آسيبها و عبرتهاي نهضت مشروطيت از ديدگاه امام خميني(ره)
چكيده
تاريخ به حكم قرآن، داراي قاعده و ضابطه است و ارادة انسان بر تحولات سياسي ـ اجتماعي و پيشرفت و مرگ نهضتها و انقلابها حاكم ميباشد. ارزشهاي اخلاقي و انساني، نقشي بنيادين در سعادت و كمال جامعه دارد. بنابراين، تاريخ نهضتها و انقلاب در هر دو بُعد نظري و عملي بسيار آموزنده است. هدف قرآن در تاريخنگاري و گزارش رويدادهاي زندگاني ملتهاي پيشين، انديشيدن و عبرت گرفتن است. اين نوشتار پس از اشاره به اهميت تاريخ در قرآن، برخي از رهنمودهاي امام علي(ع) در ارزش و اهميت مطالعه و بررسي تاريخ گذشتگان را بيان ميكند و ضرورت بهرهبرداري از تاريخ تحولات سياسي ـ اجتماعي معاصر را يادآور ميشود. سپس با استناد به سخنان امام خميني( قدس سره)، اهميت و لزوم مطالعة تاريخ نهضت مشروطيت و درك درسهاي آنان را ثابت ميكند. در ادامه، پس از توضيح اهميت آسيبشناسي نهضت مشروطيت، با استفاده از آثار سياسي امام خميني(قدس سره) و تحليلهاي ايشان در اين باره و نيز بررسي تاريخ مستند مشروطيت، برخي از آسيبها و آفات اين نهضت را استخراج و تبيين مينمايد.
مقدمه
براي درك قانونمندي هر بخش از طبيعت و حوادث جهان، بايد در همان قسمت مطالعه كرد. براي بدست آوردن شرايط، عوامل، لوازم و قوانين تداوم انقلاب اسلامي ايران بايد تاريخ انقلابها و نهضتهاي جهان را ورق زد. تأكيد قرآن و سنّت بر تأثير عوامل اخلاقي در تحوّلات سياسي ـ اجتماعي و ظهور و سقوط انقلابها موجب گرديده كه تاريخ انقلابها به صورت يك منبع آموزشي راهگشا و عبرتآموز درآيد. به حكم قرآن، تاريخ داراي قاعده و ضابطه است و اراده انسان برتحولات سياسي ـ اجتماعي و پيشرفت و مرگ انقلابها حاكم است و نقش اصلي و نهايي در سعادت و كمال جامعه براي ارزشهاي اخلاقي و انساني است. بنابراين تاريخ نهضتها و انقلابها از هر دو بعد نظري و عملي بسيار آموزنده است1. هدف قرآن كريم در تاريخنگاري و گزارش رويدادهاي زندگاني ملتهاي پيشين و تحوّلات سياسي ـ اجتماعي گذشتگان، انديشيدن و پند و عبرت گرفتن است. قرآن به پيامبر(ص) فرمان ميدهد: «فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم يتَفَكرون2؛ داستانهاي گذشتگان را براي آنان بازگوي، شايد بينديشند و بيدارشوند» در نگاه قرآن، قصص و داستانهاي نهضتها و انقلابهاي گذشتگان درسِ عبرت و پيامهاي سازندهاي دارد كه ميتواند راهنماي بشريت باشد و او را به كمال و سعادت برساند. داستانهاي قرآن راست، واقعي و روشنگر است، قرآن خود در اين زمينه چنين ميفرمايد: «لَقَدكانَ في قَصَصِهِم عِبرَهً لِاولي الاَلباب، ماكانَ حَديثاً يفتَري3؛ در سرگذشت و داستان گذشتگان درس عبرت براي صاحبان انديشه است، اينها داستانهاي دروغين نبود.»
امام علي(ع) درباره ضرورت مطالعه تاريخ نهضتها و انقلابهاي جهان و رويدادهاي زندگاني آنان به فرزند خويش امام حسن مجتبي(ع) چنين ميفرمايد: «اَي بُنَي اِنّي ــ و ان لَم اكن عُمِّرتُ عُمرَمَن كان قبلي ــ فَقَد نَظَرتُ في اَعمالِهِم و فكرتُ في اَخبارِهِم و سِرتُ في آثارِهِم حَتّي عُدتُ كاَحِدِهم بَل كاِنّّي بِما اِنتَهي اِلَي مِن اُمورِهِم قد عَمَّرتُ مَعَ اَوّلِهِم الي آخرِهِم فَعرفتُ صَفوَ ذلِك مِن كدَرِهِ و نَفعهُ مِن ضَرِرِهِ4؛ پسرم ! من گرچه همانند عمر كساني كه پيش از من بودهاند عمر نكردهام، ولي تاريخ زندگاني آنان را مطالعه كردهام و در خبرهايي كه از آنان رسيده، انديشيدهام و آثار و بازماندههاي زندگي آنان را مورد تجزيه و تحليل علمي قرار دادهام چنان كه همانند يكي از خود آنان شدهام؛ بلكه به سبب آنچه ازكارها و تاريخ آنان به من رسيد چنان شد كه گويا با اوّل و آخر آنان زندگي كردهام، پس پاكيزگي و خوبي كردار آنان را از تيرگي و بدي و سود آن را از زيانش پي بردهام، عوامل خوشبختي و بدبختي، سود و زيان انقلابها و رويدادهاي جوامع گذشته را شناختهام.»
