آيتالله محمدرضا توسلي محلاتي به روايت اسناد ساواك
مقدمه
ن و القلم
روحانيان منزه، مهذب، انقلابي و مبارز در طي يك قرن گذشته در برابر «استبداد» و «استعمار» ايستادند به صورت مستمر از حريم «اسلام»، «جامعه اسلامي»، عزت مسلمين دفاع نمودند و متحمل انواع و اقسام گرفتاريها و مصائب شدند. چرا كه و رمز ماندگاري روحانيت بقاي در «زيطلبگي» و استمرار حركت علماي صالح گذشته و معاصر ميباشد و دقت در مطالعة زندگي علماي سلف حكايت از حضور روحانيت در سرنوشت مردم و وفاداري جامعه به آنهاست چون در ترويج روحانيت و فقاهت نه زور سر نيزه در كار بوده است، نه سرماية پولپرستان و ثروتمندان بلكه هنر صداقت و تعهد خود آنان بوده است كه مردم آنان را برگزيدهاند «تاريخ معاصر همواره شاهد و ناظر مبارزات بيامان جامعة روحانيان بر ضد توطئههاي استعمار و عوامل آن بوده است. از حركت ملاعلي كني عليه «لاتاري» تا فتواي ميرزاي شيرازي بر ضد قرارداد «رژي» و مبارزات ضد استبدادي و ضد استعماري سيدجمالالدين اسدآبادي حضور روحانيت در انقلاب مشروطيت، مبارزات سيدعبدالحسين لاري بر ضد استعمارگران انگليسي و مجاهدات ميرزا كوچكخان جنگلي و شيخ محمد خياباني و سيدحسن مدرس و حاج آقا نوراله نجفي در سالهاي پس از مشروطيت و روي كار آمدن رژيم وابسته پهلوي همه و همه صفحات زرين تاريخ معاصر ما را پر كردهاند.
پس از شهريور 1320 و فرار آن ديكتاتور خون آشام فرصتي بدست آمد تا بار ديگر حوزههاي علميه احياء، توطئهها خنثي و نهضت ضد استبدادي و استعماري شكل نويني بگيرد و در اين راه مجاهد معاصر آيتاله سيدابوالقاسم كاشاني پيشگام اين عرصه بود و افسوس كه جريانات ناسيوناليستي، چپي، درباري و نقشههاي استعمار اين چراغ را بينور نمود.
در اوايل دهه چهل بار ديگر پرچم اسلام بدست مصلحي صالح، مرجعي عارف، عالمي مبارز به اهتزاز درآمد. و اين بار نهضت با ماهيت، هدف، رسالت، رهبري و پشيباني اسلامي شروع و عليرغم قتلعام پانزده خرداد و تبعيد رهبري افزون بر پانزده سال، انقلاب شكل گرفت و با درايت و دورانديشي و برنامة منظم قائد بزرگ و تلاش و كوشش شاگردان وفادار و مردم متدين و مؤمن سنگرها را يكي از پس ديگري فتح و دشمن را از درون و برون زمينگير و حكومت وابسته به غرب، خاصه امريكا را با حضور دهها هزار مستشار و امكانات و همراهي و همسويي سازمانهاي جاسوسي بينالمللي خاصه مثلث شوم «سيا ـ موساد ـ اينتلجنس سرويس» متلاشي كرد و در اين انقلاب كه به تأسيس نظام جمهوري اسلامي انجاميد، اركانش بر پايههاي زير استوار شد:
1ـ اسلام بهعنوان ايدئولوژي
2ـ ولايت فقيه
3ـ روحانيت مدافع اسلام، رهبري، نظام
4ـ اعتقادات مردم بهعنوان پشتوانه نظام
و در اين ميان نقش روحانيت برجسته ميباشد. آن چه امروز در اين راستا مهم و اصلي و اولين وظيفة شرعي و الهي است، آن است كه اتحاد و يك پارچگي طلاب و روحانيت انقلابي حفظ شود وگرنه شب تاريك در پيش است و بيم موج و گردابي چنين هايل. امروز هيچ دليل شرعي و عقلي وجود ندارد كه اختلاف سليقهها و برداشتها و حتي ضعف مديريتها، دليل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماي متعهد گردد و تاكنون كه نزديك به سه دهه از پيروزي انقلاب و تأسيس جمهوري اسلامي ميگذرد انقلاب اسلامي در اكثر اهداف و زمينهها موفق بوده است و به ياري خداوند بزرگ در هيچ زمينهاي مغلوب و شكست خورده نيستيم. حتي در جنگ، پيروزي از آن ملت ما گرديد و دشمنان در تحميل آن خسارات چيزي بدست نياورند. البته اگر همه علل و اسباب را در اختيار داشتيم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتري ميرسيديم. ولي اين بدان معني نيست كه در هدف خود كه همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شدهايم. مهم آن است كه بايد به لحاظ اعتقادي، سياسي، اطلاعاتي، امنيتي متوجه خطر اختلاف و اختلافافكني دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه باشيم؛ زيرا اين اختلافات اركان نظام را متزلزل مينمايد.
آنچه امروز بهعنوان اختلاف مشاهده ميكنيم، بر سر چيست؟ امروز مقابله و تجزيه روحانيت انقلابي به سود كيست؟ و دشمنان از دير باز براي اختلافافكني ميان روحانيون آماده شدهاند و غفلت از آن، همه چيز را بر باد ميدهد. اختلاف به هر شكلي باشد: بدبيني شديد نسبت به مسئولين بالا باشد يا مرزبندي فقه سنتي و پويا و امثال آن ويرانگر است. اگر طلاب ومدرسين حوزه علميه با يكديگر هماهنگ نباشند نميتوان پيشبيني نمود كه موفقيت از آن كيست؟
و اگر بر فرض محال حاكميت فكري از آن روحانينمايان و متحجرين گردد، روحانيت انقلابي جواب خدا و مردم را چه ميدهد به راستي جاي نگرش اطلاعاتي امنيتي در اين عرصه كجاست بخصوص آن كه، هم روحانيت بايد مواظب توطئهها و نقشههاي پشت پرده سيستمهاي اطلاعاتي دشمن باشد و هم نظام جمهوري اسلامي بايد همواره از حريم و حرم روحانيت مواظبت نمايد. آن چه امام تأكيد مينمايد: انشاءالله در بين جامعه مدرسين و طلاب انقلابي اختلافي نيست اگر باشد بر سر چيست؟ بر سر اصول يا بر سر سليقهها؟
آيا مدرسين محترم كه ستون محكم انقلاب و حوزههاي علميه بودهاند نعوذبالله به اسلام و انقلاب و مردم پشت كردهاند؟ مگر همانها نبودند كه در كوران مبارزه حكم به غيرقانوني بودن سلطنت دادند؟
مگر همانها نبودند كه وقتي يك روحاني به ظاهر در منصب مرجعيت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت او را به مردم معرفي كردند؟
آيا مدرسين عزيز از جبهه و رزمندگان پشتيباني ننمودند؟
اگر خداي ناكرده اينها شكسته شوند چه نيرويي جاي آنان را خواهد گرفت و آيا ايادي استكبار روحانينماهايي را كه تا حد مرجعيت تقويت نموده است فرد ديگري را بر حوزه حاكم نميكنند؟ هشدارها و بيدارباشهاي مكرر حضرت امام چه قبل از پيروزي انقلاب و چه پس از آن نگاهي عميق به توطئههاي دشمناني است كه براي ده سال، سي سال، شصت سال برنامه دارند! آنگونه كه استعمار به ايران آمد. از قرن دهم هجري استعمار انگليس با انواع و اقسام ترفندها براي شناسايي وارد شد و در دوران قاجار نفوذ نمود و در زمان پهلوي سلطه يافت. حتي استعمار امريكا نيز نزديك به دو قرن در ايران به دنبال شناسايي، نفوذ و پرورش نخبگان بود و اين كه توانست بيش از سي وهفت سال اقتدار داشته باشد به همان دليل بود. و امروز تمامي دستگاههاي نظام، خاصه سيستمهاي اطلاعاتي امنيتي بايد در عرصههاي گونهگون حضور داشته و روند توطئهها را شناسايي نمايند.
و آنچه را كه اركان نظام را مورد تهديد و آسيب قرار ميدهد با شناخت عميق، دقيق، همهجانبه بشناسند و بشناسانند. خلاصه كلام اين كه ما بايد بدون توجه به غرب حيلهگر و شرق متجاوز از ديپلماسي حاكم بر جهان در صدد تحقق فقه عملي اسلام برآييم والا مادامي كه فقه در كتابها و سينة علماي دين مستور بماند ضرري متوجه جهانخواران نيست و روحانيت تا در همه مسايل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد نميتواند درك كند كه اجتهاد مصطلح براي اداره جامعه كافي نيست. حوزهها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشد و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياي عكسالعمل مناسب باشد و در آخر ما اگر به نظام خدمت نكنيم و استقبال بيسابقه مردم از روحانيت را ناديده بگيريم هرگز فرصت و شرايط بهتر از اين را نخواهيم داشت.
و اينها همه نصايح، تذكرات، ارشادات و دقتهاي امام خميني بنيانگذار جمهوري اسلامي بود كه براي بيداري روحانيت، مسئولين و مردم تحتعنوان «منشور روحانيت» در سوم اسفند 1367 ارائه دادند.
اميد آن كه با عروج يك چهره پاك و صالح همچون آيتالله حاج شيخ محمدرضا توسلي اين پرچم، روش، منش و سيره توسط ديگر روحانيان و طلاب ادامه يابد.
آيتالله حاج شيخ محمدرضا توسلي محلاتي در سال 1309 در محلات متولد شد. تحصيلات مقدماتي را در زادگاه به پايان رساند و از سال 1322 شمسي هنگامي كه امام خميني به محلات رفته بودند با ايشان آشنا شدند و تحتتأثير شخصيت معنوي امام قرار ميگيرند. تا آنجا كه در درس اخلاق امام در اين شهر شركت نمودند با آن كه سن و سال كمي داشتند، عشق و علاقه وافري به شخصيت و منش حضرت امام پيدا نمودند. از همان اوان در شمار ياران و مقلدان ايشان در ميآمدند. آيتالله توسلي در خاطرات خود يادآور ميشوند:
«سفر اول امام به محلات سال 1322 شمسي بود كه امام آمدند به محلات. آشنايي من از آن جا شروع شد.
ابتداي تحصيل من بود. در محلات شايع شد كه در مسجد جامع محلات حاج آقا روحاله خميني سخنراني دارند. ايشان وقتي آمدند آن سال به محلات ماه مبارك رمضان بود. برنامه ايشان اين بود كه يك ساعت مانده به نماز مغرب در مسجد جامع محلات درس اخلاق ميگفتند. در آن روز كه من رفتم مسجد يادم هست كه همه علما و روحانيون محلات هم آمده بودند پاي درس اخلاق امام. امام فرمودند:
«اگر بخواهيد من به سخنراني و درس اخلاقم ادامه بدهم آقايان روحانيون و علما نبايد بيايند اينجا. امام به روحانيون و علما خيلي احترام ميگذاشت براي اين كه شأن وضعيت روحانيون در محلات حفظ بشود. امام منع كردند و ممنوع كردند كه روحانيون پاي درس اخلاق امام بيايند. بعد هم از امام تقاضا كردند كه در مسجد جامع محلات نماز جماعت بخوانند. امام نپذيرفتند.»
براي امام در آنجا خانه كوچك اجاره شده بود. علت اين كه من وارد كسوت روحانيت شدم تأثير سخنان امام و درس اخلاق ايشان بود.
