امام و تئوری نسلها
از بین نهادهای تشكیلدهندهی جامعهی انسانی، نهاد سیاست بهطور اعم و بهدست گرفتن دولت بهطور اخص، بیشتر از هر نهاد دیگری محل نزاع و مناقشهی گروههای اجتماعی است. چراكه هر گروه اجتماعی فكر میكند با دستیابی به آن میتواند تفكر و اندیشهی خود را در جامعه پیاده و جامعهی انسانی را به سمت و سویی كه خودش فكر میكند، راهنمایی و هدایت نماید. مستندات اهمیت این نظریه را میتوان در متون مذهبی و متون علوم اجتماعی یافت. در متون تاریخی نیز مستندات فراوانی وجود دارد كه مؤید مطلب فوق میباشد. در حقیقت تاریخ بشر، تاریخ به قدرت رسیدن نهضتها، جنبشهای اجتماعی و سپس تشكیل دولت، ریزش نیروها و در نهایت سپردن قدرت بهدست دیگری است. این مسائل وجه مشترك همهی جنبشهای اجتماعی، حتی جنبشهای دینی است كه با انگیزههای دینی دست به تشكیل دولت میزنند.
از بین مجموع مسائلی كه نهضتهای اجتماعی با جهتگیری سیاسی با آن روبهرو هستند، از دست دادن نیروها یا ریزش افرادی كه در مقطعی از زمان طرفدار آن نهضت بودهاند، بسیار مهم است. برای فهم، درك و در نهایت تبیین این پدیده از یك طرف نیازمند بهدست آوردن چارچوب نظری برای درك بهتری از نهاد سیاست و فرآیند تشكیل دولت هستیم و از طرف دیگر توجه به انسان بهعنوان كنشگر صحنهی سیاست و این نظریه كه "انسان ساخته و فرزند عادت و مأنوسات خود میباشد نه فرزند طبیعت و مزاج خویش."1
در یك نهضت سیاسی معطوف به قدرت، قبایل یا گروههای اجتماعی، همراه با طرفداران خود برای رسیدن به قدرت و تغییر اوضاع و احوال جامعه و ساماندهی جامعه براساس طرحی نو پس از انقلاب شركت میكنند. در دورهی مبارزه، بین گروههای اجتماعی كه نوعی زمینهی فكری مشترك وجود دارد، حداقل نوعی هماهنگی و وحدت رویه نیز وجود خواهد داشت. آیا این هماهنگی و وحدت رویه پس از پیروزی انقلاب هم ادامه خواهد یافت یا نه؟ مستندات نظری، تجربی و تاریخی نشان میدهد كه فردای پیروزی انقلاب، همواره نقطهی شروع اختلاف بین انقلابیون است.
مدیریت جامعه پس از انقلاب، اولین مسألهای است كه انقلابیون باید به آن بپردازند. همه علاقمند هستند كه مسؤولیت این امر به آنها واگذار شود. در واقع متقاضی زیاد است ولی در رأس هرم قدرت، تنها به یك نفر احتیاج است و بعد هم تعداد اندكی وزیر. گذر از این پیچ خطرناك، باید با دقت، احتیاط كامل و قانونمندی صورت گیرد. زیرا از همین نقطه است كه ریزشها شروع میشود. در گذشته و در نظامهای پادشاهی قدیم، تنها امر تعیینكننده برای بهدست گرفتن دولت قدرت، زور و همبستگی قبیله بوده است. در دنیای بهظاهر جدید و در باطن قدیم، در بخشی از كشورها كه تابع نظام سلطه هستند، اساساً انتخابات صورت نمیگیرد، بلكه این امر خارجی است كه همهچیز را در آن كشورها رقم میزند. ولی در كشورهایی مانند ایران كه در آنها انتخابات به معنی واقعی صورت میگیرد، گذر از این پیچ خطرناك و شكننده، درایت و دقت خاصی را میطلبد. بههرحال باید این را پذیرفت كه انتخاب، اصل ساختاری نظام سیاسی و جزء لاینفك آن است. اینكه چه معیاری، طی چه فرایندی و با چه ضریب خطایی برای تعیین رئیس دولت برگزیده میشود، خود دارای اهمیت بسیار میباشد. لذا باید كوشید كه تا حد ممكن بیطرفی رعایت شود تا ریزش نیروها كمتر شود.