ايشان درباره بهرهبرداري از تاريخ نهضتها و انقلابهاي گذشتگان نيز، چنين فرمان دادهاند: «واحذَروا مانَزَلَ بِالامَمِ قَبلَكم مِن المَثَلاتِ بسوءِ الاَفعالِ وَ ذَميم الاعمال فتذكروا في الخير و الشرِّ احوالَهم و احذَروُا اَن تكونوا امثالَهُم، فاِذا تفكرتُم في تفاوتِ حالَيهِم فالزمُوا كلَّ امرٍ لَزِمَتِ العِزّه بِهِ حالَهم و زاحَتِ الاعداءِ له عنهم ومُدَّتِ العافيهُ به عليهم وانقادتِ النِّعمهُ لَهُ مَعَهُم، واجتنبوا كلَّ امرٍ كسَرَ فِقرَتَهُم واَوهَنَ مُنَّتَهُم، وَتدَبَّروا احوالَ الماضينَ مِن المؤمنينَ قبلَكم، كيف كانوا في حال التّمحيصِ والبَلاءِ5؟ بترسيد از عذابها و سختيها كه بر اثر زشتكاري و بدكرداريها بر امّتهاي پيش از شما رسيد و پيشآمدهاي آنان را در نيكي و بدي به ياد آوريد و درباره رويدادهاي نيك و بد تاريخ زندگي آنان بيانديشيد و بپرهيزيد از اينكه مثل آنان بشويد و بيدار باشيد كه مانند آنان سقوط نكنيد، هرگاه در تفاوت دو حالت بد و خوب آنان انديشيديد پس برگزينيد و انتخاب كنيد هركاري را كه به سبب آن ارجمند گشتند و دشمنان را از آنان برطرف ساخت و تندرست ماندند و نعمت و خوشي براي آنان فراهم شد، و از هركاري كه مهره پشت پيشينيان را شكست و توانايي آنان را سست نمود دوري نماييد، و در احوال و تاريخ زندگي گذشتگان از مؤمنين پيش از خودتان بررسي و دقّت كنيد كه چگونه درحال آزمايش و رنج بودند؟»
از منظر امام علي(ع) تاريخ تحولات سياسي ـ اجتماعي گذشتگان و پيدايش نهضتها و انقلابها و سرنوشت آنها، جايگاه عبرت و درس است و بايد تاريخ راخواند و از آن بهرهبرداري نمود، آن حضرت در اين زمينه فرمودهاند: «اِنَّ لِلباقينَ بِالماضينَ مُعتَبَراً6؛ براي ماندگان و انسانهاي امروز، در گذشتگان پند و عبرت وجود دارد و محل پند و آموزش است.»
بررسي و شناخت علل كاميابي و ناكامي انقلابها، پيروزي و شكست نهضتها، رشد يا توقّف جنبشها، يك تكليف اسلامي عمومي است و درسهاي بزرگي براي تداوم انقلاب اسلامي ايران دارد.
