بودند.

راه‏كارهاي تقويت وحدت

براي تقويت پيوند و تحكيم روابط ميان مسلمانان، راه‏كارهايي را براي تقويت وحدت پيشنهاد مي‏گردد:

1. دولت‏هاي اسلامي، بايد وحدت را به عنوان يك اصل مسلم باور كرده و آن را مبناي عمل و سياست عمومي خويش قرار دهند. رعايت اين اصل، نتايج و پيامدهاي زير را در پي خواهد داشت:

الف. اتخاذ سياست‏هايي كه بتوان امت اسلامي را به وحدت رساند. مهم‏ترين اين سياست‏ها، حركت براي از بين بردن تعصب و طائفه‏گري است كه هم براي ايجاد وحدت سياسي در كشورها اهميت دارد و هم براي ايجاد همگرايي در جهان اسلام.

ب. تصويب قوانيي در سازمان‏هاي اسلامي، براي جلوگيري عملي از اختلاف و امكان بازخواست از دولت‏هاي حمايت‏گر از آنان.

ج. تأكيد و تمركز دولت‏ها بر وحدت، خنثي‏كننده تلاش‏هاي بيگانگان در ايجاد اختلاف و سوء استفاده از مسائل طايفه‏اي و مذهبي است.

2. برگزاري نشست‏ها و همايش‏هاي مشترك علمي و گفت‏وگوي نزديك، براي از بين بردن اختلافات و نزديك كردن ديدگاه‏ها، و نيز ارائه پژوهش‏ها و گفت‏وگوهاي علمي و به دور از هرگونه تعصّب بين عالمان متعهد و مستقل شيعه و سنّي در مورد مسائل اعتقادي و اختلاف‏نظرهاي فقهي و سياسي و ... مي‏تواند روشنگر بسياري از حقايق باشد.

3. از بين بردن تعصبات كور و قومي و مذهبي و جلوگيري از بروز تعصبات مذهبي، افزايش آگاهي‏هاي عمومي و توجه دادن به شرايط جهاني، تأكيد بر اشتراكات و اجتناب از پرداختن به اختلافات، مي‏تواند زمينه‏ساز وحدت ميان مسلمانان باشد.

4. توجه به نقش رهبران فرقه‏ها و گروه‏هاي مذهبي و اقدامات عملي آنان در اين زمينه، مي‏تواند زمينه‏ساز وحدت عملي گروه‏هاي مذهبي باشد.

5. از ديگر موانع وحدت مسلمانان، اين است كه علاوه بر اينكه از لحاظ پاره‏اي معتقدات، تفرق و تشتت پيدا كرده‏اند و مذهب‏ها و فرقه‏هاي متعددي در ميان آنها پيدا شده است، نسبت به يكديگر دچار سوء تفاهم‏هاي زيادي نيز شده‏اند؛ يعني بين مذاهب اسلامي فاصله معرفتي افتاده و آنها نسبت به همديگر دچار توهم و ترديد شده‏اند. در اين ميان، همواره آتش افروزاني بوده و هستند كه بر بدبيني‏هاي مسلمانان نسبت به يكديگر بيفزايند. تهديدي‏كه از ناحيه سوء تفاهمات بي‏جا و خوب درك نكردن يكديگر، متوجه مسلمانان است، بيش از آن است كه ازناحيه‏خوداختلافات‏مذهبي‏متوجه‏آنهاست. 44

براي مثال، بعضي از اهل سنّت، شيعه را با فرقه غلاه [كه علي و فرزندش را خدا مي‏دانستند] و فرقه مخطئه [كه نسبت به جبرئيل دروغ نسبت مي‏دهند و مي‏گفتند او مأمور بود رسالت را براي علي بياورد و خطا كرد و آن را براي محمّد آورد] و ساير فرق، كه امروز اثري از آنها نيست، اشتباه گرفته‏اند و ندانسته به شيعيان حمله مي‏كنند كه غلاة را نجس مي‏دانند و به روي عقيده مخطئه هم قلم بطلان مي‏كشند. چنانچه بعضي از شيعيان نيز اهل سنّت را با فرقه منقرض شده ناصبي اشتباه گرفته و تصور مي‏كنند كه سني‏ها دشمن علي و فرزندانش هستند، بي‏آنكه بدانند اگر افرادي به اين مرام باقي مانده‏اند، در نزد اهل سنّت منفور و مطرودند و اهل سنت، محبت اهل‏بيت را واجب مي‏دانند. 45

بنابراين بايد تلاش نمود تا اين فاصله و اين‏گونه شبهات و سوء تفاهم‏ها بين مذاهب اسلامي برداشته شود.

