انقلاب دوم - بررسي واقعه تسخير لانه جاسوسي
ميان عبارت اشغال سفارت امريكا و عبارت تسخير لانه جاسوسي استكبار جهاني فاصلهاي به بزرگي يك ايدئولوژي قرار دارد و بسته به اينكه شخص داراي چه ايدئولوژي و مكتبي باشد، تفاوت ميكند. براي ما ايرانيان تسخير لانه جاسوسي گامي بلند در جهت حراست از انقلاب اسلامي و استيفاي حقوق پايمالشده مردم است و هرچه رسانهها و سازمانهاي جهاني سعي كنند آن را مورد مذمت قانوني و ديپلماتيك قرار دهند، مردم ايران از وقوع دومين انقلاب خود پشيمان نخواهند شد. تاريخ، شاهد است كه تحت عنوان مصونيت ديپلماتيك، محمولههاي ديپلماتيك و آداب ديپلماسي، چه مظالم و فجايعي كه بر سر ملل مظلوم مشرق زمين، بهويژه مسلمانان، نرفته است. اكنون بايد جاسوسخانهبودن سفارت امريكا در تهران و بهويژه برنامهريزيها و فعاليتهاي براندازانه آنها عليه انقلاب و حكومت نوپاي جمهوري اسلامي، به عرصه پژوهشهاي مستند تاريخي رسيده و روشنفكران و انديشمندان جهان از انگيزههاي برحق ملت ايران در حمله به سفارتخانه امريكا مطلع شوند. با مطالعه اين مقاله، با برخي از جنبههاي اين رويداد مهم تاريخي آشنا ميگرديد.
عليرغم گذشت قريب به سه دهه از پيروزي انقلاب اسلامي، اين واقعه كماكان در معرض توجه بسياري از متخصصان، كارشناسان و علاقمندان به نهضتهاي ضداستكباري و ضداستعماري قرار دارد و علاوه بر نفس واقعه انقلاب، حوادث مختلف پس از پيروزي انقلاب كه موجب حفظ و تداوم آن شدهاند نيز هميشه در معرض توجه بودهاند. در ميان اين حوادث، تسخير لانه جاسوسي امريكا ــ كه از سوي امام راحل(ره) انقلاب دوم لقب گرفت ــ جايگاهي عظيم در تاريخ انقلاب اسلامي پيدا كرد؛ زيرا اين واقعه نقش مهمي در قطع ريشههاي امپرياليسم در ايران و نيز پايانبخشيدن به سلطه ضمني امريكا بر كشورمان ايفا كرد.
تسخير لانه جاسوسي و گروگانگيري چهارصدوچهلوچهار روزه بيش از پنجاهنفر از كاركنان سفارت امريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام(ره)، اقدامي بزرگ و كمنظير، نهفقط در سطح كشور يا منطقه بلكه در سطح جهان بود كه آثار و پيامدهاي مثبتي را چه در داخل و چه در خارج از كشور به دنبال داشت. بازبيني اين پيامدها نشان ميدهد كه واقعه مذكور در مجموع به سود انقلاب اسلامي تمام شده و در راستاي حفظ، تداوم و تعميق آن نقش مثبت ايفا كرده است.
پيامدهاي داخلي تسخير لانه جاسوسي
الفــ شفافشدن مواضع گروهها استعفاي دولت موقت
حركت دانشجويان مسلمان پيرو خط امام(ره) و تسخير لانه جاسوسي از سوي آنان، يكي از بزرگترين حركتهاي ضداستكباري در تاريخ انقلابهاي مردمي بود كه روح خودباوري و استكبارستيزي را بار ديگر در ملت ايران و نيز در ديگر ملتهاي محروم متبلور ساخت. اين حركت، اسطوره ابرقدرتي امريكا را براي هميشه درهم شكست و فصل جديدي از تاريخ پرشكوه انقلاب اسلامي را رقم زد.
مردم انقلابي ايران كه عمري زير چكمه دژخيمان غربي و بهويژه امريكا، لگدمال شده بودند، با شنيدن خبر فتح لانه جاسوسي، در تاييد اين اقدام، ماهها در جلوي سفارت تسخيرشده آن كشور اقدام به راهپيمايي نمودند. اما در كنار اين تاييد مردمي، شاهد اتخاذ مواضع گوناگون ديگري نيز بوديم. حضرت امام(ره) و نيروهاي ارزشي و اصولگرا كه همراه واقعي انقلاب محسوب ميشدند، عمل دانشجويان را بهشدت مورد تاييد قرار داده و از آن حمايت كردند و گروههاي ليبرال و چپ و نيز سردمداران دولت موقت، به بهانه عدم تناسب اين اقدام با اصول و شرايط بينالملل، بهشدت از اين عمل انقلابي انتقاد كردند تاآنجاكه دولت موقت استعفا نمود.
درواقع اشغال سفارت امريكا از اين حيث دو بعد داشت: يكي سقوط دولت موقت و ديگري شفافشدن مواضع كليه گروهها، نيروها و جريانهاي سياسي كه بهظاهر يا واقعا با انقلاب همراه شده بودند.
اشغال سفارت، از نظر داخلي، به حاكميت ليبرالها و ميانهروها پايان داد. ليبرالها كه عمدتا طيف جبهه ملي و نهضت آزادي را شامل ميشدند، معتقد بودند كه روحانيت و نيروهاي مذهبي قادر به اداره كشور نيستند و تنها بروكراتها و ليبرالها از توانايي اين كار برخوردارند. متاسفانه مشي سازشكارانه و حمايتگونه دولت موقت و عدم اعتقاد به خط امام و اقدامات انقلابي، موجب كندشدن حركت انقلابي گرديده بود و مردمي را كه با شور و شوق در انقلاب شركت كرده بودند، از صحنه خارج نموده و چيزي نمانده بود انقلاب اسلامي بيستودوم بهمن 1357.ش نيز مانند نهضت مشروطه و نهضت مليشدن صنعت نفت، از مسير اصلي خود منحرف شود. در اين شرايط بود كه اقدام ناگهاني و انقلابي دانشجويان، انقلاب را دوباره در مسير اصلي آن قرار داد و سرعت و پويايي اوليه را به آن بازگرداند. درواقع تسخير لانه جاسوسي و حمايت امام از اين اقدام، موجب سقوط خط سازش شد و انقلاب را ازهمانابتدا از افتادن در يك روش و انديشه غلط حفظ نمود.
