امام خمینی، آیت الله طالقانی و نماز جمعه

اعظم طالقانی دخترآیت الله طالقانی  اولین امام جمعه تهران در حالی از اولین روزهای انقلاب می گوید که معتقد است: "حالا سی سال گذشته و خیلی مسائل با هم فرق کرده اند". او از ملاقات های امام و آیت الله می گوید از پیشنهاد های پدر و از نماز جمعه به مثابه یک صف توحیدی و فلسفه سیاسی اجتماعی آن. خاطرات اعظم طالقانی حرف های خواندنی و توصیف های شنیدنی  هستند که کم شنیده شده اند. آنچه می خوانید متن گقتگوی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران با خانم اعظم طالقانی است :

چگونه شد که حضرت امام آیت الله طالقانی را به امامت جمعه تهران منصوب کردند؟
البته مرحوم طالقانی قبل از انقلاب به طور خاص در مسجد جامع نارمک تهران در سال 1347 نماز جمعه را اقامه می کردند و ایشان از جمله روحانیونی بودند که اقامه نماز جمعه را واجب می دانستند و بعد از انقلاب هم که از سوی امام خمینی (س) به مقام امامت جمعه رسیدندو امامی جماعت مسجد نارمک را به آقای حجت الاسلام واحدی واگذار کردند. بعد از انقلاب ،پدر همیشه در صحبت هایشان اشاره می کردند به این موضوع تا اینکه یک بار خدمت به امام گفتند ، حالا که جمهوری اسلامی هم تشکیل شده است واجب است نماز جمعه را در کشور برگزار کنیم و امام هم موضوع را به خود مرحوم طالقانی واگذار کردند و آیت الله را در مقام امام جمعه تهران نصب کردند. به این ترتیب بود که دومین روز ماه رمضان که مصادف با 5 مرداد ماه سال 58 بود در دانشگاه تهران اولین نماز را می خوانند و در 16 یا البته به گمان من 17 شهریور ماه همان سال آخرین نماز جمعه خود را خواندند. موضوعاتی را هم که مطرح می شد چون امام در قم تشریف داشتند یا تلفنی هماهنگ می کردند یا اینکه با هم دیدار داشتند و در جلسه مشترک موضوعات عنوان می شد
 آیا خاطره ای هم از برگزاری نماز های آن روز دارید؟
بله آن روزها برگزاری نمازجمعه آنقدر شوق به وجود آورده بود که درست به خاطر دارم در اولین نماز جمعه بیش از یک میلیون نفر در خیابان های اطراف {دانشگاه} جمع شده بودند طوری که ساعت یازده صبح نمی شد وارد حوزه نماز جمعه شد و مردم از خیابان وصال امروز تا شعاع وسیعی، سجاده های خود را پهن کرده بودند و در نوبت های دیگر هم آنقدر مردم می آمدند که گاهی ما هم نمی توانستیم  همراه پدر وارد صحن شویم. یکبار که آنقدر استقبال و  هیجان مردم  اطراف ماشین زیاد بود که ایشان به من گفتند: "بابا شما یک جوری پیاده شو و برو با من نیا، چون اگر بیایید مشکل ساز می شود" و من هنوز هم آن ازدحام لحظات اقامه نماز را فراموش نمی کنم .
اشاره داشتید به این که مرحوم طالقانی مصر بودند، نماز جمعه حتما برگزار شود علت این اصرار و پافشاری چه بود؟
ایشان در همان خطبه اول نماز، فلسفه و تاریخچه نماز جمعه را در تاریخ اسلام مطرح کردند و معتقدبودند حرکت اولیه تاسیس اجتماع توحیدی و خدایی، اجتماع قسط و عدل الهی در دنیای ان روز با نماز جمعه شروع شد، چرا که پیامبر هم در آغاز هجرت خودش در راه مسجد قبا، این نماز را برگزار می کند و به تعبیر مرحوم طالقانی اولین صف توحیدی و صف اقامه قسط در آنجا تشکیل شد. و در آغاز رسالت اصلی نماز جمعه را این گونه  مطرح می کند که نماز جمعه مظهر کاملی است از صف توحیدی ملت مسلمان و یک امام جمعه باید این نماز تلاش داشته باشد بر آگاهی مردم و افشا کردن دسایس و مطلع کردن مسلمانان از اتفاقاتی که در طول هفته گذشته روی داده اند و همچنین تحلیل آنها و هشدار و یاد آوری وظایف آنها در هفته آینده، نماز جمعه صف عبادت، حق  پرستی، روابط قلوب و وجدان های بیدار خدا پرستان است و صف نظام، صف جنگ، فرماندهی و فرمان برداری است از این جهت هم شرایطی برای امام جماعت قایل هستند تا بتواند مسائل سیاسی را تحلیل کند و آگاهی و دینداری و آماده باش دینی و سیاسی را در مردم ایجاد کند.
