امام خمینی و دغدغه حیثیت اسلام

حفظ چهره اسلام با رعایت موازین شرعی
رعایت دقیق احکام شرعی و پرهیز از هرگونه تجاوز و تعدی به حقوق دیگران بر هر فرد مسلمان لازم است ولی با تشکیل حکومت اسلامی این مساله اهمیت مضاعفی پیدا می کند زیرا در یک دولت غیردینی انحراف رفتاری هر شخص صرفا به خود او نسبت داده می شود ولی در حکومت دینی اگر همان انحراف از سوی دولتمردان اتفاق بیفتد به « حساب دین » گذاشته می شود و به جای آنکه « یک شخص » متهم شود « یک آئین » و مرام مورد اتهام قرار می گیرد. حضرت امام در این باره حساسیت فوق العاده ای داشتند و به شدت نگران آن بودند که در اثر تعدی برخی از « افراد درون حاکمیت » « چهره اسلام » مخدوش جلوه کند و « عمل فرد » به پای « اسلام » نوشته شود :
... حالا خطر زیاد است اگر روحانیون که در راس جامعه هستند روی موازین و مقررات به طور دقت عمل نکنند اگر دولت به طور دقت عمل نکند و اگر ارتش اعمالشان را تطبیق با اسلام ندهند یک « صورت قبیحی از اسلام » در « خارج » منعکس می شود که حالا هم دولت اسلامی مثلا شد مثلا پاسدارهای اسلام می ریزند. و خانه های مردم را غارت می کنند یک قضیه که بشود کافی است که بگویند همه می کنند! اگردو تا حبسی (زندانی ) برخلاف مقررات اسلام با آن عمل بشود کافی است که بگویند حبس اسلام هم مثل حبس ساواک می ماند! الان یک تکلیف بزرگی به عهده همه ماست که کوشش کنیم « وجهه اسلام » و « صورت اسلام » را آنطور که هست نمایش بدهیم نه آن طوری که خلفایی مثل معاویه و یزید جلوه می دادند ... (صحیفه امام ج 8 ص 3 )
2 ـ سرنوشت ملت سرنوشت اسلام
در هر حکومت رفتار دولتمردان بر « سرنوشت شهروندان » تاثیر می گذارد و موجب « پیشرفت » یا « عقب افتادگی » آنان می گردد ولی در حکومت دینی رفتار کسانی که در حاکمیت دخالت دارند علاوه بر سرنوشت مردم بر « سرنوشت دین » نیز تاثیر مستقیم دارد گاه بر « حیثیت دین » افزوده و اعتقادات دینی مردم را « تعمیق » می دهد و گاه موجب تنفر از دین شده و اعتقادات مردم را متزلزل می کند. به همین دلیل است که اگر جان یا مال یا آبروی یک شهروند مورد تعرض قرار گرفته و به او ظلم شود « ظلم به دین » نیز بر « ظلم به شخص » افزوده می شود و دادرسی انسانها را نه فقط نسبت به دولتمردان یا حکومت بلکه نسبت به دینی که مبنای آن قرار گرفته تغییر می دهد. از این رو امام « خطر » را در آن نمی دید که مثلا اموال به جا مانده از رژیم طاغوت حیف و میل شود و یا ساواکیها شرارت کنند و یا کمونیست ها با حکومت مقابله کنند هر یک از این گونه آسیب ها هر چند مهم بود ولی هیچ یک « لطمه به اسلام » وارد نمی کرد خطر در آسیب رسیدن به چهره اسلام توسط کسانی بود که به نام دین حکومت را در اختیار داشته و دچار انحراف می شدند :
اینکه پیش من اهمیت دارد این داراییهای جنایت کاران نیست اینکه من خیلی به آن اهمیت می دهم این است که امروز جمهوری را « اسلامی » می دانند همه اقشار ملت جدیت کنند مبادا خدای نخواسته چهره جمهوری اسلام به طور قبیح بین مردم وجود پیدا کند. این اهمیت در راس همه امور این معناست . اموال چیزی نیست ببرند بخورند یا بگیرند آنکه اهمیت دارد « حیثیت اسلام » است . (صحیفه امام ج 8 ص 1 )
استدلال حضرت امام کاملا واضح است و نیازی به شرح و تبیین ندارد ایشان معتقد است که وقتی رفتار یک روحانی یا نظامی در « حیثیت اسلام » تاثیر دارد و « بدبینی به شخص » به « بدبینی به نظام اسلامی » و حتی به « بدبینی به اسلام » می انجامد به اقتضای « اهمیت » بیشتر حفظ حیثیت اسلام باید تلاش کرد که با صرف نظر از مسائل کم اهمیت تر چهره اسلام را پاک و منزه نگاهداشت .