هاشمي رفسنجاني ميگويد: «من اين را ميپذيرم كه بازرگان و دوستانش ازمدتهاقبل به اين نتيجه رسيده بودند كه نميتوانند كار كنند. آقاي مهندس بازرگان كه به جلسات ميآمد، هروقت به مشكل برخورد ميكرد و يا چيزي را كه ميخواست تصويب نميكرديم، ميگفت: “خودتان بياييد اداره كنيد.” يا فرض كنيد اگر كسي از ما سخنراني ميكرد ــ بخصوص آيتالله خامنهاي و شهيد بهشتي كه گاهي انتقاد ميكردند ــ ايشان سخت عصباني ميشد و ميگفت: “من كار نميكنم و نميتوانم كار كنم”... . استعفاي قبلي را به خاطر تصويب مساله ولايت فقيه در خبرگان داده بودند. بعد از ولايتفقيه هم اينها ديگر دلگرم نشدند كه كار كنند... اينكه ايشان گفتهاند: دو هفته قبل از اين حادثه [تسخير لانه جاسوسي] استعفاي خودشان را به شوراي انقلاب دادند، من اطلاع ندارم. بعيد است كه ايشان استعفا داده باشند و من ندانم. شايد در زمان سفر ما به مكه بود. اخيرا هم مذاكرات شوراي انقلاب را خواندهام، استعفايي نديدم.»[i] درواقع آقاي هاشمي رفسنجاني علت استعفاي بازرگان و دولت موقت را، قضيه اشغال لانه جاسوسي ميداند «بله، يعني به جايي رسيدند كه ديدند ديگر نميتوانند. بهانه بهتري هم براي استعفا پيدا كرده بودند و شرايطي هم بود كه نميتوانستند كار بكنند.»[ii]
در كنار مساله سقوط دولت موقت و بياعتباري جريانهاي ليبرال، بايد به سقوط ارزش گروههاي چپ نزد مردم نيز اشاره كرد. گروههاي چپ و ماركسيست كه به دنبال سركوب گسترده خود در دوران پهلوي، توانسته بودند پس از پيروزي انقلاب، در فضاي سياسي كشور عرضاندام كنند، بيشازهرچيز به ضدامپرياليست و ضدامريكاييبودن خود فخر ميفروختند و خود را سردمدار حركتهاي ضدامپرياليستي قلمداد ميكردند. آنها نيروهاي مذهبي را به دليل مواضع شرعي! فاقد پتانسيل لازم براي مبارزه با امپرياليسم ميدانستند و انقلاب اسلامي را هم يك انقلاب سطحي داخلي و ناشي از اختلافات شاه و روحانيت تحليل كرده، بر طبق گفتههاي ماركس، به انجام حركتهاي كارگري ضدامپرياليستي براي دستيابي به جامعه آرماني سوسياليستي معتقد بودند. اين گروه كه به واسطه شعارهاي تند خود، هواداراني نيز به دست آورده بودند، در برابر حركت توفنده و انقلابي تسخير لانه جاسوسي حيرتزده شدند و براي جانماندن از قافله، مدتي از اين اقدام دانشجويان حمايت كردند. آنها علاوه بر صدور اعلاميههايي در تاييد اين حركت، در محل لانه جاسوسي نيز حضور يافتند تا به عنوان پيشتازان مبارزه با امپرياليسم مورد استقبال قرار گيرند؛ اما بهدليل آغاز افشاگريهايي كه مضر به حال اين جريانها بود، پس از مدتي سكوت، مواضع خود را تغيير داده و حركت دانشجويان پيرو خط امام(ره) را «يك حركت چپ از موضع راست» قلمداد كردند.
اقدام دانشجويان، عليرغم تمامي جنجالهايي كه از سوي گروههاي چپگرا برپا شد، اتهام امريكاييبودن انقلاب اسلامي را برطرف ساخت؛ چراكه برخي بر اين باور بودند كه امريكا بهخاطر جلوگيري از وقوع يك انقلاب سوسياليستي در ايران، انقلاب اسلامي ايران را هدايت كرده است. اما اين رخداد سياسي توسط دانشجويان پيرو خط امام(ره)، آن دسته از گروههاي چپ كه به همراهي با انقلاب تظاهر ميكردند ــ مانند چريكهاي فدايي خلق، حزب توده و گروههاي التقاطي نظير منافقين ــ را دچار نوعي سياست انفعالي كرد و بهاصطلاح، اين گروهها وجهه ضدامريكايي خود را از دست دادند.
بهطورخلاصه ميتوان موضعگيري كليه گروههاي سياسي غيراصيل چپ و راست را كه دلبستگي واقعي به امام(ره) و نظام و مردم نداشتند و تنها درصدد دستيابي به مطامع سياسي خويش بودند، به سه مرحله تقسيم كرد:
1ــ در مرحله اول، كليه گروهها، به دنبال حمايت شديد و جدي امام و مردم از حركت دانشجويان، مجبور شدند ولو با يك تاخير حداكثر چندروزه، سرانجام حمايت خود را از حركت دانشجويان اعلام كنند و پشتيباني ظاهري خود را از اين اقدام به اطلاع همگان برسانند.
2ــ در مرحله دوم، كه با افشاگريها آغاز شد، گروههاي سياسي مختلف، عكسالعملهاي متفاوتي نشان ميدادند: برخي از آنها با دانشجويان تماس گرفته و از آنها ميخواستند اسنادي را عليه رقبايشان افشا كنند. اما دانشجويان اين درخواستها را رد ميكردند؛ زيرا قصد داشتند بيطرف و بهدور از منازعات سياسي حركت كنند.[iii] علاوهبراين گروههايي كه افشاگريها بر ضد آنها بود، بلافاصله عليه دانشجويان موضعگيري كرده و آنان را به طرفداري از گروههاي خاص متهم نمودند.[iv] برخي گروهها نيز ضمن حفظ خونسردي، تلاش ميكردند اين مرحله را با سكوت پشت سر بگذارند.