درسهاي تاريخ مشروطيت ايران
درتاريخ نهضتهاي صدساله اخير، عبرتها و پيامهاي سودمند و سازنده فراواني نهفته است، بايد آن درسها و عبرتها را شناخت و از آن بهرهبرداري نمود. بررسي و شناخت عوامل پيدايش، پيروزي و شكست نهضتهاي صدساله اخير، راهنماي تداوم انقلاب اسلامي ايران است و ضرورت تداوم انقلاب اسلامي ايران، اهميت بررسي و تحليل تاريخ و سرنوشت نهضتهاي صدساله اخير را آشكار مينمايد. مطالعه تاريخ مشروطيت ايران و بررسي سرنوشت آن و به ويژه «آسيب شناسي» نهضت مشروطيت، درسي بزرگ براي بقا و دوام انقلاب اسلامي است. شناسايي آفات و آسيبهاي نهضت مشروطيت و پيبردن به عوامل شكست و نابودي آن براي اجتناب و دوري نمودن و رهايي از آنها لازم و ضروري است. وجود درسهاي فراوان در مطالعه و بررسي تاريخ مشروطيت باعث شد، امام خميني(ره) بر تحليل و بررسي اين نهضت، تأكيد فراواني داشته باشند. در سخنراني براي اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان فرمودند: «شما تاريخ انقلاب مشروطه را بخوانيد و ببينيد در انقلاب مشروطه چه بساطي بوده است»7 در سخنراني براي اعضاي جامعه روحانيت مبارز چنين فرمودند: «تاريخ يك عبرت است براي ما. شما وقتي كه تاريخ مشروطيت را بخوانيد ميبينيد كه...»8 همين درسها و نكتههاي آموزنده و عبرتدهنده در نهضت مشروطيت وجود دارد كه موجب گرديده مقام معظّم رهبري حضرت آيت الله خامنهاي درجمع شوراي مركزي و كميتههاي علمي همايش صدمين سالگرد مشروطيت، تأكيد و اصرار كرده و بفرمايند: «آنچه من بر آن اصرار دارم، مسأله تاريخنگاري مشروطه است كه از سالها پيش با دوستان متعددي اين را در ميان گذاشتهام و بحث كردهام ما واقعاً احتياج داريم به يك تاريخ مستند قوي روشني از مشروطيت، مشروطيت را بايد درست تبيين كنيم... حقيقت اين است كه ما هنوز از مشروطيت يك تاريخ كامل و جامعي نداريم9».
اهميت آسيب شناسي نهضت مشروطيت
واكاوي تاريخ نهضت مشروطيت و آشنايي با آسيبهاي نهضت مشروطيت براي آموزش سياسي ملي لازم است. شناسايي عوامل و دلايل انحراف و شكست نهضت مشروطيت براي پيشگيري از انحراف و شكست انقلاب اسلامي ضرورت دارد. بررسي و تحليل شرايطي كه زمينه بازگشت به گذشته را فراهم نمود و دستاوردهاي نهضت را از بين برد و موجب شكلگيري «ترميدور» در نهضت مشروطيت گرديد براي هوشياري و بيداري مردم و اجتناب و دوري از آن شرايط بر همگان واجب است. نظريه اين واقعيت كه همين آفات و آسيبها بود موجبات از بين رفتن و نابودي نهضت مشروطيت را فراهم نمود، شناسايي و يادآوري آن آفات براي آسيبشناسي انقلاب اسلامي ايران و پيشگيري از نفوذ آسيبها و برنامهريزي براي آسيبزدايي، وظيفه مهم پژوهشگران و پاسخ به يك نياز مبرم براي تداوم انقلاب اسلامي است.
آفات نهضت مشروطيت
بايد تاريخ نهضت مشروطيت را همانطوري كه بوده ديد، و درون حوادث و رخدادهاي تاريخ مشروطيت، آفات و آسيبها را شناسايي نمود. تنها كساني ميتوانند نهضت مشروطيت را آسيبشناسي نمايند كه اين نهضت را خوب بشناسند و با واقعيتهاي آن آشنا شوند. نگارش تاريخ واقعي و مستند مشروطيت گامي بلند در راه آسيبشناسي نهضت و شناسايي آفات آن است؛ زيرا تا واقعيتها خوب روشن نشود آسيبشناسي و عبرتگرفتن از آنها امكانپذير نيست. كساني كه مستقيم و بيواسطه حوادث و رويدادهاي نهضت مشروطيت را مشاهده نموده و تحولات سياسي ـاجتماعي عصر مشروطيت را از نزديك ديده و صلاحيت تفسير و تحليل رويدادهاي سياسي را دارند و صداقت و دلسوزي و اخلاص و دينگرايي آنان آشكار است، ميتوانند نهضت مشروطيت را آسيبشناسي نموده و آفاتش را بيان كنند و مردم ايران را در راه تداوم انقلاب اسلامي راهنمايي نمايند. امام خميني(ره) چهره بينظير اين ميدان است، بنابراين تحليلها و تفسيرهاي صادقانه و علمي و تبيين آفات نهضت مشروطيت در سخنرانيها و آثار سياسي ايشان بهترين منبع براي آسيبشناسي نهضت مشروطيت است. در اين نوشتار برآنيم تا با الهام از گنجينه بزرگ سياسي رهنمودهاي امام خميني پيرامون مشروطيت، آفات و آسيبهاي اين نهضت را شناسايي و بيان كنيم.
