اصلاح طلبى دینى از منظر شهید مطهری(ره)

اصلاح طلبی اگر برای تزکیه و رفع غفلتها و خطاها و اشتباهات باشد، امری است که هر فرد مسلمان و هر جامعه پویا و زنده محتاج و نیازمند به آن است.
بنابه فرموده رهبر انقلاب اسلامی: اصلاحات جزو ذات هویت انقلابی و نظام دینی ما است... و اصلاحات یک فریضه است. نویسنده در نوشتار حاضر کوشیده است که نگاهی به اصلاح طلبی از منظر شهید مطهری داشته باشد.
اینک با هم مطلب را از نظر می گذرانیم:

ماهیت اصلاح طلبی
«اصلاحات یک حقیقت ضروری و لازم است... اصلاحات در کشور ما از سر اضطرار نیست، که فلان حاکمی مورد مطالبات سخت قرار بگیرد و مجبور بشود گوشه و کناری را اصلاح کند، نخیر اصلاحات جزو ذات هویت انقلابی و دینی نظام ماست... اصلاحات یک فریضه است» (مقام معظم رهبری 19/4/79)
در گفتمان سیاسی اسلام، اصلاحات در چارچوب ارزش های دینی صورت می پذیرد. اسلام با اتکاء به منابع اولیه (کتاب و سنت) و تطبیق ارزش های دین با شرائط زندگی در زمان ها و مکان های مختلف، اصلاح مورد نظر مسلمانان را مشخص می سازد. بنابراین اصول اصلاح طلبی دینی، رجوع به قرآن و سنت و اصلاح امور دنیوی می باشد1. اصلاح طلبی دینی در ایران همواره خواستار بازگشت به دین و تحقق آن در جامعه ایران، مبارزه با استبداد حاکم بر کشور و مقابله با استعمار به منظور کسب استقلال، بوده است.
اصلاح طلب دینی، معتقد است که با تکیه بر اندیشه ها و راه حل های دینی می توان به جامعه ای دینی و ایده آل دست یافت، چنین فردی ضمن پایبندی به دین، آن را محور فعالیت های خویش قرار می دهد. البته به صورت عمیق و بنیادی. از نظر او دین در هر عصری راه گشای شریعت است و التزام به آن ضروری است و توانایی دفع مشکلات و حل معضلات مادی و معنوی را دارد2. بر همین اساس می توان گفت که استاد مطهری یکی از مصلحان دینی بود که همواره دغدغه دین داشته و در جهت تبیین آن و مقابله با انحرافات دینی تلاش های فراوانی نمود. در این مقاله سعی شده است به گوشه ای از آراء و عقاید اصلاحی آن شهید بزرگوار که عمر پربرکت خویش را در این راه صرف نمود و سرانجام در مسیر اعتلای دین بشهادت رسید. پرداخته شود.

اصلاح طلبی شهید مطهری(ره)
در گذشته، حرکتهای نوگرایانه به تضعیف و انکار سنتهای دینی می پرداختند و به دنبال آن، حرکتها و موضع گیری های فکری در جهت تبیین و حمایت از سنتهای دینی شکل گرفت. می توان گفت که اولین موضع گیریها در تصحیح سنتها و باورهای دینی، توسط شهید مطهری و در آثار مکتوب ایشان صورت گرفت. شهید مطهری کارهای فکری خود را که پیش از آن بیشتر در ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام است، در جهت عمق بخشیدن به معرفت دینی متمرکز می کرد.
درس ها و آموزش های فلسفی و دینی آن شهید در دهه پنجاه، در دو جهت نقد فلسفی مارکسیسم که با هجوم دوباره خویش بیش ترین نفوذ را در محافل روشنفکری دینی و غیردینی داشت و تفسیر فطرت که از آن با نام «ام المعارف» اسلامی یاد می کند، در این بخش کوشش می شود تا شعار بازگشت به خویشتن را با تفسیری دینی و الهی قرین سازد و زمینه های انحراف و التقاط را در آن بخشکاند. شهید مطهری درباره خطر نوینی که از ناحیه حرکتهای نوگرایانه احساس می کرد، هشدار می داد.