3ــ در مرحله سوم، با اتمام افشاگريها و آغاز مذاكرات مجلس براي آزادسازي گروگانها، گروههايي كه در ابتدا از ترس امام و مردم به تاييد حركت تسخير لانه جاسوسي پرداخته بودند، نظرات و نيات واقعي خود را آشكار ساختند و ضمن انتقاد شديد از اقدام دانشجويان، آنان را محكوم كردند. بهعنوانمثال ابوالحسن بنيصدر، اولين رئيسجمهور معزول ايران اسلامي كه در نهايت پس از همدستي با منافقين از كشور متواري شد، ابتدا بالاجبار پشتيباني ظاهري خود را از اين اقدام اعلام كرد و گروگانگيري را در واكنش به اقدامات امريكاييها توصيف نمود.[v] اما يكماه بعد، بنيصدر به دنبال تداوم افشاگريهايي كه ميترسيد خود او را نيز شامل شود، ضمن مخالفت با گروگانگيري، به شعور ملت انقلابي ايران نيز توهين نمود و گفت: «با گروگانگيري و استفاده از زور مخالفم و نتيجه نخواهد داد. مردم ايران عجول هستند و دنبال هدفهاي دور نميروند و تحمل آن را نيز ندارند و هدفهايي را كه جنبه موضعي و حال دارد، دنبال ميكنند و چون اين هدفها اساسي نيست، كمتر موفق ميشوند.»[vi]
بــ تثبيت خط امام
شايد مهمترين اثر تسخير لانه جاسوسي را بتوان تثبيت خط امام دانست كه به دنبال شفافشدن مواضع نيروها و گروههاي مختلف، صورت گرفت. اين مساله از دو جنبه قابل بررسي است: يكي تامل بر حال و هواي آن روز جامعه ايران و هضم اين مساله كه نيروهاي اصيل و طرفدار واقعي انقلاب براي پيشبرد اهداف خود با چه مشكلي روبرو بودهاند و تسخير لانه جاسوسي چگونه موجب حل اين مشكل شد؛ ديگري نقل آن بخش از اسناد لانه جاسوسي است كه در آنها به بررسي عملكرد امام(ره) و نيروهاي اصولگرا پرداخته شده و ارادت آنان به انقلاب و مخالفت حقيقي اين گروهها با امريكا را نشان ميدهد، امري كه موجب ارتقاي جايگاه اين بخش از نيروهاي سياسي در جامعه ايران شد و تاكنون ادامه پيدا كرده است.
تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، تمام نيروهاي سياسي موجود در جامعه ايران، عليرغم اختلافات و اهداف مختلف، در جبههاي متحد و در مقابل نظام شاهنشاهي قرار گرفته بودند؛ اما به دنبال پيروزي انقلاب، به فاصله كوتاهي، كشور با ظهور و حضور دهها گروه و سازمان سياسي مواجه شد كه هركدام خطمشي خاص خود را داشتند. مسلما اين گروهها از جنبههاي مختلف قابل تقسيمبندي هستند، اما از لحاظ اعتقادات ايدئولوژيك و مذهبي، احزاب مذكور به دو دسته مذهبي و غيرمذهبي تقسيم ميشدند. گروههاي غيرمذهبي متشكل از سازمانهاي مستقل و بزرگي مانند حزب توده، گروههاي كوچك مختلف ماركسيست، جبهه ملي و ديگر گروهها بودند. سازمانهاي سياسي غيرمذهبي اكثرا داراي سابقه تشكيلاتي چندينساله بودند و فعاليت بسياري از آنها به دهههاي 1330 و 1340.ش بازميگشت. اين گروهها داراي تشكيلات، سازمان سياسي و اهداف مشخص بودند كه با توجه به تجارب سياسي خود، صحنه فكري و تبليغاتي انقلاب را به دست گرفتند.
در مقابل، طيف مذهبي و بهاصطلاح بچهمسلمانها قرار داشتند. نيروهاي خط امام(ره) و حزب جمهوري اسلامي كانونهاي اصلي اين طيف به شمار ميرفتند. آنها گرچه درواقع با حمايت اكثريت مردم بيشترين زحمات را براي انقلاب كشيده بودند اما ازآنجاكه فاقد تشكيلات و تجربه سياسي بودند، كمكم جريان امور پس از پيروزي انقلاب تاحدزيادي به دست نيروهاي مقابل افتاد و صحنه سياست جامعه در دست آنها قرار گرفت. آنها ابتدا در دانشگاهها دست به ايجاد دستهبندي سياسي زدند و توانستند با منسجمكردن طرفداران خود و با برنامه تبليغاتي منظم، قشر قابل توجهي از دانشجويان را به سمت خود جذب نمايند.[vii]
ازسويديگر در ميان جريانهايي كه داعيه مذهبي داشتند، ازيكسو جريان روحانيت و نيز مردمي قرار گرفته بودند كه پشت سر روحانيت حركت ميكردند و در سمت ديگر، جريانهاي بهاصطلاح روشنفكري حضور داشتند كه تضادشان با امام و امت هنوز آشكار نشده بود و از جمله در راس آنها گروهك منافقين و نهضت آزادي قرار داشتند.[viii] منافقين در آن زمان جاروجنجال تبليغاتي شديدي برپا كرده و در مسير تضعيف انقلاب قدم برميداشتند، بهطوريكه خود را سردمدار مخالفت با امپرياليسم دانسته و بچهمسلمانها را مرتجع معرفي مينمودند تاجاييكه عدهاي از همين جوانان مسلمان بهدليل نداشتن تشكيلات قوي، مرعوب فضاي تبليغاتي آنان شده و از صف هواداران و حاميان امام(ره) و روحانيت جدا شدند. ازاينرو نيروهاي اصلي و قوي حركت اسلامي در دانشگاهها، به فكر تشكيل يك نهاد واحد براي سازماندهي دانشجويان افتادند و پس از ارتباطي كه با حضرت امام(ره) برقرار نمودند، دفتر تحكيم وحدت را در تابستان سال 1358.ش تشكيل دادند. درواقع با افزايش انسجام اين تشكل بود كه بحث اشغال سفارت به عنوان عاملي براي تثبيت خط امام پيش آمد.
حميد انصاري، از نزديكان امام و قائممقام فعلي موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام(ره)، در راستاي تثبيت خط امام ميگويد: «تصميم اشغال لانه جاسوسي هيچ نوع تصادمي با خط امام نداشت؛ زيرا چند روز قبل از آن، حضرت امام(ره) در سخنراني خود درباره سياست امريكا در كشور و مسائل دولت موقت، طي سخناني تند و منطقي به سياستهاي سازشكارانه حمله كرده و نسبت به اظهارات امريكا در ايران اعتراض كردند. پسازآن تلقي دوستان انجمنهاي اسلامي اين بود كه بايد يك كار اساسي انجام داد تا انقلاب از اين مرحله كه كشور بر اثر سياستهاي ناكارآمد و ضعفهاي دولت موقت در آستانه هرجومرج قرار گرفته و حتي زمزمههاي تجزيهطلبي نيز از گوشه و كنار به گوش ميرسيد، از ورطه انحراف مشابه آنچه در مشروطيت اتفاق افتاده بود، نجات پيدا كند و بر مبناي همين تحليل، حركت اشغال لانه جاسوسي صورت گرفت و دقيقا مواضع حضرت امام بلافاصله بعد از اين واقعه و پيامها و اطلاعيههاي بعدي نشان ميداد كه برداشت دانشجويان كاملا درست بوده است.»[ix]
اما افشاي اسناد لانه جاسوسي نيز علاوه بر افشاي ماهيت غربزدهها و ليبرالها، موجب مشخصشدن اصالت جريان خط امام و همچنين استقلالطلبي و غربستيزي آنان گرديد.