1ـ ادامه نيافتن نقش پيشگامي و رهبري روحانيت
نهضت مشروطيت با رهبري مراجع تقليد نجف، تهران و قم شكل گرفت و نقش برجسته و اصلي روحانيت در نهضت مشروطيت غيرقابل انكار است. دكتر عبدالهادي حائري در اين زمينه مينويسد: «باور عمومي آگاهان به تاريخ ايران بدرستي آن است كه مهمترين نيروي پشتيبان انقلاب مشروطيت همانا علما بودند. اگر آنان انقلاب را تأييد نميكردند مسلّماً در نطفه خفه ميشد. با اينكه اين نقش مؤثر علما كاملاً آشكار است و جاي بحثي در مورد نفوذ نوشتهها و سخنرانيهاي آنان وجود ندارد، چنين به نظر ميرسد كه يك بررسي نقّادانه، نه ازفعاليتها و نه از انديشههاي مشروطهخواهانه علما هنوز به عمل نيامده است. انقلاب مشروطيت ايران تا اندازهاي مورد بررسي قرار گرفته است، ولي تا سالهاي اخير توجّهي بسنده به بنيان فكري انقلاب نشده بود. نويسندگاني چند اين نقصان را در تاريخ انقلاب ايران دريافتهاند... ولي انديشههاي با نفوذترين نيروي انقلاب مشروطيت، يعني رهبران مذهبي، هنوز بدون توجه مانده است.»10
امام خميني نقش پيشگامي روحانيت در مشروطيت را اينگونه بيان ميدارند: «در قضيه مشروطه اينها بودند كه جلو افتادند و مردم هم همراهي كردند با آنها.»11 درجاي ديگر فرمودند: «ما اين صدسال اخير را كه ملاحظه ميكنيم هرجنبشي كه واقع شده است از طرف روحانيون بوده است برضد سلاطين جنبش تنباكو، بر ضد سلطان آن وقت بود جنبش مشروطه بر ضد رژيم بود، البته با قبول داشتن رژيم ميخواستند عدالت ايجاد كنند.»12. در جاي ديگر چنين ميفرمايد: «اين قيامهايي كه در اين صدسال شده است ازكي بوده؟ چند قيام در اين صدسال؟ كي رأس اينها بوده؟ قيام تنباكو مرحوم ميرزا بود. قيام مشروطه از نجف، آقايان نجف، از ايران، علماي ايران ايجاد كردند. اين چند قيامي كه شاهدش بوديم همه از علما بود»13 در جاي ديگر فرمودند: «در جنبش مشروطيت هم همين طور بود كه از روحانيون نجف و ايران شروع شد مردم هم تبعيت كردند.»14 در جاي ديگر فرمودند: «در مشروطه ديدند كه يك ملّا يا چند ملّا در نجف و چند معمّم و ملا در تهران اساس استبداد و حكومت خودكامهاي كه در آن وقت بود آن را به هم زدند و مشروطه را مستقركردند»15 در جاي ديگر فرمودند: «درجنبش مشروطيت همين علما دررأس بودند و اصل مشروطيت اساسش از نجف به دست علما و در ايران به دست علما شروع شد و پيش رفت16
ازآفات بزرگ و خطرناك و آسيبهاي زيانبار كه پيامدهاي ناگوار بسياري براي نهضت مشروطيت داشت، پايان يافتن نقش پيشگامي و رهبري روحانيت بود. استمرار نيافتن و ناپايداري نقش رهبري روحانيت، صدمات زيادي به نهضت مشروطيت زد و انحراف و ناكامي آن را در پيداشت. منتفيشدن نقش رهبري و پيشگامي مراجع تقليد و روحانيت، نهضت مشروطيت را به كژراهه و بيراهه كشاند. شهيد مطهري با عبرتگرفتن از آنچه در نهضت مشروطيت روي داد چنين هشدار ميدهد: «انقلاب ايران اگر در آينده بخواهد به نتيجه برسد و همچنان پيروزمندانه به پيش برود ميبايد باز هم روي دوش روحانيون و روحانيت قرار داشته باشد. اگر اين پرچمداري از دست روحانيت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفكران بيفتد، يك قرن كه هيچ، يك نسل كه بگذرد اسلام به كلي مسخ ميشود؛ زيرا حامل فرهنگ اصيل اسلامي در نهايت بازهم همين گروه روحانيون متعهد هستند.»17
2ـ كنار گذاشتن و انزواي روحانيت
