امام خمینی: ملت باید مواظبت کند

با دقت در اندیشه و رفتارهای حضرت امام خمینی، مشخص می‌شود که آن پیشوای الهی همواره بیم و امیدهایی را در باره آینده انقلاب و نظام به صراحت و در برخی از موضوعات وبا نمایاندن راه رهایی و نجات مطرح کرده‌اند. یکی از این موضوعات "تفرقه" و "وحدت" بود که امام خمینی از رخنه اختلاف در صفوف مسئولان و مردم "بیم" داشت و نسبت به رفع این مانع و نیل به وحدت، "امید" داشت. موضوع دوم در این باره - که محور اصلی سخنان و رهنمودهای گزینش شده آن پیشوای الهی است که هم اکنون پیش روی دارید - نفوذ روحیه سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی در دولت و مجلس و سایر ارگان‌ها بود که همواره به صورت "بیم"، نگرانی امام را بر می‌انگیخت و پی درپی هشدار می‌داد. از طرفی دیگر، تداوم گزینش مسئولان و استمرار دولت و مجلس برخاسته از طبقه متوسط جامعه، "امید" آن رهبر بزرگ برای بقای انقلاب و نظامی اسلامی بود.
امام خمینی به شدت معتقد بودند که اگر دولتمردان و مجلسیان از طبقه سرمایه‌دار تشکیل شوند و روحیه تجمل‌گرایی و رفاه‌طلبی و فاصله از مشی مردم‌زیستی در آنان رخنه کند و مبنای شکل‌گیری حکومت و دولت اسلامی عناصری غیر از طبقه متوسط جامعه باشد، باید از تداوم سلامت انقلاب و نظام "بیم" داشت.
امام خمینی "مردم" را به مراقبت از دولتمردان و مسئولان وجلوگیری از رشد روحیه خطرناک رفاه‌طلبی و سرمایه‌داری موظف می‌کردند و معتقد بودند که این مسئولیت مردمی بسیار حیاتی و مهم است وباید به حیطه عمل درآید تا از آفات و خطرات احتمالی جلوگیری شود.
اکنون گزیده‌ای از این رهنمودهای بیدارگر و هوشیارکننده، همگان را به اتخاذ تصمیمی راسخ در مقابله با این مانع و خطر بزرگ ترغیب می‌نماید.



* اساس ادامه یک پیروزی و ادامه یک انقلاب در یک امری است که به نظر می‏آید در رأس امور واقع است و او اینکه دولت، مجلس و کسانی که در ارتش هستند و سپاه و همه اینها از طبقه متوسط و مادون متوسط باشند. اساس سلطه‏ای که بر کشورها و بر کشور ما از طرف غیر واقع شده‏است، افراد مرفه و کسانی که سرمایه‏های بزرگ داشته‏اند، یا قدرت برای حفظ خودش و حیثیت خودش در دست داشته‏ است، مادامی که مجلس و ارگانهای دولتی و همه اینها و مردم از این طبقه متوسط و مادون متوسط تشکیل بشود، امکان ندارد که یک دولت بزرگی، یک قدرت بزرگی به هم بزند اوضاع را. همیشه این قدرتهای بزرگ در هر کشوری یک نفر را با او تفاهم می‏کردند که این یک نفر برای خودش و برای قدرتمندی خودش و برای سرمایه خودش فعالیت می‏کرد. او را می‏دیدند و ملت را می‏چاپیدند و به اصطلاح کدخدا را می‏دیدند و ده را می‏چاپیدند. هیچ وقت قدرتهای بزرگ مواجه با ملتها، اگر شدند نتوانستند کار خودشان را انجام بدهند و مواجه هم نشدند. هر وقت که می‏خواستند یک دولتی را یا یک سلطنتی را یا یک ریاست جمهوری را که بر وفق مرام آنها عمل نمی‏کرده از بین بردارند، در مقابل او یک قدرت دیگری می‏تراشیدند و با آن قدرت این قدرت را از بین می‏بردند. کار به دست ملت نبوده است و کار به دست طبقه متوسط و مادون متوسط نبوده