برهمین اساس است که ظلمی که از طرف « یک شخص » اتفاق می افتد اگر در حاکمیت جای داشته باشد و اگر به اتکای قدرت حاکمیت انجام شود با ظلمی که از طرف شخص دیگر بیرون از حاکمیت اتفاق می افتد قابل مقایسه نیست . اولی به موفقیت دین و نظام دینی ضربه می زند و دومی فقط به موفقیت خود آسیب رسانده و خود را « ظالم » معرفی می کند.
3 ـ حیثیت اسلام ذهنیت مردم
وقتی سخن از « حیثیت » و آبرو بمیان می آوریم نمی توانیم « افکار عمومی » و « قضاوت مردم » را نادیده بگیریم . حیثیت و آبرو یک مفهوم اجتماعی است که برخاسته از نوع داوری مردم است . این موضوع تابع برهان عقلی یا دلیل شرعی نیست هرگز نمی توان برهان اقامه کرد که با خطای یک شخص ضرری به دین نمی رسد. نفی ملازمه بین « حیثیت فرد و حیثیت نظام » و یا عدم ملازمه بین « حیثیت مسلمان » و « حیثیت اسلام » برای بحث های طلبگی خوب است ولی نه اثر اجتماعی دارد و نه حتی اثر فقهی یا کلامی . از این رو زنان پیامبر به دلیل انتساب به رسول خدا گناهشان مضاعف می گردد و عالم دینی به دلیل انتساب به اسلام انحرافش خطرناک تر است .
در چنین مسائلی البته نمی توان مبنای داوری دیگران را قضاوت های ظالمانه « دشمنان » قرار داد ولی این به معنای نادیده گرفتن « افکار عمومی » نیست و آیا ما می توانیم به گونه ای عمل کنیم که به شکست اسلام و محکومیت نظام اسلامی در « ذهنیت » بسیاری از مردم بیانجامد و آیا ما نسبت به نوع داوری دیگران نسبت به اسلام مسئولیتی نداریم و آیا قضاوتهای آنان را یکسره پوچ و بی ارزش می توان دانست
« اگر ما مسامحه کنیم در این امور یا تخطی کنیم از آن شیی که اسلام و حکومت های اسلامی دارد این اسباب آن می شود که اسلام ما در نظر عالم در نظر غیر در نظر جوانهای بی اطلاع از اسلام در نظر قشرهایی که از اسلام درست اطلاع ندارند در نظر اینها یک صورت طاغوتی به آن داده شود این شکست است که تا آخر اسلام را به شکست می رساند . (ج 8 ص 2 )
حضرت امام هشدار می دادند که نباید کارهای ما حتی سوژه ای به دست دشمنانمان بدهد و بهانه ای برای آنان در جهت تخریب چهره اسلام فراهم آورد. از این نظر قضاوت « کشورهای خارجی » و حق « دشمنان داخلی » هم برای ایشان حائز اهمیت بود :
ما الان سر یک دو راهی واقع شده ایم که ممکن است با دست ما اسلام آن چهره زیبائی که دارد در پیش کشورهای خارجی و یا دشمن های داخلی آن چهره اش به طور دیگری نمایش پیدا کند که مکتب ما شکست بخورد. آنهایی که ما همیشه می گفتیم مکاتبشان انحرافی است . و اسلام مکتب انسان ساز است . خوف این است که اگر چنانچه در اعمال یک نحوی (خلافی ) مشاهده بشود دشمنهای ما پای ما حساب نکنند پای اسلام حساب کنند بگویند : پاسدارهای اسلامی ملاهای اسلام نظامی اسلامی اینطور عمل می کنند پی بهانه هستند . (ج 12 ص 108 )
پس کسی که مشی فکری و سیاسی حضرت امام را دنبال می کند نمی تواند نسبت به قضاوت افکار عمومی در داخل و یا پیروان مکاتب انحرافی و یا افراد بی اطلاع از اسلام بی تفاوتی پیشه کرده و به بهانه اینکه خودش برای رفتار خویش حجت دارد و یا رفتار غلط به شکل نادر اتفاق می افتد گوش خود را از شنیدن حرفهای راست و دروغ آنها برگردانده و نگاه خود را از ایشان برگیرد.
