انقلاب و معضل کوتوله‌ها

تخصص از جمله مفاهیمی است که در مباحث و نظریه‌پردازیهای مربوط به علم مدیریت، هر روز بیش‌ازپیش بر اهمیت و جایگاه آن افزوده می‌شود. این مفهوم به لحاظ تئوریک درواقع در عصر مدرن به‌ویژه پس از انقلاب صنعتی، مطرح شد، اما به لحاظ شناخت تجربی اگر بگوییم مفهوم مذکور قدمتی همپای شکل‌گیری اجتماع و تمدن بشری دارد، مسلما سخنی به گزاف گفته نشده‌است؛ چراکه انسان موجودی عاقل است و هر انسان عاقلی ولو به ابتدایی‌ترین روش کسب آگاهی که روش آزمایش و خطا باشد، پس از مدتی اشتغال ــ به‌ویژه اگر شغل مربوطه در فضایی گروهی انجام شود ــ به اهمیت و نقش این مولفه‌ پی‌خواهد برد.

ادبیات مدیریتی ایران به لحاظ دراختیارگذاشتن امکانات نظریه‌پردازی درخصوص مباحث مربوط به اداره کشور و یا نهادها، حتی از بسیاری نظریات مطرح غربی باسابقه‌تر است. از این رهگذر، مقاله پیش‌رو که به وضعیت فعلی در عرصه مدیریتی کشور می‌پردازد و حقایقی متاسفانه نگران‌کننده را برمی‌شمارد، وقتی‌که در کنار این تجربه حداقل هزارساله ــ به لحاظ مضبوط‌بودن آن ــ در زمینه نظریه‌پردازی مدیریتی کاملا بومی‌ گذاشته می‌شود، واقعا حس همدردی را برمی‌انگیزد. از آنجا که یکی از چالشهای مطرح که به عنوان دستاویزی از سوی گروه موسوم به «کوتوله‌»ها مورد استناد قرار می‌گیرد، فقدان یک نظریه بومی برای عمل و مدیریت می‌باشد، مسلما توجه به تهیه و تدوین نوعی علم مدیریت بومی و قراردادن افراد شایسته در جایگاه حساس مدیریت یکی از راههای اصلی مقابله با جریان کوتوله‌ها خواهد بود. معضل کوتوله‌های مدیریتی، موضوع مقاله زیر می‌باشد که تقدیم شما خوانندگان عزیز می‌گردد.

فرهنگ یا اقتصاد؟ برنامه ملی فرهنگی
افراد یا گروههایی که تقدم امر فرهنگ بر اقتصاد را در ایران درک نمی‌کنند، یا از فرهنگ و ماهیت انقلاب اسلامی بی‌خبرند و یا معمولا فرهنگ را در چارچوب نظام سرمایه‌داری معنا می‌کنند. فرهنگ مهم‌تر از آن است که در اولویت‌بندی‌ها در کنار اقتصاد و سیاست قرارگیرد. به‌یک‌معنا فرهنگ تمام انقلاب است و باید با برنامه‌ای ملی و بزرگ در مدار توجه باشد و دراین‌میان، نیروی انسانی یعنی تیمهای کارآزموده و مجرب در پیشبرد و ساماندهی امور فرهنگی کشور نقش اصلی را ایفا می‌کنند. [i]

