امام‌خمینی(ره) مطالعات باز، گسترده و روشنفکرانه‌ای داشتند

صادق طباطبایی که 3 جلد از مجموعه 5جلدی خاطراتش آماده ورود به کتابفروشی‌هاست، می گوید: امام‌خمینی(ره) یکی از کتابخوانان سر آمد بودند. ایشان کتاب‌های روز را هم مطالعه می‌کردند. در دفتر کارشان در نجف اشرف کتاب سوسیالیسم، چاپ دانشگاه تهران را دیدم و از آن عکس گرفتم. امام مطالعات باز، گسترده و روشنفکرانه‌ای داشتند. /
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، صادق طباطبایی در سال 1322 در شهر قم بدنیا آمده و در یک خانواده مذهبی و روحانی پرورش یافته است.
وی از اواخر سال 1341، وارد فعالیت‌های سیاسی شد و انجمن دانشجویان ایرانی را در اروپا تاسیس کرد.
طباطبایی، مدرک دکترای خود را در سال 1353 و در رشته بیوشیمی ژنتیک از دانشگاه بوخوم آلمان گرفت و به عنوان دانشیار و استاد به تدریس این رشته پرداخت.
وی در بهمن ماه 1357 همراه امام‌خمینی(ره) به ایران آمد و سپس به عنوان معاون سیاسی - ‌اجتماعی وزارت کشور مسوول برگزاری رفراندوم 12 فروردین سال 1358 در وزارت کشور شد. همچنین در تیر ماه 1358 به عنوان سخنگوی دولت و معاون سیاسی نخست وزیر انتخاب شد.
بعد از استعفای دولت موقت با تصویب شورای انقلاب، سرپرست تشکیلات نخست وزیری شد و تا دوران ریاست جمهوری شهید محمدعلی رجایی، در این سمت باقی ماند. پس از آن، تا پایان جنگ تحمیلی عضو شورای عالی دفاع بود.
در چهلمین سالگرد تاسیس اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان ایرانی(1385) در شهر پاریس، از صادق طباطبایی به عنوان یکی از موسسان اصلی این انجمن تقدیر شد.
در حال حاضر، 3 جلد از مجموعه 5جلدی خاطرات او آماده ورود به کتابفروشی‌هاست. به این بهانه، با صادق طباطبایی به گفت‌‌وگو نشستیم.
طباطبایی درباره مجموعه خاطرات خود گفت: کتاب خاطراتم، یک مجموعه 5 جلدی است که از دوران کودکی ام شروع می‌شود و تا سال 1368، یعنی رحلت امام‌خمینی(ره) ادامه پیدا می‌کند. در حال حاضر، جلد اول تا سوم آن منتشر شده است.
وی در توضیح محتوای جلد اول مجموعه خاطراتش اظهار داشت: جلد اول این کتاب، دوران کودکی، تحصیلات ابتدایی، متوسطه، تحصیلات دانشگاهی در اروپا و تاریخچه مشروح و کامل مبارزات دانشجویان خارج از کشور را دربر می‌گیرد که از زبان خودم به عنوان راوی زنده و حاضر در ماجرا نقل شده است. ابتدای این کتاب، شامل بیوگرافی خانواده پدری و مادری من است که هر دو از سادات و خانواده پدری‌ام به امام حسن مجتبی(ع) و خانواده مادری‌ام به امام موسی‌بن جعفر(ع) می رسند.
این نویسنده درباره زندگی و ارتباط خود با انقلاب اسلامی گفت: در یک خانواده روحانی متولد شدم و دوران کودکی پرتلاطمی را پشت سر گذاشتم. پدرم از نزدیکان مرحوم آیت‌الله بروجردی بود که همراه امام خمینی(ره)، جزو یاران ایشان محسوب می‌شدند. بنابراین ارتباط ما با امام خمینی(ره)، تبدیل به رابطه خانوادگی شد. دوران ملی شدن صنعت نفت، مبارزات سیاسی جبهه ملی با استبداد داخلی و استیلای خارجی، با دوران کودکی و نوجوانی ام همزمان شد. درسال 1340 دیپلم گرفتم و به آلمان رفتم. از اواخر سال 1341، وارد فعالیت‌های سیاسی شدم و در کادر سازمان دانشجویان ایرانی وابسته به کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلان ایرانی قرار گرفتم که در آن زمان دو نیروی جبهه ملی و حزب توده‌ در این سازمان فعال بودند. عناصر جبهه ملی تمایلات سوسیالیستی داشتند. توده‌ای‌ها هم ضد مذهب بودند. همزمان با این حرکت، سازمان بین‌المللی دانشجویان مسلمان پنجاه تا شصت کشور اسلامی، در اروپا به وجود آمد که یک شاخه آن در شهر آخن آلمان بود و من عضو آن شدم. البته در سال‌های اول زندگی ام در آلمان، اتفاقات زیادی افتاد که همه را مکتوب کرده‌ام.
