انتقال امام به داودیه

 روز جمعه 11 مرداد 1342 مطابق با 12 ربیع الاول 1383، پاک روان، رییس "سازمان امنیت "ایران، به دیدار امام خمینی در پادگان عشرت آبادرفت و خطاب به سرهنگ مولوی، رییس سازمان جاسوسی تهران، اظهار داشت که "وسایل و اقدمات آزادی آقا را فراهم کنید که همین امروز از اینجا تشریف ببرند".
مولوی پاسخ داد که : " امروز جمعه است و از مقامات مربوطه پادگان کسی اینجا نیست .ناچاریم آزادی حضرت آیت الله را به فردا موکول کنیم ."پاکروان اظهار داشت :" فرمان است که همین امروز آقا آزاد شوند ." امام خمینی  همراه  آیت الله قمی با ماشین بنزی با همراهی سرهنگ مولوی و چند تن از مامورین ساواک از پادگان عشرت آباد به "داودیه" ، در 12 کیلومتری تهران، خانه شماره 8 که مربوط به ساواک بود، منتقل شد.  ایت الله محلاتی هم بعدا به آنها ملحق شد .
هدف رژیم شاه  از بردن امام به داودیه، دور نگه داشتن ایشان از مراکز پر جمعیت تهران بود،چرا که می دانست اگر ایشان را در خود تهران اسکان دهند ، موجب پدید آمدن شور و هیجان و موج سهمگینی خواهد شد و ممکن است شورش طوفان باری را بدنبال داشته باشد که خاموش ساختن آن به آسانی ممکن نگردد. ولی علیرغم تمام تدابیر امنیتی، تدارکات، پیش بینی ها و پیش گیری های دامنه دار و همه جانبه هنوز ساعتی از آزادی امام نگذشته بود که خبر آن برق آسا در سراسر تهران انعکاس یافت و تهران را تکان داد؛ و مردم فوج فوج به دیدار امام در داودیه رفتند. ساواک گزارش کرد ه است :طبق اطلاع ، ساعت 30/14 روز جمعه 11/5/42 آیت الله خمینی به اتفاق سه نفر از همراهان زندانی ایشان از زندان آزاد شده اند ...این خبر که ساعت 16 منتشر شد ، دستجات مردم و روحانیون در خیابان ها به یکدیگر گفته و به شمیرانات رهسپار شده بودند .
دیری نپایید که داودیه از جمعیت آکنده شد و ازدحامی فوق العاده  به وجود آمد مردم ازدر خانه ای که امام در آن اسکان یافته بود تا مسیر بسیار طولانی صف کشیده بودند و با نظم و انضباط ویژه ای در انتظار فرار رسیدن نوبت برای دیدار با او دقیقه شماری می کردند و از آنجا که به علت کثرت جمعیت ، توقف در محضر امام خمینی موجب معطلی و سرگردانی مردمی می شد که برای زیارت او آمده بودند،مردم از توقف در محضر او خوداری می کردند و پس از دستبوسی و اظهار وفاداری خارج می شدند تا راه را برای دیگران باز کنند .
امام در میان توده هایی که به انتظار دیدن ایشان  از داخل حیاط خانه تا راه درازی صف کشیده بودند،کاسه صبرشان لبریز شد و از او خواستند که در مقابل پنجره قرارگیرد تا همگان او را ببینند.امام از جا برخاست و در مقابل مردم قرار گرفت و با بلند کردن دست،به احساسات پرشور و هیجان بار آنان که با دیدن او بشدت ابراز احساسات می کردند و صلوات می فرستادند،پاسخ گفت و آنگاه به جایگاه خود بازگشت،ولی دیگر نتوانست خودداری وروزد و توفانی را که در دورن او به وجود آمده بود مهار کند.یکباره فریاد کشید:«آخر من با این احساسات مردم چه کنم»!و دستمالی بر چهره گرفت وبه  گریستن پرداخت.تا آن روز کسی امام را گریان و اشک ریزان ندیده بود،تا آن روز کسی او را تا این حد اندوهگین و منقلب مشاهده نکرده بود. لیکن کشتار بی رحمانه شاه در 15 خرداد،ضربه سنگینی بر امام وارد آورد،چنانکه در نطق ها و اعلامیه های او که طی سالیانی ایراد و صادر فرموده است،می بینیم که هر جا سخنی از فاجعه دردناک 15 خرداد 42 به میان آمده،با تاثری ژرف و ملالت بار از آن یاد کرده است و نگرانی و تاثر عمیق خود را هر بار به صورتی ظاهر ساخته است. :«...قضیه 15 خرداد من مطلع نبودم تا اینکه حبس به حضر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید.خدا می داند که مرا اوضاع 15 خرداد کوبید.»(بیانات تاریخی دوم ذیحجه 1383 ،فروردین 1343 )«...تا ملت عمر دارد،غمگین در مصیبت 15 خرداد است.»(نطق 21 فروردین 1343 )«...واقعه شوم 15 خرداد....پشت ما و هر مسلم غیرتمند را می شکند....ملت اسلام این مصیبت را فراموش نمی کند.»(اعلامیه سالگرد قیام 15 خرداد 1343 )«....اینها دنبال قتل عام 15 خرداد (12 محرم)است که جراحت آن از قلب ملت،پاک نخواهد شد...»(اعلامیه علیه رژیم کاپیتولاسیون در ایران ،آبان ماه 1343 )
به هر حال ،رژیم شاه که می خواست همه جا وانمود کند که امام خمینی را آزاد کرده و هر گونه قید و بندی را نسبت به او برداشته است و رفت وآمد به حضور او کاملا آزاد است. از عکاسان،فیلمبرداران و خبرنگارن خارجی دعوت کرد که به "داوودیه "بروند و از آنچه می ببنند عکس بردارند و گزارش کنند.خبرنگاران خارجی نیز خبر آزادی امام و رفت و آمد مرم به محضر او را با عکس و تفصیلات به دنیا مخابره کردند که مایه مسرت و خرسندی آزادیخواهان جهان که نسبت به او ارادتمند و از سرنوشت او نگران بودند،شد و تلگرافاتی به عنوان تبریک،به مناسبت آزادی او از حوزه علمیه نجف و بسیاری از کشورهای اسلامی به مراکز دینی و مقامات روحانی ایران مخابره شد.