است. اینکه این عمل را آنها انجام می‏دادند یک نکته روحی دارد و آن این است که انسان در باطن خودش و فطرت خودش تناهی ندارد؛ آمالش، آمالش غیر متناهی است، وقوف نمی‏کند آمال انسان و وقتی که این‏طور است، اگر انسان اسیر همین آمال غیر متوقف بشود و ببیند که یک ابرقدرتی این آمال او را و آن خواستهای مادی او را و آن قدرت او را و سلطه او را بر ملت خودش حفظ می‏کند، او دیگر در بند این نیست که برای ملت کار بکند؛ برای اینکه، از طبقه مرفه است و از طبقه قدرتمند است، و قدرتمندی هم و همین‏طور حب مال و جاه هم حدی ندارد، مرزی ندارد. آن برای حفظ قدرت خودش و پشتوانه‏ای که دارد، برای این حفظ قدرت با ملت آن می‏کند که همه حیثیت ملت و گنجینه‏های ملت را در دسترس او قرار بدهد، یک سهم ناچیزی هم برای خودش بگیرد. الان شما ملاحظه می‏کنید که قدرتهایی در دنیا هست از حیث مال که اگر اموالشان را تقسیم بکنند به این 36 میلیون جمعیتی که ما داریم، اگر یک نفر از آنها اموالشان را تقسیم بکند، تمام افراد این 36 میلیون مرفه می‏شوند و از طبقه باصطلاح خودشان بالا می‏شوند. یک نفر از آنها اینطور است، لکن همان آدمی که دارایی او به این اندازه بود، از این آدمی که درویش سر محله است حرصش به دنیا بیشتر بود، حرصش به مال بیشتر بود و بیشتر می‏خواست جمع بکند. هر چه مال اضافه بشود حرص انسان اضافه می‏شود. هر چه قدرت اضافه بشود حرص انسان به قدرت، اضافه می‏شود. و اگر مهذب نباشد انسان، آن قدرت را برای خودش به کار می‏گیرد. وقتی برای خودش به کار گرفت دولتهای بزرگی که هستند، ابرقدرتهایی که هستند یک همچو آدم قدرتمندی را پیدا می‏کنند و این آدم قدرتمند را به او بال و پر می‏دهند و این را به مقام می‏رسانند تا اینکه ملت را استضعاف کند و ذخایر ملت را بچاپد. شما ملاحظه وضع این پنجاه سال، یک قدری بیشتر را هم بکنید که انتخاب کردند خارجیها و بعد هم این مطلب را خودشان گفتند که رضاخان را انتخاب کردند و به او قدرت دادند و قدرت آنطور دادند که تمام این ملت را به استضعاف کشانید و حکومت جبار خودش را بر اینها قرار داد، و مردم را از همه چیز ساقط کرد و یک نفر بود. آنها آن یک نفر را دمش را می‏دیدند و کارهایشان را انجام می‏دادند و بعد از او هم محمدرضا را گذاشتند با آن‏همه افرادی که اطراف او بودند، و همه‏شان از آنها بودند که طبقه بسیار مرفه و خوشگذران و بالا و بالاها به اصطلاح آنها. باید ما متوجه باشیم، ملت ما متوجه باشند که وقتی که مجلسشان یک مجلسی است که از طبقه متوسط است و توی این مجلس آن "دوله"ها و "سلطنه"ها و "سلطنتی"ها را نداریم و در دولت هم آنطور دولتهایی که افراد مرفه سرمایه‏دار کذا باشند نداریم، در ارتش هم آن افراد سپهبد و کذایی که املاک بی‏اندازه داشتند و آپارتمانهای چندین طبقه داشتند نداریم، این مملکت محفوظ می‏ماند. آن روزی که هر یک از شماها را ملت دید که دارید از مرتبه متوسط می‏غلتید به طرف مرفه و دنبال این هستند که یا قدرت پیدا بکنید یا تمکن پیدا کنید، مردم باید توجه داشته باشند و اینطور افرادی که بتدریج ممکن است یک وقتی خدای نخواسته پیدا