طباطبایی از فعالیت انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا یاد کرد و توضیح داد: در سال‌های 1345 و 1346، انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا را تاسیس کردیم و با کمک افرادی مانند؛ شهید دکتر مصطفی چمران، انجمن اسلامی امریکا و کانادا هم راه‌اندازی شد و این دو سازمان با هم مرتبط شدند و من به عنوان یکی از بنیان‌گذاران انجمن اسلامی اروپا با سران این انجمن در امریکا ارتباط برقرار کردم. فعالیت‌های سیاسی من ابتدا در سازمان دانشجویان ایرانی و سپس در انجمن اسلامی دانشجویان در اروپا ادامه داشت. از سال 1348 در نجف اشرف با امام ارتباط داشتم و توجه ایشان را برای حمایت از انجمن‌های اسلامی جلب کردم و در نهایت سال 1357 با امام خمینی(ره) به ایران آمدم.
وی جلد دوم مجموعه خاطرات خود را در برگیرنده فعالیت سیاسی‌ قبل از انقلاب در خارج از کشور و ارتباط با امام در نجف اشرف، فعالیت با شهید دکتر چمران و امام موسی صدر در لبنان و رابطه با دانشجویان در اروپا و فلسطینیان دانست و ماجرای انتخابات 12 فروردین سال 1358 را به عنوان بخش پایانی جلد دوم خاطرات خود معرفی کرد.
نویسنده کتاب "تکنوپولی"، علت انتخاب این مقطع زمانی را برای پایان جلد دوم این‌گونه بیان کرد: دلیل انتخاب رفراندوم سال 1358 برای پایان جلد دوم، همان تلاش‌های سیاسی دوران دانشجویی بود که به امید دست یافتن به آزادی و رهایی از استبداد داخلی و استیلای خارجی انجام می‌شد و این امر در روز دوازدهم فروردین سال 1358 محقق شد.
طباطبایی که قسمتی از عمر خود را در لبنان و در کنار امام موسی صدر و شهیددکتر چمران گذرانده، دراین باره گفت: یک بخش از فعالیت‌های من در لبنان، همراه با امام موسی صدر بود. او در دو جبهه فعالیت داشت، یکی حمایت از انجمن‌‌های اسلامی و دیگری در ارتباط با دکتر چمران و شاخه‌ای از فلسطینیان مسلمان که از اروپا به آن‌ها کمک می‌کردیم.
این نویسنده، درباره مجلدات سوم تا پنجم مجموعه خاطرات خود گفت: جلد سوم مجموعه خاطراتم به روند شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران از دید خودم پرداخته و شامل؛ ذکر حوادث، تحلیل آن‌ها کسی که در حال ورود به فعالیت‌های سیاسی است، حتما باید تاریخ را مطالعه کرده باشد. شخصیتی مثل امام‌خمینی(ره) که سبب تحولات دوران‌سازی می‌شوند و نه تنها در ایران، بلکه در منطقه تاثیر می‌گذارند، حتما مطالعات تاریخی عمیقی داشته اند و پیدایش انقلاب و حوادث منجر به بهمن 1357 است. جلد چهارم از رفراندوم سال 1358 شروع و تا آغاز جنگ تحمیلی ادامه دارد و جلد پنجم، جنگ تحمیلی را دربرمی‌گیرد و تا سال 1368 و رحلت امام‌خمینی(ره) پیش می‌رود.
وی با اشاره به این‌که ناشر این مجموعه، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(نشر عروج) است، افزود: براساس قانون، آثار مکتوبی که سخنی را از امام نقل یا به ایشان منسوب می‌کنند، باید توسط دفتر نشر آثار امام مورد تایید قرار گیرند و چون در سه جلد اول مجموعه خاطرات، به نحوی از امام خمینی(ره) سخن به میان آمده و نقش ایشان در این کتاب‌ها پررنگ است، باید به تایید موسسه تنظیم و نشر آثار امام برسند. در واقع وزارت ارشاد، گواهی تایید نشر عروج را برای انتشار کتاب می‌خواهد.
طباطبایی به انتشار بیش از هزار عکس در سه جلد اول مجموعه خاطراتش اشاره کرد و گفت: بعضی از آن‌ها قبلا منتشر شده و بقیه برای اولین بار منتشر می‌شوند. این تصاویر، روایتگر حوادث سیاسی دوران انقلاب اسلامی، نجف اشرف، آلمان و لبنانند.
وی از موقعیت خود در زمان جنگ ایران و عراق گفت و تصریح کرد: من در دوران جنگ تحمیلی، در ایران و عضو شورای عالی دفاع بودم و ماموریت‌های دیپلماسی خارجی را به عهده داشتم. سیاست‌های خارجی ایران در زمان جنگ، زیر نظر شورای عالی دفاع هدایت می‌شد.