امريكاييها كه از سرشت ضداستكباري حضرت امام و روحانيت تابع ايشان، آگاهي داشتند و ميدانستند كه انقلابيون اصيل هرگز با امريكا سازش نخواهند كرد، يكي از برنامههاي خود براي مقابله با انقلاب را تضعيف امام و خط امام ميدانستند. دراينرابطه به نمونهاي از اسناد لانه جاسوسي اشاره مينماييم: «اگر هر گروه ميانهرو و متمايل به غرب به مبارزه عليه ملاها برخيزد، در مورد او بهعنوان يك گروه (مترقي) با علاقه تمام تبليغ خواهيم كرد.»[x]
سفارت امريكا راهكارهايي را براي مقابله با خط امام طرحريزي كرده بود كه تسخير سفارت مجال عمليشدن آنها را نداد و درنهايت خط امام بهبهتريننحو تثبيت شد. «ماداميكه جهت سياسي دقيق ايران اتخاذ نشده و ماداميكه قدرت روحانيت توسط ديگر گروهها كم نشده، ما بايد طوري رفتار كنيم كه بتوانيم با جناح رويكارآمده سازش كنيم و اين در حالي است كه يك پيوند محكم بتوانيم با ديگر گروههاي سياسي برقرار كنيم... در اين موقع حساس، هيچ دولتي قادر نيست كه حكومت ايران را سرنگون كند. پس بايد از در مسالمتآميز با ايران درآمده و به گسترش كارهاي عملي كمك نمود، [از جمله] جلب عناصري در ارتش و گروههاي ميانهروي مذهبي كه در آينده نقش خاصي خواهند داشت و جلب اعتماد رژيم در جهت كاهش عكسالعملهايي كه در آينده بهنوبهخود در ثبات موثر خواهد بود... از هرگونه مجادله دوري ميشود. در اين مدت ما يك معامله را با دولت موقت تنظيم ميكنيم. ما ميخواهيم در عرض اين مدت، سوءظن رهبران را برطرف و تاجاييكه ممكن است با آنها طرح دوستي بريزيم.»[xi]
اما جنبه ديگر تثبيت خط امام كه ناشي از تسخير جاسوسخانه امريكا بود، به افشاي اسناد سفارت امريكا در مورد امام(ره) و ياران واقعي آنها مربوط ميشد كه ارادت و ايمان حقيقي اينان به انقلاب و آرمانهاي آن را مشخص كرد و مردم را در پشتيباني از خط امام بيشازپيش مطمئن ساخت. در اين مجال به ذكر برخي اسناد در مورد امام، سپاه، كميتهها و برخي ياران امام(ره) ميپردازيم:
ـــ در بخشي از اسناد لانه جاسوسي در مورد امام چنين ميخوانيم: «عقايد [امام] خميني ضد هرگونه خارجي است، مخصوصا امريكا. او مايل است كه روابط كلي با امريكا قطع شود... [امام] خميني داراي عكسالعملي قاطع، سازشناپذير و سخت است.»[xii]
ـــ در اسناد لانه جاسوسي، از سپاه پاسداران به عنوان يك نيروي جدي حامي انقلاب كه به منظور حفظ دستاوردهاي انقلاب شكل گرفته، ياد شده است. «اين سپاه بهعنوان چشم و گوش انقلاب اسلامي عمل ميكند و بهعنوان نيروي مخصوص امام جهت درهمكوبيدن هر نوع حركت ضدانقلابي از هر طرف كه بر عليه دولت اسلامي باشد، وارد عمل ميشود... سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بهعنوان نگهبان سرسخت انقلاب اسلامي عمل ميكند. اين افراد با شوق و ذوق، ميهندوستي و روحيه فداكاري اسلامي را تعليم ميدهند.»[xiii]
در سندي ديگر، امريكاييها در مورد كميتهها ميگويند: «كميتههاي انقلاب از [امام] خميني حرفشنوي دارند و از دولت موقت مستقل هستند و سعي دارند براي خود قانون وضع كنند و اعمال آنها اكثرا مانع كوششهاي دولت موقت در جهت تثبيت حاكميتش ميباشد.»[xiv]
در يكي از اسناد در مورد شهيد دكتر بهشتي، بهصراحت به طرفداري ايشان از امام و اسلام انقلابي اشاره شده است. «[امام] خميني و دستياران نزديك او مثل دكتر بهشتي آرزومند تنبيه تبهكاران گذشته بوده و قصد بازگشت به اسلام اصيل مكتبي دارند.»[xv]
در سندي در مورد شهيد آيتالله مطهري، از ايشان با عنوان دوست نزديك امام و دبير كميته مركزي انقلاب، توصيف شده است.[xvi] در سند ديگري، از نقش موثر وي در دوره انقلاب و در همراهي با نهضت امام صحبت به ميان آمده است.[xvii]
نكته مهمي كه در خاتمه اين بخش بايد به آن توجه نمود، به تاثير واقعه اشغال لانه جاسوسي بر ساخت قدرت در نظام جمهوري اسلامي مربوط ميشود. تا پيش از وقوع جريان تسخير، اداره كشور بهطورعمده در دست دولت موقت بود. رئيس دولت، مرحوم مهندس بازرگان، در آن هنگام بيش از هفتاد سال سن داشت و ديگر اعضاي كابينه نيز از چهل تا بيش از هفتاد سال سن داشتند.[xviii] لذا مشاهده ميشود عليرغمآنكه نسل جوان آن زمان و دانشجويان، نقش اساسي و بسيار مهمي را در جريان پيروزي انقلاب اسلامي ايفا كردند، اما آنطوركه بايدوشايد، در مناصب اداري و اجرايي به كار گرفته نشدند.
اما تسخير لانه جاسوسي از سوي دانشجويان پيرو خط امام(ره) بهيكباره آنان را به درون ساخت قدرت تزريق كرد. اين عده كه تا پيشازاين تجربه چنداني از كار اجرايي نداشتند، با ساماندهي كميتههاي مختلفي براي اداره گروگانها، تنظيم معاملات خود با جهان خارج و گروهها و احزاب سياسي مختلف داخلي، برگزاري سمينارها و كنفرانسهاي مختلف و بسياري امور ديگر، در زمان كمتر از دو سال براي برعهدهگرفتن پستهاي حساس سياسي آماده شدند و نظام، با حضور مديراني مواجه شد كه بين بيستوپنج تا سيوپنج سال سن داشتند ولي توانايي خود را براي برعهدهگرفتن مناصب مختلف نشان داده بودند.