آيتاله توسلي در سال 1324 به قم مهاجرت و درس را در سطح به پايان برد و به درس خارج امام وارد شد. در دوران سالهاي 1328 ـ 1329 امام تابستان به محلات ميرفتند، آيتالله توسلي در ارتباط با امام بودند ايشان ميگويند:
در سال 1329 بود كه حاشيه بر وسيلهالنجاة [آيتاله سيدابوالحسن اصفهاني] نوشتند. و همان حاشيهاي كه برآن كتاب نگاشته شد، در دوران تبعيد تركيه، به اصل تحريرالوسيله در 2 جلد تبديل گرديد.
از آغاز نهضت امام، آيتاله توسلي هم چون ديگر شاگردان امام از مدافعان نهضت بودند: «پس از تبعيد در همان ماههاي اول بهطور قاچاق از ايران خارج شدم و به نجف رفتم و از همان وقت آنجا بودم هر سال چند ماهي در نجف بودم.»
از خاطرات دوران قبل از تبعيد امام بسيار بياد داشتند كه به سختي از آنها در مصاحبهها و گفتگوها بيان مينمودند.
پس از بازگشت امام، ايشان كه عضو جامعه مدرسين بودند، بهعنوان مسئول ملاقاتهاي امام تعيين و از سوي ديگر به دليل حضور مستمر در دروس فقه امام، مسايل فقهي را در دفتر بيش از دوازده سال از طريق راديو بيان ميكردند.
حضور در دفتر امام تا آخرين لحظه حيات امام ادامه داشت. پس از پايان و تعطيل بيان مسايل و احكام عضو مجمع تشخيص مصلحت و عضو مجمع روحانيون بودند.
آيتالله توسلي در حالي كه در مجمع تشخيص مصلحت به دفاع از امام و حجتالاسلام حاج سيدحسن خميني مشغول صحبت بودند، دچار عارضه قلبي شده و به رحمت حق پيوستند. پيكر پاك ايشان پس از تشييع در حسينيه جماران در حرم مطهر امام خميني به خاك سپرده شد.
آيتاله توسلي به روايت اسناد
برگ تعرفه و بيوگرافي روحانيون
1ـ مشخصات:
نام: محمدرضا شهرت: توسلي
نام پدر: عباس لقب:...
محل تولد: محلات 1309 شمارهشناسنامه: 289 محل صدور: محلات تاريختولد: 1309
محل اقامت: قم
2) ميزان نفوذ در كشور يا شهر محل خود و تعداد تقريبي طرفداران. نسبتاً خوب و در حدود دو سه هزار نفر
3) مسجدي كه در آن نماز ميگزارد: مسجد حسينيه
4) قدرت بيان. نسبتاً خوب
5) آيا خودش مرجع تقليد ميباشد و يا از مرجع ديگري تقليد ميكند. از خميني تقليد مينمايد
6) درجات علمي و محل تحصيلات ـ تأليفات. محصل است و در حوزه علميه قم درس ميخواند ـ تأليف ندارد.
7) روحيه و افكار و تمايلات و بستگي به دستجات مختلف سياسي و غيرسياسي. از طرفداران سرسخت خميني ميباشد.
8) نقاط ضعف و صفات برجسته. مشاهده نشده
9) وضع زندگي و نحوه امرارمعاش. از منبر و كمك اهالي
10) ميزان اعتقاد مردم به زهد و تقواي نامبرده. خوبست
11) ميزان احترام او نسبت به قوانين و مقررات. تا اندازهاي ـ نسبت به قوانين و مقررات احترام ميگذارد
12) مخالفين او با ذكر مشخصات و علل مخالفت. كسي مخالفش نيست
13) ساير اطلاعات متفرقه. شخصي است متمرد و با اراده قوي..
از: تبريز تاريخ: 14/3/31
دايره مرموزات
ستاد ارتش محترماً گزارش تيپ اردبيل باستناد گزارش پادگان خلخال حاكي است كه آقاي شيخ رضا توسلي اهل محلات كه از طلاب قم ميباشد طبق توصيه آقاي كاشاني براي سخنراني در ايام رمضان به خلخال وارد روزها و شبها در مسجد موعظه تاكنون بياناتي كه بر خلاف مصالح كشور باشد بيان نكرده است دستورات لازم به شهرباني داده شد.
سرلشكر مقبلي
شماره 9326/ س ت تاريخ: 30/4/42
موضوع: اعلاميه روحانيون
طبق اطلاع رسيده افراد مشروحه زير مينوت اعلاميهاي را تهيه نمودهاند كه براي 28 صفر چاپ و منتشر سازند.
نجمالدين اعتمادزاده، سيدمحمد سدهي، سيدمحمد جلالي تهراني، نظامالدين مهدي قمشهاي، شيخ فضلالله مهديزاده محلاتي، شيخ محمدرضا توسلي محلاتي.
و خلاصه مينوت تهيه شده عبارت است از: شخص اول مملكت خون ميريزد. شخص اول مملكت و دولت فعلي جبار خيال ميكند با گرفتن خميني او را كوچك كرده است بلكه خود شما رسوا شدهايد و خميني را بزرگ كردهايد.
خميني در تمام دلهاي مسلمانان جهان بالاخص ايرانيان خانهاي دارد و گرفتن وعاظ و امام جماعت بر ضرر خود شما تمام خواهد شد و ميشد و تاريخ خوب قضاوت ميكند و ظالميت شما و مظلوميت خميني و ساير مردان راه حقيقت را ثابت خواهد كرد.
از طرف يك عده فضلاي حوزه علميه قم
تعداد نسخه : 12
گيرندگان: اداره كل سوم (2 نسخه)
در پرونده آيتالله خميني بايگاني شود. شهابي 30/4
تاريخ 10 شهر رجب 85
بسمالله الرحمن الرحيم
خدمت جناب مستطاب حجتالاسلام والمسلمين آقاي آقا مصطفي دامت بركاته
به عرض عالي ميرساند پس از تقديم سلام تشريف جنابعالي در خدمت زعيم الشيعه و ملجأ الامة حضرت مستطاب آيت[الله] العظمي گرچه موجب خوشوقتي نه فقط براي مخلص بلكه براي جميع ملت مسلمان گرديد ولي ادامه محروميت از فيوضات مقدسه معظمله و درك فيض حضورتان بسيار موجب تأسف و ناراحتي است باز هم كمافيالسابق روزشماري حضور دوستان را داريم و در تلگرافي هم كه از طرف فضلاي حوزه به ساحت مقدس معظمله براي عرض تبريك مخابره شده اينجانب هم افتخار شركت در آن را داشتم ولي بهطوري كه از نامة آقاي منتظري استفاده ميشد تلگراف نرسيده بنده هم عازم تشرف بودم اما عدم امكان وسيله از طرفي و استشمام عدم رضايت آقا از بعضي مراسلات مبني بر عدم نزول طلاب مانع از اين فيض عظمي شده و اميدوارم اين محروميت زياد ادامه پيدا نكند و به همين زودي تشرف حقير در حوزه مقدسه قم حاصل شود. خدا ميداند كه اگر طلاب احتمال رضايت حضرت معظمله را ميدادند چقدر با كمال شوق به ديار كعبه آمال حركت ميكردند مطلب ديگري كه خواستم عرض كنم البته خبر استقبال پر هيجان از جميع طبقات عليالخصوص از قاطبه روحانيت براي عده معدودي شايد گران تمام شده باشد و منتظر هستند كه به يك نحوي اين صميميت و گرمي مراجع عظام مبدل به سردي گردد البته ميدانم كه درايت و كياست آن جناب مانع از اين است كه آنها به چنين آرزويي موفق شوند انشاءالله هر چه زودتر حوزه مقدسه علميه قم از مقام مرجعيت عظمي و فيوضات پر بركت حضرت معظمله بهرهمند گردد. در خاتمه استدعاي ابلاغ سلام حقير را به ساحت مقدسشان مصدع هستم و اميد است كه از انفاس قدسيه جنابعالي در جوار مرقد مطهر موليالموالي عليه الصلوة والسلام بينصيب نمانم.
محمدرضا توسلي محلاتي
از : 20ه 3 تاريخ : 6/3/46
به : تيمسار رياست ساواك اداره كل سوم 316
شماره : 2289/20/ ه 3
درباره : توزيع كارت تبريك در شهرستان تهران و محلات
بازگشت به شماره 14382/316 ـ 7/2/46
به موجب تحقيقات معموله علي اصغر شهرت توسلي محلاتي كه يكي از افراد مذهبي و از طرفداران سرسخت خميني است در آذر ماه سال 45 به مناسبت تولد حضرت امام رضا تعدادي كارت تبريك ملصق به عكس خميني چاپ و در تهران و شهرستان محلات توزيع نموده است. يكي از برادران وي نيز بنام رضا كه معمم ميباشد با او در اين مورد همكاري داشته و نامبردگان غالباً شبهاي جمعه به اتفاق به محلات رفته و جلساتي به عنوان هيأت تشكيل ميدهند. تهيه مشخصات كامل شخص مورد بحث و همچنين برادران وي به نحو غير محسوس مقدور نيست ضمناً آدرس محل كارش در خيابان ري نبوده و در خيابان بوذرجمهري نو جنب كوچه صاحبالديوان مغازه مصالح ساختماني دارد.
رئيس ساواك تهران ـ نواب
از طرف
آقاي صالحي مذاكره فرماييد. 7/3
فوري در صورتي كه توسلي سابقه ندارد مشخصات بيشتر مشاراليه و [برادران] او و مدارك موجود عليه آنان و چگونگي اقدامات معموله آن ساواك را استعلام فرمائيد 10/3 م ـ و ـ 959
از: ساواك اراك
تاريخ: 5/6/46
به: تيمسار رياست ساواك ـ مديريت كل اداره سوم 316
شماره:995/22
عطف به شماره: 35067/316 ـ 10/5/46
شهرباني محلات گزارش مينمايد؛ علياصغر توسلي از اول سال جاري تاكنون فقط سه بار به محلات براي سركشي به فاميل آمده كه يك بار آن در تاريخ 3/1/46 به اتفاق شيخ رضا توسلي برادرش بوده و در ايام سوگواري محرم و صفر هيچكدام به محلات نيامدهاند، ليكن شيخ رضا بعد از ماههاي سوگواري شبهاي جمعه مرتباً به محلات ميآيد. در جلسات دعاي كميل كه در چند منزل به ترتيب نوبت تشكيل ميشود، شركت و گاهي روزهاي جمعه نماز جماعت ميخواند و وعظ ميكند كه اعمال و جريانات اين مجالس همواره تحت نظارت و مراقبت دقيق مأمورين مربوطه است و تاكنون گزارشي كه حاكي از ايراد مطالب غيرمذهبي و برخلاف باشد نرسيده. ضمناً در مورد كارتهاي منظور كه چگونگي آن به عرض رسيده، تا اين تاريخ مداركي كه دال بر تهيه و توزيع كارتها از جانب نامبرده باشد، به دست نيامده و اعمال و رفتارشان كماكان تحت كنترل مأمورين است تا به محض مشاهده يا اطلاع از هرگونه عمل خلاف از آنها اقدامات لازم معمول و مراقب به عرض خواهد رسيد. رئيس ساواك اراك ـ افضلي
آقاي صابري باتوجه به سابقه اقدام فرمايند. 9/6/46
[959 ـ م ـ و] به سابقه ضميمه و ارائه شود. 9/6/46
از: اداره كل سوم : تاريخ:25/6/46
به: رياست ساواك تهران (ه 3) شماره: 5862/316
درباره: توزيع كارت تبريك در تهران و محلات
عطف به: 8578/20 ه 3ـ 6/12/45
باتوجه به اينكه طي شماره 2289/20 ه 3ـ 6/3/46 علياصغر و رضا توسلي از عاملين تهيه و توزيع كارتهاي مورد بحث معرفي گرديدهاند و از طرفي تحت تعقيب قراردادن آنان مستلزم وجود مدارك مستند و محكمهپسندي عليه نامبردگان ميباشد، عليهذا خواهشمند است دستور فرماييد باتوجه به مفاد نامه شماره 24251/316 ـ 24/3/46 هرگونه مداركي در زمينه تهيه و توزيع كارتهاي مزبور از يادشدگان موجود است. سريعاً ارسال تا پاسخ اداره دادرسي نيروهاي مسلح شاهنشاهي بيش از اين به تعويق نيفتد.