این فعال سیاسی قبل از انقلاب اسلامی، درباره میزان استناد کتاب‌های دفاع مقدس گفت: دراین‌ باره نمی‌توانم اظهار نظر کنم. چون خودم شاهد واقعه‌ای که دست‌مایه خلق اثر برای نویسنده شده است، نبوده‌ام، پس نمی‌توانم درباره آن قضاوت کنم. آثار برجسته در زمینه دفاع مقدس خیلی کم است. ولی توصیه می‌کنم، آثار شهید آوینی را همه بخوانند.
وی با اشاره به متن نوشته‌های آوینی ادامه داد: نباید انتظار داشت هر کتابی برای همه قابل درک و فهم باشد. یعنی هر مولفی با مخاطبان خاص خودش روبه‌رو ست. روشن است کتاب‌هایی که برای مردم عام نوشته می‌شوند، دارای یک قلم و یک محتوا هستند، اما کتاب‌هایی که رسالت بالاتری دارند، دارای عمق و ژرفای بیشتری اند و طبیعی است که مخاطبان متفاوتی هم دارند. وقتی مخاطبان کتاب، افراد با فکر و اندیشه باشند، باید آن‌ها درباره کتاب قضاوت کنند. البته در قضاوت یک کتاب، باید نگاه های مختلف نویسنده را مد نظر قرار داد.
صادق طباطبایی، بیشتر کتاب‌های خاطرات مربوط به انقلاب را دیده و مطالعه کرده است. او دراین‌باره می‌گوید: به نظرم در بسیاری از این کتاب‌ها نویسنده با دید امروز خود، حوادث آن روز را بازنگری و نگارش کرده و حتی تصورات امروزش را به عنوان واقعیات دیروز بیان می‌کند و دیدگاه سیاسی‌اش در نقل حادثه‌ها تاثیر دارد. متاسفانه در خاطره‌نویسی‌ها نظرات نویسنده بر بیان حقیقت، غالب است که قسمتی از آن طبیعی و بخشی از آن جزء بیماری‌های اجتماعی ماست که ناشی از چند صد سال استعمار فرهنگی است. پس چنین شخصی، روایتگر صادق اتفاقات تاریخی نیست.
طباطبایی به واسطه ارتباط با امام‌خمینی(ره) قبل و بعد از انقلاب اسلامی، خاطرات زیادی با ایشان دارد. وی درباره میزان مطالعه امام‌خمینی(ره) این‌گونه توضیح داد: امام یکی از کتابخوانان سرآمد بودند. ایشان کتاب‌های روز را هم مطالعه می‌کردند. یک بار از احمد آقا پرسیدم: امام اخیرا چه کتابی خوانده اند؟ گفت: کتاب شهرآشوب، جزء آخرین رمان‌هایی است که امام مطالعه کرده‌اند. گاهی اوقات، ‌کتاب های انجمن اسلامی را برای ایشان می‌بردم و ایشان به مطالعه آن‌ها می‌پرداخت. در دفتر کارشان در نجف اشرف، کتاب سوسیالیسم، چاپ دانشگاه تهران را دیدم و از آن عکس گرفتم. امام‌خمینی(ره) مطالعات باز، گسترده و روشنفکرانه‌ای داشتند.
وی با بیان این مطلب که فعالان سیاسی به مطالعه نیاز دارند، گفت: کسی که در حال ورود به فعالیت‌های سیاسی است، حتما باید تاریخ را مطالعه کرده باشد. شخصیتی مثل امام‌خمینی(ره) که سبب تحولات دوران‌سازی می‌شوند و نه تنها در ایران، بلکه در منطقه تاثیر می‌گذارند، حتما مطالعات تاریخی عمیقی داشته اند. علتش این است که موضوع تاریخ، انسان است. خلق و خوی انسان در طول تاریخ عوض نمی‌شود. انسان همان انسان چند صد سال پیش است. با این تفاوت که امکاناتش براساس تحولات زمان گسترده می‌شود. بنابراین حوادث تاریخ تکرار می‌شوند. کسی که قصد ایجاد تغییر در تاریخ را دارد، باید سیر ایجاد حوادث و اثرات آن و ارتباط حوادث با یکدیگر را درک کند. به این ترتیب توانایی تحلیل امروز، پیش‌بینی و ایجاد تغییر در فردا را دارد.
این خاطره نویس به آثار مکتوب امام خمینی(ره) اشاره کرد و گفت: وقتی به آثاری مثل سرالصلوة و شرح دعای سحر مراجعه می کنیم، شاهد اوج عرفان در این کتاب‌ها هستیم. این آثار به قلم دوران جوانی امام نگارش شده اند. چنین شخصی، مطالعات عمیق داشته و استادان فن را دیده و در اوج جوانی، کتاب های ارزنده‌ای نوشته که این امر، نشانگر انس ایشان با کتاب است.