«برخی دیگر که به مسائل روز توجه دارند و درباره حال و آینده می اندیشند متاسفانه سخاوتمندانه از اسلام مایه می گذارند. سلیقه روز را معیار قرار می دهند و به نام اجتهاد آزاد، به جای آن که اسلام را معیار حق و باطل زمان قرار دهند، سلیقه و روح حاکم بر زمان را معیار اسلام قرار می دهند، مثلا مهر نباید باشد چون زمان نمی پسندد، اجاره و مضاربه و مزارعه یادگار عهد فئودالیسم می باشد. اسلام دین عقل و اجتهاد است، اجتهاد چنین و چنان حکم می کند... به هر حال تجددگرایی افراطی که هم در شیعه وجود داشته و دارد و هم در سنی و در حقیقت عبارت است از آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه اسلام هست به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان کردن، آفت بزرگی برای نهضت است و وظیفه رهبری نهضت است که جلوی آن را بگیرد.»
وی توانست با ارائه اندیشه اصیل اسلامی در زمینه های گوناگون مسایل اجتماعی و فکری و فقهی از طریق نوشته ها و سخنرانی های خود، سد بزرگی را در برابر هجوم سیل اسلام زدایی به وجود بیاورد و علیرغم امکانات بسیار ناچیزی که در اختیار داشت و علیرغم فشارها و محدودیت ها و محرومیت های فراوان، جریان فکری قوی تری که قدرت ایستادن در برابر اسلام استعماری را داشت، به وجود بیاورد. او دارای فکری قوی و تحلیل گر و قدرت جمع آوری و جمع بندی بود و این را در آثار و کتابهای ایشان به خوبی می توانیم ببینیم. در فقه و اصول در حد اجتهاد و صاحب نظر و در فلسفه دوره اسلام بسیار پرمطالعه و پربهره بود. در فلسفه مقایسه ای و تطبیقی با مکاتب فلسفی غرب، در چند قرن اخیر، دارای مطالعات گسترده در حدود منابع ترجمه شده فارسی و عربی بود. در تفسیر و تاریخ و حدیث دارای مطالعات خوب و ارزنده و از نظر خط فکری، ایشان در زمینه ایدئولوژی با خطوط التقاطی و انحرافی سخت مخالفت داشتند و در برابر آنها حساسیت نشان می دادند به طوری که با احزاب و گروه هایی که تفکر التقاطی داشتند، سخت درگیر می شدند 3 با کسانی که اسلام را وسیله ای برای کسب اهداف مادی و پست و مقام، مال و جاه قرار می دادند سخت مخالف بود، استاد در کتابها و سخنرانی هایش، سوسیالیزم، کمونیزم، مکاتب مادی و سرمایه داری و اقتصاد بی در و پیکرش را مورد حمله قرار می داد4.
او در دورانی که تفکر سکولار، تحت الحمایه و تفکر حاکم بود و رژیم با هرگونه دخالت دادن نظری دین، در حاکمیت و مدیریت، برخورد پلیسی می کرد و دست به دست کردن جزوات «ولایت فقیه» که منادی مدیریت و حاکمیت فقهی و اجرای عدالت بود، نوعی خرابکاری تلقی می شد، در طرح تفکر دینی چنان خوش درخشید و با قدرت ظاهر شد که در آن واحد، هم دستگاه رژیم، هم چپی ها و منافقین و هم تفکر لیبرال و غربزده را در محظور جدی قرار داد. در عین حال که «راست» را می زد به «چپ» باج نمی داد و وقتی که چپ و التقاطیون را فاش می کرد و بر سینه کینه می آورد، مراقب بود که به تفکر راست و طرفداران لیبرالیسم و سرمایه داری میدان ندهد. وقتی متحجران و مرتجعان را زیر ضربه می گرفت، هوای آن را داشت که بدعت گزاران و نفاق پیشگان و متظاهران به دین، تقویت نگردند و آنگاه که به روشنفکر بازی ها و مارکسیسم زده های مسلمان نما می تاخت، خطر گرایش به اخباری گری و اشعری مآبی و پوسته گراییهای فقهی را ملحوظ می داشت.
استاد مطهری در معرکه های علمی بسیاری حضور به هم رسانده و اعلام موجودیت و موضع می کرد. اظهارنظرهای کلامی، فلسفی و عرفانی او، به سان طرح نظریات اصولی و منطقی اش جدی و در حد عالی، راهگشا بود، اهل فتوی بود و مجتهدانه و فکورانه گام به عرصه های ناشناخته در مقولات اقتصادی، حکومتی و نظام پردازی فقهی می نهاد و بی هیچ سبکسری و خام دستی «اجتهاد متدیک شیعی» را درگیر مستحدثات معاصر کرد. در عین حال، مردی به شدت اخلاقی، توانمند در مقوله «تربیت» و برخوردار از دانش، بینش و کنش فعال سیاسی، اجتماعی بود، او به تنهایی یک امت بود. درد مطهری، درد دین بود و عشق و بیدارگری و جان انقلابی5.
