انقلابی با افقهای بلند / بازخواني انقلاب اسلامي از ديدگاه مقام معظم رهبري
وقتی بخواهیم درنظریههای انقلاب اسلامی غوطهور شویم و در تب و تاب نظریهپردازی برای انقلاب فرورویم، دریغی بزرگ برجای گذاشتهایم اگر به اندازه کافی و بهگونۀ جدی و عمیق تحلیلها و تأملات رهبر معظم و فرزانة انقلاب را در نظر نیاورده باشیم. بیش از پنجاه سال مبارزة انقلابی و تجربیات گوناگون علمی و اجرایی و حتی نظامی و بیش از بیست سال ناخدایی کشتی انقلاب در میان موجها و گردابها، در کنار آن همه نکتهسنجی و ژرفبینی و نقادی از او فانوسی پرنور و بلند بر کرانههای دریای انقلاب ساخته است.
در پیشرو لمعات و شذراتی از کلام روشنگر و رهگشای او دربارۀ ماهیت و بایستههای انقلاب اسلامی را تقدیم محضر مشتاقتان کردهایم.
از نگاه پرعمق مقام معظم رهبری میخوانیم که نگاه کلان، لازمۀ داوری صحیح دربارة انقلاب است و برای دستیابی به این کلنگری حلقههایی از نگاهش به نگاهمان وصل میکند: «اگرچه در سىسالگى، انقلاب هنوز در عنفوان جوانى است؛ در این شک نیست لیکن درعینحال در دورة سىساله وقتى انسان نگاه میکند، یک داورىای نسبت به عملکرد و توفیق و کارآمدى براى انسان پیش مىآید. ما در این داورى باید اشتباه نکنیم؛ و این جز با یک نگاه کلان امکانپذیر نیست.
من بارها هم گفتهام این چیزهایى که ما عرض میکنیم، به معناى آیه نازل کردن نیست. نه اینکه خیال کنید حالا ما آنچه میگوییم، وحى منزل است؛ نه، من نظرم را میگویم و مایلم در محیطهای دانشجویى اینها بحث شود.
اگر ما نگاه کلان به انقلاب و حادثۀ پدید آمدن جمهورى اسلامى بکنیم، جزئىنگرىها نمیتواند ما را گمراه کند. گاهى جزئىنگرى و نگاه نکردن مسیر مستمرِ از ابتدا تا انتها انسان را گمراه میکند؛ حتّى گاهى آدم راه را گم میکند، هدف را گم میکند. نمیخواهیم بگوییم جزئىنگر نباشیم؛ چرا، نگرش به جزئیات، یعنى همان برنامهریزى؛ این را ما منکر نیستیم. برنامهریزى، نگاه به فصول مختلف و بخشهاى مختلف، یعنى جزئىنگرى. میخواهیم بگوییم این نگاه به بخشها و اجزا و ابعاد موجب نشود که ما غافل بشویم از نگاه به کل. چون نگاه به کل براى ما درسآموز است».
اولین حلقهای که برای کلاننگری پدیدۀ انقلاب اسلامی درنظرمان میآورد تا فهم و درک مشترک و درپی آن نگرش کلی حاصل شود، توجه به اهداف انقلاب اسلامی است: «من چند تا حلقه براى این بحث در نظر گرفتم که اینها را عرض بکنم: حلقة اول این است که هدف انقلاب چه بود. هدف انقلاب عبارت بود از ساختن یک ایرانى با این خصوصیاتى که عرض میکنم: مستقل، آزاد، برخوردار از ثروت و امنیت، متدین و بهرهمند از معنویت و اخلاق، پیشرو در مسابقة جامعة عظیم بشرى در علم و بقیة دستاوردها و برخوردار از آزادى با همة معانى آزادى. آزادى فقط آزادى اجتماعى نیست ــ اگرچه آزادى اجتماعى، یکى از مصادیق مهم آزادى است ــ هم آزادى اجتماعى مورد نظر است، هم آزادى به معناى رها بودن و آسوده بودن و آزاد بودن کشور از دستاندازى بیگانگان و استیلاى آنها ــ که گاهى کشور بهظاهر مستقل هم هست، اما زیر نفوذ است ــ و هم آزادى معنوى، که آن رستگارى انسان و تعالى اخلاقى انسان و عروج معنوى انسان است که هدف اعلى، این است. همة کارها مقدمه براى تکامل انسان و عروج انسانى است. این باید در جامعة اسلامى خود را نشان بدهد.