وی که بخشی از عمر خود را با شهید چمران گذارنده، از آثار مکتوب او یاد کرد و گفت: کتاب‌های چمران از لحاظ ادبی فوق‌العاده اند. آثار او عمیق، پراحساس، زیبا، خالص و مخلص است. نوشته‌هایش مثل شعر است. درون پاک او به قلمش محتوا داده و آشنایی با ادبیات و مطالعه زیاد و ذوق شعرسرایی، ساختار آثار او را قوی کرده است. چمران به کتاب‌خوانی علاقه داشت و در دفتر کار و خانه‌اش در جبل عامل، دارای کتابخانه‌ای شخصی بود که من از آن عکس دارم. کتابخانه‌ او شامل کتاب‌های علمی، سیاسی و اجتماعی بود.
عضو سابق انجمن دانشجویان ایرانی در اروپا، چمران را یک عارف دانست و اظهار داشت: شهید چمران درجایی نقل می‌کند: «من از خدا هم توقع و طلبی ندارم». این سخن، اوج استغنای او را نشان می‌دهد. چمران، تحصیلات اکادمیک برجسته‌ و مطالعات اجتماعی و تاریخی بالایی داشت. کسی که هم در دانشگاه برکلی و هم در ناسا عضو باشد، باید توفیقات وقتی به آثاری مثل سرالصلوة و شرح دعای سحر مراجعه می کنیم، شاهد اوج عرفان در این کتاب‌ها هستیم. این آثار به قلم دوران جوانی امام نگارش شده اند علمی ارزشمندی را کسب کرده باشد.
طباطبایی ارتباط خود با دکتر علی شریعتی را دوسویه دانست و افزود: در زمان حضور دکتر شریعتی در اروپا(سال 1343)، ارتباط ما از طریق انجمن های اسلامی ادامه داشت و پس از آن در زمان فعالیت شریعتی در حسینیه ارشاد، رابطه ما قوی‌تر و پیوند حسینیه ارشاد و انجمن‌‌های اسلامی در اروپا تقویت شد. او برای انجمن‌های اسلامی مقاله و یادداشت می‌نوشت. پس از ورود دکتر شریعتی به ایران، 2 جلسه برای معماری فرهنگی انقلاب توسط افرادی مانند؛ شهید مطهری، شهید بهشتی و امام موسی صدر و افرادی از طرف مرحوم آیت ا... طالقانی تشکیل شد که برنامه‌های آینده انقلاب را تدارک ‌دیدند. در کتابم درباره آن‌ها مفصل نوشته‌ام. در این جلسات قرار ‌شد یک برنامه فرهنگی بلند مدت برای حفظ خون شهدای 15 خرداد طراحی شود و دکتر شریعتی هم وظیفه ایجاد تحول در فضای دانشگاه را برعهده گرفت.
طباطبایی از وضعیت دانشگاه‌ها، قبل از انقلاب و فعالیت‌های دکتر شریعتی در این فضا گفت و تصریح کرد: دانشگاه در آن دوران تحت تاثیر افکار مارکسیستی و جنبش‌های آزادی بخش در مقیاس جهانی بود که بیشتر تمایلات سوسیالیستی داشتند. شریعتی با علم به این که با ورود به ایران بازداشت خواهد شد، به ایران آمد و بالاخره هم بازداشت شد و از آن بهره‌برداری سیاسی کردند. پس از آزادی، از مدرسه‌ای در مزینان شروع و سپس به دانشگاه مشهد و حسینیه ارشاد رفت. در واقع، تغییر فضای فرهنگی دانشگاه‌ها و تبدیل جریان روشنفکری سوسیالیستی به روشنفکری مذهبی، مدیون تلاش‌های افرادی چون دکتر شریعتی است. وقتی شریعتی به پاریس رفت، ساواک حسینیه ارشاد را تعطیل کرده بود. من به اتفاق امام موسی صدر به دیدنش رفتیم و امام صدر پیشنهاد تاسیس حسینیه ارشاد در اروپا را داد و گفت: اینجا را به مرکز جوشان فکر و اندیشه مدرن اسلامی تبدیل می‌کنیم. شریعتی پس از چند لحظه سکوت گفت: آقای صدر! در این فضا، زرق و برق و نعمت فراوان چگونه می‌توان از ابوذر و علی‌بن‌ابیطالب(ع) نوشت؟ برای نوشتن از این شخصیت‌ها باید در سختی و رنج قرار بگیریم.
طباطبایی در پاسخ به برخی که می گویند شریعتی به دلیل تحصیل در غرب، متاثر از افکار غربی است، پس کتاب‌هایش هم دارای نواقصی است، گفت: چرا نگرش شهید دکتر بهشتی به شریعتی را ملاک قرار ندهیم؟ ایشان شریعتی را "انسانی در جست‌وجوی شدن" می‌داند. البته او مکاتب غربی را به خوبی می‌شناخت. اما تاثیرپذیری ضد آموزه‌های اسلامی از آن‌ها نگرفته است.
صادق طباطبایی با توضیح این مطلب که قرآن همه انسان‌ها را به تدبر در آیات خلقت دعوت می‌کند، افزود: آنجایی که قرآن درباره ارزش قلم می‌گوید، هیچگاه خلق آثار دینی را محصور به ذهن افراد خاصی نمی‌داند. در تاریخ افراد زیادی را داریم که آثارشان در زمینه دین و علوم دیگر مثال‌زدنی است.
