امام موسي صدر ، درخشش در لبنان و افول در ليبي
در تاريخ 19/8/1355 ش ساواك در تهران پذيراي ميهمان ويژهاي بود. معاون جديد سرويس اسرائيل، آقاي «كيمخي» به هنگام مذاكرات سّري و رد و بدل كردن اطلاعات به رئيس ساواك، ارتشبد نصيري ميگويد:
«پيشنهاد كوچكي دارم، موسي صدر كارش تمام است... براي شما فرصت مناسبي است.»
در تاريخ 29/8/1355 نصيري دستور ميدهد:
«... در مورد سيد حسن شيرازي... يا شخص ديگري كه واجد شرايط ميباشد بررسي و نتيجه راساً از طريق آن اداره كل به عرض برسد».
متعاقب آن و در طي دو سال كميسيونهاي متعددي تشكيل گرديد. البته ساواك از بدو ورود امام موسي صدر و آغاز فعاليتهاي وي خصوصاً بعد از سال 1342 ش و حمايت او از حضرت امام خميني (قدس سره) به طور متناوب و به صورتي كاملاً فعال در خصوص جانشيني فردي به جاي امام موسي تلاش نمود ولي هرگز نتوانستند در مورد فردي، حتي به طور نسبي، به توافق رسيده تا به جانشيني وي انتخاب نمايند زيرا به راستي او مردي بي بديل بود و آنان نيز بارها و بعد از نشستهاي طولاني به اين عجز اعتراف نمودند.
سير وقايع و حوادث به گونهاي است كه نشان ميدهد ناپديد شدن ايشان با يك برنامهريزي حساب شده و مورد توافق در سطوح مختلف بوده است.
به راستي امام صدر چه نقشي را ايفا ميكرد و به دنبال چه هدفي بود كه اين گونه در دل همگان هراس افكند و باعث شد كه آنان به چنين عمل جنايتكارانهاي دست يازند. انتخاب امام موسي صدر به رهبري و زعامت عالي شيعيان لبنان امري تصادفي و اتفاقي نبود بلكه معلول عوامل متعدد و دست به دست دادن يك سري شرايط داخلي و خارجي بود. از جمله عوامل بسيار مهم در انتخاب و موفقيت امام صدر سابقه خانوادگي او در لبنان بود كه ما نيز رشته كلام خود را از همين نقطه آغاز ميكنيم.
آيتالله امام موسي صدر در 14 خرداد ماه سال 1307 ش در شهر مذهبي قم ديده به جهان گشود و دروس ابتدايي را در دبستان حيات قم گذراند. سپس وارد دبيرستان سنايي شهر قم شد و همزمان با دوره دبيرستان به تحصيل علوم اسلامي در حوزه علميه قم مشغول گرديد و از اساتيد بزرگواري همچون آيتالله بروجردي، آيتالله محقق داماد، آيتالله سيد احمد خوانساري، آيتالله سيد محمد حجت كوه كمرهاي، حضرت امام خميني، آيتالله علامه سيد محمد حسين طباطبايي و آيتالله سلطاني طباطبايي رحمهمالله، كمال استفاده را برد و به موازات تحصيلات حوزوي در دانشكده حقوق تهران در رشته اقتصاد به تحصيل پرداخت و جزو معدود كساني بود كه علاوه بر تحصيلات حوزوي به كسب مدارج عالي دانشگاه نيز نايل آمد.
امام موسي صدر در سال 1334 ش پس از رحلت پدر بزرگوارش عازم عراق گرديد و به مدت چهار سال تا 1337 ش در حوزه علميه نجف اشرف از محضر اساتيد و مراجع بزرگ همانند آيتالله سيد محسن حكيم و آيتالله سيد ابوالقاسم خويي بهرهمند گرديد.
دو سال از اقامت امام موسي صدر در شهر نجف اشرف ميگذشت كه براي نخستين بار در سال 1334 ش براي ديدار سرزمين اجدادي عازم لبنان شد و با بستگان خويش در صور، شحور و معركه ديدار نمود در آن زمان هنوز زعيم بزرگ شيعه و فقيه مجاهد آيتالله سيد عبدالحسين شرفالدين در قيد حيات بود و آيتالله سيد موسي صدر به عنوان ميهمان وارد منزل ايشان شد. در اين ملاقات دو شخصيت بزرگ همديگر را يافتند. آيتالله سيد موسي صدر در اين ملاقات شديداً تحت تأثير افكار بلند رهبر بزرگ اسلامي واقع شد و شيفته ادب، اخلاق، انسانيت و قدرت رهبري او گرديد. و متقابلاً آيتالله شرفالدين نيز به نبوغ و قدرت علمي، طرز تفكر و سجاياي اخلاقي او پي برد و وي را لايقترين فرد براي رهبري آينده شيعيان لبنان دانست و حمايت خود را در هر فرصتي و در هر مجلسي و محفلي ابراز و سجاياي اخلاقي و علمي او را برميشمرد. آيتالله سيد موسي صدر بعد از اقامت كوتاه مجدداً راهي نجف اشرف گرديد.
آيتالله بروجردي زعيم عاليقدر تشيع به منظور فعاليتهاي تبليغي و ارشاد خود در خارج از كشور شخصيتهاي برجسته و جامعي را از حوزه انتخاب و به كشورهاي اروپايي اعزام مينمودند كه امام موسي صدر نيز از جمله آنان بود و در همين رابطه نامهاي از طرف معظمله به سيد موسي صدر در نجف ارسال داشتند و او را به عنوان نماينده تامالاختيار خود در ايتاليا نصب نمودند تا اين كه امور مذهبي، اجتماعي مسلمانان آن ديار را به دست باكفايت خود ساماندهي و اداره نمايد. البته امام موسي صدر بنا به دلايلي از اين مسئوليت عذرخواهي نمود.