اگر از مسألهی انتخاب دولت كه در سطح كلان مطرح است بگذریم، نوع برنامهای كه دولت پیش میگیرد نیز میتواند در ریزش نیروها مؤثر باشد. بهنطر میرسد در اینجا تركیب و بیان چند نظریه به ما كمك كند؛ یكی نظریهی كوخنشینی و كاخنشینی حضرت امام خمینی(ره) است و دیگری تئوری نسلها.
كاخها و كوخها
مركز اندیشهی امام خمینی(ره) در بحث كوخنشینی و كاخنشینی اشاره به دو شرایط متفاوت اقتصادی- اجتماعی است كه بر شرایط زندگی و در نتیجهی منش افراد در هر یك از مقولهها یا دستهها تأثیر میگذارد.
اصل اول در این نظریه آن است كه این كوخنشینان بودند كه در برابر كاخنشینان دست به انقلاب زدند و در نهضت شركت كردند. این نوع یا تیپ اجتماعی اگرچه گروههای متفاوت اقتصادی- اجتماعی را دربرمیگیرد، وجه مشترك آنها "قلبی مملو از عشق به اسلام و ایمان است."2 بههرحال انقلاب مرهون این طبقه است.3 اصل دوم این نظریه آن است كه "خوی كاخنشینی مضر است، خودش مضر نیست، خُویش مضر است. لكن خود او، این خوی را دنبال دارد".4 اصل سوم، ترجیح زندگی كوخنشینی بر كاخنشینی است5 و اصل چهارم، برحذر داشتن مسؤولان یا خواص از اینكه خودشان در دام كاخنشینی گرفتار شوند و مردم را نیز به این نوع زندگی دعوت كنند. "آن روزی كه دولت ما توجه به كاخ پیدا كرد، آن روز است كه باید ما فاتحهی دولت و ملت را بخوانیم".6
امام(ره) میفرماید: "ما باید كه اخلاق كاخنشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام آنطوری كه خدای تبارك و تعالی میخواهد در جامعهی ما تحقق پیدا كند، مردم را از آن خوی كاخنشینی به پائین بكشید، خود كاخنشینی این خوی را می آورد".7 نتیجهی این خوی كاخنشینی انحطاط اخلاقی است.8
بحث ریزش نیروها در سطح عموم را نیز میتوان با كمك نظریهی نسلها توضیح داد. در نظریهی نسلها بر پذیرش نظریهی فطرت تأكید میشود. براساس نظریهی فطرت، همهی انسانها دارای ویژگیهای مشتركی هستند كه ممكن است بهطرف خوبیها و بدیها بروند. لذا رفتن بهطرف خوبیها و یا بدیها تابع آموزشها، شیوهی زندگی و... است و بر این اساس، كسی كه شیوهی سادهزیستی را انتخاب و برای آن پافشاری میكند، یك نوع زندگی را برای خود تدارك میبیند. كسی هم كه نوع كاخنشینی را انتخاب میكند و بر طبل دنیاطلبی میكوبد، نوع دیگری از زندگی را برای خود میخواهد كه با ایستادگی در راه خدا مغایرت دارد.
آنچه در بالا آمده، اصول كلی است كه مصداقهایی در همهی جوامع دارد. بر این اصول میتوانیم ویژگیهای خاص نظام سیاسی و زمانهی خود را بر نظریههایی كه در بالا گفته شد، اضافه كنیم. از ویژگیهای زمانهی ما سلطهی غرب و در نتیجه فرآوردههای نظری و فرهنگی غرب است. بهطور طبیعی انسان بهدنبال كمال است. برخی از افراد فكر میكنند با تقلید از غرب یا پذیرش نظریههای غربی، میتوانند همانند آن كشورها به توسعهی اقتصادی و اجتماعی بپردازند. لذا به تكرار نظریههای آنان در یك فضای اجتماعی كاملاً متفاوت با غرب میپردازند.
