آيا مصطفي چمران متعلق به نهضت آزادي است؟

اشاره:
يكي از شبهاتي كه اعضاي گروهك غيرقانوني نهضت آزادي در سال هاي اخير تلاش كردند تا در ذهن جوانان نسل سوم انقلاب جا بيندازند اين مسئله بود كه مبارز و مجاهد شهيد دكتر مصطفي چمران، از اعضاي فعال نهضت آزادي بوده و در حالي به شهادت رسيد كه همچنان به آرمان هاي آن متعهد بود.
نهضت آزادي كه از خالي بودن سوابق انقلابي رنج مي برد، با اين اقدام تلاش دارند تا براي خود پيشينه پرافتخاري ساخته و آبرويي كسب نمايند. در حالي كه واقعيت هاي تاريخي حكايت ديگري دارد ...
نهضت آزادي از جمله گروه هاي سياسي بود كه در فضاي نسبتاً باز سياسي در آغاز دهه 40 فعاليت مستقل سياسي خود را آغاز و اعلام موجوديت كرد. اعضاي فعال نهضت پيش از آن در ذيل جبهه ملي ايران فعاليت مي كردند و در ماجراي نهضت نفت نيز در دهه 20 و 30 فعال بودند. حضور مهندس بازرگان و دكتر يدالله سحابي در رأس اين تشكل موجب شد تا نهضت آزادي بتواند در دوران فترت گروه هاي سياسي - اسلامي فعال، از ميان دانشجويان مذهبي دانشگاه ها و آنها كه بازرگان و سحابي را مي شناختند، عضوگيري كند كه از جمله آنها مي توان به شهيد بزرگوار مصطفي چمران اشاره نمود.
آشنايي مصطفي با مهندس بازرگان به زماني پيش از اعلام موجوديت رسمي نهضت و در دهه 30 بر مي گردد، آنگاه كه چمران به عنوان دانشجويي جوان در سال 1332به دانشكده فني دانشگاه تهران قدم گذاشت. بازرگان در آن سال ها در دانشكده فني كرسي تدريس داشت و طبيعتاً چمران نيز مدتي در محضر استاد مطالبي پيرامون «ترموديناميك» آموخت. چمران كه آشنايي با مسائل مذهبي و سياسي را از 15 سالگي با شركت در درس تفسير قرآن مرحوم آيت الله طالقاني، در مسجد هدايت، آغاز كرده بود، از اولين اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود كه به تدريج با مهندس بازرگان ارتباط برقرار كرد.
مهندس بازرگان درباره چمران مي گويد: «يكي از دانشجويان ممتاز دانشكده مصطفي چمران بود. استعداد كم نظيري داشت. در دروس تئوري و عملي بسيار قوي بود. خط زيبايي داشت، نقاشي او هم خوب بود، جزوه اش را براي نمونه به بچه ها نشان مي دادم. با عاطفه، صميمي، عارف مسلك، متدين و دوست داشتني بود. يك بار نمره امتحانش را 22 داده بودم! آن قدر كارش عالي بود كه ديدم طلبكار است. گفتم اين دو نمره طلبت را در امتحانات آخر سال حساب مي كنم، اما اين كار هرگز صورت نگرفت، زيرا هميشه در نمره گرفتن، او طلبكار بود و من بدهكار ماندم.»
اما اين ارتباط چندان دوام نيافت و مصطفي جوان خيلي زود عزم سفر كرد (سال 1337) و به عنوان شاگرد اول با استفاده از بورس تحصيلي شاگردان ممتاز به آمريكا اعزام شد تا پس از تحقيقات علمي در جمع معروف ترين دانشمندان جهان در دانشگاه كاليفرنيا و معتبرترين دانشگاه آمريكا - بركلي- با ممتازترين درجه علمي در رشته دكتراي الكترونيك و فيزيك پلاسما فارغ التحصيل گردد.
با اعلام موجوديت نهضت آزادي در سال 1340، چمران در ايران نبود كه بتواند به عضويت آن درآيد و سند و مدركي نيز مبني بر عضويت رسمي وي در نهضت آزادي در اين ايام وجود ندارد (حداقل نگارنده نديده است!) و همين جدايي و فاصله چند ساله بود كه زمينه واگرايي چمران از نهضت آزادي و شكل گيري «چمراني جديد» با هويتي متفاوت از تعلقات پيشين را در وي فراهم آورد. ظهور و بروز اين خط مشي متفاوت را مي توان در انتخاب مشي مبارزاتي متفاوت و متعارض چمران و سران نهضت آزادي بعد از 15 خرداد 1342 مشاهده نمود.