6. وجود خرافه و عقايد خرافي از ديگر زمينه‏هاي اختلاف است كه با زدودن آنها، زمينه وحدت و انسجام اسلامي تقويت خواهد شد. خرافه‏زدايي و پاك‏سازي فرهنگ دين‏باوران از دروغ و پيرايه‏هاي تفرقه‏انگيز توسط عالمان و انديشمنداني كه در تلاش براي وحدت ميان مسلمانان هستند، از تفرقه ميان مسلمانان جلوگيري خواهد كرد.

7. تأكيد و توجه به فرهنگ عمومي و عناصر مشترك فرهنگي: از ديگر راه‏كارهاي افزايش وحدت و اتحاد ميان مسلمانان، تأكيد و توجه به فرهنگ عمومي و عناصر مشترك فرهنگي است. در يك جامعه، و نيز در ميان جوامع اسلامي، فرهنگ مشترك عامل تعيين‏كننده‏اي در وحدت و انسجام اسلامي محسوب مي‏شود. عناصر فرهنگي در شكل‏گيري وحدت و اتحاد مسلمانان بسيار حايز اهميت است. روشن است كه جوامع انساني داراي خرده فرهنگ‏هاي گوناگوني مي‏باشند، و هر جامعه‏اي علي‏رغم داشتن خرده فرهنگ‏ها، داراي عناصر فرهنگي مشترك است. اين جوامع در گذر زمان با بهره‏گيري از سازوكارهاي متعددي انسجام، وحدت و همگرايي خويش را حفظ كرده‏اند. وحدت و انسجام اجتماعي و يكپارچگي سرزمين از رهگذر همزيستي مسالمت‏آميز افراد با يكديگر و تعلق آنان به فرهنگ مشترك، مكان و سرزمين مشترك، مسلمانان را در كنار يكديگر ساليان سال نگه داشته است.

8. تكيه بر اشتراكات مذهبي: مسلمانان داراي يك كتاب آسماني، يك پيامبر و يك قبله هستند و اعتقادات ديني آنان يكسان است. عقل و شرع اقتضا مي‏كند كه بر مشتركات فراوان تكيه شود و از برجسته‏كردن اختلافات جزيي پرهيز گردد.مسلمانان‏از هر فرقه و مذهبي مي‏توانند با شعار توحيد و زير پرچم «لا اله الاّ اللّه» گردهم آيند و در عين كثرت و تعدد، وحدتي مثال زدني خلق نمايند.

9. حفظ حرمت و اعتقادات مشترك: مسلمانان، علاوه بر مشتركات، از يك سري اعتقادات، كه از مختصات هر مذهب است نيز برخوردارند، نبايد پيروان مذاهب اسلامي مقدسات يكديگر را مورد هتك حرمت و اهانت قرار دهند و به تحريك يكديگر بپردازند. اگر پيروان اسلام حرمت يكديگر را نگاه ندارند، از جمله پيامدهاي آن، اين است كه دشمنان اسلام مقدسات مشترك همه مسلمانان مثل قرآن كريم، رسول اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و اماكن مقدس آنان را مورد اهانت قرار مي‏دهند. اگر مسلمانان مقدسات يكديگر را محترم شمرده و اختلافات خود را كاهش دهند، چنين فرصتي براي دشمنان مشترك مسلمانان فراهم نخواهد شد.