به عقیده وی، دکتر چمران در عرفان نظری تحصیل کرده و اسطوره عرفان عملی است و دکتر شریعتی از لحاظ عرفان عملی در حد دکتر چمران نیست، اما در تولیدات علمی، تحلیلی و بیانی، دکتر شریعتی از چمران پیشتر است.
وی که در زمینه ارتباطات هم به مطالعه و تحقیق پرداخته است، درباره شبیخون فرهنگی می‌گوید: زمانی که به آلمان رفتم، دورانی بود که این کشور، خرابی‌های جنگ را پشت سر گذاشته و در حال طی کردن پله‌های ترقی بود. من شاهد تفکرات، کیفیت عملکرد، برنامه‌ریزی و اجرای آن‌ها توسط مردم آلمان بودم. وقتی در سال 1373 مساله «شبیخون فرهنگی»در ایران مطرح شد، این واژه به دل من نشست. چون آثار و تبعات این شبیخون فرهنگی را در آلمان لمس کرده بودم. سال 1983، سال اختراع دیجیتال و ورود این صنعت به رسانه‌ها بود. آلمان تا سال 1982 سه شبکه تلویزیونی داشت. 10 سال بعد از ورود دیجیتال به تکنولوژی رسانه‌ها، فرهیختگان آلمان از فرهنگ حاکم بر روح جوانان آلمان ناراضی و معتقد بودند که تاثیر فرهنگ آمریکایی بر جوانان آلمانی طی 10 سال، باعث دگرگونی آنان شده است. یعنی نسلی پرورش داده شده بود که عاری از هرگونه خصلت‌های اخلاقی و انضباط کاری بودند.
این محقق در ادامه گفت: وقتی در سال 1372، ساز و کارهای دفاع از فرهنگ بومی برای مقابله با شبیخون فرهنگی اعمال شد، برای من ملموس بود که با اجرای این برنامه و با این شیوه‌ها، ما به نقطه مطلوب نمی‌رسیم. یعنی ما قصد داریم نسلی را بپرورانیم که در فرهنگ خودی بالنده شود، اما ممکن است او را از فرهنگ خودی گریزان ‌کنیم.
تصور ما بر این بود که گروهی در پی برنامه‌ریزی برای جوانان ما هستند تا آنان را از حجاب، دین و فرهنگ خود جدا کنند. ما با چنین شناختی وارد میدان مبارزه با شبیخون فرهنگی شدیم. در حالی که مقوله شبیخون فرهنگی یک نبرد گسترده جهانی بین فرهنگ و تکنولوژی است که از قرن هفدهم پایه‌ریزی شده است.
وی از عملکرد معماران تمدن جدید گفت و تصریح کرد: آنان بر این باور بودند که برای بررسی علمی یک پدیده، اخلاق باید کنار گذاشته شود، پیشداوری نباید کرد، حوادث را نباید به هم مرتبط دانست و اشیاء را باید مستقل ارزیابی کرد. از آن زمان به بعد، اخلاق و فرهنگ از تکنولوژی، علم و فرهنگ زدوده شد و همین جاست که تکنولوژی هسته‌ای به جای این که در خدمت انسان‌ها باشد، تبدیل به فاجعه هیروشیما می‌شود.
صادق طباطبایی با قیاس تمدن جدید و تفکر توحیدی گفت: تفکر توحیدی معتقد است مشیت الهی در همه پدیده‌ها و حوادث جاریست و همه به هم مرتبط‌ند. یعنی تفکر دینی و توحیدی، خلاف آن چیزی را می‌گوید که تمدن جدید بر اساس آن پایه‌ریزی شده است و نتیجه این می‌شود که در فرهنگ و تمدن غربی، تحقیق در جهت کیفیت و بسط قدرت و تلاش علمی در تفکر توحیدی، برای کشف و بسط حقیقت کاربرد پیدا می‌کند. پس بین تئوری پس از ورود دکتر شریعتی به ایران، 2 جلسه برای معماری فرهنگی انقلاب توسط افرادی مانند؛ شهید مطهری، شهید بهشتی و امام موسی صدر و افرادی از طرف مرحوم آیت ا... طالقانی تشکیل شد که برنامه‌های آینده انقلاب را تدارک ‌دیدند قدرت و تئوری حقیقت تفاوت زیادی است.
وی به برنامه‌ریزی فرهنگی در ایران اشاره کرد و گفت: ما در جهانی که فرهنگ و تکنولوژی در یک میدان نابرابر مقابل هم قرار گرفته اند، این شبیخون را نادیده گرفتیم و این تکنولوژی را در تعدادی انسان خلاصه کردیم که در گوشه‌ای از دنیا هدفشان از بین بردن مباحثی خاص از اعتتقادات ماست.