مديركل اداره سوم ـ مقدم
از طرف ثابتي
23/6/46
رئيس بخش 316 ـ باصرينيا
رئيس اداره يكم عمليات و بررسي ـ ثابتي
صابري 23/6/46
از: اداره كل سوم تاريخ:15/7/46
به: رياست ساواك تهران (ه 3) شماره: 45264/316
درباره: توزيع كارت تبريك در تهران و محلات
عطف به: .9095/20 ه 3 ـ 10/7/46
خواهشمند است دستور فرماييد سريعاً دو نفر برادران توسلي محلاتي (علياصغر و رضا) را احضار و پيرامون چگونگي و نحوه تهيه و توزيع و شناسايي عاملين اصلي تهيه و موزعين كارت مورد بحث، از آنان تحقيقات لازم معمول و نتيجه را ضمن ارسال عين اوراق تحقيقاتي و همچنين دو نسخه بيوگرافي ملصق به عكس نامبردگان به اين اداره كل اعلام دارند.
مديركل اداره سوم
مقدم
از طرف ثابتي
13/7/46
رهبر عمليات ـ صالحي 12/7/46
رئيس بخش 316 ـ باصري نيا از طرف ازغندي
رئيس اداره يكم عمليات و بررسي ـ ثابتي
به: تيمسار رياست ساواك ـ اداره كل سوم 316
تاريخ: 8/9/46
از: ساواك تهران شماره: 2681/20 ه 3
درباره: علياصغر توسلي
بازگشت به شماره: 45264/316 ـ 15/7/46
نامبرده بالا به ساواك احضار و در مورد تهيه و توزيع كارتهاي مزبور در محلات اظهار داشت نه تنها چنين كارتهايي را در محلات توزيع نكرده، بلكه اصولاً كارت تبريك ملصق به عكس خميني را نديده و از شناسايي توزيعكنندگان اظهار بياطلاعي نموده است. اينك يك نسخه بيوگرافي ملصق به عكس وي به پيوست ايفاد ميگردد. ضمناًبرادر وي به نام شيخ رضا توسلي فعلاً در قم، چهارراه شاه، كوچه حاج سلطان سكونت داشته و از طلاب آيتالله گلپايگاني ميباشد.
رئيس ساواك تهران نواب
به: 316 تاريخ: 4/10/46
از: 22/ه شماره: 1641/22
موضوع: اظهارات شيخ محمدرضا توسلي
در ساعت 1930 روز 28/9/46 در مسجد آبرويه نامبرده بالا منبر رفته درباره نماز خواندن مسافر صحبت نمود و اظهار داشت به فتواي آيتالله العظمي خميني بايستي نماز شكسته خوانده شود و هر مسألهاي را كه مطرح ميكرد به رساله و فتواي خميني اشاره مينمود (در حدود پنج مرتبه اسم او را تكرار كرد) سپس درباره عدالت بيان داشت. عدالت از نظر لغوي به معني اينكه هر چيز را به جاي خود قراردادن و از نظر فقها عبارتست از اينكه فقير و غني بايستي عادل باشند ولي چنگيزها و سايرين عادل نيستند و ظالماند پس از آن درباره مالكيت اظهار داشت در بلوك شرق و غرب مالكيت با يكديگر فرق دارند. 1ـ كمونيستها يا ماترياليستها. 2ـ فئودالها اشرافيون. در خاتمه بيان داشت خدا يا علماي اعلام بالاخص مرجع عاليقدر ما را در كنار قبر عليابن ابيطالب (ع) سلامتدار و حوزههاي علميه قم و نجف و ساير حوزههاي ديگر را از گزند روزگار در پناه خودت محفوظ بدار.
نظريه رهبر عمليات: مفاد فوق مورد تأييد بوده و به شهرباني محلات دستور داده شد كه از منبر رفتن نامبرده جلوگيري و در صورت مشاهده عمل خلاف مصالح كشور مشاراليه را با پرونده مربوطه به اين ساواك تحويل نمايد. شازند
نام مشاراليه جزو وعاظ ممنوعالمنبر قيد شد. 10/10
يك نسخه اضافي تكثير و ارائه شود. 10/10
از: ساواك اراك تاريخ: 17/10/46
به: مديريت كل اداره سوم 316 شماره: 1696/22
درباره: شيخ محمدرضا توسلي فرزند عباس
پيرو شماره: .1641/22 ـ 4/10/46
شهرباني محلات گزارش مينمايد كه در مورد جلوگيري از منبر رفتن نامبرده بالا دستورات لازم داده شد لكن نامبرده پس از دو روز آقاي حسين روحاني را كه يكي از مجتهدين آن شهرستان ميباشد واسطه قرار داده و ايشان تعهد و تضمين نمودهاند كه منبعد سخنان برخلافي ايراد ننمايد و از منبر رفتن وي جلوگيري به عمل نياورند لذا با ضمانت آقاي مذكور و موقعيت محل اجازه داده شد تا آخر ماه مبارك رمضان نامبرده منبر رود.
رئيس ساواك اراك ثقفي
از: اداره كل سوم تاريخ: 25/10/46
به: رياست ساواك اراك شماره: 77019/316
خواهشمند است دستور فرماييد ضمن ارسال بيوگرافي ملصق به عكس نامبرده بالا و تعيين سوابق ياد شده اعمال و رفتار و تماسهاي وي را تحت نظر قرار داده و نتيجه را به موقع اعلام دارند.
مديركل اداره سوم. مقدم
رئيس بخش 316 ـ باصرينيا
رئيس اداره يكم عمليات و بررسي ـ ثابتي
از: ساواك اراك تاريخ: 21/12/46
به: مديريت كل اداره سوم 316 شماره: 2077/22
درباره: شيخ محمدرضا توسلي فرزند عباس
عطف بشماره: 88012/316 ـ 7/12/46
نامبرده بالا در تاريخ 3/12/46 با اتوبوس شركت تي ام تي جهت شركت در مجلس ختم عمويش به محلات وارد و در ساعت 1300 روز 4/12/46 رهسپار قم گرديد. ضمناً چون محل سكونت مشاراليه شهرستان قم ميباشد مقرر فرماييد نسبت به تهيه بيوگرافي وي از طريق ساواك مربوطه اقدام نمايند.
رئيس ساواك اراك. ثقفي
به: رياست شهرباني كل كشور (اداره اطلاعات)
تاريخ: 21/12/46
از: ساواك شماره: 10266/316
درباره: محمدرضا توسلي فرزند عباس
بازگشت به: 1/19ـ 5ـ 651ـ 7/12/46
چنانچه براي شهرباني كل كشور اطمينان حاصل است كه مشاراليه واقعاً از اعمال گذشته خود ندامت حاصل نموده و در آينده مطالب مضره ايراد نخواهد نمود اين سازمان با منبر رفتن نامبرده بالا با سپردن تعهد نظر خاصي ندارد.
رئيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور ـ نصيري
از طرف پرنيانفر 21/1/47
صابري 19/1/47
به: رياست ساواك تاريخ: 26/12/46
از: اداره كل سوم شماره: 88325/316
درباره: صورت اسامي وعاظ افراطي
باتوجه به فرارسيدن ماههاي محرم و صفر بدينوسيله تعداد ده برگ صورت اسامي وعاظ ممنوعالمنبر و روحانيون كه با سپردن تعهد مجاز به استفاده از منبر در ماههاي مذكور ميباشند به پيوست ايفاد ميگردد.
خواهشمند است دستور فرماييد با در نظر گرفتن مفاد طرح شماره .14131/316 ـ 21/1/46 در جريان رفتار و گفتار روحانيون قرار گيرند و در صورت مشاهده فعاليت مضرهاي از آنان مراتب را به موقع منعكس نمايند.
مديركل اداره سوم. مقدم
رديف 39 محمدرضا توسلي ممنوعالمنبر
اصل در پرونده 161113
به پرونده محمدرضا توسلي ضميمه و ارائه شود. 12/1/47
از: شهرباني كل كشور (اداره اطلاعات)
تاريخ: 18/1/47
به: تيمسار رياست سازمان اطلاعات و امنيت كشور
شماره: 1/19ـ 5 ـ 651
درباره: محمدرضا توسلي فرزند عباس
بازگشت به شماره 88324/316 ـ 26/12/46
نامبرده بالا كه در رديف 39 جزء وعاظ ممنوعالمنبر ميباشد از اعمال و رفتار گذشته خود شديداً اظهار ندامت نموده حاضر است با سپردن تعهد در شهرستان محلات از منبر استفاده نمايد، خواهشمند است دستور فرماييد نظريه آن سازمان را در مورد واعظ مذكور به شهرباني كل كشور اعلام دارند.
از طرف سرلشكر صمديانپور
آقاي صالحي چنانچه براي شهرباني كل كشور اطمينان حاضر است كه وي به قول تعهدات خود .... و در منابر مطالب خلاف مصالحي ايراد نخواهد كرد اين سازمان با منبر رفتن مشاراليه با سپردن تعهد نظم خاصي ندارد.
از: ساواك اراك تاريخ: 19/1/47
به: مديريت كل اداره سوم 316 شماره: .175/22
درباره: شيخ محمدرضا توسلي فرزند عباس
پيرو شماره 2077/22 ـ 21/12/47
محل سكونت نامبرده بالا در شهرستان قم به شرح زير ميباشد.
قم ـ پل آهنچي ـ كوچه آبشار ـ پلاك 10
رئيس ساواك اراك ـ ثقفي
آقاي صابري 21/1
به: تيمسار رياست ساواك مديريت كل اداره سوم
تاريخ: 15/3/47
از: ساواك اراك شماره: 557/22
درباره: محمدرضا توسلي فرزند عباس متولد 1309 شناسنامه 289 محلات محل اقامت دائم قم
عطف به شماره: 10663/316 ـ 9/2/47
نامبرده بالا در تاريخ 20/1/47 به اتفاق خانواده خود محلات را به قصد قم ترك و برابر اطلاع فعلاً در بندر شاهپور بوده و يك نسخه بيوگرافي وي نيز به پيوست تقديم و به علت نبودن در محل تهيه عكس مقدور نگرديد.