10. گفت‏وگوي رهبران مذاهب اسلامي: تفاهم و همدلي علماي برجسته مذاهب اسلامي و كاستن از سوء تفاهمات و تشويق پيروان مذاهب به همدلي و وحدت و وادار كردن دولتمردان خود به اتحاد با كشورهاي اسلامي، به جاي اعتماد به دشمنان اسلام، اصل مهم ديگري است كه در اين عرصه قابل توجه است. حج بهترين فرصتي است كه مي‏تواند ارتباط و همفكري عالمان و نخبگان جهان اسلام را فراهم سازد. هيچ دين و دولتي از چنين ظرفيت و فرصتي كه اسلام در اختيار پيروانش قرار داده، برخوردار نيست. اجتماع ميليوني مسلمانان از اقوام و ملل و مذاهب گوناگون در موسم حج، بهترين نماد و جلوه وحدت اسلامي است كه نبايد به سادگي از كنارش گذشت. حضور رهبران مذهبي در اين مراسم استثنايي و ملاقات با يكديگر و تبادل نظر در مسائل اساسي جهان اسلام و كاستن از اختلافات نقش بسزايي در وحدت امت اسلامي خواهد داشت.

11. تعميق روابط كشورهاي اسلامي: تعميق روابط كشورها و دولت‏هاي اسلامي و كاهش اختلافات و تنش‏ها از ديگر راه‏كارهاي تقويت اتحاد و وحدت ميان مسلمانان است. هرچند وابستگي بسياري از دولت‏هاي اسلامي به قدرت‏هاي بزرگ، روابط حسنه بين كشورهاي اسلامي را با مشكل روبه‏رو ساخته، اما نزديك‏تر شدن دولت‏هاي اسلامي به يكديگر و تأكيد بر منافع مشترك بر محور تعاليم اسلامي، زمينه سوء استفاده دشمنان اسلام را از جدايي بين كشورهاي اسلامي كاهش خواهد داد. اين مهم مي‏تواند با فعال‏تر شدن عالمان و نخبگان كشورهاي اسلامي و دعوت توده‏هاي مردم مسلمان، به وحدت و همدلي و در نتيجه، واداشتن آنان به تعميق روابط با يكديگر تحقق يابد.

نتيجه ‏گيري

طرح راهبردي امام خميني قدس‏سره، در تحقق «وحدت سياسي جهان اسلام»، در واقع در قالب يك نظريه سياسي و تلقّي «وحدت» به عنوان امري راهبردي و استراتژيك، يك فرايند چهار مرحله‏اي را به تصوير مي‏كشد كه در نهايت، به تشكيل «دولت بزرگ اسلامي» منجر خواهد شد.

1. براي تحقق وحدت، ايجاد بستر و شرايط مناسب براي فراهم شدن مقدمات وحدت لازم و ضروري است. امام بدين منظور، به طراحي و ايجاد «نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي» واحد نويني روي آوردند كه در پرتو آن، همبستگي معنوي و فرهنگي در ميان جوامع اسلامي تقويت گردد؛ زيرا وحدت سياسي، بدون پيش‏زمينه فكري، فرهنگي و شكل‏گيري باورهاي همه شمول امكان‏پذير نخواهد بود.

2. در فرايند حركت وحدت‏آفرين امام، فعال شدن نخبگان سياسي و مذهبي به عنوان، مجريان وحدت در توسعه و تعميق فرهنگ و اركان وحدت ضروري است. امام از آنها به نام سران دولت اسلامي و علما و روشن‏فكران ياد مي‏نمايد.

3. مسير حركت وحدت از نظر امام، به دو شيوه پيموده مي‏شود: يكي از طريق مفاهيم سياسي در سطح نخبگان سياسي و ديگري از طريق حركت‏هاي سياسي و انقلابي از سوي گروه‏هاي مردمي كه سرانجام، ممكن است به ابزار قهرآميز نيز متوسل شوند.

4. مرحله نهايي شكل‏گيري وحدت، دستاوردي است كه نهضت وحدت‏خواهي امام آن را تعقيب مي‏نمود. اين مرحله، با تشكيل «دولت بزرگ اسلامي» به كمال خواهد رسيد و بدين طريق آرزوي واقعي جهان اسلام محقق خواهد شد.