سيد موسي صدر در اوايل زمستان سال 1337 ش عراق را به قصد ايران ترك كرد و مجدداً به حوزه علميه قم مراجعت و تلاش و مبارزه جديدي را آغاز نمود او سالها پيش با دوستان و همفكران خود در حوزه علميه قم در مورد اصلاحات حوزه و نشر يك مجله حوزوي مذاكراتي داشت و در حقيقت انتشار چنين مجلهاي در حوزه جزو آرمانهاي او و ساير دانشمندان حوزه بود ولي از آنجايي كه زمينه اين گونه فعاليتها آن روزها در حوزه فراهم نبود و جو غالب بر خلاف اين نوع انديشهها و حركتها بود انتشار مجلهاي از طرف حوزه در چنين شرايطي غير ممكن به نظر ميرسيد.
آيتالله سيد موسي صدر وقتي كه از نجف به قم مراجعت نمود زمينه انتشار آن مجله حوزوي را فراهم شده يافت و لذا با همكاري جمعي از فضلاي بنام حوزه كار خود را آغاز نمود و در آذرماه 1337 ش نخستين مجله حوزه به نام مكتب اسلام انتشار يافت و نور اميد را در دلهاي دين باوران فروزان كرد.
امام موسي صدر جزو اولين انديشمنداني بود كه با توجه به رويكرد و تحولات اجتماعي و تأثير آن بر روي جوانان، به نقش حياتي و ارزنده علوم جديد پي برد و در همين راستا در اقدامي متهورانه دست به تأسيس مدرسهاي به سبك جديد زد، تا جوانان علاوه بر كسب دانش روز از تربيت درست نيز برخوردار گردند .
در اواخر سال 1338 ش بعد از وفات آيتالله سيد عبدالحسين شرفالدين طبق وصيت ايشان و به دعوت شيعيان لبنان امام موسي صدر به لبنان قدم نهاد و در شهر صور رحل اقامت افكند و بيدرنگ بعد از ورود و از همان روزهاي نخستين فعاليتهاي همه جانبه خود را آغاز كرد و اين فعاليتها آن قدر دامنهاش گسترده شد كه حيات سياسي، اجتماعي و اقتصادي جنوب لبنان و شيعيان را تحت تأثير عميق خود قرار داد به گونهاي كه به جرأت ميتوان لبنان را به دو برهه تاريخي تقسيم نمود: بخش اول قبل از ورود امام موسي صدر و بخش دوم بعد از آمدن ايشان. كما اين كه كاردينال
امام صدر به محض ورود به لبنان دست به اقدامات گستردهاي زد. وي از طرفي به وضعيت نابسامان اجتماعي شيعيان كه در واقع آفت داخلي جامعه شيعه بود پرداخت و از طرفي با دشمنان بيروني و قوانين ناعادلانه سياسي لبنان و نظام طايفهاي به مقابله پرداخت تا يك بار و براي هميشه لبنان را از بحران خارج نمايد .
آقاي صدر به محض ورود به لبنان و اعلام داشت كه زنها نيز ميتوانند در ايام ماه مبارك رمضان به مسجد بيايند و جداگانه براي خويش مراسم نماز جماعت برپا دارند. خانمها با شور و اشتياق زايدالوصفي در مراسم مذهبي شركت جستند و در كنار مراسم فوق برنامه سخنراني و وعظ نيز براي آنان ترتيب يافت و همين مسئله نقطه عطفي در مشاركت زنان مسلمان شد و از قبل آن مؤسسات فراواني توسط بانوان تأسيس گرديد كه در همه اين مؤسسات مسئله حجاب و آداب و معارف اسلامي شديداً مورد توجه قرار گرفته و خود نمونهاي از يك اجتماع زنده، پرتحرك و نمونه ديني ميباشد.
يكي از مشكلات جامعه شيعه لبنان مسئله بيكاري و فقر بود كه به چهره جامعه شيعه رنگ بدبختي و فلاكت كشيده بود و به گونهاي اين مسئله نهادينه شده بود كه شيعيان را عين بدبختي و بيكاري و فقر ميدانستند. امام موسي صدر در جهت مقابله با اين پديده زشت اجتماعي ـ كه ريشهاي بسيار ديرينه داشت و به سياست گذاريهاي گذشته باز ميگشت ـ انجمن نيكوكاران (جمعية البر و الاحسان) را تأسيس كرد. اين انجمن توسط يك هيئت مديره و چند كميسيون اداره ميشد. يكي از كميسيونها به نام كميسيون خانواده، مأمور رسيدگي به چگونگي وضع درآمد سالانه خانوادههاي محروم، مستمند و درمانده بود. هدف اين كميسيون مبارزه با فقر و برانداختن تكديگري از جامعه شيعيان لبنان بود.
شعار جمعيت دو حديث بود. «شيعتنا يموتون و لا يسئلون بالكفّ، (شيعيان ما ميميرند و دست گدايي به سوي كسي دراز نميكنند) و «لا تحلّ الصدقه لمتحرف و لالذي قوّة سوي قوي» (صدقه بر پيشهور و كسي كه داراي بنيهاي سالم و نيرومند است جايز نيست).
اولين كار كميسيون شناسايي گدايان حرفهاي و مستمندان حقيقي بود و سپس براي بهبود وضع هر دو گروه فعاليتهاي پيگيري را آغاز نمود. و براي تمامي گدايان اعم از حرفهاي و حقيقي برنامهريزي و مستمري معين كرد و فرزندان آنان را در هنرستانهاي صنعتي به تحصيل واداشت. امام موسي صدر با سخنرانيهاي مفصلي كه ايراد كرد مردم را تربيت و از آنان درخواست كرد كه به گدايان حرفهاي كمك نكنند و اعانات خويش را مستقيماً به صندوقهاي ويژه اين كار واريز نمايند. سپس مؤسسهاي به نام «دارالايتام» ساخت و اطفال بي سرپرست را در آنجا نگهداري كرده، به تعليم و تربيت آنان پرداخت. مؤسسهاي به نام «دارالعجزه» پديد آورد كه معلولين و درماندگان را گرد آورده، علاوه بر پرداخت مخارج آنها، حرفه و فني مناسب به آنان ميآموخت. يك مدرسه حرفهاي بسيار مدرن تأسيس كرد و دانشجويان را در رشتههاي صنعتي آموزش داد كه بعداً به عنوان مدرسه صنعتي جبل عامل معروف شد و تحت نظر شهيد چمران قرار گرفت.