بشود، آنها را سر جای خودشان بنشاند. اگر ملت می‏خواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد، باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل می‏دهند، آن که رئیس‌جمهور است، آن که مجلس هست، مجلسی هست، همه اینها را توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقه متوسط به طبقه بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد. بدانید که اگر دولت اینطور باشد و اگر ملت اینطور باشد، و اگر مجلس و امثال اینها اینطور باشد، اگر یک قدرتی بخواهد هجمه کند به اینجا، مواجه با سی میلیون جمعیت هست و نخواهد توانست؛ نمی‏تواند آن‏وقت پیدا کند یک کسی که قدرتمند باشد و آن قدرتمند را وادار کند که ملت را به استضعاف بکشند و بچاپند ملت را برای آنها، تاریخ همین‌طور بوده. مادامی که این ملتها - از یک - در بینشان افرادی پیدا نشده است که به آن مرتبه برسد در بین آنها که قدرت مالی یا قدرت دیگرش زیاد بشود و به مردم حکومت کند، نمی‏توانند آنها این ملت را از بین ببرند و حکومت بر آنها کنند. و بالاخره یک وقت یک ابرقدرتی مواجه با یک نفر، دو نفر، صد نفر، پانصد نفر هست که آنها را سیر می‏کند و آنها به جان مردم می‏افتند و خودش هم کنار می‏نشیند و حکومت بالاتر را خودش دارد، حکومت پایینتر را به این آدمی که، یا این آدمهایی که در این کشور هستند واگذار می‏کند. اساس استضعاف ملتها از خودشان و از قدرتمندان بین خودشان بوده و شما شکر کنید که یک همچو مجلسی دارید که از طبقه مرفه توی آن هیچ نیست. آن طبقه‏ای که اگر مالش را تقسیم کند بین ملت ما، ملت ما ثروتمند می‏شوند، ندارید حالا. در دولت هم ندارید یک همچو ثروتمندانی و یک همچو قدرتمندانی، ندارد دولت یک همچو قدرتی. رئیس‌جمهور یک همچو قدرتی که بتواند یک چیز انحرافی را به ملت تحمیل کند، یک همچو مجلسی نداریم که بتواند یا بخواهد یک امر انحرافی را تصویب کند و دولت هم مجری او باشد. مادامی که این حد متوسط محفوظ است این جمهوری محفوظ است و امکان مقابله نیست مابین قدرتهای بزرگ با همچو دولتی؛ بخواهند کودتا کنند، با کی کودتا کنند؟ بخواهند از خارج وارد کنند، مواجه با کی می‏شوند؟ مواجه با یک ملتی می‏شوند که همه‏شان از این طبقه‏ای هستند که این نهضت را به پیش بردند و با آن قدرت و با آن عظمت به پیش بردند. اینها مطالعه امور را می‏کنند و اقدام می‏کنند. آنها الان درصدد اینند که در بین خود این مردم یک بساطی درست کنند و اختلافاتی درست کنند و بعد تو این اختلافات یک نفر پیدا بکنند که این، آن نفری که پیداست، در یک طرف واقع بشود و این هم به او قدرت بدهند، تا آنکه کم‏کم با قدرت داخلی، این کشور کم‏کم ضعیف بشود، و مردم روحیه‏شان ضعیف بشود و بعد تقدیم کنند به آنها. تا کشور ما این مقام را دارد که بحمدالله از آن طبقه مرفه بالایی که امور را در دست گرفته‏اند مبری هست. و امور کشور ما به دست امثال شماها و امور کشور ما به دست امثال این رئیس جمهورها و رئیس مجلس‏ها و نخست وزیرها و وزرا و وکلا هست، شما مطمئن باشید که نخواهد توانست یک قدرت خارجی این پیروزی را از بین ببرد.