--------------------------------------------------------------------------------

پى نوشت ها

1 . دانش آموخته حوزه علميه و دانشجوى دكترى انقلاب اسلامى.
2 ـ فرازهايى از پيام نوروزى رهبر انقلاب، سال 1384.
3 ـ در اين زمينه، ر.ك. حسن كامران، «انسجام اسلام؛ چالش‏ها راه‏كارها»، [در دست چاپ]، ص 7.
4 ـ محمود رستمى، فرهنگ واژه‏هاى نظامى تهران، ستاد مشترك ارتش ج. ا.ا.، 1378، ص 78.
5 ـ غلامرضا بابايى، فرهنگ علوم سياسى تهران، پخش ويس، 1369، ج 1، ص 42.
6 ـ غلامرضا بابايى، فرهنگ اصطلاحات روابط بين‏الملل تهران، سفير، 1369، ص 44.
7 ـ على باقرى كبورق، كليات و مبانى جنگ و استراتژى تهران، بين‏المللى، 1370، ص 198.
8 ـ هوشنگ مقتدر، سياست بين‏الملل و سياست خارجى تهران، مفهرس، 1370، ص 98.
9 ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 12، ص 259. نرم‏افزار صحيفه نور.
10 ـ همان.
11 ـ همان، ج 12، ص 283، سخنرانى در تاريخ 18 مرداد 1359.
12 ـ همان، ج 1، ص 203، سخنرانى 22 بهمن 1361.
13 ـ همان، ص 234، سخنرانى 21 فروردين 1361.
14 ـ همان، ج 18، ص 92، سخنرانى 12 شهريور 1362.
15 ـ همان، ج 19، ص 15، سخنرانى 9 آذر 1364.
16 ـ همان، ج 1، ص 64، سخنرانى 21 فروردين 1343.
17 ـ همان، ج 1، ص 83، سخنرانى خرداد 1343.
18 ـ همان، ج 1، ص 119، سخنرانى دى 1343.
19 ـ همان، ج 1، ص 192، سخنرانى 19 آبان 1351.
20 ـ همان، ج 6، ص 49، سخنرانى 1 ارديبهشت 1358.
21 ـ امام خمينى، ولايت فقيه تهران، اميركبير، 1357، ص 175.
22 ـ تبيان وحدت از ديدگاه امام خمينى، دفتر پانزدهم (تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بى‏تا)، ص 175.
23 ـ در جست‏وجوى راه از كلام امام تهران، اميركبير، 1362، دفتر 14، ص 340.
24 ـ مجموعه آثار كنگره بررسى مبانى فقهى امام خمينى قدس‏سرهتهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1374، ج 13، ص 45.
25 ـ در جست‏وجوى راه از كلام امام، دفتر اول، ص 186.
26 ـ امام خمينى، وصيت‏نامه سياسى ـ الهى تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، بى‏تا، چ سوم، ص 7ـ8.
27 ـ تبيان، دفتر 15، ص 195.
28 ـ همان، ص 139.
29 ـ همان، دفتر هشتم، ص 285.
30 ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 6، ص 49.
31 ـ امام خمينى، ولايت فقيه، ص 180ـ181.
32 ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 18، ص 195.
33 ـ همان، ص 172.
34 ـ در جست‏وجوى راه از كلام امام، دفتر پانزدهم، ص 179.
35 ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 8، ص 250.
36 ـ در جست‏وجوى راه از كلام امام، دفتر اول، ص 186.
37 ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 18، ص 195.
38 ـ امام خمينى، وصيت‏نامه سياسى ـ الهى، ص 13.
39 ـ در جست‏وجوى راه از كلام امام، دفتر پانزدهم، ص 268.
40 ـ همان.
41 ـ همان، ص 274.
42 ـ تبيان، دفتر پانزدهم، ص 157ـ158.
43 ـ همان، ص 157.
44 ـ يادداشت‏هاى استاد مطهّرى تهران، صدرا، بى‏تا، ج دوم، ص 204.
45 ـ عبدالكريم بى‏آزار شيرازى، همبستگى مذاهب اسلامى تهران، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى، 1377، ص 35.