امام موسي صدر با توجه به اين نكته دانشجويان را به تحقيق در مسائل اسلامي و شيعي تشويق نمود تا خردمندانه درباره مسائل اسلامي به تجزيه و تحليل پرداخته، نتايج تحقيقات خود را به جامعه اسلامي عرضه نمايند.
مركز تحقيقات اسلامي «معهد الدراسات الاسلاميه» از كشورهاي آفريقايي و خاورميانه و خاور دور دانشجو ميپذيرفت و در همين راستا امام موسي صدر به كشورهاي مسلمان و غير مسلمان آفريقايي مسافرت نمود و در جهت مبادله دانشجو و مبلغ ديني با مسئولان آنجا مذاكراتي به عمل آورد. ايشان مكرراً ميگفتند : بر ما مسلمانان واجب است كه قبل از آن كه اين قاره به جهان مسيحيت يا دنياي كمونيسم بپيوندد به كمك افريقاي تشنه و نيازمند اعتقاد بشتابيم.
امام موسي صدر تمامي مؤسساتي را كه براي شيعيان لبنان تأسيس كردند براي عموم مردم و در خدمت تمامي افراد بود و سنيان و مسيحيان نيز از آن استفاده ميكردند اين حسن رفتار و برخورد خوش شيعيان با ديگر مذاهب موجب شده بود كه پيروان مذاهب ديگر رسماً در مجالس و اعياد و سوگواريهاي شيعيان شركت كنند و براي متصديان اين مؤسسات هيچ فرقي نميكرد كه مراجعين آنان شيعه باشند يا غير شيعه، كار اعتماد اين فرقههاي گوناگون نسبت به مؤسسات شيعيان به گونهاي شده بود كه حتي بسياري از سنيان و مسيحيان در امور قضايي به مراجع و محاكم شيعي رجوع ميكردند و يقين داشتند كه حتي اگر طرف دعواي آنان شيعه باشد مؤسسات شيعيان قضاوتي بر خلاف اخلاق و حق و حقيقت انجام نميدهند.
به طور كلي يكي از شعارهاي استراتژيك امام موسي صدر آن بود كه امكانات جمعيت به همه شهروندان و تمامي طوايف تعلق دارد. امام صدر تأكيد داشت كه ممكن است مردم از نظر رنگ ،دين و مذهب متفاوت باشند اما همه در برابر قانون انسانيت يكسان هستند. اين برخورد باعث گرديد كه از همان ابتدا موج كمكهاي نقدي و غير نقدي مسيحيان به سوي جمعيت سرازير شود. و حتي پزشكان مسيحي شهر صور به طور مجاني به درمان شيعيان پرداختند.
امام موسي صدر اقدام به تاسيس پارهاي مؤسسات ديگر نمودند .
مركز تفريحات سالم براي جوانان (هيئت الشباب المسلم) باشگاهي در كنار درياي مديترانه و الندوة اللبنانيه مؤسسهاي كه فلاسفه و دانشمندان بزرگ و رؤساي كشورهاي خاورميانه عربي در آن شركت كرده، به بحث ميپرداختند و در سايه همين مجالس سازمان خدمات اجتماعي به نام (تحرك اجتماعي) پديد آمد كه اين سازمان با همكاري مسيحيان و شيعيان لبنان اداره ميشد كه علاوه بر احداث يك صد واحد بهداشتي درماني در سراسر لبنان و پخش داروهاي مورد نياز خدمات قابل توجهي نيز به مردم ارائه ميداد.
مجموعه اقدامات فوق و همچنين شخصيت جذاب، پرنفوذ و اخلاق پيامبرگونه امام موسي صدر باعث گرديده بود كه محبوبيتي غيرقابل تصور در بين مردم لبنان كسب نمايد.
امام موسي صدر در راستاي اهداف بلند خود علاوه بر فعاليت گسترده در لبنان و تماس مداوم با علماي قم و نجف (خصوصاً حضرت امام خميني) و سفر به كشورهاي حاشيه خليج فارس و مراوده مستمر با مصر، الجزاير، ليبي در سال 1346 ش بنا به دعوت لبنانيهاي ساكن آفريقا به يك مسافرت پنج ماهه اقدام كرد و از كشورهاي نيجريه، غنا، ساحل عاج، ليبريا، سيرالئون، سنگال و گامبيا ديدن نمود. كه در همه اين كشورها ملاقاتي با شخصيتهاي برجسته به عمل آورد.
امام موسي صدر با تجربيات به دست آمده از شيوه عملكرد مصلحاني همچون سيد جمالالدين اسدآبادي محور فعاليت خود را فقط متوجه سران نكرده بلكه علاوه بر ارتباط گسترده و دايم با سران كشورهاي مختلف و ديدارهاي مكرر با جمال عبدالناصر و انورالسادات، حافظ اسد، فهد و امير عبدالله و سران كشورهاي حاشيه خليج فارس ، بومدين و همچنين پذيرفتن و ديدار با سفراي كشورهاي اروپايي و آمريكايي رابطه خود را با مردم حفظ نموده و زيربناي تمامي حركت و فعاليتهاي خود را مردم ميدانست و به صورت بسيار گسترده با مردم در ارتباط بود و اين رمز جاودانگي و موفقيت امام موسي صدر در عرصه پر آشوب لبنان بود. وي در سفر به آفريقا در طي جلسات سخنراني زمينه ارتباطات شيعيان و فعاليتهاي اجتماعي و ديني آتي را مساعد نمود.
