انقلاب الهی برای قرن 21

انقلاب اسلامی ایران چیست و در روابط بین الملل از چه موقعیتی برخوردار می باشد؟ آینده و سرنوشت انقلاب اسلامی به کجا خواهد انجامید؟ این قبیل سؤالات در میان دوستان و دشمنان این انقلاب نزدیک به 3 دهه است که مطرح می باشد. امیرمؤمنان حضرت علی(ع) در عبارتی بی بدیل و بی نظیر توصیه فرموده اند که شخصیتهای حقیقی و حقوقی منشاء و خاستگاه، جایگاه فعلی و چشم انداز و آیندة خویش را همواره مورد توجه قرار داده و از این امر آموزه ها و عبرتهای ضروری برای تعالی و سعادت خویش را فرا گرفته و به مرحلة اجرا گذارند. طرح این پرسش ها که انقلاب اسلامی ایران از کجا آمده، در کجا قرار دارد و به کجا می رود به نظر می رسد در مقطع و شرایط کنونی می تواند در تحلیل شرایط فعلی و ترسیم آیندة احتمالی مفید فایده قرار گیرد.
انقلاب اسلامی ایران تجلی مثالی و عملی هبوط انسان بعنوان خلیفه خدا در هستی از عالم بالا و عشق الهی به دنیای مادی و فرشی زمین در نظام و روابط بین الملل است. این شخصیت حقوقی بسان شخصیت حقیقی انسان که پس از خلق و تعلم در مکتب الهی برای امر خلیفه الهی در زمین هبوط نمود در عرصه روابط بین الملل فرود آمد تا تلاشگر عینیت بخشیدن به آرمانهایی عرشی و الهی در عرصة فرشی و خاکی باشد. پروردگار عالم ملک و ملکوت، قوس هبوط و سقوط انسان، قوس هبوط و صعود انقلاب اسلامی حکومت الهی، بهشت برزخی، هبوط، صعود، عالم خاک و زمین، از این رو انقلاب اسلامی ایران را می توان:
۱) تجلی تلاش شخصیت حقوقی و حقیقی انسان برای تحقق آرمانهایی متعالی در عالم خاک و دنیایی با تمام موانع و چالشهای موجود برای صعود به قلة رفیع هستی ترسیم نمود.
۲) تحقق عینی مفهوم آرمانگرایی واقع گرایانه و واقع گرایی آرمانخواهانه نامید.
۳) مصداق عینی و عملی یک انقلاب متعالی و رنگی که 3 رنگ سفید (صلح و آرامش)، سبز (توسعه و رفاه) و قرمز (استقلال و آزادی) با محدودیت و مرکزیت پروردگار سبحان و تعالیم عالیة اسلام برای صعود معنوی و مادی انسان در خاک و فرش بسوی عرش و عالم بالا، این امر را بخوبی به نمایش می گذارند.
انقلاب اسلامی و خلیفه الهی
در آیات 30 الی 39 سورة مبارکه بقره از خلقت، تعلیم و هبوط انسان به عنوان خلیفة خداوند در روی زمین سخن به میان آورده شده است. انسان جانشین خداوند در عالم دنیا و دین است و برای صعود مجدد به قله رفیع هستی می بایست:
۱)آگاهی: دانش در شأن خلیفه الهی
۲)آزادی: رهایی از قیود خود و دیگران
۳)آبادی: توسعه و به ماهیت رسانیدن قوای طبیعت
را نصف الغین خویش قرار دهد.
