انتخابات ایران در رسانه های غربی

گری اسمیت ‏Gary Smith‏ روزنامه نگار آفریقای جنوبی و از اعضای ارشد شبکه نویسندگان این کشور (‏SAWN‏) در یادداشتی تحلیلی درباره رویکرد رسانه های غربی به مسائل پس از انتخابات که در سایت تحلیلی -خبری و معتبر "اسلام آنلاین" درج شده است، اذعان می نماید که پوشش خبری حوادث انتخابات ایران توسط رسانه های غربی، یکطرفه بوده و این رسانه ها تحریفات و دستکاری های مغرضانه ای در نحوه گزارش مسائل ایران انجام داده اند. وی همچنین نقش اینترنت و کارگزارانی همچون فیس بوک و توییتر را نیز در این میان مورد بررسی قرار داده است.




به طور آشکار می توان دید که انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران توسط رسانه های غربی مورد تحریف و دستکاری قرار گرفته است. این تحریفات همچنین به دنیای آنلاین نیز کشیده شده و از مزایای سایت هایی همانند فیس بوک و توییتر در راستای اغراض تبلیغاتی بهره گرفته شده است.
در حالی که رسانه های غربی ظاهرا قانونی بودن انتخابات ایران یا مسئله دائمی دموکراسی و حقوق بشر در ایران را عطف توجه قرار داده اند ولی نحوه تفسیر و بازنمود وضعیت ایران در واقع هیچ ارتباطی با مسائلی همچون بی طرفی یا قانونی بودن ندارد. حتی یک تحلیل سطحی از جریان غالب رسانه ای در غرب آشکار می سازد که مسئله مهم برای آنان ارائه تصویر کلیشه ای خاصی از دولت این کشور بوده است. این مسئله را می توان در جزئیات ریز ولی مهم نیز مشاهده نمود: به عنوان نمونه شبکه های خبری همانند سی. ان. ان ‏CNN‏ همواره با لفظ رژیم از حکومت ایران نام می برند. این واژه مضمونی منفی دارد و از طریق تکرار آن تلاش می گردد تا تاثیر کلیشه ای از حکومت ایران و حاکمان آن به مخاطب القا شود. این تلاش برای جهت دهی به برداشت های عموم از ارکان حکومت ایران در واقع نوعی از تحریفات رسانه های غربی به شمار می آید.

اغراض سیاسی
دلیل این هیاهوی رسانه ای برای نشان دادن ایران به مثابه یک دیکتاتوری غیر انسانی واضح است: این نوع بازنمود رسانه ای با رویکرد های خط مشی کنونی ایالات متحده و کشورهای همسو با آن مطابقت دارد. ضرورت القای تصویری فاسد و متعصب از رهبران ایران با بسیاری از اغراض غربی در این منطقه سازگار است. این همان ماجرایی است که در سال های اخیر به خوبی با آن آشنا شده ایم- الگویی که طی آن منابع رسانه ای غرب از دیدگاههای یکسو نگرانه راجع به دولت هایی خاص که در آماج غوغا سالاری غربی قرار دارند، حمایت کرده یا حتی آن را پدید می آورند.
تنها کافی است که به رویکرد گزارش های اخیر درباره ایران توجه نماییم تا بتوان دلیل کافی برای این نوع بازنمود رسانه ای بیابیم. به عنوان نمونه، حمایت غرب از اپوزیسیون ایرانی اهداف غرب در این منطقه را بازگو می نماید. دولت اوباما طرح هایی را برای یافتن گروههایی که از مخالفان ایران حمایت کنند را دنبال می کند و همین طرح نیز در اصل ادامه برنامه ای است که در دوران دولت بوش مسئله ای مناقشه برانگیز محسوب می شد. این امر همچنین به مسئله دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر مرتبط می گردد.
البته درباره این انتخابات مسائل پشت پرده زیادی وجود دارد. همان طور که شماری از ناظران می گویند این انتخابات بیشتر درباره سیاست قدرت داخلی می باشد تا رویه های دموکراتیک صرف. به روشنی مشاهده می شود که در سلسله مراتب سیاسی ایران نوعی منازعه قدرت وجود دارد. ایران نیز همانند دیگر کشورهای دموکراتیک دعواهای داخلی خاص خود را دارد و ساده انگارانه خواهد بود اگر انتظار داشته باشیم فرایند دموکراتیک این کشور بدون مناقشه و مجادله باشد؛ در واقع ماهیت سیاست و دموکراسی همین است.