ایران با این خصوصیات، مطلوب انقلاب بود. شما بپرسید که از کجاى انقلاب، این خصوصیات درمىآمد؟ کجا تدوین شد؟ من عرض میکنم از کلمة اسلامى. اسلام اصلاً همینهاست. آن کسى که غیر از این در مورد اسلام تصور میکند، اسلام را نشناخته. آن کسى که تصور میکند اسلام فقط به جنبههاى معنوى، آن هم با برداشت و تلقى خاص از جنبههاى معنوى ــ عبادت و زهد و ذکر و امثال اینها ــ میپردازد، به دنیاى مردم، به لذات مردم، به خواستههاى بشرى مردم نمیپردازد، او اسلام را درست نشناخته؛ اسلام اینجورى نیست. همة این چیزهایى که گفتیم؛ هم آن چیزى که مربوط به مسائل دنیایى جامعه است ــ مثل عدالت، مثل امنیت، مثل رفاه، برخوردارى از ثروت، برخوردارى از آزادى و استقلال ــ هم آنچه که مربوط به مسائل اخروى است؛ مثل رستگارى، تقوا، پرهیزگارى، رشد اخلاقى، تکامل معنوى انسان، در کلمة اسلامى مندرج است.
آیۀ قرآن به ما میفرماید که: … ایمان و تقوا که باشد، برکات آسمان و زمین جارى خواهد شد؛ برکات آسمان، همان فتوح معنوى است، همان رحمت الهى است، همان تقرب الىاللَّه است، همان استغفار ملائکة آسمان و حمَلة عرش براى بندگان خدا در روى زمین است. برکات ارض، یعنى همة آنچه که به زندگى زمینى انسان ارتباط پیدا میکند؛ یعنى آزادى، یعنى رفاه، یعنى استقلال، یعنى امنیت، یعنى سعة رزق، سلامت بدن و از این قبیل. اگر ایمان و تقوا باشد، هم آن برکات و هم این برکات براى بشر وجود دارد. این، اسلام است. پس وقتى که گفتیم انقلاب اسلامى، معنایش این است که عرض شد».
اگر چه انقلاب اسلامی در ایران رخ داد و همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمود، ایران مکانی مطلوب برای پیروزی آن بود، در اندیشۀ ایشان انقلاب پدیدهای ملّی و محدود به مرزهای جغرافیایی این کشور نیست، بلکه ارائۀ الگویی برای سایر جوامع اسلامی و غیراسلامی است: «مسئله فقط ایران هم نبود؛ ایران بهعنوان یک الگو براى جوامع اسلامى در درجة اول و همة جوامع بشرى در درجة بعد، مورد نظر بود. ما میخواستیم این جامعه را با این خصوصیات بسازیم ــ ما یعنى ملت ایران، انقلاب ایران، انقلابیون ایران؛ منظور، شخص بنده و چند نفر دیگر نیست ــ و آن را بگذاریم جلوى چشم آحاد بشر و امت اسلامى؛ بگویند این است که هم مطلوب اسلام است و هم میسور مردم این روزگار است. اینجور نباشد که خیال کنند بله، این مطلوب هست، اما میسور نیست؛ که میگفتند در دوران مبارزات نهضت اسلامى بعضى از کسانى که نیتهاى خوبى هم داشتند، میگفتند آقا بیخود چرا زحمت میکشید، فایدهاى ندارد؛ بله، این حرفهاى شما درست است اما شدنى نیست. انقلاب میخواست به همة کسانى که در هر نقطهاى از دنیاى اسلام هستند، نشان بدهد که این الگو تحققیافتنى و شدنى است؛ این هم نمونهاش. این آن چیزى بود که بهعنوان هدف انقلاب وجود داشت. این هدف از اول بود، به شما عرض کنم که امروز هم همین هدف هست، در آینده هم همین هدف خواهد بود؛ این هدف ثابت است. این حلقة اولِ بحث ما».