نگاهی از بالا؛ بازخوانی مفهوم شایسته‌سالاری
وارد وزارتخانه‌ای می‌شویم. در معاونت خاصی از آن وزارتخانه، آقای معاون وزیر فقط تا دیپلم درس خوانده ولی به وی معمولا دکتر گفته می‌شود. نه این‌که وزیر خود پروفسور باشد، او هم لیسانس دارد. وارد سازمان یا ارگانی دیگر می‌شویم، رئیس سازمان از مدرکی برخوردار است که با آن الفبای مدیریت را هم نمی‌تواند درک کند چه برسد به مدیریت نوین و مبانی مدیریت فرهنگی. وضعیت سازمان را به‌همه‌چیز می‌توان تشبیه کرد مگر سازمان. همیشه برای سازمانهایی ازاین‌قبیل از عنوان هیات استفاده می‌‌شود ولی نظم و حساب هیات کجا و اوضاع بسیاری از این سازمانها کجا؟ بالاخره هیات، میانداری دارد و... . وارد روزنامه کثیرالانتشار می‌شویم که از شهرت بالایی برخوردار است. سردبیر از نوشتن یک سرمقاله کوتاه عاجز است. بسیاری از اعضاء تحریریه نیز مانند او گویی برای نخستین‌بار است که با عناوین مطبوعاتی آشنا می‌شوند. این‌بار وارد یک دانشکده می‌شویم. یک مربی بر دهها استاد پیر ریاست می‌کند، پشتش محکم است و استادها او را زیاده تحویل می‌گیرند. خیلی‌‌وقتها انسان خجالت‌زده می‌شود، مخصوصا در زمان رفتن او به پشت تریبون و سخنرانی وی برای دهها استاد و محققی که سالها عمر خود را در راه علم و تحقیق صرف کرده‌اند. البته اگرهم توفیق شرکت در سمینارها را پیدا نکند پیام مفصلی می‌فرستد، همان پیامی که معمولا معاونان و مشاورانش می‌نویسند و همانها نیز این پیام را باید در ابتدای سمینار به امضاء وی بخوانند.
بدون‌تردید، این وضع در همه سازمانها وجود ندارد ولی همین میزان نیز نگران‌کننده‌است. این سوال قابل طرح است که آیا امور فرهنگی کشور توسط تعدادی افراد کم‌بضاعت طراحی و مدیریت می‌شود؟ پذیرفتن این واقعیت خیلی دشوار است. دوباره باید درباره مفهوم شایسته‌سالاری تامل کنیم. مگر در این سالها شعار شایسته‌سالاری کم به گوشمان خورده‌است؟ پس واقعیت شایسته‌سالاری را در کجا باید جست؟

معضل کوتوله‌ها
مشکل کوتوله‌ها که با سرنوشت انقلاب به‌راحتی بازی می‌کنند، کم مشکلی نیست، مخصوصا در دستگاه فرهنگی کشور. کوتوله‌ها از جهت کمِی زیاد نیستند ولی باید دانست که از نظر آنها در کشور قحط‌الرجال است و لذا همه‌جا سروکله آنها پیدا می‌شود. کوتوله‌ها هوای هم را دارند، پستها را به هم پاس می‌دهند و ضعفهای یکدیگر را اگر بتوانند می‌پوشانند. آنها غریبه‌ها را در بین خود راه نمی‌دهند، مخصوصا وقتی‌که این غریبه باهوش و میزان معلومات و آگاهیهایش چندسروگردن از آنها بالاتر باشد و حاضر هم نباشند اصطلاحا زیر بلیط این کوتوله‌ها بروند. البته سوءتفاهم نشود،‌ بسیاری از کوتوله‌ها در این سالها تاحدودی و در موارد خاصّی زرنگ هم بوده‌اند. خیلی از آنها برای خود پرستیژ دست و پا کرده‌اند تا حرفی در میان نباشد. بله، کتاب نوشته‌اند و مفتخر به اخذ مدرک دکترا شده‌اند؛ اما چگونه، خدا می‌داند. فردی که از صبح تا شب در یک مجموعه عریض و طویل کار می‌کند، معلوم نیست چگونه کتاب نوشته و یا به دانشگاه رفته و دکترا گرفته است، باید این را جزو کرامات آقایان دانست. یک کوتوله لااقل برای دو یا سه جلسه دوساعته آنقدر حرفهای دهان‌پرکن می‌داند که مخاطب را مجذوب خود کند. قطعا اگر برای اولین‌بار او را دیده باشی، تصور می‌کنی آسمان دهان بازکرده و این فرد متخصص را برای ما هدیه فرستاده‌است!

مهندسین به‌جای فلاسفه!
شاید عجیب به‌نظر برسد که چرا طی بیست‌وهفت‌سال اخیر، عمدتا فارغ‌التحصیلان رشته‌های فنی، پزشکی و... عهده‌دار مدیریت مراکز فرهنگی کشور بوده‌اند. می‌توان این را به حساب دلسوزی و شور انقلابی و مسئولیت‌پذیری آنها گذارد. طبیعی است همه ما در برابر امور فرهنگی کشور مسئولیم و نمی‌توانیم از مسئولیتهای خطیر فرهنگی شانه خالی کنیم و این امر پزشک، مهندس و فیلسوف نمی‌شناسد. ولی واقعا چرا در بسیاری از پستهای اصلی مربوط به امور فرهنگی کشور از این‌همه فارغ‌التحصیل رشته‌های علوم انسانی در مقاطع عالی کمتر خبری شنیده می‌شود؟