شايد شاخصترين اين افراد ــ از ميان مردان ــ سيد عزتالله ضرغامي، حبيبالله بيطرف، مرحوم دكتر رحمان دادمان، ابراهيم اصغرزاده و محسن ميردامادي باشند كه عهدهدار مسئوليتهاي مهمي شدند كه از آخرين سمتهاي آنان ميتوان بهترتيب به رياست سازمان صداوسيما، وزارت نيرو، وزارت راه و ترابري، نمايندگي مجلس شوراي اسلامي و رياست كميسيون سياست خارجي و امنيت ملي مجلس شوراي اسلامي اشاره كرد و در ميان خانمها نيز معصومه ابتكار، سخنگوي دانشجويان، مشاغل اجرايي كوچك و بزرگي را برعهده گرفت و در دوره رياستجمهوري آقاي خاتمي، سمت معاونت رئيسجمهوري و رئيس سازمان حفاظت محيط زيست را برعهده داشت.
نكته مهم اينكه، روند حضور نيروهاي جوان و انقلابي در ساخت قدرت، تنها محدود به دانشجويان پيرو خط امام(ره) نشد و اين كار آنان، عرصه را براي ديگر نيروهاي متعهد و ارزشي ــ اما جوان ــ هموار ساخت تا بتوانند مناصب مختلفي را در نظام جمهوري اسلامي برعهده گيرند.
جــ تقويت همگرايي ملي و رفع خودباختگي
مردم با حضور وسيع و دائمي خود در جلوي سفارت و انجام تظاهرات، از قيد و بند همه نارضايتيهايي كه در اثر حركت محافظهكارانه دولت موقت در آنها اتخاذ شده بود، رها شدند. آنها روند معمولي گرايش مجدد به امريكا را كه ظرف نُه ماه پس از پيروزي انقلاب شكل گرفته بود، متوقف كردند و دوباره حول محور امام و مقابله با استكبار جهاني، با هم متحد و يكپارچه شدند. درواقع اشغال سفارت سابق امريكا موجبات اتحاد و انسجام همه نيروهاي متعهد و حزباللهي را براي مقابله با تهديدي بزرگتر و مبارزهاي وسيعتر فراهم ساخت و امريكا را كه خطر آن رو به فراموشي بود، مجددا به عنوان دشمن شماره يك كشور در اذهان مردم انقلابي زنده كرد.[xix]
اشغال لانه جاسوسي باعث شد فعاليتهاي جاسوسي و خرابكارانه سفارت امريكا كه سعي در تخريب اوضاع كشور به زيان نيروهاي اصيل انقلابي داشت، متوقف گردد. افشاي اسرار سفارت، موجب شد زحمات سيساله دولت امريكا و سازمان سيا بهمنظور نفوذ در جامعه ايراني و استخدام نيروهاي مناسب براي بهرهبرداري در زمان مطلوب، نقش بر آب شود. علاوهبراين، بسياري از اسرار و ارتباطات سازمان سيا با سازمانهاي جاسوسي ديگر و شگردهاي خاص اين سازمانها افشا گرديد. در نتيجه اين افشاگري، سيستم و نظام اطلاعاتي و جاسوسي امريكا در منطقه تاحدزيادي مختل گرديد. از جمله اقدامات مهم، مضر و خرابكارانه امريكا در جهت تضعيف وحدت ملي ايران، فعاليتهاي سازمانهاي اطلاعاتي اين كشور در استان كردستان بود كه موجب شد اقدامات تجزيهطلبانه در اين بخش از كشور شتاب بيشتري به خود گيرد.[xx] يكي از اعضاي سفارت امريكا بهنام جان گريوز (John Graves) در نامهاي به روساي خود در واشنگتن، سناريوهاي گوناگوني را براي تضعيف وحدت ملي و ايجاد هرجومرج در كشور و نهايتا سقوط جمهوري اسلامي پيشنهاد كرده بود. از جمله پيشنهادهاي او، تحريك اختلافات منطقهاي و قومي بود: «من حداقل دو سناريو و برنامه را كه ميتوانند به هرجومرج و سقوط تدريجي بينجامند، در نظر دارم: يكي نيروهاي تمركزيافته كه بر اثر نارضايتيهاي منطقهاي و قومي تحريك شده باشند و اگر به نحوهاي غلط با اين برخورد شود، ممكن است باعث تعطيلشدن مناطق نفتي گردند يا اقتصاد سنتي را از هم بپاشند يا... تودهها به مخالفت با رهبران مذهبي برخيزند. نفاق در مدارس بين محصلين و بين كادرهاي مدارس و هر دو، ميتواند باعث بستهشدن مدارس براي مدت طولاني شود و در نتيجه باعث نارضايتي عمومي گردد يا تبديل به خشونتهاي افراطي شود و [آنها] دورههاي چهلروزه عزاداري را كه نقش بزرگي در سقوط شاه داشت، از سر شروع كنند.»[xxi]
يكي ديگر از تاثيرات مهم اشغال لانه جاسوسي، رفع خودباختگي بود. مردم ايران در جريان پيروزي انقلاب اسلامي، مبارزه و مقابله با شاه بهعنوان يكي از مظاهر استكبار را تجربه كرده بودند اما خودباختگي برخي افراد در مقابل قدرت پوشالي غرب و بهويژه امريكا، هنوز برطرف نشده بود و تاثيرات آن در جامعه ايران كماكان ادامه داشت. با تسخير لانه جاسوسي، بت غرب بر زمين افتاد و نهتنها در ايران بلكه در جهان، اسطوره قدرت امريكا درهم شكست. امريكا در طول حيات خود چنين ضربه مهلكي را متحمل نشده بود و مردم دلير ايران با حمايت خود از اين اقدام انقلابي، از بعد سياسي به يك رشد سريع و جهشي قابل توجه دست يافتند كه مهمترين عامل آن، رفع خودباختگي در برابر قدرت ظاهري امريكا بود.