علاوه بر اينكه پرچمداري و رهبري نهضت مشروطيت از دست روحانيت و علماي ديني خارج شد، دشمنان اسلام و روحانيت تلاش كردند روحانيون را از همه صحنههاي اجتماع كنار بگذارند و تمام نقشها را از آنان بگيرند و آنان را بياثر و خنثي كنند. بيرونراندن فقها و علماي بزرگ از ميدانهايي كه در آنها ايفاي نقش مينمودند و محرومشدن مردم از رهنمودهاي راهگشا و سازنده آنان زمينه را براي گمراهي مردم و انحراف نهضت فراهم كرد. چنانكه امام خميني در اين باره فرمودهاند: «هرچه به سر اين ملت مظلوم در طول زمان پس از مشروطيت تا دوره آخر انتصابات ستمشاهي آمد به طور قاطع از مجلسهاي فاسد بود كه ملت در انتخابات نمايندگانش يا هيچ دخالت نداشت يا دخالت ناچيز داشت. روحانيون را يكسره از دخالت بركنار كردند و با توطئههاي موذيانه و تبليغات مسموم ملهم از غرب كه توسط روشنفكران غرب و شرقزدگان خائن يا نفهم صورت ميگرفت مجلس را ازنظر روحانيون و متدينين به گونهاي ساخته بودند كه دخالت درانتخابات از معاصي بزرگ و اعانت به ظلم و كفر بود و روحانيت به كلي از صحنه خارج شد و به انزوا كشيده شد و دست قلدران و شرق و غربزدگان باز شد و كشور را به آنجا كشاندند كه ديديم و ديديد!18. حضرت آيت الله بهجت در اين باره ميفرمايد: «عجيبتر اين است كه مقدمات اين مطالب و امضا و تاسيس مشروطه به دست علما فراهم شد و مجلس با وكلاي آنچناني آن هم با نظارت شش فقيه و... تشكيل شد ولي سرانجام كار به جايي رسيد كه به وكلاي مجلس گفتند: يا بايد عمامهها را از سر برداريد يا از مجلس بيرون برويد. وزير دربار گفته بود وكلاي معمّم به جاي عمامه بايد كلاه پهلوي بر سربگذارند19. در جاي ديگر فرمود: «در همان اوايل سلطنت پهلوي كه فيصل (پادشاه) عربستان به ايران آمد زماني كه با رضاخان در درشكه سوار بودند و به سر مرز ميرفتند رضا شاه به فيصل گفت: من با دو چيز بر اوضاع مردم مسلّط شدم، يكي با خلع سلاح عشاير و قبايل و ديگري با گرفتن نفوذ روحانيت از مردم.»20
3ـ مهجوريت متمّم قانون اساسي پيرامون نظارت مجتهدان
با تلاش و كوشش علما به پيشگامي شيخ فضلالله نوري براي سلامت مشروطيت و پيشگيري از انحرافات و نفوذ آفات، سرانجام لايحه «اصل نظارت مجتهدان» تنظيم گرديد و توسّط اكثريت نمايندگان مجلس، پذيرفته و تصويب شد. براساس اصل دوم متمّم قانون اساسي براي هميشه بايد قوانين موضوعه در مجلس قبل ازتأسيس در انجمن علمي مجتهدان به دقت بررسي گردد و اگر مخالف با احكام شرعيه بود كنار گذاشته شود.21 اما به زودي به وسيله بيدينان و لامذهبهاي نفوذي و روشنفكر نمايان سكولار و غربزده كنار گذاشته شد و مهجور گرديد و همين بيتوجهي به اصل نظارت فقيهان، راه انحرافات و آلودگيهاي ويرانگر را گشود. امام خميني(ره) در اين باره در سال 1356 قبل از پيروزي انقلاب فرمودند: «مشروطيت، اين نهضت از نجف شروع شد به دست علما، در ايران هم به دست علما بود... خوب متمّم قانون اساسي با زحمت علما درست شد لكن به متمّم قانون عمل نكردند. الآن اين دولت ايران رسمي نيست قانوني نيست الآن اين وكلاي ايران قانوني و رسمي نيستند به حسب قانون اساسي اين مجلس ايران الآن رسمي نيست، مجلس ايران به حسب قانون اساسي بايد پنج نفر از فقها ناظر بر آن باشند حالا يك نفرش هم هست؟ اصلاً نظارتي دركار هست؟ اصلاً وكالتي دركار هست؟ يا نصب است؟ ديگر نصب است.22 در جاي ديگر درتحليل رويدادهاي مجالس مشروطيت فرمودند: «درحالي كه اگر در هر شهري و استاني چند نفر مؤثر، افكار مثل مرحوم مدرس شهيد را داشتند مشروطه به طور مشروع و صحيح پيش ميرفت و قانون اساسي با متمّم آن كه مرحوم حاج شيخ فضل الله در راه آن شهيد شد، دستخوش افكار غربي و دستخوش تصرفي كه در آن شد نميگرديد و اسلام عزيز و مسلمانان مظلوم ايران آن رنجهاي طاقتفرسا را نميكشيدند به دنبال خروج روحانيون يا به عبارت ديگر، اخراج آنان از صحنه عموم متدينين از هر قشر از اقشار، چه فرهنگي، چه كارگري، چه اداري، چه بازاري و چه غير اينها نيز از دخالت كناره گرفتند يا بركنارشان كردند و آن شد كه شد!. اكنون ما بايد از آن توطئهها و مفاسدي كه از انزواي متدينين پيش آمد و سيلياي كه اسلام و مسلمين خوردند عبرت بگيريم و بدانيم و بفهميم كه نظام اسلام و اجراي احكام آسماني آن و مصالح ملت و كشور اسلامي و حفظ آن از دستبرد اجانب بستگي به دخالت اقشار ملت، به ويژه روحانيون محترم و مراجع معظّم، دارد.23 با عبرتگرفتن از سرنوشت اصل نظارت در عصر مشروطيت، در دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران «شوراي نگهبان» در قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي ايران جاي گرفت و زماني كه برخي در توطئه تضعيف شوراي نگهبان قرارگرفتند، امام خميني در پيامي نوشتند: «معلوم نيست درصدر مشروطيت در دوره اول با فقهاي ناظر به قوانين به اين نحو عمل شده باشد. در آن زمان به تدريج فقها را از مجلس بيرون راندند و به سرملت، آن آوردند كه ديديم.»24
4ـ شهادت حاج شيخ فضل الله نوري
شيخ فضل الله نوري از علماي بزرگ تهران و از رهبران جنبش تنباكو بوده است، وي در ابتداي نهضت مشروطيت از پيشگامان حركت بود و در مهاجرت علما به قم حضور يافت و خود بخشي از هزينه شكلگيري نهضت را پرداخت؛ امّا با آشكار شدن ماهيت غربي آن و مشاهده رفتار مشروطهخواهان وابسته و دخالت بيگانگان و جدايي نهضت از احكام اسلامي، خواستار تطبيق نهضت با اسلام شد و در پاسخ افرادي كه وي را استبدادگر ميخواندند گفت: «ايها الناس من به هيچ وجه منكر مجلس شوراي ملي نيستم بلكه مدخليت خود را در تأسيس اين اساس بيش از همه كس ميدانم، زيرا كه علماي بزرگ ما كه مجاور عتبات عاليات و ساير ممالك هستند هيچيك همراه نبودند و همه را با اقامه دلايل و براهين من همراه كردم از خود آن آيات عظام ميتوانيد اين مطلب را جويا شويد الآن هم من همان هستم كه بودم تغييري در مقصد و تجرّدي در رأي من بهم نرسيده است، صريحاً ميگويم همه بشنويد و به غائبين هم برسانيد كه من آن مجلس شوراي ملي را ميخواهم كه عموم مسلمانان آن راميخواهند به اين معنا كه البته عموم مسلمانان مجلسي ميخواهند كه اساسش بر اسلاميت باشد و برخلاف قرآن، و برخلاف شريعت محمدي صلي الله عليه وآله و سلم و برخلاف مذهب مقدس جعفري، قانوني نگذارد، من هم چنين مجلسي ميخواهم پس من و عموم مسلمين بر يك رأي هستيم، اختلاف بين ما و لامذهبهاست كه منكر اسلاميت و دشمن دين حنيف هستند. چه بابيه مزدكي مذهب و چه طبيعيه فرنگي مشرب، طرف من و كافّه مسلمين اينها واقع شدهاند.»25. شيخ فضل الله نوري ثابت و استوار از اسلام و احكام اسلامي و از مشروطه مشروعه دفاع كرد و سرانجام، دشمنان اسلام و مخالفان حضور روحانيت در صحنه، وي را منزوي نمودند و او را به شهادت رساندند. شهادت وي جنايت بزرگ بيدينان و لامذهبان و فسادبزرگي بود كه مفاسد و انحرافات بسياري را در پي آورد. امام خميني(ره) در اين زمينه ميفرمايند: «ببينيد چه جمعيتهايي هستند كه روحانيون را ميخواهند كنار بگذارند. همانطوري كه درصدر مشروطه با روحاني اين كار را كردند و اينها را زدند و كشتند و ترور كردند، همان نقشه است، آن وقت ترور كردند سيد عبدالله بهبهاني را، كشتند مرحوم نوري را و مسير ملّت را از آن راهي كه بود برگرداندند به يك مسير