ساواک که خانه و محل دیدار امام با میهمانان را از پیش با سیستم کنترل مجهز کرده بود،از دیدارها و گفت گو ها ی مقامات روحانی با امام و دیدگاه امام درمورد برخی از مسائل وجریان ها چنین گزارش کرده است:
"....عصر دیروز به مناسبت آزاد شدن آیت الله روح الله خمینی اززندان،اغلب از روحانیون و علمای طراز اول ودوم و همچنین معممین و بازاری ها واصناف و سایر طبقات مردم،در منزل آیت الله نجاتی واعظ به ملاقات [امام ]خمینی رفته،و بین روحانیون طراز اول،آیت الله بهبهانی،شریعتمداری،میلانی ،نوری ،مرعشی نجفی و خوانساری و خلاصه عموم آیات الله و حجج اسلام وجودداشته اندو دسته دسته ازمردم به منزل داخل ودرحالی که در صف ایستاده بودند،به نوبت سینه و دست و پای خمینی را می بوسیدند وعموما هم متاثر شده وگریه می کردند....و تنها مذاکره ای که بین خمینی وآیت الله بهبهانی که در جوار یکدیگر نشسته بودند،احوالپرسی آیت الله بهبهانی ازخمینی بودومشارالیه پاسخ داد. خیلی خوب و موفق هستم.و[بهبهانی]پرسید اینجا خواهید ماند؟خمینی گفت:«تا فردا غروب اینجا هستم و بعد منزلی در شمیران تهیه کرده اند که چند روز آنجا خواهم رفت و سپس به قم می روم،ولی کارهایی است که باید انجام شود و من ایستادگی می کنم که تمام محبوسین آزاد شوندو همچنین باید جلوی انتخابات مفتضح را گرفت».و آیت الله بهبهانی هم تصدیق کرد و دیگر،مطلبی به علت ازدحام مردم و زیادی جمعیت مذاکره نشد و تا ساعت 9 جمعیت مثل سیل می آمد و از یک در وارد می شدند و دست و پای خمینی را می بوسیدند و از در دیگر خارج می شدند. از جمله مذاکراتی که بین بازاری ها به عمل آمد،این بود که ظاهرا قصد دارند امروز یا فردا که روز یکشنبه است،بازار را چراغانی کنند و جشن بگیرند.این موضوع بین بازاری ها مورد مذاکره بود.
اهالی تهران در بامداد روز 12 مرداد به مناسبت آزادی امام،به جشن و شادی و پخش شیرینی پرداختند،مغازه داران بر سردر مغازه ها خود پرچم زدندوچراغانی کردند.این وضع در بازاروجنوب شهر تهران بیشترچشمگیر بود.ساواک در گزارش هایی از چراغانی و آذین بندی مردم خبر داده است:به مناسبت آزادی آیت الله خمینی از زندان از صبح امروز بعضی از کسبه و اصناف جنوب شهر و بازار،پس از اطلاع از جریان آزادی خمینی با نصب چرا غ و پرچم در جلو دکاکین خود به اصطلاح چراغانی نموده اند.
شاه که نقشه خود را در مورد انعکاس آزادی امام تا حدودی با موفقیت همراه می دید ، با فرارسیدن شب شنبه 12 مرداد 42 و رفتن عکاسان و خبرنگاران و کاسته شدن از شدت ازدحام ، دستور منع اکید رفت و آمد به محضر امام را صادر کرد !فردا وقتی مردم این خبر را شنیدند ، همگی حیرت زده شدند ، و وقتی به داودیه می رفتند ، خود را با نظامیان شاه مواجه می دیدند که خانه امام  را محاصره کرده  بودند
با همه این احوال ، رزیم شاه دریافت که از محبوبیت و نفوذ امام در میان توده ها نه تنها چیزی کاسته نشده ، بلکه بشدت فزونی یافته است . سرانجام ،بیش از 24 ساعت از انتقال امام خمینی و آقایان قمی و محلاتی به داوودیه نگذشته بود،که ساواک به آنان رسانید که اقامت آنان در آنجا موقتی است و لازم است هر یک در فکر تهیه خانه ای برای خود باشند.به محض انعکاس این خبر و جستجوی بعضی از نزدیکان امام برای پیدا کردن خانه،فورا شخصی به نام آقای روغنی – از تجار تهران- طبق نظر و رای ساواک،به حضور امام رفت و آمادگی خود را برای پذیرایی از او در خانه خویش واقع در «قیطریه »اعلام داشت و بدین گونه ،زمینه انتقال امام به خانه مزبور،تحت مراقبت دستگاه جاسوسی شاه فراهم شد؛و امام از تاریخ 15 مرداد 42 در قیطریه اقامت گزید.