اما تحقق بخشیدن به شعار الهی آگاهی – آزادی – آبادی در جهان خاک در نظام بین الملل معاصر همچون ادوار گذشتة تاریخ بشر با موانع و چالشهای گوناگون داخلی و خارجی مواجه می باشد. تشکیل حکومت اسلامی برخاسته از آراء مردم به این معناست که تجمیع ارادة انسانها در قالب حکومت و حاکمیتی به منظور تحقق قومی صعودی از فرش به عرش و از خاک به افلاک عینیت یافته است اما این امر بی تردید با موانع و چالشهای گوناگون نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مواجه بوده، هست و خواهد بود. انقلاب اسلامی ایران لذا تلاش می نماید تا با شعار آگاهی، آزادی و آبادی بر اساس تعالیم وحی، روابط بین الملل زندگی انسانی را از طریق رویکرد اقناع و اجماع در حد امکان اجبار در حد ضرور تنظیم نماید. اساس تعالیم و بنای نظری و عملی تشکیل حکومت دینی برخاسته از آراء و خواست مردم بر این امر استوار است که
۱) امامان خلیفه خداوند در زمین هستند
۲) هدف از تشکیل حکومت تسهیل و تسریع در امر صعود انسان به سوی نقطه کانونی ومحوری آفرینش یعنی ذات مقدس ربوبی است
۳) در این فرآیند توسل به اقناع و اجماع در حد امکان و اجبار در حد نیاز و ضرور می بایست نصب العین و الگو قرار گیرد. منظور از اجبار رویکرد تدافعی و پدافندی در حفاظت از مرزهای ملی و عینی و آرمانی است و قدرت منطق و منطق قدرت در حوزه داخلی و خارجی. انسان خلیفه خداوند در زمین است و حکومت تشکیل شده از تجمیع اراده و آراء مردم تحقق و تجلی این امر را بر عهده دارد. اساس و مبنای نظر، گفتار و عمل این حکومت قدرت منطق و اقناع و اجماع سازی در عرصه های فردی و جمعی است. منطق قدرت و اجبار نمی تواند و نمی بایست اساس و پایه این حکومت قرار گیرد. حکومت نظام دین که وظیفه و هویت خویش را تسهیل و تسریع فرآیند صعود انسان از فرش به عرش تلقی می کند. این امر را از طریق قدرت منطق و اقناع و اجماع پیگیری می نماید. انسان موجودی آگاه، آزاد و خواستار آبادی نگریسته شده و حکومت بر خویش می داند که زمینه های به فعل رسیدن این قوا و آرمانها را فراهم آورد. تعمیم و بسط آگاهی و آزادی و آبادی در درون مرزهای ملی از طریق اقناع و اجماع در حد امکان اجبار در حد ضرور و نیاز اساسی، نظر، گفتار و رفتار این حکومت را شکل خواهد داد، در عرصة فرامرزی و بین المللی این حکومت ملزم است از طریق اقناع و اجماع و نه اجبار دیگر اعضاء جوامع انسانی به لحاظ شخصیتهای حقیقی و حقوقی را به تعمیم و ترویج آگاهی، آزادی و آبادی دعوت نماید. استفاده از منطق قدرت تنها در حوزه دفاع از حریم سرزمین و آرمانهای سیاسی و اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و علمی آن امکانپذیر و ممکن می باشد. حکومت دین، خواست و آرمان خویش را بر ملل و جوامع دیگر تحمیل نمی نماید و از منطق قدرت و اجبار در روابط بین الملل بهره نمی جوید و نخواهد جست. در تعامل با دیگر شخصیتهای حقیقی و حقوقی در نظام بین الملل به منظور اقناع و اجماع سازی و جهانی سازی و آگاهی، آزادی و آبادی بر اساس تعالیم وحی در تحقق قوس صعودی انسان در یک فرآیند فراگیر و عالم گیر با اتکاء بر قدرت منطق راهبرد کلان حکومت دینی انگاشته شده و می شود.
در اواسط دهة 90 میلادی (70 شمسی) در جریان تدوین و دفاع از رساله دکترای خویش تصریح به عمل آوردم که در نظریه اصلی واقع گرایی رئالیسم و ایده آلیسم و آرمانگرایی به تنهایی قادر به تبیین، تحلیل و توصیف حوادث در روابط بین الملل نبوده و نیستند. نظریات و فرضیه های گوناگون چراغ راه و نه زندان و حصر برای تصمیم سازان و سیاستگذاران راهبرد کلان امنیت ملی و سیاست خارجی دولتهای ملی به شمار می آیند. سیاستگذاران کلان در دولتهای ملی از رویکرد آرمانگرایی واقع بینانه (واقع گرایانه) و واقع گرایی آرمانخواهانه تبعیت نموده و می نمایند. این امر را Idearealism عنوان ساخته و تأکید شد تعامل و تعاطی میان آرمان و ایده و واقعیت مادی و خاکی همواره نصب العین مدیران ارشد مسئولین سیاستگذاری و اجرا در جوامع مختلف بوده، هست و خواهد بود.