جانمایه انقلاب
به هر حال این مجموعه از متفكران با نظریه و تعریف غربی از تاریخ، حقوق بشر، آزادی، نظام سیاسی و بسیاری دیگر از مسائل علاقهمند هستند كه جامعهای همانند غرب داشته باشند. نتیجهی منطقی چنین دستگاه نظری عدم همراهی با مردم ایران و معارضه با آن است. در این میان اصل مهمی كه بیشتر از همه مورد بحث و در عین حال هجمه قرار گرفته، اصل ولایتفقیه است كه در حقیقت ولایتفقیه، جانمایهی نظام جمهوری اسلامی میباشد. براساس نظریهی فارابی، اساس مدینهی فاضله، رهبری آن است كه مدینهی فاضله با آن هویت مییابد. در تجربهی تاریخی ما با اعتماد و تكیه بر این اصل بود كه ملت مؤمن و رشید ایران توانست ناممكن را ممكن سازد.
علاوه بر مسائل بالا كه در سطح كلان سبب ریزش نیروها میشوند، در سطح خُرد باید به عواملی مانند نفعطلبی، غرضورزی، خودخواهی، تكبر، حسادت، عقدهی خودكمبینی، عدم توانایی ادامهی راه و بسیاری از عوامل دیگری اشاره نمود كه مانع پیمودن راه حقیقت میشود.
اجازه دهید برای رویش نیروها بار دیگر به نظریهی نسلها بازگردیم. در نظریهی نسلها باید به دو مفهوم توجه و دقت نمود؛ یكی نظریهی انسانشناسی و دیگری محیط در معنای عام كلمه. محیط میتواند از لقمهی حلال شروع شود و تا محیط اجتماع در سطح كل ادامه یابد. بنابراین برای حفظ نسل انقلابی باید انقلابی فكر كرد و انقلابی زیست. باید محیط آموزشی، زندگی، محیط رسانهای و بسیاری از محیطهای دیگری را به نفع شعارهای انقلاب تغییر داد. بنابراین میتوان همیشه یك نسل بنیانگذار و انقلابی داشت و به گسترش عقیدهی آنها كمك كرد.
از نظریهی نسلها در سطح عام كه بگذریم، به نقش نخبگان و یا خواص میرسیم. از آنجا كه خواص، مورد وثوق و محل اعتماد و رجوع مردم میباشند، شیوهی رفتاری و سبك زندگیای كه انتخاب میكنند، میتواند نقش تعیینكنندهای در رویش نیروها داشته باشد.
گذشته از اینها میتوان به توانمندی دستگاه نظری یا عقیدتی كه فرد وابسته به آن است نیز اشاره كرد. برخی از نظامهای عقیدتی، قدرت رویارویی با مسائل جدید را ندارند. شهید صدر در كتاب "انسان مسؤول و تاریخساز" به طرح نظریهای جدید در مورد جامعه میپردازد. در این نگاه شهید صدر جامعه را با نوعی آرمانی كه انتخاب میكند، تعریف میكند. بههرحال از نظر شهید صدر تنها آرمانی كه قدرت ماندگاری و پاسخگویی به سؤالات را دارد، آرمان الهی است.9
* رئیس دانشكدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران
منابع:
1. ابن خلدون، 1369: 236(جلد اول)
2. امام خمینی، صیحفهی نور؛ جلد 10 ص 85 و ج 14ص 164 و ج20 ص130
3. همان، ج14 ص 165
4. همان، ج 17 ص 217
5. همان، ج 14 ص 164
6. همان، ج 17 ص 218
7. همان، ج 17 صفحه 217
8. همان، ج 17 صفحه 218
9. شهید صدر، انسان مسؤل و تاریخساز، صص 80- 72