اگر ارتش تا این حد علاقه دارد [امام] خمینی را حذف کند، چرا به کسی پول نمی دهد که او را بکشد؟!

هواپیمای ۷۴۷ ایرفرانس که اجازهٔ فرود گرفته بود، سه بار بر فراز شهر چرخید و از کنار کو‌ه‌های البرز که در نزدیکی شهر بودند گذشت و بعد آرام روی باند آسفالتهٔ فرودگاه مهرآباد تهران فرود آمد. بعد از ۱۵ سال تبعید، امام خمینی(س) هفتاد و هشت ساله، رهبر معنوی انقلابی که به نقطهٔ اوجش نزدیک شده بود، بالاخره به خانه باز‌گشته بود. این لحظه بدون شک لحظهٔ آغاز دورانی تازه برای کشوری بود که به نظر می‌رسید کاملا از کنترل خارج شده‌ است.
بعد از آن همه تظاهرات‌ خشم و عزاداری که نشانه ‌های بحرانی چندین ساله بودند، ایران از شادی و شعف، غرق در شور شد. میلیون ‌ها نفر از سراسر کشور به پایتخت سرازیر شدند. آن‌ها در جادهٔ چهل کیلومتری بهشت ‌زهرا، جایی که خیلی از شهدای انقلاب دفن شده‌اند، صف بستند تا شاید بتوانند یک نظر آیت ‌الله را ببینند.
به همین مناسبت و در سی و چهارمین بهار انقلاب اسلامی ایران، پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران در ویژه نامه ای به بررسی رویدادها و حوادث چند روز منتهی به پیروزی انقلاب - از 12 بهمن تا 22 بهمن ماه - در سه بخش مجزا (انقلاب به روایت همراهان، دیگران و  اسناد ساواک) می پردازد.
در اولین بخش از این ویژه نامه به مرور خاطرات برخی از سران و دوستان رژیم پهلوی تحت عنوان "انقلاب به روایت دیگران" می پردازیم.

ارتشبد قره باغی [ رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران]:

رئیس مجلس شورای ملی [ دکتر جواد سعید ] به من تلفن کرد و گفت که می خواهد برود فرودگاه [به ملاقات امام خمینی].گفت،شما می خواهید بروید؟ گفتم من فرودگاه کار ندارم،یعنی چه !؟ ... آقای سعید می خواست برود گفتم آقا جان شما رئیس مجلس شورای ملی هستید ، چه کار دارید،فرودگاه کار نداری شما.گفت آخه بختیار می خواهد برود.گفتم نمی دانم ... بعد تا گوشی را گذاشت چیزی طول نکشید بختیار تلفن کرد و گفت: آقایون از من می خواهند که بروم فرودگاه ولی من نمی روم ... این حرف من را ایشون[جواد سعید] به اون[بختیار] زد... من به این تندی گفتم چون مفهوم نداره معنا نداره!
(تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران ، مجموعه برنامه داستان انقلاب از رادیو بی بی سی، نشر تفکر ،1373، ص 426 )

ژنرال هایزر  [در جلسه مشترک با امرای ارتش در خصوص خبر مراجعت امام از پاریس به تهران] :
اولین کسی که با من شاخ به شاخ شد ، سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی بود. با حالتی کاملاً احساساتی گفت اگر آمریکا به شدت از آنها حمایت می کند ، چرا من کاری نمی کنم که [امام] خمینی را در خارج نگه دارم... من این بار خیلی آرام گفتم ، همانطور که خوب می دانید  این کار از وظایف دولت ایالات متحده نیست. اگر ارتش تا این حد علاقه دارد که [امام]  خمینی را حذف کند ، چرا به کسی پول نمی دهد که او را بکشد!؟
(ماموریت در تهران، رابرت هایزر، انتشارات اطلاعات ، 1365 ، ص 173)

منصور رفیع زاده  [رئیس شعبه ساواک در آمریکا در خصوص بازگشت امام خمینی به تهران می گوید]:
در یک نیمه شب تیمسار مقدم به من تلفن کرد ... او گفت اوضاع ایران خیلی وخیم شده است ، شنیده ام که  [امام]   خمینی اول فوریه به ایران می آید . من و نخست وزیر [بختیار]  از شما انتظار داریم از سیا تقاضا کنید ... تا حداکثر تلاش خود را به خرج دهد تا سفر [امام] خمینی دو تا سه هفته به تاخیر بیافتد . [در تلفن بعدی تیمسار مقدم صراحتاً]  به من گفت که بختیار از او خواسته بود ... که هر طور شده سیا را قانع نمایم که دولت آمریکا باید از ورود [امام] خمینی به تهران جلو گیری نماید.
(از مهاجرت امام خمینی به پاریس تا پیروزی، علی اکبر علی اکبری بایگی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 110)

شاپور بختیار  [در خصوص بازگشت امام خمینی به وطن می گوید] :
گفتند که آیت الله می آید. گفتم آمدن ایشان اشکالی ندارد اما من برای ایشان طیاره نمی فرستم  و برای اینکه اطمینان بیشتری پیدا کنم فرودگاه را بستم ملتفت هستید ؟! ... گفتم بسیار خوب اگر می خواهید بیاید اینجا حق دارد بیاید ، ولی خودش برود بلیط بخرد و امورش را اداره کند. بیاید ولی شما دنبال او نمی روید... اگر او قانون را مراعات کند که سرور همه ی ماست ، اگر که خواست شلوغ بکند جوابش را خواهیم داد.
(خاطرات بختیار ، حبیب لاجوردی ، نشر زیبا ، ص 124)

منصور رفیع زاده  [در خصوص قصد برخی از سران نظامی رژیم شاه مبنی بر انهدام هواپیمای حامل امام می گوید]:
یک هفته یا ده روز قبل از ورود آیت الله خمینی به ایران ، تیمسار مقدم از تهران به من زنگ زد و گفت که تیمسار خسروداد ، بهترین دوست تیمسار نصیری با چند نفر از همکارانش صحبت کرده است. آن ها نقشه دارند آیت الله خمینی را به قتل برسانند. طبق نقشه، به مجرد ورود هواپیمای حامل آیت الله خمینی به حریم هوایی ایران ، تیمسار خسروداد و همکارانش بدون توجه به شرکت هوایی که هواپیما به آن تعلق داشت یا اینکه چند نفر ممکن بود کشته شوند،آنرا سرنگون می کردند. تیمسار مقدم اضافه نمود که به نیروهای خود دستور داده است که چشم از خسروداد برندارند... او از من خواست این اطلاعات را به سیا منتقل کنم.