بسیاری نگاه مطهری به دین را همه جانبه دانسته اند که این را می توان نتیجأ دفاعی- تبلیغی بودن تلاش او دانست در روزگار او، از همه جانب به دین و تفکر دینی حمله می شد و هرگونه دفاع مؤثری می بایست دفاعی همه جانبه باشد و حاصل این نوع دفاع، نگاه همه جانبه به دین بود. 6
او در سراسر زندگی پربرکت خویش، دائماً در اندیشه احیاء علوم دین و حیات بخشیدن به جانهای بی رمق مسلمین بود، ایشان نه تنها خرافه زدایی و جداسازی پیراهه ها را از اندام دین پیشنهاد می کرد و خود فعالانه در این راه گام می نهاد، بلکه ضمن تکیه بر مبانی و آموزش های اصیل مکتب و اصالت دادن به معارف اسلامی معتقد بود که بایستی به وسیله شناخت فرهنگها و معارف دیگران و آشنایی عمیق با آنها، دستاوردهای مثبت اندیشه های متفکران بزرگ را به خدمت خویش گرفت. از این رهگذر به رشد و توانایی مکتب، مدد می رساند. 7 به همین منظور مطهری از سطح جماعت روشنفکر و مقدس مآب یک گام فراتر گذاشت و یک تنه رستاخیز بپا کرد. البته آخوندهای قشری و کم دانی هم بودند که روزگارش را سیاه می کردند، کسانی که هر اجتهادی را بدعت و هر عتیقه ای را سنت می دانند و اصول گرایی را با طالبان گری و تحجر اشتباه می کنند. این که محافل روشنفکری دینی در دهه های چهل و پنجاه چرا شدیداً درگیر تأویل دین و تفسیر به رأی دین و سهل گرفتن امر تفکر در دین شدند فقط یک علت نداشت، اما یکی از اهم علل آن کم آوردن محافل روشنفکری دینی ما در مقابل گفتمان لیبرالی و مارکسیستی بود، یعنی سر میز گفتگو با مارکسیستها و لیبرالها کم آوردند و وا دادند. فقدان تئوریسین های صالح دینی و روشنفکر، بحرانی است که هنوز هم روشنفکری دینی ما را رنج می دهد. در یک چنین عصر و عرصه ای بود که دو پدیده از خراسان ظهور کردند و تأثیراتی عمیق بر روشنفکری دینی گذاشتند. یکی مطهری بود که استاد دقت و انضباط فکری است (و به صراحت می گفت به رغم بعضی تشابهات یک جایی راه اسلام از لیبرالیزم جدا می شود یک جایی راه اسلام از مارکسیسم و از فاشیزم جدا می شود و آنجا دیگر نباید از ترس متهم شدن به املی با کسی تعارف کرد.) و دیگری شریعتی بود که صدای ناقوس بیداری مذهبی بود، گرچه عاری از دقت اما توأم با صداقت و نقدپذیری بود. شریعتی برخلاف مسیر رودخانه و روشنفکری که از غرب سرازیر شده است. حرکت می کرد، دگم های روشنفکری را یکی یکی می شکست و جلو می آمد. دگم هایی که غالباً دفاع از غرب و غرب گرایی بود، پرسش مدرنیته بود، تحقیر ملت خود و تفکیک دین از سیاست بود. 8
البته برای مطهری افکار جدید مطرود نبود و ضرورت توجه به آنها را هم می دید. ضمناً او فراموش نمی کرد که دنیای جدید را باید دید. اما مرعوب دنیای جدید هم نمی شد. او سعی می کرد بین این افکار، مدنیت و پیشرفت جدید و ایدئولوژی ها، نوعی تفاوت و تمایز قائل شود و اینها را از هم جدا کند. چنین چیزی طبیعتاً کار سنگینی در معارف و متون اسلامی لازم داشت که پشت اینها قرار دهد که ایشان این کار را به انجام رساند. 9 به همین منظور در تبیین مباحث اسلام و مقابلأ اسلام با غرب و ارائه راه حل مناسب، برای بهره گیری دو طرفه، تلاشی در خور ارائه نمود.