امام موسي صدر پس از سالها كوشش و فعاليت در راستاي اهداف اسلامي و خدمات اجتماعي كه به پارهاي از آنان اشاره شد و همچنين سفر به كشورهاي عربي، اسلامي، آفريقايي و اروپايي و شركت در كنفرانسها و كنگرههاي اسلامي كه در سطح جهاني تشكيل ميگرديد و تماس با مردم و رجال و بزرگان و انديشمندان و مصلحان سراسر جهان و تحقيق و پژوهش پيرامون مظاهر حيات اروپايي و زندگي غربي و ايجاد ارتباط با مراكز فرهنگي، نهضتهاي انساني، اجتماعي و فرهنگي تجربيات با ارزشي را كسب نمود و با وقوف كامل بر اوضاع و احوال «طايفه شيعه» و امكانات بالفعل و بالقوه آنان و همچنين قوانين جاري لبنان، ضرورت تأسيس يك تشكيلات مادر كه همه شئون شيعيان را زير نظر داشته باشد پي برد. از آن پس تمامي مساعي خود را در اين مسير به كار گرفت تا يك بار و براي هميشه مشكل جامعه شيعه را از طريق قانوني حل و فصل نموده، دولت را در اين مهم دخالت دهد تا در پناه آن، شئون و موقعيت شيعيان حفظ گردد. وي در ابتدا با برخي از رجال سياسي شيعه و غير شيعه تماس گرفت و منظور خود را با آنها در ميان گذاشت. اين تماسها و ملاقاتها سالها به طول انجاميد و علي رغم كارشكنيها و دشمنيها و موانع گوناگوني كه سر راه وي به وجود ميآوردند از پاي ننشست .
البته اين مخالفتها و كارشكنيها امري طبيعي به شمار ميرفت چرا كه امام موسي صدر علاوه بر مبارزه با جبهه خارجي و استيفاي حق عمومي شيعيان به منافع افراد سودجو لطمه فراواني وارد آورده و به سلطه فئودالها خاتمه بخشيده بود و لذا هر دو در مقابل امام موسي صدر به جبهه آرايي پرداختند ولي نتوانستند او را از عزم آهنين خود بازداشته بلكه او با گامهاي استوار به سوي هدف مقدس خود پيش ميرفت و در سال 1345 ش در يك مصاحبه مفصل مطبوعاتي كه در بيروت تشكيل شد آلام و دردها و رنجهاي شيعيان را برشمرد و بر اساس آمار و ارقام به طريق علمي و محققانه و گويا، در معرض افكار عمومي قرار داد و انگيزهها و موجبات نياز به يك مجلس را به اثبات رسانيد و به طور صريح هشدار داد كه اين مطلب مسئلهاي ساده نبود. و به زودي به شكل يك درخواست عمومي و مربوط به همة شيعيان در سطح جامعه جلوه خواهد كرد.
بالاخره كوششهاي امام صدر به نتيجه رسيد و نمايندگان شيعيان در مجلس يك طرح را تقديم مجلس شوراي ملي لبنان كردند و به امضا رئيس جمهور لبنان رسيد. و بدين ترتيب شيعيان امكان يافتند تا مجلسي را تحت عنوان «المجلس الاسلامي الشيعي الاعلي» پايهگذاري نمايند تا بدين وسيله شئون طايفة شيعه را رهبري كرده، از حقوق حقه آنها ـ كه سالها مورد تجاوز قرار گرفته بود ـ دفاع نمايند و امام موسي صدر به عنوان نخستين رئيس مجلس اعلاي شيعيان برگزيده شد و بر طبق قانون تأسيس مجلس، مدت اين رياست 6 سال بود اما بعد نظر به اين كه رياست مجلس طايفههاي مذهبي مادامالعمر مقرر گرديده بود، در سال 1354 ش به اتفاق آراي هيئت رئيسه، رياست مجلس تا سن 65 سالگي به امام موسي صدر واگذار گرديد.
اولين ماههاي رياست امام موسي صدر مصادف با حملات و تجاوزات اسرائيل به جنوب گرديد. امام در اين موقع شديدترين حملات خود را به حكومت لبنان آغاز نمود. وي اعلام كرد كه دولت جنوب را رها كرده و از حد و مرزهاي جنوب و مردم شيعه دفاع و حفاظت نميكند. و از مردم و دولت خواست تا روستاهاي هم مرز با اسرائيل را مجهز نمايند تا از وطن و شرف خويش در برابر حملات اسرائيل متجاوز دفاع كنند. بالاخره دولت وقت مجبور شد تا طبق يك قرار قانوني گامي اساسي در جهت اهميت دادن به اوضاع منطقه جنوب بردارد چرا كه مشكل جنوب مشكل تنها ، شيعه نبود بلكه مردم لبنان و حكومت آن در ايام گذشته نيز به سختي ميتوانستند خود را مسئول جبل عامل بدانند و اساساً نميخواستند در اين باره به چيزي بينديشند. همين امر مشكلات عظيمي را به وجود آورده بود كه اميدي به اصلاح آن نميرفت. مردم جنوب به طور مكرر مورد هجوم و حملات وحشيانه بودند و اسرائيل اين مردم بي دفاع را چون برگ درختان بر زمين ميريخت. بدون آن كه دولت لبنان درباره آنان عكسالعملي نشان دهد نه به درد مردم ميرسيد و نه از آنان دفاع ميكرد. امام موسي صدر همچنان به كوششها و تلاشهاي خود در مناطق مختلف لبنان ادامه داد تا اينكه امكان يافت تحرك تازهاي در جامعه لبنان به منظور نجات جنوب ايجاد نمايد. در سال 1349 ش رژيم غاصب اسرائيلي به روستاهاي جنوب حمله كرد و خسارتهاي جاني و مالي فراواني به جا گذاشت و حدود 50 هزار تن از اهالي 30 قريه مرزي آواره شدند ، امام موسي صدر از رؤساي مذاهب گوناگون و رهبران طوايف مختلف لبناني در جنوب دعوتي به عمل آورد و با مساعدت آنان جمعيتي را به عنوان «هيئت ياري جنوب» تأسيس نمود رياست اين هيئت با امام موسي صدر و نائب رئيس آن «مطران انطيونيوس خريش» پيشواي طايفه مارونيها بود. سپس امام موسي صدر مردم لبنان را به يك اعتصاب عمومي به منظور توجه به اوضاع اسفبار جنوب فراخواند. اين اعتصاب به طور بي سابقهاي مورد استقبال تمامي اقشار لبنان قرار گرفت و به يكي از رويدادهاي بزرگ و تاريخي كشور تبديل شد. در اين هنگام مجلس نمايندگان لبنان تحت فشار افكار عمومي يك طرح قانوني را تحت تأثير انديشهها و برنامههاي امام موسي صدر در دستور كار خويش قرار داد و قانوني را به تصويب رساند مبني بر تأسيس مجلس جنوب وابسته به هيئت وزرا...