من بارها در مطالبی که منتشر کرده‌ام، به صراحت گفته‌ام: برنامه‌های دینی و معارف رادیو و تلویزیون، در نزدیک کردن جوانان به معارف دینی، موفقیت قابل توجهی نداشته اند. آیا مخاطبان برنامه‌های تلویزیونی ما، فقط جوانان مذهبی و مسلمانند؟ اقلیت‌های غیر مسلمان هم از عناصر این کشورند. این تلویزیون، متعلق به آنان هم هست. به این افراد هم باید افکار و عقاید اسلام را عرضه کنیم. البته چگونگی ارائه آن مهم است.
صادق طباطبایی تا به حال، سه کتاب نیل پستمن با عناوین: تکنوپولی(تسلیم فرهنگ به تکنولوژی)، زندگی در عیش، مردن در خوشی(زوال فرهنگ در بستر عشرت) و زوال دوران کودکی را ترجمه کرده است. او براساس تناسب با شرایط جامعه ایران کتابی با عنوان «طلوع ماهواره؛ افول فرهنگ»را تدوین کرده و در آن به بررسی اثر این رسانه‌ در جامعه ایران پرداخته است.
وی در پایان از تدوین خاطرات خواهرش، فاطمه طباطبایی ـ همسر حاج احمد خمینی ـ‌ خبر داد و گفت: از زمانی که خواهرم وارد خانواده امام شد، شاهد حوادث و اتفاقات زیادی بوده است. او دختری باهوش، کنجکاو، موشکاف و به شدت مورد علاقه امام خمینی(ره) بود. بنابراین حرف‌ها و خاطرات شنیدنی از زندگی در کنار امام دارد و درصدد است که آنها را منتشر کند.

سفارش ماندگار: نصایح امام موسی صدر به صادق طباطبایی
صادق طباطبایی، هنگام عزیمت به آلمان برای ادامه تحصیل از امام موسی صدر درخواست پند و نصیحت می‌کند. امام موسی صدر در گفت‌و‌گو با خواهرزاده‌اش توصیه‌های مهمی به این شرح بیان کرد:
صادق عزیز؛ شب سه‌شنبه‌ای است که تصور می‌رود، فردای آن ما را ترک کرده به سوی آلمان، یعنی کشوری که تا حد زیادی فعالیت در آن در سرنوشت تو مؤثر است، بشتابی. حالت فعلی ما را که مشاهده می‌کنی: شبی است و نیمه شب، همه در خواب برفتند و شب از نیمه گذشت، میزی است و چراغی، اجتماعی است و سیگار همایی!
تصور می‌کنی که این منظره، این صدا و این حالت، با گذشت امشب محو می‌شود؟ ابدا! خود این ضبط صوت بهترین سند و گویاترین شاهد برای ابدی بودن موجودات در این جهان است. صدای من را این ضبط صوت در خود ثبت می‌کند و به همراه تو و در شب‌های تو و در روزهای تو به گوش تو فرو می‌خواند. جهان ما ضبط صوت بزرگی است که صدای ما و هر کلمه‌ای که از ما صادر می‌شود را ثبت می‌کند. هر حالتی را که از ما به وقوع بپیوندد ضبط می‌کند و هر عملی که از ما صادر شود در خود نگه می‌دارد. در قرآن به این آیه بر می‌خوریم: «و ما تکون فی شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل الا کنا علیکم شهودا»(سوره یونس آیه 61). همه افعال و اقوال و حالات، در کتاب الهی یعنی این ضبط صوت بزرگی که همه چیز را در خود ضبط می‌کند، مسجل و یادداشت می‌شود. همه چیز محفوظ می‌ماند تا روز حساب.
مقصود من از روز حساب نه تنها حساب قیامت است و جزای الهی! مقصود حساب زندگی نیز هست. تصور کنیم که دو نفر راهی را می‌پیمایند. اولی قدمی بر می‌دارد و قدمی می‌گذارد؛ گاهی می‌خوابد و گاهی باز می‌گردد؛ گاهی چرت می‌زند و گاهی آرام می‌رود. دیگری ساعات خود را هدر نمی‌دهد و به سوی هدف خود می‌شتابد. بدیهی است که دومی زودتر به مقصد می‌رسد و اولی یا به هدف نمی‌رسد و یا دیرتر! آیا می‌توان شک کرد ساعاتی که بر این دو گذشته و حالاتی که این دو در این ساعات داشته‌اند، در سرنوشت آن‌ها بی تاثیر است؟ چگونه می‌توان فرض کرد گامی را که یکی از این دو تن در آن لحظه برداشته‌اند، در حساب آخر و در روز برداشت محصول بی اثر بوده است؟
به طور کلی آنچه از ما صادر می‌شود، آنچه می‌گوییم و آنچه می‌شنویم، مجسم و متبلور شده و به صورت جزای اعمال در این جهان و آن جهان به دست ما داده می‌شود. آن روز است که به تعبیر قرآن می‌گوییم: «مال هذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها»(سوره کهف آیه 49). امتحانات خود نمونه زنده‌ای از حساب الهی است و همچنین شاهد صدقی بر نتیجه اعمال ما در سعادت زندگی ماست.
