امام خمینی و گفتمان غرب

پس از ظهور تمدن جدید غرب و نفوذ و گسترش آن با دو رویه متفاوت – رویه دانش و کارشناسی، شامل نوآوری در زمینه علوم مختلف و نواندیشی در شیوه‌های حکومتی و مسائل سیاسی و اجتماعی از یک سو و رویه استعماری و سلط‌جویانه از سوی دیگر – در جوامع شرقی از جمله ایران، مسأله چگونگی برخورد با این تمدن دورویة، به یکی از مسائل مهم و اساسی این ملت‌ها تبدیل شد. و آنها را بر دو راهی انتخابی دشوار قرار داد. زیرا از سویی خود را نیازمند بهره‌گیری از دانش و تجربه پیشرفته تمدن جدید غرب می‌دیدند و از سوی دیگر از سلطه استعماری آن گریزان بودند و حاضر به پذیرش سلطه استعماری و تسلیم در برابر غرب نبودند.
در آستانه قرن نوزدهم در حالی که اروپا توانسته بود با بهره‌گرفتن از دستاوردهای عصر جدید، عالم را درنوردد و با دو رویة درهم تنیده تجدد و استعمار، تمدن ملل دیگر را به چالش فراخواند، ملل غیراروپایی از جمله کشورهای اسلامی، در وضعیت نابسامان داخلی و خارجی به سر می‌بردند. گسترش تمدن جدید غرب در این دوران همچون منشوری شد که در روند حرکت و حیات جوامع غیرغربی قرار گرفت. چنانچه وقتی منشوری سر راه نو ر قرار گیرد هم مسیر حرکت آن را بر هم می‌زند و هم همبستگی و قوت آن را می‌شکند و آن را به رنگ‌های مختلف تجزیه می‌کند. غرب و حضور پرقدرت آن نیز روند حرکت و زندگی را در جوامع غیرغربی به هم ریخت و آنها را دچار تشتت‌های فراوان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی فکری کرد.
جهان اسلام از جمله ایرانیان به عنوان جزئی از کشورهای غیراروپایی، راهی را برای ادامه زندگی برگزیده و چاره‌ای اندیشیدند. پس از آن بود که در میان نخبگان سیاسی جهان اسلام از جمله ایران چند نوع مواجه کلی در برابر تمدن غرب و مظاهر گوناگون آن اتخاذ گردید از نظر من گفتمان‌های شکل‌گرفته در میان اندیشه‌ورزان و نخبگان ایرانی را می‌توان بدین شکل تقسیم‌بندی نمود:
1.گفتمان‌ غرب‌گرایی و غرب‌زدگی
2.گفتمان‌ غرب‌گریزی و غرب‌ستیزی
3.گفتمان غرب‌گزینی و بازگشت به خویشتن

1- گفتمان غرب‌زدگی:
در گفتمان غرب‌زدگی که با اندیشه افرادی چون ملکم‌خان، آقاخان کرمانی، مستشار‌الدوله و تقی‌زاده آغاز شد و با اقدامات افرادی چون تقی‌زاده به اوج رسید. اینان در برابر سیطرة تمدن غرب که در صدد تسخیر عالم و آدم بود، یکسره خود را باختند و دچار این توهم شدند که با تقلید از غرب به مدنیت آن نایل آیند. این نوع از تفکر معتقد است که باید علاوه بر تکنولوژی و علوم، نظام ارزشی و طرز تفکر و باورهای غربیان را نیز باید اقتباس کرد و حتی نباید تصرفی را نیز در آن پدید آورد.
امام خمینی (ره) این گفتمان را مورد انتقاد قرار داده و می‌فرمودند: “امثال تقی‌زاده که در ایران یک وقتی قدرت داشته‌اند، (معتقد بود) که ما باید سر تا پایمان فرنگی باشد و باید این‌طور باشیم تا اینکه آدم بشویم، آدم بودن را به کلاه و کفش و لباس و بزک و امثال ذلک می‌دانستند.” (1)
گفتمان غرب‌زدگی به طور مستقیم و غیرمستقیم در خدمت استعار قرار گرفت. آنان از یک سو تز استعمار را در جهان اسلام ترویج کردند که فرهنگ و تمدن یکی است و آن همان است که در غرب وجود دارد. هر کس بخواهد متمدن شود، باید غرب را بدون دخل و تعریف بپذیرد و از سوی دیگر آنان با طرح مسائل انحرافی توجه جامعه را از گرفتاری اصلی که تجاوز بی‌رحمانه استعمار بود منحرف ساختند تا آن را به فراموشی سپارند. این گفتمان تمام مشکلات را به حجاب، اسلام، خط عربی و فارسی منتسب می‌کرد.