بار ديگر امام موسي صدر پيشتاز دفاع از جنوب شد و اعلان كرد: « ما ميخواهيم براي نجات لبنان تمام وسائل دفاعي جديد در اختيارمان گذاشته شود تا بتوانيم در مقابل تعديات اسرائيل متجاوز از وطن خود دفاع نماييم» و از طرفي به دولتمردان حمله كرد و آنان را متهم نمود كه مناطق محروم لبنان را مورد فراموشي و بي مهري قرار دادهاند و از دولت درخواست نمود تا امتيازات طايفي را الغا كرده، قوانين مربوط به تعليم و تربيت نسبت به همگان يكسان گردد.
دولت سليمان فرنجيه انتقادات امام موسي صدر را ناديده گرفت و حقوق قانوني مجلس اعلاي شيعه و مقام رياست آن را در زمينة احراز مقامات مملكتي مورد انكار قرار داد. امام موسي صدر در سال 1353 ش طي اعلاميهاي معارضه و مبارزه خويش را به طور صريح اعلام كرد و صداي اعتراض خويش را به وسيله تظاهرات و راهپيماييهاي فراوان بر ضد دولت لبنان و به منظور حمايت از محرومان بلند كرد كه از مهمترين آنها تظاهرات بعلبك بود كه متجاوز از 75 هزار فرد مسلح با امام خود هم قسم شدند.
در پي تظاهرات موفقيتآميز بعلبك و براي اثبات دروغين بودن ادعاهاي كامل اسعد و جلوگيري از سوءاستفاده دولت از اين ادعاها، امام موسي صدر تظاهرات شكوهمند صور را ترتيب داد كه در آن متجاوز از يك صد و پنجاه هزار نفر شركت كرده و مجدداً با رهبر خود پيمان بستند و با وجود آنكه دولت تمامي مساعي خود، همچون ريختن ميخ و بستن جادهها، تهديد و ارعاب مردم توسط مزدوران آدم كش و ... تا بتواند از تظاهرات صور جلوگيري كند، مراسم با ابهت و شكوه غير قابل وصفي برگزار گرديد. امام موسي صدر در سخنراني خود تزويرها و خدعههاي آنان را برملا ساخت و مردم با طنيني زيبا و توفنده فريادهاي «الله اكبر و بالروح، بالدم نفديك يا امام» در سالروز وفات حضرت فاطمة الزهرا (س) با امام خود تجديد عهد كردند و مردم با رهبر خويش هم قسم شدند تا آن گاه كه مظلومي در لبنان باقي باشد به مبارزه خود ادامه دهند و در اين راه سستي و يأس به خود راه ندهند.
در همين راستا سازمان سياسي مذهبي «حركةالمحرومين» بر اساس مبادي و اصول ترسيم شده از سوي امام موسي صدر تولد يافت. وي سپس اجتماعاتي را با حضور شخصيتهاي كشور و رؤساي طايفهها و رهبران احزاب و نخبگان و متفكران لبناني از مذاهب گوناگون بر پا ساخت كه منجر به انعقاد وثيقه و قراردادي شد مبني بر تأييد خواستهاي امام موسي صدر كه 190 نفر از انديشمندان و بزرگان، زير آن را امضا كردند. اين اقدامات موجب خشم و حقد و كينه بدخواهان گرديد و از داخل و خارج انواع فشارها و تضييقات را عليه امام موسي صدر به وجود آوردند و رژيم پهلوي نيز كه به واسطه كمك به اسرائيل در نوك تيز حمله امام موسي صدر قرار گرفته بود تمامي وعدههاي خود را مبني بر كمك به شيعيان مظلوم لبنان منوط به خارج شدن امام موسي صدر از صحنه سياسي لبنان نمود .
امام موسي صدر در سال 1353 ش ضمن خطابة پرشوري كه به مناسبت سالگرد عاشوراي حسيني ايراد نمود مردم لبنان را به تشكيل يك گروه مقاومت نظامي، در برابر تجاوزات رژيم اشغالگر قدس و توطئههاي مزدوران دولت اسرائيل ـ به منظور بيرون راندن لبنانيها از سرزمينهاي خويش ـ فرا خواند و 7 ماه بعد در يك كنفرانس مطبوعاتي به طور صريح تأسيس و ظهور و ولادت يك گروه مسلح را به نام «افواج مقاومت لبناني» (امل) در حيات سياسي مذهبي كشور لبنان اعلان نمود.
