انتخابات دهم، واقعیت ها وشائبه ها

با توجه به تجربه و فرهنگ سیاسی ایرانی ها، مشارکت بالا در انتخابات معمولا حاکی از اراده عمومی درجهت تغییر و یا اعتراض است، نه تایید وضعیت موجود، همانند اتفاقی که در انتخابات دوم خرداد 1376 رخ داد. اما انتخابات دهم به گونه ای دیگر رقم خورد...

انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران از ابعاد گوناگون قابل توجه بود. از یک سو طراحی فضای انتخابات هوشمندانه و به گونه ای بود که شور و هیجان مردم را برانگیخته و مشارکت چشمگیر و بی سابقه آنان را در پای صندوق های رای به همراه آورد.

این فضا برخاسته از رقابتی چالش برانگیز میان رقبای انتخابات بود و البته رقابت اصلی میان محمود احمدی نژاد و سه رقیب دیگر بود که احمدی نژاد در نخستین مناظره خود از آن به فرمول «سه در برابر یک» تعبیر کرد.

این فضای دو قطبی به شور انتخاباتی دامن زد و طرفداران هر یک از دو قطب که عمدتا در طرفداران احمدی نژاد و موسوی خلاصه می شدند، با هیجان خاصی در مراسمات و مناسبت های مختلف به طرفداری از نامزد خود می پرداختند.

طبعا این فضای دمکراسی نشانی از بلوغ سیاسی و پویایی مردم ایران و نیز آزاد بودن روند رقابت انتخاباتی محسوب می شود تا حدی که رقبا بدترین اتهامات و اهانت ها در رسانه ملی را به طرف مقابل خود ایراد نمودند.

به زعم مخالفان این گونه فضاسازی از سوی نظام به طور حساب شده و هدایت شده سامان یافته و هدف آن افزایش مشارکت مردم در انتخابات و در نتیجه تحکیم مشروعیت نظام بوده است، خصوصا آن که زمزمه اتهامات مربوط به دیکتاتوری و تک صدایی علیه جمهوری اسلامی ایران از سوی غرب همچنان به گوش می رسد.

تا اینجای کار هوشمندی و مدیریت مسئولان جمهوری اسلامی ایران ستودنی است، اما نکته ای که مخالفان به آن اشاره دارند آن است که با توجه به تجربه و فرهنگ سیاسی ایرانی ها، مشارکت بالا در انتخابات معمولا حاکی از اراده عمومی درجهت تغییر و یا اعتراض است، نه تایید وضعیت موجود، همانند اتفاقی که در انتخابات دوم خرداد 1376 رخ داد.

این گزاره بدان معناست که نتیجه شور انتخاباتی در انتخابات دهم باید به پیروزی موسوی می انجامید، چون موسوی هم نسبت به دولت نهم به شدت منتقد و معترض بود و هم خواهان تغییر و اصلاح اساسی وضعیت موجود در ابعاد مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بود.

اگر مخالفان همچنان خواهان پافشاری بر این فرضیه باشند، نتیجه طبیعی آن است که باید در نتایج انتخابات تشکیک کنند و نظام را به کودتای انتخاباتی و خیانت به آرای مردم متهم سازند و در این راستا هواداران خود را تحریک نموده و نمونه هایی از شورش های خیابانی را رقم زنند.

البته اثبات این ادعا برای بازندگان انتخابات کار آسانی نخواهد بود و اوضاع به تدریج عادی خواهد شد، هر چند رقبا و مخالفان، از انتخابات دهم برای اهداف آینده خود حداقل در بعد تبلیغاتی بهره خواهند برد.

اما از آن سو با پدیده ای مواجه هستیم به نام احمدی نژاد که طرفدارانش او را «کاوه آهنگر» و مخالفان او را«رابین هود» می خوانند. احمدی نژاد با زیرکی تمام فضای انتخابات را به نفع خود به پیش برد و علاوه بر هواداران، بسیاری از آرای خفته یا خاکستری را به خود جذب کرد.