2.گفتمان غرب‌گریزی:
این گروه با طرد کامل استعمار و بی‌دینی غرب، دیگر دستاوردهای جدید آن را نیز نفی و طرد می‌کردند و برای ایمن داشتن ذهن و زندگی مسلمانان از آلودگی، قطع ارتباط همه‌جانبه با غرب را توصیه می‌کردند. این گفتمان بر این باور است که غرب هیچ چیز تازه‌ای حتی در مدنیت و فرهنگ برای ما ندارد و لذا رویکرد به غرب را در تمام وجوهش با روح فرهنگ خودی و سنت‌های پایدار اجتماعی و فرهنگی معارض می‌دانستند.
در این گفتمان غرب آمیزه‌ای از فساد و تباهی اخلاقی در درون و آرایه‌ای ظاهری از علوم و فنون است که از جاده کمال منحرف شده است.

3.گفتمان بازگشت به خویشتن:
گفتمان بازگشت به خویشتن برای همه کسانی که دغدغه مسائلی چون استقلال ملی، مبارزه با امپریالیسم و یافتن راه‌حل‌های بومی را داشتند، جاذبه پیدا کرد. این گفتمان در نیمه ‌قرن دوم قرن بیستم که موج آن اکثر کشورهای اسلامی را فرا گرفت و با انقلاب اسلامی ایران به اوج خود رسید. از سوی سیدجمال‌‌الدین اسدآبادی مطرح گردید. او با آگاهی از دو رویه تمدن جدید غرب، راه‌کارهایی از واپس‌ماندگی جهان اسلام را در بازگشت به خود و مقاوت در برابر یورش بی‌رحمانه سیاسی و فرهنگی غرب می‌دید. او بر این دیدگاه بود که مسلمانان باید اول کسب استقلال بکنند و آنگاه از موضع قدرت و با خودباوری و احساس هویت و آگاهی و ابتکار، علم و فن جدید غرب را اقتباس کنند.