صحبت ایشان این است؛ این اجتماع ساده که اول در بیابان های اطراف مدینه شکل گرفت و به تدریج فراگیر شد یک صف توحیدی و حق پرستانه است و علت تعطیلی یا نیمه تعطیلی آن هم ریشه در این واقعیت دارد که صف نماز جمعه یک صف سیاسی – عبادی- اجتماعی توامان  است  که همه اینها باید توسط رهبری اقامه شود که از سوی خدا و مردم انتخاب شده است. اما در سده های پیشین که موازین و احکام، مسیر انحرافی را طی کرد، صف نماز جمعه به خدمت طاغوت درآمد و شیعیان در اقامه نماز جمعه توقف کرده اند. اما حالا که بستر مناسبی است که نشان بدهیم طاغوت چیست و حالا که در آن شرایطی هستیم که امکان اقامه قسط وجود دارد باید نماز جمعه را برگزار کنیم .
بنابر این می توان گفت که یک فلسفه سیاسی انقلابی هم برای نماز جمعه قائل بودند...
بله مسئله دیگر که ایشان در مورد کارکرد نماز جمعه تاکید و سعی در تبیین آن داشتند، کار کرد وحدت آفرینی نماز جمعه بود، ایشان معتقد بودند امروز دنیای اسلام در یک صف جهانی ایستاده که مرزهای آن در هند، پاکستان و کشور های عربی اسلامی گسترده است درنتیجه ما با اتحاد با دنیای اسلام یک صف دینی تشکیل می دهیم که ما را متحد می سازد صفی که سنی و شیعه هم ندارد و بلندای آن به قدمت بلندای تاریخ اسلام است. زاویه دیدی که مرحوم طالقانی به نماز جمعه داشت در این چند کلمه که در متن خطبه ها هم موجود است قابل تبین است؛ یک صف توحیدی آگاه، برابر و موحد و خداپرست و خدا جو، دوم ایجاد وحدت و در کنار همه این ها مفهوم امت اسلامی است.در مورد این مفهوم مرحوم طالقانی می گوید: امت اسلامی اجتماعی بزرگی از مسلمانان است که کارکردش این است که از تحقیر و خواری مردم مسلمان جلو گیری می کند و باعث می شود که قدرتمند ترین امت روی زمین تشکیل شود، به گونه ای که این امت به علت رفتار و کردارشان با همدیگر و با دیگران الگو ی تمام جهان،الگوی سرفرازی و افتخار باشد.صف قوی که با زور، رشوه، فریب، و تهدید نمی توان به وجودش آورد جز  با ایمان خالصانه و اعتماد به حق  و فرمان الهی این همان صفی است که دشمنان ما را مرعوب می کند و اگر این صف مستکحم شود جایی  برای نفوذ استعمار نمی ماند و بنابر این معتقد است این صف تعطیلی بردار نیست. او  حتی در نماز جمعه هایی که خواند در جایی هم گفت درصورت تهدید استعمار یا همه ما باید بمیریم یا استعمار را در دنیا دفن بکنیم  و آن وقت آن جمله معروف را می گوید: " اگر دشمن سر جای خودش ننشیند من پیر مرد، ضعیف، من ضعیف مسلسل به دست می گیرم و پشت تانک می نشینم. امام خمینی هم همین کار را می کند".
 یکی از نکاتی که در ساختار نماز جمعه ها از زمان مرحوم طالقانی باب شد اشاره به نکات داخلی و مسائل مهم سیاسی  در داخل است رویکرد آیت الله طالقانی در این مورد چگونه بود ؟
ببینید یکی از مسائلی که شاید در حین صحبت من هم جلب توجه کرده باشد، همین کلمه "پدر" است، خیلی ها به طالقانی می گفتند: پدر. کشاورز، بازرگان، چپ ها، مذهبی ها، همه می گفتند: پدر . من هم می گویم پدر! هر کدام به معنایی می گفتند و هر کدام هم یک معنا داشتند ولی این ها در یک چیز مشترک بودند اینکه طالقانی بال هایش را با عطوفت باز می کرد و مشفقانه نسبت به آنها احساس مسوولیت داشت. او یک وجدان منصف داشت که بدون خود برتر بینی مسائل را مطرح می کرد، و همین هم باعث می شد در هنگام طرح مسائل درد مردم را بگویید  نکات مورد نظر آنها را ببیند و نقطه مشترک ایجاد می کرد، من یک روز یادم هست آقای به آذین آمده بود پیش پدر با این که به آذین کمونیست بود و نظرات خاص خود را داشت ولی می ایستاد آرام، آرام حرف می زد تا اینکه یکجا می گفت بله همین است من هم این را قبول دارم  و روی همین نقطه مشترک ادامه می داد.