وی شاید یکی از برجسته ترین افراد این دوره باشد که به طور بنیادین اصول اساسی مدرنیته را به چالش کشید و با ترازوی اسلام و فرهنگ ایرانی- اسلامی مورد سنجش قرار داد. نگرش مطهری به غرب، نگرشی منتقدانه بود. او غرب را موجودی می دید که: انسان از ارزش و اعتبار افتاده و از نظر غرب تا حد یک ماشین تنزل کرده است روح و اصالت آن مورد انکار واقع شده است و اصل و اساس حاکم بر وجود جانداران و از جمله انسان، اصل تنازع بقا است و اخلاق، مولود همین اصل است.
انسان همانند ماشینی است که محرک او، جز منافع اقتصادی نیست. محرک و انگیزأ اصلی همه فعالیتهای انسان، عوامل جنسی است. شهید مطهری تمدن عظیم غرب را ناشی از تبادل فرهنگی با اسلام می دانست. او نوعی برخورد گزینشی در برابر غرب را توصیه می کرد و هیچگونه محدودیتی در اخذ و اقتباس و تبادلات فرهنگی قائل نبود به شرط آنکه با اهداف اسلامی و اصول فرهنگ بومی مغایر نباشد.
او غرب را در اصول اساسی تمدن، دچار گمراهی عظیمی دانسته و همیشه توصیه می کرد که ما باید جهان بینی خود را حفظ کنیم و از دریچه جهان بینی اسلامی به جهان بنگریم01
شهید مطهری به منظور بالابردن سطح شناخت و آگاهی جوانان و دانشجویان و دیگر اقشار مردم مسلمان و تبلیغ اسلام راستین و در آن زمان که اسلام مورد هجوم همه جانبه از مکاتب و ایدئولوژی های غرب و شرق و چپ و راست و همچنین تشدید و دامن زدن به این امر توسط رژیم، با عده ای از دوستان و همفکرانش، جهت مقابله با انحرافات، تصمیم به راه اندازی حسینیه ارشاد گرفت و اقدام به دعوت از شخصیتهای دینی و حوزوی برای سخنرانی و جذب جوانان به سمت دین می نمود.
خود نیز سخنرانی های متعددی در آنجا ایراد نمود، از جمله: تحریفات در واقعه تاریخی عاشورا، حماسه حسینی، جاذبه و دافعه علی(ع). از جمله دانشمندانی که برای سخنرانی به حسینیه ارشاد دعوت کرده بود، دکتر علی شریعتی بود، شهید مطهری علت دعوت از وی را چنین توضیح داده است:
«بنا داریم از فرصت استفاده نموده و چندین کار علمی و تبلیغی در حسینیه ارشاد انجام دهیم، گذشته از خودمان که در تهران هستیم از رفقای دیگر هم دعوت کنیم که از قم به تهران بیایند و با اعلام قبلی در روزنامه ها در حسینیه سخنرانی کنند همچنین قرار است دکتر علی شریعتی از مشهد بیاید او و پدرش آقای محمدتقی مزینانی در کانون نشر حقایق اسلام» مشهد خوب طوری جوانها را به طرف دین جلب کرده اند قبلا در حسینیه ارشاد سخنرانی کرده و جمعیت زیادی آمده بودند در مشهد هم هر روز بیشتر به او توجه پیدا می کنند، رشته او جامعه شناسی است و در بیان مطلب و استخدام الفاظ، معرکه است، چون جوانها از کمتر فکلی ها بحثهای دینی شنیده اند و او هم به زبان جوانها صحبت می کند لذا بیش از ما طالب دارد من از خودش و پدرش دعوت کرده ام که بیایند سخنرانی کنند البته بعضی از علما و اهل منبر و بازاری ها ایراد گرفته اند که کلاهی ها را می آورند که کم کم جای عمامه به سرها را بگیرند، ولی اینها باید به این اماکن بیایند و مردم، مخصوصا جوانها از بینش آنها استفاده کنند نه اینکه بگذاریم، آنها را دیگران ببرند و جامعه از ما بیشتر فاصله بگیرد باید به داد جوانها رسید. جوانها به آنها بیشتر از ما توجه دارند.»11
او با عشق و علاقه زیاد قسمتی از وقت خود را صرف اداره حسینیه ارشاد نمود و تمام امور را با کنجکاوی خاص زیرنظر گرفت و انتقادات خود را در زمینه اداره حسینیه با مسئولان دیگر، در میان می گذاشت، اما سرانجام با کارشکنی بسیار زیاد لیبرالها مجبور به کناره گیری شد. 
اکنون به مختصری از احیاء فکر دینی و اندیشه های اصلاحی او می پردازیم:

1-اصلاح و اصلاح طلبی
شهید مطهری هر وقت کلمه اصلاح را به کار می برد منظورش «اصلاح در محیط اجتماعی» بود تعریف ایشان از اصلاح طلبی، چنین بود.