پس از سركوب قيام ملت، در ميان عده اي از مبارزين خارج و داخل كشور اين فكر به وجود آمد كه رژيم پهلوي اصلاح پذير نبوده و تنها راه براي مقابله، مبارزه مسلحانه است. بدين منظور بود كه شهيد چمران و بعضي از همفكران وي براي فراگيري فنون جنگ هاي پارتيزاني و آماده سازي براي نبرد مسلحانه و رويارويي با رژيم پهلوي به مصر رهسپار شدند و مدت دو سال سخت ترين دوره هاي چريكي و جنگ هاي پارتيزاني را مخفيانه فرا گرفتند، اما سران نهضت آزادي نه تنها به براندازي رژيم پهلوي اعتقادي نداشتند، بلكه بعد از 15 خرداد 42 فعاليت سياسي را رها كرده و به فعاليت هاي فرهنگي و امور خيريه مشغول شدند!

در اواخر سال 1349 و آغاز دهه 50 مصطفي چمران تمام مقامات و افتخارات و فرصت هاي عالي شغلي و زندگي مرفه در آمريكا را رها كرده و بنا به دعوت امام موسي صدر و به منظور ايجاد پايگاه مبارزاتي جديد (گروه امل)، راهي لبنان شد. (وي پيش از اين نيز دو : سه سالي در مصر دوره آموزش هاي نظامي و مبارزات چريكي و پارتيزاني ديده بود) وي تا پيروزي انقلاب اسلامي و ماجراي ربوده شدن امام موسي صدر هرگز به ايران باز نگشت و قريب به 20 سال از ايران و نهضت آزادي دور شده بود.

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بود كه چمران به شوق ديدار حضرت امام(ره) (نه به قصد تجديد ديدار با مهندس بازرگان و اعضاي نهضت آزادي!) به طور موقت به ايران آمد، ولي بعد از ديدار با حضرت امام چنان شيفته ايشان شد كه همه تشكيلات و برنامه هايش در لبنان را رها كرده و براي هميشه در ايران اسلامي ماندگار شد. خانم غاده چمران (همسر شهيد) در اين باره مي گويد: «وقتي كه مصطفي به ايران رفت نامه فرستاد كه امام از من خواسته بمانم و من هم مي مانم!» اين عبارات به وضوح نشان مي دهد كه شايد تنها عاملي كه باعث ماندن شهيد چمران در ايران شده بود، درخواست امام از وي بود، نه مناسبات حزبي و رفاقت هاي سازماني!

بازگشت چهره شهيري چون دكتر مصطفي چمران كه حال در دوران ميانسالي، هم از تجربه بالاي مبارزاتي برخوردار بود و هم از لحاظ علمي در عالي ترين سطوح قرار داشت، كافي بود كه سران دولت موقت را تحريك كند تا وي را براي همكاري دعوت نمايند. سابقه ديرين آشنايي چمران و مهندس بازرگان و دوستي چندين ساله چمران و دكتر يزدي در آمريكا نيز زمينه را هموار ساخت تا چمران با سمت معاونت نخست وزير در امور انقلاب به ظاهر به اعضاي نهضت آزادي در كابينه دولت موقت مهندس بازرگان نزديك شود.

نكته اساسي در اين ميان آن است كه ما در اين ايام كمترين همگرايي سياسي بين چمران و جريان نهضت آزادي را نمي بينيم و بالعكس چمران بيشترين ارتباط و همراهي را با حضرت امام(ره) و ياران و همراه ايشان دارند كه نمونه اي از آن، رابطه نزديك چمران با حضرت آيت الله خامنه اي است. اولين آشنايي اين دو نيز به مسائل نظامي بر مي گردد كه آيت الله خامنه اي از آن روز چنين ياد مي كند:

«كميته اي در نخست وزيري تشكيل شد كه درباره مسئله ارتش بحث و مشورت كند و در مواردي هم تصميم گيري مي كرد كه من و ايشان هر دو عضو اين كميته بوديم. در بدو تشكيل اين كميته اولين روزي كه ايشان دعوت شده بودند، من وارد شدم و قيافه مهربان و صميمي و متواضع و دوست داشتني چمران را اول بار در آنجا ديدم... وقتي نشستم ديدم مثل اين كه او هم با من آشنا بوده و خيلي زود احساس كردم كه يك انسان اهل ذوق و معنويت و علاقه مند به هنر و هنرمند است، چنانكه در همه حركات و سكنات او اين حالات محسوس بود.» (12/3/61)

از جمله اقدامات مشترك اين دو بزرگوار راه اندازي ستاد جنگ هاي نامنظم بود كه در بحبوحه ابتداي جنگ ايجاد گرديد، ستادي كه در شهر اهواز شكل گرفته بود.