4 ـ الزامات حفظ حیثیت اسلام
وظیفه حفظ چهره اسلام گاه محدودیت های خاص بررفتار مشخص ایجاب می کند و باعث آن می شود که یک عمل مباح و یک رفتار مجاز به دلیل عوارض منفی آن بر نگاه دینی دیگران ممنوع گردد. مثلا روحانیون و دولتمردان در جهت انجام این وظیفه بناچار باید از برخی مباحات صرف نظر کنند تا ساحت دین از برخی اتهامات مصون مانده و جلوی بدبینی مردم به متولیان دین گرفته شود. نمونه هایی از اینگونه محدودیت ها در روایات ائمه هم دیده می شود.
یکی از توصیه های حضرت امام در سال 1357 که در پاریس حضور داشتند به دانشجویان ایرانی این بود که نظم و مقررات کشورهای اروپائی را رعایت کنید بدون بلیط از قطار استفاده نکنید از فروشگاههای آنان . بدون پرداخت پول چیزی برندارید این کارها حرام است و حتی اگر هم جایز بود. به دلیل آنکه به « آبروی اسلام » لطمه وارد می کند جایز نیست حضرت امام کار مباحی را که به حیثیت مسلمانان و اسلام آسیب می رساند مجاز نمی دانستند و از آن جمله « تقلب در بلاد کفر » را حرام می دانستند :
از امور یکه باعث تاسف من است که جوانهائی که در اینجا هستند گاهی در موسسات دولتی بانکی یا قطار یا اتومبیل ها تخلفاتی می کنند به حجت اینکه اینها مال ما را خورده اند پس ما هم ما آنها را! شما اشخاصی هستید که اگر از شما خیانتی ببینند عمومیت به ملت ایران می دهند باید خیلی این جهات را ملاحظه کنید ولو اینکه شما جایز هم بدانید ـ جایز هم نیست ـ که مال این موسسه را بردارید. برندارید برای اینکه حفظ آبروی خودتان حفظ آبروی اسلام و حفظ آبروی ملت لازم است . شما باید حفظ حیثیت ملت خودتان را حفظ حیثیت اسلام را بکنید ولو یک کسی هم هست به شما ظلم بکند شما باز تقلب ـ چیزی که اسمش را تقلب می گذارند اگر کشف شود پلیس آن را تقلب می داند ـ یک همچو کاری هرگز نکنید (ج 5 ص 219 )
براساس این ضابطه کسانی که رفتارشان به نام دین شناخته می شود و به دلیل مسئولیتشان در حکومت دینی اقداماتشان مورد توجه مردم دنیا قرار دارد حق ندارند از اختیارات خود به گونه ای استفاده کنند که برای دیگران قابل توجیه نبوده و « اقناع عمومی » را به دنبال ندارد. در چنین موارد حفظ چهره اسلام . و صیانت از حیثیت دیانت به عنوان یک « حکم ثانوی » محدودیت ها و الزامات خاصی را بر اینگونه افراد تحمیل می کند و چه بسا آنچه را گفتنش برای دیگران « جایز » است برای آنها « حرام » می شود بخصوص در دنیای جدید که ادبیات سیاسی حاکم بر گفتگوها و روابط کاملا دگرگون شده توجه به این قاعده اهمیت مضاعفی دارد.