ديگر و همان نقشه الآن هست كه مطهري را ميكشند، فردا هم شايد من و پس فردا هم يكي ديگر را26 در تحليل مشروطيت براي عموم مردم نيز فرمودند: «راجع به همين مشروطه و اينكه مرحوم شيخ فضل الله ايستاد كه: مشروطه بايد مشروعه باشد، بايد قوانين موافق اسلام باشد. در همان وقت اين امر را فرمود و متمّم قانون اساسي هم از كوشش ايشان بود. مخالفين و خارجيها كه يك همچو قدرتي را در روحانيت ميديدند كاري كردند در ايران كه شيخ فضل الله مجاهد مجتهد داراي مقامات عاليه را يك دادگاه درست كردند و يك نفر منحرف روحانينما او را محاكمه كرد و در ميدان توپخانه شيخ فضل الله را در حضور جمعيت به دار كشيدند.»27 مرحوم آيت الله طالقاني نوشت: «پس از تشكيل مجلس... طرفداران استبداد كرسيهاي مجلس را پر كردند و انگشت بيگانگان نمايان شد، كشته شدن مرحوم آقا شيخ فضل الله نوري بدست يك ارمني لكه ننگي در تاريخ مشروطيت نهاد.»28
5ـ نفوذ مستبدان فرصت طلب
در جريان نهضت مشروطيت به تدريج عناصر فرصتطلب و استبدادگرايان گذشته با تظاهر به مشروطهخواهي نفوذ كردند و قدرت را به دست گرفتند و چهرههاي آگاه و بيدار اسلامگرا را كنار گذاشتند و نهضت را به انحراف كشاندند و تبديل به ضد خود كردند. امام خميني(ره) پيرامون خطر نفوذ سياسيون مستبد فرمودند: «من حالا هيچ نگراني ندارم، چون اكثر افراد را ميشناسم و ميدانم اكثراً متعهد و متدين هستند؛ بلكه نگراني من از اين است كه نكند سستي كنيم و در پياده كردن اسلام دقت لازم را ننماييم و بعداً اشكالي پيش بيايد. نكند مثل مشروطه شود كه آقايان تلاش كردند و مشروطه را بنا گذاشتند آن وقت چند نفر از سياسيون مستبد، مشروطهخواه شدند و حكومت را گرفتند و هر دو مجلس را بدتر از دوره قبل تشكيل دادند.»29 ايشان در آسيبشناسي نهضت مشروطيت براي روحانيون فرمودند: «آنهايي كه ميديدند از مشروطه ضرر ميبينند منافعشان از بين ميرود نميگذارد قانون اساسي كه موافق با اسلام بايد باشد و اگر مخالف شد قانونيت ندارد، نميگذارد كه اينها هركاري ميخواهند بكنند، بكنند يك دست از همان مستبدين مشروطهخواه شدند و افتادند توي مردم. همان مستبدين بعدها آمدند و مشروطه را قبضه كردند و رساندند به آنجايي كه ديديد و ديديم.»30
6ـ قدرت يافتن غير متعهدها و دشمنان اسلام
نهضت مشروطيت بر پايه اسلام و رهبري روحانيت و به حكم قرآن و ارزشهاي الهي پديد آمد، اما به تدريج دشمنان اسلام و روحانيت قدرت را در دست گرفتند و نقش اسلام و روحانيت در ادامه نهضت تضعيف و كمرنگ گرديد و سرانجام تبديل به يك پديده غيرديني و ضداسلامي شد.
امام خميني(ره) در رهنمودهاي خويش جوسازي دشمنان اسلام عليه روحانيت و فراهمشدن زمينه براي نابودي آنان و قدرت مخالفان اسلام را يادآوري فرموده و چنين هشدار دادهاند: «با تجربههايي كه برايمان نقل شده است يا از تجربههايي كه خودمان در جريانش بوديم بايد يك مطالبي را در نظر داشته باشيم. در دوران مشروطه كه همه آقايان شنيدهاند يك عدهاي كه نميخواستند كه در اين كشور اسلام قوّه داشته باشد و آنها دنبال اين بودند كه اينجا را يا به نحوي به طرف خودشان بكشانند آنها جوسازي كردند به طوري كه مثل مرحوم آقا شيخ فضل الله كه آن وقت يك آدم شاخصي در ايران بود و مورد قبول بود چنان جوسازي كردند كه در ميدان علني، ايشان را به دار زدند و پاي آن هم كف زدند و اين نقشهاي بود براي اينكه اسلام را مغفول كنند و كردند و از آن به بعد ديگر نتوانست مشروطه يك مشروطهاي باشد كه علماي نجف ميخواستند.31
ادامه در شماره بعد...