و آن روز که دیدید و دیدند که انحراف در مجلس پیدا شد، انحراف از حیث قدرت طلبی و از حیث مال‏طلبی، در کشور در وزیرها پیدا شد، در رئیس‌جمهور پیدا شد، آن روز بدانند که علامت اینکه شکست بخوریم، خودنمایی کرده؛ از آن‏وقت باید جلویش را بگیرند. رئیس جمهوری که بخواهد سلطنت کند به این مملکت، خود مردم باید جلویش را بگیرند. مجلسی که بخواهد قدرتمندی نشان بدهد و آن مسائلی که سابق و آن افرادی که سابق در مجلس بودند آن کارها را بکند، خود مردم باید جلویش را بگیرند؛ اگر مردم بخواهند که اسلام را حفظ کنند، جمهوری اسلامی را حفظ کنند، دولت و مجلس و رئیس‌جمهور و اینها را حفظشان کنند؛ یعنی، حفظ کنند از اینکه ـ خدای نخواسته ـ یک وقت قدمی از آن ور برندارند. این شیطانی است که در انسان هست و ممکن است که هر کس را منحرف کند و لازم است که انسان خودش را مهذب کند. شمایی که می‏خواهید خدمت به این مردم بکنید و دولت که می‏خواهد خدمت به این مردم بکند و رئیس‏جمهور و امثال اینها که می‏خواهند خدمت به این مردم بکنند، توجه بکنند که خدمتگزارند، در دل خودشان این مطلب را ایمان بیاورند به آن که ما خدمت می‏خواهیم به این مردم بکنیم. ما در جمهوری اسلامی داریم زندگی می‏کنیم؛ جمهوری اسلامی که در اسلام مثل رسول اکرم، مثل امیرالمومنین ـ سلام‏الله علیهما ـ بر آن حکومت کرده‏اند، می‏خواهیم یک همچو حکومتی باشد. یک همچو حکومتی که کفش وصله خورده خودش را می‏گوید از این ریاستها پیش من ارزشش بیشتر است یا ریاستها ارزشش کمتر از این است. شما باید در روحیه‏تان این مطلب را حفظ کنید، و مردم هم باید مواظب شما باشند و مواظب همه اینها باشند و هر یک از ما و شما و همه خواستیم که از آن راهی که اسلام داشته است ـ از اول راهی که داشته است و از آن طریقه‏ای که انبیا داشته‏اند ـ ما بخواهیم عدول کنیم، آن روز نمونه شکست پیروزی اسلام پیدا می‏شود و تا یک همچو مسئله‏ای پیدا نشده پیروزی در جای خودش شک نکنید که هست، البته برای خدا باید باشد. شما برای خدا در این مجلس حالا آمدید. وقتی مجلس اینطور است که یک امتیازی نیست که حالا وقتی شما رفتید توی بازار، مردم کنار بروند که رئیس مجلس آمد یا وکیل مجلس آمد، نخست وزیرش هم اینطور است، این‏جور نیست که وقتی که توی مردم برود، مردم فرق بگذارند با هم و همه اینها اینطور هستند، وقتی یک همچو مطلبی را دارید احساس می‏کنید که امتیاز دنیایی ندارید، این را باید شکر کنید و در شکرانه این نعمت خدمت به خلق بکنید و خدمت به احکام اسلام بکنید و برای اینهایی که اولیای ما هستند؛ این پایین شهریها و این پابرهنه‏ها به اصطلاح شما، اینها ولی نعمت ماها هستند. اگر اینها نبودند، ما یا در تبعید بودیم یا در حبس بودیم یا در انزوا. اینها بودند که همه ما را از این مسائل نجات دادند و همه ما را آوردند و نشاندند به جایی؛ به خیال خودمان جایی است این. باید ملتفت باشید که آقا شما همان آدمی هستید که توی حبس بودید و شما همان آدمی هستی که در تبعید بودی و شما همان آدمی هستی که در انزوا بودی، این مردمند که آمدند ما را آوردند بیرون از همه اینها و ما اگر تا آخر عمرمان به اینها خدمت کنیم، نمی‏توانیم از عهده خدمت اینها برآییم. خداوند به ما توفیق بدهد که ما یک خدمتگزاری برای اینها باشیم و به این نعمت موفق بشویم. شما امروز هم که ملاحظه می‏کنید اینهایی که در جبهه‏ها الان دارند جانفشانی می‏کنند، اینها از کدام طبقه هستند. شما اگر پیدا کردید در تمام اینها یک نفری که مال آن اشخاصی باشد که دارای