رهبر اندیشمند انقلاب حلقۀ دوم برای رسیدن به دیدگاه کلان را با عنوان «موانع انقلاب» چنین شرح داده است: «حلقة دوم بحث این است که این هدف را انقلاب اسلامى داشت؛ امّا ما در خلأ که زندگى نمیکنیم، ما در یک واقعیاتى داریم زندگى میکنیم؛ این واقعیات چقدر براى رسیدن به این هدفها کمک بود یا مزاحمت بود؟ یقیناً اگر مزاحمهایى که حالا میشمارم وجود نداشت، رسیدن به این هدف، زمان زیادى نمیخواست. شاید در طول پنج سال، ده سال یک گروه متشکل قوى میتوانستند این اهداف را برآورده کنند؛ منتها در سر راه انسان موانع وجود دارد. اساساً همین وجود مانع است که به تلاش انسان معنا و حقیقت معنوى میبخشد و اسمش میشود جهاد؛ والّا اگر مانع نبود، جهاد معنى نداشت. جهاد یعنى جد و جهد همراه با زحمت و چالش با موانع». ایشان موانع را به دو دستۀ درونی و بیرونی تقسیم کرده و در شرح موانع درونی دردمندانه فرموده است: «موانع درونى یعنى چه چیزهایى؟ یعنى آن چیزهایى که در درون خود ما انسانها ــ چه تصمیمگیرانمان، چه آحاد مردممان، چه ناظرین بیرون از گود مبارزه و انقلاب ــ وجود دارد؛ اینها موانع درونى است. موانع درونى، ضعفهاست؛ ضعفهاى فکرى است، ضعفهاى عقلانى است، راحتطلبى است، آسانگرایى است، آسانپندارى است؛ این گاهى اوقات خودش یکى از موانع تحقق آن چیز است. باید برآورد و تقویم نسبت به کار و مشکلات کار، مطابق با واقع یا لااقل نزدیک به واقع باشد. آسانپندارى هم مثل آسانگیرى و سهلانگارى است؛ آن هم یکى از موانع راه است». رهبر معظم انقلاب «گریز از چالش» را یکى از ضعفهاى درونى دانسته است و برخلاف عدهای که آن را عافیتطلبى میدانند معتقد است: «عافیت یکى از بزرگترین نعمتهاى الهى است، عافیت به معناى پنجه نیفکندن نیست؛ به معناى درست عمل کردن، بهجا قدم گذاشتن، بهجا ضربت زدن و بهجا عقب کشیدن است. عافیت از بلا، مثل این است که بگوییم عافیت از گناه. بنابراین عافیتطلبى چیز بدى نیست؛ لیکن به غلط به گریز از چالش میگویند عافیتطلبى؛ یعنى درواقع همان راحتطلبى، مواجهة با مشکلات را زشت و ناپسند دانستن، آماده نبودن براى مواجهه با مشکلات. اینها ضعفهاى درونى ماست».
ایشان تربیت اجتماعی را موضوعی بسیار مهم دانسته و تربیتهاى اجتماعىِ موجود و عادتهاى تاریخى نادرست را از ضعفهاى درونى بهشمار آورده است: «امروز ما مىبینیم که عنوان “ما میتوانیم” در همه هست. واقعاً هم اگر بگویند آقا شما میتوانید بزنید روى دست صنعتگران پیشروِ دقیقترین و ظریفترین صنایع دنیا، شما میگویید بله؛ اگر همت کنیم، تلاش کنیم، میتوانیم. واقعاً جوان دانشمندِ مسلمانِ در جمهورى اسلامى خودش را قادر بر هر کارى میداند؛ این در اول انقلاب اینجور نبود. تربیتهاى قبلى درست عکس این بود. هر کارى که مطرح میشد، میگفتند آقا ما که نمیتوانیم! آقا فلان چیز را بسازید، میگفتند ما که نمیتوانیم! با فلان شعار غلط در دنیا مقابله کنیم، میگفتند آقا ما که زورمان نمیرسد، ما که نمیتوانیم! “ما میتوانیمِ” امروز، آن روز “ما نمیتوانیم” بود. این، آن تربیت اخلاقى و تاریخىِ بازماندة از دوران گذشته است.
… اگر در دوران پیش از انقلاب مىآمدند به مردم میگفتند آقا فلان مسئول عالى کشور ــ حالا شخص اول که خود شاه بود ــ یا وزرا یا مسئولان فلان عیاشى را کردند، فلان فسق را کردند، فلان عمل زشت و ناهنجار را انجام دادند، مردم تعجب نمیکردند؛ میگفتند خوب، هست دیگر؛ معلوم است! یعنى عادت کرده بودند به اینکه مسئولانى را که باید پاک باشند و پاکدامن باشند، آلودهدامن و ناپاک ببینند.
عرف این بود که چون شاه است، چون وزیر است، پس باید بتواند فسق کند، فجور کند، ناپاکى از خودش نشان بدهد».