5 ـ آسیب شناسی حیثیت اسلام
حضرت امام خمینی که نسبت به تخلف از احکام شرعی در حکومت اسلامی سخت بی تحمل بوده و به شدت عکس العمل نشان می دادند نسبت به « حیثیت اسلام » در جمهوری اسلامی بی تحمل تر و انعطاف ناپذیرتر بودند. ایشان به مسئولان دادگاههای انقلاب متذکر می شدند که اگر با خلاف شما فقط به « یک شخص » لطمه می خورد یک مساله بود ولی حالا که به « وجهه نورانی اسلام » صدمه می خورد مساله دیگری است :
شما می دانید که آلان اشخاص مختلف با اغراض شیطانی در صدد این هستند که این چهره اسلامی جمهوری را مشوه کنند یکی از راههای آن همین دادگاه هاست که اگر خدای نخواسته در آنها یک امر خلافی واقع شود این فقط به « دادگاه » صدمه نمی زند به « جمهوری » فقط صدمه نمی زند به « اسلام » ضربه می زند صدمه صدمه به اسلام است اگر صدمه به اشخاص بود ولو آن هم صحیح نبود اما باز مطلبی بود البته شما هرچه هم کار خوب بکنید دشمنان حرفشان را می زنند لکن بهانه به دست دادن مساله دیگری است ما از اینکه آنها چیزی بگویند باکی نداریم لکن یک وقت صحبتی است بی پایه و یک وقت یا یک بهانه ای دستشان می دهیم ... (ج 10 ص 271 )
واقعا چه ظلم بزرگی به بنیانگذار جمهوری اسلامی است که از « قاطعیت امام » در برخورد با ضدانقلاب سخن بگوئیم و آن را تکرار کنیم ولی از اهتمام ایشان در رعایت حقوق آنان حرف نزنیم . حضرت امام که در روحیه انقلابی داشتن و در غیرت و حمیت برای دفاع از نظام اسلامی نظیری نداشت به متصدیان دادگاه انقلاب به صراحت و با شفافیت در ملا عام و در سخنرانی عمومی خود می فرمود :
اهانت کردن به یک آدمی ولو این آدم خودش هم یک آدم مخالف مثلا چه باشد باز هم حق اهانت نیست این حق است که جزایش را به او بدهند دیگر اهانت چرا به او بکنند رفتن منزل به خانواده اش تعرض کردن به بچه هایش تعرض کردن اینها اموری است که نباید بشود ما نباید یک کاری بکنیم که بگویند : دادگاهها در زمان طاغوت هم این کارها را نمی کردند! باید شما آقایان علاج بکنید مساله را اگر می توانید علاج بکنید علاج بکنید والا الزامی ندارید که قاضی باشید قدرت ندارید بروید جلو بگیرید خوب ممکن است کنار بروید. مساله مساله مهم است نه از باب اینکه خود قضا مهم است . البته خودش بسیار مهم است (بلکه ) وضعی است که صدمه به اسلام می خواهند بزنند این دیگر چند برابر می شود اهمیتش ... (ج 10 ص 274 )
شجاعت حضرت امام فقط شجاعت در دفاع نظام اسلامی نبود چنین شجاعتی در همه رجال حکومت که به قدرت می رسند وجود دارد امتیاز امام این بود که دفاع از نظام را در پرتوی دفاع از اسلام می خواست و می دید و لذا وقتی که کوچک ترین نقطه سیاهی بر سیمای نظام می دید بی پروا اعتراض می کرد تا مبادا کم ترین غباری بر چهره نورانی اسلام بنشیند. از این رو وقتی که هیئت های گزینش در نهادها و سازمانهای مختلف به اسم دینداری و با طرح سئوالات پیچیده اسلامی مردم را در فشار و مضیقه قرار دادند حضرت امام راسا به انحلال آن اقدام کردند تا جلوی اقداماتی که به « مشوه نمودن چهره نورانی اسلام » منجر می شود گرفته شود حضرت امام از ردکردن افراد به دلیل اینگونه سئوالات ناروا به عنوان « ظلم فاحش » نام بردند . (ج 17 ص 219 و 220 )
6 ـ اهمیت فوق العاده حفظ حیثیت اسلام
در نگاه فقهی حضرت امام علاوه بر اینکه حفظ حیثیت اسلام و « چهره اسلام » یک « تکلیف شرعی » تلقی می شود این تکلیف در مقایسه با تکالیف دیگر از « اهمیت ویژه ای » برخوردار است و به دلیل اهمیت خاص است که ایشان نسبت به این تکلیف حساسیت بیشتری داشتند و اغماض نست به آن را در هیچ شرایطی تحمل نمی کردند. امام با صراحت این موضوع را برای بالاترین فرماندهان سپاه پاسداران تبیین کردند :