سرمایه‏های بزرگ هستند، آن اشخاصی باشد که در سابق دارای قدرتهایی بودند. اگر یک نفر از آنها پیدا کردید، این محتاج به این است که از ما مژدگانی بگیرید، ولی می‏دانم که پیدا نمی‏کنید؛ از همین جمعیت‏اند. الان هم اینهایی که جانشان را دستشان گرفتند و شما را حفاظت می‏کنند و آنهایی که در بین شهرها و در بین روستاها حفظ می‏کنند شما و مردم را همین طبقه هستند. این طبقه‏اند که به ما الان منت دارند و از اول منت داشتند. همینها بودند که هیچ توقعی هم ندارند، هیچ وقت هم نمی‏آیند توقع کنند. شما باید توجه به این معنا بکنید که ما را اینها آورده‏اند و وکیل کرده‏اند، آورده‏اند و وزیر کرده‏اند، رئیس‏جمهور کرده‏اند. اینها ولی نعمت ما هستند، و ما باید ولی‏نعمت خودمان را از آن قدردانی کنیم و خدمت کنیم به او و همینها هستند که الان هم حفظ این کشور را می‏کنند و حفظ نظام این کشور را می‏کنند. شما آقایان نمی‏توانید که بروید توی کوچه‏ها و ـ عرض بکنم که ـ خیابانها و آنجا را اداره کنید، شما یک شان دیگری دارید، یک شغل دیگری در خدمت دارید، آنها هم یک شغل دیگری دارند، اما شغل آنها آنطور است که شما را هم حفظ می‏کنند. و من امیدوارم که این روحیه در این ملت باقی باشد و با این روحیه که سربازهای ما دارند و پاسدارهای ما دارند و آنهایی که حفاظت این کشور را می‏کنند، این روحیه را دارند که روحیه بسیار ارزشمندی است و شهادت طلبی است و خود را به حلقوم مرگ انداختن برای نجات اسلام و نجات کشور، خداوند این روحیه را به همه عنایت کند. و مادامی که این روحیه هست و آن مسئله‏ای که قبلا عرض کردم هست، مطمئن باشید که این کشور بیمه است و هرگز نخواهد آسیب دید.
* انقلاب ما متکی به معنویات و خداست و آنهائی که با ما موافقند آنهائی هستند که با خط توحیدی موافقند. ما باید خط معنویتی را که برای آن انقلاب کردیم فراموش نکنیم، همان خط معنویتی که با تمام بی‌عرضگی‌هائی که در تبلیغ نمودیم باز مردم دنیا متوجه انقلابمان شدند. واین خط معنویت است که زورگویان با آن مخالفند. متوجه باشید که در هر جا زورمندان و دولت‌ها با ما مخالف باشند ملت‌ها با موافقند. باید اساس را مردم و فکر مردم قرار داد و باید به فکر مردم بود، نه دولت ها. زیرا مردم و توده‌ها با حق موافقند چون زیر بار ستم بوده‌اند و نمی‌خواهند تحت سلطه آمریکا و شوروی باشند. ما در جهت تبلیغات تقریبا صفر بوده ایم. باید علاوه بر سفرهای رسمی، سفرهای غیر رسمی هم بنمائیم تا دنیا را بیدار کنیم. اگر بخواهیم انقلاب را صادر کنیم باید کاری کنیم که مردم خودشان حکومت را به دست گیرند تا مردم به اصطلاح طبقه سه روی کار بیایند.
* تمام ادیان آسمانی از بین توده‌ها برخاسته است وبا کمک مستضعفین بر مستکبرین حمله برده است. مستضعفین در همه طول تاریخ به کمک انبیاء برخاسته‌اند و مستکبرین را به جای خود نشانده‌اند. در اسلام پیغمبر اکرم از بین مستضعفین برخاست و با کمک مستضعفین، مستکبرین زمان خودش را آگاه کرد یا شکست داد. مستضعفین بر تمام ادیان حق دارند، مستضعفین به اسلام حق دارند زیرا در طول تاریخ 1400 ساله این جمعیت بودند که کمک کردند دین اسلام را، ترویج کردند از دین اسلام، رژیم‌های شاهنشاهی و مستکبرین وابسته به آن رژیم، همیشه راه آنها غیر راه اسلام بوده است وبا مبارزه با اسلام زندگی منحوس خود را ادامه می‌دادند. مستضعفین بودند که دنبال انبیا بودند، دنبال علما بودند، دنبال اولیا بودند. نهضت ما هم با مستضعفین پیش رفت، مستکبرین یا فرار کردند یا در منازل خود نشستند.