آنچه به دست آوردهایم بسیار بزرگ است و حفظ آن بزرگتر
در اوراق تاریخ، عملکردهای ننگین و سراسر ظلم و خیانت و فساد و جنایت نظام شاهنشاهی در تمام ادوار به ویژه دوره قاجار و پهلوی ثبت است و از همین رو تاریخ مستند را باید زبان گویای مظلومان و دربند شدگان و شلاق خوردگان زمین دانست که هر ورق آن آثار تلخ شکنجهها و مردمستیزیها را ترسیم میکند.
وقتی نظام ستمشاهی با تاریخی قطور از فساد و خیانت و ظلم را با نظام جمهوری اسلامی ایران که ثمره انقلاب بزرگ اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی میباشد به بررسی میگذاریم، در مییابیم که آنچه به دست آوردهایم بسیار عظیم و شریف است و باید آن را قدر بدانیم و در صیانت از آن مراقبت و مجاهدت ویژه و مستمر روا داریم.
از مشخصههای بارز نظام جمهوری اسلامی ایران، آزاد کردن مردم از بردگی و باز گرداندن شخصیت و منزلت انسانی به آنان است و این مشخصه به صورت یک "ارزش" تا آنجا اوج میگیرد که مردم صاحبان اصلی انقلاب و کشور دانسته میشوند.
دومین مشخصه نظام جمهوری اسلامی این است که زمامداران و مسئولان را از خوی کاخ نشینی و دیکتاتوری دور میدارد و دیوارهای بلند فاصله میان آنان و مردم را فرو میریزد و به مردم گرایی و هضم شدن در ملت میرساند و به گونهای این ویژگی در مراتب عالی قرار میگیرد که مردم "ولی نعمت زمامداران" معرفی میشوند.
سومین مشخصه نظام جمهوری اسلامی ایران این است که برخلاف آنچه در نظامهای شاهنشاهی متداول بوده است، نظام اسلامی سرنوشت مردم را در عرصههای حیات سیاسی به ویژه در انتخابات به دست خود آنان میسپرد و بر این مبنا هیچ کس نمیتواند و نباید با روشهای فریبگرانه و منافقانه و آمیخته با دروغ و نیرنگ و جنگ روانی و تبلیغات ضد اسلامی و مخالف معیارهای اخلاق سیاسی اسلام، فرد یا افرادی را به ملت تحمیل کند.
آنچه پیش روی دارید متن کامل سخنان حضرت امام خمینی در دیدار با برخی از مسئولان اجرایی، فرمانداران و بخشداران سراسر کشور و اعضای شوراهای اسلامی روستائیان میباشد که در تاریخ 13 دی 1362 ایراد گردیده و موضوع مهمی چون جایگاه و نقش و ویژگیهای نظام جمهوری اسلامی ایران و وظیفه سنیگن صیانت از این دستاورد بزرگ تاریخی را تشریح میکند.
بسمالله الرحمن الرحیم
به همه آقایانى که در اینجا تشریف دارند خوشامد عرض مىکنم و توفیق همه آقایان را از خداى تبارک و تعالى براى خدمت به اسلام و مسلمین و خدمت به کشور خودشان خواهانم. شاید میان شماها کسى نباشد که زمان قاجار را درک کرده باشد، اگر هم باشد بسیار کم است. و همینطور اوایل سلطنت پهلوى، اواخرش را که بسیار تغییر کرده بود با آن اوایل ملاحظه کردید. بافت حکومت در آن وقت و بافت کسانى که در دستگاه دولتى کارى به دستشان بود چه استانداران و چه فرمانداران و چه بخشداران و چه دیگران، یک بافت خاصى بود که مناسب بود با دستگاه شاهنشاهى. ممکن نبود که یک نفر بخشدار حتى در یک مجمعى که مردم عادى هستند، کشاورزان هستند، بازاریها هستند آن هم حاضر بشود، با آنها در صف واحد بنشیند. یک بافت خاصى بود که هر یک از آنهایى که در آن وقت حتى فرماندار یک جاى کوچکى بودند اگر مقایسه کنیم با رئیسجمهور امروز ما و نخستوزیر نمىتوانید بدانید که آنها چه وضعى داشتند و اینها چه وضعى. در رفت و آمدهایشان، در نشست و برخاستهایشان، در معاشرتشان یک وضع عجیبى بود. وقتى که یک حکومتى ولو جاى کوچکى وارد مىشد فراشها و آنهایى که اطراف او بودند مردم را کنار مىزدند که این آقا مىخواهد عبور کند از اینجا، چه برسد به اینکه یک وزیر باشد که دیگر او بالاتر از همه، یا یک نخستوزیر باشد و آنها همه در پیش خودشان آن طور یال و کوپال داشتند لکن در مقابل کشورهاى دیگر ضعیف و ناتوان بودند. با رعیت آن رفتار غیرانسانى را مىکردند و رعیت را از هر طرف تحقیر مىکردند، توهین مىکردند، اذیت و آزار مىکردند، از آنها استفادههاى مادى مىکردند، ولى در مقابل یک سفیر همهشان خاضع بودند.