تعهد یا تخصص؟
بحث از تعهد و تخصص تکراری و کسل‌کننده‌است. بدیهی‌است تعهد واقعی مانع از پذیرش و استمرار مدیریتی می‌شود که تخصص در آن هیچ نقشی ندارد. اسلام در مذمت متدینانی که بدون برخورداری از مهارت و تخصص مبادرت به پذیرش مسئولیت می‌کنند، سخنان فراوانی دارد و سزاوارترین افراد برای پذیرش مسئولیت را تواناترین می‌داند. از جمله امام‌علی(ع) می‌فرمایند: «ایها‌الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامرالله» سزاوارترین فرد به امر مدیریت کسی است که در اجرای امور تواناترین و در فهم مسائل داناترین به فرمان خداوند باشد. [ii] در موقعیتهای خاص، و در صورت فقدان متخصص، پذیرش مسئولیت از سوی متدین غیرمتخصص فقط با این توجیه قابل قبول می‌نماید که برنامه روشن و زمانبندی‌شده‌ای برای کسب مهارت و تخصص لحاظ شده باشد یا تیمهای تخصصی مناسبی مساعدت به وی را در انجام مسئولیت متقبل شوند.

مدیریت علمی؛ علم دینی یا سکولار؟
وقتی سخن از مدیریت علمی به میان می‌آید، شائبه تسلط علم سکولار نگرانمان می‌کند. طبعا سخن ما از مدیریت علمی، مشروط به پایه‌گذاری علم دینی و منزوی‌ساختن علم سکولار است. این امر ساده‌لوحانه است که بتوان بدون بهره‌گیری از قواعد علمی، کشور را اداره کرد ولی کدام علم، پاسخ روشن است.

ملاحظه افراد یا مصحلت انقلاب؟
کدام مهم‌تر است؟ حفظ آبروی افراد ناتوان یا حراست از انقلاب. معمولا وقتی عدم‌ شایستگی فردی در مسئولیتی خطیر احراز می‌شود، برای حفظ آبروی فرد یا از بیم جوسازی گروه یا جناحی خاص، آن‌قدر تسامح می‌کنیم تا... .
نگاهی دوباره و از سر دقت به بیانات امام راحل(ره) در این‌رابطه راهگشا است: «اگر به‌واسطه سوء مدیریت و ضعف فکر و عمل شما به اسلام و مسلمین ضرری و خللی واقع شود و خود می‌دانید و به تصدی ادامه می‌دهید، مرتکب گناه عظیم و کبیره مهلکی شده‌اید که عذاب بزرگ دامنگیرتان خواهد شد. هریک در هر مقام احساس ضعف در خود می‌کند، چه ضعف مدیریت و چه ضعف اراده از مقاومت در راه هواهای نفسانی، بدون جوسازی، دلاورانه و با سرافرازی نزد صالحان از مقام خود استعفا کند که این عمل صالح و عبادت است.» [iii]

مساله قحط‌الرجال
یادم می‌آید، یکبار گفتی، آقا کجای کاری، ما میان ماندن یک مشت طاغوتیِ غربزده... و تعدادی عنصر مسلمان و قابل اعتماد که البته تخصص نداشتند بین دو راهی مانده بودیم و طبیعی بود که دومی را انتخاب نمودیم. آن موقع توانستی مرا قانع کنی، ولی الان که بیست‌وشش سال از انقلاب می‌گذرد، با چه عذری پاسخ سوالاتم را خواهی داد؟ آیا واقعا در وضعیت کنونی، جمهوری اسلامی به‌ویژه در بخشهای فرهنگی کشور با قحط‌الرجال روبروست؟ [iv] یعنی جز شماری اندک که به صورت نوبتی سرپرستی بسیاری از بخشهای فرهنگی کشور را عهده‌دار می‌شوند، افراد ذی‌صلاح برای به‌‌دست‌گیری این امور یافت نمی‌شوند؟ بدون‌تردید، جوانان متدین، انقلابی و درعین‌حال متخصص برای بسیاری از پستهای کلیدی به‌وفور یافت خواهد شد، ولی این امر منوط به وجود اراده‌ای است که ضمن شناسایی نیروهای توانا عرصه را برای ورود آنها در بخشهای مهم مدیریتی باز نماید.