مطمئنا آمریکا مهم ترین کشوری محسوب می شود که تردیدهای زیادی در مورد فرایندهای انتخاباتی آن پیش آمده است. در واقع دموکراسی هرگز یک فرایند کاملا سیاه یا سفید نبوده و قدرت در این عرصه نقش عمده ای را ایفا نموده است. از این رو این سوال پیش می آید که چرا انتخابات اخیر ایران تا این حد توسط رسانه های غربی بزرگنمایی شده و مورد تحریف و دستکاری قرار گرفته است. ‏
رویکرد ساده انگارانه به انتخابات ایراناین واقعیت که نگرش ساده انگارانه ای از انتخابات ایران توسط رسانه های غربی ترویج می شود خود نشان می هد که هدف از غوغا سالاری های اخیر عبارت بود از جلوگیری از انجام تفاسیر تحلیلی در باب رویدادهای اخیر این کشور.
مقاله ای از بیل ون آکن ‏Bill Van Auken‏ با عنوان "جنگ تبلیغاتی علیه ایران" وضعیت کنونی را با توجه به نقش رسانه های غربی به طور خلاصه بیان می نماید. از نظر وی رسانه های ایالات متحده به رهبری نیویورک تایمز، نوعی عملیات تبلیغاتی هماهنگ علیه ایران را دنبال نموده و این اتهام را مطرح می نمایند که دولت ایران انتخابات ریاست جمهوری 12 ژوئن را به سرقت برده است.
وی در ادامه، تحریفات رسانه ای را مورد تحلیل قرار داده و بیان می کند که در پوشش رسانه ای انتخابات ایران حتی تظاهر به بی طرفی نیز مشاهده نمی شد چرا که رسانه های غربی صرفا اتهامات کاندیدای شکست خورده یعنی
میر حسین موسوی را تکرار می کردند.
وی همچنین اشاره می کند که پوشش رسانه ای از رویدادهای انتخاباتی اخیر ایران عمدتا یکطرفه بوده و فقط دولت ایران به اِعمال خشونت متهم می شد و هرگز چنین ادعایی در مورد مخالفین صورت نگرفت. علاوه بر این وی این نکته را نیز بیان می کند که هیچ یک از رسانه های غربی به مسائل مهم مرتبط با امور منطقه ای اشاره ای نکردند. رسانه های غربی به سادگی از یادآوری این نکته به بینندگان و خوانندگان خود غافل شدند که: "ایالات متحده در دو جنگ عمده در مرزهای غربی و شرقی ایران درگیر است که هر دو به دنبال برقرار هژمونی آمریکا در این منطقه سرشار از نفت هستند". ‏
بار دیگر به نظر می رسد که در دورنمای مجازی عجیبی قرار داریم که قبل از جنگ عراق نیز با آن مواجه بودیم؛ چرا که واقعیت ها در راستای نقشه های سیاسی کشورهای خاصی مورد تحریف و دستکاری قرار می گیرند.
آکن می گوید که وارونه گویی اتهامات رسانه ای علیه ایران را نباید از ذهن دور ساخت. بایستی به یاد داشته باشیم که این ادعاها علیه کشوری انجام می گیرد که حکومت دموکراتیک آن در سال 1953 توسط کودتای سازمان سیا سرنگون شده و به دنبال آن دیکتاتوری خونریز شاه به مدت بیش از یک ربع قرن روی کار آمد؛ و البته این کودتا فقط یکی از عملیات های مخفی سیا در دوران اخیر به شمار می آید.

نقش اینترنت
جنگ تبلیغاتی و رسانه ای عرصه جدیدی را در اینترنت بویژه با توجه به تاثیر گذاری بر ادراکات مخاطبین از طریق سایت ها و شبکه بندی های اجتماعی یافته است؛ دامنه پوشش رسانه ای هم اینک استفاده از سایت های شبکه های اجتماعی همانند فیس بوک، یوتیوب، و توییتر را نیز شامل می گردد. از این
سایت ها همچنین برای ارائه تصویر کلیشه ای و گر چه موهن از دولت و جامعه ایران استفاده شده است.