مردمى بودن مسئولان در نظام اسلامى
امروز ما مىبینیم که فرماندارهاى سرتاسر کشور، به طورى که آقا گفتند و بخشدارها و بعضى از کشاورزها و بعضى از مردم عادى در یک جا نشستند. اگر نخستوزیر و وزیر کشور هم که اینجا تشریف دارند و رئیسجمهور و اینها هم بودند اینها هم در بین اینهاهمانطور نشسته بودند که اگر کسى از خارج بیاید تشخیص نمىدهد که کدام وزیرند و کدام فرماندارند و کدام بخشدارند و کدام از مردم عادى کشاورز است. این همان بود که در روایات ما هست که اگر کسى وارد مىشد در مسجد رسولالله و ایشان با اصحاب نشسته بودند تمیز نمىداد، مىگفت کدام یکىتان هستید. سابق معلوم بود هر که مىآمد در مجلسى، در یک جایى وارد مىشد معلوم بود که حکومت کى هست. براى اینکه آن در آن بالا نشسته بود با یک یال و کوپال و یک طور وضع خاص، مردم مىفهمیدند که این است که باید چه باشد. اما رسول خدا در مدینه که مرکز حکومت ایشان بود وسعه حکومتش هم آن وقت زیاد بود، عرب مىآمد مىدید که چند نفر نشستند دور هم با هم صحبت مىکنند، او نمىتوانست بفهمد که کدام یکى اینها در رأس واقع است و حاکم است و کدام یکى از اینها پائینتر هستند. وضع زندگى این بود که تعلیم بدهد به ما که باید اینجور باشید که ما بفهمیم تکلیفمان چى است. من امیدوارم که همین طورى که وضع ظاهرى شما آقایان فرمانداران و بخشداران و دیگران و همینطور همه اجزاء حکومت اسلامى، امروزهمانطور که وضع ظاهریشان یک وضع بى آلایشى است، وضع روحى و معنویتان همهمانطور باشد. همان طورى که حضرت امیر ـ سلامالله علیه ـ مىفرماید که وقتى به او اطلاع داده بودند که یک خلخالى را از پاى یک زن ـ حالا یا یهودى بوده یا نصارى ـ کشیدند، مىفرماید که ـ به حسب نقل ـ که انسان اگر از غصه بمیرد عیب نیست. این طور در مقابل ظلم ناراحت مىشدند. شما همه در محضر خدا هستید، هر جا باشید. قلبهاى شما در محضر خداست، بازوهاى شما، چشمهاى شما، همه چیز شما در محضر خداست و خدا حاضر است در همه جا.
