انتخابات دهم، اتفاقات پس از آن و آينده ميرحسين
- حضور باشکوه و 85 درصدي مردم هميشه در صحنه ايران اسلامي در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري مدال افتخار ديگري بر سينه ستبر نظام بود شايسته و بايسته است قبل از هر چيز اين رکوردشکني و نيز وقتشناسي مردم را قدر دانسته و در مسير تحقق مطالبات تاريخي آنها بيش از پيش کوشا بود. بياعتنايي به اين سرمايه ملي ارزشمند، گناهي نابخشودني است.
2- با اعلام رسمي نتايج آرا از سوي وزارت کشور هر سه رقيب رئيس جمهور منتخب و در رأس آنها آقاي موسوي نسبت به نتيجه اعلام شده اعتراضاتي داشتهاند و اين اعتراضات هماکنون در حال رسيدگي قانوني است
3- شدت و آثار بعضا زيانبار اين اعتراضات به حدي بود که مقام معظم رهبري حداقل 2 بار از شوراي نگهبان خواستهاند که به اعتراضات «با دقت» رسيدگي کند.
4- به نظر ميرسد حتي در صورت صحت ادعاها و مستندات معترضين، نتيجه انتخابات دستخوش تغيير آنچناني نخواهد شد چرا که اختلاف آراي نامزدها بيشتر از آن است که نتيجه محسوسي عايد معترضين شود فلذا آقاي احمدي نژاد را بايد 4سال ديگر رئيسجمهور کشورمان بدانيم.
5- به باور نگارنده آقاي موسوي رقابت را نه در 22خرداد بلکه در شب 13 خرداد و در جريان مناظره به رقيب اصلي خود واگذار کرد و البته تذکر اين نکته ضروري است که اين مناظره خارج از چارچوب مقبول ،منطقي و اخلاقي برگزار شده و ضعف بيان موسوي از سويي و تجلي رگه هايي از ماکياوليسم در شيوه رقيب از سوي ديگر در رقم خوردن نتيجه مناظره مؤثرتر بود.
6- معتمدين فکري موسوي بعد از مناظره چنين پنداشتند که موقعيت رو به بهبود سبد آراي وي نه تنها متوقف نشده بلکه در هفته پاياني رقابتها «مظلوميت» وي اين موقعيت را بهتر از اين نيز خواهد کرد. شاهد مثال آنها مناظره 4سال پيش خوشچهره با نوبخت بود؛ مناظرهاي که پس از آن مردم به دليل عدم رعايت مبادي اخلاقي از سوي نماينده رقيب احمدي نژاد، به کانديداي مورد حمايت وي «نه» گفتند و اقبال به سمت کسي نشان دادند که نماينده وي در مناظره مظلوم واقع شده بود. غافل از اينکه مقايسه اين دو مناظره قياس معالفارق بود . پرداختن به دلايل اين ادعا اينک محل بحث ما نيست.
7- دومين اشتباه استراتژيک مشاورين موسوي خوشبيني مفرط آنها به نتيجه بود آنها افق ديد و پيشبيني خود را تنها در تهران و کلانشهرها محدود کرده و از اين مهم غافل شدند که 33درصد واجدين شرايط را روستانشينان و به همين ترتيب 43درصد را مردماني تشکيل ميداد که در شهرهاي کوچک اقامت دارند جمعيت 77درصدي که حداقل 2بار از نزديک احمدي نژاد را ديده و شايد با او همکلام نيز شده بودند! آنها که مسائل اقتصادي و معيشتي بزرگترين خواستهشان بوده و اينک شيفته مردي شده بودند که پس از 4 سال همچنان شعار عدالت ميداد و عدم موفقيت خود را نه ناتواني هاي خود بلکه مانعتراشي هاي حلقههاي ثروت و قدرت معرفي ميکرد و ابايي از مطرح کردن افرادي به عنوان مصاديق اين حلقهها نداشت ...
8- «حضور فعالانه حاميان در صحنه به عنوان مستحکم کننده اعتراضات به نتيجه انتخابات (فشار از پايين، چانه زني در بالا)» استراتژياي است که موسوي در مقابل اتخاذ کرده است از ايشان انتظار ميرفت و ميرود که نسبت به عواقب اتخاذ اين استراتژي هشيارانه تر عمل کند چرا که اين حضور منجر به زمينهسازي براي سوءاستفاده آشوبگران و فرصتطلبان براي ايجاد اخلال در امنيت کشور شده و شاهد وقوع اتفاقاتي باشيم که اينک در خيابانها و ميادين شهر به چشم ميخورد.