«اصلاح طلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است خواه ناخواه اصلاح طلب و لااقل طرفدار اصلاح طلبی است. زیرا اصلاح طلبی، هم به عنوان یک شأن پیامبری در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است. البته هر امر به معروف و نهی از منکر لزوما مصداق اصلاح اجتماعی نیست ولی هر اصلاح اجتماعی مصداق امر به معروف و نهی از منکر هست. پس هر مسلمان آشنا به وظیفه از آن جهت که خود را موظف به امر به معروف و نهی از منکر می داند نسبت به اصلاح اجتماعی حساسیت خاص دارد.»21

2-لزوم اصلاح و احیاء فکر دینی
استاد مطهری برای بیان ضرورت اصلاح و احیاء فکر دینی، ابتدا پرسشی را مطرح می کرد و سپس به لزوم پاسخ به آن می پرداخت، وی دین را قابل احیاء نمی دانست بلکه معتقد بود که فکر افراد باید احیاء و اصلاح شود:
«مگر ما وظیفه داریم و یا حق داریم که بخواهیم دین را احیاء کنیم؟ کار به عکس است دین باید ما را احیاء کند ما نمی توانیم دین را احیاء کنیم... دین به شما زندگی می دهد... دین زنده است و هرگز نمی میرد یعنی آن حقیقت دین قابل مردن نیست،... آن چیزی که می گوئیم می میرد معنایش این است که در میان مردم می میرد، فکر مردم درباره دین، فکر مرده ایست، مقصود ما این است.»31
وی در ادامه به انحطاط و عقب ماندگی مسلمین و کشورهای اسلامی پرداخته و علت آن را عدم شناخت ما از حقیقت اسلام دانسته و راه حل آن را در اصلاح فکر دینی می دانست.

3-اهداف اصلاح
استاد مطهری با استناد به سخنان حضرت علی(ع) هدفهای کلی اصلاح را در چهار اصل بیان می کرد:
امام علی(ع) می فرمایند:
خداوندا تو خودت آگاهی که حرکتها، جنبشها، قیامها، اعتراضها، جنگیدنها و مبارزه های ما، رقابت در کسب قدرت نبود، برای تحصیل قدرت یک فرد نبود، به عنوان جاه طلبی نبود، برای جمع آوری مال و منال دنیا و برای زیاده طلبی در مال و منال دنیا نبود و نیست.
الف) نشانه های محو شده راه خدا را باز گردانیم.
یعنی بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین، بدعتها را از میان بردن و سنتهای اصیل را جایگزین کردن، یعنی اصلاحی در فکرها و اندیشه ها و تحول در روح ها و ضمیرها و قضاوتها در زمینه خود اسلام.
ب) اصلاح اساسی و آشکار و چشمگیر که نظر هر بیننده را جلب نماید و علائم بهبودی وضع زندگی مردم کاملا آشکار و نمایان باشد، در شهرها و مجامع به عمل آوریم. یعنی تحول بنیادین در اوضاع زندگی خلق خدا.
ج) بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان یابند و دست تطاول ستمکاران از سر ستمدیدگان کوتاه شود. یعنی اصلاحی در روابط اجتماعی انسانها.
د) مقررات تعطیل شده خدا و قانون های نقض شده اسلام بار دیگر بپا داشته شود و حاکم بر زندگی اجتماعی مردم گردد. یعنی حول ثمربخش و اسلامی در نظامات مدنی و اجتماعی جامعه14

پی نوشت:
1- اصطلاحات سیاسی، ص71.
2- سیر جریان روشنفکری در ایران و عملکرد آن در رویارویی با غرب ص75
3- مصلح بیدار، جلد2، صص171و. 285
4- خاطرات من از استاد شهید مطهری، ص71.
5- همان، صص012-. 208
6- دین شناسی معاصر، ص62. 1
7- مصلح بیدار، ج1، ص44. 4
8- کیهان، 41 فروردین 48، ص21، مقاله حسن رحیم پور از غدی
9- خبرگزاری فارس، 9/2/85، گفتگو با موسی نجفی
01- رویکردهای نظری در گفتگوی تمدنها، ص12. 2
11- خاطرات من از استاد شهید مطهری، صص94-. 48
12- بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر، صص8-. 6
13- ده گفتار، صص311-. 108
14- پیرامون جمهوری اسلامی، ص08.