بهترين جمعبندي از اين تاثيرات اشغال سفارت امريكا را ميتوان در كلام مرحوم سيداحمد خميني، فرزند امام(ره)، جستجو كرد كه ميگويد: «از مهمترين دستاوردهاي داخلي و خارجي انقلاب دوم، شكست ابهت ديرينه قدرت افسانهاي امريكا بود. حقيقت اين است كه بعد از جنگ ويتنام، امريكا در هيچ صحنهاي به اندازه اين اقدام انقلابي فرزندان امام به رسوايي و ضعف و زبوني كشيده نشد. اعترافات مسئولين امريكا بهترين گواه بر اين مدعا است. اين اقدام باعث رسوايي چهره و اهداف ليبرالها شد و انقلاب اسلامي كه ميرفت به دست آنان مسخ شود و زمينه حضور دوباره امريكا در ايران فراهم آيد، نجات يافت و حاكميت جناح انقلابي و پيرو خط امام در كشور تقويت شد. بعد از پيروزي بيستودوم بهمن در بيسابقهترين شكل ممكن، وحدت ملي متجلي شد و تمام اقشار مردم، يكپارچه به حمايت از اين اقدام برخاستند و دوباره شور انقلاب در سطوح مختلف احيا شد. نقشهها و طرحهاي سري امريكا در ايران و جهان كه براي حفظ آنها سرمايهگذاري زيادي شده بود، افشا گرديد. مجهزترين مركز توطئه عليه نظام و انقلاب برچيده شد. به مبارزين مسلمان در كشورهاي ديگر و نهضتهاي آزاديبخش، ثابت شد كه ميتوانند با حركتهاي ابتكاري مورد حمايت ملت، رودرروي امريكا بايستند و منافع نامشروع آن را در سطح جهان به خطر اندازند. در پهنه جهاني، ثابت كرد كه ايران بر سر اصول و آرمانهايش ثابتقدم ايستاده و بحق پرچمدار نهضتهاي ضداستعماري است و قاطعيت رهبري امام در مبارزهاش با شرق و غرب بر جهانيان بيشازپيش روشن شد.»[xxii]
دــ قرارداد الجزاير
انعقاد قرارداد الجزاير از سوي مسئولان دولت وقت ايران با مقامات امريكايي كه بر مبناي رهنمودهاي حضرت امام انجام شد، آخرين پيامد داخلي تسخير لانه جاسوسي محسوب ميشود كه باعث شد اين واقعه، سرانجام پايان يابد.
به دنبال بحث و جدلهاي فراواني كه در مجلس شوراي اسلامي بر سر مساله گروگانگيري صورت گرفت، سرانجام محورهاي مذاكرات ديپلماتيك به منظور تامين خواستههاي جمهوري اسلامي ايران در قبال آزادي گروگانها، در مجلس تصويب شد و به دولت شهيد رجايي ابلاغ گرديد. اين محورها در ابتدا پنج مورد بودند كه با مرگ شاه در يك بيمارستان نظامي در قاهره در پنجم مرداد 1359،[xxiii] شرط استرداد شاه عملا منتفي شد و چهار شرط[xxiv] زير مبناي گفتوگو قرار گرفتند: آزادگذاشتن تمامي سرمايههاي ايران، لغو تمامي ادعاهاي امريكا عليه ايران، تضمين عدم دخالت سياسي و نظامي امريكا در ايران، بازپسدادن اموال ملي سرقتشده توسط شاه.
دولت، با توجه به پيشنهادهاي مجلس، بهزاد نبوي (وزير مشاور در امور اجرايي) را به عنوان سرپرست گروه مذاكرهكننده ايران انتخاب كرد. همچنين الجزاير نقش ميانجي را براي حل مساله گروگانها برعهده گرفت و تيم منتخب اين كشور به سرپرستي محمدبنيحيي، وزير امور خارجه، مذاكره با ايران و امريكا را آغاز كرد و پس از بحث و بررسيهاي فراوان، در نوزدهم ژانويه 1981 بيانيهاي در مورد آزادي پنجاهودو گروگان امريكايي و استرداد حدود هشتميليارد دلار داراييهاي بلوكهشده ايران، به امضاي بهزاد نبوي (طرف ايراني) و وارن كريستوفر (معاون وزارت خارجه امريكا) رسيد.
بهدنبال صدور بيانيه الجزاير و امضاي دستورالعمل اجرايي آن توسط كارتر ــ در آخرين روز رياستجمهوري وي در بيستونهم دي 1359 ــ و نيز انتقال هشتميليارد دلار از داراييهاي ايران از بانك فدرال رزرو نيويورك و شعب خارجي بانكهاي امريكايي به يك حساب اماني نزد بانك انگليس، روز بعد، يعني در سيام ديماه، تعداد پنجاهودو گروگان امريكايي، چند دقيقه پس از انجام مراسم سوگند رونالد ريگان، رئيسجمهور جديد ايالاتمتحده، آزاد شده و از طريق الجزاير، روانه امريكا گرديدند.
مذاكره مقامات ايراني با هيات امريكايي، در شرايطي صورت ميگرفت كه وضع اداري ايران كموبيش آشفته بود و دو وزارتخانه مهم و كليدي امورخارجه و دارايي كه بايد مهمترين نقش را در مذاكرات ايفا ميكردند، به علت كارشكنيهاي بنيصدر بر سر راه فعاليت دولت مكتبي شهيد رجايي، فاقد وزير بودند. بانك مركزي نيز در اختيار طرفداران بنيصدر قرار داشت و از شهيد رجايي، نخستوزير وقت، دستور نميگرفت. ايران در آن زمان به لحاظ وجود كارشناسان حقوق بينالملل نيز سخت در مضيقه بود و ازاينرو فعاليت خاصي در زمينه مباحث حقوقي مربوط به مساله، در كشور صورت نميگرفت؛ درحاليكه در امريكا، نهصد موسسه حقوقي در اين زمينه تلاش ميكردند و هر هفته در اين خصوص يك مجله در امريكا منتشر ميگرديد. تنظيم بيانيه الجزاير در چنين شرايط سخت و طاقتفرسايي صورت گرفت و دولت امريكا نهايت تلاش خود را به خرج داد تا با تاثيرگذاري بر نحوه تنظيم بندهاي اين قرارداد، راه فرار از زير بار تعهدات را براي خود فراهم كند. مجموعه اين عوامل، باعث شد از نظر حقوقي برخي مشكلات براي هيات ايراني ايجاد شود اما البته امتيازات سياسي قابلتوجهي نيز از طرف امريكايي گرفته شد كه تضمين عدم مداخله در امور ايران، مهمترين آنها بهشمار ميآيد.[xxv] براساس بيانيه الجزاير، دولت امريكا مجبور به پذيرش شرايط ايران به شرح زير گرديد:
1ــ دولت امريكا متعهد گرديد كه از طريق لغو احكام انسداد، تاحدامكان وضعيت مالي ايران را به صورت موجود قبل از بيستوسوم آبان 1358 (تاريخ صدور حكم انسداد سرمايههاي ايران از طرف رئيسجمهوري وقت امريكا) بازگرداند.