 گفتید که مرحوم طالقانی موضوعات را با امام هماهنگ می کرد، می توانید یک نمونه از تعاملات ایشان را با امام بگویید؟
مرحوم طالقانی برای امام احترام خیلی خاصی قائل بود و اگر مشکلی پیش می آمد می رفتند روز ها و شب ها با امام به بحث می نشستند و به یک نتیجه ای می رسیدند  گاهی پیشنهاد تازه ای می دادند، گاهی امام را متقاعد می کردند در جایی هم امام نظر خاص خودش را داشت، و در این بحث ها این خصلت مشورت خواهی و منطقی بودن امام بود که راه گشا بود. مرحوم طالقانی همیشه می گفتند که باید مردم را در امور مربوط به خودشان مشارکت داد و این موضوع باید در همه حال وجود داشته باشد مثلا در رابطه با قضیه کردستان، امام معتقد بود باید با عواملی ناامنی و سرکرده آنها برخورد کرد، مرحوم طالقانی امام را متقاعد کردند که با آقای هاشمی و مرحوم فروهر و مرحوم بهشتی رفتند و غائله به قول پدر با شورای نیم بندی تا حدودی ختم به خیر شد.
مهمترین خاطر ه ی شما از دوران اقامه نماز جمعه توسط آیت الله طالقانی  چیست؟
اتفاقا این موضوع که می خواهید بدانید چندان بی ارتباط با نحوه تعامل آیت الله با حضرت امام هم نیست و  همچنین به یکی از مهمترین ساختار های فعلی کشور هم ختم شد. موضوع مربوط می شود به زمانی که بچه ها را گرفتند که ایشان از نماز جمعه کنار گرفتند و رفتند، خوب می دانید که رفتن ایشان باعث مسائل و نا آرامی هایی هم شد اما ایشان گفتند که چرا بچه ها را ربودید اگر مشکلی بود مگر دادستانی نداریم؟ حکم می آوردید می آمدید منزل و جلب می کردید، من رفتم، تا مسوولین متوجه شوند چه اتفاقی می افتد، تا هر کسی به خودش اجازه ندهد هرطور عمل کند. وقتی برگشتند که ما رفتیم قم منزل حاج احمد آقا همه نشسته بودیم امام که آمدند از ایشان سوال کردند که چطور باید مسائل را حل کرد که مرحوم طالقانی گفتند باید امور مردم را به خودشان واگذار کنید، باید به مردم مسولیت داد آنها باید در سرنوشت شان مشارکت داشته باشند که امام راه حل خواستند و مرحوم طالقانی همان جا موضوع شورا ها را مطرح کردند و گفتند همین انجمن های ایالتی ولایتی را با ساختار اسلامی آن در قالب شورا درشهر و روستا اجرایی کنید امام هم پذیرفت و گفت خودت برو این کار را انجام بده اما طالقانی گفتند من پیرم، ضعیفم اما وقتی که امام دوباره خواستند بروند منزل خودشان ،زدند روی شانه های پدر و گفتند برو این کار  شورا ها را خودت انجام بده که پدر هم دیگر چیزی نگفتند و اطاعت کردند و نشستند و برنامه این کار را طراحی کردند. البته خیلی هم مصر پیگیری کردند من یادم هست یک روز قطب زاده آمده بود پیش پدر، او همان روز ها در شورای انقلاب هم بود، که پدر سه بار پرسیدند چرا این شورا را عملی نمی کنید؟ چرا شورا ها مسکوت مانده؟ که قطب زاده فقط سکوت کرد.
چه باید کرد که نماز جمعه های ما همان شور و حال را داشته باشد؟
ببینید طالقانی با زبان مردم حرف می زد و با مخاطبانش یک رابطه همدلی داشت، وقتی کسی مطالبات مردم را می گوید آنها هم مثل براده های آهن که جذب آهن ربا می شوند جذب می شوند، ما باید به نیاز امروز جامعه که نیاز به صداقت است پاسخ دهیم، آن وقت بازهم صف ها میلیونی می شود.