احمدی نژاد از نظام و برآمده از آن است، اما در عین حال با کیاست خاصی خود را به گونه ای علیه نظام نشان داد و به این ترتیب نماینده کسانی شد که از دیرباز نسبت به عملکرد نظام و مسئولان آن شبهه داشته و به نحوی احساس غبن می کنند. وی ضمن مظلوم نمایی و شکایت از تخریب ها علیه دولت خود، به گونه ای تهاجمی به رقبای خود تاخته و آنان و حامیانش را به شدت زیر سوال برد.

این ایفای نقش دوگانه از احمدی نژاد، قهرمانی ساخت که با شعار خدمت و ساده زیستی به جنگ اشرافیت و فساد و غارت بیت المال برخاسته و می خواهد حقوق برباد رفته مردم را به آنان بازگرداند. پس احمدی نژاد هم معترض و خواهان تغییر است، اما همانند رقبای خود در پی تغییر در چهار سال مدیریت خود نیست، بلکه در صدد تغییر در ساختار سی سال گذشته است که زمینه ساز فساد و رانت و چپاول بیت المال شده است!

این معرکه تا حدی برای عامه مردم جذاب بود که چندان توجهی به حواشی آن نشد. برای مثال کسی نپرسید که زیر سوال بردن سی سال گذشته و خصوصا دوران امام راحل(ره) چه مفهومی دارد و یا ایراد اتهام خارج از چهارچوب قوه قضاییه به برخی سران عالی رتبه نظام که در حال حاضر مناصب مهمی برعهده دارند، چه تبعاتی دارد؟

همچنین سوال نشد که آیا احمدی نژاد که خود برآمده از این ساختار است تا چه حد قادر به ساختار شکنی است و اساسا اختیارات قانونی او تا چه حد است؟ و آیا خود و اطرافیانش در این ساختار که ادعای رانت پروری و فساد آلودگی آن را دارند، حل نخواهند شد؟

در این گیرودار حتی توجه زیادی به جنگ آمارها و نمودارها نشد که خصوصا در آخرین مناظره، رقیب احمدی نژاد به طور علمی و مستند آن را مطرح ساخت و یا در سی دی ساخته شده علیه احمدی نژاد، نمونه هایی از تناقضات آن بیان شد. گویی مردم ایران یا علاقه زیادی به آمار و ارقام و محاسبات علمی ندارند و یا آن گونه که نسبت به دزدی حساس هستند، نسبت به دروغپردازی حساسیت نشان نمی دهند!

البته مخالفان چنین اعتقادی ندارند و می گویند آگاهی ملت ایران فراتر از آن است که تحت تاثیر فضاسازی های تبلیغاتی قرار گیرند و سره را از ناسره تشخیص ندهند، بلکه بسیاری از مردم به دروغپردازی ها و یا به تعبیری راست نمای های دولت پی برده و خصوصا معضلات اقتصادی همچون تورم و بیکاری را با همه وجود خود حس کرده اند و در نتیجه اکثریت آنان به رقیب اصلی احمدی نژاد یعنی موسوی رای داده اند.

در هر حال انتخابات دهم علیرغم شکوه و شور و حرارات بالا، به شوائبی درآمیخته و مخالفان و رسانه های بیگانه به آن دامن می زنند. با این حال مردم ایران اگر اندک اعتمادی به نظام و مشروعیت آن داشته باشند، باید به نتیجه انتخابات دهم تن دهند و حتی رقبا و مخالفان ناچارند رییس جمهور دهم را به رسمیت بشناسند، هر چند در آرای 24.5 میلیونی او تردید داشته باشند. آرایی که می گویند آن چنان اغراق آمیز اعلام شده که جایی برای چانه زنی و اعتراض باقی نگذارد و در عین حال رکورد آرای سید محمد خاتمی را بشکند!

با نگاهی کلان باید گفت برنده این انتخابات نظام جمهوری اسلامی ایران است و مشارکت و آرای بالای مردم تنها مسئولیت قوه مجریه را افزون می کند. امید است قوه مجریه با کسب تجارب و جبران نقاط ضعف دوران چهار ساله اول، در دوره جدید مدیریتی موفق تر و کارآمدتر از خود نشان دهد. این حداقل پاسخی است که رییس دولت دهم، نه تنها به آرای 62 درصدی خود، بلکه به آرای 82 درصدی کلیه رای دهندگان، باید بدهد.