ما و شما دو مسئولیت داریم : یک مسئولیت کوچک و یک مسئولیت بزرگ . مسئولیت کوچک حفظ کشور و حفظ نظام و پیشبرد نهضت است که مهم است ولی کوچک تر از دومی است . و مسئولیت دوم حفظ مکتب و چهره اسلام (ج 10 ص 107 )
و در همین سخنرانی توضیح داده اند که اگر در فعالیت های نظامی و انتظامی شکست بخوریم ولی « چهره اسلام » را حفظ کنیم برای ما در عاقبت پیروزی است . همانطور که اگر در مبارزه با محمدرضا شاه هم خدای نخواسته شکست خورده بودیم خیلی غصه نداشت . برای اینکه مکتب مان محفوظ بود. در یک سخنرانی دیگر برای روحانیون هم حضرت امام به تبیین این مطلب پرداختند که چون عمل ما را پای اسلام حساب می کنند لذا ممکن است ما اسباب شکست اسلام شویم و چهره اسلام را به شکل زشت به نمایش بگذاریم . (ج 10 ص 146 )
البته حضرت امام به اقتضای « تقدم » حفظ چهره اسلام بر تکالیف دیگر معتقد بودند که در صورت تزاحم از تکالیف دیگر می توان صرف نظر کرد و موقتا آنها را نادیده گرفت ولی همه تلاش را باید برای « حفظ چهره اسلام » به کار برد. نتیجه این « اولویت » و اهمیت » آن بود که وقتی گره های کور اجتماعی و اقتصادی زندگی توده های محروم و مستضعف جامعه را تحت فشار قرار می داد و مردم را نسبت به « توانائی اسلام » در حل معضلات معیشتی شان با تردید و شک مواجه می ساخت حضرت امام اجازه می داد تا برای برخی از احکام شرعی ایجاد محدودیت شود و بخصوص در شرایط بحرانی جنگ تحمیلی و بحران اقتصادی از فشار مادی بر زندگی توده مردم کاسته گردد. حضرت امام اینگونه اعمال محدودیت ها را در این دوره خاص و شرایط استثنائی از قبیل به اجرا درآمدن « تدریجی » برخی از احکام در صدر اسلام می دانستند. احکام مهمی مانند حرمت شرابخوری یا حرمت ربا به اقتضای شرایط اجتماعی با « تاخیر یا تخفیف » به موقع اجرا گذاشته شد تا زمینه های فرهنگی و اجتماعی آن در میان مردم فراهم گردد. حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی . در سال 1362 طی نامه ای به حضرت امام از اینکه برخی از احکام به درستی اجرا نمی شود اظهار نگرانی کردند . حضرت امام هم در پاسخ خود اینگونه « توقف » را به دلیل وجود « واجبات مهم تر » و یا در جهت جلوگیری از « فساد بیشتر » دانستند در همان حال ایشان به ضرورت حفظ « چهره اسلام در سراسر جهان » توجه داده و آن را به عنوان یکی از ملاکات لازم در ترجیح یک حکم بر حکم دیگر یادآور شدند :
(مسئولین ) هیچ گاه میل ندارند بر خلاف احکام عمل کنند لکن مسائلی را در جامعه اطلاع دارند که اینجانب و جنابعالی اطلاع نداریم . و در ترجیح فساد بر فساد دیگر و اهم بر مهم ولو با برداشت خودشان از مشکلات جامعه و مشکلات بسیار ناگوار مسکن که گاهی موجب اتلاف نفوس محترمه و بالاتر از آن تبلیغ تبهکاران به ضد اسلام و احکام آن می شود و چهره اسلام را در سراسر دنیا مشوه جلوه می دهد و نظائر آن با سطحی بسیار پائین تر در حدود اسلام موجب عدم ابلاغ بعضی احکام بسیار مهم مثل شرب خمر تخفیف در بعضی مثل ربا می شد . (ج 17 ص 508 )
قابل تامل است که حضرت امام در یک مباحثه علمی با مرجع تقلیدی در سطح خود « مشوه شدن چهره اسلام » را « بالاتر » از « اتلاف نفوس محترمه » دانسته اند و در کیفیت اجرایی احکام براساس این مبنا مشی کرده اند. یکی از نتایج این مبنا آن است که حاکمان اسلامی نمی تواند در اجرای شرع عوارض و پیامدهای اجرای حکم را نادیده گرفت نسبت به تاثیرات منفی آن را در ذهنیت عامه مردم یا اغلب آنان و یا بسیاری از مردم دنیا بی تفاوت باشند.