9- بر ناظرين و اعضاي شوراي نگهبان فرض است که به تمامي شکايات معترضين به نتيجه انتخابات تمام و کمال رسيدگي کنند اثبات و برگرداندن اعتماد به اين 3 کانديدا تأثير بسيار شگرفي در چگونگي رفتار سياسي آنها و حاميانشان در ايام آتي دارد همچنين نامزدهاي معترض بايد دلايل خود را مستند و شفاف در اختيار اين نهاد نظارتي قرار دهند.
10- شايد اگر اين انتخابات يک هفته به تعويق ميافتاد آقاي رضايي برنده انتخابات بود! اين اصولگراي منتقد دولت، پاشنه آشيل احمدي نژاد ( ناکارآمدي اقتصادي، بياعتنايي به عقلانيت جمعي و .....) را خوب شناسايي کرده و با شعارهايي چون دگرگوني اقتصاد کشور، اصلاحات سياسي و استفاده از ظرفيتهاي نخبگان وارد صحنه شده بود اطرافيان وي تجلي زنده شعارهايي بودند که از زبان رضايي ميشنيديم ايشان بيشترين اوج را در روزهاي پاياني تبليغات و به ويژه بعد از مناظره با اخمدي نژاد داشت او بيشترين ضربه را از تئوري معروف اما پرمناقشه «صالح مقبول بهتر از اصلح نامقبول است» خورد چرا که ميزان اصولگراياني که به اصطلاح با چشم گريان به احمدينژاد راي دادند بسيار زياد بود.
11- آقاي کروبي اما با نگارش بيانيههايي اعتراضي اعلام کرده تازه اول داستان است! حتما پايان داستان هايي که مدنظر ايشان است در راستاي منافع ملي و شخصيت والاي ايشان خواهد بود. بپذيريم که شان و جايگاه ايشان بسيار بالاتر از آن است که در نتيجه نهايي انتخابات ديديم واقعيت آن است که کروبي نيز بيشترين ضربه را از مناظرات خورد اين ادعا از لابهلاي اظهارات وي نيز قابل استخراج بود؛ او بيشتر از همه منتقد روند مناظرات بود و بارها نسبت به عدم حضور کارشناسان طرفدار در مناظرات اعتراض کرد. کروبي ميتوانست با کنار رفتن از صحنه انتخابات در روزهاي پاياني، خاطرات خوش ايستادگي در برابر تندروي هاي مجلس ششم و نيز راي پنج ميليوني دور قبل را در اذهان تا سالها ماندگارتر کند.
12- مسئله مهم ديگر اتفاقات امنيتي چند روز اخير است. همانطور که ذکر شد براي از بين بردن زمينه هاي سوءاستفاده فرصت طلبان و آشوبگران، شايسته است در کنشهاي سياسي و عليالخصوص صدور بيانيه هاي سياسي هشيارتر عمل کرده و چه نيک خواهد بود اگر به جاي حضور توأمان مردم و طرفداران در اماکن عمومي، تنها به چانه زني در بالا اکتفا شده و همانطور که رهبري فرمودند موضعگيريها در برابر اين اغتشاشات صريحتر باشد.
13- متأسفانه موج عظيم محدوديت رسانهاي عليه رقباي احمدي نژاد امکان هرگونه موضعگيري صريح و شفاف را از آنها سلب کرده و اين اقدام حتي به وسايل عادي ارتباطات مخابراتي نيز کشيده شده است. نامزدهاي انتخابات دهم نه تنها از تريبون رسانه ملي و خبرگزاريهاي دولتي محروماند بلکه رسانههاي خود آنها نيز بايکوت ميشود. پر واضح است حاميان نامزدهايي که دولت اين همه محدوديت عليه رسانه هاي نامزد مورد حمايت آنان اعمال کرده، براي جبران اين نقيصه و دريافت اخبار و اطلاعات متمايل به رسانههاي خارجي شوند رسانههايي که هر روز آتش دروغپراکني و بزرگنمايي اتفاقات کشورمان را شعلهورتر ميکنند. فيالواقع دولت به صورت غيرمستقيم در راستاي تشويق مردم به سمت استفاده از رسانههاي بيگانه فعاليت ميکند.