الگو قرار دادن پیشوایان دین در رفتار با مردم
کوشش کنید که با بندگان خدا جورى رفتار کنید که امامان شما رفتار مىکردند، پیغمبر شما رفتار مىکرد و سایر انبیا رفتار مىکردند. گمان نکنید که حالا فلان نخستوزیر است، فلان وزیر کشور است، فلان رئیسجمهور است، ـ فلان رئیس مجلس است، فلان استاندار است، فلان بخشدار است، فرماندار است، گمان نکنید که اینها یک چیزى است. آن که همه چیز است به دست آوردن رضاى خداست، و آن به این است که رضاى مخلوق خدا را به دست بیاورید. با مردم که شما سرو کار دارید این مردم را باید رضایشان را به دست بیاورید. همین مردم کوچه و بازار و کشاورزهاى بسیار عزیز و کارمندان و کسانى که در کارخانهها زحمت مىکشند اینها هستند که مایه افتخار یک ملت و مایه پیروزى یک ملت است. پیروزى را براى ما و شما اینها به دست آوردند و اینها ولى نعمت ما هستند. و ما باید این معنا را در قلبمان احساس کنیم که با این ولى نعمتهاى خودمان رفتارى بکنیم که خدا از آن رفتار راضى باشد. گمان نکند آن کسى که فرماندار یک جایى است باید به رعیت آنجا، به مردم عادى آنجا، به بازارى آنجا یک وقت خداى نخواسته یک بالاترى بفروشد، آن طورى که ساخت فرمانداران زمان سابق بود. فرق ما بین جمهورى اسلامى و شاهنشاهى این است که جمهورى اسلامى از مردم است و جمهورى اسلامى رهین همین مردم عادى کشور است، و شاهنشاهى مىگفت نه، من این طور نیست که به مردم کار داشته باشم، ما خودمان باید کارها را، مردم باید تحت سلطه ما باشند و با مردم آن طور مىکردند. با بندگان خدا رفتار خوب بکنید و پیروزى از آنها به دست ما آمده است.
دشوارتر بودن حفظ پیروزى از اصل آن
و بدانید که حفظ یک پیروزى مشکلتر است از پیروزى به دست آوردن، کشور گشایى از حفظ کشور آسانتر است. الان ما در مشکل حفظ نظام جمهورى اسلامى هستیم، یعنى آن مرحله اول که پیروزى ابتدایى بود گذشت و پیروز شدید بحمدالله، لکن بقاى این پیروزى و بقاى این دستاوردهایى که شما به دستتان آمد امروز مشکلتر از خود آن پیروزى است که به دستتان آمد، نگهداریش مشکل است. باید همه کوشش کنید که این چیزى که به دست آوردید نگه دارید. این ارزان به دست شما نیامده است، بسیار سنگین به دست شما آمده است و کم چیزى هم نیست که به دست شما آمده است. از جهات معنوى من و امثال من نمىتوانیم حسابش را بکنیم که آن جهات معنوىاى که به دست این ملت آمده است چى هست، آن حسابش با خداى تبارک و تعالى است. از حیث ظاهرى وقتى که ملاحظه مىکنید آن چیزى که امروز به دست کشور اسلام و ملت ایران آمده است آن چیزى است که در طول تاریخ براى ایران پیش نیامده بود. ایران قلدرهاى زیاد داشت، لکن آنها از ضعفایى بودند که در مقابل دولتهاى دیگر تعظیم مىکردند، خصوصا در این قرنهاى آخر. هر چه بر این زمان شاهنشاهى گذشت ضعف شاهنشاهى زیاد شد، تا آنجایى که یک سفیر از انگلستان در آن وقت، از امریکا در حالا وقتى که در یک جایى بود مقدرات یک کشور دست او بود، مقدرات کشور ما دست دیگران بود. آن چیزى که شما به دست آوردید این است که شما مقدراتتان را به دست خودتان آوردید. دست امریکا و شوروى و انگلستان و سایر کشورهاى دیگر را قطع کردید، بیرونشان کردید. این یک چیز کمى نیست که دست شما آمده است، این یک چیز بزرگ است و حفظش بالاتر از خودش است. آنهایى که از شما شکست خوردند آرام نمىنشینند. آنها در صدد این هستند که جبران کنند شکست خودشان را، و شکست خودشان را بخواهند جبران کنند، به حسب آن طورى که وضع آنها و سیره آنهاست، به دست خود شما مىخواهند جبران کنند. مىخواهند شکست شما به دست خودتان باشد، و این امر بسیار مهم است و باید بسیار رویش دقت بشود. اگر مردم را در کارخانهها، در کشاورزى وادار کنند به اینکه ـ با ایادى خودشان، وادار کنند به اینکه ـ سستى کنند در امر کشاورزى که در رأس امور یک کشور امثال کشور ماست، و آنهایى که در کارخانهها کار مىکنند وادار کنند به کمکارى، و کارهاى دیگر، از آنجا نقطه شکست ما شروع مىشود.