تصور می‌کنم که دقت در این بحث اگر با اقناع توأم باشد و اگر طغیان و عنفوان جوانی بر این تفکر پرده‌ای نیندازد، با کمال وضوح نشان دهد سفری را که با این رنج برای تو فراهم شده است، ایامی را که با نهایت تلخی بر خویشان تو می‌گذرد، بسیار گرانبهاتر است از آنکه به هدر رود و یا در ترسیم آینده تو بی‌تأثیر باشد. فکر می‌کنم که اگر ممکن بود کسی تمام عمر را به تلاش و فعالیت و به قدم برداشتن در راه حق و خیر و صلاح صرف نماید، حتما جز این شیوه عقل و آیین منطق نبود. ولی چه باید کرد که انسان خسته می‌شود. انسان نشاط هم لازم دارد. ولی به قدری که نمکی در طعام باشد، نه آنقدر که غذا را شور کند! و نه آنقدر که هدف از زندگی انس و تفریح باشد، و درس چون آبی و چون صورتی و ماسکی بر زندگی انسان قرار گیرد.
در باره مسائل دینی تصور می‌کنم همین مقدمه‌ای گفتم کافی باشد. مطالعه و رعایت صلاح ابدی همان قدر مهم است که رعایت صلاح و سعادت آینده زندگی و چه بسا سعادت ابدی بسیار پر اهمیت تر از سعادت 50 سال یا 40 سال زندگی به حساب آید. هر چند که این دو مصلحت با یکدیگر تفاوتی ندارند. در دین اسلام دنیا و آخرت یک مفهوم و یک واحد را تشکیل می‌دهند. در قرآن کریم به این موضوع چنین اشاره شده است: «من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیاة طیبة و لنجزینهم اجرهم احسن ما کانوا یعملون»(سوره نحل آیه 97). آنان که رفتار نیک و ایمان به خدا دارند، زندگی گوارا و جزای آخرت مطبوع در انتظار آنان است. دنیا و آخرت در نظر آنجایی که قرآن درباره ارزش قلم می‌گوید، هیچگاه خلق آثار دینی را محصور به ذهن افراد خاصی نمی‌داند. در تاریخ افراد زیادی را داریم که آثارشان در زمینه دین و علوم دیگر مثال‌زدنی است اسلام از هم جدا نیست. راه صحیح راهی است که سعادت آینده انسان و سعادت ابدی او را در آن واحد، تحصیل کند. بسیار آسان است که انسان راهی را که می‌رود، با قصد صالح به جای آورد. همانطور که روزی می‌گفتم، انسان نقاط گوناگون و عناصر مختلفی در وجود خود دارد، اگر بتواند راهی را انتخاب کند که تمام عناصر او ارضاء شود، آن راه موفقیت آمیزتر است. چه با نیروی بیشتر و متمرکزتری به سوی هدف می‌شتابد. طبیعی است که اگر از درس خواندن، کار کردن، مدرسه رفتن و حتی از خانه دار شدن و اداری بودن قصد صالح داشته باشیم، همه این کارها را می‌توانیم در سلک عبادت قرار دهیم.
عبادت به نماز و روزه منحصر نیست. پیغمبر اسلام به ابی‌ذر که یکی از نزدیک‌ترین صحابه اوست می‌گوید: «حتی در خواب و خوراک قصد قربت داشته باش». آری؛ خواب و خوراک از لوازم زندگی انسان است. سبب تأمین نیرو برای انسان می‌شود و موجب می‌گردد که انسان بتواند با نشاط بیشتری در راه خیر، در راه صلاح مردم، در راه کمک به همنوع قدم بردارد. پس خواب و خوراکی که با قصد قربت و با تصمیم بر کار نیک انجام گیرد، عبادت است. سفر کردن برای تحصیل، اگر با قصد قربت و قصد خدمت به جامعه و همنوع و خانواده همراه باشد و اگر به قصد حفظ حیثیت انسان و تأمین آسایش همنوعان صورت گیرد، جهاد در راه خدا محسوب می‌شود. آنگاه این قصد سبب می‌گردد که انسان در این راه با دقت بیشتری قدم بردارد. چه بسا وجود این قصد انسان را محدود می‌کند، ولی راه موفقیت آمیزتر و نتیجه بخش‌تر است. درآیه دیگر می‌خوانیم: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم»(سوره انفال آیه 24). دعوت پیغمبر را سبب زندگی شمرده است. با کمال تاسف متدینین امروز معتقدند که دین فقط برای مرگ است. به این سبب، جوانان که تصور می‌کنند دین با راه زندگی، با کار و کوشش و با تلاش برای تأمین آینده هماهنگی ندارد، از دین اعراض می‌کنند. در حالی‌که به طور مسلم می‌توان گفت: اسلام و یا هر دین خدایی، هیچ یک از غرایز اصلی و احتیاجات ضروری انسان