انقلاب اسلامی ایران در طول تاریخ خویش همواره مُبیّن این آرمانگرایی واقع گرایانه و واقع گرایی آرمانخواهانه بوده و هست. آیندة این انقلاب نیز در گرو همین امر است. کمیت و کیفیت این تعامل و تعاطی میان آرمانگرایی و واقع گرایی در جوامع مختلف بر اساس هنجارها و ارزشهای گوناگون شکل می گیرد. در انقلاب رنگی – مخملی الهی این امر توسط معیارهای وحی به منظور تأمین قوس صعودی انسان به سوی جایگاه اصلی خلافت الهی شکل می گیرد. این امر در عین حال توسط انسانهایی آگاه، مدیر، شجاع و آزاده و آزاد از قیود منیّت به منظور تأمین منافع جمع و مدنیّت انجام می پذیرد. انسان بعنوان کانون سیاستگذاری در جایگاه خلیفه الهی به منظور حرکت مدنیّت و اجتماع بسوی خلیفه الهی جمعی ملی و بین المللی نمایانگر همین ترکیب معقول و مطلوب میان آرمانگرایی و واقع گرایی است.
ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی که می توان آن را مهمترین مغز افزار و کانون تبادل اندیشه و نظر در حوزة روابط بین الملل و سیاست خارجی در ایالات آمریکا نامید در مقاله ای که در روزنامة واشنگتن پست 8 ژانویه 2006 (18/10/84) نوشت: تلاش زیادی به عمل آمده تا عصر پایان جنگ سرد را با نام و عنوانی که نمایانگر ویژگیها و مختصات آن باشد معرفی نمایند. عصر اطلاعات، عصر تشویش و نگرانی، عصر ترور مقدس، عصر جغرافیای اقتصادی و به مانند آن مفاهیمی هستند که در این رهگذر به کار گرفته شده اند اما هیج یک نتوانسته اند از عهدة این مهم برآیند. عصر حاضر بی نام و نشان و کماکان باقی مانده و کسی نتوانسته به شایستگی آن را نامگذاری و معرفی نماید.
این عصر و قرن 21 را می توان عصر انقلابهای رنگی – الهی و تحقق خلافت الهی انسان در عرصة عالم ماده و خاک نامید. انقلاب اسلامی ایران با این چشم انداز و رویکرد در سال 1357 تولد یافت تا بسترساز و الگوی انقلابهای رنگی – الهی در عصر جدید باشد. انقلاب های رنگی – الهی از ویژگیهای ذیل برخوردار می باشند:
۱) هدف و آرمانهای موجود در این انقلاب های صعود به قلة رفیع خلافت الهی و عرش ربوبی پس از دورة هبوط و سقوط انسان به جایگاه پست و حقیر مادی و دنیایی است.
۲) تجمیع اراده و آرائ اقشار گوناگون و اکثریت جامع علت محدث و صبقیه (تشکیل دهنده و تداوم بخش) در این انقلابات می باشد.
۳) تشکیل حکومت دینی بر اساس آراء و ارادة مردم به منظور صعود به قله رفیع خلافت الهی از طریق قدرت نرم و قدرت منطق.
۴) اهداف و وظایف این حکومت سبط و نشر آگاهی، آزادی و آبادی در سطح ملی و همکاری و تعامل با دیگر شخصیتهای حقیقی و حقوقی در سطح فراملی و بین المللی به منظور جهانی سازی آگاهی، آزادی و آمادگی از طریق قدرت منطق و اقناع و اجماع سازی است.