رئيس ساواك اراك ـ ثقفي
به: رياست ساواك اراك تاريخ: 29/3/47
از: اداره كل سوم شماره: 30911/316
درباره: محمدرضا توسلي فرزند عباس
بازگشت به 557/22 ـ 15/3/47
خواهشمند است دستور فرماييد پس از مراجعت نامبرده بالا به اراك اعمال و رفتار و تماسهاي مشاراليه را تحت مراقبت قرار داده و در صورت مشاهده فعاليت مشكوك و مضره از وي مراتب را به موقع اعلام نمايند ضمناً يك قطعه عكس يادشده را نيز ارسال دارند. مديركل اداره سوم. مقدم
رئيس بخش 316 ـ ازغندي
رئيس اداره يكم عمليات و بررسي. ثابتي
به: تيمسار رياست ساواك مديريت كل اداره سوم 316
تاريخ: 13/5/48
از: ساواك اراك شماره: 989/22 ه
درباره: شيخ محمدرضا توسلي فرزند عباس
پيرو شماره 1101/22 ه ـ 4/6/47
نامبرده بالا در تاريخ 29/4/48 به محلات وارد و از تاريخ 5/5/48 در حسينيه منبر ميرود كه دستورات لازم به منابع مربوطه داده شده ضمناً مقرر فرماييد يك قطعه عكس مشاراليه را به اين ساواك اعاده نمايند.
رئيس ساواك اراك. ثقفي
به: رياست ساواك اراك تاريخ: 25/5/48
از: ساواك اراك شماره: 2661/316
درباره: شيخ محمدرضا توسلي فرزند عباس
عطف به .989/22 ه ـ 13/5/48
بدينوسيله يك قطعه عكس نامبرده بالا به پيوست ايفاد خواهشمند است دستور فرماييد كماكان از وي مراقبت و نتايج حاصله را به موقع به اين اداره كل اعلام دارند.
مديركل اداره سوم ـ مقدم
رهبر عمليات ـ صالحي
رئيس بخش 316 ـ ازغندي
رئيس اداره يكم عمليات و بررسي ـ ثابتي
از: ساواك اراك تاريخ: 22/12/48
به: تيمسار رياست ساواك مديريت كل اداره سوم (316) شماره: 2786/22 ه
درباره: شيخ محمدرضا توسلي فرزند عباس
عطف به شماره 6008/316 ـ 12/12/48
برابر اعلام شهرباني محلات نامبرده بالا در تاريخ 16/12/48 به منظور وعظ در ماههاي محرم و صفر وارد و از سپردن تعهد خودداري نموده كه در نتيجه از طريق شهرباني محلات از منبر رفتن وي جلوگيري به عمل آمده است.
رئيس ساواك اراك. ثقفي
آقاي اواني
در گزارش روزانه درج شود. 8/1/46
شماره معطوفي در پرونده طرحهاي پيشگيري است با پرونده محمدرضا توسلي ارائه شود. اواني 11/1
تاريخ: 9/1/49
گزارش وقايع روزانه
محترماً معروض ميدارد:
1ـ برابر اعلام ساواك اراك شيخ محمدرضا توسلي كه از روحانيون افراطي است در تاريخ 16/12/48 به منظور وعظ به محلات وارد شده بود و چون از سپردن تعهد به شهرباني محل خودداري كرده از سخنراني وي جلوگيري شده است.
در اجراي اوامر صادره پرونده تكميل گرديد. اواني
به: 312 تاريخ: 13/9/52
از: 22 ه شماره: 2346/ه
موضوع: كاروان حج محلات
محمدتقي محمدي مدير كاروان حج محلات خدمه كاروان را از بين فاميل و نزديكان خود مانند عيال و برادر و داماد خود معرفي و شيخ محمدرضا توسلي را كه قبلاًممنوعالمنبر و از طرفداران خميني بوده بهعنوان روحاني انتخاب نموده است تا بتواند سوءاستفاده بيشتري بنمايد. ضمناً گفته ميشود از هركدام از خدمه مبلغي پول دريافت و نيز از شيخ محمدرضا توسلي مبلغ چهار هزار ريال اخذ تا آنان را به سازمان اوقاف معرفي نمايد.
نظريه شنبه: به احتمال قوي صحت دارد.
نظريه يكشنبه : اين خبر از طريق شهرباني محلات نيز واصل و نظريه شنبه مورد تأييد است. يكتا
نظريه 22: در مأموريت ميباشند.
به: 312 تاريخ: 11/10/36
از: اداره كل سوم 312 شماره: .1385/ه
درباره: اظهارات سوء
يكي از روحانيون شهرستان محلات به نام محمدرضا توسلي در مجلسي كه در ساعت 1630 روز 30/9/36 در مسجد حسينيه برقرار بود بيان داشت محرم امسال براي شيعيان جهان مواجه با فاجعهاي عظيم گرديده است و اين فاجعه فوت جوان رشيد آيتاله خميني به نام سيد مصطفي بود كه در اغلب نقاط جهان مجلس ترحيم براي نامبرده منعقد گرديده و متأسفانه در اين شهر قادر به برگزاري مجلس ختمي نشديم و بدين جهت هماكنون براي شادي روح مشاراليه يك فاتحه بخوانيد.
نظريه شنبه: نظري ندارد.
نظريه سهشنبه : نامبرده از روحانيون طرفدار خميني است كه قبلاً نيز ممنوعالمنبر بوده ساكن قم ميباشد. سيادت
نظريه 22: نظريه سهشنبه تأييد ميگردد.
آقاي مرعشي
سابقه و بررسي و... مراقبت شود.
به: رياست سازمان اطلاعات و امنيت اراك 22/ه
تاريخ: 28/10/36
از: اداره كل سوم 312 شماره: .7395/312
درباره: محمدرضا توسلي فرزند عباس
بازگشت به: 1385/ه ـ 11/10/36
خواهشمند است دستور فرماييد از منابر و مجالسي كه نامبرده بالا در آن شركت مينمايد مراقبت و هرگونه فعل و انفعالات در وضع يادشده به موقع به اين اداره كل اعلام گردد.
مديركل اداره سوم ـ ثابتي
رهبر عمليات ـ مرعشي
رئيس دايره عمليات ـ كارآموز
رئيس بخش 312 ـ دبيري
رئيس اداره يكم عمليات و بررسي ـ عطارپور
به: 312 تاريخ: 14/12/36
از: 22 ه شماره: 1662/ه
موضوع: محمدرضا توسلي فرزند عباس
عطف: 7395/312 ـ28/10/36
محمدرضا توسلي قبلاً در مقابل سؤال عدهاي درباره وقايع قم گفته بود روزنامه اطلاعات مورخه 7/10/36 به مقام مرجعيت توهين نموده بود و لذا عدهاي از طلاب از خانه مرجعي به خانه مرجع ديگر ميرفتند كه مردم ازدحادم كردند و آن اتفاق رخ داد ولي بعداً در منزل يكي از كساني كه دعوت داشته اظهار داشته كليه مراجع تقليد وقايع اخير قم را محكوم كردند و وظيفه هر واعظي كه منبر ميرود روشن كردن مردم است. ضمناً شب 20/11/36 نامبرده با سيد طه مقدسي و سيدمحمد مدني در منزل محمود محلوجي جمع شده و قرار گذاردهاند كه هر هفته واعظي از قم بياورند تا منظورشان را تأمين كند. ضمناً محمدرضا توسلي گفته است مردم محلات خيلي بيحال و بيتوجه هستند و به همين خاطر عكسالعمل از خود نشان نميدهند.
نظريه شنبه: امكان صحت اظهار مطالب وجود دارد.
نظريه سهشنبه : مراقبت از محمدرضا توسلي و واعظيني كه احتمالاًٌ به محلات بياورد حتيالمقدور به عمل ميآيد ضمناً سيد طه مقدسي نيز از روحانيون افراطي و طرفدار خميني است كه سوابق متعددي در اين زمينه دارد. سيادت
نظريه 22: نظريه سهشنبه مورد تأييد است.
سيري در خاطرات
در ميان خواص شاگردان حضرت امام، مرحوم آيتالله حاج شيخ محمدرضا توسلي محلاتي از جمله كساني بودند كه، نه تنها جزو شاگردان برجسته امام و ياران وفادار كه از سالهاي 1320 به بعد در محلات، تهران، قم، نجف.... در كنار امام بوده، خصوصاً پس از پيروزي انقلاب اسلامي متصدي دفتر و همواره در كنار امام حضور داشتند.
خاطرات ايشان نه تنها مختص به خود كه زواياي ناگفته و ناشنيدهاي از ويژگيهاي شخصيت، انديشه، سيرة امام را بيان نمودند. گرچه متن حاضر (البته اين متن تلخيص شده ميباشد) قبلاً چاپ، اما در اين دوران ـ رحلت ايشان ـ همراه با اسناد ميتواند از ارزش والا و بالايي برخوردار باشد.
اميد است مطالعه آن در فكر و عمل ما تحول و گامي در شناخت حضرت امام باشد.
من در سال 1309 هجري شمسي در محلات در خانوادهاي مذهبي متولد شدم و از همان كودكي مشتاقانه در مجلس مذهبي شركت ميكردم. در يكي از اين مجالس با حضرت امام خميني (ره) آشنا شدم.
محلات جاي خوش آب و هوايي است. در آن زمان معمولاً استادان و بزرگان قم، تابستانها به آنجا ميآمدند. حضرت امام هم چند مرتبه به محلات تشريف آوردند. در يكي از سفرهايشان به محلات، كه مصادف با ماه مبارك رمضان سال 1321 يا 22 بود، عصرها در مسجد جامع شهر براي مردم درس اخلاق ميگفتند. من هم در اين جلسههاي درس شركت ميكردم و از همان زمان، شيفتة اخلاق و معنويات ايشان شدم. امام در يكي از سفرهايشان به محلات، منزلي در نزديكي خانة ما اجاره كرده بودند. در اين خانه قناتي بود كه مردم محل، آب آشاميدني خود را از آنجا تهيه ميكردند. زماني كه امام در اين خانه ساكن شدند، مردم خجالت ميكشيدند وارد منزل شوند. وقتي امام قضيه را فهميدند، فرمودند:
هر روز يك ساعت به غروب، در منزل را باز كنيد و كسي هم نزديك خانه نباشد تا مردم به راحتي بتوانند بيايند آب بردارند.
در همين منزل بود كه امام، كنار نهر آب مينشستند و حاشيه بر «وسيلة» مرحوم سيد1 را مينوشتند. بنا به نوشتة آن بزرگوار در پايان حاشيه بر وسيله، اين حاشيه را در همان محلات به پايان رساندهاند.
به ياد دارم امام در يكي از سفرهايشان كه مصادف با ماه رمضان بود، در مسجدي دور افتاده، متروك و بسيار كوچك ـ كه بيش از يك اتاق گِلي نداشت ـ به اقامة نماز جماعت ميپرداختند. اين در حالي بود كه عدهاي از علما به ايشان پيشنهاد كردند كه در مسجد جامع شهر اقامة جماعت كنند. اما آن بزرگوار قبول نكردند و فرمودند:
در مسجد جامع كسي هست كه اقامة جماعت كند، ولي در اين مسجد كسي نيست كه اقامة جماعت كند. از اينرو اين مسجد را بايد احيا كرد.
يك بار كه جهت گفتن درس اخلاق وارد شدند. متوجه شدند كه تشكي را براي نشستن ايشان انداختهاند. فوراً آن را كنار زدند و مانند بقية مردم روي زيلوي مسجد نشستند.
در سال 1324 به اتفاق عدة زيادي از جمله مرحوم شهيد حجتالاسلام شيخ فضلالله مهديزاده محلاتي، به قصد تحصيل به قم رفتم. آن سال با فوت مرحوم آقا سيدابوالحسن اصفهاني مصادف بود.