دیدگاه امام خمینی و گفتمان‌های شکل‌گرفته:
امام خمینی (ره) در برخورد با غرب سامان‌دهنده گفتمانی است که می‌توان آن را به گفتمان بازگشت به خویشتن اسلامی نام نهاد. امام این گفتمان را به روشنی تبیین و بنا نهاد. در این گفتمان از غرب و نفی و طرد کلیه مظاهر آن توصیه می‌شود و نه شیدایی و از خودبیگانگی، بلکه در مواجه با غرب به دو امر مهم توجه داده می‌شود؛ یکی شناخت وجوه مثبت و منفی تمدن جدید غرب به عنوان پدیده‌ای عینی و دیگری شناخت و احیای وجوه مختلف هویت اسلامی و تجهیز به ابزارهای متناسب در دفاع از آن، چه در این صورت است که می‌توان با تکیه بر هویت اسلامی از وجوه مثبت تمدن دیگران بهره برد و از وجوه منفی آن اجتناب نمود.
از این جهت امام خمینی (ره)، گفتمان‌های پیشین را در برخورد با غرب و مظاهر مختلف آن پاسخگو ندانست و در انتقاد به شارحان گفتمان غرب‌زدگی که مرعوب نظام فکری و اجتماعی غرب شدند و در برابر پیشرفت‌های مادی غرب توهم کردند که برای بشر راه نجاتی جز تسلیم وجود ندارد بیان داشتند که: “اینها گمان کردند هرچه کمال است در غرب است و اسباب این شد که خودشان را به کلی در مقابل غرب باختند.”(2) و “عقب افتادن خودشان را از ملل دنیا و بازماندن از تمدن اروپا را عقیده به دین و پیشوایان آن حساب کردند و افسارگسیختگی و ترک مراسم دینی را اسباب تعالی و تمدن برشمردند.” (3)
به اعتقاد امام گفتمان غرب‌زدگی، تحقق آن چیزی بود که استعمار غرب در ایران به دنبال بود لذا نمی‌توانست پاسخ درستی در برخورد با غرب تلقی شود، همه مفاخر خودمان را فراموش کردند و باورشان آمد که همه چیز را باید از خارج بیاوریم و یا استمداد از آنها کنیم.” (4)
آنان غرب را قبله خود قرار دادند و حاصل این گفتمان مصیبتی بزرگ بود و حاصل این نوع نگرش یأس و ناامیدی جوانان و کشور بوده است و به اعتقاد امام منشأ اکثر بدبختی‌های ملت ما شده است. (5)
گفتمان نفی و طرد غرب نیز از نظر امام در برخورد با غرب راه درستی نیست. زیرا تمدن جدید غرب واقعیتی بود در حال بسط و توسعه و انکارمانه آن را از میان برمی‌داشت، نه مانع نفوذ و تأثیر آن در جامعه و زندگی ما بود. (6) از این جهت امام برخلاف شارحان گفتمان غرب‌گریزی که نفی مطلق غرب را داشتند، امام معتقد بودند که: “ما هرگز داخل درهای بسته زندگی نمی‌کنیم.” (7) و “ما تمدن غرب را قبول داریم لکن مفاسدش را نمی‌پذیریم.” (8) “ما پیشرفت‌های دنیای غرب را می‌پذیریم، ولی مفاسد غرب را که خود آنان از آن ناله می‌کنند، نمی‌پذیریم.” (9)
امام بر خلاف شارحان آن گفتمان، چشمان خود را بر واقعیت موجود نمی‌بندد و اگرچه خطری را که از غرب احساس کرده‌ بودند اظهار می‌داشتند، ولی راه مقابله با آن را در نفی و طرد کامل غرب و محبوس شدن در حصارهای تنگ نمی‌دانند بلکه معتقدند باید وجوه مختلف تمدن غرب را به عنوان پدیدة عینی به خوبی شناخت و با تجهیز جامعه اسلامی به ابزارهای فکری مناسب و تأسیس بنای استوار فکری متناسب با زمان و تلاش برای اسقرار آن، به مواجهه با غرب پرداخت.
امام خمینی (ره) گفتمان مستقلی را در برخورد با غرب مطرح ساختند. در این گفتمان ابعاد مختلف تمدن غرب بازشناخته می‌شود که نتیجه آن انفکاک میان وجوه مثبت تمدن جدید غرب در حوزه اندیشه و تجربه از یک سو و وجوه سلطه‌جویانه و استعمارگرانه بی‌رحمانه آن از سوی دیگر است. امام خمینی (ره) در مواجهه با غرب ابتدا بازگشت به خویشتن اسلامی و تکیه بر بنیادهای دین و اسلامی تأکید نموده و می‌فرمایند: “ما باید توجه داشته‌ باشیم که ما خودمان کی هستیم و چی هستیم و مملکت ما احتیاج به چی دارد و به کی دارد. زیرا اگر ما خودمان را پیدا کنیم، می‌توانیم یک ملت مستقل باشیم و یا یک ملت آزاد باشیم… و خودمان سرپای خودمان بایستیم و کارهای خودمان را خودمان انجام دهیم.” (10) آنگاه تأکید می‌ورزند که مسلمان و از جمله ایرانیان با احیای هویت اسلامی خودشان، خواهند توانست خود را از رویه سلطه‌جویانه غرب رها سازند برای روشن‌تر شدن گفتمان امام خمینی (ره)، راه‌های مواجهه با تمدن غرب را که ایشان می‌فرمایند به طور اجمال ذکر می‌کنیم:

- بازگشت به اسلام:
دعوت امام از ملت مسلمان برای بازگشت به اسلام به معنای واپس‌گرایی نبود، بلکه یک راهبرد و راهکار عملی برای رهایی از وابستگی به غیر و بی‌هویتی، و بازیابی یک هویت اصیل اسلامی با اندیشه‌های مترقیانه بود. از این رو می‌فرمودند: “ما می‌خواهیم به عدالت هزاروچهارصد سال پیش برگردیم، نه اینکه زندگی‌مان، زندگی آن وقت بشود. نه ما همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داریم، لکن اینهایی که ترویج و تبلیغ می‌شود، مظاهر تمدن نیست … دولت اسلامی، قهقراگرا نیست و با همه مظاهر تمدن موافق است مگر آنچه که به آسایش ملت لطمه وارد ساخته و با عفت عمومی منافات داشته باشد.” (11)
از نگاه امام خمینی ارزش‌های ثابت دینی چون عدالت اجتماعی، توجه به معنویت … با همه اعصار سازگار می‌باشد. از نظر امام خمینی امروزه اسلام مظلوم واقع شده است. دکترین اسلامی برای آبادانی دنیا و آخرت مسلمین است که ملازمه با اهتمام مسلمین و توجه آنها به راهبردهای اساسی آن دارد.

- بیداری و رشد سیاسی:
امام تسلط استعماری غرب بر سرزمین‌های اسلامی را ناشی از غفلت و عدم رشد سیاسی ملل شرقی می‌دانست لذا اولین قدم در راه رسیدن به استقلال و رهایی از سلطة آنها را در بیداری مسلمانان دانسته‌اند. این از این رو می‌فرمودند: “اگر ملتی بخواهد سرپای خود بایستد، لازم است اول بیدار شود.” (12) یعنی قدم اول رهایی از سلطه و هژمونی غرب این است که “ما بیدار شویم، بفهمیم که ما هم از جنس بشر هستیم و ممالک دیگر و رژیم‌های دیگر و نژادهای دیگر، برتر از ما نیستند.” (13) وی به جوانان تحصیل کرده سفارش می‌کنند که “از این هیاهوی اجانب خود را نبازید و سعی کنید اشخاص بیدار تولیدمثل کنند و هرچه بیشتر هم‌فکر و هم‌قدم پیدا کنند.” (14)

- ایستادگی در برابر سلطه استعماری غرب
قدم بعدی برای رهایی از سطله غرب، پس از آگاهی از هویت خودی و ماهیت و عملکرد استعماری قدرت‌های خارجی، این است که مسلمانان در برابر ستم‌های دیگران ایستادگی نمایند و در برابر هر گونه سلطه‌جویی خارجی قیام کنند زیرا “خودخواهی و ترک قیام برای خداست که ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده است.” (15) “امروز روزی نیست که با سکوت و کناره‌گیری انتظار داشت کاری پیش برود، و الا همه چیز را از دست خواهیم داد.” (16)

- اتحاد برای مقابله با سلطه‌جویی‌های استعماری
لازم است مسلمانان در این مسیر اتحاد و همبستگی داشته باشند. فقدان اتحاد و انسجام در بین مسلمین از عوامل سلطه آنها بر کشورهای اسلامی خواهد بود. در آنچه بر سر مسلمین آمده است، از این قدرت‌های بزرگ است و آنچه باید این مشکلات را حل کند، وحدت کلمه مسلمین است.” (17) “تا وحدت کلمه پیدا نشود مسلمین نمی‌توانند سیادت پیدا کنند.” (18)
امام خمینی با همین راهکار عملی بود که توانستند نهضت ضداستبدادی و ضداستعماری ملت ایران را به پیروزی رسانده، استقلال و آزادی ایران را محقق سازند.