تکلیف شرعى در انتخابات
و چون امروز روزى است که باید راجع به تکلیف خودمان در انتخابات عرض کنم، باید عرض کنم که یکى از امورى که مطمح نظر آنهایى است که مىخواهند این انقلاب را به شکست برسانند قضیه مجلس است. مجلس یک چیز سهلى نیست کارش. مجلس یک چیزى است که در رأس همه امورى که در کشور است واقع است. یعنى مجلس خوب همه چیز را خوب مىکند و مجلس بد همه چیز را بد مىکند. و لهذا آنهایى که قبلا در این کشور حکومت داشتند سعیشان این بود که مجلس را نگه دارند. آنوقتى که دیگر مجلس تحقق پیدا کرده بود و مشروطه شده بود و مجلس پیدا شده بود، سعى مىکردند که مجلس را به دست بیاورند. آن وقت که نمىتوانستند با فشار مردم را الزام کنند باید کیک را چیز بکنید، آن وقت با حیلهها مىکردند، ایادى خودشان، در بلاد، و مردم بیچاره را یا اغفال مىکردند یا خانها وادار مىکردند و وقتى که رضاخان آمد در کار، دیگرقضیه، قضیه این بود که دست شاهنشاه بود، همه چیز دست او بود. البته این آخر هم همین جور بود. فرماندارها هر جا بودند مامور بودند که در آنجا این آدم را از صندوق بیرون بیاورند. بتوانند مردم را وادار کنند به این کار؛ نتوانستند صندوقها را عوض بکنند، نتوانستند صندوقها را بد بخوانند و همه چیز هم دست خودشان بود. مردم هم چون مایوس شده بودند کنار رفته بودند، راه دیگر باز بود. یکى از امور بسیار مهم که آنها کارهاى خودشان را با آن انجام مىدهند مایوس کردن قشرهاى مختلف کشور است. مایوسشان بکنند از اینکه ما کار ازمان مىآید. کوشش داشتند در رژیم سابق به اینکه مردم را از همه چیز مایوس کنند، " ما نمىتوانیم، باید از غرب درست بشود، ما همسایه کذا داریم". کوشش مىکردند در این معنا و کسانى که در مجلس پیدا مىشد احیانا که مقابل بایستد، آنها یا همان ایادى خود آنها در مجلس مىکوبیدند آنها را، و یا اگر نمىشد آنها را از بین مىبردند. مایوس مىکردند مردم را از اینکه بتوانند خودشان یک کارى انجام بدهند، طبیب بتواند آپاندیس را معالجه کند. این دردآور بود هر وقت من فکرش را مىکنم متاثر مىشوم از اینکه در زمان محمدرضا براى یک آپاندیس از خارج طبیب آوردند، و این سرکوبى اطبا محترم ما بود. کارشناس از خارج مىآوردند، ارتش حتما باید کارشناساش از امریکا بیاید. یا اگر آن وقت بود از جاى دیگر بیاید. براى ما کارشناس مىآوردند. براى کارخانههاى ما کارشناس مىآمد. مىآمد که نگذارد خود شما بفهمید. کارشناس ارتشى مىآمد که نگذارد ارتش چیز بفهمند. نه این که مىآمد به آنها تعلیم کند، مىآمد که جلوى تعلم را بگیرد.