مسيحيان و چپيها هر دو مخالف بودند زيرا ميدانستند اگر طرفداران صدر منظم و جنگنده شوند، ديگر كسي نميتواند در مقابل قدرت آنان ايستادگي كند. چپيها تا آن روز با آقاي صدر كاري نداشتند... اما هنگامي كه متوجه سازماندهي او و تعليمات نظامي او شدند ترس و وحشت آنها بالا گرفت و شروع به كارشكني و اذيت كردند... امام موسي صدر آمده بود كه فقر فكري و ايدئولوژيك سياسي و اجتماعي جنوب را بركَند و خلأ را پر كرده بود. ديگر بهانهاي و ميداني به دست حزب كمونيست نميداد... امام موسي صدر همه حربهها را از آنها گرفته بود و در عمل سياسي حتي از آنها مقتدرتر بود لذا حزب كمونيست و احزاب چپ ديگر را خلع سلاح كرده بود... مسئولين حزب به كادرها ميگفتند ما بايد صدر را تصفيه كنيم ولي الان موقعيت مناسب نيست... چهار بار احزاب چپ و راست سعي كردند كه امام صدر را ترور كنند.
امام موسي صدر فتح را قرين سازمان امل قرار داد و با تأسيس حركةالمحرومين ميان محرومان در وطن (شيعيان) و محرومان از وطن (فلسطينيان) صيغة اخوت خواند.
آن گاه كه اولين شرارههاي جنگ در سال 1354 ش شعله كشيد امام موسي صدر همه مساعي و تلاش خويش را در همه زمينهها به كار گرفت تا آتش جنگ را خاموش كند. او كه با نگرش عميق و تيزبيني خود عمق توطئه را ميديد، در يك پيام عمومي مردم را از گرفتار شدن در دام توطئههاي دشمن صهيونيستي و افتادن در غرقاب فتنه برحذر داشت و در همين حادثه بود كه شخصيت جهاني و نفوذ او نمايان گرديد، زيرا هر دو جنگ با ابتكار عمل و تلاشهاي شخصي امام صدر ـ همچون اعتكاف در مسجد و ديدار با سران كشورها ـ پايان گرفت. دور اول جنگ در ارديبهشت سال 1354 ش آغاز شد و تا دي ماه همان سال به نفع فالانژيستها ادامه يافت و در حالي كه تمامي رهبران ملي و مسلمانان حاضر در كنفرانس عرمون از دخالت سوريه نااميد شده بودند، امام صدر به دمشق رفت و حافظ اسد را براي دخالت نظامي در لبنان متقاعد نمود. روز بعد نيروهاي سوريه در قالب ارتش آزادي بخش فلسطين وارد لبنان شدند و به دنبال چند ساعت نبرد فالانژيستها تسليم و دور اول جنگ به پايان رسيد.
دور دوم جنگ كه تا مهر سال 1355 ادامه داشت، قطعاً يكي از تلخترين مقاطع تاريخي لبنان به شمار ميرود. در اين دور از جنگ، گروههاي فلسطيني و احزاب چپي لبناني كه از سوي برخي از كشورها من جمله مصر حمايت ميشدند با نيروهاي سوري درگير شدند. متعاقب آن فالانژيستها با سوءاستفاده از برادر كشي و غفلت جبهه اسلامي، مناطق مسلمان نشين و اردوگاههاي فلسطيني را مورد تاخت و تاز قرار دادند. امام صدر با ميانجي گري ميان حافظ اسد و انور سادات موفق گرديد تا اين دو تن را به همراه ديگر رهبران لبنان، سازمان مقاومت فلسطين، عربستان سعودي و كويت در قالب كنفرانس محدود سران كشورهاي عربي در رياض و قاهره گرد هم آورد و بدين ترتيب به اختلافات مصر و سوريه پايان دهد. در نتيجه، جنگ داخلي دو ساله لبنان با دخالت نيروهاي حافظ صلح عربي رسماً خاتمه يافت.
امام صدر در سال 1356 ش اعلاميههايي را مبني بر عمل به يك سلسله پيشنهادات اصلاحي سياسي و اجتماعي و مبادي بنيادين جهت ساختن يك لبنان جديد در چهارچوب زندگي با حسن تفاهم و مسالمتآميز فرقههاي مختلف مذهبي منتشر ساخت. وي در اعلاميه مزبور، قرارداد جديدي را به جاي قرارداد قاهره در مسير تنظيم روابط دولت لبنان و مقاومت فلسطين ضروري خواند. با توجه به عدم ورود نيروهاي حافظ صلح به جنوب لبنان و رنج و محنتي كه در اثر درگيريها و تجاوزات اسرائيل به جنوب لبنان وارد ميآمد، امام صدر در سخنرانيها و مصاحبههاي مطبوعاتي نسبت به فاجعهاي كه در جنوب لبنان در شرف وقوع بود، خطر توطئه توطئهگران و اشغال اين منطقه از طرف دولت غاصب و متجاوز اسرائيل را به شدت هشدار ميداد و اعلام خطر مينمود. وي خواهان تحقق صلح در منطقه جنوب لبنان و بازگشت سلطه و نفوذ دولت مركزي به آن سامان بود.
در سال 1357 ش كه مرزهاي جنوب لبنان توسط نيروهاي اشغالگر قدس اشغال گرديد. در اين هنگام امام موسي صدر دور جديدي از فعاليتهاي خود را آغاز كرد او در ملاقاتهاي خود با سران و رؤساي كشورهاي عربي واقعيت اسفبار جنوب لبنان را برشمرد. وي بدين منظور از كشورهاي سوريه، اردن، پادشاهي سعودي و الجزاير ديدار كرد. در همين راستا در سال 1357 ش وارد كشور ليبي شد و هرگز از آن جا خارج نشد.
