امام موسی صدر ، ایستاده در طوفان و اعتصاب غذا برای صلح

لبنان سال ۱۹۷۵ میلادی است. یعنی ۳۶ سال قبل. فضای لبنان پر التهاب است. هر روز حادثه و درگیری¬ اتفاق می¬افتد. ابتدا، در راهپیمایی صیادان بندر صور لیه انحصارگری شرکت کمیل شمعون ارتش دخالت کرد و با تیراندازی سربازان، “معروف سعد” از مسلمانان اهل تسنن کشته شد. امام موسی صدر بر پیکر سعد نماز خواند و در سخنرانی تندی به ارتش حمله کرد: « ارتش باید نگهبان مردم و مدافع وطن باشد و از مرزهای کشور پاسداری کند. ولی اگر قرار است گلوله¬ا ی که باید در مرزهای جنوب به سینه اسرائیلی فرو رود، مبارز ملی و آزاد مرد لبنان، معروف سعد را به خاک و خون بکشد و آلت دست طایفه¬ ای خاص و یا عده¬ای مصلحت اندیش شود بهتر است چنین ارتشی برای همیشه نابود شود.» امام از همه اقشار دعوت کرد لبنان را میهن انسان¬ها بدانند نه جایگاه انحصارطلبانی که اموال و افکار مردم را به یغما می¬برند.
مدتی بعد در عین الرمانه افراد ناشناسی به سمت پی¬یر جمیل، رهبر حزب کتائب (فالانژها) تیراندازی کردند و چند نفر کشته شدند. بعدازظهر همان روز، فالانژها به تلافی، اتوبوسی با ۲۶ مسافر که اغلب فلسطینی بودند را به رگبار بستند و همه را کشتند. جرقه جنگ¬های داخلی لبنان از همینجا زده شد. جنگ¬هایی که امام صدر بارها مقابل آن ایستاد اما هر بار آتش بس خیلی زود شکسته می¬شد. در پایان یکی از گفتگوهای امام با رهبران احزاب چپ، “کمال جنبلاط” رهبر حزب تقدم اشتراکی به وی گفت: تو خیلی محبوبیت داری، شهرت خوبی داری ولی اگر می¬خواهی شهرت نیک تو همچنان پایدار بماند باید دم از جنگ بزنی نه صلح» امام موسی هم در جواب گفت: « من دنبال شهرت شخصی نیستم، بلکه بخاطر مصلحت مردم بدبخت تلاش می¬کنم.»
هجده بار اعلام آتش بس و شکستن آن باعث سقوط دولت وقت شد. “فرنجیه” رئیس جمهور، یک نظامی را مامور تشکیل کابینه کرد. بلافاصله حکومت نظامی اعلام شد و ارتش در کنار فالانژها به مناطق شیعه نشین هجوم آوردند. امام موسی صدر رهبران مذهبی سنی و دروزی را دعوت کرد و در بیانیه جمعی مردم را به اعتصاب عمومی دعوت کردند. با تعطیلی سراسر لبنان، دولت نظامی مجبور به کناره¬ گیری شد.
رشید کرامی به جای دولت نظامی مامور تشکیل کابینه شد اما نتوانست کار را به سرانجام برساند. امام موسی برای جلوگیری از هرج و مرج نشست عرمون را با دعوت از شخصیت های لبنانی و خدام، وزیر خارجه سوریه تشکیل داد. حاضران بر نخست وزیری کرامی تاکید کردند. برخی با حضور اعضای کتائب در کابینه جدید مخالفت کردند اما امام موسی با این پیشنهاد و تحریم حزب کتائب مخالفت کرد.
اما این پایان داستان نبود؛ دوباره آتش جنگ بالا گرفت. این بار «کشتار شناسنامه¬ ای» راه افتاد؛ احزاب چپ و راست در مناطق مسیحی نشین مسلمانان را می¬کشتند و در مناطق مسلمانان مسیحیان را، آن هم براساس دینشان تا درگیری مذهبی و دینی را راه بیندازند. جنگ خیلی زود به همه جا سرایت کرد و صدها قربانی گرفت.