شاید اتفاقی نباشد که توییتر تصمیم گرفت تا خدمات برنامه ریزی شده نگهداری داده های خود را در واکنش به انتخابات ایران تغییر دهد؛ چرا که این سایت به یک منبع فعال دیدگاهها و غالبا علیه نتایج انتخابات ایران تبدیل شده بود.
توییتر در نتیجه فعالیت فزاینده در واکنش به انتخابات، دوره نگهداری داده های خود را تغییر داد. این مسئله از لحاظ نقش منابع رسانه ای بدیل در انتقال اخبار و اطلاعات مسئله بسیار جالبی هست. ولی مسئله جالب تر در مورد نحوه دستکاری اخبار، عبارت است از این ادعا که وزارت خارجه ایالات متحده مسئول تصمیم توییتر برای آنلاین ماندن بود.
همان طور که بنگاه خبر پراکنی استرالیا گزارش داد وزارت خارجه ایالات متحده مدعی شد که دولت آمریکا از توییتر خواسته تا به خاطر کاربرد این سایت توسط ایرانی ها در پی انتخابات برنامه های نگهداری داده های خود را تمدید نماید. آیا این کار، تلاش برای افزایش برداشت منفی از انتخابات از طریق این شبکه اجتماعی نبود؟
البته تعیین تاثیر سایت هایی همانند توییتر بر برداشت های منفی یا مثبت از ایران در خلال انتخابات این کشور کار دشواری است. با این حال با وجود ادعاهای دخالت و تحریفات این رسانه ها به وضوح می توان دید که تا حد خاصی از سایت های اجتماعی برای ایجاد برداشت منفی از دولت ایران استفاده شد و این شبکه ها نیز به رشد قارچ گونه واکنش منفی رسانه ای در غرب به این کشور افزوده گردیدند.
سایتی همانند یوتیوب که از تاثیر بصری برخوردار است با موفقیت توانست تصویر منفی و یکسو نگرانه ای از انتخابات ایران را ترسیم نماید. در این سایت صدها کلیپ ویدئویی از آشوب های ایران به نمایش گذاشته شدند.
استو گروو، مسئول بخش اخبار و سیاست یوتیوب در مصاحبه با سی. بی. اِس نحوه استفاده از یوتیوب به مثابه ابزار تحریک احساسات ضد ایرانی را تشریح کرد. وی به شجاعت ایرانی هایی اشاره می کرد که خطر را به جان خریده و در جهت افزایش فشارهای بین المللی قطعات فیلمهای خود را بر روی این سایت قرار می دادند.
آیا نباید از خود بپرسیم که در پوشش قهرمان پروری هدفمند ممکن است که این رسانه در راستای افزایش و وخیمتر کردن تصویر منفی کنونی از ایران در ذهن مخاطبین غربی مورد سوء استفاده قرار گیرد؟
در واقع به این ماجرا و جنگ تبلیغاتی سایتهای اجتماعی از دو منظر می توان نگریست. در حالی که گزارش هایی وجود دارد مبنی بر اینکه مقامات ایرانی دسترسی به سایت هایی همانند فیس بوک را غیر ممکن ساخته و از این رهگذر آزادی بیان را نقض نمودند، ایرانی ها نیز مدعی بودند که اف. بی. آی در کار سِرورهای اینترنتی که میزبان سایت های ایرانی حامی انتخابات این کشور هستند، اختلال ایجاد می نماید.
نکته کلیدی نوشتار حاضر این است که ادعا نمی شود انتخابات ایران بدون تخلفات احتمالی انجام گرفته بلکه مسئله این است که رسانه های غربی از این انتخابات برای دامن زدن به خصومت و انزجار فزاینده از این کشور و دولت آن سوء استفاده کردند، و این نوع رویکرد فقط می تواند به کاهش سطح روابط مسالمت آمیز و افزایش بدگمانی و دشمنی منجر گردد.