پس از اتمام مقدمات، مقداري از سطح را خدمت شهيد آيتالله شيخ محمد صدوقي و «كفايه» و «رسائل» را خدمت مرحوم آقا شيخ عبدالجواد اصفهاني خواندم. در درس آقاي اصفهاني، مرحوم شهيد حاج آقا مصطفي خميني نيز شركت كردم. پس از آن «منظومه» را خدمت آيتالله حسينعلي منتظري و قسمتي از كفايه را هم خدمت آقاي سيدسلطاني فرا گرفتم.
در سال 72 يا 73 قمري بود كه در درس خارج آيتالله سيدحسين بروجردي شركت كردم. ايشان در آن موقع، مبحث اذان و اقامه را تدريس ميكردند.
وقتي حضرت امام درس خارج را شروع كردند، از ابتداي بحث طهارات خدمت ايشان بودم. مكاسب محرمه و مقداري از بيع را نيز خدمتشان بوديم تا اينكه به تركيه تبعيد شدند. دورة اصول را بهطور كامل در خدمت امام بودم و از تمام آن درس نوشته دارم.
پس از تبعيد امام، مدتي در جلسههاي درس مرحوم آقاي سيدمحمد داماد شركت ميكردم، مدت كوتاهي هم از محضر درس آيتالله گلپايگاني استفاده كردم.
هنگامي كه بعضي از دوستان به اين نتيجه رسيدند كه حضرت امام (ره) اَعلم هستند و لايق رهبري اسلام و مقام مرجعيت، در صدد برآمديم كه رسالة ايشان را چاپ كنيم. تصور ما براين بود كه بعد از چاپ، پول آن را از خود امام ميگيريم. به همين دليل از طريق مرحوم آيتالله اشراقي پيام فرستاديم: «آقا! ما رساله را چاپ كردهايم ولي مبلغ دو هزار و پانصد تومان باقي مانده است. آقا! ما نداريم، طلبه هستيم و طلبه هم كه وضعش چنين است. قرض رسالة خودتان را ادا كنيد.»
اما امام پيغام فرستادند:
مگر من گفتم كه رساله چاپ كنيد؟ هركس رساله چاپ كرده است، خودش هم بايد پولش را بدهد.
چنان بود كه حتي يك رسالة مجاني در خانه و بيت امام به كسي داده نشد. و اين همان حالت انزواي امام بود. امام وقتي احساس كردند كه نقشههاي عميقي براي اسلام كشيده شده است و قرآن و اسلام در ايران در معرض خطر است، وقتي احساس كردند كه رژيم پهلوي براي اين ملت چه خوابهايي ديده است، حركت خود را آغاز كردند و تنها به اين منظور كه دين الهي باقي بماند. وقتي كه همسرشان به ايشان ميگفتند: «آقا! يك كمي آرام بنشينيد و آرامتر صحبت كنيد.»
امام فرمودند:
والله تكليف است. ميدانم به شما سخت ميگذرد، اما اين تكليفي الهي است كه بايد انجام بدهم.
از همان اول يادم است به يكي از بزرگان گفتند:
خودت را مهيا كن. شايد روزي من و تو هم مثل حاج شيخ فضلالله نوري بالاي دار برويم.
فروردين 42 كه مصادف با شهادت امام صادق (ع) بود، امام عزاي عمومي اعلام كردند. خطيباني در منزل معظم له صحبت ميكردند. كماندوها و مأموران سرّي زيادي منزل را در كنترل خود داشتند. امام در حياط منزل نشسته بودند و معلوم بود كه مجلس غيرعادي است. عدهاي كه قصد برهم زدن مجلس را داشتند گاهي صلوات بيجا ميفرستاند تا از سخنراني جلوگيري شود.
مرحوم حاج مهدي عراقي در خدمت امام نشسته بود. مرحوم آقاي آيتاله شهابالدين اشراقي به عراقي گفت: «وضع مجلس غيرعادي است!»
آقاي عراقي هم به امام عرض كردند كه وضع غيرعادي است. امام حركت كردند و براي استراحت به منزل مرحوم شهيد آيتالله آقا مصطفي رفتند و از آنجا پيغام فرستادند:
به آقاي محلاتي بگوييد از طرف من اعلان كند كه اگر كسي اينجا شعار بدهد، ميروم در صحن مطهر و آنجا حرفهايم را به مردم ميگويم.
به مجرد اينكه اين پيغام از بلندگو اعلام شد، متوجه شديم افرادي از گوشه و كنار حركت كردند و از خانه بيرون رفتند، بعد امام فرمودند:
موقعي كه شما گفتيد وضع غيرعادي است، فوراً به ذهن من خطور كرد كه من اين پيغام را بدهم، اينها اگر نقشهاي داشته باشند، بعد از اين پيغام مجبورند با مركز تماس بگيرند كه آيا با چنين وضعي نقشهمان را عملي كنيم يا خير؟ و اينها تا بروند تماس بگيرند، ما كارمان را كردهايم.
تصادفاً يكي از مأموران محلي بعداً گفته بود كه ما پس از پيام امام متحير مانديم كه آيا شعار بدهيم يا نه؟ چون ميبايست كه از تهران كسب تكليف ميكرديم.
آن روز در قم كثرت جمعيت و رفت و آمدهاي مشكوك، وضع شهر را دگرگون ساخته بود. افراد ناشناختهاي در دبيرستان حكيم نظامي رفت و آمد ميكردند. كماندوها با لباس عادي به عنوان دهقان، از تهران وارد قم شده بودند.
عصر آن روز در مدرسة فيضيه مجلس عزاداري شهادت امام جعفر صادق (ع) برپا بود. بنده همان وقت در منزل امام بودم كه خبر دادند مأموران به مدرسة فيضيه حمله كردهاند و عدهاي را از پشتبام به پايين انداختهاند، پيرمردها را زدهاند، درِ حجرهها را شكسته و قرآنها را آتش زدهاند و خلاصه همانند لشكر مغول به مردم عادي حمله كردهاند.
نزديك غروب بود كه مرتب خبر ميدادند: «الان به منزل امام حمله ميكنند.»
يكي از آقايان دستور داد تا درِ منزل را بستند، در اين هنگام امام متوجه شدند كه درِ منزل بسته است، يك مرتبه از جا بلند شدند و فرمودند:
طلبهها و فرزندان مرا در مدرسه كتك ميزنند و مدرسه را ويران ميكنند و درِ منزل من بسته شود؟!
دستور دادند فوراً درِ منزل را باز كنند و خودشان به طرف در حركت كردند و فرمودند:
بگذاريد هركس ميخواهد بيايد.
حضرت امام را در تاريخ هجدهم فروردين 43، به توهم اينكه ايشان از كار خود پشيمان است، از زندان و حصر آزاد كردند. در بعضي از جرايد هم جملاتي از قبيل اينكه بين دولت و روحانيت تفاهم حاصل شده است درج گرديد. از اينرو حضرت امام در اولين نطق بعد از مراجعت، جملات روزنامهها را تكذيب كردند و فرمودند:
اگر خميني هم با شما سازش كند، ملت اسلام با شما سازش نميكند.
در همين زمان حضرت امام حملات عليه ارتباط با اسرائيل غاصب را شروع كردند و چنين فرمودند:
اي مردم! اي عالم! بدانيد ملت ما مخالف است با پيمان با اسرائيل. اين ملت ما نيست، اين روحانيت ما نيست.
به مناسبت فرارسيدن اولين سالگرد خونين پانزده خرداد اعلاميهاي از طرف امام و با امضاي بعضي از علماي ديگر صادر شد و آن روز عزاي ملي اعلام شد و اين اولين اعلامية امام پس از آزادي بود. علاوه برآن روز دوازده محرم را كه سالروز پانزده خرداد 42 بود، مراسم عزاداري در بيت خودشان اعلام كردند.
مسئله ديگري كه براي دستگاه جبار بسيار اهميت داشت، پيشنهاد امام مبني بر گردهمايي روحانيان ـ سالي يك مرتبه ـ در مركز حوزة علميه قم بود. اگرچه اين پيشنهاد مهم با مخالفت بعضي از آقايان روبهرو شد و عملي نشد، اما امام هفتهاي يك بار جلسه را در قم با روحانيان طراز اول تشكيل دادند و به تمامي شهرها دستور دادند كه در شب يكشنبه در مركز هر شهر علماي بلاد گردهمايي داشته باشند. اين جلسات دربسته، بدون آنكه خبر آن منتشر شود، مدتي ادامه داشت. اين براي رژيم شاه غيرقابل تحمل بود.
از طرفي آمريكا وقتي احساس كرد كه شاه در انقلاب به اصطلاح سفيد خود موفق نبوده و افراد انقلابي دست از انقلاب و نهضت برنداشتهاند، به فكر افتاد تا پيشنهادي را كه در سال 40 به دولت ايران داده بود، به مرحلة عمل در آورد و آن احياي كاپيتولاسيون و تحت فشار گذاشتن رژيم شاه براي تصويب آن در مجالس شورا و سنا بود.
دولت حسنعلي منصور اين پيشنهاد را در مرداد 43 به تصويب وكلاي مجلس سنا رساند و چون در سيزدهم مهر 42 در كابينة علم به تصويب رسيده بود، در تاريخ 21/7/43 به مجلس شوراي ملي برد و طرح با يك قيام و قعود به تصويب رسيد. بعد از چند روز نشرية داخلي مجلس، كه متن كامل سخنرانيها و گفتگوها را درج كرده بود، به دست امام رسيد.
حضرت امام، از اينكه حيثيت ملي ايران به باد رفته بود، سخت برآشفته و منقلب شدند و اضطراب و نگراني شديدي در ايشان پديد آمد و تصميم گرفتند تا اين ننگ را براي ملت ايران برملا كنند.
كم كم در بين مردم شايع شد كه امام ميخواهند سخنراني مهمي ايراد كنند. در روز بيستم جمادي 84 ق، يعني چهارم آبان 43 كه روز جشن تولد شاه بود، امام سخنراني كردند. به ياد دارم هواي آن روز ابري و حياط منزل امام پر از جمعيت بود. باغهاي اطراف هم پر از جمعيت بودند و بلندگوهاي متعددي نصب شده بود. ساعت هشت و نيم امام با چهرهاي برافروخته و قيافهاي جذاب، ولي چشماني پر از خشم، ظاهر شدند. صداي شيون و گرية مردم، با ديدن چهرة امام و شنيدن جملة شريفة «انالله و انااليه راجعون»، در فضا طنين افكند. اولين جملة امام اين بود:
قلب من در فشار است. ايران ديگر عيد ندارد. عيد ايران را عزا كردند، ما را فروختند، عزت ما پايكوب شد. اگر من به جاي اينها بودم، اين چراغانيها را منع ميكردم. عظمت ايران از بين رفت. عظمت ارتش ايران را پايكوب كردند. قانوني را در مجلس بردند، تمام مستشاران آمريكايي و خانوادههايشان، اينها از هر جنايتي كه در ايران بكنند، مصون هستند!