سوتيترها:
هدف قرآن كريم در تاريخنگاري و گزارش رويدادهاي زندگاني ملتهاي پيشين و تحوّلات سياسي ـ اجتماعي گذشتگان، انديشيدن و عبرت گرفتن است.
شناسايي عوامل و دلايل انحراف و شكست نهضت مشروطيت براي پيشگيري از انحراف و شكست انقلاب اسلامي ضرورت دارد.
نهضت مشروطيت با رهبري مراجع تقليد نجف، تهران و قم شكل گرفت و نقش برجسته و اصلي روحانيت در نهضت مشروطيت غيرقابل انكار است.
شيخ فضل الله نوري ثابت و استوار از اسلام و احكام اسلامي و از مشروطه مشروعه دفاع كرد و سرانجام، دشمنان اسلام و مخالفان حضور روحانيت در صحنه، وي را منزوي نمودند و او را به شهادت رساندند.
امام خميني(ره) پيرامون خطر نفوذ سياسيون مستبد فرمودند: «من حالا هيچ نگراني ندارم، چون اكثر افراد را ميشناسم و ميدانم اكثراً متعهد و متدين هستند؛ بلكه نگراني من از اين است كه نكند سستي كنيم و در پياده كردن اسلام دقت لازم را ننماييم و بعداً اشكالي پيش بيايد.
پينوشتها:
* عضو هيأت علمي دانشگاه فردوسي مشهد.
1ـ ر.ك: مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي(عليه السلام) ازديدگاه فلسفه تاريخ ، انتشارات صدرا، تهران، چاپ نوزدهم، آبان 1377، ص49و50.
2ـ اعراف/176.
3ـ يوسف/111.
4ـ فيض الاسلام، نهج البلاغه، نامه 31.
5ـ همان، خطبه 234، ص801؛ ابن ابي الحديد ، شرح نهج البلاغه، ج13، ص168.
6ـ عبدالواحد بن تميمي آمدي، غررالحكم، شرح جمال الدين محمد خوانساري، تصحيح ميرجلال الدين حسيني ارموي، انتشارات تهران، چاپ سوم، بهمن 1366، دوره هفت جلدي، ج2، ص498.
7ـ روح الله خميني، صحيفه نور، مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، انتشارات شركت سهامي چاپخانه وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، بهمن 1361، ج15، ص85.
8ـ همان، ج18، ص135.
9ـ روزنامه جام جم، دوشنبه 1خرداد1385، ص11؛ روزنامه جمهوري اسلامي، يكشنبه، 10ارديبهشت 1385، ص3؛ روزنامه كيهان، يكشنبه، 10ارديبهشت 1385، ص3؛ روزنامه قدس، يكشنبه،10ارديبهشت 1385، ص2.
10ـ عبدالهادي حائري، تشيع و مشروطيت درايران و نقش ايرانيان مقيم عراق، انتشارات اميركبير، تهران، چاپ دوم، 1364، ص2-3.
11ـ صحيفه نور، ج5، ص51.
12ـ همان، ج7، ص206.
13ـ همان، ج8، ج31.
14ـ همان، ج8، ج179.
15ـ همان، ج13،ص175.
16ـ همان، ج15،ص202.
17ـ شهيد مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، انتشارات صدرا، تهران، چاپ اول، بيتا، ص184.
18ـ صحيفه نور، ج18،ص231.
19و20ـ روزنامه كيهان، يكشنبه 24 اسفند1382، ص12. نقل ازدرمحضربهجت ص117- 118و 325.
21ـ محمدتركان، رسائل، اعلاميهها، مكتوبات،... روزنامه شيخ شهيد فضل الله نوري، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا،چاپ اول، 13رجب 1403ق، ج1، ص13- 14؛ مهدي انصاري، شيخ فضل الله نوري و مشروطيت (روياروئي دوانديشه)، انتشارات اميركبير، تهران، چاپ سوم، 1378، ص236- 237.
22ـ صحيفه نور، ج1،ص259-260.
23ـ همان، ج18، ص231وص232.
24ـ همان، ص280.
25ـ رسائل، اعلاميهها، مكتوبات،... و روزنامه شيخ فضل الله نوري، ج1، ص245 - 246.
26ـ صحيفه نور، ج6، ص158.
27ـ همان، ج13،ص175و176.
28ـ محمدحسين نائيني، تنبيه الامه و تنزيه المله، مقدمه و پاصفحه و توضيحات سيد محمود طالقاني، بينا، تهران، 1334، مقدمه، ص17.
29ـ صحيفه نور، ج18،ص178.
30ـ همان، ص136.
31ـ همان، ص181.