رهبر معظم انقلاب موانع یادشده را برطرف شدنی دانسته و تبیین را بهترین راهکار آن معرفی کرده است. تبیین در نظر ایشان بیان واقعیت و تبلیغ آن است که اهمیت و تأثیر بسیاری در بیداری جامعه و حرکت آن دارد و این درست برخلاف تفکر مارکسیستی رایج در زمان انقلاب اسلامی بود که به تبیین اعتقادی نداشت. مارکسیستها میگفتند: مبارزه یک سنت است، تحقق خواهد یافت؛ چه شما بخواهید، چه نخواهید؛ چه بگویید، چه نگویید. یعنى دیالکتیکى که آنها تفسیر کرده بودند، لازمهاش این بود که این مبارزه، احتیاج به تبیین ندارد.
در سال ۴۹ یک جوانى از همین کسانى که مشهدى بود، با ما هم آشنا بود، وابسته به یکى از همین گروهکهایى بود که آن روز تازه سر بلند کرده بودند [و] کمونیست بودند. [او] یکجایى با من ملاقات کرد؛ شرح داد که میخواهیم این کارها را بکنیم. من گفتم توى این زمینۀ اجتماعى که نمیشود؛ یک قدرى با مردم صحبت کنید، تبیین کنید، حرف بزنید، به مردم تفهیم کنید چهکار میخواهید بکنید. با کمال بىاعتنایى گفت: آن روش اسلامى است! بله، روش اسلامى همین است. روش اسلامى تبیین است و همین تبیینها موجب شد که انقلاب اسلامى بر بسیارى از این پیشزمینههاى تاریخى و تربیتهاى غلط فائق بیاید و فائق آمد. البته در بعضىاش هم هنوز فائق نیامدیم که آن انگیزههاى دیگرى دارد ــ مثل این مصرفگرایى و اسراف و این چیزها که حالا گفتند ــ این جزء میراثهاى ما از گذشته است و متأسفانه این میراث را نگه داشتیم».
حضرتش دربارۀ شرح موانع بیرونی هم منظری پیشروی چشم نظارهگر ما گشوده که خود حدیثی مفصل است و البته با محور قبلی (موانع درونی) هم بیارتباط نیست: «عوامل بیرونى … که دیگر إلى ماشاءاللَّه وجود داشته است. همة کسانى که به نحوى از انقلاب یا از هدفهاى انقلاب متضرر میشدند، اینها جلوى انقلاب ایستادند. از امنیت یک عدهاى متضرر میشوند، از عدالت یک عدهاى متضرر میشوند، از نفى حاکمیت طاغوت یک عدهاى متضرر میشوند، از نفى سلطة بیگانه یک جماعتى متضرر میشوند، از نفى استبداد یک عدهاى متضرر میشوند. اینها را شما میدانید؛ توضیح لازم ندارد. کىها از عدالت یا از استقلال یا از آزادى و امثال اینها متضرر میشوند؟ اینها همه در مقابل انقلاب صف کشیدهاند. تا الان هم این صفکشى ادامه دارد.
سال اول انقلاب تقریباً در چهارگوشۀ کشور با شعار قومیت، کانونهاى جنگ و درگیرى بهوجود آمد. در بلوچستان، در کردستان، در ترکمنصحرا، در نقاط مختلف؛ با بهانۀ قومیت. بعد جنگ تحمیلى بود؛ هشت سال. شما ببینید این نیروى متراکمى که ملت ما در مقابله با دشمن گذاشت و توانست دشمن را به زانو دربیاورد ــ نه فقط صدام را بلکه آن کسانى که پشت سر صدام بودند، اینها به زانو درآمدند در مقابل انقلاب اسلامى ــ اگر در خدمت به سمت هدفهاى عمرانى و آبادانى و سازندگى جمهورى اسلامى بنا بود قرار بگیرد، چقدر کار پیش میرفت؟ البته ما از تحمیل جنگ سود بردیم. ما از این تهدید به مثابۀ بهترین فرصتها استفاده کردیم. ملت ایران این تهدید را به معناى حقیقىِ کلمه تبدیل کرد به یک فرصت بزرگ، یک آزمایشگاه عظیم؛ یک میدان عظیمِ تجربهها شد و خیلى برکات عاید شد، اما واقعیت قضیه هم این بود که تحمیل جنگ بر یک کشور مشکلات را درست میکند.