وقتي متوجه شدند كه امام بناي سخنراني در اين مورد را دارند، شخصي را روانة قم كردند تا شايد بتواند ايشان را از حملة مستقيم به آمريكا برحذر دارد. او چون نتوانست با امام ملاقات كند، با مرحوم شهيد حاج آقا مصطفي ملاقات كرد و گفت كه حمله به آمريكا خطرناكتر از حمله به شخص شاه است و قطعاً با عكسالعمل آنان مواجه خواهيد شد. امام با درك صحيح، متوجه نقطة ضعف دستگاه شدند و فهميدند كه نقطة ضعف شاه شوراندن مردم عليه آمريكاست. از اينرو امام قسمتي از سخنان خود را به نفوذ روحانيت و اينكه اينها باهم هستند، اختصاص دادند و اين جملة تاريخي را ادا فرمودند:
من باز تمام روحانيان را تعظيم ميكنم، دست تمام روحانيان را ميبوسم. آن روز اگر دست مراجع را بوسيدم، امروز دست طلبهها را هم ميبوسم. من امروز دست بقال را هم ميبوسم.آقا من اعلام خطر ميكنم! اي ارتش ايران! من اعلام خطر ميكنم.... اي علماي ايران! اي مراجع اسلام! من اعلام خطر ميكنم! اي فضلا! اي طلبهها! اي نجف! اي قم! اي مشهد! اي تهران! اي شيراز! من اعلام خطر ميكنم!
خدا ميداند كه الان صداي آن قائد راحل در گوش من است. با آن جملات چه ولولهاي در جمعيت ايجاد شد. پيرمرد هشتاد ساله روحاني را به ياد دارم كه در كنار من نشسته بود. وقتي كه امام فرمود:
اي سران اسلام! به داد اسلام برسيد. اي علماي نجف! به داد اسلام برسيد. اي علماي قم! به داد اسلام برسيد، رفت اسلام.
و بعد فرمودند:
رئيس جمهور آمريكا بداند. اين معنا را بداند كه منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما. امروز منفورترين افراد بشر است پيش ملت ما، يك همچو ظلمي به دولت اسلامي كرده است، امروز قرآن با او خصم است.
اين پيرمرد بسيار ناله و فرياد كرد. گذشته از اين نطق، حضرت امام اعلاميهاي هم صادر كردند كه در مدت كوتاهي در تهران و ساير شهرستانها پخش شد. اين اعلاميه چنين آغاز شده بود:
لن يجعلالله... آيا ملت ايران ميداند در اين روزها در مجلس چه گذشت؟... مجلس به پيشنهاد دولت مستبد بردگي ملت ايران را امضا كرد. وكلاي مجلسين، وكلاي ملت نيستند.
رژيم شاه هرگز انتظار چنين واكنشي را نداشت. اين رژيم فكر ميكرد كه ميتواند اين خيانت را از نظر مردم پنهان دارد. اما فهميد كه امام همان امام قبل از پانزده خرداد است. با اين نطق و اين اعلاميه براي چندمين بار روح تازه در ملت ايران دميده شد و چارهاي نديد جز اينكه امام را تبعيد كند. اما چرا امام به تركيه تبعيد شد و چرا ايشان تبعيد را ترجيح دادند؟
مرجعيت حضرت امام بعد از غائلة پانزده خرداد تثبيت شده بود و هر روز نفوذ مقدس معظمله در دلهاي تودة مردم افزايش مييافت. اين نفوذ نه تنها در قشر افراد متدين بلكه در اقشار مختلف ملت مانند دانشجو و طبقة روشنفكر، طبقة دهقان و كارگر به حدي بود كه براي رژيم امكان تحمل آن نبود. بنابراين بهترين راه براي آنها تبعيد بود. اما اولاً تركيه از همپيمانان ايران بود و ثانياً همانطور كه ايران زير نفوذ آمريكا بود، تركيه هم محل پايگاه آمريكا و كشوري بود كه گرچه مردم آنجا اغلب مسلمان بودند ولي از آثار مذهب و دين هيچ خبري نبود. تسلط آمريكا برآنجا از همة كشورهاي همجوار بيشتر بود. جاي شبهه نبود كه تبعيد امام به خواست و دستور آمريكا انجام گرفته است. بعد از تبعيد، شعلههاي سوزان انقلاب و طرفداري از امام فروكش نكرد. در حوزههاي علميه و مردم رشيد تهران هر روز طرفداري از امام و درخواست آزادي امام بيشتر ميشد. بخصوص سكوت عدهاي از روحانيان كه انتظار ميرفت دنبال حركت امام را بگيرند. وقتي مردم از ديگران مأيوس شدند، سيلي از تلگرام از ايران به سوي تركيه سرازير شد. مردم مسلمان تركيه از تبعيد قائد اعظم به آنجا آگاه شدند. شايد براي دولت تركيه هم كمكم موجبات حركت در ميان تودة مردم مسلمان فراهم ميشد. رژيم جبار فكر كرد كه امام را اگر به عراق تبعيد كند، با وسايلي كه هميشه در حوزههاي علميه داشته، ميتواند با فرستادن امام، خاطرة ايشان را در اذهان محو كند. زيرا عراق مركز حوزة روحانيت شيعه بود و بزرگان علماي اسلام در آنجا بودند. فرض براين بود كه وقتي امام وارد آنجا شوند، نميتوانند در بين علما حضور چشمگيري داشته باشند و قهراًبعد از مدتي به دست فراموشي سپرده ميشوند ولي اين نقشه رژيم هم نقش برآب شد. چون بعد از ورود امام به نجف و استقبال باشكوهي كه از امام به عمل آمد و درايت خاصي كه امام در آن حوزه از خود نشان داد، در قلوب طلبههاي جوان نجف جاي خاصي باز كردند. البته از ديدگاهي تحليل رژيم شايد موجه بود. كساني ميتوانستند عامل نفوذي در بيت مراجع بزرگ باشند و نظرية آنها را نسبت به ساحت مقدس حضرت امام غير واقع جلوه دهند كه بحمدالله پروندة آنها در مركز اسناد انقلاب اسلامي موجود است. وليكن هميشه در حوزهها اينگونه افراد در اقليتند و افراد وارسته و درد آشناي آشنا به زمان خود وجود دارند. بهخصوص از نسل جوان طلبهها. همانطور كه از ابتداي نهضت امام اينگونه افراد ارتباط خودشان را با قائد اعظم حفظ كردند و تا آخرين مرحله هم آن را ادامه دادند. طلبههاي حوزة علمية نجف هم وقتي مشي صحيح و متانت و بيهوي و هوس بودن و قدرت علمي امام را مشاهده كردند، بسيار فريفته شدند. حتي بعضي از افرادي كه در اثر تبليغات مسموم نسبت به امام ارادتي نداشتند، بعد از فوت مرحوم آقاي آيتالله سيدمحسن حكيم، معظمله را بهعنوان اعلم و اتقاي علماي نجف معرفي كردند.
رژيم و ساير اربابان آنها قضايا را از ديد مادي تحليل ميكردند. آنها به مسايل پشت پردة اين عالم هيچگاه اعتقاد نداشتند. شايد از ديدگاهي مادي، مسئلة تبعيد امام همانگونه ميشد كه ميخواستند. ولي افرادي مثل حضرت امام كه انجام تكاليف الهي را در نظر دارند، نتيجه را به غير از خود ميدانند همانطوري كه قرآن اشاره دارد:
«چه بسا چيزي را كه شما ناخوشايند ميدانيد ولي براي شما بهتر است.» تبعيد حضرت امام اگرچه براي مخلصان ناخوشايند بود ولي حوزة علمية نجف هم امام را شناخت. نفوذ معنوي امام در عراق بود كه استكبار جهاني را به هراس انداخت، چنان كه نتوانسته بودند امام را در نجف تحمل كنند. امام راحل ميفرمودند:
امور در دست ديگري است و من هيچ قصد فرانسه را نداشتم.
و تمام اينها بايد مقدمه باشد براي رفتن رهبر به كشور فرانسه و نهضت شتاب فراوانتري پيدا كند و زودتر به ثمر برسد.
اما وضع حوزههاي علميه در زمان تبعيد حضرت امام در اثر اين نهضت كمي اميدواركنندهتر از قبل بود، ولي نه آن چنان كه بايد. از ديرزمان در اثر تبليغات زشت كه قطعاً در اثر دخالت بيگانگان بود، وارد شدن روحاني و عالم دين در سياست از نظر عدهاي شايد از بسياري گناهان هم بدتر به شمار ميآمد. لذا اگر عالمي صحبت از سياست ميكرد، كمتر مورد توجه افراد متدين بود و حتي او را سزاوار و لايق امامت جماعت هم نميدانستند. حوزة علميه نجف آن روز هم در نظر جمعي به اين درد مبتلا بود و اين قدرت معنوي امام بود كه توانست در آنجا بحث حكومت اسلامي را عنوان كنند و چندين ماه راجع به حكومت اسلامي سخن بگويند، چنان كه پايه و اساس جمهوري اسلامي ايران باشد. به اين ترتيب ميتوان گفت كه خون دل امام بيشتر از اين افراد متحجر و بدون بصيرت بود. البته جمع قليلي هم به اين مسايل آشنا بودند ولي جرئت اظهار اين معاني براي آنها نبود. يكي از آثار و فوايد حضور امام در نجف، جرئت پيدا كردن افراد و وارد شدن آنها به مسايل اساسي اسلام بود.
قبل از انقلاب هنگامي كه من هنوز در محلات بودم، روزي دو نفر از بزرگان و مشاهير براي زيارت امام به محلات آمدند. در آن ايام گروه خاصي مطرح بودند كه در رأس آنها مصدق بود. اين گروه توجه مردم را به خود جلب كرده بودند. آنها چنين ميپنداشتند كه ضد امپرياليسم و ضد رژيم، كسي است كه وابسته به آنان است. آن روز من در خدمت امام بودم و شنيدم كه گفتند: «از شما خيلي بعيد است كه برعليه اين جمعيتي كه چنين و چنان هستند صحبت كنيد. اينها مردمي وطندوست و انقلابي هستند!»
ولي امام كه اين چهرههاي دروغين را از آن دوران ميشناختند و انحرافشان براي ايشان معلوم بود، آنها را رد كردند. اين در جايي بود كه آن آقايان و بسياري از مردم ندانسته اين گروه را مورد ستايش قرار ميدادند. در هر صورت گذشت زمان، بصيرت و بينش امام را براي آن آقايان روشن ساخت.
آيتالله توسلي و امام خميني
امام نسبت به شاگردان خود، خاصه آنها كه در دو قلمرو «علم» و «عمل» سير و سلوك معنوي و علمي داشتند، نظر خاص و عنايت مخصوصي مينمود.
باتوجه به ارتباط ايشان با حضرت امام از دوران نوجواني، تحصيل در دروس و برعهده گرفتن مسئوليت دفتر از آغاز پيروزي انقلاب اسلامي مسلم و روشن بود كه، همواره به صورت مستقيم در حساسترين دوران جزو چهرههاي مورد وثوق بودند. نكته ديگر آن كه بيشترين ارتباطات ايشان با امام به صورت «شفاهي» بود. امام حضوراً موضوعات را به ايشان ميفرمودند. يا مطالب از سوي آيتالله توسلي مطرح ميشد، لذا نوشتههاي كتبي و يا در مكاتبات به صورت استثنايي ميان آن دو بزگوار پديد آمده است.
شايد مهمترين مسئوليت آيتالله توسلي پس از تصدي دفتر و ملاقاتها ـ بيان احكام ديني منطبق با فتاواي امام از طريق صدا و سيما، نماز جمعه پاسخ به سؤالات از طريق مكالمات بود. و اين مهم را امام به ايشان واگذار كرده بودند.
آنچه ميآيد چند مكتوب و مواردي است كه در «صحيفه امام» آمده و ما در اينجا به نقل برخي از آنها ميپردازيم.