مردم، تعیین کننده سرنوشت انتخابات
امروز که کشور دست خود شما افتاده است و دیگر یک آقا بالا سر ندارید که بیاید بگوید این کار را بکن، آن کار را بکن. از خارج ما هیچ کس را الحمدلله نداریم دیگر. هیچ قدرتى الان در ایران نمىتواند یک کارى را تحمیل کند به ما. امروز باید خود شما بنشینید کارتان را انجام بدهید. انتخابات مثل سابق نباشد که از مرکز دستور داده مىشد که این باید وکیل بشود، دیگر کسى هم حق ندارد حرفى بزند. انتخابات دست مردم است، رئیسجمهور و نخستوزیر با آن رعیتى که در کشاورزى کار مىکند و آن بازارىاى که در بازار کار مىکند، راجع به انتخابات یک جور هستند، على السوا هستند. یعنى رئیسجمهور یک راى دارد، نخستوزیر هم یک راى دارد و آن کشاورزى که در دوردست افتادهترین این کشور است، آن هم یک راى دارد. رایشان فرقى با هم ندارد و همه هم مسئول هستند. در تشخیص خوب و بد، اتکال به قول غیر نکنید مگر اشخاصى باشند که مورد اعتماد خودتان باشد صددرصد. این را به مردم دارم مىگویم و به شما آقایانى که در آتیه متصدى اجراى انتخابات هستید توجه مىدهم که اگر یک انحرافى در یکى از شما پیدا بشود، و این بعد موجب این بشود که در این جمهورى یک لطمهاى وارد باشد به گردن شماست. به اسلام لطمهاى وارد بشود به گردن شماست. و اگر در اینجا هم کشف بشود معذور نیستید و مورد تعقیب وارد مىشوید. باید شماها بدون توجه به اینکه دستور کسى داده، دستور کسى حق ندارد راجع به انتخابات بدهد، دستور در اجرا، در خوبى اجرا بله، وزیر کشور دستور مىدهد که اجرا خوب بشود، اجرا اسلامى باشد. اما یک بالایى بخواهد به شما دستور بدهد که کیک باید وکیل بشود، کیک مىخواهد وکیل بشود این امر نیست در اسلام، در ایران هم نیست. اینکه من عرض مىکنم براى این است که بعدها کسانى که در ایران بعدها و نسلهاى بعد مىآیند بدانند که باید این طور باشند والا امروز ما کسى را نداریم که دستور بدهد، پیشنهاد مىکند و مردم مختارند. فرض بکنید که اگر همه کسانى که در رأس (هستند) بروند پیشنهاد بکنند که فلان آدم را شما وکیل کنید لکن شما به نظرتان درست نباشد جایز نیست بر شما تبعیت کنید. باید خودتان تشخیص بدهید که آدم صحیحى است تا اینکه بتوانید راى بدهید.
نیاز مجلس و کمیسیونها به کارشناسان و صاحبنظران
و مجرد اینکه این آدم یک آدم خوبى است خیلى، اول وقت نمازش را مىخواند و نماز شب مىخواند. این براى مجلس کفایت نمىکند. مجلس اشخاص سیاسى لازم دارد، اشخاص اقتصاددان لازم دارد، اشخاص سیاستمدار لازم دارد، اشخاص مطلع بر اوضاع جهان لازم دارد. باید تعهد به اسلام باشد و موافقت با جمهورى اسلامى باشد لکن این مسائل هم باشد. در یک مجلس باید همه چیز باشد در این کمیسیونهاى مجلس از امور ارتشى و کشاورزى و اقتصاد و همه چیز بحث مىشود، باید مطلع باشند اینها. آنهایى که در این کمیسیونها هستند باید اشخاصى باشد در بینشان که عالم به اقتصاد باشد، عالم به امور کشاورزى باشد، عالم به امور ادارى باشد، عالم به مسائل جهانى باشد. مجلس مىخواهد ایران را در مقابل جهان اداره کند، مجلس یک چیزى نیست که بخواهد ایران را در مقابل خودش درست بکند. ایران در مقابل جهان است امروز، آن هم یک جهان امروزى و یک ایران امروزى. ایران امروزى که تک است در دنیا و جهان امروزى که همه مهاجماند، همه مهاجم به شما هستند. شما مىخواهید که یک مجلسى داشته باشید که در مقابل این مهاجماتى که از خارج مىشود پایدار باشد. یک دولتى را او تعیین کند که در مقابل تهاجماتى که در دنیا واقع مىشود، فشارهایى که واقع مىشود در دنیا این بتواند دفاع کند، و این از مجلس سرچشمه مىگیرد، از مجلس دولت درست مىشود و شما یک همچو مجلسى لازم دارید. شما براى حفظ کشور خودتان، براى حفظ اسلام عزیز، که این همه خون در راهش ریختید باید پایدارى کنید و توجه بکنید که حفظ کنید این را، و حفظش نسبت به شماها که مامورین هستید به این است که ـ اجرایش را بدون اینکه به کسى اعتنا کنید اجرایش را خوب و موافق شرع و موافق اسلام و موافق مصالح کشور اجرا کنید. و مردم هم همه آزادند. عرض کردم از رئیسجمهور و نخستوزیر و وزیر کشور و همه اینها گرفته تا آن کسى که در آخر این کشور مشغول کشاورزى است فرقى ندارند در اینکه مکلفاند آدمى را که باید به درد مملکت بخورد انتخاب کنند و خودشان تشخیص بدهند.