آن چه كه تاكنون گفته شد در خصوص مسائل و نقش وي در جامعه لبنان و از لحاظ اجتماعي در عرصه سياست بود ولي او فقيهي داراي سبك و روشن بين بود كه در عرصههاي فكر و انديشه گوي سبقت را از ديگران ربوده بود. وي كه مجتهدي مسلم و دينشناسي متبحّر و داراي نبوغي ذاتي بود، رسالت خود را چيز ديگري ميدانست. او با دخالت دو عنصر زمان و مكان در اجتهاد، به آسيبشناسي ديني پرداخت و با عرضه اسلامي ناب، روحي تازه در كالبد مادي زده و لائيك لبنان دميد و به آن حياتي معنوي بخشيد. به گونهاي كه جرج جرداق و سليمان كتاني مكرراً گفتند :
«اگر روحانيون مسلمان اسلام را همانند امام صدر عرضه ميكردند اثري از مسيحيت و ساير اديان باقي نميماند».
امام موسي صدر همانند مصلحان بزرگ اسلامي اولين مشكل اسلام را تفرقه تشخيص داد و در صدد رفع اين نقيصه برآمد و در اولين اقدام ضمن شركت در كنفرانسهاي جهاني و ايراد سخنراني و مصاحبه با مجلات اروپايي به تبيين نظريات صحيح اعتقادي شيعه در اصول و فروع پرداخت و دست مودّت و وحدت به سوي برادران اهل تسنّن دراز كرد .
او توانست ديگر بزرگان جهان عرب و انديشمندان اهل سنت را با خود همراه كند و با آنان ارتباطي تنگاتنگ برقرار سازد. برجستگاني چون محييالدين حسن، شيخ شفيق يموت، شيخ محمد سليم جلالالدين و شيخ احمد الزين در داخل لبنان و بزرگاني همچون شيخ محمدالغزالي، شيخ محمد ابوزهره، شيخ محمد عبدالرحمن بيصار شيخ حبيبالمتساوي و دكتر محمد محمدالفحام در خارج از لبنان از دوستان و متحدين او به شمار ميرفتند.
امام موسي با حضور در كنفرانسهاي اسلامي جهان عرب مانند كنفرانسهاي سالانه «الفكر الاسلامي» در الجزاير و «مجمع البحوث الاسلاميه» در مصر، شيعه را در سطح جهاني مطرح كرد; به گونهاي كه روزنامههاي الجزاير از سال 1352 به او لقب «نجمالمؤتمر» دادند و دكتر محمد محمد الفحام رئيس وقت دانشگاه الازهر او را در زمره كساني دانست كه قرآن كريم در وصفشان فرموده : «و زاده بسطة في العلم و الجسم» و عبدالناصر بعد از ملاقات با امام صدر در فروردين سال 1349 شمسي در حاشيه پنجمين اجلاس «مجمع البحوث الاسلاميه» مكرراً به علماي اهل سنت لبنان ميگفت :
«كاش الازهر رئيسي چون آقاي موسي صدر داشت».
سخنرانيهاي وي در ديرها و كليساها از سال دوم ورود به لبنان شروع شد; از ديرالمخلص در جنوب لبنان تا كليساي كبوشيه در بيروت و از كبوشيه تا كليساي مار مارون در شمال لبنان همه و همه به صورت مراكزي فعال و پويا براي معرفي اسلام راستين درآمدند و او به هر كجا پا ميگذاشت درها به سويش باز ميشد و با خود عالمي از نور و معنويت به ارمغان ميبرد و فضا را حال و هوايي ديگر ميبخشيد كه برخي از بزرگان ميگفتند :
« روحانيتي كه آقاي صدر با يك ساعت وعظ در ديرهاي ما ميريزد، بيش از روحانيتي است كه خود ما طي 6 سال در اين ديرها به وجود ميآوريم. »
در سال 1346 وقتي با پاپ ملاقات كرد زمان ديدار از 15 دقيقه به 120 دقيقه افزايش يافت. همانند ملاقات او با جمال عبدالناصر كه در آن جا نيز زمان پيش بيني شده 15 دقيقه بود كه به درخواست جمال عبدالناصر به بيش از دو ساعت افزايش يافت. اين اولين ديدار امام صدر از واتيكان نبود در سال 1342 نيز همزمان با جشنهاي انتخاب پاپ جديد با پاپ ملاقات داشت.
و در ضمن ملاقات پاپ از وي در خصوص جريانات ايران سؤال ميكند امام موسي صدر پاسخي در خور و قابل درك ميدهد . آيتالله خويي در همان وقت اهميت آن را بدين شرح گوشزد نمود:
«آزادي امام خميني از زندان، بيش از هر چيز مرهون اين سفر آقاي صدر بوده است».
سخنراني امام صدر در سال 1353 در كليساي كبوشيه بيروت يكي از وقايع تاريخي است. در اين مراسم كه تمامي بزرگان مسيحيت از سرتاسر لبنان شركت داشتند از امام صدر در بالاترين سطوح سياسي و مذهبي طايفه مسيحي تقدير به عمل آمد. پيش از سخنان امام صدر، شارل حلو رئيس جمهور پيشين لبنان، چند دقيقهاي در وصف ايشان سخن گفته، اداي احترام نمود. بعد از آن امام صدر پشت تريبون قرار گرفت. سخنان ايشان پيرامون گفتگو اديان، حركتالمحرومين و ضرورت مقابله با تجاوزات اسرائيل بود. آن طوري كه خبرنگار روزنامه النهار گزارش كرده است :
« در تمامي مدت سخنراني نفسها در سينه حبس شده بود. حاضرين با حالتي عاشقانه به سخنان امام گوش فرا ميدادند! بعد از اتمام سخنراني، و به دنبال دعوت اسقف اعظم از امام صدر براي ورود به سالن پذيرايي، ناگهان حاضرين هجوم آوردند! همه سعي داشتند خود را به امام برسانند تا با ايشان دست داده و مصافحه كنند.»
براي درك عظمت اين رخداد بايستي بگوييم درست همانند آن است كه يك مسيحي براي مسلمانان خطبة نماز جمعه بخواند. و امام موسي صدر اين چنين با درك روشن خود از اسلام در تمامي جوامع راه باز نمود و به معرفي اسلام ناب و تشيع پرداخت.