زمان: 27 تير 1359/5 رمضان 1400
مكان: تهران، جماران
موضوع: انتصاب سرپرست حجاج ايراني بيتالله الحرام
مخاطب: توسلي، محمدرضا
بسمالله الرحمن الرحيم
5 رمضانالمبارك 1400/27 تير ماه 59
خدمت جناب حجتالاسلام آقاي حاج شيخ محمدرضا توسلي محلاتي ـ دامت افاضاته.
براي هر چه بهتر برپايي فريضة عظيم حج و رسيدگي به كلية امور مربوط به فريضة الهي و براي هر چه بيشتر اسلامي كردن كاروانها و آنچه مربوط به ادارة آنها است جنابعالي را به سمت سرپرست حجاج بيتالله الحرام تعيين كردم تا با همكاري حجتالاسلام آقاي حاج سيدعلي هاشمي گلپايگاني، و با مشورت مقامات صالح هيأتي از افراد صالح و متعهد و با ايمان انتخاب و با همكاري آنان كلية امور مربوط به حج را تحت نظارت قرار دهيد. در ضمن، در صورتي كه كار امور حج با يكي از ادارات از قبيل هلالاحمر و غيره بستگي پيدا كرد، بايد مسئولين منتخب ادارات دولتي با تأييد و تصويب شما بوده باشد. و شما موظف هستيد تا اشخاص مسلمان و متعهد را براي اين كار انتخاب نماييد. اميدوارم محتواي عظيم انساني، روحاني، سياسي، اجتماعيِ حج را به بهترين وجه در نظر داشته، و حجاج عزيز را از بُعد اجتماع انقلابي ساليانة اسلام مطلع گردانيد. لازم به تذكر است كه تمام آثار شرك و طاغوت را از مقدمات اين سفر بزرگ بايد حذف كرد. انشاءالله موفق و مؤيد باشيد.2
روحالله الموسويالخميني
زمان: 18 خرداد 1360/5 شعبان 1401
مكان: تهران، جماران
موضوع: انتصاب نمايندگان در امور حج
مخاطب: ايرواني، سيدعبدالمجيد ـ هاشمي گلپايگاني، سيدعلي ـ توسلي، محمدرضا ـ جلالي، حيدرعلي ـ طاهري خرمآبادي، سيدحسن
بسمالله الرحمن الرحيم
حضرات آقايان حجج اسلام: آقاي حاج سيدعبدالمجيد ايرواني، و آقاي حاج سيدعلي هاشمي گلپايگاني، و آقاي حاج شيخ محمدرضا توسلي، و آقاي حاج شيخ حيدرعلي جلالي، و آقاي حاج سيدحسن طاهري خرمآبادي ـ دامت افاضاتهم.
از آنجا كه حج انجام اين فريضة بزرگ الهي از مسايل مهم اسلامي و اجتماعات بزرگ سياسي ـ مذهبي جامعة مسلمانان ميباشد و بايد در انجام هر چه باشكوهتر و بهرهبرداري هرچه بيشتر از اين اجتماع عظيم ديني سعي كافي مبذول شود بدينوسيله حضرات آقايان محترم را براي رسيدگي به كار حجاج و زائران بيتاللهالحرام در اين سال تعيين و منصوب مينمايم، تا با همفكري و مشورت يكديگر در رفع نيازمنديهاي آنان بكوشند و از راهنماييهاي لازم در مراسم حج دريغ ننمايند و آنان را به حساسيت زمان و موقعيت خطير كنوني متوجه سازند؛ و اين حقيقت را به همگان گوشزد كنند كه دشمنان اسلام با تمام قوا سعي در ايجاد تفرقه و اختلاف ميان جوامع اسلامي دارند و به هر نام و هر وسيله كه شده ميكوشند تا با درگيري ميان مسلمانان زمينه را براي تسلط كامل و مجدد خود بر همة كشورهاي اسلامي و چپاول و غارتگري خود مساعد سازند.
و به همين جهت لازم است از هرگونه عمل تفرقهانگيز خودداري كنند، كه اين يك وظيفة شرعي و الهي است. ضمناً متصديان ادارات گوناگوني كه به هر مناسبت كارشان با حج ارتباط پيدا ميكند موظفند براي هماهنگي در كارهاي خود با صلاحديد و تصويب آقايان محترم كارها را انجام دهند. از خداي تعالي موفقيت همگان را مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته.3
به تاريخ پنجم شعبان المعظم 1401
روحالله الموسوي الخميني
زمان: 31 خرداد 1362/9 رمضان 1403
مكان: تهران، جماران
موضوع: مجاز نبودن افراد غير مسئول در پاسخ به سؤالات شرعي (در دفتر امام خميني) ـ صرفهجويي در استفاده از تلفن.
مخاطب: اعضاي دفتر امام خميني
بسمه تعالي
1ـ تأكيد ميشود كه اشخاصي كه در دفتر هستند حق جواب مسايل شرعيه را ندارند؛ چه شفاهاً و چه كتباً و چه با تلفن، مگر آقايان: رسولي و صانعي و توسلي4 اين آقايان هم در مسايل غير واضح مراجعه نمايند به رساله، پس از آن جواب دهند. و اگر آقايان مذكور كسي را كه به مسايل شرعيه آشنا است و جواب بدون مراجعه نميدهد، تعيين نمايند مانع ندارد.5
2ـ حتيالمقدور سعي كنيد در تلفن6 افراط نشود؛ چون با سهم مبارك امام تأمين ميشود.
زمان: 29 مرداد 1363/22 ذيالقعده 1404
مكان: تهران، جماران
موضوع: انتصاب مسئولان دبيرخانة مركزي ائمة جمعه
مخاطب: ابطحي ـ رسولي ـ توسلي ـ صانعي ـ عبايي ـ كشميري و قاضي عسكر
بسمالله الرحمن الرحيم
حجج اسلام، آقايان: ابطحي، رسولي، توسلي، صانعي، عبايي، كشميري و قاضي عسكر7، ايدهمالله تعالي ـ را بهعنوان مسئولين و ادارهكنندگان دبيرخانة مركزي ائمة جمعه ـ ايدهمالله ـ منصوب نمودم، تا با تأييدات خداوند تعالي و دعاي خير حضرت بقيةالله ـ ارواحناهفداه ـ و تدوين آييننامه، به امور گوناگون ائمة محترم جمعه رسيدگي نمايند؛ و گزارش امور را به شوراي محترم مركزي ائمة جمعه و اينجانب بدهند.
اميد است ائمة محترم جمعه و مسئولين همكاريهاي مقتضي را با دبيرخانة مذكور بنمايند. از خداوند تعالي توفيق همگان را براي خدمت به اسلام و كشور اسلامي ]خواهانم]. والسلامعليكم و رحمةالله.8
29 مرداد 63/22 ذيالقعده 404
روحالله الموسوي الخميني
زمان: 31 مرداد 1363/24 ذيالقعده 1404
مكان: تهران، جماران
موضوع: تعيين اعضاي هيأت مؤسس مكتب خواهران (قم) ـ جامعةالزهرا (س)
مخاطب: مشكيني، علي ـ موسوي اردبيلي، سيدعبدالكريم ـ جنتي، احمد ـ فاضل، محمد ـ شرعي، محمدعلي ـ توسلي، محمدرضا ـ صانعي، حسن
بسمالله الرحمن الرحيم
از آنجا كه علوم مطلقاً، خصوصاًعلوم اسلامي، اختصاص به قشري دونقشري ندارد، و بانوان محترم ايران در طول انقلاب ثابت نمودند كه همدوش مردان ميتوانند حتي در فعاليتهاي اجتماعي و سياسي خدمتهاي ارزشمندي به اسلام و مسلمانان نمايند و در تربيت و تعليم جامعة بزرگوار بانوان پيشتاز باشند، و اكنون بحمدالله مؤسسهاي در شهر مقدس قم، شهر علم و جهاد، براي تعليم و تربيت بانوان محترم در دست ساختمان است و اميد است با كوشش علماي اعلام و مدرسين حوزة علميه قم ـ دامت بركاتهم ـ اين مقصد اسلامي جامة عمل پوشد ودر رشد فكري و شكوفا شدن دانش اسلامي بانوان قدم مؤثري باشد، لهذا حضرات حجج اسلام، آقايان: حاج شيخ علي مشكيني و موسوي اردبيلي و حاج شيخ احمد جنتي و حاج شيخ محمد فاضل و حاج شيخ محمدعلي شرعي و شيخ محمدرضا توسلي و حاج شيخ حسن صانعي ـ دامت افاضاتهم را بهعنوان هيأت مؤسس اين مكتب خواهران تعيين نمودم، تا براي تعيين هيأت مديره و تنظيم اساسنامه و تعيين نام مكتب و ساير امور مؤسسه اقدامات مقتضي را بنمايد. اميد است با تأييد خداوند متعال و دعاي حضرت بقيةالله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ اين مؤسسه بتواند خدمت ارزندهاي به جامعة بانوان مسلمان و انقلابي ايران بنمايد.9
31 مرداد 1363/24 ذيالعقده 1404
روحالله الموسوي الخميني
زمان: 19 شهريور 1366/16 محرم 1408
مكان: تهران، جماران
موضوع: سپردن وصيتنامه سياسي ـ الهي به آستان قدس رضوي و مجلس خبرگان و عودت وصيتنامة سابق
مناسبت: نگهداري وصيتنامة جديد حضرت امام در آستان قدس رضوي و مجلس خبرگان رهبري
حضار : اعضاي هيأت رئيسه مجلس خبرگان رهبري، حضرات آقايان: خامنهاي، منتظري، مشكيني، صافي، هاشمي رفسنجاني، سيداحمد خميني
بسمالله الرحمن الرحيم
اينكه من زحمت دادم كه آقايان تشريف بياورند. جهت مهمش اين بود كه اين وصيتنامه سياسي ـ الهي من، يكياش بايد به مجلس برود و يكياش به خراسان به آستان. آقايان كسي را تعيين كنند، اشخاصي را كه اين را ببرند به مجلس، و اشخاصي را كه ببرند به مشهد، با يكي از اين آقايان خودمان ببرند به مشهد. شما تعيين كنيد دو سه نفر را كه همراه اين بروند، اين وصيتنامه را بگذارند آنجا، و آن را كه قبل داديم بياورند.
[آقاي سيداحمد خميني: خود آقاي هاشمي آن را كه در صندوق مجلس است بگيرند و اين وصيتنامه را ببرند؟
آقاي هاشمي رفسنجاني: مجلس را بله، ولي خراسان را تعيين كنيد.
آقاي سيداحمد خميني: يعني بايد دو نفر تعيين شود. يكي هم از آقايان خودمان آقاي صانعي10 و آقاي توسلي.11]
[آقاي هاشمي رفسنجاني: بايد پُلُمپ كرد. پلمپ كه نشده است.
آقاي سيداحمد خميني: مُهر و موم كردهايم و درِ آن را بستهايم.12
آقاي هاشمي رفسنجاني: پلمپي كه آنجا شده است به گونهاي است كه نميشود باز كرد. يعني ما دقت كرديم اگر كسي باز بكند و ببندد، حتماً معلوم ميشود.]
خوب همين كار را بكنيد.
[آقاي هاشمي رفسنجاني: بايد اينگونه پلمپ كنيم؛ يعني از وزارتخانه آمدند پلمپ كردند در حضور جمع الآن در حضور جمع با همان تشريفات پلمپ شود يا اينكه خودمان پلمپ كنيم؟]
دو سه نفر از آقايان را تعيين ميكنند، آقايان ميروند پلمپ ميكنند. مقصود من اين است كه از آقايان اشخاصي باشند. يكي از آقايان، اشخاصي باشند يكي از اين آقايان هم همراهشان باشند.