را منع نکرده است! از خوردن و آشامیدن جلوگیری نکرده است. بلکه گفته است، راه صحیح را برای خوردن و آشامیدن انتخاب کنید! تجاوز نکنید! اسراف در خوردن نکنید! عینا همان ترتیب را در غریزه جنسی انسان مشاهده می‌کنیم. به هیچ وجه از این غریزه منع نشده است. در اسلام جلوگیری از این غریزه و سایر غریزه‌های زندگی انسانی، رهبانیت نامیده شده و گفته شده است: «لا رهبانیة فی الاسلام». لیکن از تجاوز به ناموس غیر و از افراط در این امر منع شده است. این غریزه نیز مانند خوردن و آشامیدن است. بهره بردن از زیبایی‌های زندگی و بهره بردن از نعمت‌های الهی، به طور معقول و منطقی نه تنها بی‌اشکال است، بلکه در بسیاری از آثار وارد از اهل بیت دیده می شود که مرغوب و محبوب خداوند است. پس می‌توان راهی را رفت که بدن انسان لذت برد، روح انسان شاد باشد، افکار انسان آرامش یابد و در عین حال خویشان انسان خوشنود باشند. چه امتیازی می‌شود داد به کسانی‌که یک قسمت بزرگ از وجود خود، یعنی فطرت خداجویی را کنار گذارند و یا غرق در شهوات شوند و یا از حریم اجتماع و زندگی اجتماعی کناره گیرند؟
درس باید خواند؛ مرد اجتماع باید بود؛ در عین حال مرد دین‌دار هم می‌توان بود‍‍! همه اینها با هم جمع می‌شوند. بلکه همه اینها یک راه است. آرامشی که در نتیجه نماز و رضایتی که در نتیجه روزه برای انسان حاصل می‌آید، نه تنها زحمت مختصری که در راه به پا داشتن این عبادات می‌کشد جبران می‌کند. بلکه آرامش، آسایش و نوری در قلب انسان پدید می‌آورد که توفیق وی را در هدف‌های تحصیلی نیز تامین می‌کند. تصور می‌کنم که با کمال وضوح می‌توان دریافت که عبادات با تمرین بسیار آسان می‌شود. انسانی که خاشع بود، با کمال سهولت به عبادات مختصری که از طرف خداوند بزرگ به او تکلیف شده است گردن می‌نهد.
آنچه می‌توانم بر مطالب گذشته خود بیفزایم این است که هرگاه اشکالی در یکی از بحث‌های دینی بر تو و یا برای یکی از دوستانت پیش آمد، با نهایت خوشوقتی آماده جواب دادن به آن‌ها هستم. اصولا این قسمت از مکاتبات را از بهترین وظایف خود می‌دانم. تو خود می‌دانی که در هفته متجاوز از 7 ساعت در مدارس این‌جا و بیروت با جوانان سر و کله می‌زنم. به آنها گفته‌ام که در سالن را می‌بندیم و دهان ها را می‌گشاییم. آنچه می‌توانید سؤال کنید و من آماده پاسخ دادن به آنها هستم. به نظر من سعی در اصلاح جوان‌ها بسیار ارزشمندتر از سعی در اصلاح بزرگسالان است. چه آن‌ها با عبادت خوی گرفته اند و چه از آن ها امیدی برای ساختمان مستقبل(آینده) نیست. آینده ما به دست تو و امثال تو از جوان‌هاست. امیدواریم که از تنگ نظری قدیمیان و از تندروی امروزیان که نتیجه و عکس‌العمل آن افراط بوده است، بر حذر باشید. امیدواریم که دنیایی که نسل شما می‌سازد، دنیایی آزاد و آباد و آسوده باشد. دنیایی باشد که در آن عدل و حق و خیر، همراه ایمان و علم دیده شود. دنیایی که ما بتوانیم ایام پیری خود را با کمال راحتی و آرامش در آن بگذرانیم و امیدوار باشیم که فرزندانمان آینده‌ای سعادتمند دارند.
تو را به خدا می‌سپارم و با این جمله از تو خداحافظی می‌کنم: امیدوارم که همیشه خوش و موفق باشی و ما را فراموش نکنی! این آیه را به وسیله این نوار در گوش تو می‌خوانم: «ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد... »(سوره قصص آیه 85). این آیه خطاب به پیغمبر است و او را بشارت می‌دهد، خدایی که قرآن را بر تو نازل و واجب کرده است، به طور حتم تو را به سرانجام مقصود می‌رساند. او بهترین پناهنده و مهربان‌ترین مهربانان است. آری؛ راهی که پیغمبر می‌رود، راهی که در راه حق و خیر و عدل باشد، قدم هایی که با تدبیر و با علم توأم باشند، حتما به سرانجام خواهند رسید. این آیه برای ما تفألی است از وضع آینده تو؛ خداحافظ و نگهدار تو‍!