- خوداتکایی
ملل اسلامی باید تلاش کنند که از وابستگی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی به قدرت‌های بزرگ اجتناب ورزند “زیرا رشد و استقلال و آزادی با وجود دخالت‌ اجنبی، از هر جنس و مسلک و مکتب در هر امری از امور کشور خواب و خیالی بیش نیست.” (19)
تمام گرفتاری‌ مسلمانان تاکنون از وابستگی به خارج ناشی شده است لذا مسلمانان باید سعی کنند کشور خود را با استقلال تمام، بدون وابستگی در هیچ امری از امور، اداره کنند.
اساس خوداتکایی، رهایی از وابستگی فکری است، به معنی اینکه استقلال فکری، شرط اول خوداتکایی است بنابراین ایشان توصیه می‌کنند که “بروید دنبال این که فکرتان را مستقل کنید. دانشگاه‌ها بروند دنبال اینکه جوان‌های ما را مستقل به بار بیاورند، تربیت کنند که بفهمند خودشان یک فرهنگ دارند بفهمند که ما خودمان می‌خواهیم خودمان را اداره کنیم.” (20)

- ساده‌زیستی و پرهیز از تجملات:
یکی دیگر از راهکارهای عملی دولتمردان اسلامی برای مواجه با سلطه‌جویی قدرت‌های استعماری، ساده‌زیستی و اجتناب از تجملات است. “بنابراین اگر بخواهید بی‌خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاح‌های پیشرفته آنان و شیاطین آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده‌زیستی عادت دهید و از تعلق قلب به مال و جاه و مقام بپرهیزید.” (21)
منشأ وابستگی خارجی این است که انسان و جامعه هنوز از قید نقش و شیاطین آزاد نشده است و از این رو برای مقابله با سلطه‌جویی‌ها و زورگویی‌ها باید مجهز به سلاح‌ اعتماد به نفس و عدم رغبت به دنیا شد.

- تربیت صحیح نسل جوان و نوجوان:
از دیگر راهکارهای عملی این است که “دولت‌های اسلامی اگر بخواهند کشورشان مبتلا به استعمار و استثمار جهان‌خواران نشود، در تربیت صحیح اسلامی، ملی و انقلاب ملت کوشش کنند و دانش‌جویان نیز با کوشش فراوان و با راهنمایی‌های اساتید، مربیان و معلمان در ساختن خویش تلاش کنند.”(22)
“اگر نوباوگان در مراکز آموزش تربیت صحیح شوند و حیله‌های استعمارگران را احساس و توطئه‌های همه‌جانبه آنان را لمس کنند عمال استعمار توفیق کمتری حاصل خواهند کرد… استقلال و آزادی کشور در آینده منوط به تربیت صحیح آنان است.” (23)
امام خمینی (ره) در مواجهه با غرب مسلمانان را به سلطه‌ سیاسی و از خودبیگانگی و مفاسد و انحرافات در غرب متوجه ساخته و این سه را نیز از خطرات بزرگی می‌دانستند که در عدم برخورد هدفمند و منطقی ممکن است دامنگیر کشورهای اسلامی بشود.
در خاتمه لازم به ذکر است که آنچه گفته شد اجمالی بود از دیدگاه اندیشمندانه و حکیمانه امام خمینی (ره) در خصوص “امام خمینی و گفتمان غرب”.

پی‌نوشت:
1.صحیفه نور، امام خمینی، ج 1، ص 87.
2.همان، ج 10، ص 105.
3.همان.، ج 10، ص 276.
4.کشف‌الاسرار، امام خمینی، ص 6.
5.صحیفة نور، امام خمینی، ج 18، ص 234.
6.همان، ج 17، ص 188.
7.همان، ج 3 ص 159.
8.همان، ج 5، ص 129.
9.همان، ج 3، ص 165.
10.همان، ج 9، ص 110.
11.همان، ج 4، ص 124.
12.همان، ج 14، ص 1.
13.همان، ج 14، ص 2.
14.همان، ج 1، ص 149.
15.همان، ج1، ص3.
16.همان، ج 8، ص 95.
17.همان، ج 16، ص20.
18.همان، ج 1، ص 121.
19.همان، ج 2، ص 113.
20.همان، ج 10، ص 76.
21.همان، ج 19، ص 11.
22.همان، ج 18، ص 233.
23.همان، ج 15، ص 161.