[آقاي منتظري: آقاي مشكيني، آقاي هاشمي، آقاي صافي
آقاي هاشمي رفسنجاني: اگر آقا موافقت بفرمايند و آقايان هم فرصتشان باشد اين جمع متفرق نشويم، بعد هم برويم مجلس يا جاي ديگري ـ هر جا آقايان صلاح ميدانند ـ آنجا بگوييم پلمپچي بيايد آنجا، در حضور همين جمع پلمپ كند، بعد ببريم.]
بسيار خوب، اين خيلي بهتر است البته.
[آقاي منتظري: اين جمع اگر بتوانند بمانند؟]
خوب حال مثل شما كه معلوم است اگر نمي توانيد خوب مانعي ندارد ماعداي ايشان كه عذر دارند، ديگران ميروند، در حضور آقاي صافي و ديگران و آقاي مشكيني و ... در حضور آنها اين كار درست ميشود و بعد هم سپرده ميشود. پلمپ به اين يكي هم زده ميشود كه بايد مشهد برود. دو سه نفر هم تعيين كنيد كه ما ميفرستيمشان مشهد، به آستانه بايد تحويل بدهيد. آنكه هست بايد بياورند. اين را بگذارند، آن را بياورند.
[آقاي صافي: خداوند ساية مبارك را مستدام بدارد. و وظيفة ما همه اين است كه به حضرتعالي دعا كنيم كه با عنايت حضرت وليعصر ـ عجلالله فرجهالشريف ـ پايدار باشيد. البته همانطور كه فرموديد با اعتماد به الطاف حضرت وليعصر و با همين منويات حسنة حضرتعالي و مقاصدي كه الحمدالله تعالي تحقق پيدا كرده و بيشتر از اينها هم در زير ساية خود حضرتعالي انشاءالله همه به احسن وجه محقق بود.]
زمان: 29 دي 1366/28 جماديالاول 1408
مكان: تهران، جماران
موضوع: شرط اِعمال ولايت از سوي فقيه جامعالشرايط
مخاطب: خاتم يزدي، عباس ـ توسلي، محمدرضا ـ عبايي خراساني، محمد ـ كشميري، محمدجواد ـ قاضي عسگر، سيدعلي (نمايندگان امام خميني در دبيرخانة مركزي ائمة جمعه)
بسمالله الرحمن الرحيم
[حضرت آيتالله العظمي امام خميني، رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي. پس از اهداي سلام و تحيت، در چه صورت فقيه جامعالشرايط بر جامعة اسلامي ولايت دارد. ادامالله ظلكم علي رؤوس المسلمين.
نمايندگان حضرتعالي در دبيرخانة ائمة جمعة سراسر كشور، عباس خاتم يزدي ـ توسلي ـ عبايي ـ كشميري ـ قاضي عسگر.]
بسمهتعالي
ولايت در جميع صور دارد. لكن تولي امور مسلمين و تشكيل حكومت بستگي دارد به آراي اكثريت مسلمين، كه در قانون اساسي هم از آن ياد شده است، و در صدر اسلام تعبير ميشده به بيعت با وليّ مسلمين.13
زمان: 17 بهمن 1366/17 جماديالثاني 1408
مكان: تهران، جماران
موضوع: تشكيل مجمع تشخيص مصلحت نظام
مخاطب: خامنهاي، سيدعلي (رئيس جمهور) ـ موسوي اردبيلي، سيدعبدالكريم (رئيس ديوانعالي كشور) ـ خميني، سيداحمد (نمايندة امام خميني در جلسة هماهنگي سران سه قوه) ـ هاشمي رفسنجاني، اكبر (رئيس مجلس شوراي اسلامي) ـ موسوي، ميرحسين (نخستوزير)
[بسمهتعالي]
محضر مقدس رهبر عظيمالشأن، حضرت آيتالله العظمي امام خميني ـ دامت بركات وجوده الشريف در ساية اظهارات اخير آن وجود مبارك، از لحاظ نظري مشكلاتي كه در راه قانونگذاري و ادارة جامعة اسلامي به چشم ميخورد برطرف شده؛ و همانگونه كه انتظار ميرفت اين راهنماييها مورد اتفاقنظر صاحبنظران قرار گرفت. مسئلهاي كه باقي مانده شيوة اجرايي اِعمال حق حاكم اسلامي در موارد احكام حكومتي است. در حال حاضر لوايح قانوني ابتدا در وزارتخانههاي مربوط، و سپس در كميسيون مربوط در دولت، و سپس در جلسة هيأت دولت مورد شور قرار ميگيرد. و پس از تصويب در مجلس، معمولاً دو شور در كميسيونهاي تخصصي دارد، كه با حضور كارشناسان دولت و بررسي نظرات متخصصان، كه معمولاً پس از اعلام و انتشار به كميسيونها ميرسد، انجام ميشود. و معمولاً يك لايحه در چند كميسيون، به تناسب مطالب، مورد بررسي قرار ميگيرد. دو شور هم در جلسة علني دارد، كه همة نمايندگان و وزرا يا معاونان وزارتخانههاي مربوط در آن شركت ميكنند، و به تناسب تخصصها اظهارنظر ميكنند و پيشنهاد اصلاحي ميدهند. و اگر كار به صورت طرح شروع شود، گرچه ابتدا كارشناسي دولت را همراه ندارد، ولي در كميسيونها و جلسة عمومي، همانند لوايح، كارشناسان مربوط نظرات خود را مطرح ميكنند. پس از تصويب نهايي، شوراي نگهبان هم نظرات خود را در قالب احكام شرعي يا قانون اساسي اعلام ميدارد. كه در مواردي مجلس نظر آنها را تأمين مينمايند. و در مواردي از نظر مجلس قابل تأمين نيست، كه در اين صورت مجلس و شوراي نگهبان نميتوانند توافق كنند. و همين جاست كه نياز به دخالت ولايت فقيه و تشخيص موضوع حكم حكومتي پيش ميآيد. گرچه موارد فراواني از اين نمونهها در حقيقت اختلاف ناشي از نظرات كارشناسان است كه موضوع احكام اسلام يا كليات قوانين اساسي را خلق ميكند. اطلاع يافتهايم كه جنابعالي در صدد تعيين مرجعي هستيد كه در صورت حل نشدن اختلاف مجلس و شوراي نگهبان از نظر شرع مقدس يا قانون اساسي يا تشخيص مصلحت نظام و جامعه حكم حكومتي را بيان نمايد. در صورتي كه در اين خصوص به تصميم رسيده باشيد، باتوجه به اينكه هماكنون موارد متعددي از مسايل مهم جامعه بلاتكليف مانده، سرعت عمل مطلوب است.
عبدالكريم موسوي ـ سيدعلي خامنهاي ـ احمد خميني ـ ميرحسين موسوي ـ اكبر هاشمي رفسنجاني.]
بسمالله الرحمن الرحيم
گرچه به نظر اينجانب پس از طي مراحل زير نظر كارشناسان كه در تشخيص اين امور مرجع هستند، احتياج به اين مرحله نيست، لكن براي غايت احتياط، در صورتي كه بين مجلس شوراي اسلامي و شوراي نگهبان شرعاً و قانوناً توافق حاصل نشد مجمعي مركب از فقهاي محترم شوراي نگهبان و حضرات حجج اسلام: خامنهاي، هاشمي، اردبيلي، توسلي،14 موسوي خوئينيها، و جناب آقاي ميرحسين موسوي، و وزير مربوط، براي تشخيص مصلحت نظام اسلامي تشكيل گردد؛ و در صورت لزوم از كارشناسان ديگري هم دعوت به عمل آيد و پس از مشورتهاي لازم، رأي اكثريتِ اعضاي حاضرِ اين مجمع مورد عمل قرار گيرد. احمد15 در اين مجمع شركت مينمايد تا گزارش جلسات به اينجانب سريعتر برسد.
حضرات آقايان توجه داشته باشند كه مصلحت نظام از امور مهمهاي است كه گاهي غفلت از آن موجب شكست اسلام عزيز ميگردد. امروز جهان اسلام نظام جمهوري اسلامي ايران را تابلوي تمام نماي حل معضلات خويش ميدانند. مصلحت نظام و مردم از امور مهمهاي است كه مقاومت در مقابل آن ممكن است اسلام پابرهنگان زمين را در زمانهاي دور و نزديك زير سؤال برد، و اسلام امريكايي مستكبرين و متكبرين را با پشتوانة ميلياردها دلار توسط ايادي داخل و خارج آنان پيروز گرداند. از خداي متعال ميخواهم تا در اين مرحلة حساس آقايان را كمك فرمايد.16
به تاريخ 17 بهمن ماه 1366
روحالله الموسوي الخميني
زمان: 21 آذر 1367/2 جماديالاول 1409
مكان: تهران، جماران
موضوع: اجازه در امور شرعيه
مخاطب: توسلي، محمدرضا
بسمه تعالي
جناب حجتالاسلام آقاي حاج شيخ محمدرضا توسلي ـ دامت افاضاته
با سلام و دعا. جنابعالي ساليان دراز مشغول درس و بحث بوده و از شروع انقلاب اسلامي تا پيروزي و پس از پيروزي انقلاب تاكنون زحماتي كشيده و از افراد صالح و مورد علاقة اينجانب ميباشيد. شما از دوستان متدين، باصفا و پاك اينجانب ميباشيد.
جنابعالي از طرف اينجانب وكيل بوده تا تمامي امور شرعيه را بدان صورت كه دستور شرع است انجام دهيد. از خداوند ميخواهم تا به شما توفيق دهد تا هر چه بيشتر و بهتر بتوانيد به اسلام و انقلاب خدمت كنيد. والسلام عليكم و رحمةالله.17
21/9/69
روحالله الموسويالخميني
پينوشتها:
_______________________
1ـ حاشيه حضرت امام بر وسيلةالنجاة آيتالله سيد ابوالحسن اصفهاني
2ـ صحيفه امام، ج 13، ص 37.
3ـ صحيفه امام، ج 14، صص 410 ـ 411
4ـ به ترتيب آقايان: سيدهاشم رسولي محلاتي، حسن صانعي و محمدرضا توسلي.
5ـ منظور، تلفنهاي داير در دفتر امام خميني است. امام خميني بهطور منظم صورت هزينههاي ماهيانة دفتر را به دقت كنترل ميكردند و در مواردي كه احساس ميكردند هزينهها از حد ضرورت، هر چند اندك، افزايش يافته است، تذكر ميدادند و اين امر حاكي از دقت ايشان در مصرف بيتالمال و وجوه شرعي است.
6ـ صحيفه امام، ج 17، ص 504.
7ـ به ترتيب، آقايان: سيدمحمد ابطحي، سيدهاشم رسولي محلاتي، محمدرضا توسلي، حسن صانعي، محمد عبايي، محمدجواد كشميري، سيدعلي قاضي عسكر.
8ـ صحيفه امام، ج 19، ص 16
9ـ صحيفه امام، ج 19، ص 17
10ـ آقاي حسن صانعي، از اعضاي دفتر امام خميني.
11ـ آقاي محمدرضا توسلي، از اعضاي دفتر امام خميني.
12ـ صحيفه امام، ج 20، ص 380.
13ـ صحيفه امام، ج 20، ص 459.
14ـ آقاي محمدرضا توسلي (محلاتي) از اعضاي دفتر امام خميني.
15ـ آقاي سيداحمد خميني.
16ـ صحيفه امام، ج 20، صص 463 ـ 465
17ـ صحيفه امام ج 20، ص 207.