۵) انقلاب اسلامی ایران که در سال 1357 به پیروزی رسید مصداق عینی و عملی نخستین انقلاب رنگی-الهی و نرم می باشد که نه از ابزار خشونت و کودتا و قوة قهریه بلکه با توسل به قدرت منطق و اقناع و اجماع سازی داخلی توسط رهبر کبیر و فقید انقلاب حضرت امام خمینی(ره) به پیروزی رسید. دوستان و دشمنان انقلاب اسلامی اذعان دارند که تجمیع اراده و آراء انسانی ملت ایران که از طریق اقناع و اجماع سازی و قدرت منطق حضرت امام(ره) در مقابل منطق قدرت و قوة قهریه نظام گذشته ایستاد عامل اصلی و اساسی در حدوث انقلاب اسلامی بوده، هست و خواهد بود. تصاویر ذهنی و خاطرات و همچنین عکسها و تصاویر و فیلمهای نیمة دوم سال 1357 به خوبی حکایت از این امر دارد که اراده و آراء ملت ایران با اهداء گل به سربازان مسلح و قرار دادن آن در لولة تفنگ و سلاح نظامیان و افراد پلیس بود که آنها را با اقناع و اجماع سازی رساند تا به صفوف ملت بپیوندند و از این رو قدرت منطق بر منطق قدرت و قوه قهریه فائق آمد. این امر باعث گردید که توسل به اجبار و منطق قدرت در انقلاب اسلامی به حداقل ضرور و نیاز تقلیل یافت و بخش قلیل و ناچیزی از آن را تشکیل داد. انقلاب اسلامی بدون تردید نخستین انقلاب نرم و رنگی-الهی است که در عصر حاضر تشکیل و استمرار یافته است. از این رو اهداف متعالی، آگاهی، آزادی و آمادگی انقلاب در پرچم سه رنگ ایران سبز، سفید و قرمز با محوریت ذات مقدس ربوبی و تعالیم وحی به شکل ذیل تجلی یافته است: سبز: توسعه و آبادانی، سفید: صلح و آرامش،قرمز: آزادی و استقلال
انقلاب رنگی در 25 آوریل 1974 در لیسبون پرتغال دوران دولت جدید ، اولیویرا سالازار (1968 – 1933) و مارسلو کائتانو (1974 – 1698) را پایان بخشید و ساموئل هانتینگتون آن را آغاز موج سوم دمکراسی در اواخر قرن بیستم نامید. این انقلاب رنگی را در ضمن انقلاب گل میخک نیز نامیده اند. حوادث 25 آوریل 1974 و بسط آن به یونان، اسپانیا و امریکای لاتین در دوران جنگ سرد به عنوان انقلاب های مخملی یا انقلاب های رنگی معرفی گردیده شده اند. اما با پایان جنگ سرد و آغاز قرن 21 این معنا و مفهوم در صربستان (2000)، گرجستان (2003 – انقلاب رز)، اوکراین (2004 – انقلاب نارنجی) و بنا بر برخی اقوال قرقیزستان (2005 – انقلاب لاله) نیز مورد تأکید و ترویج قرار گرفت. آنچه در موج اول و دوم انقلاب های رنگی و یا گلی و یا مخملی مطرح بوده و هست ارتباط گروهها و سازمانهای غیردولتی با حضور توده های مردم در عرصه صحنه و تأکید آنها بر برکناری دولتهای وقت بوده است.
انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب نرم، مخملی- رنگی دیگر با صبغة الهی و وحی محور است که برخلاف دو موج اول و دوم انقلاب های رنگی به انسان و جایگاه او در آفرینش از منظری کاملا، متفاوت نگریسته و می نگرد. در انقلاب مخملی-رنگی الهی 1357 انسان خلیفة خداوند در روی زمین بار دیگر قوس صعودی خویش به سوی جایگاه اصلی خود را از طریق تشکیل حکومت و دولت برخواسته از تجمیع آراء و اراده ملت آغاز نمود. این انقلاب در سرزمین ایران و با پرچم 3 رنگ سبز – سفید و سرخ) با محوریت ذات باریتعالی سه آرمان آگاهی، آزادی و آبادی را از طریق قدرت منطق به اقناع و اجماع سازی در حد امکان و اجبار در حد ضرور و نیاز پی گرفته و می گیرد.
ریچارد هلس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا، قرن 21 را کماکان بدون نام و نشان و هویت می خواند. شاید بتوان در موقعیت فعلی به منظور تبیین و تحلیل گذشته و حال و توصیه برای آینده انقلاب اسلامی ایران را انقلابی مخملی-رنگی با صبغه الهی در اواخر قرن 20 نامید و قرن 21 را عصر تحقق خلافت فردی، ملی و بین المللی الهی انسان در نظام و روابط بین الملل خواند. قدرت منطق و اقناع و اجماع سازی ملی و بین المللی در حد امکان و بهره وری از عنصر اجبار در قالب پدافندی و دفاعی از حریم مرزهای عینی و ملی و آرمانی در حد ضرور را می توان ویژگی دوران جهانی شدن و جهان سازی خلافت الهی انسان نامید. قرن 21 می تواند با حضور فعال انقلاب اسلامی ایران در عرصه های بین المللی نویدبخش آگاهی، آزادی و آبادی ملی و بین المللی باشد. برای ملت ایران سه رنگ سفید (صلح و آرامش)، سبز (توسعه و آبادنی) و قرمز (آزادی و استقلال) بر اساس محوریت تعالیم وحی پیام آگاهی، آزادی و آبادی برای تمامی ملل، اقوام و دولتهای گوناگون در نظام بین الملل است.