2ــ دولت امريكا متعهد گرديد از طريق اعمال ترتيبات پيشبينيشده در بيانيه مربوط به حلوفصل ادعاها و ارجاع دعاوي به حكميت مرضيالطرفين، تمام اقدامات حقوقي در دادگاههاي ايالاتمتحده كه متضمن ادعاهاي اتباع و موسسات امريكايي عليه ايران و موسسات دولتي آن باشند را خاتمه داده، كليه احكام توقيف و احكام قضايي صادره را لغو كند و از طرح دعاوي جديد جلوگيري نموده، موجبات خاتمهدادن به دعواهاي موجود را فراهم نمايد.
3ــ ايالات متحده امريكا متعهد گرديد ازآنپس در امور داخلي ايران به هيچ وجه مداخله نكند.
4ــ ايالاتمتحده متعهد گرديد داراييهاي ايران در قلمرو قضايي ايالاتمتحده را به شرح زير مسترد سازد:
الفــ طلاهاي متعلق به ايران و كليه داراييهاي ايران موجود نزد بانك فدرال رزرو نيويورك به انضمام بهره متعلقه.
بــ داراييهاي موجود نزد شعب خارجي بانكهاي امريكايي با بهره متعلقه (مقرر بود از اين محل، اقساط معوقه و اقساط آتي وامهاي دولت و موسسات يادشده، بهوسيله دولت بازپرداخت گردد.)
جــ داراييهاي موجود نزد شعب بانكهاي داخلي امريكا. مقرر گرديد اين داراييها به دليل وجود احكام توقيف دادگاهها حداكثر ظرف شش ماه آزاد شوند. طبق توافق، ميبايست نيمي از وجوه آزادشده ــ حداكثر تا يكميليارد دلار ــ در يك حساب تضميني بهرهدار به نام بانك مركزي دولت الجزاير نگهداري شود كه صرفا براي تضمين پرداخت مبالغ مورد دعواي ايران، طبق بيانيه حلوفصل ادعاها مورد استفاده قرار گيرد.
دــ داراييهاي ديگر ايران، شامل وجوه و اوراق بهادار و هرآنچه در چارچوب بندهاي فوق قرار نميگرفت.
5ــ ايالاتمتحده امريكا متعهد شد كليه تحريمهاي تجاري عليه ايران را لغو كند.
6ــ ايالاتمتحده متعهد شد ادعاهاي مطروحه در دادگاه بينالمللي عليه ايران را پس بگيرد.
7ــ دولت امريكا متعهد شد از اقامه دعوا توسط ايالاتمتحده و يا اتباع آن و يا اشخاص غيرامريكايي در دادگاههاي امريكا در مورد هرگونه ادعاهاي حال يا آينده عليه ايران در رابطه با مورد [مربوط به اشغال سفارت امريكا و گروگانها] جلوگيري نمايد.
8ــ ايالاتمتحده امريكا متعهد شد موجبات بازگشت داراييهاي خانواده شاه در امريكا را به ايران فراهم سازد.[xxvi]
به دنبال پذيرش شرايط ايران از سوي كاخ سفيد، شهيد رجايي طي سخناني در جمع مردم، به دستاوردهاي عظيم حاصل از تسخير لانه جاسوسي چنين اشاره كرد: «امروز احتياج نيست كه براي وضعيت كشور ما امريكا تصميم بگيرد، همچنانكه در گذشته ميگرفت... بلكه ابرقدرتها نيز مجبورند چشم به تهران بدوزند، ببينند كه سرنوشت آنها را ما چگونه تعيين ميكنيم. شما مسلمانان براياولينبار در تاريخ جهان، با دست خالي ابرقدرت جنايتكاري همچون امريكا را وادار كرديد التماس كند اين پنجاهودو نفر را آزاد كنيد. شما كه در گذشته ميبايست چندين مرتبه تقاضا كنيد تا اجازه ملاقات به سران كشورتان بدهند، اينك نشستهايد از شما تقاضا ميكنند كه اجازه بدهيد تا با نخستوزير شما ملاقات كنيم و اجازه پيدا نميكنند... ما در مساله گروگانگيري به دستاوردهاي معنوي رسيدهايم كه با ميليون و ميلياردها دلار نيز به آن نميرسيديم. ما موفق شديم كه اين جنايتكار بزرگ تاريخ را وادار كنيم پشت ميز بنشيند و فرياد كند كه تعهد ميكنم ازاينپس در امور داخلي كشور مسلمان و انقلابي ايران دخالت نكنم.»[xxvii]
عليرغم وجود چنين واقعيات مسلم و دستاوردهايي كه تمام اقشار ملت و مسئولان انقلابي و متعهد به آن اذعان داشتند، باز هم نيروهاي ليبرال و ميانهرويي كه با عملكرد خود دستاوردهاي انقلاب اسلامي را به خطر انداخته بودند، دست به جار و جنجال تبليغاتي زدند. از جمله مخالفان قرارداد الجزاير، نهضت آزادي بود كه ميگفت: «دولتمرداني كه گروگانها را آزاد كردند و بيانيه الجزاير را قبول و امضا كرده بودند، مردم را از بستن قرارداد با امريكا بهكلي بيخبر نگهداشتند، ولي در تبليغات خود با شعارهاي بسيار محكم فرياد زدند كه پوزه امپرياليسم جهاني را به خاك ماليدهاند. بعد از گذشت دوسه سال معلوم شد كه چه قرارداد اسارتباري را به امضا رسانيدهاند.»[xxviii]
علاوهبر نهضت آزادي، بنيصدر و اطرافيان او در روزنامه انقلاب اسلامي نيز بهشدت از مفاد بيانيه انتقاد كردند و حتي بنيصدر درخصوص عملكرد دولت شهيد رجايي در مورد حلوفصل قضيه گروگانها، شكايتي تنظيم نمود و آن را براي رسيدگي، به شعبه 35 دادرسي ارسال كرد.[xxix]
نتيجه
1ــ تسخير لانه جاسوسي بهعنوان واقعهاي كه تاثير شگرفي بر فضاي سياسي اجتماعي جامعه آن روز ايران گذاشت، تمامي گروههاي سياسي را مجبور به موضعگيري كرد. به دليل حمايت قاطع امام راحل از حركت دانشجويان، هيچ گروهي در ابتدا جرات نداشت با اين حركت مخالفت كند، اما بهتدريج و با افشاي اسناد و مدارك سفارت عليه بسياري از گروههايي كه تنها در ظاهر با اقدام دانشجويان مسلمان پيرو خط امام و كل حركت انقلاب همراه بودند، آنان مجبور به موضعگيري بر ضد دانشجويان شده و به تناقضگويي افتادند. همين مساله، موجب شد راه اين گروهها بهسرعت از راه انقلاب جدا شود و نيروهاي انقلابي و اصولگرا بتوانند نقش بيشتري در پيشبرد اهداف انقلاب ايفا كنند. دراينميان سقوط دولت موقت در همان روزهاي نخستين تسخير لانه جاسوسي نيز تاثير عميقي بر تقويت موضع دانشجويان گذاشت.