آزادى در تشخیص و انتخاب نماینده
بازار باید خودش تشخیص بدهد. کارخانهها باید خودشان تشخیص بدهند، هیچ کس تحت تاثیر دیگرى نیست. بله اگر چنانچه اشخاص مطمئنى باشند که آنها تشخیص بدهند، شهادت بدهند که فلان آدم جهات مختلفش همه خوب است، آن وقت مانعى ندارد که کسى به واسطه تشخیص آنها و اطمینان به اینکه این صحیح است راى هم به آنها بدهد. اما این طور نیست که کورکورانه انسان دنبال این باشد که ببیند کیک چه گفته، این صحیح نیست، این در اسلام نیست و در جمهورى اسلامى هم نباید باشد. شما فرمانداران و بخشداران و همینطور اشخاص محترمى که این انجمنهاى اسلامى را در سرتاسر کشور دارند، همهتان موظفید به اینکه در این امر دقت کنید که خوب انجام بگیرد، نبادا یک وقت خداى نخواسته، یک تقلبى در کار بیاید، نبادا خداى نخواسته یک اشخاص نابابى خودشان را عوضى جا بزنند که از این معانى بسیار خواهد بود. اینها تکلیف شماست که بکنید. مردم هم خودشان مکلفند به اینکه هم شرکت کنند در انتخابات. نروند کنار، تکلیف است، حفظ اسلام است، رفتن کنار خلاف تکلیف است، خلاف مصالح اسلام است.
آن مقدسى که خیال مىکند کنار نشسته و دخالت در امور اسلامى نمى کند، او بر خلاف اسلام دارد رفتار مىکند، اگر خداى نخواسته یک همچو آدمى باشد. آن آدمى که به واسطه اینکه مثلا یک چیز اعوجاجى از یک نفر مىبیند یا از یک گروهى مىبیند کنار برود، این برخلاف مصالح اسلام عمل مىکند. این معانى در صدر اسلام هم بوده است، در زمان ائمه ما هم بوده است. خوب، همه اینها بوده لکن آنها کنار گرفتند، آنها مشغول فعالیت خودشان بودند. به مردم عرض مىکنم شرکت کنید در این انتخابات و تمیز بدهید اشخاصى را که لایقاند براى این مقام. مقدرات کشورتان را به دست کسانى بدهید که براى کشور شما مفیدند از حیث سیاست، از حیث اقتصاد، از حیث همه چیز. اگر مسامحه بکنید و امروز هم کسى نفهمد، خدا هست، خدا مىداند و مىبیند. شما در محضر خدا هستید هر جا هستید. همه خلقالله در محضر خدا هستند هر جا هستند. بر فرض اینکه من یک کار خلاف کردم اسلام که خلاف نکرده است، شما براى اسلام کار بکنید، چکار دارید که فلان آدم بد کرده. خوب، بد کرد، بد بکند شما خوب بکنید براى اسلام تا آن بد هم به تبع شما انشاءالله خوب بشود.
کنار نروید، آقایان علما کنار نروید. و البته باید از هر طایفهاى باشد اطلاعاتش داشته باشد و اشخاصى باشند که همه جهاتشان (خوب) باشد. و در هر صورت من دعا مىکنم که انشاءالله موفق باشید و موید باشید و این مطلبى که جز فرایض باید حسابش کرد به طور شایسته شما عمل بکنید و به طور شایسته اجرا بکنید و مردم هم به طور شایسته حضور داشته باشند. مردم اگر حضور نداشته باشند و خداى نخواسته، لطمهاى به اسلام وارد بشود، مسئول هستند. انشاءالله خداوند همه شما را موفق کند.
والسلام علیکم و رحمه الله