در طول مبارزات حضرت امام خميني (ره)، امام موسي صدر به عنوان پشتوانهاي قوي و مبلغي رسا در خارج از مرزها به فعاليت پرداخت و در كمال ظرافت به سازماندهي و تربيت انقلابيون همت گماشت و متقابلاً «امام خميني» نيز همواره او را در كنف حمايت با كفايت خود نگه داشت و از هر گونه مساعدت و معاضدت و تأييد دريغ نفرمودند. اگر چه اين رابطه به واسطه شرايط سخت آن روزگار همواره دور از انظار نامحرمان قرار داشت و همين مسئله زمينه ساز بسياري از شايعات و اتهامات گرديد و رژيم پهلوي نيز از اين مطلب كمال بهرهبرداري را ميكرد ولي خيلي زود خورشيد حقيقت از پس ابرهاي تيره بيرون آمد.
امام موسي صدر در اوان انقلاب كه بيش از هر زمان نيازمند شناسايي به جهانيان و دولتمردان و حكام كشورهاي منطقه و جهان بود با مصاحبه، نوشتن مقاله و طي ديدارهايي كه با سران داشت به ايفاي اين نقش ارزشمند و حياتي پرداخت و از هر گونه مساعدتي در اين زمينه دريغ نفرمود. وي در طي ديداري با امير عبدالله گفت:
«.. در ايران انقلابي در شرف وقوع است. اين انقلاب را مرجعي رهبري ميكند كه نامش آيتالله خميني است. اين انقلاب اسلامي است. نه طايفي است و نه قومي. نه شيعي است و نه ايراني. انقلابي است اسلامي كه براي مسلمين جهان خير و بركت به همراه دارد. پيروزي اين انقلاب قريبالوقوع است و زمان زيادي نخواهد برد! از هم اكنون به شما سفارش ميكنم و بر شماست كه با آن رابطهاي سازنده و حسنه داشته باشيد. فريب دسيسههاي آمريكا را نخوريد و در دام اختلافات واقع نشويد!»
امام موسي صدر در سال1357 ش به همراه شيخ محمد يعقوب و خبرنگار معروف استاد عباس بدرالدين بنا بر دعوت دولت ليبي و در طي ديداري رسمي وارد ليبي شد و به عنوان ميهمان دولت در هتل شاطني اقامت گزيد پنج روز از سفر گذشته بود در روز ششم ساعت دو بعد از ظهر امام صدر به همراه دو تن از همراهانش براي ملاقات با قذافي سوار اتومبيلهاي دولتي ميشود ولي از آن پس ديگر ديده نميشود.
بعد از انتشار اخبار مربوط به ناپديد شدن امام موسي صدر دولت ليبي رسماً اعلام كرد كه امام موسي صدر در مورخه 31/8/1978 م با يك هواپيماي ايتاليايي از غرب طرابلس به سوي ايتاليا پرواز كردهاند. سازمان قضايي كشور ايتاليا پس از يك تحقيق گسترده در مورخه 12/6/1979 م اعلام كرد امام موسي صدر و دو همراهش هيچگاه وارد ايتاليا نشدهاند. البته معاون دادستان كل ايتاليا در تاريخ 19/5/1979 م به همين نتيجه رسيده بود كه امام موسي صدر و همراهانش هرگز از مرزهاي ليبي خارج نگشتهاند.
سپس دولت ايتاليا طي يك ابلاغ رسمي به هر يك از حكومتهاي جمهوري عربي سوريه، جمهوري اسلامي ايران و همچنين به مجلس اعلاي اسلامي شيعه لبنان اطلاع داد كه : امام موسي صدر و همراهانش به خاك ايتاليا وارد نگشته و حتي به صورت ترانزيت هم از آن كشور عبور نكردهاند.
مجلس اعلاي اسلامي شيعه در اعلاميهها و بيانيههاي مكرر خويش و در كنفرانس مطبوعاتي كه توسط نائب رئيس مجلس (آقاي شيخ مهدي شمسالدين) در بيروت صورت پذيرفت، شخص سرهنگ قذافي را مسئول ربايش امام موسي صدر و همراهانش اعلام نمود .
امام خميني كه بر نقش حياتي امام موسي صدر به خوبي واقف بود و خلأ وجودي او را در عرصه انقلاب حس ميكرد در جريان اشغال سفارت آمريكا در تهران بي درنگ پيشنهاد غسان تويني شخصيت برجسته مسيحي لبنان مبني بر معاوضه گروگانها با امام صدر را پذيرفت و به هنگام عزيمت حجتالاسلام سيد كاظم خوانساري اولين سفير جمهوري اسلامي ايران به ليبي به وي تأكيد نمود :
«هر وقت در مورد آقا موسي خبري به دست آورديد، مرا بلافاصله و بدون واسطه در جريان قرار دهيد! در اين مورد با هيچ كس ديگر صحبت نكنيد! حتي با احمد»!
و البته امام از همان زماني كه خبر ناپديد شدن امام موسي صدر به جهان مخابره گرديد بلافاصله به ياسر عرفات و حافظ اسد پيغام فرستاد و از آنان درخواست پيگيري كار امام موسي صدر را كرد .
و در گزارش حجتالاسلام سيد هادي خسروشاهي سفير پيشين جمهوري اسلامي ايران در واتيكان به حضرت امام خميني (ره) آمده است:
«... در مورد آقاي موسي صدر كه با پاپ حضوراً مذاكره كرده بودم پس از دو ماه به طور كتبي به اينجانب نوشتهاند كه نتيجه تحقيقات آنها با نتايج تحقيقات مقامات قضايي ايتاليا يكسان است و آن اين كه آقاي صدر هرگز وارد ايتاليا نشده است».
و اكنون بعد از گذشت سال ها هنوز او در پرده اختفاست و به مثابه خورشيدي است در پشت ابر.