حال اگر این مبنا برای ما قابل هضم و درک نیست و نمی توانیم « اهم بودن » دین واجب را نسبت به واجبات دیگر مثل « حفظ نظام » بپذیریم حداقل قبول کنیم که « حفظ چهره اسلام » در دایره مباحات عامل تعیین کننده حکم است یعنی در انتخاب شیوه ها و روش های مختلف اداره جامعه و درگزینش راه حلها و در نصب افراد و در... نمی توانیم به استناد « حق خود » و یا به استناد « جواز شرعی » . گزینه ای را انتخاب کنیم که موجب بدبینی مردم به دین و روحانیت می شود و به فاصله گرفتن آنها از ارزش های اسلامی می انجامد.
و اگر حتی این مبنا را هم قبول نداریم حداقل قبول کنیم که با رعایت دقیق موازین شرعی و با تقید کامل به ضوابطی که در شرع برای حلالها و حرام ها وجود دارد جلوی انحراف ها و تخلفات را بگیریم و به صراحت و با شفافیت رفتارهای غیرشرعی را که به نحوی به ماموران نظام و چهره های منتسب به حکومت دینی مربوط می شود محکوم کرده و با قاطعیت با آنها برخورد کنیم تا مبادا چنین سورفتارهایی (البته اگر وجود داشته باشد) به پای اسلام گذاشته شود.
حضرت امام وجوب حفظ حیثیت اسلام را به هر سه معنا قبول داشتند و به آن ملتزم بودند. نگارنده از خداوند توفیق می خواهد تا این موضوع را به عنوان یک « قاعده فقهی » مورد بررسی قرار داده و مبانی و نتایج آن را به همراه دیدگاههای حضرت امام خمینی تبیین کند. کاری که نه تنها خلا آن احساس می شود بلکه چه بسا ناآگاهی از آن و یا کج فهمی نسبت به آن هزینه های زیادی را بر اعتبار نظام اسلامی و بر حیثیت اسلام تحمیل می کند.
حضرت امام خمینی : الان یک تکلیف بزرگ به عهده همه ماست که کوشش کنیم « وجهه اسلام » و « صورت اسلام » را آنطور که هست نمایش بدهیم
ظلمی که از طرف یک شخص اتفاق می افتد اگر در حاکمیت جای داشته باشد و اگر به اتکای قدرت حاکمیت انجام شود با ظلمی که از طرف شخص دیگر بیرون حاکمیت اتفاق می افتد قابل مقایسه نیست . اولی به موقعیت دین و نظام دینی ضربه می زند و دومی فقط به موقعیت خود آسیب رسانده و خود را « ظالم » معرفی می کند
وقتی سخن از حیثیت و آبرو به میان می آوریم نمی توانیم افکار عمومی و قضاوت مردم را نادیده بگیریم . حیثیت و آبرو یک مفهوم اجتماعی است که برخاسته از نوع داوری مردم است
وظیفه حفظ چهره اسلام گاه محدودیت های خاصی بر رفتار شخص ایجاب می کند و باعث آن می شود که یک عمل مباح و یک رفتار مجاز به دلیل عوارض منفی آن بر نگاه دینی دیگران ممنوع گردد
قابل تامل است حضرت امام در یک مباحثه علمی با مرجع تقلیدی در سطح خود « مشوه شدن چهره اسلام » را « بالاتر » از « اتلاف نفوس محترمه » دانسته اند و در کیفیت اجرای احکام براساس این مبنا مشی کرده اند
حضرت امام اقتضای تقدم حفظ چهره اسلام بر تکالیف دیگر معتقد بودند که در صورت تزاحم از تکالیف دیگر می توان صرف نظر کرد و موقتا آنهارا نادیده گرفت ولی همه تلاش را باید برای « حفظ چهره اسلام » به کار برد
« در حفظ چهره اسلام » در دایره مباحات عامل تعیین کننده حکم است یعنی از انتخابات شیوه ها و روش های مختلف اداره جامعه و در گزینش راه حلها و در نصب افراد و در... نمی توانیم به استناد « حق خود » و یا به استناد « جواز شرعی » گزینه ای را انتخاب کنیم که موجب بدبینی مردم به دین و روحانیت می شود و به فاصله گرفتن آنها از ارزش های اسلامی می انجامد