بنابراین انحصارطلبان جهانى از یک طرف، اشرار داخلى از یک طرف، توطئههاى ابرقدرتها از یک طرف، دست اغواگر تبلیغاتى و سیاسى و اقتصادىِ آن ابرقدرتى که دستش از ایران با انقلاب اسلامى کوتاه شده بود از یک طرف ــ یعنى امریکا که تا امروز هم ادامه دارد ــ اینها همه در مقابل این حرکت عظیم ملت ایران ایستادند. با وجود این موانع، حالا بیایید ارزیابى کنید ببینید حرکت انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى به سمت آن هدفها چطور بوده؟»
سید قوم و سالار کاروان، پس از بیان این حلقهها و محورها، ارزیابی مثبت خود را از عملکرد و ثمرات انقلاب اسلامی اینگونه بیان کرده است: «من اگر بخواهم ارزیابى کنم، عملکرد را بسیار خوب میدانم. جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى عملکردش یک عملکرد با نمرة بسیار خوب است. در مقابل این همه مشکلات مگر طاقت مىآورند؟ در دورة ما حوادث جابهجایى قدرت در آفریقا و در آسیا و در خیلى جاها انجام گرفته بود؛ هیچکدام طاقت نیاوردند. در دوران قبل از ما هم انقلابهاى بزرگ دنیا ــ مثل انقلاب کبیر فرانسه، مثل انقلاب اکتبر شوروى ــ در مقابل این حوادث گوناگون هیچکدام طاقت نیاوردند، یعنى از همان اول منحرف شدند.
خصلت مردمى بودن، خصلت اسلامى بودن، خصلت آرمانگرا بودن، اینى که جوان انقلابىِ امروز بعد از سى سال اینجا مىایستد، آرمانهاى انقلاب را بهعنوان آرزوها و مطالبات خودش در میان میگذارد و با صداى بلند مطرح میکند، این خیلى توفیق بزرگى است براى انقلاب. هرگز در انقلابهاى دیگر این طور نبود. شما نگاه کنید آثار ادبى قرن نوزدهم فرانسه را. در آخر قرن هیجدهم انقلاب کبیر فرانسه انجام گرفته؛ در اوایل قرن نوزدهم ناپلئون سرکار آمده. آنوقت شما آثار ادبى اواسط قرن یعنى مثلاً ۱۸۳۰، ۱۸۴۰م را که زیاد هم هست؛ هم شعر، هم رمان، نگاه کنید، خواهید دید که آنها بعد از سى سال از پیروزى انقلابشان در چه وضعى بودند؛ یک استبداد مطلق، یک فساد مطلق، یک تبعیض طبقاتى بسیار وحشتانگیز آنوقت وجود داشته؛ با اینکه آنجا هم شعار عدالت بود، شعار مساوات بود، شعار نفى استبداد بود. بدتر از او انقلاب اکتبر شوروى. در زمان ما هم که این اتفاقهایى که افتاد ــ اسمش البته انقلاب بود؛ اما غالباً کودتا بود یا اینکه گروه مسلحى آمدند سر کار؛ مثل کوبا و جاهاى دیگر ــ غالب اینها همان حالتى را که عرض کردم، داشتند؛ یعنى طاقت نیاوردند و نتوانستند در مقابل این موانع بایستند. این توفیق انقلاب اسلامى یک توفیق بىنظیرى است».
امّا ملاحظة مهمی که ایشان بر در نظر گرفتن مشکلات و موانع موجود بر سر راه دارند این است که «همة این موانع جزو سنتهاى الهى است. وجود این موانع تصادفى نیست. اینها سنت الهى است؛ یعنى تلاش و حرکت با مانع مواجه است والّا جهاد معنا نمیداشت: … در همة دعوتهاى انبیا، دشمنان ــ موانع ــ از جن و انس وجود داشتند. در درون جوامع، طبقاتى که وجود آنها مایة فساد، مایة مکر بوده است، اینها جزء سنتهاست. یعنى هرگز انبیا نگفتند ما آنوقتى که جاده صاف است وارد میدان میشویم؛ نه، در همین فضا و صحنة بهشدّت درگیر و دشوار، آنها وارد شدند؛ مثل جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى. اما متقابلاً سنت الهى هم این است که اگر حرکت نبوى، حرکت الهى که مصداقش انقلاب اسلامى است، به کار خود ادامه بدهد و دنبالگیرى کند، بر همة این موانع فائق خواهد آمد؛ این هم سنت الهى است. در سورة مبارکة فتح آمده است: … اگر بایستید، اگر استقامت کنید، اگر هدف را گم نکنید، اگر تلاش را متوقف نکنید، بدون تردید غلبه در این عرصه با شماست».
«امروز بدون تردید همة آن صفآرایىهایى که روز اول علیه این انقلاب بود، وجود دارد؛ بعضى شکل عوض کرده، بعضى صفآرایىها هم بهمرور زمان اضافه شده است …».