2ــ اگرچه افشاي اسناد لانه جاسوسي، بسياري از گروهها و دستههاي سياسي غيرانقلابي و ضدانقلابي را رسوا كرد، اما در عوض بر قدر و منزلت نيروهاي انقلاب، ياران امام(ره) و نهادهاي انقلابي از قبيل سپاه و دادگاههاي انقلاب، افزود؛ زيرا در اسناد يادشده، بهشدت به اين افراد و نهادها حمله شده بود و آنها حاميان اصلي انقلاب و ارزشهاي آن معرفي شده بودند. همين مساله تاثير عميقي بر تثبيت خط امام در درون ساختار نظام جمهوري اسلامي داشت و ازسويديگر موجب شد در ظرف چهار تا پنج سال، بسياري از سازماندهندگان حركت تسخير لانه جاسوسي در ساخت قدرت نظام جمهوري اسلامي ايران حضور يابند. بهعبارتديگر ورود نيروهاي انقلابي جوان به عرصه مديريتي، از ديگر پيامدهاي اين حركت ارزشمند بود.
3ــ تسخير سفارت سابق امريكا ازيكسو شور و نشاط انقلابي را كه در اثر اقدامات محافظهكارانه دولت موقت كاهش يافته بود، دوباره در جامعه ايران ايجاد نمود و به تقويت همگرايي و وحدت ملي كشور كمك كرد و اين مساله، نقش مهمي در توانمندسازي كشور براي مقابله با تجاوز رژيم بعث عراق به مرزهاي ايران ايفا نمود. ازسويديگر با افشاي اسرار سازمان سيا و برهمخوردن نظام جمعآوري اطلاعات اين سازمان در ايران، فعاليتهاي خرابكارانه سازمان سيا در منطقه تا مدتي مختل گرديد و تمام آزاديخواهان و نيروهاي ضداستعماري در سراسر جهان به اين نكته پي بردند كه امريكا عليرغم ادعا و سروصداي فراوان، يك قدرت پوشالي بيش نيست و ميتوان آن را بهراحتي به زانو درآورد. درواقع گروگانگيري پنجاهوسه جاسوس امريكايي در ايران، پس از شكست ارتش اين كشور در جنگ ويتنام بيشترين تحقير و رسوايي را براي سردمداران كاخ سفيد به دنبال داشت.
4ــ سرانجام با انعقاد قرارداد الجزاير، حلوفصل بحران گروگانگيري ميسر گرديد. در قالب اين قرارداد، امريكا مجبور شد شرايط ايران درخصوص عاديسازي وضعيت مالي ايران، توقف اقدامات حقوقي بر ضد كشورمان، مداخلهنكردن در امور داخلي كشور و نيز استرداد داراييهاي ايران را بپذيرد. هرچند امريكا در طول دو دههاي كه از حيات جمهوري اسلامي ميگذرد، بارها تعهدات خود در اين قرارداد را زير پا گذاشته، اما اعتراف به برخي مسائل و از جمله پذيرش دخالت در امور داخلي يك كشور مستقل، دستاورد مهمي براي جمهوري اسلامي محسوب ميگردد. خلاصهآنكه تسخير لانه جاسوسي، عليرغم گذشت قريب به بيستوهفت سال از پيروزي انقلاب اسلامي، همچنان به ايفاي نقش مثبت در بستر نظام برآمده از اين انقلاب ميپردازد.
پينوشتها:
--------------------------------------------------------------------------------
* عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران جنوب
[i]ــ حجتالاسلاموالمسلمين هاشمي رفسنجاني (مصاحبه)، كيهان، مورخ 12/11/1382
[ii]ــ همان.
[iii]ــ معصومه ابتكار، تسخير، اولين روايت مكتوب از درون سفارت تسخيرشده امريكا در تهران، تهران، انتشارات اطلاعات، 1379، ص137
[iv]ــ همان، ص140
[v]ــ كيهان، مورخ 14/8/1358
[vi]ــ اطلاعات، مورخ 17/9/1358
[vii]ــ براي مطالعه بيشتر رك: مصاحبه دكتر ابدي، از دانشجويان پيرو خط امام(ره)، در روزنامه جمهوري اسلامي مورخ 13/8/1377
[viii]ــ همان.
[ix]ــ حميد انصاري (گفتوگو)، صداي عدالت، مورخ 20/11/1381
[x]ــ اسناد لانه جاسوسي، جلد 6ــ 1، ص187
[xi]ــ همان، ص180
[xii]ــ همان، ص164
[xiii]ــ همان، صص159 و 160
[xiv]ــ اسناد لانه جاسوسي، ج14، صص41 و 42
[xv]ــ همان، ص108
[xvi]ــ اسناد لانه جاسوسي، ج15، ص17
[xvii]ــ اسناد لانه جاسوسي، ج27، ص92
[xviii]ــ خيرالله اسماعيلي، دولت موقت، تهران، انتشارات مركز انقلاب اسلامي، 1380، صص67ــ65
[xix]ــ براي مطالعه بيشتر رك: بحران 444 روزه در تهران، گفتهها و ناگفتههايي از تصرف سفارت امريكا، اميررضا ستوده و حميد كاوياني، تهران، موسسه نشر و تحقيقات ذكر، 1379
[xx]ــ رك: اصل سند در: اسناد لانه جاسوسي، ج10، ص126
[xxi]ــ اسناد لانه جاسوسي، ج6ــ1، ص90
[xxii]ــ حاجاحمدآقا خميني، (مصاحبه)، روزنامه ابرار، مورخ 10/8/79
[xxiii]ــ اميررضا ستوده و حميد كاوياني، همان، ص148
[xxiv]ــ كيهان، 30 ديماه و اول بهمنماه 1359
[xxv]ــ بهزاد نبوي، «پاسخهايي به نقد بيانيه عمومي الجزاير»، فصلنامه سياست خارجي، سال پنجم، شماره 3، پاييز 1370، ص677
[xxvi]ــ اميررضا ستوده و حميد كاوياني، همان، صص157 و 158
[xxvii]ــ همان، ص159
[xxviii]ــ جزوه مذاكرات مخفيانه با امريكا، ماجراي كلت و كيك، نهضت آزادي ايران، آبان 1356، ص4
[xxix]ــ عبور از بحران سال 1360، كارنامه و خاطرات هاشمي رفسنجاني، تهران، نشر معارف انقلاب، 1380، ص9