14- جاي بسي تاسف است که درادبيات حاميان دولت، اين اغتشاشات به عنوان سناريويي هدايت شده از سوي کانديداهاي معترض تعبير مي شود. استاندار تهران و معاون ايشان به جاي تاکيد بر تفکيک آشوبگران از حاميان کانديداها صراحتا اين يکپارچه بيني را نشان دادند در حالي که طبق فرمايشات رهبري «اين تخريبها و كارهاي زشت و بعضي جناياتي كه اتفاق افتاد مربوط به مردم و حاميان نامزدها نيست، بلكه مربوط به اخلالگران است ....اين افراد طرفدار اغتشاش و تشنج هستند و اگر نتايج انتخابات غير از اين هم مي شد، قطعا چنين حوادثي پيش مي آمد.» جاي تاسف بيشتر از اين، زماني است که در جرايد آنها و نيز در تجمعاتشان مطالبي درباره انقلابهاي رنگين منتشر ميشود!
15- از رئيس جمهور نيز انتظار ميرفت که در اين زمينه محتاطانهتر موضع ميگرفتند ايشان در نشست خبري بعد از پيروزي و نيز در سخنراني ميدان وليعصر -در حالي که انتخابات به تاييد نهايي شوراي نگهبان نرسيده است- به جاي دلجويي از رقبا و چشاندن طعم پيروزي بر آنها مواضعي تحريکآميز و شتابزده مثل مواضع مذکور اتخاذ کرده و گفت: «دستگاه قضايي با كساني كه بخواهند از طريق بيگانگان كوچكترين اقدامي كنند برخورد قاطع خواهد كرد و برخي افراد احساساتي هستند و فكر ميكنند حتماً بايد نامزد مورد نظر آنان پيروز شود اما الان كه شكست خوردهاند بايد به آنها گفت كه چهكار به امكان عمومي و مردم داريد؟»! و در کمال تعجب، اعتراضها در زمينه نتيجه انتخابات را به تحرکاتي در حد باخت در مسابقه فوتبال تشبيه کرد و افزود «وقتي تيمي نتيجه نميگيرد هواداران آن عصباني شده و دست به اقداماتي ميزنند»!
در حالي که بايد از ايشان پرسيد آيا اهميت اين مسئله کمتر از ماجراي رکسانا صابري و ... بود که توسط رئيس دفترتان دست به قلم شده و از قوه قضاييه خواستيد اين مسأله «با دقت کامل و رعايت قسط و عدل و جميع موازين قانوني صورت گيرد ... کوچکترين حقي از آنها ضايع نشود.»؟
16- براي اولين بار در تاريخ سي ساله انقلاب اسلامي بود که رقيب رئيس جمهور منتخب، ميزان آرايش به اين گستردگي(13ميليون) باشد. اين ميزان راي، پيروزي بزرگي براي آقاي موسوي بوده و نشان ميدهد ايشان از پتانسيل و توانايي بسيار خوبي براي هدايت و مديريت عرصه برخورد نقادانه و علمي با دولت برخوردار هستند امري که درباره اشخاصي چون آقايان خاتمي، روحاني، لاريجاني و امثالهم صدق نميکند. ميرحسين موسوي با تاکيد بر عدم تقابل اصلاحطلبي و اصولگرايي -با استناد به انديشههاي امام و رهبري- انگشت بر مسئله بسيار مهمي گذاشت و اتفاقا راز بزرگ اقبال بزرگان اين دو طيف سياسي به نخست وزير دوران امام(رض) همين امر بود. به نظر مي رسد اين پيروزي بايد بيش از هر کس از سوي خود ايشان ارج نهاده شده و در راستاي منافع ملي و اسلامي کشورمان از اين مهم بيشترين بهرهبرداري به عمل آيد.
17- تلخترين و آزاردهندهترين پيامد منفي انتخابات خدشهدار شدن انسجام و اعتماد اجتماعي و نيز شکافهاي جديد و مهلک سياسي- اجتماعي است. شايد بزرگترين کارويژه دولت دهم و نيز ساير نهادهاي خارج از قوه مجريه برگرداندن اين اعتماد عمومي و ترميم شکافهاي ايجاد شده باشد. واين مسئلهاي است که پرداختن به آن در کشورهاي توسعهيافته تا دهها سال زمان ميبرد!