در اين ايام حوادث متعددي اتفاق افتاد كه به خوبي مرزبندي هاي چمران از نهضت آزادي و قرابت و نزديكي وي با جريان خط امام را آشكار مي سازد و راه را براي مصادره فرصت طلبانه اقدامات افتخارآميز چمران به نفع نهضت آزادي مي بندد:

1- يكي از اختلافات عمده چمران و نهضت آزادي، پافشاري ايشان در برخورد قاطع با عوامل ضدانقلاب در كردستان بود، مسئله اي كه با سياست دولت موقت همخواني نداشت. لازم به ذكر است كه در پي كوتاهي مقامات دولت موقت و طولاني شدن مذاكرات آنها با تجزيه طلبان مسلح كرد، مناطق آزاد شده كردستان دوباره جولانگاه نيروهاي ضدانقلاب شد. دكتر چمران بيش از همه از عملكرد دولت موقت ناراحت بود. البته اين ناراحتي، پايان رابطه او با اعضاي دولت موقت نبود، اما هرگز باعث نشد كه بر سر عقايدش با كسي معامله كند يا اختلافات خود را با دولت موقت بپوشاند. اينجا بود كه تفاوت هاي او با كادر رهبري نهضت آزادي بيش از پيش آشكار شد و درست در همان زمان روزنامه ها عكس شهيد چمران را كشيدند كه در عينكش تانك بود و شليك مي كرد!! (براي درك كامل اين موضوع به دست نوشته هاي شهيد چمران و نيز نامه اي كه پس از ختم غائله پاوه به امام(ره) نوشتند، مراجعه كنيد)

2- يكي ديگر از اختلافات اساسي شهيد چمران با نهضت آزادي به ماجراي انحلال مجلس خبرگان مربوط مي شود. پس از آنكه در دولت موقت طرحي مبني بر انحلال مجلس خبرگان به تصويب رسيد و قرار شد كه آن را نزد امام ببرند، شهيد چمران از جمله افرادي بود كه از امضاي آن خودداري كرد!

3- نكته قابل تأمل ديگر نوع همكاري متفاوت نهضت آزادي و چمران با جريان انقلاب و حضرت امام(ره) بود. در حالي كه اعضاي نهضت مواضعي مخالف جريان خط امام اتخاذ مي كردند و به تدريج از همكاري با انقلابيون كناره گيري كردند، چمران هر روز بيشتر از قبل به حضرت امام(ره) نزديكتر شده و اطمينان ايشان را جلب نمود، به نحوي كه در تاريخ 20 ارديبهشت 1359، هنگام تشكيل شوراي عالي دفاع، به نمايندگي حضرت امام(ره) در اين شورا منصوب شد.

اين همه به خوبي حكايت از آن دارد كه در تحليلي منصفانه دكتر مصطفي چمران را بيش از آن كه بتوانيم به خاطر ارادت و قرابت 25 سال قبلش به مهندس بازرگان عضوي از نهضت آزادي معرفي نماييم، بايد به خاطر همسويي با خط امام و قرابت و دلدادگي به انقلاب اسلامي و حضرت امام(ره) عضوي از اعضاي جريان خط امام معرفي كنيم كه سرانجام نيز در خط مقدم جبهه اي به شهادت رسيد كه كمتر كسي از سران و هواداران نهضت آزادي پايشان بدانجا باز شده بود! به واقع چمران در ميان رزمندگاني جانفشاني كرد و به شهادت رسيد كه جز نام و عشق حضرت امام خميني(ره) را در ذهن و قلب خود نمي پروراند.

به نظر مي رسد تعريف و تفسير حضرت امام(ره) از شهيد بزرگوار چمران كه در پيام تسليت به مناسبت شهادت ايشان صادر گرديده تصويري صحيح از چهره واقعي اين مجاهد في سبيل الله باشد. آنجا كه مي فرمايد:

«چمران عزيز با عقيده پاك خالص غيروابسته به دستجات و گروه هاي سياسي و عقيده به هدف بزرگ الهي جهاد را در راه آن از آغاز زندگي شروع و به آن ختم كرد. او با سرافرازي زيست و با سرافرازي شهيد شد و به حق رسيد. هنر آن است كه بي هياهو هاي سياسي و خودنمايي هاي شيطاني براي خدا به جهاد برخيزد و خود را فداي هدف كند نه هوي و اين هنر مردان خداست. او در پيشگاه خداي بزرگ با آبرو رفت روانش شاد و يادش بخير.

و اما ما مي توانيم چنين هنري داشته باشيم؟ با خداست كه دستمان را بگيرد و از ظلمات جهالت و نفسانيت برهاند.»