چه‌کسانی صلاحیت دارند؟
1ــ احراز ایمان اسلامی و باور انقلابی از آثار و رفتار.
2ــ برخورداری از رشته تحصیلی مرتبط در مقطع عالی.
3ــ برخورداری از مهارت و تخصص مرتبط با پست.
4ــ برخورداری از تجربه کافی مقتضی یا نزدیک به مسئولیت مورد نظر.
5ــ بهره‌مندی از تفکر مدیریتی روشن و برنامه جامع و درازمدت به جای شعار و کلی‌گویی.
6ــ دارا بودن تیم کارآزموده و مجرب برای اجرای برنامه‌ها.
7ــ تعهد به مواجهه فراجناحی با مقوله‌های فرهنگی.
8ــ برخورداری از انگیزه کافی برای ایجاد تحول.
9ــ برخورداری از قدرت خلاقیت و نوآوری.
10ــ دارابودن تنها یک سمت و شغل (در مقابل کسانی که از چندین سمت و شغل در یک زمان بهره می‌برند و به هیچ کاری هم طبعا نمی‌رسند.)

تربیت نیرو نیاز همیشگی انقلاب
انقلاب به نیروهایی نیازمند است که علاوه‌بر برخورداری از جهان‌بینی اسلامی، و باور محکم به انقلاب، از تخصص و مهارت کافی در زمینه‌های مختلف برخوردار باشند. نظر مقام معظم رهبری در این رابطه چنین است: «هدف ما باید تقویت مدیریت اجرایی کشور باشد.» [v] تحقق این امر بدون برنامه‌ریزی به‌منظور نیروسازی، امکان‌پذیر نیست. ایجاد مدارس و دانشکده‌هایی که ضمن انتخاب نوجوانان و جوانان باایمان، مستعد و توانا، به تربیت نیرو مبادرت نمایند ضروری است. برای تحقق این مهم صٍرف ایجاد مدرسه و دانشکده کافی نیست؛ بلکه این امر به یک برنامه دقیق و حساب‌شده نیازمند است.
همین حالا نیز می‌توان از طریق ایجاد یک مدیریت متمرکز و تقسیم کار میان چند موسسه، تیمهایی را برای پنج تا ده سال آینده تربیت کرد. اما معلوم نیست چه مرکزی در کشور باید برای این امور تدبیر کند؟

ورود پربضاعت‌ها
چرا برخی در عمل با جنبش تولید علم و نظریه‌پردازی مخالفند؟ و چرا برخی شعار آن را می‌دهند ولی عملا چوب لای چرخ می‌گذارند. پاسخ خیلی واضح است. صرف‌نظر از این‌که درک همه موضوع اساسا برای کوتوله‌ها دشوار است، وقتی جنبش تولید علم راه افتاد، کوتوله‌ها نمایان می‌شوند و دیگر عمر آنها در پستهایی که برای آنها مادام‌العمر تصور می‌شد، به پایان می‌رسد. از بطن جنبش تولید علم، مدیریت علمی‌ زاده می‌شود. در مدیریت علمی همه‌چیز در جای خودش قرار می‌گیرد و این علما و مراکز پژوهشی هستند که با روشهای علمی کشور را اداره می‌کنند. اگر قرار شد کشور در فلان موضوع به دستاوردی خاص دست پیدا کند، با تغییر وزیر، وکیل و دولت نیز برنامه مذکور ادامه خواهد یافت؛ چراکه این اشخاص، تصمیم‌گیرنده نبوده‌اند تا با رفتن آنها همه‌چیز تغییر کند.

پی‌نوشت‌ها
[i]ــ رک. به: دیدگاههای فرهنگی امام‌خمینی(ره)، ناشر: موسسه نشر و تحقیقات ذکر.
الف‌ــ ص26: بزرگترین تحولی که باید بشود در فرهنگ باید بشود.
ب‌ــ ص27: نظر ما به اقتصاد نیست مگر به‌طور آلت. نظر ما به فرهنگ اسلامی است.
ج‌ــ ص178: باید فرهنگ متحول بشود، به یک فرهنگ سالم، به یک فرهنگ مستقل و یک فرهنگ انسانی.
[ii]ــ ابن‌ ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، همان 19، ص328
[iii]ــ صحیفه نور، جلد19، ص157
[iv]ــ رک. به:
الف‌ــ امام‌خمینی(ره): صحیفه نور جلد 5، ص271: «در مملکت ما قحط‌الرجال نیست. رجال دانشمند مدیر در همه رشته‌ها داریم.»
ب‌ــ مقام معظم رهبری در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما مورخ 11/9/83: «ما از لحاظ انسانهای بافکر، سرمایه‌های غنی داریم. استعدادها در میان ما خیلی زیاد است. از لحاظ مدیران و مدیریتهای کلان، ما انسانهای باتجربه و قابل اعتمادی داریم. از لحاظ ابتکار و نوآوری. . .»
[v]ــ از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما مورخ11/9/83