 
امام موسی دوباره به میدان آمد. این بار نه برای سخنرانی یا دعوت به اعتصاب. این بار آمده بود تا خودش را سپر مردم کند. ۶ تیر ۵۴ در مسجد الصفاء عاملیه بیروت اعلام اعتصاب غذا کرد: «تمام دیروز و دیشب شکایت¬های مردان و صدای گریه یتیمان و بیوه زنان به گوشم می¬رسید. با وجود آنکه تلاش-های بسیار کردم و لحظه¬ ای چشم بر هم نگذاشتم، گلوله باران متوقف نشد و اوضاع وخیم تر شد. ساعت دو بعدازظهر بود که تصمیم گرفتم تحصن کنم و روزه بگیرم. توشه¬ا ی جز کتاب خدا و اندکی آب به همراه ندارم و در اینجا می¬مانم تا به شهادت برسم و یا کشور به وضع طبیعی برگردد. با مادر، همسر و فرزندانم وداع کردم و به اینجا آمدم تا نیایش کنم و از خدا بخواهم که میهن را نجات دهد.»
امام گفت: «اکنون میهن بیش از همه محروم مانده است و گفتگو بی¬فایده است و گوش شنوایی نیست و وجدان¬ها به وجدانی نیاز دارند که آنها را به لرزه درآورد…خاک وطن را آلوده کردند و من نیز به خانه خدا پناه آوردهم تا از او نیرو و یاری طلب کنم.»
امام اتمام خونریزی و قبول آتش بس، تشکیل حکومتی بدون شرکت احزاب، تشکیل کمیته تحقیق برای درمورد جنایات، تشکیل کمیته تحقیق برای برآورد خسارات وارد شده به مردم و تشکیل کمیته ای برای بررسی درخواست¬ های محرومان را شرایط پایان اعتصابش اعلام کرد.
با اعلام خبر اعتصاب امام مردم گروه گروه به سمت مسجد آمدند تا حمایتشان را اعلام کنند. امام صدر دستور داد از نزدیک شدن افراد مسلح به مسجد جلوگیری کنند، چون حرکت او مسالمت آمیز است و «سلاح بخاطر کشتن بی گناهان بد نام شده است.» از همان ساعت اول اعلام خبر اعتصاب امام موج حمایت های مردم و مقامات سیاسی و مذهبی شروع شد. حتی عده ای از مسیحیان در کلیساها تحصن کردند. احزاب چپ و راست اطراف مسجد را گلوله باران می¬کردند تا مانع حضور مردم در کنار امام شوند، اما حمایت¬ ها و حضور مردم و مقامات ادامه داشت.
روز چهارم اعتصاب، رشید کرامی نخست وزیر لبنان شد و بلافاصله دو نفر از وزیران را به ملاقات امام صدر فرستاد تا درخواست کنند اعتصابش را بشکند. امام صدر بعد از مشورت با چند نفر در اعلامیه ای پایان اعتصابش را اعلام کرد . گفت: « هدف من این بود که به لبنانیان و همه جهانیان ثابت کنم که در لبنان اسلحه دیگری بسیار کاراتر و موثرتر از قتل و خونریزی وجود دارد و ان سلاح دل ها و و جدان ها و ایمان است؛ سلاح اکثریت مردم که به میهن و زندگی شرافتمندانه در ان ایمان دارندو همراهی و همدلی اعجاب انگیز شما بهترین دلیل در اثبات صحت این دیدگاه و کارایی این سلاح بود.»
علاوه بر تشکل کابینه حوادث دره بقاع امام موسی را ترغیب کرد اعتصاب غذا را بشکند و به کمک مردم برود؛ چند روستای مسیحی مورد حمله قرار گرفته بود و چند نفر کشته شده بودند. اما بلافاصله بعد از پایان اعتصاب با چهره¬ ای تکیده و بیمار به تلویزیون رفت و خطاب به مردم گفت: « هر گلوله ای که به سمت دیر الاحمر یا قاع یا شلیفا شلیک شود، خانه من و قلب من و فرزندان من را نشانه رفته است.» و اعلام کرد به زودی نزد مردم آن مناطق می رود. همین کار را هم کرد. به همه آن مناطق درگیر سر زد و فضا را آرام کرد. سید موسی صدر امام گفتگو بود و صلح. مردی که تمام قد برای عملی شدن شعارش ایستاد و ۳۳ سال است تاوان این ایستادگی را می دهد. ایستادگی برای مردم، ایستادگی برای تحقق گذشت، وفاق، صلح و خیزش ملی